طلسمات

خانه » همه » مذهبی » توبه و جبران غیبت

توبه و جبران غیبت


توبه و جبران غیبت

۱۳۹۷/۰۴/۲۷


۳۵۶۲ بازدید

با عرض سلام، پسر عمویی دارم که گرفتاری مالی شدیدی دارد از جمله اینکه تقریبا شش سال پیش خانه و ماشینان را از دست داده اند و به خیلیا نمی تواند قرض خود را ادا کند، من چندین بار و در مقاطع زمانی مختلف بسیار تند غیبت او را نزد دوستان مشترکمان کردم(حدود پنج نفر) و حتی گاهی به او تهمتم هم زدم و بعد ها عذاب وجدان شدیدی گرفتم لذا از خودش بابت غیبت و تهمت هایم حلالیت گرفتم ولی باز وجدانم آرام نگرفت و به همه دوستانمان گفتم که من در مورد پسر عمویم اشتباه قضاوت کردمو و غلط کردمو و او بسیار بهتر از من است و در ادامه بهشان گفتم من ضامن رابطه انان نیستم و هر کس مسئول اعمال خویش است و من هیچ کس را نمی توانم قضاوت کنم.
بدین طریق سعی کردم هم غیبتم را جبران کنم و هم تعریف و تحسین بیش از اندازه نکنم ، بعد از یکسال مجددا تابستان سال ۹۶ اخبار بسیار بدی از گرفتاری های مالی پسرعمویم شنیدم و اینبار وسواس این را پیدا کردم که چرا من نزد دوستانم همه حرف های قبلی ام را پس گرفتم و مدام فکر می کردم منی که می دانم وضع مالی پسر عمویم اصلا مناسب نیست و احتمال دارد از دوستان مشترکمان قرض بگیرد و نتواند پس دهد و انها بگویند تو چرا به ما از این قضایا چیزی نگفته بودی(البته دوستانم از سال ۹۳ پسر عمویم را می شناختند و تلویحا به من گفته بودن رابطه آنها به من ارتباطی ندارد، خود من هم قبلا گفته بودم رابطه انها به خودشان مربوط است و سعی کرده بودم زیاد تعریف پسر عمویم را نکنم ولی باور کنید باز من وسواس داشتم و دست خودم نبود) و بابت مشورت گرفتن در مورد اینکه آیا به دوستانم از این قضایا چیزی بگویم یا نه، از خویشاوندان مشترکمان با پسر عمویم (حدود شش نفر) و یکی از دوستان بسیار صمیمی ام که آگاه به وضعیت پسر عمویم بودند، استمداد خواستم و نا خواسته در دام شیطان گرفتار شده دوباره غیبت او را نزد خویشاوندان مشترکمان و دوست صمیمی ام هم کردم و شاید مجددا تهمت هم زدم، نمی دانم!(همچنین بر خلاف دوستانم که برای جبران غیبت تعریف و تحسین پسرعمویم را کرده بودم اینبار چنین کاری نکردم)
نهایتا به همه افرادی که غیبت پسر عمویم را نزد انان کرده بودم یا تهمت زده بودم، متنی فرستادم و به عده ای هم شفاهی گفتم که اگر من از کسی تعریفی کرده ام یا غیبت کسی را کرده ام اشتباه کرده ام و شما به دلیل وسواس من روی هیچ کدام از تعاریف یا غیبت هایم حساب نکنید(البته اسم کس خاصی را نیاورده ام یا بابت تهمت هایم معذرت خواهی نکرده ام). حال وسواس این را دارم که وقتی من بعد از یکسال بی خبری(من با دوستان و پسر عمویم حدود یکسال است که قطع رابطه کرده ام) همچین متنی فرستادم، شبهه غیبت را در ذهن کسی ایجاد کند و یا به خود می گویم اگر من غیبت و تهمت به پسر عمویم نمی زدم یکی از آن یازده نفری که بواسطه من به پسرعمویم بدبین شده بودن به او کمک می کردن و پسر عمویم متواری نمی شد، همچنین به شش نفر دیگر از دوستانم هم باز به منظور مشورت گرفتن و بدون ذکر هیچ نامی قضیه را شرح داده ام و چون نامی از پسر عمویم نیاورده ام از آنها معذرت خواهی نکرده ام (اگر لازم باشد به آنها هم می گویم وسواس داشته ام و اشتباه کرده ام) باور کنید که من سه سال است در دام وسواس جنون آمیزم گرفتارم و لحظه ای آرامش ندارم و به دلیل همین وسواسم بود که تقریبا ۱۷ نفر را درگیر این قضیه کردم، حال که به خود آمدم می فهمم چه خطای بزرگی کرده ام و مدام فکر می کنم باعث بدبختی کسی شده ام، با تمام وجود توبه کرده ام، و متاسفانه پسر عمویم نمی دانم کجاست و امکان حلالیت گرفتن ندارم و واقعا نمی د

الف) معنای غیبت غیبت آن است که پشت سر برادر یا خواهر مسلمان سخنى گفته شود که اگر به گوش او برسد ناراحت شود و کشف آن در جامعه باعث رفتن آبروی مومن باشد. عالمان اخلاقی در تعریف غیبت گفته اند: غیبت عبارت است از بدگویى و پرده درى نسبت به حیثیت و آبروى افراد، یعنی در غیاب شخصى کارهاى بد و ناپسند شخصی و یا عیوب و نقائص جسمى و اخلاقى او را به گونه اى براى دیگران بازگو کنند که اگر به گوششان برسد، ناراحت شوند .هم چنین زمانی آن چه که پشت سر کسی گفته می‌شود غیبت نام می‌گیرد که اولاً آن فرد از شنیدنش ناراحت شود، و دوم آن که آن حرف راست باشد. اگر آن چه که پشت سر فردی گفته شده، راست نباشد، بهتان یا تهمت نام می‌گیرد امام خمینی (ره) فرموده است: «غیبت عبارت است از ذکر کردن انسان را در حال غایب بودنش به چیزى که خوش آیند نیست نسبت دادن آن را به سوى او، از چیزهایى که پیش عرف مردم نقصان است، به قصد انتقاص و مذمت او. »( چهل حدیث ص : 301 ) ب)پنهانی بودن عیب: با توجه به آنچه که در تعریف غیبت ذکر شد ،گفتن و فاش کردن هر آنچه که سبب ناراحتی شخص غیبت شونده شود ،غیبت محسوب می شود .حال این عیب یا نقص پوشیده باشد یا نه . مثلا در مورد کسی که قد کوتاهی دارد ( این نقص آشکار است)به گونه ای صحبت کنیم که اگر بشنود ناراحت می شود ،شامل غیبت است. ولی اگر طوری باشد که قصد توهین یا مسخره در آن نباشد ،غیبت نیست . روشن است که عذرهاى عوامانه اى که بعضى براى غیبت مى آورند مسموع نیست، مثلا گاهى غیبت کننده مى گوید این غیبت نیست، بلکه صفت او است! در حالى که اگر صفتش نباشد تهمت است نه غیبت.یا این که مى گوید: این سخنى است که در حضور او نیز مى گویم، در حالى که گفتن آن پیش روى طرف نه تنها از گناه غیبت نمى کاهد بلکه به خاطر ایذاء، گناه سنگین ترى را به بار مى آورد.خلاصه این که اگر در اسلام غیبت به عنوان یکى از بزرگترین گناهان کبیره شمرده شده به خاطر آثار سوء فردى و اجتماعى آن است.
ج) موارد جواز غیبت
گاهی عنوان ثانوی غیبت ، عنوان اولی را تحت الشعاع قرار می دهد و در موارد خاصی غیبت مجاز یا واجب می گردد و این در جایی است که پای مصلحت مهمتری در کار باشد به گونه ای که حفظ آن مصلحت بر مفاسد بزرگ غیبت غالب و چیره گردد. از جمله مواردی که داخل در این استثناء است موارد زیر است:
1- در مورد دادخواهی و رفع ظلم و گرفتن حق که اگر شخص مظلوم افشاگری نکند کسی به داد او نمی رسد و حق او پایمال می گردد. این همان چیزی است که قرآن کریم می فرماید: «لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و کان الله سمیعا بصیرا؛ خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود بدی ها را اظهار کند مگر آن کس که مظلوم واقع شده خداوند شنوا و دانا است» (نساء، آیه 148). {
V 2- در مورد بدعت گذاران و توطئه گران و کسانی که بر ضد مصالح مسلمین نقشه می کشند که اگر کار آنها برملا و آشکار گردد مردم به پا می خیزند و جلوگیری کامل یا نسبی می کنند، غیبت این گونه افراد نیز جایز بلکه واجب است.
3- در مورد مسلمانی که جان یا مال یا ناموسش از سوی دیگری در خطر قرار گرفته و او آگاه نیست، افشای این خطر نیز جایز بلکه گاهی واجب است.
4- در مورد مشورت؛ یعنی در آنجا که کسی می خواهد مثلا با دیگری ازدواج کند یا شرکتی تشکیل دهد یا مسافرت نماید و از انسان درباره شخص مورد نظرش سؤال می کند، در اینجا امانت در مشورت اقتضا می کند آنچه را می داند و در مورد آن برنامه تأثیری گذارد افشا کند چون پرده پوشی در این گونه موارد خیانت است و خیانت در مشورت جایز نیست.
5- در مورد شهادت دادن در جایی که از انسان تقاضای شهادت کنند، نیز غیبت کردن جایز است چون مصلحت شهادت قوی تر است.
6 – طرف متجاهر به فسق باشد؛ یعنى، هیچ گونه پروایى نداشته باشد که علناً به گناه و معصیتى دست بزند، که در خصوص گناه علنى او غیبت جایز است.
7 ـ ممکن است فردى را براى سمتى نظیر نمایندگى یا ریاست قسمتى خاص، نامزد نموده و مورد بحث قرار دهند. در اینجا انسان مى تواند اگر نقطه ضعفى را اطلاع دارد که خداى ناخواسته با پیدا کردن آن سمت، به اسلام و انقلاب ضربه مى زند، به مسؤولین گوشزد کند،
8 ـ فرض بفرمایید بیمارى است که نمى خواهد بعضى از اسرارش نزد طبیب فاش شود و از طرفى چاره اى نیست و طبیب براى معالجه باید بداند. در اینجا نیز مى توان على رغم خواست بیمار، پزشک معالج او را در جریان امر قرار داد. غیبت نسبت به گناهان پنهانى جایز نیست و در نتیجه اگر شخص مبتلا به ارتکاب گناهى است که دیگران از آن خبر ندارند، ذکر آن گناه حرام است.
9 ـ اگر در مورد خاصى احتمال منحرف شدن شخصى در اثر هم نشینى و عدم اطلاع از مفاسد وى وجود دارد، مى توانیم شخص مورد نظر را از معاشرت با آن گنه کار منع کنیم. در این راستا باید کمال احتیاط را رعایت نمود؛ یعنى، در مرحله اول تنها مى توانیم بگوییم که «این معاشرت به صلاح شما نیست» و حق بازگو کردن معایب و گناهان آن شخص را نداریم، پس باید این کار را مرحله به مرحله و به صورت تدریجى انجام دهیم.
10ـ کسی که ادعای منصبی را داشته باشد که صلاحیت آنرا ندارد مثلا شخص بی لیاقتی ادعای فقاهت می کند و متصدی اموری می شود که اهلیت و صلاحیت آنرا ندارد می توان مردم را به نواقص او توجه داد.

ج ) فرق انتقاد و غیبت :
هدف از غیبت بیان عیب و نقص افراد است و هدف از انتقاد اصلاح و بهبود شرایط و اوضاع است و میان این دو تفاوت بسیار است . غیبت مربوط به شخصیت حقیقی افراد است و انتقاد مربوط به شخصیت حقوقی ایشان می باشد.
غیبت از روی دشمنی و حسادت و اینگونه امور و با قصد خراب کردن فرد گفته می شود, در حالی که انتقاد گفت وگو راجع به عملکرد و موضع گیرى هاى یک فرد معروف یا مسؤول همراه با نقد و دید اصلاح طلبانه است. به عبارت دیگر جدا نمودن خوب و بد عملکرد شخص و شرح محاسن و معایب وى را انتقاد گویند.
و از آن جا که شخصیت های اجتماعی و مسئول مانند مدیران , هنرمندان و دولتمردان درقبال مردم و جامعه باید پاسخ گو باشند، انتقاد از آنان اشکالى ندارد؛ اما غیبت ذکر معایب شخصی انسان ها است که ربطى به شخصیت حقوقى یا عملکرد کارى آنها ندارد. بنابراین در رابطه با شخصیت حقیقی افراد نمی شود غیبت کرد و گناه محسوب می شود و صحبت در رابطه با مسائل شخصى آنان جایز نیست ,ولی بررسى و سنجش کارکرد اجتماعى آنان و نقد دقیق آن، بدون تکیه بر ظنیّات و افراط و تفریط ها و با هدف اصلاح امور جامعه اشکالى ندارد , زیرا اموری که مربوط به شخصیت حقوقی افراد است چون جنبه اجتماعی دارد و از جمله امور پنهان محسوب نمی شود, اصطلاحا به آن غیبت گفته نمی شود.
در نتیجه ،غیبت در مسائل شخصی آن هم مربوط به مطالبی است که موجب ناراحتی غیبت شونده باشد. اما اگر عیب ها و انتقادات در ارتباط با حوزه کاری و مسئولیت اجتماعی افراد بیان شود و هدفی جز اصلاح کارکرد اجتماع در میان نباشد، نه تنها جنبه غیبت نخواهد داشت، بلکه نقد و تحلیل منصفانه و به دور از هر گونه حب و بغض رفتار و گفتار مسئولین، یک امر لازم برای رشد و تعالی جامعه و کشور است و برکات زیادی برای فرد و جامعه دارد و موجب اصلاح عیب آنها و بر طرف شدن نواقص کارها و برنامه هایشان می شود.
در اسلام موضوعاتی چون نصیحت (امر به معروف و نهی از منکر) ائمه مسلمین، جرح و تعدیل (تکذیب و تأیید) راویان و گواهان، نُصح مستشیر و … وجود دارند که با کمی دقت در آنها درخواهیم یافت که امکان بروز و ظهور چنین موضوعاتی، جز با نقدها و تحلیل هایی که شاید برخی از آنها در نگاه اول، مشابه غیبت ارزیابی شوند، امکان پذیر نخواهد بود.

د ) توبه و جبران غیبت
خدای مهربان دری به نام توبه برای همه بندگانش گشوده و با آغوشی باز بندگان گنهکارش را که رو به سوی توبه آورده اند، می پذیرد. لذا باید آستین همت را بالا زده و با عزمی راسخ توبه ای کنیم متناسب به گناه خویش.
ابتدا متذکر می شویم که خداوند هر گناهی ( صغیره و کبیره ) را می بخشد «ان الله یغفر الذنوب جمیعا؛ خداوند همه گناهان را می آمرزد».
پس در هیچ حالتی نباید از توبه و بخشش گناهان و رحمت الهی ناامید شد، چرا که گناه ناامیدی از خداوند حتی از قتل انسان نیز بزرگتر است. اگر انسان هر روز گناه کند و توبه خود را بشکند و باز واقعا پشیمان شود و توبه نماید، توبه او پذیرفتنی است و نباید از رحمت خداوند ناامید گردد.
امام رضا (ع) مى فرمایند: (التائب من الذنب کمن لاذنب له) توبه کننده از گناه مانند کسى است که هیچ گناهى ندارد، (میزان الحکمه ج، 1 باب التوبه ر، 2116).
البته هر گناهی علاوه بر شرایط عمومی توبه راهکار خاص خود را نیز می طلبد.
* جبران غیبت
چون غیبت و تهمت حق الناس است ، باید از طرف مقابل حلالیت طلبید ، امااگر کسب حلالیت ملازم فساد و ناراحتی بیشتر می شود و امکان پذیر نیست، طلب بخشش از خداوند و انجام خیرات از طرف او کافی است و لازم نیست حتما کسب حلالیت صورت گیرد.
مثلا درفرض سؤال، که جبران آن حقوق ذکر شده مانند غیبت و تهمت ،از راه طلب حلالیت از خود صاحب حق ممکن نباشد، راههای دیگری که ممکن است ما را به نتیجه برساند طی می کنیم، مثلا:
1- برای صاحبان حق دعا کنید، طلب مغفرت وآمرزش گناهان ایشان را داشته باشید.
2- ازطرف ایشان صدقه بدهید وانفاق مالی کنید.
3- ازطرف ایشان به زیارت بروید.
4- در غیاب ویا حضور از آبروی ایشان دفاع کنید .
5- هرکار خیری که ممکن است برای ایشان سود دنیوی ویا اُخروی داشته باشد انجام دهید.

هـ ) چند تذکر مهم
1 . یکی از مسائلی که پس از انجام گناه ممکن است فرد با آن مواجه باشد، احساس پلیدی و ناپاکی است که به شدت به آن مشغولیت ذهنی پیدا کرده و به مرور زمان دچار یک وسواس فکری می شوند، به گونه ای که خود را در افکار و تصاویر ناپاکی غرق می بینند و در اثر این احساس ناپاکی و پلیدی، دست به اقدامات بی فایده و بعضا خطرناک می زنند، در حالی که اینگونه نیست و خدای مهربان هرگز نظام این عالم را به گونه ای قرار نداده است و خود نیز اینگونه برخورد نمی کند که فردی به دلیل انجام یک گناه تا ابد دچار ناپاکی و عذاب گردد، بلکه اگر فردی به گناهی آلوده گردد، و پس از آن توبه حقیقی نماید، مانند فردی است که گناه نکرده است . حتی خدای مهربان گناهان او را تبدیل به ثواب کرده و در نامه اعمال او ثبت می نماید ، خداوند در سوره فرقان آیه 70 و 71 مى فرماید: (الّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَاولئِکَ یُبَدِّلِ اللَّهُ سَیِّئاتِهِم حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً وَ مَن تابَ وَ عَمِلَ صالَحاً فَأِنَّهُ یَتُوبُ الَى اللَّهِ مَتاباً) مگر کسى که توبه کند وایمان آورد و کار شایسته کند، پس خداوند بدى هایشان را به نیکى ها تبدیل مى کند و خدا همواره آمرزنده مهربان است و هر کس توبه کند و کار شایسته انجام دهد، در حقیقت به سوى خداوند با حالتى توبه گر و خاص باز مى گردد.

2 . یاس و ناامیدی از حربه های شیطان
مساله مهم دیگری که در چنین شرایطی ممکن است برای فرد پیش آید، یاس و ناامیدی می باشد، که این از حربه های اصلی شیطان بوده، به گونه ای که به شدت در دل فرد وسوسه می کند و آینده را در نظر او سیاه و تاریک جلوه می دهد. در چنین وضعیتی فرد باید بداند، درست است که گرفتار گناه بزرگی شده و صحیح است که در وضعیت بغرنجی به سر می برد، اما چنین فردی در آخر دنیا و در انتهای راه نیست، بلکه تا انسان زنده است، امکان جبران گذشته، پیشرفت، و حرکت به سوی سعادت را دارد و هیچ وقت و هیچ وضعیتی برای رشد و تعالی دیر نیست.

برای مطالعه بیشتر به کتب اخلاقی ذیل مراجعه شود:
1- چهل حدیث امام خمینی.
2 – نقطه های آغاز در اخلاق اسلامی , ص 157 3.
3- معراج السعاده» مرحوم احمد نراقی4.
4 – اخلاق الهی» حاج آقا مجتبی تهرانی .
5- گناهان کبیره، شهید دستغیب شیرازی، بحث غیبت.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد