۱۳۹۷/۰۹/۱۹
–
۲۷۹۵ بازدید
حقیقت انتقال از برزخ به اخرت یا قیامت چیست؟منظورم مردن در برزخ است یعنی انجا هم روح از بدن خارج میشود؟
حقیقت عالم برزخ
عالم وجود دارای مراتب طولی است ؛ خداوند متعال علّت عالم وجود ، و کمال محض است ؛ لذا اوّلین معلولی که از خدا صادر شده است ، از نظر وجودی قویترین رتبه ی وجودی را داراست ؛ حکما این موجود را با الهام از برخی روایات ، عقل اوّل نامیده اند ــ توجه: اصطلاح عقل و عقول در اینجا غیر از عقل جزئی بشر است ــ . دومین موجودی که خداوند متعال آفریده است موجودی است که به واسطه ی عقل اوّل آفریده است ؛ یعنی در آفرینش آن ، عقل اوّل واسطه ی فیض بوده است ؛ لذا این موجود که حکما آن را عقل دوم می نامند ، در رتبه ی وجودی بعد از عقل اوّل است ؛ و بعد از عقل دوم ، عقل سوم و بعد از عقل سوم عقل چهارم و… است ؛ و آخرین موجود از این سلسله ی عقول ، عقل فعّال نامیده می شود. این موجودات از هر نظر غیر مادّی بوده و از شکل و رنگ و مقدار و زمان و مکان و حرکت و دیگر خصوصیّات موجودات مادّی منزّهند. عالم این موجودات مجرّد تام را عالم عقول یا عالم جبروت یا ملکوت اعلی گویند.در رتبه ی بعد از عقل فعّال ، موجود یا موجودات دیگری قرار دارند که آنها هم غیر مادّی هستند ؛ ولی برخی آثار موجود مادّی مثل شکل و رنگ و مقدار را دارا می باشند ؛ ولی از خصوصیات اساسی عالم مادّه مثل حرکت و زمان و انفعال منزّهند. لذا مافوق این موجودات را عالم عقول می نامند ؛ و مادون عقل فعّال را عالم مثال می نامند ؛ چون موجودات این عالم از جهاتی مثل موجودات عالم عقولند (غیر مادی هستند) و از جهاتی مثل موجودات عالم مادّه می باشند (شکل و رنگ ومقدار دارند). عالم مثال را عالم برزخ نیز می گویند. چون برزخ یعنی حائل و حدّ فاصل بین دو چیز ؛ پس عالم مثال نیز برزخ می باشد ؛ چرا که در سلسله مراتب وجود ، بین عالم جبروت و عالم مادّه واقع شده است.
ــ نکاتی چند در باب عالم برزخ
1ـ عالم برزخ عالمی است غیر مادّی ولی جسمانی ؛ یعنی اگر چه مادّی نیست لکن موجودات آن مثل موجودات مادّی دارای شکل و رنگ و اندازه و امثال این امور می باشند ؛ مانند موجوداتی که در خواب می بینیم. لذا نباید جسمانیّت را با مادّیّت یکی دانست. حکما بین مادّه و جسم تفاوت قائل می باشند که بیان این تفاوتها از حدّ این نوشته بیرون است.
2ـ عالم برزخ نسبت به عالم مادّه ، در مکان نیست ؛ یعنی نمی توان گفت عالم برزخ کجاست؟ کما اینکه خود عالم مادّه را نیز اگر یکجا لحاظ نماییم ، مکان نخواهد داشت ؛ یعنی معنی ندارد که بپرسیم : عالم مادّه کجاست؟ مکان امری نسبی است که بین موجودات داخل یک عالم معنی پیدا می کند. موجودات برزخی نیز نسبت به یکدیگر مکان دارند ولی نسبت به عالم مادّه مکان ندارند ؛ همانگونه که صور ذهنی ما یا آن موجوداتی که در خواب می بینیم ، نسبت به همدیگر مکان دار می باشند ، امّا نسبت به موجودات مادّی مکان ندارند. لذا مثلاً نمی توان گفت که سیب ذهنی من در چه موقعیّتی نسبت به تلوزیون پیش روی من قرار دارد ؛ به تعبیر دیگر نمی توان برای سیب ذهنی من نسبت به تلوزیون بیرون از ذهن ، مختصّات ریاضی و هندسی نوشت.
3ـ انسان در عالم برزخ دارای بدنی جسمانی ولی غیر مادّی است ؛ امّا روح موجودی فرابرزخی و از عالم جبروت است ؛ که بدن برزخی و بدن مادّی را تدبیر می کند. بدن برزخی هر کسی نیز از جهتی عین بدن دنیایی اوست ؛ به نحوی که هر که او را ببیند می شناسد ؛ امّا در عین حال صورتی متناسب با اعتقادات و خلقیّات و اعمال شخص نیز دارد. مثلاً اگر کسی اهل رباخواری باشد ، بدن او همچون بدن خوک خواهد بود ؛ به گونه ای که اگر کسی او را ببیند متوجّه می شود که این شخص ، فلانی است که به صورت خوک در آمده است. لذا فرق است بین انسانی که خوک است با خوکی که از اوّل خوک بوده. حکما بر این باورند که در عالم برزخ ، امکان اینکه یک موجود چندین قالب وجودی را یکجا داشته باشد ، وجود دارد ؛ امّا تصوّر این حقیقت برای بسیاری از اهل دنیا امری است دشوار.
4ـ در عالم برزخ ، زمان راه ندارد ؛ لذا کسی که ساعتی قبل از قیامت وارد برزخ می شود با کسی که از زمان حضرت آدم علیه السلام وارد برزخ شده ، تفاوتی در میزان عذاب یا پاداش برزخی نخواهد داشت. البته هضم این مطلب نیز برای کسانی که ذهن فلسفی نیافته اند ، به خاطر انس زیادشان با زمان و امور زمانی ، کاری است حقیقتاً دشوار ؛ امّا اهل حکمت و بالاتر از آنها اهل عرفان ، به سبب انسی که با امور مجرّد و فرازمانی دارند ، این حقیقت را به آسانی در می یابند.
5ـ مراد از عالم قبر نیز همین عالم برزخ صعودی می باشد. سوال قبر و فشار قبر و امثال امور نیز همگی در عالم برزخ رخ می دهند.
6ـ رابطه ی عالم جبروت ، عالم برزخ و عالم مادّه رابطه ی طولی است ؛ یعنی عالم جبروت ، علّت و باطن عالم مثال نزولی می باشد ؛ و عالم برزخ نزولی نیز علّت و باطن عالم مادّه است. برزخ صعودی نیز در حقیقت همان برزخ نزولی است که شخص همراه با کمالات اختیاری به آن باز می گردد ؛ لذا انسان در برزخ نزولی با سعادت بسیط و اوّلیّه حضور دارد ؛ امّا بعد از تنزّل به دنیا با سعادت تفصیلی و اختیاری یا با شقاوت به عالم برزخ باز می گردد. از این حیث است که برزخ نزولی و برزخی صعودی از یکدیگر تفاوت اعتباری پیدا می کنند. رابطه ی بین این سه عالم نظیر رابطه ی بین صور ذهنی ، اراده و روح می باشد. صور ذهنی معلول اراده می باشند ؛ یعنی انسان اراده می کند و صور ذهنی پدید می آیند ؛ پس اراده باطن صور ذهنی است ؛ لذا به محض اینکه اراده را برگیریم ، آن صور نیز ظهور خود را از دست می دهند. خود اراده نیز معلول روح می باشد.
اثبات عالم برزخ در قرآن و روایات
برزخ چیزی است که میان دو شیء حایل شود. از این رو به جهانی که میان دنیا و آخرت واقع می شود برزخ اطلاق می گردد؛ چنان که در دو سورة «فرقان»، آیة 53 و سورة «الرحمن»، آیة 20 بیانگر فاصلة میان دو دریاست. از دیدگاه قرآن و روایات، برزخ و قبر یک چیز است که گاهی از آن به «عالم قبر» و گاهی از آن به «جهان برزخ» یاد می شود.
قرآن کریم در آیاتی از جهان برزخ خبر داده است؛ مانند:
1ـ «حتی إذا جاء أحدهم الموت قال ربّ ارجعون لعلّی أعمل صالحاً فیما ترکتُ کلاّ إنّها کلمة هو قائلها و من ورائهم برزخ إلی یوم یبعثون ـــــــ زمانی که مرگ یکی از تبه کاران فرا رسد گوید: پروردگار من! مرا باز گردان، شاید در آنچه ترک و کوتاهی کردم عمل صالحی انجام دهم، ولی به او گفته می شود: چنین نیست و هرگز بر نخواهی گشت. این درخواست و وعده سخنی است که بر زبان می آورد و اگر بازگردد همان کردار سابق را تکرار کند، و پشت سر آنان برزخ است تا روزی که بر انگیخته می شوند.» (مؤمنون/99ـ100 )
برخی از تفاسیر برزخ را عین ثواب یا عقاب بین دنیا و آخرت دانسته است؛ زیرا امام صادق علیه السلام فرمود: برزخ همان قبر (در اصطلاح قرآن) است: « البرزخ هو القبر وهو الثّواب و العقاب بین الدّنیا و الآخرة والدّلیل علی ذلک قول العالم: «والله ما نخاف علیکم إلاّ البرزخ» ــــــــ امام صادق علیه السلام جهان برزخ را فاصلة میان زمان مردن تا زمان قیام قیامت معرفی کرده است.» (نور الثقلین 3/553.)
عمر بن یزید از آن حضرت علیه السلام پرسید: برزخ چیست؟ آن حضرت فرمود: «القبر منذ حین موته إلی یوم القیامة ــــــ از هنگام مرگ آدمی وارد برزخ می گردد؛ خواه او را در زمین دفن کنند یا وی را با آتش بسوزانند یا غذای درندگان شود یا در دریا غرق گردد.» (همان 3/554)
حق تعالی دربارة بت پرستان زمان حضرت نوح علیه السلام می فرماید: «ممّا خطیئاتهم أُغرقوا فأُدخلوا ناراً ـــــ بر اثر خطا کاریها غرق شدند و به مجرد غرق شدن به آتش وارد شدند.» (نوح/25)
البتّه این سخن غیر از تشریفات فقهی مانند لزوم غسل دادن، حنوط و کفن کردن و نماز خواندن و خاک سپاری و نیز نماز لیلة الدّفن است. اگر میّت را دفن نکنند نیز برزخ و سؤال و جواب قبر دارد. از این رو برزخ را قیامت صغرا می نامند. برزخ قیام و زندگی جدید و جهانی نو است؛ خواه گودالی از گودالهای دوزخ باشد، یا باغی از باغهای بهشت. پس برزخ معبر و دالان ورودی به قیامت و حشر اکبر است و انسان در ادامة مسیر زندگی دنیا وارد جهان برزخ می شود، که سراسر آگاهی و حیات است: «النّاس نیام فإذا ماتوا انتبهو» (بحار 4/42)
در برزخ حقایق جهان هستی تا حدّی بر او منکشف و از خواب چندین ساله بیدار می شود و نتیجة کردارش را با شگفتی تمام می نگرد؛ خواه بدن او بپوسد یا سالم بماند یا بسوزد یا طعمه حیوانات گردد؛ یعنی انسانیت انسان که تمام حقیقت انسان را تشکیل می دهد وارد جهان برزخ می شود البته در آن عالم دارای بدن خواهد بود، هر چند بدن آن عالم مناسب با عقیده، اخلاق و اعمال اوست، از یک سو و مناسب با برزخ است، از سوی دیگر.
2ـ «قالوا ربّنا أمتّنا اثنتیْن وأحْییتَنا اثنتین ـــــــ پروردگارا ما را دوبار میراندی و دو بار زنده کردی.» (مؤمن/11 )
3ـ «ولا تقولوا لمن یُقتل فی سبیل الله أموات بل أحیاءٌ ولکن لا تشعرون ــــــ کسی را که در راه خدا کشته شد مرده نپندارید، بلکه او زندة ابدی است، لیکن شما این حقیقت را در نمی یابید.» (بقره/154)
مفسران این حیات را برزخی دانسته اند؛ گرچه اختصاصی به آن ندارد. یونس بن ظبیان از حضرت صادق علیه السلام نقل می کند: خداوند هر گاه روح مؤمنی را قبض کند، روح او را در قالبی همگون قالب دنیوی او قرار می دهد و هر گاه کسی بر آنان وارد گشت، او را به همان صورتی که در دنیا داشته است می شناسند: «یا یونس المؤمن إذا قبضه الله تعالی صیّر روحه فی قالب کقالبه فی الدّنیا فیأکلون و یشربون، فإذا قدم علیهم القادم عرفوه بتلک الصّورة الّتی کانت فی الدنیا» (مجمع البیان 1/434؛ نور الثقلین 1/142)
4- «ولا تحسبنّ الّذین قتلوا فی سبیل الله أمواتاً بل أحیاءٌ عند ربّهم یُرزقون ــــــ البته نپندارید که شهیدان راه خدا مردەاند، بلکه زنده و در نزد خدا متنّعم خواهند بود.» (آل عمران/169)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ذیل این آیة بیانی نزدیک به روایت یونس دارد. سپس می افزاید: جعفر بن ابی طالب را که در جنگ موته شهید شد، در حالی مشاهده کردم که با دو بال همراه فرشتگان در پرواز بود (مجمع البیان 2/883.)
بنابراین، شهیدان نخواهند مرد و نمردە وارد بهشت برزخی می شوند؛ گرچه از لحاظ قوانین حاکم بر طبیعت می میرند و مردەاند.
5ـ «ممّا خطیئاتهم أُغرقوا فأُدخلوا ناراً ــــــ از کثرت گناه در دریا غرق شدند و به آتش در افتادند.» (نوح/25 ) مفسران، این آتش را همانند آتشی که در آیه بعد مطرح است، برزخی می دانند و چنان که قبلاً گذشت، این گونه از آتشها در درون آب هم موجود است؛ زیرا مربوط به خود شخص تبه کار است.
6ـ «النّار یُعرضُون علیها غدوّاً وعشیّاً ـــــــ صبحگاهان و شامگاهان بر آتش عرضه می شوند.» (غافر/46) پیامبر(ص) فرمود: هرگاه یکی از شما از دنیا برود، اگر از اهل بهشت باشد از بهشت، و اگر از اهل آتش باشد از جهنّم هر صبح و شام جایگاهش به او عرضه می شود؛ و به او گفته می شود: این موقف معین، جایگاه توست وقتی در قیامت خداوند تو را مبعوث کرد، به این جا منتقل می شوی (بحار 6/275؛ مجمع البیان 8/818.)
امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه مزبور فرموده اند: این رخداد پیش از قیامت است؛ زیرا در قیامت صبح و شام نیست. پس اگر کافران هر صبح و شام معذّب می شوند معلوم می شود در برزخ و پیش از قیامت است (مجمع البیان 8/818.)
7ـ «و مَن أعرض عن ذکری فإنّ له معیشةً ضَنکاً ونحشره یومَ القیمة أعمی ـــــــ هر که از یاد من (خدا) روی برتابد زندگیش تنگ و روز قیامت نابینا محشور می شود»(طه/124) که معیشت ضنک را برخی بر برزخ تطبیق کردەاند.
8ـ «یثبّت الله الّذین امنوا بالقول الثّابت فی الحیوة الدّنیا و فی الاخرة ـــــــ این آیه و آیات بعد، بر بهشت برزخی دلالت دارد.» (ابراهیم/27)
9ـ «والّذینهاجروا فی سبیل الله ثمّ قُتِلوا أو ماتوا لیَرزقنّهم الله رزقاً حسناً ـــــ آنان که در راه رضای خدا از وطن خود هجرت کردند و در این راه کشته شدند، یا مرگشان فرا رسید البتّه خدا رزق و روزی نیکویی نصیبشان می گرداند.» (حج/58 )
10ـ «قیل ادخل الجنّة قال یا لیت قومی یعلمون بما غفَرلی ربّی و جعَلَنی من المُکرمین ــــــ به او گفته شد داخل بهشت شو. گفت: ای کاش قبیله من از این نعمت بزرگ آگاه بودند که خدا چگونه در حقّ من مغفرت فرمود و مرا مورد لطف و کرم خود قرار داد.» (یس/26ـ27)
آیة الله جوادی آملی،تفسیر موضوعی قرآن ج 4 (معاد در قرآن)
عالم وجود دارای مراتب طولی است ؛ خداوند متعال علّت عالم وجود ، و کمال محض است ؛ لذا اوّلین معلولی که از خدا صادر شده است ، از نظر وجودی قویترین رتبه ی وجودی را داراست ؛ حکما این موجود را با الهام از برخی روایات ، عقل اوّل نامیده اند ــ توجه: اصطلاح عقل و عقول در اینجا غیر از عقل جزئی بشر است ــ . دومین موجودی که خداوند متعال آفریده است موجودی است که به واسطه ی عقل اوّل آفریده است ؛ یعنی در آفرینش آن ، عقل اوّل واسطه ی فیض بوده است ؛ لذا این موجود که حکما آن را عقل دوم می نامند ، در رتبه ی وجودی بعد از عقل اوّل است ؛ و بعد از عقل دوم ، عقل سوم و بعد از عقل سوم عقل چهارم و… است ؛ و آخرین موجود از این سلسله ی عقول ، عقل فعّال نامیده می شود. این موجودات از هر نظر غیر مادّی بوده و از شکل و رنگ و مقدار و زمان و مکان و حرکت و دیگر خصوصیّات موجودات مادّی منزّهند. عالم این موجودات مجرّد تام را عالم عقول یا عالم جبروت یا ملکوت اعلی گویند.در رتبه ی بعد از عقل فعّال ، موجود یا موجودات دیگری قرار دارند که آنها هم غیر مادّی هستند ؛ ولی برخی آثار موجود مادّی مثل شکل و رنگ و مقدار را دارا می باشند ؛ ولی از خصوصیات اساسی عالم مادّه مثل حرکت و زمان و انفعال منزّهند. لذا مافوق این موجودات را عالم عقول می نامند ؛ و مادون عقل فعّال را عالم مثال می نامند ؛ چون موجودات این عالم از جهاتی مثل موجودات عالم عقولند (غیر مادی هستند) و از جهاتی مثل موجودات عالم مادّه می باشند (شکل و رنگ ومقدار دارند). عالم مثال را عالم برزخ نیز می گویند. چون برزخ یعنی حائل و حدّ فاصل بین دو چیز ؛ پس عالم مثال نیز برزخ می باشد ؛ چرا که در سلسله مراتب وجود ، بین عالم جبروت و عالم مادّه واقع شده است.
ــ نکاتی چند در باب عالم برزخ
1ـ عالم برزخ عالمی است غیر مادّی ولی جسمانی ؛ یعنی اگر چه مادّی نیست لکن موجودات آن مثل موجودات مادّی دارای شکل و رنگ و اندازه و امثال این امور می باشند ؛ مانند موجوداتی که در خواب می بینیم. لذا نباید جسمانیّت را با مادّیّت یکی دانست. حکما بین مادّه و جسم تفاوت قائل می باشند که بیان این تفاوتها از حدّ این نوشته بیرون است.
2ـ عالم برزخ نسبت به عالم مادّه ، در مکان نیست ؛ یعنی نمی توان گفت عالم برزخ کجاست؟ کما اینکه خود عالم مادّه را نیز اگر یکجا لحاظ نماییم ، مکان نخواهد داشت ؛ یعنی معنی ندارد که بپرسیم : عالم مادّه کجاست؟ مکان امری نسبی است که بین موجودات داخل یک عالم معنی پیدا می کند. موجودات برزخی نیز نسبت به یکدیگر مکان دارند ولی نسبت به عالم مادّه مکان ندارند ؛ همانگونه که صور ذهنی ما یا آن موجوداتی که در خواب می بینیم ، نسبت به همدیگر مکان دار می باشند ، امّا نسبت به موجودات مادّی مکان ندارند. لذا مثلاً نمی توان گفت که سیب ذهنی من در چه موقعیّتی نسبت به تلوزیون پیش روی من قرار دارد ؛ به تعبیر دیگر نمی توان برای سیب ذهنی من نسبت به تلوزیون بیرون از ذهن ، مختصّات ریاضی و هندسی نوشت.
3ـ انسان در عالم برزخ دارای بدنی جسمانی ولی غیر مادّی است ؛ امّا روح موجودی فرابرزخی و از عالم جبروت است ؛ که بدن برزخی و بدن مادّی را تدبیر می کند. بدن برزخی هر کسی نیز از جهتی عین بدن دنیایی اوست ؛ به نحوی که هر که او را ببیند می شناسد ؛ امّا در عین حال صورتی متناسب با اعتقادات و خلقیّات و اعمال شخص نیز دارد. مثلاً اگر کسی اهل رباخواری باشد ، بدن او همچون بدن خوک خواهد بود ؛ به گونه ای که اگر کسی او را ببیند متوجّه می شود که این شخص ، فلانی است که به صورت خوک در آمده است. لذا فرق است بین انسانی که خوک است با خوکی که از اوّل خوک بوده. حکما بر این باورند که در عالم برزخ ، امکان اینکه یک موجود چندین قالب وجودی را یکجا داشته باشد ، وجود دارد ؛ امّا تصوّر این حقیقت برای بسیاری از اهل دنیا امری است دشوار.
4ـ در عالم برزخ ، زمان راه ندارد ؛ لذا کسی که ساعتی قبل از قیامت وارد برزخ می شود با کسی که از زمان حضرت آدم علیه السلام وارد برزخ شده ، تفاوتی در میزان عذاب یا پاداش برزخی نخواهد داشت. البته هضم این مطلب نیز برای کسانی که ذهن فلسفی نیافته اند ، به خاطر انس زیادشان با زمان و امور زمانی ، کاری است حقیقتاً دشوار ؛ امّا اهل حکمت و بالاتر از آنها اهل عرفان ، به سبب انسی که با امور مجرّد و فرازمانی دارند ، این حقیقت را به آسانی در می یابند.
5ـ مراد از عالم قبر نیز همین عالم برزخ صعودی می باشد. سوال قبر و فشار قبر و امثال امور نیز همگی در عالم برزخ رخ می دهند.
6ـ رابطه ی عالم جبروت ، عالم برزخ و عالم مادّه رابطه ی طولی است ؛ یعنی عالم جبروت ، علّت و باطن عالم مثال نزولی می باشد ؛ و عالم برزخ نزولی نیز علّت و باطن عالم مادّه است. برزخ صعودی نیز در حقیقت همان برزخ نزولی است که شخص همراه با کمالات اختیاری به آن باز می گردد ؛ لذا انسان در برزخ نزولی با سعادت بسیط و اوّلیّه حضور دارد ؛ امّا بعد از تنزّل به دنیا با سعادت تفصیلی و اختیاری یا با شقاوت به عالم برزخ باز می گردد. از این حیث است که برزخ نزولی و برزخی صعودی از یکدیگر تفاوت اعتباری پیدا می کنند. رابطه ی بین این سه عالم نظیر رابطه ی بین صور ذهنی ، اراده و روح می باشد. صور ذهنی معلول اراده می باشند ؛ یعنی انسان اراده می کند و صور ذهنی پدید می آیند ؛ پس اراده باطن صور ذهنی است ؛ لذا به محض اینکه اراده را برگیریم ، آن صور نیز ظهور خود را از دست می دهند. خود اراده نیز معلول روح می باشد.
اثبات عالم برزخ در قرآن و روایات
برزخ چیزی است که میان دو شیء حایل شود. از این رو به جهانی که میان دنیا و آخرت واقع می شود برزخ اطلاق می گردد؛ چنان که در دو سورة «فرقان»، آیة 53 و سورة «الرحمن»، آیة 20 بیانگر فاصلة میان دو دریاست. از دیدگاه قرآن و روایات، برزخ و قبر یک چیز است که گاهی از آن به «عالم قبر» و گاهی از آن به «جهان برزخ» یاد می شود.
قرآن کریم در آیاتی از جهان برزخ خبر داده است؛ مانند:
1ـ «حتی إذا جاء أحدهم الموت قال ربّ ارجعون لعلّی أعمل صالحاً فیما ترکتُ کلاّ إنّها کلمة هو قائلها و من ورائهم برزخ إلی یوم یبعثون ـــــــ زمانی که مرگ یکی از تبه کاران فرا رسد گوید: پروردگار من! مرا باز گردان، شاید در آنچه ترک و کوتاهی کردم عمل صالحی انجام دهم، ولی به او گفته می شود: چنین نیست و هرگز بر نخواهی گشت. این درخواست و وعده سخنی است که بر زبان می آورد و اگر بازگردد همان کردار سابق را تکرار کند، و پشت سر آنان برزخ است تا روزی که بر انگیخته می شوند.» (مؤمنون/99ـ100 )
برخی از تفاسیر برزخ را عین ثواب یا عقاب بین دنیا و آخرت دانسته است؛ زیرا امام صادق علیه السلام فرمود: برزخ همان قبر (در اصطلاح قرآن) است: « البرزخ هو القبر وهو الثّواب و العقاب بین الدّنیا و الآخرة والدّلیل علی ذلک قول العالم: «والله ما نخاف علیکم إلاّ البرزخ» ــــــــ امام صادق علیه السلام جهان برزخ را فاصلة میان زمان مردن تا زمان قیام قیامت معرفی کرده است.» (نور الثقلین 3/553.)
عمر بن یزید از آن حضرت علیه السلام پرسید: برزخ چیست؟ آن حضرت فرمود: «القبر منذ حین موته إلی یوم القیامة ــــــ از هنگام مرگ آدمی وارد برزخ می گردد؛ خواه او را در زمین دفن کنند یا وی را با آتش بسوزانند یا غذای درندگان شود یا در دریا غرق گردد.» (همان 3/554)
حق تعالی دربارة بت پرستان زمان حضرت نوح علیه السلام می فرماید: «ممّا خطیئاتهم أُغرقوا فأُدخلوا ناراً ـــــ بر اثر خطا کاریها غرق شدند و به مجرد غرق شدن به آتش وارد شدند.» (نوح/25)
البتّه این سخن غیر از تشریفات فقهی مانند لزوم غسل دادن، حنوط و کفن کردن و نماز خواندن و خاک سپاری و نیز نماز لیلة الدّفن است. اگر میّت را دفن نکنند نیز برزخ و سؤال و جواب قبر دارد. از این رو برزخ را قیامت صغرا می نامند. برزخ قیام و زندگی جدید و جهانی نو است؛ خواه گودالی از گودالهای دوزخ باشد، یا باغی از باغهای بهشت. پس برزخ معبر و دالان ورودی به قیامت و حشر اکبر است و انسان در ادامة مسیر زندگی دنیا وارد جهان برزخ می شود، که سراسر آگاهی و حیات است: «النّاس نیام فإذا ماتوا انتبهو» (بحار 4/42)
در برزخ حقایق جهان هستی تا حدّی بر او منکشف و از خواب چندین ساله بیدار می شود و نتیجة کردارش را با شگفتی تمام می نگرد؛ خواه بدن او بپوسد یا سالم بماند یا بسوزد یا طعمه حیوانات گردد؛ یعنی انسانیت انسان که تمام حقیقت انسان را تشکیل می دهد وارد جهان برزخ می شود البته در آن عالم دارای بدن خواهد بود، هر چند بدن آن عالم مناسب با عقیده، اخلاق و اعمال اوست، از یک سو و مناسب با برزخ است، از سوی دیگر.
2ـ «قالوا ربّنا أمتّنا اثنتیْن وأحْییتَنا اثنتین ـــــــ پروردگارا ما را دوبار میراندی و دو بار زنده کردی.» (مؤمن/11 )
3ـ «ولا تقولوا لمن یُقتل فی سبیل الله أموات بل أحیاءٌ ولکن لا تشعرون ــــــ کسی را که در راه خدا کشته شد مرده نپندارید، بلکه او زندة ابدی است، لیکن شما این حقیقت را در نمی یابید.» (بقره/154)
مفسران این حیات را برزخی دانسته اند؛ گرچه اختصاصی به آن ندارد. یونس بن ظبیان از حضرت صادق علیه السلام نقل می کند: خداوند هر گاه روح مؤمنی را قبض کند، روح او را در قالبی همگون قالب دنیوی او قرار می دهد و هر گاه کسی بر آنان وارد گشت، او را به همان صورتی که در دنیا داشته است می شناسند: «یا یونس المؤمن إذا قبضه الله تعالی صیّر روحه فی قالب کقالبه فی الدّنیا فیأکلون و یشربون، فإذا قدم علیهم القادم عرفوه بتلک الصّورة الّتی کانت فی الدنیا» (مجمع البیان 1/434؛ نور الثقلین 1/142)
4- «ولا تحسبنّ الّذین قتلوا فی سبیل الله أمواتاً بل أحیاءٌ عند ربّهم یُرزقون ــــــ البته نپندارید که شهیدان راه خدا مردەاند، بلکه زنده و در نزد خدا متنّعم خواهند بود.» (آل عمران/169)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ذیل این آیة بیانی نزدیک به روایت یونس دارد. سپس می افزاید: جعفر بن ابی طالب را که در جنگ موته شهید شد، در حالی مشاهده کردم که با دو بال همراه فرشتگان در پرواز بود (مجمع البیان 2/883.)
بنابراین، شهیدان نخواهند مرد و نمردە وارد بهشت برزخی می شوند؛ گرچه از لحاظ قوانین حاکم بر طبیعت می میرند و مردەاند.
5ـ «ممّا خطیئاتهم أُغرقوا فأُدخلوا ناراً ــــــ از کثرت گناه در دریا غرق شدند و به آتش در افتادند.» (نوح/25 ) مفسران، این آتش را همانند آتشی که در آیه بعد مطرح است، برزخی می دانند و چنان که قبلاً گذشت، این گونه از آتشها در درون آب هم موجود است؛ زیرا مربوط به خود شخص تبه کار است.
6ـ «النّار یُعرضُون علیها غدوّاً وعشیّاً ـــــــ صبحگاهان و شامگاهان بر آتش عرضه می شوند.» (غافر/46) پیامبر(ص) فرمود: هرگاه یکی از شما از دنیا برود، اگر از اهل بهشت باشد از بهشت، و اگر از اهل آتش باشد از جهنّم هر صبح و شام جایگاهش به او عرضه می شود؛ و به او گفته می شود: این موقف معین، جایگاه توست وقتی در قیامت خداوند تو را مبعوث کرد، به این جا منتقل می شوی (بحار 6/275؛ مجمع البیان 8/818.)
امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه مزبور فرموده اند: این رخداد پیش از قیامت است؛ زیرا در قیامت صبح و شام نیست. پس اگر کافران هر صبح و شام معذّب می شوند معلوم می شود در برزخ و پیش از قیامت است (مجمع البیان 8/818.)
7ـ «و مَن أعرض عن ذکری فإنّ له معیشةً ضَنکاً ونحشره یومَ القیمة أعمی ـــــــ هر که از یاد من (خدا) روی برتابد زندگیش تنگ و روز قیامت نابینا محشور می شود»(طه/124) که معیشت ضنک را برخی بر برزخ تطبیق کردەاند.
8ـ «یثبّت الله الّذین امنوا بالقول الثّابت فی الحیوة الدّنیا و فی الاخرة ـــــــ این آیه و آیات بعد، بر بهشت برزخی دلالت دارد.» (ابراهیم/27)
9ـ «والّذینهاجروا فی سبیل الله ثمّ قُتِلوا أو ماتوا لیَرزقنّهم الله رزقاً حسناً ـــــ آنان که در راه رضای خدا از وطن خود هجرت کردند و در این راه کشته شدند، یا مرگشان فرا رسید البتّه خدا رزق و روزی نیکویی نصیبشان می گرداند.» (حج/58 )
10ـ «قیل ادخل الجنّة قال یا لیت قومی یعلمون بما غفَرلی ربّی و جعَلَنی من المُکرمین ــــــ به او گفته شد داخل بهشت شو. گفت: ای کاش قبیله من از این نعمت بزرگ آگاه بودند که خدا چگونه در حقّ من مغفرت فرمود و مرا مورد لطف و کرم خود قرار داد.» (یس/26ـ27)
آیة الله جوادی آملی،تفسیر موضوعی قرآن ج 4 (معاد در قرآن)