جزء ۲۹ – سوره انسان، آیه ۶ – اهمیت و اثر اخلاص
۱۳۹۵/۱۲/۰۲
–
۷۷۹ بازدید
پرسش . مگر چند قرص مختصر نان، چقدر قیمت داشت که خداوند به خاطر انفاق آن، یک سوره در شأن حضرت على (علیه السلام) و حضرت زهرا (علیهاالسلام) و امام حسن و امام حسین علیهماالسلامنازل نمود؟
«عَیْناً یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللّهِ یُفَجِّرُونَها تَفْجِیراً…»[ انسان 76، آیه 6.]؛ «چشمه اى که بندگان خدا از آن مى نوشند و [به دل خواه خویش ]جارى اش مى کنند».
پاسخ این است که آن چه باعث اهمیت انفاق اهل بیت علیهم السلام شد و به آن ارزش و قیمتى فراوان و رنگ و بویى الهى داد، اخلاص آنها در این عمل بود.
به این مثال توجه کنید:
روزى شخصى را دیدند که یک کاسه در دست دارد. به او گفتند: در این کاسه چیست و به کجا مى روى؟ گفت: این ماست است و به دریا مى روم؛ تا دریا را دوغ کنم. گفتند: با یک کاسه ماست که دریا دوغ نمى شود! گفت: مى دانم؛ ولى اگر بشود، مى دانى چه مى شود؟
حال بحث ما در سوره «دهر» این است که نه تنها مى شود با یک کاسه ماست، دریا را دوغ کرد، بلکه مى توان آن را «عَیْناً یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللّهِ» کرد.
افطار اهل بیت علیهم السلام چند قرص نان بیشتر نبود؛ ولى وقتى آن را انفاق کردند، گفتند:
«إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّهِ»؛ «فقط براى رضاى خداوند، به شما غذا مى دهیم».
«لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً»؛ «ما نه مزدى از شما مى خواهیم و نه انتظار تشکر از سوى شما را داریم».
خداوند هم در پاسخ این عمل و این جمله فرمود: حالا که به خاطر من است و حالا که از دیگران انتظار مزد و تشکر ندارید، من به شما مزد مى دهم.
آن مزدها عبارتند از:
1. «فَوَقاهُمُ اللّهُ شَرَّ ذلِکَ الْیَوْمِ»؛ «خداوند آنها (اهل بیت) را از شر روز قیامت، حفظ مى کند». روز قیامت به گفته قرآن شریف، به مقدار پنجاه هزار سال دنیاى ماست؛ «فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ»[ معارج 70، آیه 4.]؛ «در آن روز، همه انسان ها وانفسا مى گویند و حتى انبیاى الهى نیز به خاتم انبیا پناه مى برند»!
2. «وَ لَقّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً»؛ «خداوند آنها را در روز قیامت، ملاقات مى کند؛ در حالى که غرق شادى و سرورند».
3. «وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً»؛ «پاداش شکیبایى آنها بهشت است».
4. «وَ حَرِیراً»؛ «لباس حریر به آنها داده مى شود».
5. «مُتَّکِئِینَ فِیها عَلَى الْأَرائِکِ»؛ «در بهشت، بر تخت هایى تکیه مى زنند».
6. «لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً»؛ «گرماى آفتاب را نمى بینند» (کنایه از اذیت نشدن به وسیله آفتاب است).
7. «وَ لا زَمْهَرِیراً»؛ «سرماى شدید به آنها نمى رسد».
8. «وَ دانِیَةً عَلَیْهِمْ ظِلالُها»؛ «سایه هاى باغ بهشت بر آنها فرو مى افتد».
9. «وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلِیلاً»؛ «چیدن میوه هاى باغ هاى بهشت براى آنها آسان است»؛ یعنى شاخه هاى درخت خم مى شوند و میوه خود را به آنها تعارف و عرضه مى کنند.
10. «وَ یُطافُ عَلَیْهِمْ بِآنِیَةٍ مِنْ فِضَّةٍ»؛ «گرداگرد آنان، ظرف هایى از نقره است».
11. «وَ أَکْوابٍ کانَتْ قَوارِیرَا. قَوارِیرَا مِنْ فِضَّةٍ قَدَّرُوها تَقْدِیراً»؛ «قدح هایى بلورین از نقره که آنها را در اندازه هاى مناسب آماده کرده اند، نزدشان است».
12. «وَ یُسْقَوْنَ فِیها کَأْساً کانَ مِزاجُها زَنْجَبِیلاً»؛ «از جام هایى که طعم زنجبیل دارند، نوشانیده مى شوند».
13. «عَیْناً فِیها تُسَمّى سَلْسَبِیلاً»؛ «در بهشت آنان، چشمه اى است که سلسبیل نامیده مى شود».
14. «وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ إِذا رَأَیْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤلُؤاً مَنْثُوراً»؛ «در گرد آنان نوجوانانى (خدمت گزاران بهشتى) همیشه مى گردند که هرگاه آنان را ببینى، گمان کنى که گوهرهایى پراکنده هستند».
15. «وَ إِذا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعِیماً»؛ «هر بار که نگاه کنى، نعمتى را که به آنها عطا شده، خواهى دید».
16. «وَ مُلْکاً کَبِیراً»؛ «به آنها ملک و سرزمین هاى فراوان عطا مى شود».
17. «عالِیَهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ خُضْرٌ»؛ «به آنها لباس هایى داده مى شود که از حریر نازک سبز رنگ است».
18. «وَ إِسْتَبْرَقٌ»؛ «به آنها لباس هاى دیباى ضخیم داده مى شود».
19. «وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ»؛ «با دست بندهایى از نقره، آنان آراسته شده اند».
20. «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً»؛ «پروردگارشان به آنها نوشیدنى پاک مى نوشاند».
خداوند بیست نعمت را ذکر مى کند؛ سپس مى فرماید: شمایى که گفتید:
«لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً».
«إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً».
این است مزد شما و تلاشتان حتما مورد تشکر خداوند قرار مى گیرد؛ یعنى اگر کسى مزد دنیوى مردم را نخواهد، مزد الهى به او مى دهند و اگر کسى به فکر و به دنبال تشکر انسان ها نباشد، خداوند از کارهاى خوب او تشکر مى کند.[ اصل این بحث را نگارنده از استاد محسن قرائتى استفاده کرده است.]
بنابراین، اگر یک کاسه ماست یا چند قرص کوچک نان با اخلاص انفاق شود و اگر انسان کار خوبى را انجام دهد و آن را واقعا رها کند و دیگر چشم به مردم و آن کار نداشته باشد و نظرش فقط به خدا باشد، نه تنها مى توان با آن، دریا را دوغ کرد، بلکه مى توان آن را «عَیْناً یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللّهِ» کرد و مى توان آن را «شَراباً طَهُوراً» کرد.
پاسخ این است که آن چه باعث اهمیت انفاق اهل بیت علیهم السلام شد و به آن ارزش و قیمتى فراوان و رنگ و بویى الهى داد، اخلاص آنها در این عمل بود.
به این مثال توجه کنید:
روزى شخصى را دیدند که یک کاسه در دست دارد. به او گفتند: در این کاسه چیست و به کجا مى روى؟ گفت: این ماست است و به دریا مى روم؛ تا دریا را دوغ کنم. گفتند: با یک کاسه ماست که دریا دوغ نمى شود! گفت: مى دانم؛ ولى اگر بشود، مى دانى چه مى شود؟
حال بحث ما در سوره «دهر» این است که نه تنها مى شود با یک کاسه ماست، دریا را دوغ کرد، بلکه مى توان آن را «عَیْناً یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللّهِ» کرد.
افطار اهل بیت علیهم السلام چند قرص نان بیشتر نبود؛ ولى وقتى آن را انفاق کردند، گفتند:
«إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّهِ»؛ «فقط براى رضاى خداوند، به شما غذا مى دهیم».
«لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً»؛ «ما نه مزدى از شما مى خواهیم و نه انتظار تشکر از سوى شما را داریم».
خداوند هم در پاسخ این عمل و این جمله فرمود: حالا که به خاطر من است و حالا که از دیگران انتظار مزد و تشکر ندارید، من به شما مزد مى دهم.
آن مزدها عبارتند از:
1. «فَوَقاهُمُ اللّهُ شَرَّ ذلِکَ الْیَوْمِ»؛ «خداوند آنها (اهل بیت) را از شر روز قیامت، حفظ مى کند». روز قیامت به گفته قرآن شریف، به مقدار پنجاه هزار سال دنیاى ماست؛ «فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ»[ معارج 70، آیه 4.]؛ «در آن روز، همه انسان ها وانفسا مى گویند و حتى انبیاى الهى نیز به خاتم انبیا پناه مى برند»!
2. «وَ لَقّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً»؛ «خداوند آنها را در روز قیامت، ملاقات مى کند؛ در حالى که غرق شادى و سرورند».
3. «وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً»؛ «پاداش شکیبایى آنها بهشت است».
4. «وَ حَرِیراً»؛ «لباس حریر به آنها داده مى شود».
5. «مُتَّکِئِینَ فِیها عَلَى الْأَرائِکِ»؛ «در بهشت، بر تخت هایى تکیه مى زنند».
6. «لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً»؛ «گرماى آفتاب را نمى بینند» (کنایه از اذیت نشدن به وسیله آفتاب است).
7. «وَ لا زَمْهَرِیراً»؛ «سرماى شدید به آنها نمى رسد».
8. «وَ دانِیَةً عَلَیْهِمْ ظِلالُها»؛ «سایه هاى باغ بهشت بر آنها فرو مى افتد».
9. «وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلِیلاً»؛ «چیدن میوه هاى باغ هاى بهشت براى آنها آسان است»؛ یعنى شاخه هاى درخت خم مى شوند و میوه خود را به آنها تعارف و عرضه مى کنند.
10. «وَ یُطافُ عَلَیْهِمْ بِآنِیَةٍ مِنْ فِضَّةٍ»؛ «گرداگرد آنان، ظرف هایى از نقره است».
11. «وَ أَکْوابٍ کانَتْ قَوارِیرَا. قَوارِیرَا مِنْ فِضَّةٍ قَدَّرُوها تَقْدِیراً»؛ «قدح هایى بلورین از نقره که آنها را در اندازه هاى مناسب آماده کرده اند، نزدشان است».
12. «وَ یُسْقَوْنَ فِیها کَأْساً کانَ مِزاجُها زَنْجَبِیلاً»؛ «از جام هایى که طعم زنجبیل دارند، نوشانیده مى شوند».
13. «عَیْناً فِیها تُسَمّى سَلْسَبِیلاً»؛ «در بهشت آنان، چشمه اى است که سلسبیل نامیده مى شود».
14. «وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ إِذا رَأَیْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤلُؤاً مَنْثُوراً»؛ «در گرد آنان نوجوانانى (خدمت گزاران بهشتى) همیشه مى گردند که هرگاه آنان را ببینى، گمان کنى که گوهرهایى پراکنده هستند».
15. «وَ إِذا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعِیماً»؛ «هر بار که نگاه کنى، نعمتى را که به آنها عطا شده، خواهى دید».
16. «وَ مُلْکاً کَبِیراً»؛ «به آنها ملک و سرزمین هاى فراوان عطا مى شود».
17. «عالِیَهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ خُضْرٌ»؛ «به آنها لباس هایى داده مى شود که از حریر نازک سبز رنگ است».
18. «وَ إِسْتَبْرَقٌ»؛ «به آنها لباس هاى دیباى ضخیم داده مى شود».
19. «وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ»؛ «با دست بندهایى از نقره، آنان آراسته شده اند».
20. «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً»؛ «پروردگارشان به آنها نوشیدنى پاک مى نوشاند».
خداوند بیست نعمت را ذکر مى کند؛ سپس مى فرماید: شمایى که گفتید:
«لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً».
«إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً».
این است مزد شما و تلاشتان حتما مورد تشکر خداوند قرار مى گیرد؛ یعنى اگر کسى مزد دنیوى مردم را نخواهد، مزد الهى به او مى دهند و اگر کسى به فکر و به دنبال تشکر انسان ها نباشد، خداوند از کارهاى خوب او تشکر مى کند.[ اصل این بحث را نگارنده از استاد محسن قرائتى استفاده کرده است.]
بنابراین، اگر یک کاسه ماست یا چند قرص کوچک نان با اخلاص انفاق شود و اگر انسان کار خوبى را انجام دهد و آن را واقعا رها کند و دیگر چشم به مردم و آن کار نداشته باشد و نظرش فقط به خدا باشد، نه تنها مى توان با آن، دریا را دوغ کرد، بلکه مى توان آن را «عَیْناً یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللّهِ» کرد و مى توان آن را «شَراباً طَهُوراً» کرد.