جزء ۱۹ – سوره نمل، آیه ۱۷ – چند سؤال درباره جن
۱۳۹۵/۱۲/۰۲
–
۴۱۹ بازدید
پرسش ۱ . آیا اصل جن واقعیت دارد؟
پرسش ۲ . آیا جن تکلیف دارد؟
پرسش ۳ . جوهر وجودى جن از چیست؟
پرسش ۴ . آیا جن ها، مؤمن و کافر دارند؟
پرسش ۵ . آیا جن ها، زن و مرد دارند؟
پرسش ۶ . قدرت جن ها به چه اندازه است؟
پرسش ۷ . آیا ازدواج انسان با جن، ممکن است؟
پرسش ۸ . آیا ابلیس از فرشتگان است یا از جنیان؟
ما مسلمان ها نباید شک داشته باشیم که چنین موجودى را خدا آفریده است؛ زیرا قرآن بدان تصریح کرده است و بیش از 20 بار، تنها لفظ «الجن» در سوره هاى مختلف قرآن کریم تکرار شده است و یک سوره نیز به این نام مى باشد و آیات فراوانى از آن در مورد جن است.
در مکه، مسجدى به نام مسجد جن وجود دارد. برخى گفته اند که گروهى از جن ها در آن مکان به پیامبر (صلى الله علیه و آله) ایمان آوردند و بنا بر نظر برخى، آیات ابتدایى سوره جن در آن جا نازل شد.
از جهت روایات هم مطالب فراوانى درباره جن وجود دارد. در کتاب بحارالانوار، بخش قابل توجهى با عنوان «حقیقت جن و احوال ایشان» و در مورد ابلیس و شیاطین جنى، وجود دارد. تقریباً مى توان گفت که یک جلد کامل بحارالانوار درباره جنیان است. در نتیجه، از جهت متون دینى، پاى مطلب بسیار محکم است و نمى توان این موجودات را انکار کرد و یا از خرافات برشمرد.
پاسخ سؤال دوم:
بله، جن، تکلیف دارد. قرآن مى گوید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاْءِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ»[ ذاریات 51، آیه 56.]؛ «و جنّ و انس را نیافریدم؛ جز براى آن که مرا بپرستند». البته این بدان معنا نیست که تکالیف آنها، مثل ما مى باشد؛ بلکه آنها هم به تناسب ساختار وجودى شان، بایدها و نبایدهایى دارند.
پاسخ سؤال سوم:
همان طور که مى دانیم، جنس ما انسان ها از خاک است اگرچه الان گوشت و استخوانیم، ولى همان گونه که ابتدا و اصل خلقت ما از خاک بود، ادامه نسل انسان نیز از خاک است و اگر خاک را از انسان بگیرید، بشر، از بین مى رود؛ چون گوشت و گیاه و غذایى که مى خوریم، از خاک است و آخر هم تبدیل به خاک مى شویم؛ اما عنصر اصلى جن، آتش است.
قرآن مى فرماید: «وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ»[ الرحمن 55، آیه 15.]؛ «و خداوند، جن را از تشعشعى از آتش خلق کرد».
بعضى از مفسرین گفته اند: وقتى آتش چند رنگ مى شود، به آن «مارج» مى گویند و این، اشاره به آن است که جنیان چند جور و چند مدل هستند.
پیامبر (صلى الله علیه و آله) مى فرماید:[ بحارالأنوار، ج 87، ص 224، باب 9 ؛ «وَ رُوِیَ أَنَّ النَّبِیَّ (صلى الله علیه و آله) قَالَ خَلَقَ اللَّهُ الْجِنَّ خَمْسَةَ أَصْنَافٍ صِنْفٌ حَیَّاتٌ وَ صِنْفٌ عَقَارِبُ وَ صِنْفٌ حَشَرَاتُ الْأَرْضِ وَ صِنْفٌ کَالرِّیحِ فِی الْهَوَاءِ وَ صِنْفٌ کَبَنِی آدَمَ عَلَیْهِ الْحِسَابُ وَ الْعِقَابُ».] جن، پنج نوع است:
1. قسمى که همیشه به صورت مارها در مى آیند.
2. قسمى که همیشه به شکل عقرب ها درمى آیند.
3. قسمى که همیشه به صورت حشرات زمینى درمى آیند.
4. نوعى که داراى پر و بال هستند و در هوا مانند ابر و باد پرواز مى کنند و داراى انقباض و انبساطند (و مى توانند به شکل موجودات کوچک و بزرگ درآیند).
5. جن هایى که داراى تکلیفند (یا گنه کارند یا درست کار) و خداوند براى آنها، مثل انسان ها، وعده و وعید داده است.
این جن ها، بیشتر در مکان هاى خلوت زندگى مى کنند و در مجالس هم شرکت مى کنند.
در آیه دیگرى آمده است:
«وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ»[ حجر 15، آیه 27.]؛ «ما جن را قبل از خلقت انسان، از آتش سخت و برنده خلق کردیم».
تعبیر «من قبل»، به خاطر این است که سابقه خلقت جن، قبل از انسان است.
پاسخ سؤال چهارم:
بله، جن ها، مؤمن و کافر دارند. قرآن مى فرماید:
«وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ»[ جن 72، آیه 14.]؛ «به پیامبر گفتند: برخى از ما [جن ها] ایمان مى آورند و بعضى ظالمند و ایمان نمى آورند».
در سوره احقاف، آیه 29 تا 32، داستان جن هاى ایمان آورنده، نقل شده است. بعضى ها ولایت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را قبول کردند و بعضى قبول نکردند؛ پس نوع پیشرفته جن ها، مثل انسان ها هستند و در برخى تکالیف، مشترکند.
پاسخ سؤال پنجم:
آرى، جن ها مذکر و مؤنث دارند. قرآن مى فرماید: «رِجالٌ مِنَ الاْءِنْسِ یَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ»[ همان، آیه 6.]؛ «مردانى از انسان ها با رجالى از جن، همراه مى شوند».
این که مى گوید: «رجال»، معلوم مى شود که مرد دارند؛ این در حالى است که هیچ وقت در قرآن به ملائکه نسبت مرد یا زن داده نشده است.
پاسخ سؤال ششم:
این طایفه، از نظر قدرت هاى ظاهرى، قوى تر از انسان ها هستند؛ یعنى محدودیت هاى شان کمتر است؛ چون مى توانند بدون وسیله به جاهاى مختلف بروند یا به شکل موجودات دیگر درآیند «وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدِیداً وَ شُهُباً»[ جن 72، آیه 8.]؛ «و ما بر آسمان دست یافتیم و آن را پر از نگهبانان توانا و تیرهاى شهاب یافتیم»؛ ولى از نظر شرافت، پایین تر از انسان هستند؛ زیرا انسان، اشرف مخلوقات است و علاوه بر این، آنها پیامبرى از جنس انسان دارند؛ ولى انسان ها پیامبرانى از جنس جن ندارند.
پاسخ سؤال هفتم:
درباره ازدواج انسان با جنّ، مى توان استفاده هایى از قرآن نمود؛ اگر چه این استفاده ها قطعى نیست. حورالعین که براى بهشتیان خلق شده است، قابلیت ازدواج و آمیزش با انسان را دارد.
قرآن مى فرماید: «لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ»[ الرحمن 55، آیه 74.]؛ «با این حوریان، قبل از شما، نه انسانى آمیزش کرده و نه جنى» و این، نشان دهنده آن است که جن مى تواند با حوریان نیز آمیزش کند و الا این حرف (نفى تماس جنیان با حورى)، معنا نداشت. بنابراین، ازدواج و آمیزش انسان ها با حوریان و یا جن ها، ممکن است و محال عقلى نیست.
در آیه دیگرى آمده است:
«وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رجِلِکَ وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاَّ غُرُوراً»[ اسراء 17، آیه 64.]؛ «و از ایشان، هر که را توانستى، با آواى خود تحریک کن و با سواران و پیادگانت، بر آنها بتاز و با آنان در اموال و اولاد، شرکت کن و به ایشان وعده بده و شیطان، جز فریب، به آنها وعده نمى دهد».
آیه در ارتباط با زمانى است که خدا، شیطان را از درگاه خویش راند و شیطان گفت: مى روم بنده هایت را گمراه مى کنم و خدا فرمود: هر کارى مى خواهى بکن؛ تا جایى که مى فرماید: برو با آنها در مال و اولاد آنها شریک شو.
مشارکت شیطان در اولاد و تولید نسل انسان، مى تواند به چند صورت زیر فرض شود:
1. کسانى که از زنا به وجود آمده اند که این عمل از وسوسه هاى شیطان است. از ابن عباس نقل شده که مقصود از مشارکت شیطان در اولاد انسان، همین است و برخى روایات نیز ناظر به آن است.[ بحارالأنوار، ج 69، ص 100، باب 98 ؛ «عن امیرالمؤمنین (علیه السلام) … وَ أَمَّا الْوَجْهُ الثَّالِثُ مِنَ الشِّرْکِ فَهُوَ شِرْکُ الزِّنَى قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ…».]
2. فرزندانى که نطفه آنها از مال حرام بسته مى شود.[ بحارالأنوار، ج 57، ص 342، باب 41 ؛ «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ شِرْکِ الشَّیْطَانِ قَوْلِهِ وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ قَالَ مَا کَانَ مِنْ مَالٍ حَرَامٍ فَهُوَ شِرْکُ الشَّیْطَانِ قَالَ وَ یَکُونُ مَعَ الرَّجُلِ حَتَّى یُجَامِعُ فَیَکُونُ مِنْ نُطْفَتِهِ وَ نُطْفَةِ الرَّجُلِ إِذَا کَانَ حَرَاماً».]
3. مشارکت شیطان براى کسانى که هنگام عمل مجامعت، بسم الله نمى گویند.[ تفسیر القمى، ج 2، ص 22 ؛ «شرکة الشیطان فی الأولاد… و فی حدیث آخر إذا جامع الرجل أهله و لم یسم شارکه الشیطان».]
4. مشارکت در نطفه کسانى که بغض اهل بیت علیهم السلام را دارند.[ الکافى، ج 5، ص 502 ؛ «… ثُمَّ قَالَ إِنَّ الشَّیْطَانَ لَیَجِیءُ حَتَّى یَقْعُدَ مِنَ الْمَرْأَةِ کَمَا یَقْعُدُ الرَّجُلُ مِنْهَا وَ یُحْدِثُ کَمَا یُحْدِثُ وَ یَنْکِحُ کَمَا یَنْکِحُ قُلْتُ بِأَیِّ شَیْءٍ یُعْرَفُ ذَلِکَ قَالَ بِحُبِّنَا وَ بُغْضِنَا فَمَنْ أَحَبَّنَا کَانَ نُطْفَةَ الْعَبْدِ وَ مَنْ أَبْغَضَنَا کَانَ نُطْفَةَ الشَّیْطَانِ».]
از برخى روایات استفاده مى شود که این مشارکت، مستقیم است[ بحارالأنوار، ج 18، ص 88، باب 9 ؛ «فَوَ اللَّهِ مَا أَبْغَضَکَ أَحَدٌ إِلاَّ سَبَقَتْ نُطْفَتِی إِلَى رَحِمِ أُمِّهِ قَبْلَ نُطْفَةِ أَبِیهِ وَ لَقَدْ شَارَکْتُ مُبْغِضِیکَ فِی الْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلاَدِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ».] و شیطان، در عمل مجامعت، وارد مى شود؛ اگر چه براى انسان محسوس نیست.
پاسخ سؤال هشتم:
برخى گفته اند که ابلیس، مَلَک است؛ به دلیل این که قرآن مى فرماید: «فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ»[ حجر 15، آیه 20.]؛ «همه فرشتگان، سجده کردند» و بعد با «الا»، ابلیس از ملائکه استثنا شده است.
دلیل دیگر این که در خطبه «قاصعه»[ نهج البلاغه، خطبه 287، طلب العبرة … ص 287 ؛ «… فَمَنْ ذَا بَعْدَ إِبْلِیسَ یَسْلَمُ عَلَى اللَّهِ بِمِثْلِ مَعْصِیَتِهِ کَلاَّ مَا کَانَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِیُدْخِلَ الْجَنَّةَ بَشَراً بِأَمْرٍ أَخْرَجَ بِهِ مِنْهَا مَلَکاً إِنَّ حُکْمَهُ فِی اهل السَّمَاءِ…».]، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) مى فرماید: «چنین نیست که خداوند انسانى را به واسطه غرور، داخل بهشت کند؛ در حالى که ملکى را از بهشت، به خاطر همان گناه، راند» و در این جا مقصود از ملک، شیطان است.
جواب این استدلال ها این است که اولاً این آیات را با توجه به آیات دیگر باید معنا کرد. خود قرآن مى فرماید: «…قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ»[ اعراف 7، آیه 12.]؛ «…گفت: من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریدى و او را از گِل آفریدى»؛ حال آن که ملائکه از آتش نیستند.
در جاى دیگرى چنین تصریح مى کند:
«وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لآِدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ کانَ مِنَ الْجِنِّ …»[ کهف 18، آیه 50.]؛ «و [یاد کن ]هنگامى را که به فرشتگان گفتیم: «آدم را سجده کنید»؛ پس [همه ]جز ابلیس، سجده کردند که از [گروه ]جن بود…».
بنابراین، چرا حضرت امیر (علیه السلام) از لفظ ملک استفاده کرد؟ پاسخ این است که این، یک استعاره است و مقصود، مَلَک و فرشته اصطلاحى نیست و بنا به گفته برخى، به شیطان نیز ملک مى گفتند؛ به این دلیل که شش هزار سال با ملائکه بود و به همین دلیل، وقتى به فرشتگان امر مى شد، شامل حال او هم مى شد.