خانه » همه » مذهبی » خدمت به خلق و مردم

خدمت به خلق و مردم


خدمت به خلق و مردم

۱۳۹۷/۱۰/۰۷


۸۰۹۰ بازدید

سلام.وقت به خیر فرض کنید می خواهید به عنوان یک انسان به همه کمک کنید به همین منظور بلند میشید و از همه کسانی که می شناسید حلالیت می طلبید و همه رموز موفقیت و خوشبختی که می شناسید به همه می گویید و هر کاری از دست تون برمیاد و دارید برای همه انجام می دهید، به نظر شما با این کارتان رفتار و سرنوشت دیگران عوض میشه؟
ایا خدا این کار را برای ما انسان ها واجب کرده است؟یعنی قضیه بالا ضرری برای شخص ندارد؟

با سلام واحترام حضورپرسشگرگرامی؛
احساس مسئولیت و دلسوزی تان نسبت به افراد جامعه قابل تقدیر و تحسین است خدمت در اصطلاح قرآن و حدیث معنای عام و گسترده‌ای دارد و همه‌ی امور خیریه، کارهای نیک فرهنگی و معنوی و اقتصادی را شامل می‌شود. پس مولفه ها ومصادیق خدمت گزار خوب بودن در زمینه های مختلف متفاوت خواهد بود. مثلا بهترین خدمت یک عالم دینی , تلاش و کوشش در جهت هدایت و ارشاد جامعه است و بهترین خدمت یک پزشک , تلاش در جهت درمان بیماران و بهسازی وضع درمان و بهداشت جامعه است و بهترین خدمت یک ثروتمند, کمک به تهی دستان و بنیان نهادن انجمن های خیریه و خدماتی از این قبیل می باشد.
یکی از مسائلی که دین اسلام به آن اهمیت فراوان داده است، خدمت به مردم،خصوصاً خدمت به مومنان و صالحان است. از مجموعه تعالیم اسلامی و سیره اولیاء (ع) استفاده می شود که بعد از انجام واجبات، برترین وسیله برای تقرب به خداوند متعال این خصلت نیکو می باشد.اولیای خداوند همواره در خدمت مردم بودند و شخصاً در رفع حوائج آنان اقدام می کردند.
خدمت به خلق خدا، در فرهنگ تعالیم قرآن و عترت، ارزش و ثواب فراوانی دارد. بارزترین جنبه ی اجتماعی عبادت، خدمت به مردم و برآوردن نیازهای آنان است. البته این خدمت فقط در رفع مشکلات مادی خلاصه نمی شود. این توجه به خلق و رفع هم و غم آنها به قدری انسان ساز و نشان از انسانیت دارد که خداوند پیامبرش را به آن می ستاید: «به یقین، رسولى از خود شما به سویتان آمد که رنج هاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مومنان، رئوف و مهربان است»(توبه:128).
***اقسام خدمت به خلق خدا:
*قسم اوّل: بر اساس بیان نورانی قرآن کریم که می‌فرماید: «وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ»، هر کسی باید به اندازه وسعش، از آنچه دارد، به دیگران هم در خوراک، پوشاک، مسکن و ازدواج، کمک ‌کند. یعنی اگر می‌تواند، باید شام شب به یک فقیر بدهد و یا بالاتر اینکه اگر می‌تواند، باید جهیزیه یک دختر را تأمین کند یا خانه برای ازدواج یک زوج تهیه کند و بالأخره اگر می‌تواند باید یک درمانده را از درماندگی نجات دهد و اگر توان هیچ کمکی ندارد، باز هم به اندازه توان، حتی به اندازه یک دانه خرما باید به دیگران کمک کند:
«لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ»[ الطلاق / 7]بر اساس این آیه شریفه، هرکس به هر اندازه که می‌تواند باید انفاق کند.
اسلام از مسلمانان می‌خواهد که به همان اندازه که به خانه، زندگی و رفاه و ازدواج دختر و پسر خود می‌اندیشند، به فکر دیگران هم باشند. یعنی مسلمان واقعی و شیعه حقیقی کسی است که فرقی بین پسر و دخترش و پسر و دختر همسایه نگذارد.
*قسم دوم: قسم دوّم، گره گشودن از کار مردم است. این اگر از قسم اوّل مهم‌تر نباشد، کم‌تر نیست. گره‌گشایی می‌تواند با مال یا با زبان یا با قدم و یا با قلم انسان صورت پذیرد و همه صور آن لازم، مفید و مطلوب است. مثلاً انسان ببیند دیگری چک دارد و اگر نتواند مبلغ آن را بپردازد، آبرویش می‌رود؛ زندان می‌رود یا مشکلات دیگری پیدا می‌کند. در این هنگام، باید گره کار این شخص را باز کند. اگر می‌تواند باید با طلبکار صحبت کند و از او مهلت بگیرد، وگرنه هرکاری می‌تواند باید انجام دهد که مشکل آن شخص حل شود. این قسم از قانون مواسات را نیز به صورت جدّی از مسلمانان و به ویژه شیعیان خواسته‌اند.
ابان بن تغلب نقل می‌کند که در خدمت امام ششم حضرت صادق «سلام ‌الله‌ علیه» در خانه خدا طواف می‌کردم. یک نفر مرا صدا کرد و من جواب او را ندادم، در دور دوّم طواف مجدداً مرا صدا کرد و پاسخ او را ندادم. امام صادق «سلام‌ الله ‌علیه» فرمودند: مگر تو را صدا نمی‌زند؟ گفتم آری یابن رسول الله! گفتند: شیعه است؟ گفتم: آری شیعه است و از من درخواستی دارد. فرمودند: چرا درخواست او را اجابت نمی‌کنی؟ عرض کردم یابن رسول الله! درخدمت شما مشغول طواف هستم. فرمودند: طواف را رها کن و به سوی او برو.[ الکافی، ج 2، ص 171]بنابراین همه وظیفه دارند گره گشای مشکلات همدیگر باشند و کوتاهی در این زمینه، کفر عملی و گناه بزرگی است، ولی گناه بزرگ‌تر و مصیبت دردناک‌تر آن است که انسان، گره روی گره دیگران بیندازد. چنین کسی و فرزندان او بعید است عاقبت به خیر شوند و سقوط آنان حتمی است.
پیامبر فرمود: اگر مى خواهید خدا به شما کمک کند شما هم کمک مردم باشید. «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی عَوْنِ الْمُۆْمِنِ مَا کَانَ الْمُۆْمِنُ فِی عَوْنِ أَخِیهِ الْمُۆْمِنِ» اگر دیدید وضع مالى خودتان خراب است صدقه بدهید هر چند ندارید چون اگر مى خواهید کارتان راه بیفتد کار دیگران را راه بیندازید
*قسم سوم: قسم سوّم قانون مواسات که بسیار حائز اهمیّت است، احترام به شخصیّت انسان‌ها است. همه انسان‌ها شخصیّت دارند و ما باید همین‌طور که برای خود شخصیّت قائلیم، برای دیگران هم شخصیّت قائل باشیم و مواظب باشیم که بی‌احترامی به کسی نکنیم. بی‌احترامی به دیگران، گاهی منجر به مفاسد عجیبی می‌شود که جبران‌ناپذیر است.
زن و شوهر، باید در خانه احترام همدیگر را حفظ کنند، مخصوصاً در حضور فرزندان باید برای یکدیگر احترام بیشتری قائل باشند. اهانت، تحقیر، کوبندگی و کلمات رکیک نباید در زبان آدمی باشد، چه در خانه و با اعضای خانواده و چه هنگام معاشرت با مردم کوچه و بازار. زبان انسان اگر نیش و کنایه داشته باشد و به دیگران آزار برساند، در قیامت، مثل مار دچار او می‌شود. زبان رکیک انسان را به جایگاه پستی می‌رساند و حتی او را از صف مسلمانان جدا می‌سازد.
*قسم چهارم: قسم چهارم از قانون مواسات که مهم‌تر از اقسام قبلی است، دفاع از دیگران می‌باشد. مسلمانان وظیفه دارند از جان، ناموس و آبروی یکدیگر دفاع کنند. هنگامی که یک مسلمان در جلسه‌ای حضور دارد و مشاهده می‌کند غیبت کسی شروع می‌شود، واجب است از او دفاع کند و واجب است که مانع ادامه غیبت شود، و الاّ گناه همان غیبت کننده را دارد.
از نظر همه فقها، فرقی بین غیبت کننده و آنکه غیبت را می‌شنود و دفاع نمی‌کند نیست. اگر نمی‌خواهد غیبت بشنود، باید دفاع کند و اگر نمی‌خواهد یا نمی‌تواند دفاع کند، لاأقل باید ناراحت شود.
دفاع از ناموس مردم، دفاع از جان مردم و مهم‌تر از آن دو، دفاع از آبروی مردم نیز واجب است. آبروی مردم خیلی مهم‌ است و مسلمان باید علاوه بر آنکه خودش باعث آبروریزی دیگران نمی‌شود، از آبروریزی اشخاص دیگر نیز جلوگیری کند. (منـبـع:مرتضی مطهری؛ کتاب انسان کامل)
*اهمیت و فضیلت خدمت به مردم درقرآن و روایات:
از قرآن مجید استفاده می شود که آنچه به سود مردم باشد، پایدار و جاوید خواهد بود و آنچه سودمند نباشد مانند کف بر روی آب بزودی از میان می رود و اثری از آن باقی نمی ماند .
خداوند متعال می فرماید:« اما کف به کناری می افتد و نابود می شود ولی آنچه به مردم سود می رساند در زمین می ماند . خداوند اینچنین مثال می زند.» (قرآن مجید، سوره مبارکه رعد، آیه شریفه 14)
قرآن مى فرماید «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ» مائده/2 واجب است که در کارهاى خیر به یکدیگر کمک کنید. قرآن مى فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ» بقره/195 خدا احسان شدگان را دوست مى دارد و چقدر خوب است که انسان محبوب خدا باشد. مادر به دخترش کلى جهازیه مى دهد تا داماد و خانواده اش خشنود و راضى باشند یا زن کلى زحمت مى کشد تا مهمان از غذا و پذیرایی راضى باشد و اگر مى خواهیم خدا راضى باشد، خدا مى فرماید: به همدیگر خدمت کنید تا خدا دوستتان داشته باشد.
مرحوم کلینی روایتی در کتاب شریف کافی از امام صادق «علیه السلام» نقل می‌کند که حقیقتاً بهت‌آور است. ابان بن تغلب می‌گوید: از امام صادق «علیه السلام» شنیدم که فرمودند: هر کس خانه خدا را طواف کند، خداوند عزّوجلّ شش هزار حسنه برای او می‌نویسد و شش هزار گناه از او می‌آمرزد و شش هزار درجه به وی عطا می‌فرماید و شش هزار حاجت از او برآورده می‌سازد. سپس فرمودند: «گره‌گشایی از کار یک مۆمن، ده برابر این طواف فضیلت دارد!» «قَضَاءُ حَاجَةِ الْمُۆْمِنِ أَفْضَلُ مِنْ طَوَافٍ وَ طَوَافٍ حَتَّى عَدَّ عَشْراً»[ الکافی، ج 2، ص 194]نظیر این روایت، در کتب روایی فراوان یافت می‌شود و حاکی از جایگاه ویژه و بی‌نظیر خدمت به خلق خدا، در تعالیم دینی است.
اهل معرفت و اولیای الهی ارزش و فضیلت خدمت‌رسانی به مخلوقات را درک می‌کنند و از این جهت، اگر یک شبانه روز خدمت به خلق خدا نکنند، گویا گم کرده‌ای دارند. حتی مثلاً اهل دل، هنگام بارش برف و باران، نگران حیوانات در بیابان و مورچه‌ها هستند که گرسنه و بی سرپناه نشوند، چه رسد به فکر انسان‌ها.
امیرالمومنین «علیه السلام» در راه، به یک پیرمرد مسیحی برخوردند که گدایی می‌کرد. آن حضرت تعجب کردند و معنای تعجب ایشان این است که به او رسیدگی کردند و او را از گدایی نجات دادند. امّا بعد با یک تشری فرمودند: وقتی جوان بود از جوانی او کار کشیدید و حالا کار رسیده به جایی که گدایی می‌کند؟[ تهذیب الأحکام، ج 6، ص 292] معصومین «علیهم السلام» تا این اندازه به فکر اهل کتاب بودند، چه رسد به فکر مسلمانان.
هنگامی که یک مسلمان در جلسه‌ای حضور دارد و مشاهده می‌کند غیبت کسی شروع می‌شود، واجب است از او دفاع کند و واجب است که مانع ادامه غیبت شود، و الاّ گناه همان غیبت کننده را دارد.
پیامبر فرمود: اگر مى خواهید خدا به شما کمک کند شما هم کمک مردم باشید. «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی عَوْنِ الْمُۆْمِنِ مَا کَانَ الْمُۆْمِنُ فِی عَوْنِ أَخِیهِ الْمُۆْمِنِ»(ثواب الأعمال، ص 135) اگر دیدید وضع مالى خودتان خراب است صدقه بدهید هر چند ندارید چون اگر مى خواهید کارتان راه بیفتد کار دیگران را راه بیندازید.
روایت داریم قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه: «مَنْ قَضَى لِأَخِیهِ الْمُۆْمِنِ حَاجَةً کَانَ کَمَنْ عَبَدَ اللَّهَ دَهْراً»(بحارالأنوار، ج 71، ص 302) کسى به دیگرى خدمت کند «کَمَنْ عَبَدَ اللَّهَ دَهْراً» یعنى مثل کسى است که عمرى خدا را بندگى نماید.
حدیث دیگرى «إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً فِی الْأَرْضِ یَسْعَوْنَ فِی حَوَائِجِ النَّاسِ هُمُ الْآمِنُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ» (کافى، ج 2، ص 197) یعنى اگر کسى به مسلمانان خدمت کند در روز قیامت در امان است.
حدیث دیگر داریم که (کالمجاهد فى سبیل الله) یعنى کسى که به مردم خدمت کند مثل مجاهد فى سبیل الله است. حدیث دیگر داریم «مَنْ مَشَى فِی حَاجَةٍ لِأَخِیهِ الْمُسْلِمِ حَتَّى یُتِمَّهَا أَثْبَتَ اللَّهُ قَدَمَیْهِ یَوْمَ تَزِلُّ الْأَقْدَامُ» (المۆمن، ص 54) خداوند در پل صراط قدم هاى او را بر روى پل صراط ثابت مى کند.
حدیث دیگر داریم قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه: «مَنْ قَضَى لِمُۆْمِنٍ حَاجَةً قَضَى اللَّهُ لَهُ حَوَائِجَ کَثِیرَةً» (قرب الإسناد، ص 56) یعنى تو که مشکلات دیگران را حل کردى خداوند مشکل تو را حل خواهد کرد و خوشا به حال این افراد.
امام حسین (علیه السلام) مى فرماید: وقتى کسى مى آید و از تو کمک مى خواهد این نعمت خداست که در خانه تو را زده است پس خلق خود را تنگ نکن. قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام: «إِنَّ حَوَائِجَ النَّاسِ إِلَیْکُمْ مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عَلَیْکُمْ فَلَا تَمَلُّوا النِّعَم»(کشف الغمة، ج 2، ص 29) یعنى حاجت هاى مردم نزد شما از نعمت هاى خداست.
پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم- فرمودند: «کسی که هر روز به امور مسلمانان همّت نگمارد، مسلمان نیست.»( اصول الکافی،ج 3، ص 238)
از حضرتش درباره محبوب ترینِ بندگان نزد خداوند، سوال شد، فرمودند: «محبوب ترین بندگان نزد خداوند، آن کسی است که سودش بیشتر به مردم برسد» .( همان: ص 239).
از رسول خدا (ص) پرسیدند: محبوب ترین مردم کیست؟ فرمود: آنکس که وجودش برای مردم سودمندتر باشد. (اصول کافی، شیخ کلینی، ج2، ص164)
در حدیثی دیگر پیامبر اکرم فرمود: «مردم جیره خواران خداوندند، محبوبترین آنها نزد خداوند کسی است که سودش به عائله خدا برسد و خانواده ای را خوشحال کند. » (همان)
بنابراین برگزیدگان الهی، انبیای معصومان خدمتگزارترین افراد به مردم بودند چون آنها اسوه و شاخص اند. باز در روایتی پیامبر اکرم (ص) فرمود: «بنده ای از بندگان خدا در اثر اینکه شاخه خاری را از سر راه مسلمین برداشت، اهل بهشت شد.» (سفینه البحار،شیخ عباس قمی،جلد2، ص82 )
امام باقر علیه السلام فرمود لبخند شخص در روى برادر مؤمنش حسنه باشد، و برداشتن خاشاکى از روى وى نیز حسنه باشد، و خدا بچیزى که محبوبتر باشد نزد او از مسرور ساختن مؤمن پرستش نشده.
مقصود از برداشتن خاشاک از برادر مومن بنا به آنچه مرحوم مجلسی در شرحش بر کافی ذیل روایت نوشته است هم میتواند معنای کنایی آن باشد که برداشتن مشکلات و سختی ها از سر راه بردار مومن است و هم میتواند معنای ظاهریش باشد هر چند به نظر می رسد معنای کنایی قوی تر است در هر صورت برآوردن حاجت مومن و رفع مشکلات وی کاری است خدا پسندانه و دارای اجر وثواب فراوان است.
بعضی از مردم فکر می کنند عبادت تنها به نماز خواندن و روزه گرفتن است و عده ای از آنها در غفلت و نادانی و خودخواهی فرو رفته اند که اگر در برابر دیده گانشان مردم از گرسنگی جان دهند ناراحت نمی شوند مکرر دیده شده که اینگونه افراد حتی در مسافرت های عبادی مانند زیارت و حج، تمام اوقات خود را به زیارت و دعا و اعمال فردی می گذرانند و هیچ کمکی به همراهان و همسفران خود نمی کنند ، با اینکه می دانند در میان آنها افراد ضعیف و ناتوان وجود دارند که به کمک و مساعدت نیازمندند .
خداوند متعال می فرماید: « همچنانکه خداوند با فضل و رحمت با شما رفتار می کند شما نیز نسبت به یکدیگر دارای فضل و نیکی باشید.»
قرآن مجید می فرماید: « ولا تنسواالفضل بینکم ؛ فضل و بخشش را میان خود فراموش نکنید.« (سوره بقره، آیه 237 )
باز پیامبر فرمود: «عابدترین مردم آن کسی است که نسبت به مردم خیرخواه تر از دیگران و نسبت به تمام مسلمین سلیم القلب و با صفا باشد.» (اصول کافی، ج2، ص163)
بنابراین اگر مرجع حاجات مردم شدید خوشحال باشید که خدا شما را دوست می دارد و چنانچه در خانه و یا دفتر کارتان به روی مردم بسته شد و مردم به شما مراجعه نکردند یا نتوانستند مراجعه کنند، بدانید که از رحمت خدا محروم شدید و باید به جای خوشحالی ناراحت و اندوهگین شوید .
یک فرد مسلمان هیچگاه نباید نسبت به ناراحتی و گرفتاری های سایر مسلمانان بی تفاوت و از اوضاع و احوال آنان بی خبر باشد ، چون اگر بی تفاوت باشد ناخودآگاه دچار خود خواهی می شود. که جز به خود به هیچ کس نمی اندیشد. درحالیکه قرآن می فرماید:در راه نیکی و پرهیزگاری به یکدیگر کمک کنید. (سوره مائده، آیه 2)
از احادیث استفاده می شود هر کس امکانات خداداده را در رفع حوائج برادران دینی به کار نگیرد، قهراً آن را در خدمت گناه و دشمنان خدا قرار خواهد داد.
امام باقر(ع) فرمود: «کسی که در کمک کردن به برادر مسلمانش بخل ورزد و در انجام حاجتش کوتاهی کند ناچار می شود به کسی کمک کند که با این امکانات علیه خود او اقدام کرده و در این راه هیچ اجر و پاداشی نخواهد برد. » (اصول کافی، ج2، ص366)
این روایت و نمونه های فراوانی از این قبیل بیان کننده آن است که اگر کسی بتواند نیاز برادر ایمانی خود را بر آورد و کوتاهی کند مورد غضب خداوند متعال قرار خواهد گرفت و ذلت و خواری دنیا و آخرت را برای خویش آماده ساخته است. از این رو هرکس که می تواند در خدمت برادران دینی خود باشد باید مضایقه نکند و کسی به او روی آورد با روی باز از او استقبال نماید و آن را نعمتی از نعمت های پروردگار بداند زیرا از نعمت های بزرگ خداوند حاجتها و تقاضای بندگان خداست که به انسان عطا می شودو خوشا به حال آنانکه در خانه خویش را به روی مردم باز گذارند و بدا به حال کسی که به آستانه خود کسی را راه ندهند. امام صادق(ع) فرمود: «کسی که یکی از خواسته های برادر دینی خود را برآورد خداوند عالم در روز قیامت صدهزار خواسته او را بر می آورد که نخستین آنها بهشت و از جمله این پاداش ها آن است که خویشان و آشنایان و برادران دینی او را نیز وارد بهشت کند.» (همان ، ص193)
به هر حال آنقدر درباره اهمیت کمک به برادران دینی و برآوردن حوائج آنان سفارش شده است که اگر کسی برای رفع حاجت برادر دینی خود گام بردارد ولی موفق نشود باز هم اجر زیادی نزد خدا دارد .
امام صادق(ع) فرمود: « هر مومنی که برای برآوردن حاجت برادر مومن خود گام بردارد خداوند متعال برای هر قدمی یک ثواب می نویسد و یک گناه از او کم می کند و یک درجه از بهشت به مقام او می افزاید.» / اختصاص، شیخ مفید، ص 27
*حقوق برادران:
رعایت حقوق برادران دینى، از چنان اهمّیتى برخوردار است که اگر کسى آنها را رعایت نکند، از دین خارج مى‌شود. براى روشن شدن مطلب، روایتى را که از امام صادق(علیه السلام) در این‌باره نقل شده، به اختصار از داستان راستان مى‌آوریم.
حکایت بدین گونه است که عبدالأعلى نامى، از کوفه عازم مدینه مى‌شود و سؤالاتى را به صورت مکتوب خدمت امام صادق(علیه السلام) عرضه مى‌دارد و پاسخ آنها را دریافت مى‌کند ؛ امّا حضرت، پاسخ سؤال شفاهى او را در مورد حقوق مسلمان بر مسلمان دیگر، بدون پاسخ مى‌گذارد. عبدالأعلى، هنگام برگشت به کوفه، مجدداً خدمت امام صادق(علیه السلام) مى‌رسد و سؤال را دوباره مطرح مى‌کند. حضرت مى‌فرماید: «من عمداً به آن پاسخ ندادم!» و وقتى دلیل آن را مى‌پرسد، مى‌فرماید: «زیرا مى‌ترسم حقیقت را بگویم و شما بدان عمل نکنید و از دین خدا خارج شوید».
آن‌گاه ایشان چنین به سخنان خود ادامه مى‌دهد: «همانا از سخت‌ترین تکالیف الهى درباره بندگان، سه چیز است: یکى رعایت عدل و انصاف میان خود و دیگران، آن اندازه که با برادر خود چنان رفتار کند که دوست دارد با خودش چنان رفتار شود ؛ دوم اینکه مال خود را از برادران مسلمان، مضایقه نکند… سوم، یاد خداست…».( . ر.ک: داستان راستان، مرتضى مطهرى، ج 2، ص 207 – 209)
*مَرام اهل معرفت:
به گواهى تاریخ، پس از انبیا و امامان معصوم، کوشاترینِ افراد در اهتمام ورزیدن به امور جامعه انسانى، علما و بزرگان عرصه دین و عرفان و معرفت بوده‌اند که همواره در دلِ جامعه و با مردم زیسته‌اند و در رهانیدن آنها از قید و بند مشکلات زندگى، بزرگ‌ترین رنجها و مصائب را به جان خریده‌اند و به دیگران نیز توصیه کرده‌اند.
پیر و مراد ما حضرت امام خمینى(ره) در وصیّتنامه اخلاقى خویش به فرزندشان فرموده‌اند: پسرم! از زیر بار مسئولیت انسانى که خدمت به حق و در صورتِ خدمت به خلق است، شانى خالى مکن.( صحیفه نور، ج 22، ص 359 )
یکى از دغدغه‌هاى همیشگى ایشان در زمان حیاتشان، رفع گرفتارى مردم بود و همواره مسئولان را بدین امر، فرامى‌خواندند.
کم نبوده‌اند عالمان عارفى که تمام عمر را در نهایت قناعت‌پیشگى گذرانده‌اند تا همسایگان و اطرافیان آنها رنج و فقر کمترى تحمّل کنند. درباره حاج میرزا على‌آقا قاضى، استاد عرفان علامه طباطبایى، نقل شده که در نزدیکى خانه ایشان، میوه‌فروش بى‌بضاعتى بوده است و مرحوم قاضى، همیشه میوه‌ها و سبزیجات پلاسیده وى را خریدارى و مصرف مى‌کرده است.
روزى یکى از شاگردان وى که شاهد جدا کردن کاهوهاى نامرغوب توسط ایشان بوده، از علّت آن مى‌پرسد. ایشان مى‌گوید: «آقاجان! این مرد فروشنده، شخص بى‌بضاعت و فقیرى است. گاه گاهى به او کمک مى‌کنم و نمى‌خواهم به او چیزى بلاعوض داده شود تا عزّت و آبرویش از بین برود و در ضمن، خداى ناخواسته به مجّانى گرفتن هم عادت کند. براى ما هم فرقى نمى‌کند که کاهوى لطیف و نازک بخوریم یا از این کاهوها!».( ر.ک: سیماى فرزانگان، رضا مختارى، ص 349)
در شرح زندگى شیخ جعفر کاشف الغطا نوشته‌اند که آن قدر به مستمندان رسیدگى مى‌کرد و در رفع مشکلات آنان فعّال بود که گاه دیده مى‌شد هرچه داشت، انفاق کرده و وقتى از همه جا دستش کوتاه مى‌شد، خانه مسکونى خویش را رهن مى‌گذاشت و پولش را به فقرا مى‌بخشید.( همان، ص 358 – 359 )
در شرح حال شیخ انصارى آمده است که دستگیرى از فقرا و بینوایان را جزء وظایف حتمى خود مى‌دانست و با لباس مبدّل به درِ خانه آنان مى‌رفت. از افراد مختلف نقل شده که در یکى از محلاّت دزفول، مستمند عاجزى بود که شیخ، هر شب شام خود را به آن فقیر مى‌داد و با شکم گرسنه مى‌خوابید.
یکى از علما مى‌گوید نزد شیخ انصارى رفتم و براى سیّد فاضلى که مستمند بود و همسرش بیمار شده بود، کمک خواستم. گفت: «چیزى ندارم، جز مبلغى براى نماز و روزه استیجارى. خوب است دو سال عبادت استیجارى به او بدهم». گفتم که فلانى از خانواده شریفى است و تاکنون چنین کارهایى نکرده است. شیخ، تأمّلى کرد و گفت: «پس من خودم دو سال عبادت به جا مى‌آورم و اُجرتش را به شما مى‌دهم به آن سیّد بدهید!»، و چنین کرد.( همان، ص 260 )
موفق ومؤید باشید.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد