جزء ۱۸ – سوره نور، آیه ۳۱ – حجاب
۱۳۹۵/۱۲/۰۲
–
۶۶۸۰ بازدید
پرسش ۱ . آیا براى حجاب و پوشاندن موى خانم ها، آیه اى در قرآن وجود دارد؟
پرسش ۲ . فلسفه حجاب خانم ها چیست؟
پرسش ۳ . مى گویند دستور حجاب براى زمانى بود که زنان مسلمان با کنیزان اشتباه گرفته نشوند و امروزه، این فلسفه وجود ندارد؛ آیا این ادعا درست است؟
پرسش ۴ . پوشش کامل براى زن چه پوششى است؟
پرسش ۵ . آرایش تا چه حدى براى خانم ها جایز است؟
پرسش ۶ . چرا حجاب بر مرد واجب نشده است؟
پرسش ۷ . چرا بانوان در نماز باید حجاب داشته باشند؛ مگر خداوند نامحرم است؟
پرسش ۸ . آیا جلوگیرى از بى حجابى، واجب و وظیفه حکومت اسلامى است یا صرفا یک مسئله اخلاقى و شخصى است؟
پاسخ سؤال اول این است که: اصل قانون حجاب اسلامى، از ضروریات دین مبین اسلام است و هیچ مسلمانى نمى تواند در آن تردید کند؛ زیرا هم قرآن مجید به آن تصریح کرده است و هم روایات بسیارى بر وجوب آن گواهى مى دهند. به همین دلیل، فقیهان شیعه و سنى به اتفاق، به آن فتوا داده اند.
مقصود ما از حجاب، مطلق پوشش خاص مورد نظر دین است؛ نه معناى اصطلاحى آن که به معناى پرده، حاجب، پوشیدن و پنهان کردن و منع از وصول باشد.[ ر.ک: راغب اصفهانى، المفردات فى غرائب القرآن.]
درباره وجوب حجاب اسلامى براى خانم ها، در قرآن کریم دو آیه صریح وجود دارد؛
الف. در سوره نور از واژه «خُمُر» استفاده شده، «وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ». «و روسرى هاى خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)».
ب. در سوره احزاب، آیه 59 از واژه «جلباب» یاد شده است؛ «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤذَیْنَ وَ کانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً». «اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلبابها [روسرى هاى بلند ]خود را بر خویش فرو افکنند، این کار براى اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است، خداوند همواره آمرزنده رحیم است».
در آیه اول، «خُمُر» جمع «خِمار» و به معناى روسرى و سرپوش است[ المفردات فى غرائب القرآن، ص 159؛ طبرسى، مجمع البیان، ص 217.] و «جیوب» نیز از واژه «جیب» به معناى قلب و سینه و گریبان است.[ مجمع البیان، ج 7 و 8، ص 217.] خداوند در این آیه پوشش بانوان را به دو شکل گسترش مى دهد: پوشیدگى سر و گردن و دیگرى پوشاندن زینت ها.
تفسیر مجمع البیان از علامه طبرسى است، در کتاب این مفسّر شیعه چنین مى خوانیم: زنان مدینه، اطراف روسرى هاى خود را به پشت سر مى انداختند و سینه و گردن و گوش هاى آنان آشکار مى شد و بر اساس این آیه، موظف شدند اطراف روسرى خود را به گریبان ها بیندازند؛ تا این مواضع نیز پوشیده باشد.[ همان.]
مفسّر نام آور سنى، فخر رازى یاد آور مى شود:
خداوند متعال با به کارگرفتن واژه هاى «ضَرب» و «عَلى» که مبالغه در القا را مى رساند، در پى بیان لزوم پوشش کامل این نواحى است.[ التفسیر الکبیر، ج 23، ص 179.]
ابن عبّاس در تفسیر این جمله مى گوید: «تغطّى شعرها و صدرها و ترائبها و سوالفها[ مجمع البیان، ج 7 و 8، ص 217.]؛ زن، مو و سینه و دور گردن و زیر گلوى خود را بپوشاند».
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) به اسماء مى فرمود: «اسماء! وقتى زن بالغ شد، شایسته نیست که (در برابر نامحرم) جز صورت و دست هایش دیده شود».[ ابى داود سجستانى، سنن ابى داود، ج 4، ص 62.]
برخى ادّعا مى کنند، که حجاب به معناى مقابله با برهنگى را قبول داریم؛ ولى در هیچ جاى قرآن از پوشش مو سخن به میان نیامده است؛ اما نادرستى این سخن، آشکار است؛ زیرا علاوه بر گفتار ابن عبّاس و نیز شأن نزول آیه، این واقعیت که زنان مسلمان حتّى قبل از نزول این آیه موهاى خود را مى پوشاندند و آشکار بودن گردن و گوش و زیر گلویشان، تنها مشکل به شمار مى آمد، تردیدناپذیر است. همچنین در آیه از روسرى سخن به میان آمده است.
باید پرسید: آیا روسرى جز آن چه بر سر مى افکنند و موها را مى پوشانند، معنایى دارد؟ افزون بر این، حکم میزان پوشش در روایات متعددى آمده است.[ ر.ک: فیض کاشانى، تفسیر الصافى، ج 3، ص 430 و 431.]
در آیه دوم، نیز از واژه «جلباب» استفاده شده است. در معناى جلباب، چنین گفته شده است: «الجلباب: القمیص او الثوب الواسع؛ جلباب، پیراهن یا هر لباسى است که بزرگ و بلند باشد».
یا: «الجلباب ثوب اوسع من الخمار دون الرداء تُغطّى به المرأة رأسها و صدرها؛ جلباب، لباسى است بزرگ تر از روسرى و مقنعه و کوچک تر و کوتاه تر از عبا که زن، سر و سینه خود را با آن مى پوشاند»[ ر.ک: شهید مطهرى، مسئله حجاب، ص 158 ـ 159؛ سیدعلى اکبر قرشى، قاموس قرآن، ج 2، ص41 و 42؛ علامه طباطبائى، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 16، ص 361.].
در مجمع البیان و تفسیر تبیان اثر شیخ طوسى چنین آمده است:
«جلباب روسرى خاصى است که بانوان هنگامى که براى کارى از منزل خارج مى شوند، سر و روى خود را با آن مى پوشانند.[ شیخ طوسى، التبیان فى تفسیر القرآن، ج 8، ص 361؛ مجمع البیان، ج 7 – 8، ص 578.]
نزدیک ساختن جلباب، «یدنین علیهنّ من جلابیبهنّ»[ مجمع البیان، ج 7-8، ص 580؛ المیزان، ج 16، ص 361.]، کنایه از پوشاندن چهره و سر و گردن با آن است؛ یعنى چنان نباشد که چادر یا روپوش هاى بزرگ (مانتو) تنها جنبه تشریفاتى و رسمى داشته، همه پیکرشان را نپوشاند. سزاوار است زنان چنان چادر نپوشند که نشان دهد اهل پرهیز از معاشرت با مردان بیگانه نیستند؛ از نگاه چشم هاى نامحرم نمى پرهیزند و از مصادیق «کاسیات عاریات»، زنانى که ظاهراً پوشیده هستند، ولى در واقع برهنه اند، شمرده شوند.[ روى عن رسول اللّه (صلى الله علیه و آله) : «صنفان من اهل النار لم أرهما قوم معهم سیاط کأذناب البقر یضربون بها الناس و نساء کاسیات عاریات، ممیلات مائلات، رؤهنّ کأسنمة البُخت المائلة…» رى شهرى، میزان الحکمة، ج 2، ص 259.]
قرآن چنین فرمان مى دهد: بانوان با مراقبت، جامه شان را بر خود گیرند و آن را رها نکنند؛ تا نشان دهد اهل عفاف و حفظ به شمار مى آیند.
تعلیل پایانى آیه نیز بیان گر همین امر است؛ یعنى آن پوششى مطلوب است که خود به خود «دور باش» ایجاد مى کند و ناپاک دلان را نومید مى سازد.[ مسئله حجاب، ص 160 ـ 161.]
بنابراین، جلباب، لباس گشاد و پارچه اى است که همه بدن را مى پوشاند. علاوه بر این، همان طور که مفسران بزرگ، مانند شیخ طوسى و علامه طبرسى فرموده اند، در گذشته دو نوع روسرى براى زنان معمول بود؛ روسرى هاى کوچک که آنها را «خِمار» یا «مقنعه» مى نامیدند و معمولاً در خانه از آنها استفاده مى کردند و روسرى هاى بزرگ که مخصوص بیرون خانه بودند و زنان با این روسرى هاى بزرگ که جلباب خوانده مى شد و از «مقنعه» بزرگ تر و از «رداء» (عباء) کوچک تر بودند و به چادر امروزى شباهت داشتند، مو و تمام بدن خود را مى پوشاندند.
اما سؤال دوم که فلسفه حجاب خانم ها چیست؟
این سؤال در واقع پرسش از دلیل عقلى و عقلایى مسئله است در این باره باید گفت: علت و فلسفه لزوم پوشش براى خانم ها، متعدد است و برخى از آنها عبارتند از:
1. حفظ تعادل جامعه از نظر امنیت و آرامش روانى؛
یکى از غرایز خدادادى در ساختمان وجودى انسان، غریزه جنسى است که نیرومندترین و ریشه دارترین غریزه آدمى است و در صورت کنترل، علاوه بر تداوم و استمرار نسل بشر، مى تواند موجب امنیت روانى انسان ها شود. در قوانین اسلام، براى استفاده درست از این غریزه حیاتى، راهکار گوناگونى مطرح شده که «حجاب» و وجود حریم بین زن و مرد، یکى از راهکارهاى مهم آن است. بدون شک، نبودن حریم بین زن و مرد و آزادى معاشرت هاى تعریف نشده و بى بندوبار (با آرایش هاى گوناگون)، هیجان ها و التهاب هاى جنسى را فزونى مى بخشد و تقاضاى برهنگى و سکس را به صورت یک عطش روحى و یک خواست سیرى ناپذیر، درمى آورد.
اسلام به قدرت شگرف این غریزه آتشین، توجه کامل داشته و تدابیر زیادى براى تعدیل و رام کردن آن اندیشیده است و در این زمینه، هم براى زنان و هم براى مردان، تکالیف خاصى را معین کرده است. وظیفه مشترک زن و مرد این است که چشم خویش را از نگاه به نامحرم، بپوشانند و از نگاه شهوت آمیز، بپرهیزند؛ اما زنان ـ به خاطر جاذبه هاى بیشتر ـ وظیفه خاصى دارند و آن این که بدن خود را از مردان بیگانه بپوشانند و در اجتماع با آرایش هاى تحریک آمیز، ظاهر نشوند و به جلوه گرى و دلربایى نپردازند؛ تا زمینه انحراف مردان و به ویژه جوانان فراهم نشود.
لباس افراد جامعه به ویژه لباس زنان، نمى تواند به هر شکل و اندازه اى باشد و باید حد و ضابطه اى داشته باشد. بى بندبارى در پوشش و لباس، موجب بى بندبارى در تحریک غریزه جنسى است. تحقیقات علمى ـ در فیزیولوژى و روان شناسى ـ درباره تفاوت هاى جسمى و روحى زن و مرد، ثابت کرده است که مردان نسبت به محرک هاى چشمى شهوت انگیز، حساس تر از زنانند و برعکس، زنان در مقابل محرک هاى لمسى، حساسیت بیشترى دارند. این مزیت هاى جنسى در استعداد حسى، آموخته یا اکتسابى نیست؛ بلکه از زمان کودکى آشکار است.
اصطلاح «چشم چرانى» که براى این ویژگى مردان به کار مى رود، زاییده حساسیت مردان نسبت به محرک هاى بینایى شهوانى است؛ چون دامنه و برد حس بینایى، زیاد است و از این گذشته وسعت زیادى از محیط در آن واحد دیده مى شود.
از سوى دیگر، چون حس لامسه، دامنه و برد زیاد ندارد و فعالیتش محدود به تماس از نزدیک است و هورمون هاى جنسى زن به صورتى دوره اى ترشح مى شوند و به طور متناوب عمل مى کنند، تأثیر محرک هاى شهوانى بر زن، صورتى بسیار محدود دارد و از این نظر، فعالیت زنان بسیار کم است؛ برخلاف مردان که ترشح اندروژن ها در آنان صورتى یکنواخت دارد و هیچ عامل طبیعى آن را قطع نمى کند. مردان به صورتى گسترده تر، تحت تأثیر محرک هاى شهوانى قرار مى گیرند و از این نظر، فعال ترند.[ ر.ک: دکتر بهزاد محمود، تفاوت هاى زن و مرد از نظر فیزیولژى و روان شناسى؛ حداد عادل، فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى.]
2. حفظ و تحکیم بنیان خانواده؛
بى تردید بنیان خانواده، یکى از مقدس ترین بنیادهاى اجتماعى است که بشر تا به حال به خود دیده است. نقش خانواده در ایجاد جامعه سالم، یک نقش بى بدیل است و در این میان، نقش حجاب و پوشش اسلامى در سلامت و استمرار پیوند خانوادگى، غیر قابل انکار است؛ در مقابل، برهنگى، سمّ کشنده اى براى نظم و پیوند موجود در نهاد خانواده است. آمارهاى مستند، نشان مى دهد که با افزایش برهنگى در جهان، طلاق و از هم گسیختگى زندگى زناشویى در دنیا، همواره بالا رفته است؛ زیرا «هر چه دیده بیند، دل کند یاد» و هر چه دل در مقوله هوس هاى سرکش بخواهد، به هر قیمتى باشد، به دنبال آن مى رود و به این ترتیب، هر روز دل به دلبرى جدید مى بندد و با قبلى وداع مى کند؛ اما در محیطى که «حجاب» حاکم است و دیگر شرایط اسلامى رعایت مى شوند، دو همسر، تعلق به یکدیگر دارند و احساسات و عشق و عواطفشان، مخصوص یکدیگر است. در بازار آزاد برهنگى، قداست پیمان زناشویى، مفهومى ندارد؛ خانواده ها به سادگى متلاشى مى شوند و کودکان، بى سرپرست مى مانند.
3. پیش گیرى از فحشا و فروپاشى نظم جامعه؛
گسترش دامنه فحشا و افزایش فرزندان نامشروع، یکى از دردناک ترین پیامدهاى بى حجابى و آزادى هاى بى حد و حصر جنسى است که در جوامع غربى و سایر جوامع مشابه، کاملا مشهود است. عامل اصلى فحشا و ازدیاد فرزندان نامشروع، منحصر به فرهنگ برهنگى و بى حجابى نیست؛ بلکه یکى از عوامل اصلى و مؤثر در گسترش دامنه فحشا و جریان روبه رشد تولد فرزندان نامشروع، مسئله برهنگى و بى حجابى است. امروزه یکى از مشکلات جوامع غربى، تولد روبه رشد فرزندان نامشروع و بدون شناسنامه است؛ فرزندانى که داراى پدر و مادر نامشخصى هستند و از نظر حقوقى، مشکلات فراوانى را به همراه آورده، نظم اجتماعى جوامع غربى را تهدید مى کنند.
4. جلوگیرى از نگاه ابزارى به زن و ابتذال وى؛
یکى از مسائل مطرح پیرامون حقوق زنان و بى توجهى به آنان، نگاه ابزارى به زنان است. هنگامى که جامعه، زن را با اندام برهنه بخواهد، طبیعى است روزبه روز تقاضاى آرایش بیشتر و خودنمایى افزون تر از او دارد و هنگامى که زن را از طریق جاذبه جنسى اش وسیله تبلیغ کالاها و عاملى براى جلب جهان گردان و مانند اینها قرار دهد، در چنین جامعه اى، شخصیت زن تا حد یک عروسک یا یک کالاى بى ارزش، سقوط مى کند و ارزش هاى والاى انسانى او به کلى به دست فراموشى سپرده مى شود و به این ترتیب، زن، وسیله اى براى اشباع هوس هاى سرکش برخى مردان آلوده و فریبکار مى شود. عنصر حجاب و پوشش اسلامى، نه تنها زن را از صحنه اجتماع وفعالیت هاى اجتماعى دور نمى کند، بلکه زمینه هاى حضور مستمر و فعال زنان را در عرصه اجتماع – به همراه حقوق برخوردارى از اجتماعى عادلانه – تضمین مى کند و شخصیت خدادادى زن را از دستبرد نگاه ابزارى دیگران، مصونیت مى بخشد.
در روایات آمده است: «المرأة ریحانة[ شیخ حر عاملى، وسائل الشیعة، ج 14، ص 120.]؛ زن همچون ریحانه و شاخه گلى ظریف است». بى تردید اگر باغبان او را پاس ندارد، از دید و دست گلچین مصون نمى ماند.
قرآن کریم، زنان ایده آل را که در بهشت جاى دارند، به مروارید محجوب و پوشیده در صدف تشبیه مى کند: «کَأَمْثالِ اللُّؤلُؤ الْمَکْنُونِ»[ واقعه 56، آیه 23.] و گاه آنها را به جواهرات اصیلى چون یاقوت و مرجان که جواهر فروشان آنها را در پوششى ویژه قرار مى دهند تا همچون جواهرات بَدَلى به آسانى در دسترس این و آن قرار نگیرند و ارزش و قدرشان کاستى نپذیرد، تشبیه مى کند.
باید توجه داشت که حیا، عفاف و حجاب زن، مى تواند در نقش عاطفى و تأثیرگذارى او بر مرد، مؤثر باشد. لباس زن، سبب تقویت تخیّل و عشق در مرد است و حریم نگه داشتن، یکى از وسائل مرموز براى حفظ مقام و موقعیّت زن در برابر مرد است.
در واقع، حجاب، موجب محدودیت مردان هرزه اى مى باشد که در صدد کام جویى هاى آزاد و بى حد و حصر هستند و موجب مصونیت زنان از دست این گروه از مردان است. علاوه بر مطالب فوق، استاد مطهرى در بیان این که چرا حجاب به زنان اختصاص یافته، مى گوید:
«اما علت این که در اسلام، دستور پوشش، اختصاص به زنان یافته، این است که میل به خودنمایى و خودآرایى، مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلب ها و دل ها، مرد شکار است و زن، شکارچى؛ همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن، شکار است و مرد، شکارچى. میل زن به خود آرایى از حس شکارچى گرى او ناشى مى شود. در هیچ جاى دنیا سابقه ندارد که مردان لباس هاى بدن نما و آرایش هاى تحریک کننده به کار برند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود، مى خواهد دلبرى کند و مرد را دل باخته و در دام علاقه خود اسیر سازد. بنابراین، انحراف تبرّج و برهنگى، از انحراف هاى مخصوص زنان است و دستور پوشش هم براى آنان مقرر گردیده است».[ مسئله حجاب، ص 88.]
به عبارت دیگر، جاذبه و کشش جنسى و زیبایى خاص زنانه و تحریک پذیرى جنس مردانه، یکى از علت هاى این حکم است. توصیه و دستور الهى به پوشش و حجاب براى زنان، به منظور ایجاد محدودیت و محرومیت و چیزهایى از این قبیل که تنها فریب شیطانى اند، نمى باشد؛ بلکه در واقع براى آگاهى دادن به گوهر ارزشمند در وجود زنان است که باید از آن مراقبت شود؛ تا به تاراج نرود. این، کاملاً معقول است که هر چیزى ارزشمندتر باشد، مراقبت و محافظت بیشترى را مى طلبد؛ تا از دست راهزنان در امان باشد و به شکل یک ابزار، براى مطامع سودپرستان، در نیاید. به یاد داشته باشیم که غریزه جنسى، نیرومند و عمیق است و هر چه بیشتر اطاعت شود، سرکش تر مى گردد؛ همچون آتش که هر چه به آن بیشتر بدمند، شعله ورتر مى شود و شهوت خود را به صورت یک عطش روحى و خواست اشباع نشدنى، در مى آورد. وضعیت جهان معاصر و کشانده شدن عده اى به همجنس بازى، نشانه آشکارى از این حالت است. بنابراین، رعایت نکردن پوشش اسلامى توسط زنان، نه تنها از بین رفتن حساسیت مردان را به دنبال ندارد، بلکه موجب طغیان غریزه جنسى آنان نیز مى شود.
اما سؤال سوم که آیا درست است که دستور حجاب براى زمانى بوده که زنان مسلمان با کنیزان اشتباه گرفته نشوند؟
پاسخ این است که: این برداشت را برخى از آیه 59 سوره احزاب کرده اند؛ زیرا بعد از آن که خداوند زنان را امر به استفاده از جلباب نموده، فرمود:
«ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤذَیْنَ»؛ «این، نزدیک ترین راهى است که شناخته شوند آزادند؛ نه کنیز؛ تا مورد آزار و اذیت قرار نگیرند».
حقیقت این است که اگر کسى به متون روایى و تاریخ اسلام رجوع کند، به راحتى خواهد فهمید که همان طور که نماز و روزه به دورانى خاصى اختصاص ندارند، دستور پوشش نیز چنین است و ادعاى عصرى بودن آن، بى دلیل و غیرکارشناسانه است؛ زیرا در این آیه، یکى از علت هاى وجوب حجاب، این گونه بیان شده که زن بى حجاب (مانند کنیزان در آن زمان)، در معرض مزاحمت و هتک حیثیت قرار دارد و در مقابل، زن با پوشش مناسب و با وقار، وقتى از خانه بیرون مى رود، فاسدان و مزاحمان و بیماردلان، جرأت هتک آبروى او را پیدا نمى کنند و در واقع، وى را طعمه اى مناسب براى شکار خود نمى بینند؛ زیرا داراى حریم مى باشد. پس در این آیه، دلیل حکم بیان شده و آن علت، امروز نیز وجود دارد.
اما سؤال چهارم که پوشش کامل براى زن چه پوششى است؟
پاسخ این است که: در میان فلسفه هاى ذکر شده براى حجاب، دو فلسفه زیر نقش اساسى ترى دارند که با یکدیگر داراى ارتباط کامل هستند:
الف. مصونیت زن در برابر طمع ورزى هاى هوس بازان.
ب. پیش گیرى از تحریکات شهوانى خارج از ضوابط و هنجارهاى الهى و تأمین سلامت و بهداشت معنوى جامعه.
حجاب با چنین نقش و کارکرد مهم و اساسى، پیامى قاطع با خود دارد و آن این است که در برابر همه مردان اجنبى، نوعى هشدار و اعلام «دور باش» مى دهد و در نتیجه، عواملى که در رساندن این پیام و اثرگذارى آن مؤثرند، عبارتند از:
1. حدود و میزان پوشش؛
بدون شک هر اندازه بدن زن پوشیده تر باشد، نقش نیرومندترى در دورسازى دیدگان نظاره گر، ایفا مى کند. اگر نگاه هاى آلوده را همچنان که در روایات آمده، «تیرهاى زهرآلود شیطان» بدانیم، پوشش زن، همانند قوسى است که تیر از آن کمانه مى کند و منحرف مى شود و از اصابت و نفوذ در هدف، باز مى ماند و بر عکس، هر اندازه بدن زن، برهنه تر باشد، تیرهاى شیطانى را بیشتر متوجه خود ساخته، از آنها آسیب خواهد دید و از همین روست که چادر را حجاب برتر شناخته اند؛ زیرا با وجود شرایط دیگر، بیشترین پوشش و مطمئن ترین مصونیت را ایجاد مى نماید.
2. کیفیت پوشش؛
میزان ضخامت و حتى کیفیت دوخت لباس، خود بخش مهمى از حجاب را تشکیل مى دهد. بدون شک، لباس هاى نازک، تنگ و بدن نما، فرودگاه پیکان مسموم شیطان و موجب خیره شدن چشم هاى هرزه و آلوده و به فساد کشاننده جامعه است و در مقابل، لباس هاى غیربدن نما، دیده ها را از زن دور مى سازد و سلامت معنوى او را تأمین مى کند.
3. رنگ ها؛
برخى از رنگ ها دیده ها را خیره مى سازد و پاره اى دیگر، نگاه ها را از خود مى راند و دور مى سازد. در عین حال، عالمان دین نسبت به خصوص رنگ ها، تأکید چندانى نکرده، ولى بر این مسئله پاى مى فشارند که لباس، نباید موجب جلب توجه و عواقب سوء ناشى از آن باشد و از این روست که در طول تاریخ، زنان مسلمان به میل خود، در خارج از خانه و درون جامعه عمومى، لباس مشکى را براى حجاب برگزیدند و این سنت حسنه، مورد تقریر و پذیرش پیامبر (صلى الله علیه و آله) و امامان علیهم السلام قرار گرفت؛ زیرا زنان به این وسیله، احساس امنیت و مصونیت بیشترى مى کردند.
گاهى مى گویند که لباس مشکى از نظر اسلام مکروه است؛ حال آن که هیچ فقیهى به کراهت چادر و عباى مشکى، فتوا نداده است؛ بلکه در خود روایت، چادر و کفش مشکى استثنا شده است. گاهى شبهه کرده اند که چادر مشکلى پوکى استخوان مى آورد و آرامش روانى را بر هم مى زند. اگر چنین بود، خانم هایى که 80 سال از چادر مشکى استفاده کرده اند، باید از پاى درآمده باشند؛ حال آن که هیچ آمار علمى که گواه بر گفته هاى آنان باشد، در دسترس نیست. به نظر مى رسد که پوشش کامل، آن نوع پوششى است که هیچ چشم بیگانه اى را متوجه خود نکند یعنى لباسى که برجستگى هاى اندام زن را اصلاً نشان ندهد و اسباب تحریک شهوت مردان را فراهم نکند و خود زن هم با آرایش در جامعه ظاهر نشود.
اما سؤال پنجم که آرایش در مقابل نامحرم، تا چه حدى براى خانم ها جایز است؟
پاسخ این است که: در خصوص «آرایش» و «زینت»، این پرسش مهم مطرح است که آیا مفهوم آن، واژه «زیور» (زینت هاى جدا از بدن، مانند جواهرات) را نیز در بر مى گیرد یا تنها آرایش هاى متصل به بدن، مانند سرمه و خضاب را شامل مى شود؟
در پاسخ باید گفت: حکم کلى آن است که خودآرایى جایز ولى خودنمایى در مقابل نامحرم، ممنوع است. آرایش، امرى فطرى و طبیعى است.
بنابراین، خداوند زینت و خودآرایى را نهى نمى کند؛ آن چه در شرع مقدس ممنوع شده، تبرّج و خودنمایى و تحریک و تهییج، به وسیله آشکار ساختن زینت در محافل اجتماعى است؛ چنان که خداوند مى فرماید: «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى»[ احزاب 33، آیه 33.] و نیز مى فرماید: «وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ»[ نور 24، آیه 31.] این آیه، زنان عرب را که معمولاً خلخال به پا مى کردند و براى این که نشان دهند خلخال گران بها دارند، پاى خود را محکم بر زمین مى کوبیدند، از این کار نهى مى کرد.
فقیه بزرگوار، علامه مطهرى مى گوید: «از این دستور مى توان فهمید هر چیزى که موجب جلب توجّه مردان مى گردد، مانند استعمال عطرهاى تند و همچنین آرایش هاى جالب نظر در چهره، ممنوع است. به طور کلى، زن در معاشرت، نباید کارى کند که موجب تحریک و تهیج و جلب توجّه مردان نامحرم گردد.
خداوند در آیه 31 سوره نور مى فرماید: «وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ ما ظَهَرَ مِنْها»؛ «زنان مؤمن، زینت هاى خود را در مقابل نامحرم، آشکار نمى سازند؛ مگر زینت هایى که به خودى خود آشکار هستند».
پس زینت هاى زن، دو گونه است؛ یک نوع زینتى که مانند لباس و سرمه و زیر ابرو و رنگ ابرو (به طور متعارف) و انگشتر و دست بند، آشکار است و پوشانیدن آن، واجب نیست و نوع دیگر، زینتى که پنهان است؛ مگر آن که عمداً بخواهد آن را آشکار سازد؛ مانند گوشواره و گردن بند. پوشانیدن این نوع زینت و زیور، واجب است».[ ر.ک: مسئله حجاب، ص 146 – 147.]
تاکنون مسئله آرایش و زیور در مقابل نامحرم را بیان نمودیم؛ ولى باید دانست که در مقابل افراد محرم، به ویژه شوهر این محدودیت وجود ندارد.
علامه طباطبائى در تفسیر آیه 32 سوره اعراف مى فرماید:
خداى متعال در این آیه[ «یا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ. قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا خالِصَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الاْیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ»؛ «اى فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود بردارید و بخورید و بیاشامید و[لى ]زیاده روى مکنید که او، اسراف کاران را دوست نمى دارد. [اى پیامبر!] بگو: «زیورهایى را که خدا براى بندگانش پدید آورده و [نیز] روزى هاى پاکیزه را چه کسى حرام گردانیده»؟ بگو: «این [نعمت ها] در زندگى دنیا، براى کسانى است که ایمان آورده اند و روز قیامت [نیز ]مخصوص آنان مى باشد». این گونه، آیات [خود ]را براى گروهى که مى دانند، به روشنى بیان مى کنیم»، اعراف (7، آیه 32).] زینت هایى را معرفى مى کند که براى بندگانش ایجاد کرده و آنان را فطرتاً به وجود آن زینت ها و استعمال و استفاده از آنها، ملهم کرده است و روشن است که فطرت، جز به چیزهایى که وجود و بقاى انسان نیازمند آن است، الهام نمى کند[ ر.ک: المیزان، ج 8، ص 79.].
حسّ زیبایى دوستى، سرچشمه پیدایش انواع هنرها در زندگى بشر شمرده مى شود. این گرایش طبیعى، افزون بر آن که آثار مثبت روانى در دیگران پدید مى آورد، به تحقق آثار گران بهاى روانى در شخص آراسته نیز مى انجامد. آراستن خود و پرهیز از آشفتگى و پریشانى، در نظام فکرى و ذوق سلیم انسان ریشه دارد. پرهیز از خودآرایى، نه دلیل وارستگى از قید نفس است و نه علامت بى اعتنایى به دنیا. وضع ژولیده و آشفته و عدم مراعات تمیزى و نظافت ظاهرى، خود به خود، شخصیت افراد را در نگاه دیگران، خوار مى سازد و زبان طعن و توهین دشمن را مى گشاید. بر این اساس، پوشیدن جامه زیبا، بهره گیرى از مسواک و شانه، روغن زدن به مو و گیسوان، معطر بودن، انگشتر به دست کردن و سرانجام آراستن خویش هنگام عبادت و معاشرت با محرمان، از مستحبات مؤکد و برنامه هاى روزانه مسلمانان است.
حضرت امام حسن مجتبى (علیه السلام) بهترین جامه هاى خود را در نماز مى پوشید و در پاسخ کسانى که سبب این کار را مى پرسیدند، مى فرمود: «اِنَّ اللَّهَ جَمیلٌ وَ یُحِبُّ الْجَمالَ فَاَتَجمَّلُ لِرَبّى[ مجمع البیان، ج 3 – 4، ص 673.]؛ خداوند، زیباست و زیبایى را دوست دارد. پس خود را براى پروردگارم زیبا مى سازم».
در کتاب هاى حدیثى ما نیز ابواب مفصلى درباره استحباب این مسئله وجود دارد، که براى اطلاع بیشتر، مى توانید به حلیه المتقین، نوشته علامه مجلسى، ص 12،53 و 91 – 107 مراجعه کنید.
اما سؤال ششم که چرا حجاب بر مرد واجب نشده است؟
پاسخ این است که: در مورد مردان نیز این گونه نیست که بتوانند با هر نوع لباسى از خانه بیرون آیند و نوع پوشش آنها به هر صورتى جایز باشد؛ بلکه مردان نیز در این جهت، با محدودیت هاى خاص خود نسبت به پوشش، روبه رو هستند؛ اما محدوده پوشش آنان، به جهت حضور بیشتر در اجتماع و کارهاى سخت و به جهت این که زن، مظهر جمال و زیبایى و مرد، موتورمحرکه اقتصاد در جامعه است، با زنان متفاوت است.
علاوه بر این، همان طور که شهید مطهرى فرمود، میل به خودنمایى و خودآرایى، مخصوص زنان است و از نظر تصاحب قلب ها و دل ها، مرد، شکار است و زن، شکارچى؛ همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن، شکار است و مرد، شکارچى. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود، مى خواهد دلبرى کند و مرد را دل باخته و در دام علاقه خود، اسیر سازد.
در عین حال، اسلام براى مردان نیز پوششى در حد معقول قرار داده است و مردان نیز آزادى بى حد و حصر، در پوشش ندارند. از طرف دیگر، اسلام آنها را بر حفظ نگاه از نامحرم و کنترل شهوت در نگاه، تکلیف کرده است و کنترل نگاه براى مردان، نسبت به زنان، سخت تر است. براى توضیح بیشتر، ذکر چند نکته زیر، ضرورى است:
1. بسیارى از فقها فرموده اند که زن نباید به بدن لخت مرد نامحرم (به جز سر و صورت و گردن) نگاه کند و این حکم، دلیل قطعى دارد که در جاى خود بیان شده است.
2. ممکن است نگاه زن به بدن مرد نامحرم، حرام باشد؛ ولى پوشش آن از سوى مرد واجب نباشد؛ همان گونه که نگاه مرد به صورت و دست هاى زن از روى شهوت، حرام است؛ ولى پوشش آن از سوى زن، واجب نیست.
اکنون این پرسش پیش مى آید که اگر مردى با این وضعیت بیرون آید و بداند که زنان از روى عمد و لذت، به بدنش نگاه مى کنند، آیا از نظر شرعى مرتکب گناه شده است؟ برخى فتوا به حرمت داده و مردان را از این عمل نهى کرده اند.
اصلى ترین مستند و مبناى این حکم، قاعده فقهى «اعانه بر اثم» است که در فقه، کاربرد فراوانى دارد. معناى این قاعده، آن است که هر کس زمینه تحقق و پیاده شدن گناه را براى دیگرى فراهم سازد، خود نیز مانند انجام دهنده آن، گناهکار است. برخى فقها نیز معتقدند که دلیل و قاعده فقهى، «تعاون بر اثم» است و نه «اعانه بر اثم».
آنان مى گویند: اگر مرد با لباس آستین کوتاه بیرون آید، به قصد این که زنان به آنها نگاه کنند، شریک گناه گردیده، قاعده فقهى درباره آن ها پیاده مى شود؛ اما اگر به این انگیزه نباشد، اشکالى ندارد.
به هر صورت، براى مرد مؤمن، سزاوار نیست که با لباس نامناسب در اجتماع حاضر شود و در مواردى که مفاسد خاصى بر آن مترتب شود، به فتواى فقها، حرام مى باشد؛ اما توصیه مى شود که در جزئیات مسئله، به رساله مرجع تقلید خود مراجعه کنید.
اما سؤال هفتم که چرا بانوان در نماز باید حجاب داشته باشند؟
پاسخ این است: از آن جا که در این پرسش، مسئله نماز مطرح است و اساس بسیارى از احکام نماز و سایر عبادت ها، فراخوان بشر به تعبد و اظهار بندگى در مقابل پروردگار است، ما فقط در حد فهم خود مى توانیم پاسخ دهیم و دست یابى به علت و فلسفه احکام عبادى، بسیار مشکل است و اگر چه همه آنها داراى حکمت و علت خاصى هستند، ولى پى بردن به همه آن اسرار، براى ما میسر نیست.
به هر حال، حجاب و پوشش بانوان در نماز، علت ها و فلسفه هاى متعددى مى تواند داشته باشد که برخى عبارتند از:
الف. این کار، نوعى تمرین مستمر و روزانه، براى حفظ حجاب مى باشد و یکى از عواملى است که در پاسداشت دائمى پوشش اسلامى زن و جلوگیرى از آسیب پذیرى آن، نقش مهمى ایفا مى کند. همان گونه که هر عبادتى، مانند نماز، تعلیم و تمرین یاد خداوند سبحان و بازگشت به سوى او در آخرت و تزکیه و تربیت خود براى یک زندگى ابدى مى باشد، حجاب زن در نماز نیز آموزش، تمرین و تذکر پوشش عفیفانه اوست که در غیر نماز هم باید همان پوشش، در برابر نامحرم رعایت شود؛ زیرا نماز، آموزشگاه مهم ترین معارف و نیازهاى حیاتى انسان و پرورشگاه ایمان و تقوا و اخلاق انسانى و الهى، به ویژه عفاف و حجاب است.
نماز، مظهر حقیقت و سیماى ملکوتى دین اسلام مى باشد. نماز، آیینه دین الهى است. خداوند حکیم، تمام معارف و قوانین مهم و ریشه اى و مسائلى که حیات معنوى و اخلاقى و سعادت دنیوى و اخروى انسان و جامعه را تأمین مى کند، به طور اجمال و کلى، در نماز مقرر فرموده است.
ب. داشتن پوشش کامل در پیشگاه خداوند، نوعى ادب و احترام به ساحت قدس ربوبى است. از این رو، براى مرد نیز ستر عورت، واجب و در بر داشتن عبا و پوشاندن سر در نماز، مستحب است و همین ادب حضور در پیشگاه الهى، زمینه ساز حضور معنوى و بار یافتن به محضر حق مى شود. رعایت این ادب براى زنان، اهمیت بیشترى دارد؛ زیرا به طور معمول، زنان آن گاه که در برابر بزرگى قرار مى گیرند، اولین حرکتى که انجام مى دهند، حفظ وقار و حجاب خود است؛ البته حکم پوشش در نماز، با حفظ حجاب در برابر نامحرم، تفاوت هایى دارد؛ مثلا پوشاندن روى پا در برابر نامحرم، واجب است؛ ولى در نماز، بدون حضور نامحرم، واجب نیست.
ج. زن، مظهر حیا و عفاف است و حیا هم جلوه گاه حریم است و بالاتر از حریم خدا، حریمى وجود ندارد؛ در آن جا باید در برابر عظمت کبریائى اش باحیا و باعفت بود؛ تا حد بندگى خود را نشان دهیم. این عفت و حیا، هر چند براى مردان هم رعایتش لازم است، اما براى زنان، ضرورت محورى دارد.
اصولاً زنان، مظهر زیبایى و لطافت و ظرافت در خلقت هستند و دُرّها و مرواریدهایى گران بها و زیبایند که خداوند، جهت هنرنمایى خود، آنان را خلق کرده و هیچ گاه نمى خواهد از ارزش آن ها کاسته شود. این مخلوق و گوهر ارزشمند هر چه پرده نشین و داراى ناز و کناره گیر از بازارهاى عمومى باشد، بر قدر و منزلتش افزوده مى گردد و به همین دلیل، خداى سبحان تمام بدن او را واجب الستر دانسته، در هر حال، احترامش را واجب شمرده است، حتى وقتى خداوند مى خواهد از خصوصیات و اهمیت و ارزش حورى هاى بهشتى بگوید و از آنها تعریف کند، مى فرماید «حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِی الْخِیامِ»[ الرحمن 55، آیه 72.]؛ «حورانى پرده نشین در [دل] خیمه ها»؛ یعنى ارزش آنها به این است که اختصاصى و پرده نشین هستند و در دسترس عموم نمى باشند.
حال با توجه به این خصوصیات حیرت آور و منحصر به فرد، مسلما این احترام و متانت و وقار در نماز و مقابل خداوند، سزاوارتر است و فقط مسئله محرم و نامحرمى مطرح نیست.
د. از آنجایى که زن مظهر زیبایى است، با پوشش خود در نماز از توجه به زیبایى هایاندام خود بازداشته و به خالق این زیبایى ها معطوف مى گردد.
اما سؤال هشتم که آیا جلوگیرى از بى بند و بارى، ولنگارى و بى حجابى، واجب و وظیفه حکومت اسلامى است یا صرفا یک مسئله اخلاقى و شخصى است؟
پاسخ این است که: مسئله حفظ پوشش و عدم مزاحمت براى بانوان، تنها یک توصیه اخلاقى نیست بلکه حکمى اسلامى و حکومتى به شمار مى آید و خداوند در ادامه آیه حجاب در سوره احزاب، مى فرماید:
«لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لا یُجاوِرُونَکَ فِیها إِلاَّ قَلِیلاً»؛ «اگر منافقان و بیماردلان و کسانى که در شهر نگرانى به وجود مى آورند، از کارهاى خود دست برندارند، ما تو را بر ضد آن ها بر خواهیم انگیخت و تو را سخت بر آنان مسلط مى کنیم؛ تا جز مدتى اندک، در همسایگى تو زندگى نکنند».
در نتیجه، همان گونه که امر به همه معروف ها و نهى از همه منکرها، بر مؤمنین و بر حکومت اسلامى واجب است، نسبت به مسئله حجاب نیز این قاعده کلى شرعى، جارى است و جایز نیست که هیچ کس در مقابل آن، بى تفاوت باشد یا آن را کوچک و بى اهمیت شمارد.
زنان باید توجه داشته باشند که خداوند در مقابل احکام خویش، غیرت دارد و هیچ گاه راضى به ترک دستورات خود نیست و اصلاً مطلب این نیست که بیرون گذاشتن چند تار مو که مسئله کوچکى است، چه اهمیتى براى خداوند دارد؟ مهم این است که چه خداى بزرگى نافرمانى مى شود. علاوه بر این که فواید انجام دستورات خداوند به خود انسان و جامعه انسانى مى رسد و به روشنى مى توان نتیجه گرفت آن چه خداوند حلال کرده خوبى و خوشى را براى مردان و زنان جامعه ما به ارمغان خواهد آورد و آن چه را حرام نموده در کوتاه یا بلند مدت سلامتى و آرامش آدمى را به خطر خواهد انداخت و پشیمانى و پریشانى را در پى خواهد داشت.