حضرت امام – غیر قانونی بودن پهلوی
۱۳۹۶/۰۸/۰۱
–
۹۳۸ بازدید
چرا امام خمینی حکومت شاه را غیر قانونی وتحمیلی می دانست
ربشه غیر قانونی و تحمیلی دانستن حکومت پهلوی از منظر حضرت امام ، شکل گیری آن بر خلاف قانون اساسی مشروطه و نقض آن بود . با این توضیح که از نظر تاریخی، تا عصر مشروطه حکومت ایران به صورت نظام سلطنت مطلقه اداره میشد و اطاعت بیچونوچرا از فرمان شاه واجب بود. با این حال، تحولات فکری و اجتماعی سالهای منتهی به 1285 باعث شد تا مردم به فکر راهکاری برای کنترل قدرت سلطنت در ایران بیفتند.
این مسئله باعث شد تا بعد از پیروزی انقلاب مشروطه، رهبران این انقلاب در صدد برآیند تا با تدوین قانون اساسی، قدرت شاه در کشور را مهار نمایند. با این حال، این قانون با روی کار آمدن سلطنت پهلوی، در عمل به تعلیق درآمد؛ به طوری که رضاخان و پسرش بدون توجه به قانون اساسی، هر اقدامی را که مایل بودند در کشور انجام میدادند.
این مسئله از چشمان تیزبین امام خمینی(ره)، که از دوران کودکی شاهد تحولات بعد از مشروطه بود، پنهان نماند. از این رو، ایشان همواره در طول مبارزاتی که علیه رژیم پهلوی داشتند، بارها به نقض قانون اساسی توسط رژیم پهلوی اعتراض میکردند.
در واقع مروری بر سیره امام خمینی(ره)، در طول مبارزات ایشان، نشاندهنده توجه ایشان به قانون و قانونگرایی به عنوان اهرمی برای مبارزه با استبداد است.
بیاعتبار کردن سلطنت پهلوی
در زمانی که قانون اساسی مشروطه در حال تدوین بود، نمایندگان مردم در مجلس شورای ملی برای جلوگیری از بازگشت استبداد به کشور، ترجیح دادند تا در قانون اساسی مشروطه، اصلی در خصوص بازنگری این قانون قرار ندهند تا از این طریق، شاه نتواند با تغییر قانون اساسی، قدرت خود را افزایش دهد. با این حال، رضاخان در زمانی که در صدد بود تا به قدرت برسد، از طریق اعمال نفوذ در برگزاری انتخابات و فرستادن نمایندگان متمایل به خود به این مجلس، سعی کرد تا با اصلاح قانون اساسی، سلطنت را تغییر دهد؛ مسئلهای که بر خلاف قانون اساسی بود.
این اقدام غیرقانونی فقط منحصر به رضاخان نماند؛ به طوری که پسرش، محمدرضا نیز در دوران سلطنتش، در چند مقطع، از جمله در سال 1328، با تشکیل مجلس مؤسسان، اختیار انحلال مجلس و مجلس سنا به شاه داده شد. همچنین پیشبینی شد که مصوبه مجلس مؤسسان با موافقت شاه معتبر خواهد بود. در سال 1346 نیز مجلس مؤسسان بار دیگر تشکیل شد و مادر ولیعهد به عنوان نایبالسلطنه انتخاب شد، مگر اینکه از طرف شاه، شخص دیگری به عنوان نایبالسلطنه تعیین شود.
امام خمینی(ره)، با توجه به شناختی که از قانون اساسی مشروطه داشتند، با استناد به این قانون، در صدد بودند تا نشان دهند اساس سلطنت پهلویها و اقدامات آنها غیرقانونی است. ایشان در این باره میگویند: قانون اساسی دو مرحله داشته است:«مرحله پیش از کودتای رضا خان: در آن وقت طوری بوده است که ایرانی ها و مسلمین نمی توانسته اند طرح حکومت اسلامی را بدهند. از این جهت برای تقلیل ظلم و استبدادهای قاجار و پیش از قاجار، بر این شدند که قوانین وضع شود و سلطنت به صورت سلطنت مشروطه درآید. در عین حال در قوانین پیش بینی این مسائل شده است. تمام مسائلی را که الآن ما مطرح می کنیم، می توانیم به متمم قانون اساسی استناد کنیم… مرحله ای بود که پس از کودتای رضا شاه انجام گرفت و به قانون اساسی اضافه شد. در آن وقت … رضا شاه با قدرت سرنیزه و قلدری، قانون اساسی را تغییر دهد و یک مجلس مؤسسان با زور و قلدری تأسیس کرد و ملت به هیچ وجه با او موافق نبود. در مجلسی که ملت هیچ گونه دخالتی در آن نداشت، موادی از قانون اساسی را تغییر داد، سلطنت قاجار را منقرض و سلطنت پهلوی را تصویب نمود. بنا بر این، قانون اساسی در مرحله اول با حفظ متمم آن، برای همین مسائلی که ما طرح کرده ایم می تواند مستند ما باشد. در مرحله دوم، مسأله سلطنت رضا شاه و سلسله پهلوی اصلًا قانونیت نداشته و این سلسله بر خلاف قانون اساسی بر این مملکت تحمیل شده است…»(صحیفهی امام، ج 4، ص 429.)
استناد به قانون اساسی در مبارزات
محمدرضا پهلوی، در دوران سلطنت خود، همواره تأکید داشت که بر اساس قانون اساسی، او پادشاه مشروطه بود و سلطنت به عنوان موهبت الهی به او داده شده است. به عبارتی، وی با استناد به بندی از قانون اساسی که اعلام کرده بود سلطنت یک موهبتی است، تلاش میکرد تا اقدامات غیرقانونی خود را قانونی جلوه دهد. با این حال، امام خمینی در دوران مبارزات خود، بارها با استناد به قانون اساسی، اقدامات غیرقانونی محمدرضا پهلوی را افشا کردند.
«اگر به قوانین اساسی، به قانون اساسی شما اتکا دارید، قانون اساسی مردم را آزادی داده … از این زورگوییها قانون منع کرده است. ما می گوییم شما آقا بیایید به قانون عمل کنید… قانون اساسی مطبوعات را آزاد کرده است، شما آزاد می کنید؟ ما مرتجعیم که می گوییم بگذارید به قانون اساسی عمل بشود…»(صحیفه امام، ج 1، ص 288)
یکی دیگر از مقاطعی که ایشان با استناد به قانون اساسی، با اقدام غیرقانونی شاه مبارزه کردند، تشکیل حزب رستاخیز و اجبار مردم برای ثبتنام در این حزب بود. در این زمان، امام با استناد به قانون اساسی اعلام کردند که شاه حق چنین اقدامی و تهدید آزادیهای درجشده در قانون اساسی را ندارد: «شاه از مشروطه و قانونی اساسی دم میزند، در صورتی که خود او در رأس مخالفان قانون اساسی و مشروطیت، اساس مشروطه را از بین برده که نمونهی بارز آن مصاحبه و جنجال اخیر است؛ اجبار ملت به ورود در حزب رستاخیز، نقض قانون اساسی است.»(امام(س) و قانون اساسی مشروطه، مجموعه آثار، کنگره امام خمینی(س) و اندیشه حکومت اسلامی، جلد 4، 1378، ص 286)
امام خمینی(ره)، در دوران مبارزاتشان، بارها با استناد به متمم قانون اساسی، نبودن پنج نفر از مجتهدان در مجلس شورای ملی و تأیید نکردن قانونهای مصوب این مجلس را غیرقانونی اعلام میکردند تا از این روش نشان دهند که اساس تصمیمهای رژیم پهلوی غیرقانونی است. ایشان در این باره میفرمایند: «یکی از مواد قانون اساسی این است که باید پنج نفر از مجتهدان در مجلس نظارت کنند که مبادا احکامی که اینها صادر میکنند بر خلاف حکم شرع باشد. متمم قانون اساسی این است. پس از مشروطه، مردم را بازی دادند. متمم قانون اساسی را قبول کردند، لکن وقت عمل، عمل نکردند به متمم قانون اساسی؛ یعنی پنج نفر مجتهد را در مجلس نیاوردند.»( تاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، 1378، ص 69)
(borhan.ir/NSite/FullStory/Print/?Id=5740)
حضرت امام مصاحبه با خبرنگار کانال یک تلویزیون فرانسه در زمانی که در نوفل لوشاتو حضور داشتند در پاسخ به این سؤال که « شما خواهان رفتن شاه هستید، میتوانید دلایل آن را شرح دهید؟ آیا آرزوی کشته شدن و از بین رفتن شاه را دارید؟»
فرمودند: ما بیش از پانزده سال است که دلایل محکومیت شاه و لزوم رفتن او را در اعلامیههای خود ذکر کرده ایم و الآن برای شما برخی دلایل را ذکر میکنم: بیش از پنجاه سال است که دولتهای خارجی، پدر شاه و شاه را در ایران بر ما تحمیل کردهاند. شاه سابق را به حسب اعتراف انگلیسیها، آنان آوردند و بر کشور ما حاکم کردند. در رادیو دهلی این مطلب را تصریح نمودند. شاه فعلی در یکی از کتابهایش نوشت: «متفقین که زمان جنگ به ایران آمدند، مرا به سلطنت انتخاب کرده و صلاح این دیدند که من سلطان باشم»( مأموریت برای وطنم.)ما پنجاه سال است که تحت فشار و با اختناق فوق العاده به سر میبریم. ما نه فرهنگ مستقل داریم و نه لشکر و ارتش مستقل داریم و نه اقتصاد صحیح و سالم داریم و نه جهات سیاسی ما صحیح و سالم است. اما فرهنگ ما، فرهنگی است که با دستور دیگران، شاه تحمیل کرده است. مدارس ما غالباً به شکل نیمه تعطیل است یا تعطیل و در وقتی هم که اشتغال داشته باشند، دستور این است که اینها را عقب نگه دارند و نگذارند که رجال دانشمند در مملکت ما پیدا بشود. تمام مطبوعات ما و کلیه وسایلی که باید به وسیله آن تبلیغ شود در این پنجاه سال در اختیار شاه بوده است. تمام اشکال آزادی از ملت ما سلب شده است. ما در این پنجاه سال حتی یک مجلس ملی هم نداشتیم. در زمان رضاشاه با زور او، رژیم را تغییر دادند، یعنی سلطنت را منتقل کردند. (رضاخان بر اثر کودتای انگلیسی ۲۹ حوت (اسفند) ۱۲۹۹ به قدرت رسید. او سپس با تشکیل یک مجلس مؤسسان فرمایشی واضمحلال سلسله قاجار، به عنوان «رضاشاه پهلوی» به سلطنت رسید و درسال ۱۳۰۵ تاجگذاری کرد.)
مجلس مؤسسان که تأسیس کردند با سرنیزه تأسیس شد و ملت بکلی با آن مخالف بود، لکن سرنیزه نگذاشت که این مخالفت را اظهار کنند. بنابراین اصل مجلس مؤسسان که در زمان رضاشاه با سرنیزه درست شد غیر قانونی بود. با غیر قانونی بودن آن، آمدن رضاشاه و رسیدن به سلطنت غیر قانونی بود. با غیر قانونی بودن او، سلطنت محمد رضاشاه غیر قانونی است. محمد رضاشاه، در تمام جوانب ترقی ملت ما، کارهایی کرده است و نگذاشته که ملت ما رو به ترقی رود. نگذاشته است فرهنگ ما فرهنگ مترقی باشد. ارتش ما را در تحت نظارت ارتشهای دیگران قرار داده است. مستشاران امریکایی هستند که ارتش ما را اداره میکنند. اقتصاد ما را بکلی از بین برده است. ایران که زراعتش از بین رفته و نفتش را هم دارند زیاد خرج میکنند و به دیگران هم زیاد میدهند که آن هم از بین برود. اگر محمدرضا شاه در سلطنت باقی باشد، چند سال دیگر کشور ما رو به فقر و نیستی خواهد رفت. بنابراین تا ایشان نرفته است، مملکت ما نمیتواندروی آزادی و ترقی ببیند، و باید برود.» ( صحیفه امام ، ج4 ، ص 172-174)
این مسئله باعث شد تا بعد از پیروزی انقلاب مشروطه، رهبران این انقلاب در صدد برآیند تا با تدوین قانون اساسی، قدرت شاه در کشور را مهار نمایند. با این حال، این قانون با روی کار آمدن سلطنت پهلوی، در عمل به تعلیق درآمد؛ به طوری که رضاخان و پسرش بدون توجه به قانون اساسی، هر اقدامی را که مایل بودند در کشور انجام میدادند.
این مسئله از چشمان تیزبین امام خمینی(ره)، که از دوران کودکی شاهد تحولات بعد از مشروطه بود، پنهان نماند. از این رو، ایشان همواره در طول مبارزاتی که علیه رژیم پهلوی داشتند، بارها به نقض قانون اساسی توسط رژیم پهلوی اعتراض میکردند.
در واقع مروری بر سیره امام خمینی(ره)، در طول مبارزات ایشان، نشاندهنده توجه ایشان به قانون و قانونگرایی به عنوان اهرمی برای مبارزه با استبداد است.
بیاعتبار کردن سلطنت پهلوی
در زمانی که قانون اساسی مشروطه در حال تدوین بود، نمایندگان مردم در مجلس شورای ملی برای جلوگیری از بازگشت استبداد به کشور، ترجیح دادند تا در قانون اساسی مشروطه، اصلی در خصوص بازنگری این قانون قرار ندهند تا از این طریق، شاه نتواند با تغییر قانون اساسی، قدرت خود را افزایش دهد. با این حال، رضاخان در زمانی که در صدد بود تا به قدرت برسد، از طریق اعمال نفوذ در برگزاری انتخابات و فرستادن نمایندگان متمایل به خود به این مجلس، سعی کرد تا با اصلاح قانون اساسی، سلطنت را تغییر دهد؛ مسئلهای که بر خلاف قانون اساسی بود.
این اقدام غیرقانونی فقط منحصر به رضاخان نماند؛ به طوری که پسرش، محمدرضا نیز در دوران سلطنتش، در چند مقطع، از جمله در سال 1328، با تشکیل مجلس مؤسسان، اختیار انحلال مجلس و مجلس سنا به شاه داده شد. همچنین پیشبینی شد که مصوبه مجلس مؤسسان با موافقت شاه معتبر خواهد بود. در سال 1346 نیز مجلس مؤسسان بار دیگر تشکیل شد و مادر ولیعهد به عنوان نایبالسلطنه انتخاب شد، مگر اینکه از طرف شاه، شخص دیگری به عنوان نایبالسلطنه تعیین شود.
امام خمینی(ره)، با توجه به شناختی که از قانون اساسی مشروطه داشتند، با استناد به این قانون، در صدد بودند تا نشان دهند اساس سلطنت پهلویها و اقدامات آنها غیرقانونی است. ایشان در این باره میگویند: قانون اساسی دو مرحله داشته است:«مرحله پیش از کودتای رضا خان: در آن وقت طوری بوده است که ایرانی ها و مسلمین نمی توانسته اند طرح حکومت اسلامی را بدهند. از این جهت برای تقلیل ظلم و استبدادهای قاجار و پیش از قاجار، بر این شدند که قوانین وضع شود و سلطنت به صورت سلطنت مشروطه درآید. در عین حال در قوانین پیش بینی این مسائل شده است. تمام مسائلی را که الآن ما مطرح می کنیم، می توانیم به متمم قانون اساسی استناد کنیم… مرحله ای بود که پس از کودتای رضا شاه انجام گرفت و به قانون اساسی اضافه شد. در آن وقت … رضا شاه با قدرت سرنیزه و قلدری، قانون اساسی را تغییر دهد و یک مجلس مؤسسان با زور و قلدری تأسیس کرد و ملت به هیچ وجه با او موافق نبود. در مجلسی که ملت هیچ گونه دخالتی در آن نداشت، موادی از قانون اساسی را تغییر داد، سلطنت قاجار را منقرض و سلطنت پهلوی را تصویب نمود. بنا بر این، قانون اساسی در مرحله اول با حفظ متمم آن، برای همین مسائلی که ما طرح کرده ایم می تواند مستند ما باشد. در مرحله دوم، مسأله سلطنت رضا شاه و سلسله پهلوی اصلًا قانونیت نداشته و این سلسله بر خلاف قانون اساسی بر این مملکت تحمیل شده است…»(صحیفهی امام، ج 4، ص 429.)
استناد به قانون اساسی در مبارزات
محمدرضا پهلوی، در دوران سلطنت خود، همواره تأکید داشت که بر اساس قانون اساسی، او پادشاه مشروطه بود و سلطنت به عنوان موهبت الهی به او داده شده است. به عبارتی، وی با استناد به بندی از قانون اساسی که اعلام کرده بود سلطنت یک موهبتی است، تلاش میکرد تا اقدامات غیرقانونی خود را قانونی جلوه دهد. با این حال، امام خمینی در دوران مبارزات خود، بارها با استناد به قانون اساسی، اقدامات غیرقانونی محمدرضا پهلوی را افشا کردند.
«اگر به قوانین اساسی، به قانون اساسی شما اتکا دارید، قانون اساسی مردم را آزادی داده … از این زورگوییها قانون منع کرده است. ما می گوییم شما آقا بیایید به قانون عمل کنید… قانون اساسی مطبوعات را آزاد کرده است، شما آزاد می کنید؟ ما مرتجعیم که می گوییم بگذارید به قانون اساسی عمل بشود…»(صحیفه امام، ج 1، ص 288)
یکی دیگر از مقاطعی که ایشان با استناد به قانون اساسی، با اقدام غیرقانونی شاه مبارزه کردند، تشکیل حزب رستاخیز و اجبار مردم برای ثبتنام در این حزب بود. در این زمان، امام با استناد به قانون اساسی اعلام کردند که شاه حق چنین اقدامی و تهدید آزادیهای درجشده در قانون اساسی را ندارد: «شاه از مشروطه و قانونی اساسی دم میزند، در صورتی که خود او در رأس مخالفان قانون اساسی و مشروطیت، اساس مشروطه را از بین برده که نمونهی بارز آن مصاحبه و جنجال اخیر است؛ اجبار ملت به ورود در حزب رستاخیز، نقض قانون اساسی است.»(امام(س) و قانون اساسی مشروطه، مجموعه آثار، کنگره امام خمینی(س) و اندیشه حکومت اسلامی، جلد 4، 1378، ص 286)
امام خمینی(ره)، در دوران مبارزاتشان، بارها با استناد به متمم قانون اساسی، نبودن پنج نفر از مجتهدان در مجلس شورای ملی و تأیید نکردن قانونهای مصوب این مجلس را غیرقانونی اعلام میکردند تا از این روش نشان دهند که اساس تصمیمهای رژیم پهلوی غیرقانونی است. ایشان در این باره میفرمایند: «یکی از مواد قانون اساسی این است که باید پنج نفر از مجتهدان در مجلس نظارت کنند که مبادا احکامی که اینها صادر میکنند بر خلاف حکم شرع باشد. متمم قانون اساسی این است. پس از مشروطه، مردم را بازی دادند. متمم قانون اساسی را قبول کردند، لکن وقت عمل، عمل نکردند به متمم قانون اساسی؛ یعنی پنج نفر مجتهد را در مجلس نیاوردند.»( تاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، 1378، ص 69)
(borhan.ir/NSite/FullStory/Print/?Id=5740)
حضرت امام مصاحبه با خبرنگار کانال یک تلویزیون فرانسه در زمانی که در نوفل لوشاتو حضور داشتند در پاسخ به این سؤال که « شما خواهان رفتن شاه هستید، میتوانید دلایل آن را شرح دهید؟ آیا آرزوی کشته شدن و از بین رفتن شاه را دارید؟»
فرمودند: ما بیش از پانزده سال است که دلایل محکومیت شاه و لزوم رفتن او را در اعلامیههای خود ذکر کرده ایم و الآن برای شما برخی دلایل را ذکر میکنم: بیش از پنجاه سال است که دولتهای خارجی، پدر شاه و شاه را در ایران بر ما تحمیل کردهاند. شاه سابق را به حسب اعتراف انگلیسیها، آنان آوردند و بر کشور ما حاکم کردند. در رادیو دهلی این مطلب را تصریح نمودند. شاه فعلی در یکی از کتابهایش نوشت: «متفقین که زمان جنگ به ایران آمدند، مرا به سلطنت انتخاب کرده و صلاح این دیدند که من سلطان باشم»( مأموریت برای وطنم.)ما پنجاه سال است که تحت فشار و با اختناق فوق العاده به سر میبریم. ما نه فرهنگ مستقل داریم و نه لشکر و ارتش مستقل داریم و نه اقتصاد صحیح و سالم داریم و نه جهات سیاسی ما صحیح و سالم است. اما فرهنگ ما، فرهنگی است که با دستور دیگران، شاه تحمیل کرده است. مدارس ما غالباً به شکل نیمه تعطیل است یا تعطیل و در وقتی هم که اشتغال داشته باشند، دستور این است که اینها را عقب نگه دارند و نگذارند که رجال دانشمند در مملکت ما پیدا بشود. تمام مطبوعات ما و کلیه وسایلی که باید به وسیله آن تبلیغ شود در این پنجاه سال در اختیار شاه بوده است. تمام اشکال آزادی از ملت ما سلب شده است. ما در این پنجاه سال حتی یک مجلس ملی هم نداشتیم. در زمان رضاشاه با زور او، رژیم را تغییر دادند، یعنی سلطنت را منتقل کردند. (رضاخان بر اثر کودتای انگلیسی ۲۹ حوت (اسفند) ۱۲۹۹ به قدرت رسید. او سپس با تشکیل یک مجلس مؤسسان فرمایشی واضمحلال سلسله قاجار، به عنوان «رضاشاه پهلوی» به سلطنت رسید و درسال ۱۳۰۵ تاجگذاری کرد.)
مجلس مؤسسان که تأسیس کردند با سرنیزه تأسیس شد و ملت بکلی با آن مخالف بود، لکن سرنیزه نگذاشت که این مخالفت را اظهار کنند. بنابراین اصل مجلس مؤسسان که در زمان رضاشاه با سرنیزه درست شد غیر قانونی بود. با غیر قانونی بودن آن، آمدن رضاشاه و رسیدن به سلطنت غیر قانونی بود. با غیر قانونی بودن او، سلطنت محمد رضاشاه غیر قانونی است. محمد رضاشاه، در تمام جوانب ترقی ملت ما، کارهایی کرده است و نگذاشته که ملت ما رو به ترقی رود. نگذاشته است فرهنگ ما فرهنگ مترقی باشد. ارتش ما را در تحت نظارت ارتشهای دیگران قرار داده است. مستشاران امریکایی هستند که ارتش ما را اداره میکنند. اقتصاد ما را بکلی از بین برده است. ایران که زراعتش از بین رفته و نفتش را هم دارند زیاد خرج میکنند و به دیگران هم زیاد میدهند که آن هم از بین برود. اگر محمدرضا شاه در سلطنت باقی باشد، چند سال دیگر کشور ما رو به فقر و نیستی خواهد رفت. بنابراین تا ایشان نرفته است، مملکت ما نمیتواندروی آزادی و ترقی ببیند، و باید برود.» ( صحیفه امام ، ج4 ، ص 172-174)