جزء ۲۲ – سوره احزاب، آیه ۵۰ – تعدد زوجات پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله)
۱۳۹۵/۱۲/۰۲
–
۳۸۶ بازدید
پرسش ۱ . علت تعدد زوجات پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) چه بود؟
پرسش ۲ . آیا سایر مسلمانان نیز مى توانند نُه همسر هم زمان با هم اختیار کنند؟
پرسش ۳ . آیا درست است که پیامبر (صلى الله علیه و آله) از هر زنى خوشش مى آمد، بر او حلال مى شد؟
«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنّا أَحْلَلْنا لَکَ أَزْواجَکَ اللاّتِی آتَیْتَ أُجُورَهُنَّ»[ احزاب 33، آیه 50.]؛ «اى پیامبر! ما زنانى را که مهرشان را ادا کردى، بر تو حلال نمودیم».
براى پاسخ این سؤال، به چند نکته زیر توجه کنید:
1. تعدد زوجات و همسران در آن زمان، در منطقه عربستان، یک امر عادى و متداول بود و مخصوص به رسول خدا (صلى الله علیه و آله) نبود و مسائل هر زمان و مکان را باید با توجه به معیارها و استانداردهاى همان زمان و مکان، تحلیل کرد. رسول خدا (صلى الله علیه و آله) با بسیارى از رسوم زمان خود که در تضاد با اهداف و اصول تربیتى اسلام نبودند، مخالفتى نکرد؛ بلکه با واقع گرایى، با آنها برخورد نمود.
2. اگر سخنى درباره ازدواج هاى متعدد مطرح است، درباره مقطع پس از رحلت نخستین همسر پیامبر، یعنى خدیجه کبرى (علیهاالسلام) است؛ زیرا ازدواج هاى متعدد او در 10 سال آخر عمر، یعنى در حد فاصل سنین 53 تا 63 سالگى رخ داد؛ دوره اى که سال هاى اقامت در مدینه را شامل مى شود و به طور قطع، آن ازدواج ها، عوامل گوناگون دینى، سیاسى، فردى و اجتماعى داشت؛ زیرا سن 53سالگى، اقتضایى براى خوش گذرانى جنسى مرد ندارد.
علاوه بر این، بسیارى از زنانى که پیامبر (صلى الله علیه و آله) با آنان ازدواج کرد، بیوه بودند؛ جز یک نفر و اکثر آنها از جهت سنى بالا و حتى پیر بودند و معلوم است که این روش و این نوع ازدواج، روش شهوت رانان نیست. با این محاسبه، یک انسانِ محقق دوراندیش، نمى تواند براى آن حضرت، انگیزه هاى شهوانى در نظر بگیرد؛ چون ازدواج هاى متعدد، هنگامى ناپسند است که بر محور امیال جنسى غیرمتعارف، استوار باشد که درباره پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله)، چنین برداشتى، ناصواب است. همچنین انسان هاى شهوات ران و تنوع طلب، معمولاً از ازدواج شانه خالى مى کنند و به کامرانى هاى گذرا و آنى مى پردازند؛ در حالى که در زندگى پیامبر (صلى الله علیه و آله) چنین امرى مشاهده نشده است.
3. در تحلیل ازدواج هاى پیامبر (صلى الله علیه و آله)، افراط و تفریط هاى فراوانى صورت گرفته، برخى مطلقا آنها را بد دانسته اند و برخى مى گویند: پیامبر، دلش خواست و گرفت؛ همان طور که اگر شما هم میل داشته باشید و مانعى نباشد، مى گیرید! گروه سوم معتقدند که ازدواج هاى پیامبر (صلى الله علیه و آله) براى گسترش اسلام بوده است؛ ولى مقتضاى تحقیق این است که کلى گویى نکنیم؛ زیرا ظاهرا حکمت ازدواج ها مختلف بوده است و همه را به یک شکل نمى توان تحلیل کرد؛ زیرا تعدادى از آن ازدواج ها هیچ اثرى در گسترش اسلام نداشته اند؛ مثل ازدواج با عایشه، دختر ابوبکر که از قبیله اى کوچک به نام بنى تیم بود که اگر همه آنها هم بر اثر این ازدواج مسلمان مى شدند، به اختلاف هایى که بعد از رحلت پیامبر (صلى الله علیه و آله) رخ داده، نمى ارزید. پس ما معتقدیم که این ازدواج ها، دلایل مختلفى داشته اند. یکى از کسانى که این دلایل را به خوبى بررسى کرده، مرحوم علامه طباطبائى در المیزان است. ما نقل تحقیق وى را براى این بحث، مفید و کافى مى دانیم.
علامه مى فرماید: اولین ازدواج آن حضرت با خدیجه کبرى (علیه السلام) بوده و حدود بیست سال و اندى از عمر شریفش را (که تقریبا یک ثلث از عمر آن جناب است)، تنها با این یک همسر گذراند و به او اکتفا نمود که سیزده سال از این مدت بعد از نبوت و قبل از هجرت (از مکه به مدینه) بود.
پیامبر در حالى که هیچ همسرى نداشت، از مکه به مدینه هجرت نمود و به نشر دعوت و اعلاى کلمه دین پرداخت و آن گاه با زنانى که بعضى از آنها باکره و بعضى بیوه و همچنین بعضى جوان و بعضى دیگر عجوز و سال خورده بودند، ازدواج کرد و همه این ازدواج ها در مدت نزدیک به ده سال انجام شد و پس از این چند ازدواج، ازدواج با زنان دیگر بر آن جناب، تحریم شد؛ مگر همان چند نفرى که در حباله نکاحش بودند و معلوم است که چنین عملى با این خصوصیات، ممکن نیست با انگیزه عشق به زن توجیه شود؛ چون نزدیکى و معاشرت با این گونه زنان، آن هم در اواخر عمر و آن هم از کسى که در اوان عمرش ولع و عطشى براى این کار نداشته، نمى تواند با انگیزه شهوت رانى باشد.
پس براى یک دانشمند اهل تحقیق، اگر انصاف داشته باشد، راهى جز این باقى نمى ماند که تعدد زوجات رسول خدا (صلى الله علیه و آله) در اواخر عمر را با عواملى دیگر، غیر زن دوستى و شهوت رانى، توجیه کند.
اینک در توضیح آن مى گوییم:
رسول خدا (صلى الله علیه و آله) با بعضى از همسرانش به منظور کسب نیرو و به دست آوردن اقوام بیشتر و در نتیجه، به خاطر جمع آورى یار و هوادار بیشتر، ازدواج کرد و با بعضى دیگر به منظور جلب دل جویى و در نتیجه، ایمن شدن از شر خویشاوند آن همسر ازدواج کرد و با بعضى دیگر به این انگیزه ازدواج کرد که هزینه زندگى شان را تکفل نماید و به دیگران بیاموزد که در حفظ پیر زنان از فقر و مسکنت و بى کسى، کوشا باشند و مؤمنین، رفتار آن جناب را در بین خود سنتى قرار دهند و با بعضى دیگر به این منظور ازدواج کرد که با یک سنت جاهلیت، مبارزه کند و عملاً آن را باطل سازد. حال هر یک را جداگانه بررسى مى کنیم؛
1. ازدواجش با «زینب دختر جحش»، به منظور مبارزه با یک سنت جاهلى بوده است؛ چون او نخست همسر زیدبن حارثه ـ پسرخوانده رسول خدا (صلى الله علیه و آله) بود و زید او را طلاق داد و از نظر رسوم جاهلیت، ازدواج با همسر پسرخوانده، ممنوع بود؛ چون پسرخوانده در نظر عرب جاهلى، حکم پسر را داشت و همان طور که یک مرد نمى تواند همسر پسر واقعى خود را بگیرد، از نظر اعراب، ازدواج با همسر پسرخوانده نیز ممنوع بود و رسول خدا (صلى الله علیه و آله) با زینب ازدواج کرد تا این رسم غلط را بر اندازد و آیاتى از قرآن در این باره نازل گردید.
2. ازدواجش با «سوده دختر زمعه»، به این جهت بود که وى بعد از بازگشت از هجرت دوم از حبشه، همسر خود را از دست داد و اقوام او همه کافر بودند و او اگر به میان اقوامش برمى گشت یا او را به قتل مى رساندند و یا شکنجه اش مى کردند و یا بر گرویدن به کفر، مجبورش مى کردند؛ از این رو، رسول خدا (صلى الله علیه و آله) براى حفظ او از این خطرها، با او ازدواج کرد.
3. ازدواجش با «زینب دختر خزیمه»، به این دلیل بود که همسر وى عبداللَّه بن جحش در جنگ اُحد کشته شد و او زنى بود که در جاهلیت به فقرا و مساکین بسیار انفاق و مهربانى مى کرد و به همین جهت، یکى از بانوان آبرومند و سرشناس آن دوره بود و او را مادر مساکین نامیده بودند و رسول خدا (صلى الله علیه و آله) خواست با ازدواج با وى، آبروى او را حفظ کند و از فضایل او، تقدیر نماید.
4. یکى دیگر از ازدواج هاى آن حضرت، با «ام سلمه» بود که نام اصلى اش «هند» بود و قبلاً همسر عبداللَّه بن ابى سلمه، پسر عمه رسول خدا (صلى الله علیه و آله) و برادر شیرى آن جناب بود و او اولین کسى بود که به حبشه هجرت کرد؛ زنى زاهد، فاضل، دین دار و خردمند بود و بعد از آن که همسرش از دنیا رفت، رسول خدا (صلى الله علیه و آله) به این جهت با او ازدواج کرد که زنى پیر و داراى فرزند بود و نمى توانست یتیمان خود را اداره کند.
5. ازدواجش با «صفیه دختر حى بن اخطب»، بزرگ یهودیان بنى النضیر، به این علت صورت گرفت که پدرش ابن اخطب در جنگ بنى النضیر کشته شد و شوهرش در جنگ خیبر، به دست مسلمانان به قتل رسیده بود و در همین جنگ، در بین اسیران قرار گرفته بود؛ رسول خدا (صلى الله علیه و آله) او را آزاد کرد؛ سپس او را به ازدواج خودش در آورد؛ تا به این وسیله، هم او را از ذلت اسارت حفظ کرده باشد و هم داماد یهودیان شده باشد و یهود به این خاطر، دست از توطئه بر ضد او بردارند.
6. سبب ازدواجش با «جویریه» که نام اصلى اش «برة» و دختر «حارث»، بزرگ یهودیان بنى المصطلق بود، بدین جهت بود که در جنگ بنى المصطلق، مسلمانان دویست خانه وار از زنان و کودکان این قبیله را اسیر کرده بودند و رسول خدا (صلى الله علیه و آله) با ازدواج با جویریه، با همه آنان خویشاوند شد و مسلمانان چون اوضاع را چنین دیدند، گفتند: همه اینها خویشاوندان رسول خدا (صلى الله علیه و آله) هستند و سزاوار نیست اسیر شوند و ناگزیر همه را آزاد کردند و مردان بنى المصطلق نیز چون این رفتار را دیدند، همه مسلمان شدند و به مسلمین پیوستند و در نتیجه، جمعیت بسیار زیادى به نیروى اسلام اضافه شد و این عمل رسول خدا (صلى الله علیه و آله) و آن عکس العمل قبیله بنى المصطلق، اثر خوبى در دل عرب به جاى گذاشت.
7. ازدواجش با «میمونه» که نامش «بره» و دختر «حارث هلالیه» بود، به این خاطر بود که وى بعد از مرگ شوهر دومش، ابى رهم پسر عبدالعزى، خود را به رسول خدا (صلى الله علیه و آله) بخشید؛ تا کنیز او باشد و رسول خدا (صلى الله علیه و آله) در برابر این اظهار محبت، او را آزاد و با او ازدواج کرد.
8. سبب ازدواجش با «ام حبیبه» (رمله) دختر «ابى سفیان» این بود که وقتى او با همسرش عبیداللَّه بن جحش براى دومین بار به حبشه مهاجرت کرد، شوهرش در آن جا به دین نصرانیت در آمد و خود او در دین اسلام ثبات قدم به خرج داده و این عملى است که باید از ناحیه اسلام، قدردانى بشود و از سوى دیگر، پدرش از سر سخت ترین دشمنان اسلام بود و همواره براى جنگیدن با مسلمین، لشکر جمع مى کرد؛ بنابراین، رسول خدا (صلى الله علیه و آله) با او ازدواج کرد؛ تا هم از عمل نیکش قدردانى کند، و هم پدرش دست از دشمنى با او بردارد و هم خود او از خطر، محفوظ بماند.
9. ازدواجش با «حفصه»، دختر عمر نیز بدین جهت بود که شوهر او خنیس بن حذافه، در جنگ بدر، کشته شد و او بیوه زن بود و تنها همسرى که هنگام دخترى اش با آن جناب ازدواج کرد، عایشه دختر ابى بکر بود.[ ترجمه تفسیر المیزان، ج 4، ص 308 ـ 311 با تلخیص.]
ازدواج با عایشه، با هیچ یک از دلایل مذکور، مطابقت ندارد. شاید انسان تصور کند با توجه به این که او سبب بسیارى از اختلافات بعد از رسول خدا (صلى الله علیه و آله) و عامل جنگ جمل شد و سبب شد تا مزد رسالت، و عمل به آیه «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى»[ شورى 42، آیه 23.]، تحقق پیدا نکند، بهتر بود که رسول خدا با او ازدواج نکند؛ ولى پاسخ این است که ازدواج رسول خدا (صلى الله علیه و آله) با عایشه، به جهت فراهم آوردن زمینه امتحان امت اسلام بعد از خود بود؛ چون اسباب امتحان، در هر زمانى باید وجود داشته باشد؛ تا معلوم شود چه کسانى با تمسک به عقل و سنت و سفارش هاى پیامبر (صلى الله علیه و آله)، راه حق را مى پیمایند.
نکته آخر در این رابطه، این است که شروع و پایان این ازدواج ها، به دستور خداوند بوده، زیرا بعد از این تعداد ازدواج، این آیه شریفه نازل شد:
«لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ…»[ احزاب 33، آیه 50.]؛ «از این پس، دیگر [گرفتن] زنان جدید و یا این که به جاى زنان موجود، زنان دیگرى بگیرى و آنان را تبدیل کنى، بر تو حلال نیست؛ هر چند زیبایى آنها براى تو مورد پسند افتد؛ به استثناى کنیزان و خدا همواره، بر هر چیزى مراقب است».
آیا سایر مسلمانان نیز مى توانند نُه همسر اختیار کنند؟
تعدد زوجات براى مسلمین، تا چهار همسر، جایز است و جواز ازدواج با نُه همسر از اختصاصات پیامبر (صلى الله علیه و آله) و به دستور خداوند بوده، همان گونه که وجوب نماز شب و جواز روزه وصال، یعنى چند روز به یک افطار روزه گرفتن، از مختصات آن جناب است.
سؤال سوم در واقع به این برمى گردد که معناى این قسمت آیه شریفه که مى فرماید: «وَ امْرَأَةً مُؤمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِیِّ إِنْ أَرادَ النَّبِیُّ أَنْ یَسْتَنْکِحَها خالِصَةً لَکَ مِنْ دُونِ الْمُؤمِنِینَ»، چیست؟
قاعده کلى ازدواج زن و مرد، خواندن عقد است که متشکل از ایجاب و قبول مى باشد. ایجاب، وظیفه زن است (انحکتُ، زوّجتُ و…) و قبول، وظیفه مرد (برخلاف تصور توده مردم که گمان مى کنند وظیفه زن قبول و «بله» گفتن است) و این که از خانم ها در مراسم عروسى، «بله» مى گیرند، براى وکالت در خواندن عقد، توسط عاقد است و آن «بله»، جزء عقد نیست.
حال یکى از اختصاصات رسول اکرم (صلى الله علیه و آله) این بود که علاوه بر عقد متعارف، اگر خانمى خود را به وى هبه مى کرد و حضرت قبول مى کرد، آن خانم به همسرى وى در مى آمد.
این فراز از آیه، همین مسئله را بیان مى فرماید: «اگر زن مؤمنى خود را به پیامبر بخشید و هبه نمود، اگر پیامبر مایل بود، مى تواند آن را قبول کند و این حکم، مخصوص تو مى باشد و دیگر مؤمنان، در آن شریک نیستند».
برخى از معاندان، شایعه کردند که این آیه مى خواهد بگوید که پیامبر (صلى الله علیه و آله) از هر خانمى خوشش آمد، با او محرم مى شود؛ در حالى که این طور نیست؛ زیرا نکاح و ازدواج، باید داراى قانون و ضابطه باشد و این حکم نیز عارى از ضابطه نیست؛ فقط فرقش با عقدهاى معمولى در این است که زن به جاى استفاده از لفظ «انحکت یا زوّجت»، از لفظ «وهبت نفسى» استفاده مى کند و پیامبر (صلى الله علیه و آله) قبول مى کند و فرق دیگرش این است که در این ازدواج، مهریه وجود ندارد.
برخى مورخان مى گویند: این آیه، مصداق پیدا نکرد و پیامبر (صلى الله علیه و آله) هبه هیچ خانمى را قبول نکرد و برخى دیگر یک مورد براى آن ذکر کرده اند و آن، ازدواج آن حضرت (صلى الله علیه و آله) با میمونه، دختر حارث هلالیه بود و علامه طباطبائى(ره) معتقد به این نظر بود.
براى پاسخ این سؤال، به چند نکته زیر توجه کنید:
1. تعدد زوجات و همسران در آن زمان، در منطقه عربستان، یک امر عادى و متداول بود و مخصوص به رسول خدا (صلى الله علیه و آله) نبود و مسائل هر زمان و مکان را باید با توجه به معیارها و استانداردهاى همان زمان و مکان، تحلیل کرد. رسول خدا (صلى الله علیه و آله) با بسیارى از رسوم زمان خود که در تضاد با اهداف و اصول تربیتى اسلام نبودند، مخالفتى نکرد؛ بلکه با واقع گرایى، با آنها برخورد نمود.
2. اگر سخنى درباره ازدواج هاى متعدد مطرح است، درباره مقطع پس از رحلت نخستین همسر پیامبر، یعنى خدیجه کبرى (علیهاالسلام) است؛ زیرا ازدواج هاى متعدد او در 10 سال آخر عمر، یعنى در حد فاصل سنین 53 تا 63 سالگى رخ داد؛ دوره اى که سال هاى اقامت در مدینه را شامل مى شود و به طور قطع، آن ازدواج ها، عوامل گوناگون دینى، سیاسى، فردى و اجتماعى داشت؛ زیرا سن 53سالگى، اقتضایى براى خوش گذرانى جنسى مرد ندارد.
علاوه بر این، بسیارى از زنانى که پیامبر (صلى الله علیه و آله) با آنان ازدواج کرد، بیوه بودند؛ جز یک نفر و اکثر آنها از جهت سنى بالا و حتى پیر بودند و معلوم است که این روش و این نوع ازدواج، روش شهوت رانان نیست. با این محاسبه، یک انسانِ محقق دوراندیش، نمى تواند براى آن حضرت، انگیزه هاى شهوانى در نظر بگیرد؛ چون ازدواج هاى متعدد، هنگامى ناپسند است که بر محور امیال جنسى غیرمتعارف، استوار باشد که درباره پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله)، چنین برداشتى، ناصواب است. همچنین انسان هاى شهوات ران و تنوع طلب، معمولاً از ازدواج شانه خالى مى کنند و به کامرانى هاى گذرا و آنى مى پردازند؛ در حالى که در زندگى پیامبر (صلى الله علیه و آله) چنین امرى مشاهده نشده است.
3. در تحلیل ازدواج هاى پیامبر (صلى الله علیه و آله)، افراط و تفریط هاى فراوانى صورت گرفته، برخى مطلقا آنها را بد دانسته اند و برخى مى گویند: پیامبر، دلش خواست و گرفت؛ همان طور که اگر شما هم میل داشته باشید و مانعى نباشد، مى گیرید! گروه سوم معتقدند که ازدواج هاى پیامبر (صلى الله علیه و آله) براى گسترش اسلام بوده است؛ ولى مقتضاى تحقیق این است که کلى گویى نکنیم؛ زیرا ظاهرا حکمت ازدواج ها مختلف بوده است و همه را به یک شکل نمى توان تحلیل کرد؛ زیرا تعدادى از آن ازدواج ها هیچ اثرى در گسترش اسلام نداشته اند؛ مثل ازدواج با عایشه، دختر ابوبکر که از قبیله اى کوچک به نام بنى تیم بود که اگر همه آنها هم بر اثر این ازدواج مسلمان مى شدند، به اختلاف هایى که بعد از رحلت پیامبر (صلى الله علیه و آله) رخ داده، نمى ارزید. پس ما معتقدیم که این ازدواج ها، دلایل مختلفى داشته اند. یکى از کسانى که این دلایل را به خوبى بررسى کرده، مرحوم علامه طباطبائى در المیزان است. ما نقل تحقیق وى را براى این بحث، مفید و کافى مى دانیم.
علامه مى فرماید: اولین ازدواج آن حضرت با خدیجه کبرى (علیه السلام) بوده و حدود بیست سال و اندى از عمر شریفش را (که تقریبا یک ثلث از عمر آن جناب است)، تنها با این یک همسر گذراند و به او اکتفا نمود که سیزده سال از این مدت بعد از نبوت و قبل از هجرت (از مکه به مدینه) بود.
پیامبر در حالى که هیچ همسرى نداشت، از مکه به مدینه هجرت نمود و به نشر دعوت و اعلاى کلمه دین پرداخت و آن گاه با زنانى که بعضى از آنها باکره و بعضى بیوه و همچنین بعضى جوان و بعضى دیگر عجوز و سال خورده بودند، ازدواج کرد و همه این ازدواج ها در مدت نزدیک به ده سال انجام شد و پس از این چند ازدواج، ازدواج با زنان دیگر بر آن جناب، تحریم شد؛ مگر همان چند نفرى که در حباله نکاحش بودند و معلوم است که چنین عملى با این خصوصیات، ممکن نیست با انگیزه عشق به زن توجیه شود؛ چون نزدیکى و معاشرت با این گونه زنان، آن هم در اواخر عمر و آن هم از کسى که در اوان عمرش ولع و عطشى براى این کار نداشته، نمى تواند با انگیزه شهوت رانى باشد.
پس براى یک دانشمند اهل تحقیق، اگر انصاف داشته باشد، راهى جز این باقى نمى ماند که تعدد زوجات رسول خدا (صلى الله علیه و آله) در اواخر عمر را با عواملى دیگر، غیر زن دوستى و شهوت رانى، توجیه کند.
اینک در توضیح آن مى گوییم:
رسول خدا (صلى الله علیه و آله) با بعضى از همسرانش به منظور کسب نیرو و به دست آوردن اقوام بیشتر و در نتیجه، به خاطر جمع آورى یار و هوادار بیشتر، ازدواج کرد و با بعضى دیگر به منظور جلب دل جویى و در نتیجه، ایمن شدن از شر خویشاوند آن همسر ازدواج کرد و با بعضى دیگر به این انگیزه ازدواج کرد که هزینه زندگى شان را تکفل نماید و به دیگران بیاموزد که در حفظ پیر زنان از فقر و مسکنت و بى کسى، کوشا باشند و مؤمنین، رفتار آن جناب را در بین خود سنتى قرار دهند و با بعضى دیگر به این منظور ازدواج کرد که با یک سنت جاهلیت، مبارزه کند و عملاً آن را باطل سازد. حال هر یک را جداگانه بررسى مى کنیم؛
1. ازدواجش با «زینب دختر جحش»، به منظور مبارزه با یک سنت جاهلى بوده است؛ چون او نخست همسر زیدبن حارثه ـ پسرخوانده رسول خدا (صلى الله علیه و آله) بود و زید او را طلاق داد و از نظر رسوم جاهلیت، ازدواج با همسر پسرخوانده، ممنوع بود؛ چون پسرخوانده در نظر عرب جاهلى، حکم پسر را داشت و همان طور که یک مرد نمى تواند همسر پسر واقعى خود را بگیرد، از نظر اعراب، ازدواج با همسر پسرخوانده نیز ممنوع بود و رسول خدا (صلى الله علیه و آله) با زینب ازدواج کرد تا این رسم غلط را بر اندازد و آیاتى از قرآن در این باره نازل گردید.
2. ازدواجش با «سوده دختر زمعه»، به این جهت بود که وى بعد از بازگشت از هجرت دوم از حبشه، همسر خود را از دست داد و اقوام او همه کافر بودند و او اگر به میان اقوامش برمى گشت یا او را به قتل مى رساندند و یا شکنجه اش مى کردند و یا بر گرویدن به کفر، مجبورش مى کردند؛ از این رو، رسول خدا (صلى الله علیه و آله) براى حفظ او از این خطرها، با او ازدواج کرد.
3. ازدواجش با «زینب دختر خزیمه»، به این دلیل بود که همسر وى عبداللَّه بن جحش در جنگ اُحد کشته شد و او زنى بود که در جاهلیت به فقرا و مساکین بسیار انفاق و مهربانى مى کرد و به همین جهت، یکى از بانوان آبرومند و سرشناس آن دوره بود و او را مادر مساکین نامیده بودند و رسول خدا (صلى الله علیه و آله) خواست با ازدواج با وى، آبروى او را حفظ کند و از فضایل او، تقدیر نماید.
4. یکى دیگر از ازدواج هاى آن حضرت، با «ام سلمه» بود که نام اصلى اش «هند» بود و قبلاً همسر عبداللَّه بن ابى سلمه، پسر عمه رسول خدا (صلى الله علیه و آله) و برادر شیرى آن جناب بود و او اولین کسى بود که به حبشه هجرت کرد؛ زنى زاهد، فاضل، دین دار و خردمند بود و بعد از آن که همسرش از دنیا رفت، رسول خدا (صلى الله علیه و آله) به این جهت با او ازدواج کرد که زنى پیر و داراى فرزند بود و نمى توانست یتیمان خود را اداره کند.
5. ازدواجش با «صفیه دختر حى بن اخطب»، بزرگ یهودیان بنى النضیر، به این علت صورت گرفت که پدرش ابن اخطب در جنگ بنى النضیر کشته شد و شوهرش در جنگ خیبر، به دست مسلمانان به قتل رسیده بود و در همین جنگ، در بین اسیران قرار گرفته بود؛ رسول خدا (صلى الله علیه و آله) او را آزاد کرد؛ سپس او را به ازدواج خودش در آورد؛ تا به این وسیله، هم او را از ذلت اسارت حفظ کرده باشد و هم داماد یهودیان شده باشد و یهود به این خاطر، دست از توطئه بر ضد او بردارند.
6. سبب ازدواجش با «جویریه» که نام اصلى اش «برة» و دختر «حارث»، بزرگ یهودیان بنى المصطلق بود، بدین جهت بود که در جنگ بنى المصطلق، مسلمانان دویست خانه وار از زنان و کودکان این قبیله را اسیر کرده بودند و رسول خدا (صلى الله علیه و آله) با ازدواج با جویریه، با همه آنان خویشاوند شد و مسلمانان چون اوضاع را چنین دیدند، گفتند: همه اینها خویشاوندان رسول خدا (صلى الله علیه و آله) هستند و سزاوار نیست اسیر شوند و ناگزیر همه را آزاد کردند و مردان بنى المصطلق نیز چون این رفتار را دیدند، همه مسلمان شدند و به مسلمین پیوستند و در نتیجه، جمعیت بسیار زیادى به نیروى اسلام اضافه شد و این عمل رسول خدا (صلى الله علیه و آله) و آن عکس العمل قبیله بنى المصطلق، اثر خوبى در دل عرب به جاى گذاشت.
7. ازدواجش با «میمونه» که نامش «بره» و دختر «حارث هلالیه» بود، به این خاطر بود که وى بعد از مرگ شوهر دومش، ابى رهم پسر عبدالعزى، خود را به رسول خدا (صلى الله علیه و آله) بخشید؛ تا کنیز او باشد و رسول خدا (صلى الله علیه و آله) در برابر این اظهار محبت، او را آزاد و با او ازدواج کرد.
8. سبب ازدواجش با «ام حبیبه» (رمله) دختر «ابى سفیان» این بود که وقتى او با همسرش عبیداللَّه بن جحش براى دومین بار به حبشه مهاجرت کرد، شوهرش در آن جا به دین نصرانیت در آمد و خود او در دین اسلام ثبات قدم به خرج داده و این عملى است که باید از ناحیه اسلام، قدردانى بشود و از سوى دیگر، پدرش از سر سخت ترین دشمنان اسلام بود و همواره براى جنگیدن با مسلمین، لشکر جمع مى کرد؛ بنابراین، رسول خدا (صلى الله علیه و آله) با او ازدواج کرد؛ تا هم از عمل نیکش قدردانى کند، و هم پدرش دست از دشمنى با او بردارد و هم خود او از خطر، محفوظ بماند.
9. ازدواجش با «حفصه»، دختر عمر نیز بدین جهت بود که شوهر او خنیس بن حذافه، در جنگ بدر، کشته شد و او بیوه زن بود و تنها همسرى که هنگام دخترى اش با آن جناب ازدواج کرد، عایشه دختر ابى بکر بود.[ ترجمه تفسیر المیزان، ج 4، ص 308 ـ 311 با تلخیص.]
ازدواج با عایشه، با هیچ یک از دلایل مذکور، مطابقت ندارد. شاید انسان تصور کند با توجه به این که او سبب بسیارى از اختلافات بعد از رسول خدا (صلى الله علیه و آله) و عامل جنگ جمل شد و سبب شد تا مزد رسالت، و عمل به آیه «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى»[ شورى 42، آیه 23.]، تحقق پیدا نکند، بهتر بود که رسول خدا با او ازدواج نکند؛ ولى پاسخ این است که ازدواج رسول خدا (صلى الله علیه و آله) با عایشه، به جهت فراهم آوردن زمینه امتحان امت اسلام بعد از خود بود؛ چون اسباب امتحان، در هر زمانى باید وجود داشته باشد؛ تا معلوم شود چه کسانى با تمسک به عقل و سنت و سفارش هاى پیامبر (صلى الله علیه و آله)، راه حق را مى پیمایند.
نکته آخر در این رابطه، این است که شروع و پایان این ازدواج ها، به دستور خداوند بوده، زیرا بعد از این تعداد ازدواج، این آیه شریفه نازل شد:
«لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ…»[ احزاب 33، آیه 50.]؛ «از این پس، دیگر [گرفتن] زنان جدید و یا این که به جاى زنان موجود، زنان دیگرى بگیرى و آنان را تبدیل کنى، بر تو حلال نیست؛ هر چند زیبایى آنها براى تو مورد پسند افتد؛ به استثناى کنیزان و خدا همواره، بر هر چیزى مراقب است».
آیا سایر مسلمانان نیز مى توانند نُه همسر اختیار کنند؟
تعدد زوجات براى مسلمین، تا چهار همسر، جایز است و جواز ازدواج با نُه همسر از اختصاصات پیامبر (صلى الله علیه و آله) و به دستور خداوند بوده، همان گونه که وجوب نماز شب و جواز روزه وصال، یعنى چند روز به یک افطار روزه گرفتن، از مختصات آن جناب است.
سؤال سوم در واقع به این برمى گردد که معناى این قسمت آیه شریفه که مى فرماید: «وَ امْرَأَةً مُؤمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِیِّ إِنْ أَرادَ النَّبِیُّ أَنْ یَسْتَنْکِحَها خالِصَةً لَکَ مِنْ دُونِ الْمُؤمِنِینَ»، چیست؟
قاعده کلى ازدواج زن و مرد، خواندن عقد است که متشکل از ایجاب و قبول مى باشد. ایجاب، وظیفه زن است (انحکتُ، زوّجتُ و…) و قبول، وظیفه مرد (برخلاف تصور توده مردم که گمان مى کنند وظیفه زن قبول و «بله» گفتن است) و این که از خانم ها در مراسم عروسى، «بله» مى گیرند، براى وکالت در خواندن عقد، توسط عاقد است و آن «بله»، جزء عقد نیست.
حال یکى از اختصاصات رسول اکرم (صلى الله علیه و آله) این بود که علاوه بر عقد متعارف، اگر خانمى خود را به وى هبه مى کرد و حضرت قبول مى کرد، آن خانم به همسرى وى در مى آمد.
این فراز از آیه، همین مسئله را بیان مى فرماید: «اگر زن مؤمنى خود را به پیامبر بخشید و هبه نمود، اگر پیامبر مایل بود، مى تواند آن را قبول کند و این حکم، مخصوص تو مى باشد و دیگر مؤمنان، در آن شریک نیستند».
برخى از معاندان، شایعه کردند که این آیه مى خواهد بگوید که پیامبر (صلى الله علیه و آله) از هر خانمى خوشش آمد، با او محرم مى شود؛ در حالى که این طور نیست؛ زیرا نکاح و ازدواج، باید داراى قانون و ضابطه باشد و این حکم نیز عارى از ضابطه نیست؛ فقط فرقش با عقدهاى معمولى در این است که زن به جاى استفاده از لفظ «انحکت یا زوّجت»، از لفظ «وهبت نفسى» استفاده مى کند و پیامبر (صلى الله علیه و آله) قبول مى کند و فرق دیگرش این است که در این ازدواج، مهریه وجود ندارد.
برخى مورخان مى گویند: این آیه، مصداق پیدا نکرد و پیامبر (صلى الله علیه و آله) هبه هیچ خانمى را قبول نکرد و برخى دیگر یک مورد براى آن ذکر کرده اند و آن، ازدواج آن حضرت (صلى الله علیه و آله) با میمونه، دختر حارث هلالیه بود و علامه طباطبائى(ره) معتقد به این نظر بود.