حکم مسخره-تمسخر دیگران-موارد غیبت
۱۳۹۷/۰۲/۳۱
–
۹۶۸ بازدید
باسلام وارزوی قبولی طاعات و عبادات شما ۱ مسخره کردن قیافه ازنظر قران چیست
در پاسخ به چند نکته توجه نمایید :
1- مسخره کردن و توهین به هیچ یک از بندگان خدا به هر طریقی جایز نیست و از گناهان بزرگ و حرام است. قرآن کریم در سوره حجرات در مورد حرمت و ممنوع بودن تمسخرو غیبت و برخی صفات اخلاقی زشت دیگر می فرماید :
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (11) یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ (12 )
ترجمه:
11- اى کسانى که ایمان آورده اید نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را استهزا کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند، و نه زنانى از زنان دیگر شاید آنان بهتر از اینان باشند، و یکدیگر را مورد طعن و عیبجویى قرار ندهید، و با القاب زشت و ناپسند یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسى بعد از ایمان نام کفر بگذارید، و آنها که توبه نکنند ظالم و ستمگرند.
12- اى کسانى که ایمان آورده اید! از بسیارى از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمانها گناه است، و هرگز (در کار دیگران) تجسس نکنید، و هیچیک از شما دیگرى را غیبت نکند، آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟
(به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید، تقواى الهى پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و مهربان است.
شان نزول:
مفسران براى این آیات شان نزولهاى مختلفى نقل کرده اند، از جمله اینکه:
جمله لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ در باره ثابت بن قیس (خطیب پیامبر ص) نازل شده است که گوشهایش سنگین بود، و هنگامى که وارد مسجد مى شد کنار دست پیامبر ص براى او جایى باز مى کردند، تا سخن حضرت را بشنود روزى وارد مسجد شد در حالى که مردم از نماز فراغت پیدا کرده، و جاى خود نشسته بودند، او جمعیت را مى شکافت و مى گفت: جا بدهید! جا بدهید! تا به یکى از مسلمانان رسید، و او گفت همین جا بنشین! او پشت سرش نشست، اما خشمگین شد، هنگامى که هوا روشن گشت ثابت به آن مرد گفت: کیستى؟
او نام خود را برد و گفت فلان کس هستم، ثابت گفت: فرزند فلان زن؟! و در اینجا نام مادرش را با لقب زشتى که در جاهلیت مى بردند یاد کرد، آن مرد شرمگین شد و سر خود را بزیر انداخت، آیه نازل شد و مسلمانان را از این گونه کارهاى زشت نهى کرد.
و گفته اند: وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ در باره ام سلمه نازل گردید که بعضى از همسران پیامبر ص او را به خاطر لباس مخصوصى که پوشیده بود، یا به خاطر کوتاهى قدش مسخره کردند، آیه نازل شد و آنها را از این عمل باز داشت.
و نیز گفته اند جمله وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً در باره دو نفر از اصحاب رسول اللَّه ص است که رفیقشان سلمان را غیبت کردند، زیرا او را خدمت پیامبر ص فرستاده بودند تا غذایى براى آنها بیاورد، پیامبر ص سلمان را سراغ اسامة بن زید که مسئول بیت المال بود فرستاد، اسامه گفت:
الان چیزى ندارم، آن دو نفر از اسامه غیبت کردند و گفتند: او بخل ورزیده و در باره سلمان گفتند: اگر او را به سراغ چاه سمیحه (چاه پر آبى بود) بفرستیم آب آن فروکش خواهد کرد! سپس خودشان به راه افتادند تا نزد اسامه بیایند، و در باره موضوع کار خود تجسس کنند، پیامبر ص فرمود من آثار خوردن گوشت در دهان شما مى بینم، عرض کردند: اى رسول خدا ما امروز مطلقا گوشت نخورده ایم! فرمود: آرى گوشت سلمان و اسامه را مى خوردید، آیه نازل شد و مسلمانان را از غیبت نهى کرد «1».
استهزاء، بد گمانى، غیبت، تجسس، و القاب زشت ممنوع!
از آنجا که قرآن مجید در این سوره به ساختن جامعه اسلامى بر اساس معیارهاى اخلاقى پرداخته، پس از بحث در باره وظائف مسلمانان در مورد نزاع و مخاصمه گروه هاى مختلف اسلامى در آیات مورد بحث به شرح قسمتى از ریشه هاى این اختلافات پرداخته تا با قطع آنها اختلافات نیز بر چیده شود، و درگیرى و نزاع پایان گیرد.
در هر یک از دو آیه فوق به سه قسمت از امورى که مى تواند جرقه اى براى روشن کردن آتش جنگ و اختلاف باشد با تعبیراتى صریح و گویا پرداخته.
نخست مى فرماید: اى کسانى که ایمان آورده اید! نباید گروهى از مردان شما گروه دیگرى را استهزاء کند (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ).
چه اینکه شاید آنها که مورد سخریه قرار گرفته اند از اینها بهتر باشند (عَسى أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ).
همچنین هیچ گروهى از زنان نباید زنان دیگرى را مورد سخریه قرار دهند، چرا که ممکن است آنها از اینها بهتر باشند (وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ).
در اینجا مخاطب مؤمنانند، اعم از مردان و زنان، قرآن به همه هشدار مى دهد که از این عمل زشت بپرهیزند، چرا که سرچشمه استهزاء و سخریه همان حس خود برتربینى و کبر و غرور است که عامل بسیارى از جنگهاى خونین در طول تاریخ بوده.
و این خود برتربینى بیشتر از ارزشهاى ظاهرى و مادى سرچشمه مى گیرد مثلا فلان کس خود را از دیگرى ثروتمندتر، زیباتر، یا از قبیله اى سرشناس تر مى شمرد، و احیانا این پندار که از نظر علم و عبادت و معنویات از فلان جمعیت برتر است او را وادار به سخریه مى کند، در حالى که معیار ارزش در پیشگاه خداوند تقوا است، و این بستگى به پاکى قلب و نیت و تواضع و اخلاق و ادب دارد.
هیچ کس نمى تواند بگوید: من در پیشگاه خدا از فلان کس برترم، و به همین دلیل تحقیر دیگران و خود را برتر شمردن یکى از بدترین کارها، و زشترین عیوب اخلاقى است که بازتاب آن در تمام زندگى انسانها ممکن است آشکار شود.
تفسیر نمونه، ج 22، ص: 179
2- غیبت یعنى در غیاب شخصى کارهاى بد و ناپسند و یا عیوب و نقائص جسمى و اخلاقى او را براى دیگران بازگو کردن و به طور کلى گفتن هر چیزى که غیبت شونده از گفتن آنها ناراحت مى شود.
غیبت چنان که در روایات آمده این طور تعریف شده : ذکرک اخاک بما تکره ، در غیاب برادرت سخنى بگوى که اگر به گوش او برسد بدش بیاید و ناراحت شود. بنابراین هر صحبتى که بیان عیبى از مسلمان باشد که وقتى به گوش او برسد ناراحت مى شود غیبت محسوب است اگر چه شما اسمش را گلایه یا شکایت و امثال آن مى گذارید.برخی از علما ادا در آوردن در تنهایی را هم از موارد غیبت شمرده اند.
3- کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب منبع مناسبی برای آگاهی بیشتر در این مورد است .
1- مسخره کردن و توهین به هیچ یک از بندگان خدا به هر طریقی جایز نیست و از گناهان بزرگ و حرام است. قرآن کریم در سوره حجرات در مورد حرمت و ممنوع بودن تمسخرو غیبت و برخی صفات اخلاقی زشت دیگر می فرماید :
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (11) یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ (12 )
ترجمه:
11- اى کسانى که ایمان آورده اید نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را استهزا کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند، و نه زنانى از زنان دیگر شاید آنان بهتر از اینان باشند، و یکدیگر را مورد طعن و عیبجویى قرار ندهید، و با القاب زشت و ناپسند یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسى بعد از ایمان نام کفر بگذارید، و آنها که توبه نکنند ظالم و ستمگرند.
12- اى کسانى که ایمان آورده اید! از بسیارى از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمانها گناه است، و هرگز (در کار دیگران) تجسس نکنید، و هیچیک از شما دیگرى را غیبت نکند، آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟
(به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید، تقواى الهى پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و مهربان است.
شان نزول:
مفسران براى این آیات شان نزولهاى مختلفى نقل کرده اند، از جمله اینکه:
جمله لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ در باره ثابت بن قیس (خطیب پیامبر ص) نازل شده است که گوشهایش سنگین بود، و هنگامى که وارد مسجد مى شد کنار دست پیامبر ص براى او جایى باز مى کردند، تا سخن حضرت را بشنود روزى وارد مسجد شد در حالى که مردم از نماز فراغت پیدا کرده، و جاى خود نشسته بودند، او جمعیت را مى شکافت و مى گفت: جا بدهید! جا بدهید! تا به یکى از مسلمانان رسید، و او گفت همین جا بنشین! او پشت سرش نشست، اما خشمگین شد، هنگامى که هوا روشن گشت ثابت به آن مرد گفت: کیستى؟
او نام خود را برد و گفت فلان کس هستم، ثابت گفت: فرزند فلان زن؟! و در اینجا نام مادرش را با لقب زشتى که در جاهلیت مى بردند یاد کرد، آن مرد شرمگین شد و سر خود را بزیر انداخت، آیه نازل شد و مسلمانان را از این گونه کارهاى زشت نهى کرد.
و گفته اند: وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ در باره ام سلمه نازل گردید که بعضى از همسران پیامبر ص او را به خاطر لباس مخصوصى که پوشیده بود، یا به خاطر کوتاهى قدش مسخره کردند، آیه نازل شد و آنها را از این عمل باز داشت.
و نیز گفته اند جمله وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً در باره دو نفر از اصحاب رسول اللَّه ص است که رفیقشان سلمان را غیبت کردند، زیرا او را خدمت پیامبر ص فرستاده بودند تا غذایى براى آنها بیاورد، پیامبر ص سلمان را سراغ اسامة بن زید که مسئول بیت المال بود فرستاد، اسامه گفت:
الان چیزى ندارم، آن دو نفر از اسامه غیبت کردند و گفتند: او بخل ورزیده و در باره سلمان گفتند: اگر او را به سراغ چاه سمیحه (چاه پر آبى بود) بفرستیم آب آن فروکش خواهد کرد! سپس خودشان به راه افتادند تا نزد اسامه بیایند، و در باره موضوع کار خود تجسس کنند، پیامبر ص فرمود من آثار خوردن گوشت در دهان شما مى بینم، عرض کردند: اى رسول خدا ما امروز مطلقا گوشت نخورده ایم! فرمود: آرى گوشت سلمان و اسامه را مى خوردید، آیه نازل شد و مسلمانان را از غیبت نهى کرد «1».
استهزاء، بد گمانى، غیبت، تجسس، و القاب زشت ممنوع!
از آنجا که قرآن مجید در این سوره به ساختن جامعه اسلامى بر اساس معیارهاى اخلاقى پرداخته، پس از بحث در باره وظائف مسلمانان در مورد نزاع و مخاصمه گروه هاى مختلف اسلامى در آیات مورد بحث به شرح قسمتى از ریشه هاى این اختلافات پرداخته تا با قطع آنها اختلافات نیز بر چیده شود، و درگیرى و نزاع پایان گیرد.
در هر یک از دو آیه فوق به سه قسمت از امورى که مى تواند جرقه اى براى روشن کردن آتش جنگ و اختلاف باشد با تعبیراتى صریح و گویا پرداخته.
نخست مى فرماید: اى کسانى که ایمان آورده اید! نباید گروهى از مردان شما گروه دیگرى را استهزاء کند (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ).
چه اینکه شاید آنها که مورد سخریه قرار گرفته اند از اینها بهتر باشند (عَسى أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ).
همچنین هیچ گروهى از زنان نباید زنان دیگرى را مورد سخریه قرار دهند، چرا که ممکن است آنها از اینها بهتر باشند (وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ).
در اینجا مخاطب مؤمنانند، اعم از مردان و زنان، قرآن به همه هشدار مى دهد که از این عمل زشت بپرهیزند، چرا که سرچشمه استهزاء و سخریه همان حس خود برتربینى و کبر و غرور است که عامل بسیارى از جنگهاى خونین در طول تاریخ بوده.
و این خود برتربینى بیشتر از ارزشهاى ظاهرى و مادى سرچشمه مى گیرد مثلا فلان کس خود را از دیگرى ثروتمندتر، زیباتر، یا از قبیله اى سرشناس تر مى شمرد، و احیانا این پندار که از نظر علم و عبادت و معنویات از فلان جمعیت برتر است او را وادار به سخریه مى کند، در حالى که معیار ارزش در پیشگاه خداوند تقوا است، و این بستگى به پاکى قلب و نیت و تواضع و اخلاق و ادب دارد.
هیچ کس نمى تواند بگوید: من در پیشگاه خدا از فلان کس برترم، و به همین دلیل تحقیر دیگران و خود را برتر شمردن یکى از بدترین کارها، و زشترین عیوب اخلاقى است که بازتاب آن در تمام زندگى انسانها ممکن است آشکار شود.
تفسیر نمونه، ج 22، ص: 179
2- غیبت یعنى در غیاب شخصى کارهاى بد و ناپسند و یا عیوب و نقائص جسمى و اخلاقى او را براى دیگران بازگو کردن و به طور کلى گفتن هر چیزى که غیبت شونده از گفتن آنها ناراحت مى شود.
غیبت چنان که در روایات آمده این طور تعریف شده : ذکرک اخاک بما تکره ، در غیاب برادرت سخنى بگوى که اگر به گوش او برسد بدش بیاید و ناراحت شود. بنابراین هر صحبتى که بیان عیبى از مسلمان باشد که وقتى به گوش او برسد ناراحت مى شود غیبت محسوب است اگر چه شما اسمش را گلایه یا شکایت و امثال آن مى گذارید.برخی از علما ادا در آوردن در تنهایی را هم از موارد غیبت شمرده اند.
3- کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب منبع مناسبی برای آگاهی بیشتر در این مورد است .