جهاد با نفس-مبارزه با نفس-جدید
۱۳۹۶/۱۰/۱۶
–
۴۱۶ بازدید
سلام چطورمیشودباهوای نفس مقابله کرد.؟
1- بدانید تا هنگامی که نفس قوی و بر انسان مسلط است نمی توانید گناه را ترک کنید زیرا شهوت و غضب بر انسان مستولی می شود و عقل را کاملا از کار می اندازد. ریشه تمام گناهان در خواسته های افراطی نفس اماره است. شیطان هم از همین طریق به انسان نفوذ می کند و مسلط می شود.
2- نیرویی که نفس را کنترل و مدیریت می کند عقل است و برای اینکه عقل بتواند نفس را مهار کند باید قوی باشد.
3- راه تقویت عقل این است که با سیر و سلوک نظری و سیر مطالعات اندیشه دینی و توحیدی نیروی عقلانی خود را تقویت نمایید و عقلانیت دینی پیدا کنید. وقتی کسی دارای عقلانیت قوی دینی باشد آنگاه می تواند با نفس خود مبارزه کند و خواسته های آنرا متعادل نماید و بر آن مسلط شده، به صورت ریشه ای از گناه دوری نماید. چون همانگونه که گفته شد گناه در حقیقت ناشی از خواسته های افراطی نفس است.
4- در مورد گناهان و اقسام و آثار آن مطالعه کنید و در این زمینه اطلاعات کافی داشته باشید.
5- غیر از سلوک نظری که باید انجام شود به لحاظ عملی هم باید با زمینه های گناه که در محیط اطراف ما وجود دارد مبارزه کنید و زمینه های تحریک را کم نمایید. راهکاری که ارایه شده است کاملا علمی است و در صورت عمل حتما نتیجه بخش است منتهی راهکاری اساسی است و نیاز به زمان و تلاش خودسازانه دارد.
راهکار پرهیز از زمینه گناه:
فراهم شدن زمینه گناه باعث رغبت و میل باطنى به سمت گناه مى شود هر تشنه اى با دیدن آب رغبت و کشش به آب را در خود به مراتب بیشتر احساس مى کند پس با پرهیز از زمینه گناه رغبت دل و میل باطنى به گناه حداقل کم مى شود و این خود گامى است براى کم کردن شیرینى گناه. برای از بین بردن زمینه های گناه باید به چند مسئله دقت کنید:-
کنترل چشم: دقیقا باید مواظب چشم خود بود که مبادا به نامحرم و هر آنچه که شهوت انگیز است، نگاه شود. عن الصادق (ع): «النظر سهم من سهام ابلیس مسموم و کم من نظرة اورثت حسرة طویله نظر دوختن تیرى مسموم از تیرهاى ابلیس است و چه بسا نگاهى که حسرت درازمدتى را (در دل) به ارث بگذارد»، (سفینةالبحار، شیخ عباسى قمى، ماده نظر)تا حد امکان از حضور در مجالس مختلط یا برخورد با نامحرم پرهیز نمایید. –
کنترل گوش: باید از شنیدنى هایى که ممکن است به حرام منجر شوند و زمینه ساز حرام هستند پرهیز شود. مانند نوار موسیقى، صداى شهوت انگیز نامحرم و… – اجتناب از دوستان ناباب: دوستانى که با رفتار و گفتارشان باعث مى شوند که انسان گناه را در دل مزمزه کند در واقع دشمن هستند و پرهیز از آنها گامى موثر در کم کردن شیرینى دل از گناه مى شود. از امام سجاد (ع) نقل شده: «النهى عن مصاحبة خمسة و محادثتهم و مرافقتهم فى طریق و هم الکذاب والفاسق والبخیل والاحمق والقاطع لرحمه – حضرت از همراهى و سخن گفتن و رفیق بودن با پنج کس را نهى فرموده: کذاب، گناهکار، بخیل، احمق و کسى که قطع رحم کرده است»،( سفینةالبحار، شیخ عباسى قمى، ماده صحب). البته اینها از مهمترین زمینه هاى گناه هستند که باید ترک شوند ولى کلًا هر چیزى که زمینه گناه را فراهم مى کندباید ترک شود.
2- روزه گرفتن: روزه گرفتن آن قواى حیوانى انسان را که خاستگاه گناه است در هم مى شکند. عن ابى جعفر (ع): «اذا شبع البطن طغى امام باقر (ع) مى فرمایند: هرگاه شکم سیر گردد طغیان مى کند»( المحجةالبیضاء، ملا محسن فیض کاشانى، ج 5، ص 150). بنابراین قواى حیوانى انسان که خاستگاه گناه است، خود از سیرى شکم برمى خیزد. با روزه گرفتن، این ریشه اصلى که سیرى شکم است کنده مى شود به شرط این که روزه با شرایطش باشد مثل این که اعضاى بدن چون چشم، زبان و… هیچ یک گناه نکند. تذکر بسیار مهم این است اولاً: روزه وقتى توصیه مى شود که هیچگونه ضررى براى بدن نداشته باشد وگرنه شرعا حرام است. ثانیا: اگر براى بدن هم ضرر ندارد به هیچ وجه مخل درس، تحقیق، تعلیم و تعلم و کار نباشد. ثالثا: اگر نه مضر بود و نه مخل فقط دوشنبه ها و پنج شنبه ها روزه گرفته شود ولى اگر شرایط روزه گرفتن نیست باید مقدمه سوم که می آید دوبرابر شود. خلاصه روزه چون خاستگاه گناه را تضعیف مى کند و نیروهاى طغیان گر بدنى را سست مى گرداند. شیرینى بسیارى از گناهان را در دل مى کاهد و انسان را به سمت و سوى تجرد و ملکوت مى کشاند و روح را از چشیدن طعم شیرین گناه منصرف مى سازد.
3- ورزش: ورزش به نوبه خود علاوه بر آن که آثار بدنى دارد روح را در جهت ترک گناه تقویت مى کند دل را از توجه به گناه به سهم خود بازمى دارد مشروط بر این که با همین هدف و جهت خدایى انجام گیرد؛ یعنى، ورزش کند تا بتواند دل را از فکر گناه باز دارد و این خود به مرور زمان مى تواند شیرینى گناه را در دل کم کند اگر روزه گرفتن میسر نبود ورزش را از جهت زمانى دو برابر کند مثلا بیست دقیقه را چهل دقیقه کند.
4- اشتغال به برنامه شبانه روزى: حتما باید شبانه روز خود را با برنامه ریزى صحیح و متناسب وضع روحى و جسمى خود پر کنید و هیچ ساعت بیکارى نداشته باشید تا نفس شما را مشغول کند. در اوقات بیکارى وسوسه هاى نفس و شیطان به سراغ انسان مى آید و او را به فکر گناه و سپس به خود گناه مى کشاند. سعی کنید در طول شبانه روز و مخصوصاً هنگام خواب از تنهایی برهیزید و از افکار بیهوده و تخیلات نابجا جداً خودداری کنید. امیرالمؤمنین على (ع) می فرمایند: «ان هذه النفس لامارة بالسوء، فمن اهملها، جمحت به الى المآثم براستى و حقیقت که این نفس (انسانى) پیوسته و مرتب به بدى امر مى کند در نتیجه هر کس آن را به خود واگذارد (و به کارى نگمارد) نفس او را به سمت گناهان مى کشاند»،(الغرر والدرر، باب النفس به نقل از سرالاسراء، استاد على سعادت پرور، ج 1، ص 544، ح 4).
5- یاد مرگ: فکر کردن پیرامون مرگ به انسان هشدار مى دهد و دل را از هر شیرینى گناه مى زداید. عن امیرالمؤمنین (ع): «اذکروا هادم اللذات و منغص الشهوات و داعى الشتات – یاد آورید (مرگ را) منهدم کننده لذت ها را، تیره کننده شهوات را، خواننده جدایى ها را، یاد مرگ هم لذت ها را در دل انسان در هم مى کوبد و هم مشتهیات نفسانى و خواهش هاى بى جاى دل را از درخشش مى اندازد و هم بانگ از یکدیگر جدا شدن را به صدا در مى آورد»،( غرر و درر، باب موت به نقل از سرالاسراء، استاد على سعادت پرور، ج 2، ص 159) در حدیثى دیگر از امام صادق (ع) نقل شده است:» ذکر الموت یمیت الشهوات فى النفس؛ یاد مرگ شهوات را در نفس مى میراند «،( المحجه البیضاء، ملامحسن فیض کاشانى، ج 8، ص 242)) یعنى خواسته هاى غریزى حیوانى دل انسان را مى کشد و آن شیرینى هاى حیوانى انسان را که مصداق بارزش گناه است، از بین مى برد. کیفیت فکر در مرگ مى تواند گوناگون باشد هر کس هر گونه که بیشتر منقلب مى گردد و از دنیا و شیرینى گناهان دنیا بیشتر متنفر و بى زار مى شود، همان گونه در فکر مرگ فرو رود. مهم آن است که این فکر اولا هر روز باشد و ثانیا سعی شود به مدت نیم ساعت در مکانى خلوت باشد مخصوصا اگر آن مکان خلوت قبرستان باشد تأثیر بیشتری خواهد داشت. باید فکر در مرگ با جان عجین شود و باور دل گردد تا تأثیر مطلوب داشته باشد. مثلًا یکى از کیفیت هاى فکر در مرگ را یکى از بزرگان چنین مى فرمود: تمام خاطرات تلخ و شیرین گذشته را در حد امکان مثل یک فیلم از ذهن بگذراند و به خود بباوراند که همه اینها گذشت و چند روز باقى مانده عمر هم مى گذرد لحظات جان دادن، وقتى که خویشان و نزدیکان را رها مى سازد و از تمام تلخ و شیرینى ها وداع مى کند و همه و همه را به خوبى تأمل کند تا دل بلرزد و چشم بگرید.
جهاد اکبر:
مقصود از جهاد با نفس، جلوگیرى از طغیان هواهاى نفسانى است، نه ذلّت پذیرى و خوار کردن خود و یا سرکوب کامل نفس.
امام صادق (ع) مى فرمایند: خوشا به حال بنده اى که در راه خدا با نفس و هواى خود به جهاد برخیزد، و کسى که لشکر هواى نفس خود را از میان ببرد، به رضاى خداوند دست یافته است، و کسى که به فرمان و مقتضاى عقل سلیم، بر نفس خود غالب شد و بندگى خدا و ناله و تضرع به درگاه او را پیشه ى خود ساخت و دمى از بزرگى حضرتش غافل نشد، در شمار مقربان حضرت حق قرار گرفته و به درجات عالیه نائل گشته است. (1)
خداوند حکیم به همراه خلقت انسان، نفس را نیز آفرید و هر دو راه پلیدى و پرهیزکارى را به او الهام کرد. همچنان که آیه شریفه مى فرماید: و نفس و ما سواها فالهمها فجورها و تقواها (2) سوگند به نفس و آن کس که آن را درست کرد. سپس پلید کارى و پرهیزکاریش را به آن الهام کرد.
خداوند مهار این نفس را به دست انسان داد اگر آزادش گذارد، نفس سرکشى کرده و دست به هر گناهى مى زند و اگر آن را مانند یک اسب، تربیت کرده و رامش کند، مطیع اوامر انسان خواهد شد.
امام صادق (ع) مى فرماید: درباره ى آیه ى و نفس و ما سواها یعنى آن را آفرید و بدان شکل داد و جمله ى فالهمها فجورها و تقواها یعنى خوبى و بدى را به نفس شناساند و الهام کرد. آن گاه نفس را (میان گزینش هر یک از این دو) مخیر نمود و او صاحب اختیار شد.
هنگامى که نفس، امر به بدى کند آنرا نفس اماره مى نامند و ما ابرى نفسى ان النفس لاماره با لسوء الا ما رحم ربى (3) و من نفس خود را تبرئه نمى کنم، چرا که نفس همواره به بدى فرمان مى دهد، مگر آنجا که پروردگارم رحم کند.
امام على (ع) مى فرمایند: نفس، همواره به بدى و زشتکارى فرمان مى دهد پس هرکه به نفس خویش اعتماد کند نفس به او خیانت مى ورزد و هرکه به آن دل خوش کند نفس او را به هلاکت مى افکند و هر که از آن خرسند شود، نفس او را در بدترین جایگاه فرود مى آورد. (4)
و هنگامى که نفس، انسان را سرزنش کند و ملامت کند، نفس لوامه اش مى خوانند.
مراد از نفس لوامه، نفس مومن است که در دنیا او را به خاطر معصیت و سنگینى در طاعت خدا سرزنش مى کند و در روز قیامت سودش مى رساند. بعضى گفته اند که مراد از آن، مطلق نفس انسانى است، چه نفس مومن ودرستکار و چه نفس کافر گنهکار زیرا نفس به طور کلى انسان را در روز قیامت ملامت مى کند. نفس کافر صاحب خود را به خاطر کفر و گناهش سرزنش مى کند و نفس با ایمان، شخص مومن را به خاطر کم طاعتى و انجام ندادن کارهاى نیک بیشتر ملامت مى کند (5)
حضرت صادق (ع) فرمودند: همانا پیامبر (ص)، لشگرى را فرستاد و (براى مبارزه با دشمن بیرونى) پس چونکه برگشتند فرمود: آفرین به گروهى که جهاد کوچک (اصغر) را به جا آوردند و بر آنها جهاد بزرگ (اکبر) باقى ماند. گفته شد: اى پیامبر خدا جهاد اکبر چیست؟ فرمود: جهاد با نفس.
بر طبق این حدیث و احادیث دیگرى که در این خصوص ذکر شده، جنگیدن با دشمنى که به خانه و کاشانه و میهن انسان تجاوز مى کند جهاد اصغر است.
مبارزه با دروغگویى، رشوه خوارى، اختلاس، خیانت در امانت، گرانفروشى، احتکار و….. و هر آنچه که به مسائل اخلاقى مربوط است را جهاد اوسط و جنگ میان عشق و عقل را جهاد اکبر مى نامند.
علامه جوادى آملى با مثالهایى جهاد اکبر را توضیح مى دهد: چنانکه سالار شهیدان حسین بن على صلوات الله و سلامه علیه عشق را بر عقل متعارف ترجیح داد و با این که همه فرزانگان دنیایى آن روز مى گفتند: همراه بردن زنان و خردسالان و همه را به کشتن و یااسارت دادن روا نیست، به سخنانشان بهایى نداد. نمونه ى کوچک آن کار حسینى را شاگرد آن حضرت، امام خمینى (رضوان الله علیه) در عصر کنونى انجام داد با این که نوع دانشمندان حوزه و دانشگاه مى گفتند این همه مقاومت، تن دادن به اسارت و تبعید و فراخواندن مردم به شهادت، روا نیست. این یک عقل متعارف است و محبت الهى که فوق آن است با آن درگیر میشود و در نتیجه اگر عقل متعارف قوى باشد، محبت الهى را رام، تعدیل و تحقیر مى کند ولى اگر محبت به اوج خود برسد، عقل معهود و رایج را تسخیر مى کند و به دنبال خود مى برد. (6)
البته خصوص جهاد اکبر نیاز به توضیح بیشتر است که فرصتى دیگر را مى طلبد.
هر یک از ما موظفیم با نفسى که ما را به انجام زشتى ها امر مى کند مبارزه کنیم و نسبت به هر دستورى که از نفس اماره صادر مى شود مخالفت کنیم.
امام على (ع) مى فرمایند: هرگاه نفس تو در برابرت سرکشى کرد، تو نیز در برابر او سرکشى کن، رام تو مى شود…. (7) و یا حدیثى دیگر از امام صادق (ع) که فرمود: و چون کسى را بینى که در کوشش و مجاهده بر تو پیشى گرفته است، نفس خویش را توبیخ و ملامت کن تا بر تلاش تو در بندگى بیفزاید و او را با زمامى از امر (به معروف و کارهاى نیک) و عنان باز دارنده، مهار کن، تا از مسیر حق و بندگى دور نشود و آن را همانند اسبى نجیب، تربیت یافته و راهوار، که جز به نسق راه نرود (و گامهاى او از نظر تربیت کننده اش دور نماند) بران. (8)
اما مقصود از مدارا کردن با نفس، ممکن است این باشد که در ابتداى امر، بر نفس خود تکالیف سنگین، تحمیل نکنیم بلکه نفس خویش را آرام آرام تحت تربیت قرار داده و او را تعلیم دهیم چرا که نفس، به منزله مرکبى است که اگر بخواهیم به طور ناگهانى و در فاصله کم تکالیف مشقت بار بر دوشش بیاوریم، چه بسا رم کرده و همه چیز را زیر پا بگذارد.
امام على (ع) در حدیثى مى فرمایند: همانا نفس تو مرکب توست، اگر آن را به مشقت اندازى نابودش مى کنى و اگر با آن مدارا کنى زنده اش نگه مى دارى (9)
پس با جمع احادیثى که بیان شد مى توان اینگونه نتیجه گرفت که: مقصود از مداراى با نفس، اطاعت از نفس نیست بلکه بدین معنا است که تکالیف را آهسته آهسته و به مرور زمان به او تعلیم دهیم.
مثلا کسى که نماز صبحش را به زور مى خواند، اگر تصمیم بگیرد همچون میرزا جواد آقاى تبریزى (رضوان الله تعالى علیه) هر شب دو ساعت قبل ازاذان صبح بیدار شده و به عبادت و مناجات و نماز شب بپردازد و سپس نماز صبح خوانده و بعد از آن به تعقیبات نماز صبح بپردازد و بین الطلوعین را بیدار باشد و…. چنین کسى ممکن است یک هفته دوام بیاورد ولى بعد از مدت زمان کوتاهى چه بسا، نماز صبحش را نیز نخواند.
بلکه اگر کسى قصد دارد اهل مناجات با خداى مهربان در سحر شود، میبایست ابتدا خود را به خواندن نماز صبح، در اول وقت عادت دهد بعد از مدتى، مثلا ده دقیقه قبل از اذان صبح بیدار شده و دو رکعت نماز شب بخواند وقتى نفس به این کار عادت کرد، بیست دقیقه زودتر بلند شده و به عبادت در دل شب مشغول شود و…
به فرموده بزرگان: رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود
موفق باشید.
(1) مصباح الشیعه/ عباس عزیزى/ باب هشتادم
(2) سوره شمس/ 7 و 8 ج
(3) سوره یوسف/ 53
(4) میزان الحکمه/ ج 13/ ص 6386/ ح 20466
(5) همان/ ص
6390 (6) تفسیر موضوعى/ علامه جوادى آملى/ ج 10/ ص 291
(7) میزان الحکمه/ ج 13/ ص 6404/ ح
20508 (8) مصباح الشریعه/ عباس عزیزى/ باب هشتادم
(9) میزان الحکمه/ ج 13/ ص 6390/ ح 20480