خانه » همه » مذهبی » حقیقت و اهمیت توکل

حقیقت و اهمیت توکل


حقیقت و اهمیت توکل

۱۳۹۷/۰۸/۱۸


۱۸۸۹ بازدید

بنام خدا باسلام وخسته نباشید…چگونه توکل به خدارا در خود بالا ببریم

برای پاسخ به نکات زیر توجه نمایید :الف ) در بسیارى از آیات قرآن مجید و روایات اسلامى و سرگذشت انبیاء و اولیاء و صالحان و در کتب علماى اخلاق و ارباب سیر و سلوک روى مساله توکل به عنوان یک فضیلت مهم اخلاقى که بدون آن نمى توان به مقام قرب الهى رسید، یاد شده است.
مفهوم توکل شاید کمتر مفهومی از مفاهیم اسلامی به اندازه توکل از لحاظ تعریف دشوار باشد. اخلاقیون، اهل عرفان و تصوف مفاهیم متفاوتی از آن درک کرده اند. اصل توکل را بایستی در اعتماد به خدا جستجو کرد.
منظور از توکل سپردن کارها به خدا، و اعتماد بر لطف اوست، زیرا «توکل » از ماده «وکالت » به معنى انتخاب وکیل نمودن و اعتماد بر دیگرى کردن است، بدیهى است هر قدر وکیل توانایى بیشتر و آگاهى فزون تر داشته باشد شخص موکل احساس آرامش بیشترى مى کند، و از آنجا که علم خدا، بى پایان و تواناییش نامحدود است هنگامى که انسان توکل بر او مى کند آرامش فوق العاده احساس مى کند، در برابر مشکلات و حوادث مقاوم مى شود، و از دشمنان نیرومند و خطرناک نمى هراسد، در سختیها خود را در بن بست نمى بیند و پیوسته راه خود را به سوى هدف ادامه مى دهد.
توکل از پایه ها و آثار ایمان است؛ بنابراین برای تقویت توکل باید سراغ ایمان رفت و هر قدر ایمان انسان به خداوند و قدرت و علم و اراده و رحمت الهی و عنایت او نسبت به بنده بیشتر باشد توکل او به خدا بیشتر خواهد رود.
انسانى که بر خدا توکل دارد هرگز احساس حقارت و ضعف نمى کند بلکه به اتکاى لطف خدا و علم و قدرت بى پایان او خود را پیروز و فاتح مى بیند و حتى شکست هاى مقطعى او را مایوس نمى سازد. هرگاه توکل به مفهوم صحیح کلمه در جان انسان پیاده شود به یقین امیدآفرین، نیروبخش و باعث تقویت اراده و تحکیم مقاومت و پایمردى است. در باب اهمیت و ضرورت توکل، اخبار بسیاری از دین به دست ما رسیده است. – در حدیثی رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) از جبرئیل(علیه السلام) می پرسد: توکل بر خداوند متعال چیست؟ جبرئیل(علیه السلام) در پاسخ می گوید: «العلم بان المخلوق لایضر و لا ینفع ولا یعطی و لا یمنع و استعمال الیأس من الخلق؛ حقیقت توکل علم و آگاهی به این است که مخلوق نمی تواند زیانی برساند و نه سودی و نه چیزی ببخشد و نه از آن باز دارد، و نیز توکل مأیوس شدن از خلق است (یعنی همه چیز را از خدا و به فرمان او بداند) (بحار، ج 68، ص 138، ح 23).
تا وقتی که انسان به خدا اعتماد پیدا نکند، نمی تواند اداره امورش را به او واگذارد و اگر هم به زبان بگوید که امور خود را به او واگذار کردم، دلش آرام نمی گیرد. به علاوه اگر فردی از قوانین علت و معلولی که خداوند در جهان قرار داده است اطلاع نداشته باشد و نداند که خواست و سنت خدا به استفاده از اراده خود و اسباب و علل شناخته شده استوار است، باز نمی تواند موقعیت رفتار متوکلانه را تشخیص داده و مصداق های آن را در زندگی پیدا کند. مرحوم نراقی ،توکل را چنین تعریف نموده است: «توکل، عبارت است از اعتماد کردن و مطمئن بودن دل بنده در جمیع امور خود به خدا و حواله کردن همه کارهای خود را به پروردگار و بیزار شدن از هر حول و قوه ای غیر از خدا و تکیه نمودن بر حول و قوه الهی».
محی الدین ابن عربی در تعریف توکل می نویسد: توکل، اعتماد قلبی به خداوند متعال است، طوری که انسان در صورت فقدان اسباب ظاهری در عالم برای رسیدن به هدف دچار اضطراب نمی شود و اگر اضطراب بر او مستولی شود، چنین فردی متوکل نیست. (النّدوی، 1374)
از دیدگاه شهید مطهری: توکل تضمینی الهی برای کسی است که حامی و پشتیبان حق است، یعنی اگر به راه خدا بروید، از نوعی حمایت الهی برخوردار خواهید شد.
منظور از توکل عبارت است از اعتماد به خدا در انجام کارها و واگذاری امور خود به او، طوری که تعادل روانی فرد را افزایش داده و در صورت نرسیدن به هدف، او را اضطراب بازدارد.
پس کسی توکل دارد که به قدرت و حکمت و رأفت و شفقت خداوند اعتقاد دارد. این اعتقاد، حالتی را در شخص به وجود می آورد که موجب می شود فرد در تمام حالات و رفتار خویش، حضور پروردگار را در نظر بگیرد و در این حضور، احساس قدرت و توانمندی کند و خود را به وی وابسته ببیند و از این رو آرامش در دلش ایجاد می شود که با پدید آمدن حوادث سخت در زندگی دچار شک و تردید نمی شود و کارهایی را که مدیریت و برنامه ریزی آنها خارج از تدبیر اوست به خدا واگذار می کند.
به عبارت بهتر فرد متوکل ضمن استفاده از اسباب و علل مادی و غیر مادی، توفیق رسیدن به نتیجه را مشروط به خواست و مشیت الهی می داند و ضمن نسبت دادن امور و اتفاقات جهان به خواست پروردگار، برای حصول نتیجه به او تکیه نموده و اطمینان دارد که خداوند او را در رسیدن به مطلوب یاری خواهد کرد.
ب ) توکل و حرکت و تلاش
یکی از عوامل توسعه‌نیافتگی جوامع اسلامی از حیث علمی، اقتصادی، فنی، به برداشت‌های نادرست از مفاهیم و گزاره‌های دینی و اخلاقی باز می‌گردد؛ زیرا تأثیر فرهنگ و اعتقادات بر رفتار انسان‌ها، امری انکارناپذیر است. یکی از این مفاهیم، توکل است.
برداشت نادرست از معنا و مفهوم این واژه افزون بر آنکه یکی از عوامل عقب‌افتادگی جوامع اسلامی است، کج‌اندیشان نیز کوشیده‌اند تا معنای آن را واژگون نشان دهند؛ بدین بیان که برخی گمان می‌کنند وقتی انسان در تمامی امور ازجمله در امور معیشتی خود به خداوند توکل نماید، کارش سامان می‌یابد و مشکلاتش برطرف خواهد شد، ازاین‌رو چرا خود را به زحمت افکند و رنج کار و تلاش را متحمل شود؟
همچنان‌که آیاتی از قرآن بر این مسئله دلالت دارد: «هر که (در هر امر) به خدا توکل کند، خدا او را کفایت خواهد کرد» (طلاق / 3) در برخی از احادیث نیز نقل شده که اگر به خداوند توکل نمایید، خداوند روزی شما را تضمین می‌کند، همان‌گونه که به پرنده روزی می‌دهد. (صدوق، بی‌تا، باب التوکل؛ نوری، 1408: 11 / 217، ح 12789)
باید به مسئله ناتوانی انسان‌ها و نیازمندی‌شان به خداوند از یک‌سو و نقش خداوند در ایجاد و آفرینش از سوی دیگر، توجه جدی نمود؛ چراکه وقتی ما انسان‌ها به ارزیابی دانش، توان و سرمایه‌های خود می‌اندیشیم و آن را با نیازها و خواسته‌های خود می‌سنجیم، به‌شدّت احساس فقر و نیاز می‌کنیم. اعتماد به قدرت، ثروت، سلامت، جوانی، دانش و مهارت در برابر نیازها و خطرهای بسیار، آدمی را نگران می‌سازد؛ چراکه همه اینها سرانجام از کف می‌رود و یا نقصان می‌پذیرد.
اعتماد به دیگران نیز نمی‌تواند کارساز باشد؛ زیرا هم موقتی است و هم سست و بی‌اعتبار. آنان ممکن است یک روز بر سر مِهر باشند و روزی دیگر بر سر خشم، و گاه نیز صلاح را نمی‌دانند تا چاره‌ای بیندیشند. اینجاست که ضرورت توکل بر خداوندِ بی‌نیاز آشکار می‌شود. (فاطر / 15) او هماره زنده است (فرقان / 58) و توانمند و قادر مطلق (انفال / 49) و به هر چیزی داناست. (بقره / 282)
مؤمن توکل بر چنین موجودی را ضروری می‌شمرد و دل‌بستن و اعتماد به غیر او را با عقل و خرد در تنافی می‌داند. ازاین‌رو، کسانی که مفهوم توکل را به‌درستی درنیافته و از تلاش دست شسته و به انزوا پناه برده‌اند، درواقع فرمان خدا را نادیده انگاشته‌اند. اینان مصداق بارز این آیه‌اند: «نُؤْمِنُ بِبَعْض‌ٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْض‌ٍ» (نساء / 150) خداوند در قرآن، هم بر توکل و هم بر کار و تلاش تأکید ورزیده است.
در سوره طلاق می‌خوانیم: «هر کس بر خداوند توکل نماید، خدا او را کفایت خواهد کرد.» (طلاق / 3) در پایان آیه نیز می‌فرماید: «خداوند فرمان خود را به انجام می‌رساند و خدا برای هر چیزی اندازه‌ای قرار داده است.» آیه «قد جعل الله لکل شیء قدراً» به نظام تشریعی و تکوینی اشاره دارد؛ بدین معنا که فرمان خدا درباره مسائل گوناگون تماماً بر مبنای حساب و اندازه‌گیری دقیق و حکیمانه است. بی‌تردید خداوند رسیدنِ انسان به مادیات و زندگی را، در گرو کار و تلاش قرار داده است.
همچنین در حدیثی می‌خوانیم که عالم هستی براساس نظام سبب و مسبب است (مجلسی، 1403: 2 / 90) ازاین‌رو بر ماست که بهترین و سالم‌ترین راه را برای کسب روزی بشناسیم و آنگاه تمام قوای خود را در آن مسیر به‌کار گیریم و در همان حال به خالق خویش نیز توکل نماییم. به‌واقع بشر برای موفقیت در زندگی مادی خویش نیازمند به دوگونه اسباب است: اسباب طبیعی و اسباب روحی.
آدمی برای رسیدن به مقصود خویش پس از آنکه علل و اسباب طبیعی آن را فراهم آورد، دیگر مانعی برای رسیدن به هدف باقی نمی‌ماند، جز فراهم‌نبودن عوامل روحی از قبیل سستی اراده، ترس و غم و اندوه. در این حال اگر فرد به خداوند توکل داشته باشد، اراده و عزمش قوی خواهد شد و موانع روحی نیز مرتفع می‌گردد. انسان در مقام توکل، با مسبب‌الأسباب ـ که غالب بر تمامی اسباب است ـ پیوند می‌خورد و بدین‌سان دیگر زمینه‌ای برای نگرانی و تشویش خاطر او باقی نمی‌ماند. بهترین نمونه توکل بر خدا را می‌توان در واقعه عاشورا مشاهده نمود.
بنابراین انسان در کنار کار وتلاش برای ازبین بردن ترس موهوم و پیدا نشدن زمینه این ترسها به خداوند متعال هم توکل می کند وبا در کنار قراردادن این دو به نتیجه نزدیکتر می شود .
اگر انسان تنها تکیه گاهش را خالق هستی بداند، در دو دنیا سعادتند خواهد بود. با توجه به حدیث در می یابیم؛ اگر میخواهیم در زندگی آرامش داشته باشیم ضروری است که حقیقتا متوکل باشیم. چرا که انسان متوکل همه کاره ی عالم را خدا می داند و نگران نیست که دیگران چه می کنند. باور دارد که مردم نمی توانند ضرری به وی برسانند و نعمتی را از او بگیرند. لذا همواره آرامش دارد و برطبق فرامین الهی تلاش می کند.
– رام شدن دشواری ها و آسان گشتن اسباب: امیر مؤمنان(علیه السلام) می فرماید: «من توکل علی الله ذلت له الصفات و تسهل علیه الاسباب؛ هر کس بر خدا توکل کند، سختی ها در برابرش رام و اسباب و وسایل برای او آسان و هموار می گردد». (غرر الحکم، شماره 9028).
– شکست ناپذیر شدن: حضرت باقر(علیه السلام) می فرماید: «من توکل علی الله لا یغلب و من اعتصم بالله لا یهزم؛ هر کس بر خداوند توکل و اعتماد کند، شکست نمی خورد و هر کس به دامن او چنگ زند، مغلوب نمی گردد». (میزان الحکمه، ج 4، 22547).{ انسان نمی تواند در کارها بر خدای تعالی توکل حقیقتی داشته باشد مگر اینکه یقین کند که جز خدای کسی فاعل و مؤثر در این عالم نیست. هر موجودی و هر فعلی از خلق و روزی، و عطاء و منع، و غنی و فقر، رحمت و بیماری، و عزت و ذلت و مرگ و زندگی … و هر چیزی که نامی دارد،
– در حدیثی از حضرت علی (علیه السلام) به این نکته اشاره شده است که توکل نه تنها در عوامل برونى اثر مى گذارد که در درون انسان نیز مؤثر است و او را از چنگال وسوسه ها و شبهات نجات مى دهد، فرمود: «من توکل على الله اضائت له الشبهات; کسى که توکل بر خدا کند شبهات براى او روشن مى شود».
بازتاب توکل در زندگى پیامبران: مساله توکل در زنگى انبیاى بزرگ الهى درخشش فوق العاده اى دارد، بررسى آیات قرآنى در این زمینه نشان مى دهد که آنها همیشه در برابر مشکلات طاقت فرسا خود را زیر سپر توکل قرار مى دادند، مثلا هنگامى که نوح(علیه السلام) در برابر دشمنان نیرومند و لجوج و متعصب قرار گرفت، با اعتماد به خداوند و توکل بر ذات پاکش در برابر همه آنان مقاومت کرد، قرآن در این زمینه به پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) مى گوید: «سرگذشت نوح(علیه السلام) را براى آنها(مسلمانان نخستین که در چنگال دشمنان زورمند گرفتار بودند) بخوان، در آن هنگام که به قوم خود گفت: اى قوم من! هرگاه موقعیت من و یادآورى هایم نسبت به آیات الهى بر شما سنگین(و غیر قابل تحمل) است، (هر کار از دستتان ساخته است بکنید، من ترس ندارم) من بر خدا توکل کرده ام، نیروى خود و نیروى معبودهایتان را جمع کنید، سپس چیزى بر شما مخفى نماند و بعد به حیات من پایان دهید و لحظه اى مهلتم ندهید(اما بدانید در برابر قدرت خداوند کارى از شما ساخته نیست!)»، (و اتل علیهم نبا نوح اذ قال لقومه یا قوم ان کان کبر علیکم مقامى و تذکیرى بآیات الله فعلى الله توکلت فاجمعوا امرکم و شرکائکم ثم لایکن امرکم علیکم غمة ثم اقضوا الى و لاتنظرون)(سوره یونس، آیه79) راستى این چه عاملى بود که نوح(علیه السلام) را با مؤمنان اندکى که اطراف او بودند، در برابر دشمنان قدرتمند و سرسخت، شجاعت و شهامت مى بخشید که این چنین ایستادگى کردند و قدرت آنان را به باد مسخره گرفتند و بى اعتنایى خویش را به نقشه ها و افکار و بتهاى آنها نشان دادند، و به این وسیله ضربه اى محکم روانى بر آنان وارد ساختند. آرى این عامل چیزى جز ایمان به خدا و توکل بر ذات پاک او نبود، و عجب اینکه نه تنها اظهار بى اعتنایى نسبت به آنها و معبودهایشان کردند بلکه آنان را بر مخالفت تشجیع نموده و به مبارزه طلبیدند، آرى این قدرت نمایى تنها زیبنده متوکلان است!
خداوند در آیه 3 سوره مبارکه طلاق مى فرماید: « و من یتوکل على الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شى ء قدرا؛ هر کس بر خدا توکل کند خدا کار او را به سامان مى برد، خداوند فرمان خود را به انجام مى رساند، و براى هر چیز اندازه اى قرار داده است »، در واقع خداوند وعده قطعى به همه متوکلان داده که مشکلات آنها را حل کند. سپس به ذکر دلیل آن پرداخته، مى فرماید: «زیرا خداوند بر هر چیز تواناست » بدیهى است چنین کسى مى تواند به تمام وعده هاى خود جامه عمل بپوشاند و مشکلات را هر قدر سنگین و سخت باشد با اراده و فرمان خود بگشاید. جمله «قد جعل الله لکل شى ء قدرا» ممکن است پاسخ به این سؤال باشد که چرا گاهى نهایت توکل را بر ذات پاک او داریم ولى پیروزیها به تاخیر مى افتد؟ قرآن به این سؤال چنین پاسخ مى گوید: «شما از مصالح امور آگاه نیستید هر چیز حسابى دارد، و هر کار زمانى را مى طلبد، و هر پدیده اى در ظرف ویژه خود مطلوب است به همین دلیل به مقتضاى «الامور مرهونة باوقاتها» گاه مصلحت در این است که نتیجه به تاخیر افتد، بنابراین شتابزدگى و عجله در این گونه امور روا نیست.
دوست خوبم؛ باید به این نکته نیز توجه داشته باشید که: اصولا مشیت خداوند بر این قرار گرفته که مردم در این عالم برای رسیدن به مقصود از اسباب وسایل موجود کمک بگیرند. در حدیث معروف از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «ابی الله ان یجری الاشیاء الا بأسباب فجعل لکل شیء سببا؛ اراده الهی بر این قرار گرفته که همه چیز مطابق اسباب جریان یابد، به همین جهت برای هر چیزی سببی قرار داده است. (اصول کافی، ج 1، ص 183، ح 7).
بنابراین بی اعتنایی به عالم اسباب نه تنها توکل نیست، بلکه به معنای بی توجهی به سنت های الهی است و این با روح توکل ناسازگار است.
خلاصه کلام اینکه؛ توکل به خداوند ضروری است زیرا: انسان براى رسیدن به هدف خود در یک کار، به دو نوع از اسباب نیازمند است: اسباب مادى؛ و اسباب روحى. ممکن است با وجود فراهم بودن همه اسباب طبیعى، ضعف اسباب روحى، چون ضعف اراده، ترس، سستى، بى فکرى و… مانع رسیدن انسان به هدف شود. هرگاه انسان در افعال خود به خداوند توکل کند (به همان معنایى که ذکر شد) این ضعف ها جبران مى شود.
منابع:
نظم و آهنگ در قرآن / نوشته محمدهادی معرفت
انسان در قرآن / نوشته شهید مطهری
اسلام و بهداشت روان (1) / مجموعه مقالات
آرامش روان و جوان / نوشته علی نقی فقیهی

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد