خشونت در انقلاب، اعدام هویدا ، ناجی ، فرخ رو پارسا
۱۳۹۵/۰۶/۰۲
–
۵۸۱۸ بازدید
تو رو خدا یه ویرایش بکنید اون سوالهایی که مهمتر است….مثلا:
آیا به نظر شما در جریان دادگاههای انقلاب تندرویهای زیادی نشده است؟ مثلا خانم فرخ رو پارسا که وزیر آموزش و پرورش بودند، با جرم عجیبی چون «به فساد کشیدن دختران» اعدام شدند، آیا این جرائم اعدام داشتند؟ آیا یک وزیر آموزش و پرورش می توانست دختران را به فساد بکشاند؟
دانشجوی گرامی ضمن تشکر از اینکه این مرکز را به منظور دریافت پاسخ سوالات خویش انتخاب کرده اید و نیز عذرخواهی بابت تاخیری که در ارسال پاسخ نامه پیش آمد همانگونه که حتما شما هم مستحضر هستید این مرکز ، اداره مشاوره وابسته به نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها بوده و وظیفه پاسخگویی به سوالات و شبهات ذهنی دانشگاهیان محترم را برعهده دارد و در همین راستا دانشگاهیان با طرح سوالات خود به صورت منطقی و با رعایت اصول اخلاقی و علمی خواستار پاسخ می گردند و ای کاش شما هم نامه خود را در قالب سوال و بدون طرح برخی عباراتی که در خور شان یک دانشجوی فرهیخته نمی باشد می نگاشتید و امیدواریم در مکاتبات آتی این مساله را بیشتر مورد دقت قرار دهید . در اکثر انقلابهای جهان تندروی یکی از خصایص انقلابها بوده است و در واقع به دلیل اینکه جریان انقلاب جریانی است که باعث هرج ومرج و لجام گسیختگی و از دست رفتن رشته امور می شود معمولا غیر قابل کنترل می گردد و در اکثر مواقع بغض ها و کینه هایی که منجر به بروز انقلاب شده است باعث می شود تا پس از پیروزی انقلاب تصمیمات خارج از کنترل، عجولانه و عمدتا از سر احساس گرفته شود که بعدها از آنها با عنوان «تندروی» یاد می شود . معمولا از آنجایی که انقلابها بر اثر شورش و طغیان بر علیه حاکمان ظالم و فاسد آغاز و به انجام می رسد این قبیل برخوردهای خشونت آمیز پس از پیروزی انقلاب بیش از هر کس دامن چنین حاکمان و طرفداران آنها را می گیرد به گونه ای که در جریان انقلابهای بزرگ دنیا از جمله انقلاب کبیر فرانسه که افتخار غربی ها بوده و از آن به عنوان طلیعه ای بر آزادی های مدرن و اهتمام به حقوق بشر یاد می شود شاهد بزرگترین جنایتها بر علیه حاکمان سابق و هواداران آنها و نقض صریح حقوق بشر و به ویژه حقوق بی گناهان بوده ایم و حتی این تندروی ها به گونه ای بوده است که دامنگیر خود انقلابیون هم شده است . به عنوان مثال پس از پیروزی انقلاب فرانسه علاوه بر اعدام لوئی شانزدهم چنان جوی از خشونت انقلابی و تندروی ها آغاز شد که تاریخ نویسان بر اساس آن معتقدند دیکتاتوری جمهوری خواهان کمتر از استبداد سلطنتی نبود . در پاریس 1376 نفر اعدام شدند که از آن جمله لاوازیه شیمیدان معروف و مالزرب و آندره شید شاعر را می توان نام برد . (آلبرماله ، تاریخ قرن هجدهم و انقلاب کبیر فرانسه و امپراتوری ناپلئون ، ترجمه رشید یاسمی ، تهران ، دنیای کتاب ، 1363، ص248) . بعد از آن ژاکوبن ها زمام امور رابه رهبری روبسپیر بدست گرفتند(کمیته نجات ملی)این دوره خونبارترین دوره ی انقلاب فرانسه می باشد.گفته می شود در این دوره حداقل 17000نفر اعدام شدند.الزامی به رعایت مقررات قضایی نبود.حق استیناف و فرجام خواهی از میان رفت.از جمله کسانی که اینگونه کشته شدند ماری انتوانت بود.روبسپیر حتی دانتون از سران انقلاب را نیز به تیغ گیوتین سپرد.
این مساله باعث وحشت در میان رهبران انقلاب فرانسه شدهیچ کس جرات مخالفت با روبسپیر را نداشت.سرانجام سه تن از کسانیکه به اعدام لویی 16 رای داده و سپس برای سرکوب شورشها به ایالات رفته بودند بر علیه رو بسپیر متحد شدند.
این سه نفر به روبسپیر حمله کرده حکم دستگیری وی را از کنوانسیون می گیرند.طرفداران روبسپیر او را از زندان فراری می دهند.بدستور کنوانسیون با حمله نیروهای نظامی روبسپیر مجددا دستگیر و محاکمه شد و سر وی و یارانش جدا شد و به این ترتیب کودتای نهم ترمیدور (27 ژوئیه 1794) به سقوط و اعدام روبسپیر انجامید . (نقل از احمد نقیب زاده ، تاریخ دیپلماسی و روابط بین الملل ص46)
همین تندروی ها و خشونت ها را در سایر انقلابهای بزرگ جهان که معمولا با افتخار از آنها یاد می شود شاهد هستیم به گونه ای که حوادث وحشتناک روسیه از حدود تصور و تخیل ما در می گذرد . آماری که از روزهای اول پیروزی بلشویکها به دست داده شده و در اسناد کنگره آمریکا نیز ثبت گردیده اند حکایت از این دارند که در همان سالهای اول به دست گرفتن قدرت توسط بلشویکها : 28نفر اسقف و اسقف اعظم ، 6776نفر کشیش ، 6765نفر آموزگار ، 8500نفر پزشک ، 54000نفر افسر ارتش ، 260000نفر سرباز ، 150000نفر افسر پلیس ، 48000نفر ژاندارم ، 355000نفر روشنفکر ، 198000نفر کارگر ، 915000نفر دهقان به همراه امپراتور و اعضای خانواده اش در آن کشور به قتل رسیدند .(لوئیس مارشالکو ، فاتحین جهانی ، ترجمه عبدالرحیم گواهی ص 56) در مورد اعدام خانوادگی تزار نیز در تاریخ آمده است : ۹ ماه پس از پیروزی انقلاب بلشویکی روسیه و ۱۶ ماه پس از تفویض اختیارات، ۱۶ ژوئیه سال ۱۹۱۸ نیکلای دوم تزار مستعفی روسیه، همسر و فرزندانش که در سیبری به حالت تبعید به سر می بردند اعدام شدند و با اعدام آنان به دودمان رومانوف بر روسیه پایان داده شد. تصمیم اعدام که از سوی کمیته محلی انقلاب گرفته شده بود در مورد تزار، همسرش الکساندرا، پسرش (ولیعهد سابق) الکسیس، چهار دختر تزار و نوکران آنان انجام شد و همانجا دفن شدند. (نقل از سایت آفتاب) این در حالی است که حتی اگر تزار را به عنوان مقصر بدبختی های مردم روسیه بدانیم بی شک دختران او و یا حداقل نوکران او هیچ کاره بوده و این کار جز با منطقی کور قابل توجیه نیست .
در جریان انقلاب آرژانتین نیز که در ژانویه 1919 به وقوع پیوست ، قربانیان آن تنها در شهر بوئنوس آیرس مشتمل بر 800 قربانی و 4000 مجروح بود (لوئیس مارشالکو ، همان ، ص57)
بنابر این با توجه به ماهیت انقلاب و سوابق تاریخی اوضاع پس از پیروزی انقلاب احتمال و امکان هر گونه از دست رفتن زمام امور ، خشونت و تندروی در هر انقلابی انتظار می رود اما در مورد انقلاب اسلامی ایران می توان گفت مساله خشونت و تندروی ها پس از انقلاب اسلامی تبدیل به یکی از وجوه تمایز میان انقلاب اسلامی ایران و سایر انقلابها شده است چرا که پس از پیروزی انقلاب اسلامی و علیرغم فعالیت دهها گروه و جبهه سیاسی با انواع مرامها و ایدئولوژی های متضاد ، امام خمینی ره به عنوان رهبر کبیر انقلاب اسلامی و معمار اصلی آن اجازه هر گونه تندروی و خشونت غیر مجاز را به هیچ فرد و گروهی نداده و با درایت بی نظیری که داشتند نهایت تلاش خود را بکار می برند تا هر گونه احساسات غیر منطقی را کنترل نمایند . نتیجه این تدابیر این شد که در فضایی که انتظار هر گونه اقدام انقلابی صرفا احساسی و غیر عقلایی وجود داشت امام خمینی تدبیری را اندیشیدند که همه چیز در چارچوب مشخصی قرار گیرد و حتی محاکمه ها و اعدام ها نیز بر اساس رویه منطقی انجام گیرد به گونه ای که به هیچ فرد و گروهی اجحافی صورت نگیرد . در نتیجه همان زمان شاهد بودیم که برخی از اعضای خانواده پهلوی که ارتباطی با تباه کاری و فسادهای این خاندان نداشتند از جمله یکی از برادرزادگان خود شاه به نام علی پهلوی که بعدها نام خانوادگی خود را به اسلامی تغییر داد و با دربار و برنامه های آن هیچ ارتباطی نداشت تا مدتها در ایران زندگی می کردند و حتی همسر رضا شاه به نام ملکه عصمت الملوک دولتشاهی که هیچ ارتباطی با سیاست پهلوی ها نداشت در سال 1376 در ایران و درخانه مسکونی خود از دنیا رفت و حال آنکه با توجه به تجربیات انقلابهای دیگر حتی یکی از آنها نباید زنده می ماندند یا سایر کسانی که اعدام شدند نیز افراد مفسدی بودند که علیرغم اینکه جرایم آنها در مقابل ملت ایران بوده و عملکرد آنان به گونه ای بود که جرم شان به اصطلاح از نوع جرایم مشهود بود اما برای همه آنها دادگاه برگزار شد و آنها از خود دفاع کردند و یا افرادی که دارای جرایمی بودند که حکمشان اعدام نبود به تناسب جرایم خود محاکمه و مجازات شدند و رافت اسلامی در آن مقطع چنان شامل حال بقایای رژیم پهلوی شد که برخی از وابستگان به ساواک دچار توهم شده و از مخفی گاه های خود خارج شده و خواستار دریافت حقوق معوقه خود شدند و نتیجه اینکه همه این امور و جلوگیری از تندروی ها تنها و تنها در سایه تدابیر رهبر کبیر انقلاب اسلامی در پرهیز دادن از حرکتهای غیر منطقی صورت گرفت . البته در همینجا اشاره می کنیم که اصل وجود و امکان تندروی در حرکتهای انقلابی امری است که درهر صورتی نمی توان آن را کاملا و صد در صد منتفی دانست و ممکن است در این میان اقدامات خودسرانه ای هم صورت گرفته باشد که از سویی مورد تایید رهبر انقلاب نبوده است و از سویی دیگر این قبیل اقدامات چنان اندک بوده است که در حد هیچ به شمار می آید .
اما پیش از پرداختن به پاسخ اصلی نامه شما باید بگوییم که خیانت ها ، جرایم و جنایت های امثال هویدا و سایر افرادی که از آنان نام برده اید به اندازه ای واضح و آشکار بود که جرم این افراد اصطلاحا از نوع جرایم مشهود تلقی شده و حتی می توان گفت که نیازی به دادگاه هم نداشتند با این حال امام خمینی ره ترتیباتی فراهم نمود که این افراد همچون سایر مجرمین در دادگاه حاضر شده و تمام روال دادگاه به صورت منصفانه ای طی شده و افراد پس از صدور کیفر خواست و دفاع از خود به محاکمه برسند و به نظر نمی رسد که جفایی در حق این افراد شده باشد . البته به نظر ما بهتر است ما هر کدام از مواردی را که شما بر شمردید را به صورت جداگانه بررسی نماییم تا مشخص شود که آیا این افراد بنا حق مجازات شده اند و یا اینکه واقعا خطاکار و مقصر بوده اند . بنابر این در این بخش به علل محاکمه و مجازات هر کدام از این افراد اشاره می کنیم :
در مورد هویدا گفتنی است اگر چه خیانت وی به کشور و همکاسه بودن با شاه در جنایتهایی که انجام می داد مشهود می باشد (به گونه ای که شاه برای حفظ سلطنتش در ماههای آخر هویدا را هم قربانی کرد و ضمن انداختن تقصیر تمام جنایتها بر گردن هویدا او را به زندان انداخت) علت صدور حکم اعدام برای هویدا را می توان بامطالعه کیفر خواست صادره برای اعدام هویدا در یافت . متن کیفرخواستی که علیه او تنظیم شده بود به این شرح قرائت شد:
«آقای امیرعباس هویدا، فرزند حبیبالله، به شماره شناسنامه 3542، صادره از تهران، وزیر سابق دربار شاهنشاهی منقرض، و نخستوزیر اسبق شاه سابق و ساقط، متهم است به: 1ـ فساد در ارض؛ 2ـ محاربه با خدا و خلق خدا و نائب امام زمان؛ 3ـ قیام علیه امنیت و استقلال مملکت با تشکیل کابینههای دستنشانده آمریکا و انگلیس و حمایت از منافع استعمارگران؛ 4ـ اقدام بر ضد حاکمیت ملی با حفظ سلطان دستنشانده آمریکا و دخالت در انتخابات قانونگذاری و عزل و نصب وزرا و فرماندهان با نظر سفارتخانههای خارجی؛5ـ واگذاری بی قید و شرط منابع زیرزمینی از نفت و مس و اورانیوم و غیره به بیگانگان؛ 6ـ گسترش نفوذ سیاسی و اقتصادی امپریالیسم آمریکا و همدستان اروپاییاش بر ایران، منجمله از طریق نابودی صنایع داخلی و تضعیف آنها در برابر رقبای خارجی و تبدیل ایران به بازار مصرف خارجی؛ 7ـ پرداخت درآمدهای ملی حاصل از نفت به شاه و فرح و نیز تسلیم این درآمدها به ممالک وابسته به غرب و سپس اخذ وام با نرخهای بالا و گزاف و شرایط اسارت بار از آمریکا و سایر دول غرب؛ 8ـ نابود ساختن کشاورزی و دامپروری و از بین بردن جنگلها؛ 9ـ شرکت مستقیم در فعالیتهای جاسوسی به نفع غرب و صهیونیسم؛ 10ـ دستهبندی با توطئهگران بینالمللی در پیمانهای سنتو و ناتو و سرکوبی ملتهای ایران و فلسطین و ویتنام، عضو فعال سازمان فراماسونری در ایران در لژ فروغی با توجه به اسناد موجود و اقرار شخص متهم؛ 11ـ شرکت در خفه کردن و ارعاب مردم حقطلب و استثمار شده ایران با دستگیری آزادیخواهان و کشتار مردم بیدفاع و ضرب و جرح و شکنجه و آزار آنان و نقض آزادیهای اساسی انسانی مصرح در قانون اساسی وقت و قوانین موجود همچون اعلامیه حقوق بشر و قوانین الهی از جمله توقیف روزنامهها و اعمال سانسور در مطبوعات و کتب؛ 12ـ مؤسس و اولین دبیرکل حزب استبدادی رستاخیز ملت ایران؛ 13ـ اشاعه فساد فرهنگی و اخلاقی و شرکت در تحیم پایههای استعمار از جمله شرکت در برقراری مجدد کاپیتولاسیون یعنی ایجاد قضاوت کنسولی در مورد آمریکاییان؛ 14ـ شرکت مستقیم در قاچاق هروئین در فرانسه، در معیّت حسنعلی منصور؛ 15ـ دادن گزارش خلاف واقع و اشاعه اکاذیب با انتشار روزنامههای دستنشانده و گماردن سردبیرهای جیرهخوار در رأس نشریات و سانسور اخبار و گزارشهای مجعول که تمام این اقدامات در اجرای توطئه استعمارگران بیگانه و سلطان دستنشانده به منظور اسارت و استعمار ملت ایران بوده است. سلطانی که بر حسب اقرار متهم به وسیله آمریکا روی کار آمده است. نظر به صورت جلسات هیأت دولت و گزارشهای شورای عالی اقتصاد و مقالات و شکایات شاکیان و فتاوی علما و مراجع تقلید و مندرجات روزنامه و اسناد به دست آمده از ساواک و اسناد موجود در نخستوزیری و شهادت دکتر آزمون وزیر کابینه متهم و شهادت آقای جعفریان و آقای نیکخواه در همین دادگاه و اظهارات و اقاریر شخصی متهم، چون وقوع جرایم منتسبه قطعی و محقق است، تقاضای رسیدگی و صدور حکم متهم و مصادره اموال وی را از پیشگاه دادگاه محترم دارد.»(روزنامه کیهان مورخه 19 فروردین 1358 شماره فوق العاده)
در جلسه دوم دادگاه نماینده دادستان علاوه بر موارد اتهامی به فساد اطرافیان هویدا به فراماسونر بودن برخی از آنها، تغییر تقویم، وابسته کردن ارتش به مستشاران خارجی و اختصاص سالانه 24 میلیون تومان از طرف هویدا برای کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک اشاره کرد .(طیبه چراغی ، بازنگری شخصیت هویدا ، به نقل از سایت راسخون)
حال با توجه به این کیفرخواست که بسیاری از بندهای آن به تنهایی برای صدور حکم اعدام وی کافی است بهتر است شما بفرمایید که کدام یک از آنها واقعیت نداشت و استناد به آنها برای صدور حکم اعدام فاقد وجاهت بوده است ؟
در مورد نحوه اعدام هویدا نیز واقعیت این است که آنچه در مورد شلیک گلوله از پشت سر گفته شده است ادعایی است که چند سال پیش ابراهیم یزدی سرکرده نهضت آزادی نموده و هیچ شاهدی غیر از ایشان این مطلب را نقل ننموده است و هیچ فیلمی هم ظاهرا از این ماجرا وجود ندارد و اگر شما چنین فیلمی را سراغ دارید لطفا برای ما ارسال نمایید تا ما هم در راستای کشف حقیقت از آن استفاده کنیم .
از طرفی با توجه به اینکه آقای یزدی که در جریان دادگاههای انقلاب اسلامی و در پی اعتراضات آیت الله خلخالی حاکم شرع دادگاههای انقلاب از دخالت در روند دادگاهها منع شده بود و نیز با توجه به کنار رفتن بعدی آنها از ساختار حکومت جمهوری اسلامی کینه هایی از نظام اسلامی دارد فلذا نمی توان به سخن او اعتماد نمود چرا که انگیزه تحریف وجود د دارد به ویژه که شواهد و قراین و گزارشات دیگر خلاف این مسئله را تایید می کنند به عنوان مثال در روزنامه کیهان 19 فروردین 58 در گزارش حاشیه دادگاه و اجرای حکم اعدام چنین آمده است : «در جریان تیرباران و به هنگام شلیک سومین تیر ، گروهی که به انتظار اعدام او ایستاده بودند در بیرون از محوطه اعدام سه بار با صدای بلند تکبیر گفتند» که این گزارش نشان دهنده این است که برای اجرای حکم اعدام از تیرباران استفاده شده است و نه اینکه توسط گلوله فردی خاص کشته شده باشد . در هر صورت باید سند معتبری مبنی بر اصل ماجرا وجود داشته باشد و آنگاه درباره جزئیات ماجرا اعم از عنوان شخص ضارب ، سمت او در دادگاه ، و انگیزه او بحث شود در حالی که حتی اصل ماجرا نیز ثابت شده نیست .
در مورد شخصیت ، اقدامات و جنایتهای هویدا مطالعه منابع زیر مفید می باشد :
نیمه پنهان ، جلد 14 ، دفتر پژوهشهای موسسه کیهان
حسین فردوست ، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ، جلد 2 مقالات عبدالله شهبازی
مقاله بازنگری شخصیت هویدا ، طیبه چراغی
اما در میان نامبردگان بالا نام نصیری به عنوان رئیس ساواک که سالها در مناصب مختلف مهم ، شریک شاه در جنایتهایش به حساب می آید بیش از همه خودنمایی می کند . نخستین ماموریت مهمی که نصیری در آن شرکت داشت ماجراهای منجر به کودتای 28 مرداد بود که وی سفیر شاه در تسلیم نامه عزل مصدق و انتصاب زاهدی به نخست وزیری بود و سپس در جریان کودتا نیز فرمانده حمله به منزل مصدق بود . پس از این مقطع در جریان قیام 15 خرداد 42 که به کشتار مردم شهرهای مختلف از جمله قم و ورامین و بخشهایی از تهران انجامید نصیری فرمانده نظامی تهران بوده و ماموریت اصلی کشتار بر عهده او بود . همچنین از بهمن 43 تا تیر 57 به عنوان رئیس سازمان مخوف ساواک و در سایه آموزشهای اسرائیل بدترین جنایتها را بر علیه مبارزان و انقلابیون انجام داده و فضای کاملا امنیتی و اطلاعاتی را بر کشور حاکم نمود به گونه ای که امروزه نام ساواک به عنوان نماد شکنجه و جنایت در جهان شناخته می شود . جنایتهای نصیری در ساواک به اندازه ای وحشتناک و رعب انگیز و در عین حال واضح بود که شاه در تابستان 57 که به منظور فرونشاندن خشم مردم اقدام به برکناری و حتی زندانی نمودن برخی از نزدیکترین یاران خود از جمله هویدا نمود نصیری را نیز ابتدا از کار برکنار و او را به سفارت ایران در پاکستان فرستاد و سپس با فراخواندن او به ایران او را هم زندانی نمود تا در محاکمه ای فرمایشی او را محاکمه نموده و اندکی از آتش خشم مردم را آرام کند که البته مجال این کار را نیافت و با رها کردن شرکای جنایتهایش در زندان از کشور فرار کرد و آنان را به دست مردم سپرد تا پس از پیروزی انقلاب اسلامی به پای میز محاکمه و عدالت کشیده شوند .
سپهبد رحیمی نیز فرماندار نظامی و رییس شهربانی تهران بود که در این سمت در کشتارهای مردم بی گناه در ماههای منتهی به سقوط رژیم و حتی پس از خروج شاه از کشور بیشترین نقش را داشت و اخبار کشتار مردم به حدی بود که در روزنامه های آن روز هر روز آماری از این قتل عامها ارائه می شد .(رک :روزنامه های آن روز از جمله کیهان و اطلاعات که در حال حاضر به صورت سالنامه توسط انتشارات کیهان و اطلاعات به چاپ رسیده و در اختیار می باشد)
سرلشکر خسروداد نیز به عنوان فرمانده هوانیروز در جریان کشتار مردم بی گناه نقش آفرین بود که مهمترین آنها هدایت مستقیم کشتار 17 شهریور 57 در تهران بود که از آن به جمعه سیاه تعبیر می شود و گفته می شود در این روز به دستور خسروداد حتی به منازل مردم توسط هلیکوپترهای هوانیروز ارتش حمله می شد .
سرلشکر رضا ناجی معروف به (قصاب) اولین فرماندار نظامی در جریان مبارزات ملت ایران بود و اولین حکومت نظامی را نیز وی در این شهر اعلام نمود .
وقتی در چهلمین روز واقعه خونین تبریز، مردم اصفهان قیام کردند، ناجی به فرمانداری نظامی اصفهان منصوب شد تا قیام مردم اصفهان را سرکوب کند.
مردم نجف آباد اصفهان هنوز خاطرات مربوط به توَحّش ناجی را به یاد دارند.وی در اصفهان دقیقا همان اقداماتی را انجام داد که دوستان همبندش که ذکر آنها در بالا گذشت در تهران انجام می دادند .
در زمینه فرخ رو پارسای نیز باید بگوییم که وی در مجموعه عظیم دستگاه فاسد پهلوی و در کنار سایر نام آوران عرصه افساد جامعه به ویژه جامعه زنان کشور نقش فعالانه ای داشت و در واقع وزارت آموزش و پروش یکی از عرصه هایی بود که وی از طریق آن در صدد به فساد کشاندن دختران جامعه بود و علاوه بر آن دارای اتهامات فراوان دیگری از قبیل فسادهای ملی و غارت بیت المال بود که به دلیل همانها نیز محاکمه و اعدام شد .
فرخ رو پارسای که در خانواده ای بهایی به دنیا آمده و نشو و نما پیدا کرده بود در پناه نخست وزیری امیر عباس هویدا نخست وزیر بهایی شاه به مقام وزارت آموزش و پروش رسید .
از رموز پیشرفت روپارسای وابستگی به کانونهای وابسته به بیگانگان نظیر کلوپ روتاری و انجمن تسلیح اخلاقی(زیرمجموعه فراماسونری) بود. او هر وقت فرصت مییافت به کلوپ روتاری تهران سر میزد و آنجا برای اعضاء آمریکایی آن به سخنرانی میپرداخت.( سفری، محمدعلی؛ قلم و سیاست از هویدا تا شریف امامی، تهران، نامک، 1377، چاپ اول، ص413.نقل از فرخ رو پارسای ، معصومه جمشیدی به نقل از سایت پژوهشکده باقر العلوم)
از جمله فعالیتهای دیگر وی شرکت در اجرای مراسم جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی بود. در سند مربوط به انتخابات اعضای شورای مرکزی بانوان جشنهای شاهنشاهی ایران نام او به عنوان یکی از اعضاء کمیسیون فرهنگ به چشم میخورد.( بزم اهریمن، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1377، چاپ اول، ج1، ص277. .نقل از فرخ رو پارسای ، معصومه جمشیدی به نقل از سایت پژوهشکده باقر العلوم) در مورد جشن مهرگان نیز نامهای از روپارسای به هرمز قریب رییس کل تشریفات در مورد زمان و مدت اجرای برنامه نوشته شده است.( جشن هنر شیراز به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1381، چاپ اول، سند شماره 96430/دو مورخ 11/7/1347، ص142 نقل از فرخ رو پارسای ، معصومه جمشیدی به نقل از سایت پژوهشکده باقر العلوم.)
طبق گزارشی از ساواک وی که متهم به بهاییگری بوده، به لحاظ ترس از نفوذ روحانیت در آموزش و پرورش و اوجگیری مخالفت با او سعی داشته قضیه برملا نشود.( جشن تاجگذاری به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1385، چاپ اول،ص72. نقل از فرخ رو پارسای ، معصومه جمشیدی به نقل از سایت پژوهشکده باقر العلوم) بررسی برخی اقدامات وی در دوران وزارتش مهر تأییدی است بر مقابله وی با ارزش های دینی و اخلاقی و نشان از اهدافش و محافل استعماری در جهت تهی کردن و بیگانگی نوجوانان و جوانان با هویت دینی و ملی خویش و تشویق آنان به بی بندوباری بود که به موازات خرج تراشیهای او برای ملت، رژیم امتیازاتی را در اختیارش می گذاشت. وی به خاطر خدمت به رژیم نشان های درجه سوم همایون، اول کار، اول همایون، و(نشان درجه یک) پیشاهنگی دریافت داشته است.
مقابله با مظاهر دینی
در جلسه ای برخی از معلمان در جهت حذف درس عربی در مدارس اعترض کردند. گزارش آن به خانم وزیر انتقال داده شد و روز بعد در یک سالن عمومی که عدهای از محصلین نیز دعوت شده بودند، فرخ روپارسای به اتفاق یک نفر آمریکایی پشت تریبون قرار گرفتند. شخص آمریکایی مرتباً محاسن و مزایای برنامه جدید را برمیشمرد و خانم وزیر سخنان وی را برای حاضران ترجمه میکرد. معلمی در اعتراض بیان داشت: خانم وزیر، کشور ما که 2500 سال سابقه باستانی و تاریخی دارد؛ چرا باید از کشوری که 200 سال سابقه پیدایش دارد الگو بگیرد و اطاعتش را بنماید؟!… .( ترکمان، محمد؛ یادنامه دکتر یدالله سحابی، تهران، قلم، 1377، چاپ اول، ص467. نقل از فرخ رو پارسای ، معصومه جمشیدی به نقل از سایت پژوهشکده باقر العلوم)
پیش از آن نیز زمانی که در کابینه علم تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی به جهت اعتراض روحانیون در 8 آذر 1341 لغو شد، فرخ روپارسای جزء گروه زنانی بود که به لغو آن اعتراض کرده بود و در خاطراتش نیز اقدام عدهای از زنان را در اعتراض به لغو آن و رفتن به دفتر نخست وزیری آورده بود.
وی در دوران تصدی خود در وزارت فرهنگ مروج فساد و بیدینی بود. به دلیل مذهب بهاییت و ضدیت با اسلام مدارس اسلامی بخصوص مدارس دخترانه را همواره تحت فشار و محدودیت قرار میداد. در چندین مورد با همکاری ساواک و هجوم به مدارس دخترانه، چادر و روسری دختران را برداشته و هتک حرمت نمودند.( رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک (امیر عباس هویدا)، ج1، پیشین، ص141. نقل از فرخ رو پارسای ، معصومه جمشیدی به نقل از سایت پژوهشکده باقر العلوم)
انتخاب عناصر ضداخلاقی در کادر آموزش و پرورش یکی دیگر از عملکردهای وی بود. از جمله اینکه با پیشنهاد وی و موافقت شاه، فرخ رهرو در 30/6/49 مدیر کل دفتر آموزش راهنمایی تحصیلی میشود. طبق تحقیقات ساواک فرخ رهرو فاقد حسن شهرت و اهل رقص و پارتی و… بوده که منجر به متارکه با شوهرش می شود. و نیز انتخاب عناصر بهایی از جمله هوشنگ نهاوندی به عضویت شورای عالی آموزش و پرورش است.
کار وزارت آموزش و پرورش در دوران فرخرو به آنجا رسید که در برخی مدارس ملی به جای کتاب فارسی، انگلیسی و به جای شناسانیدن پرچم ایران، پرچم آمریکا را به دانش آموزان آموزش میدادند.
فساد مالی
اولین انحراف مالی وی در خصوص دست بردن به لیستهای پرداختی حقالتدریسیها بود. زمانی که وی ریاست دبیرستان رضاشاه را به عهده داشت،( زنان دربار به روایت اسناد ساواک، پیشین، سند مورخ 1/4/49، ص184.نقل از همان) انحرافات مالی او تا جایی بود که ساواک نیز در گزارشهای خود به آنها اشاره دارد. از جمله ورود وسایل منزل به ارزش چهارصد هزار ریال از ایتالیا به نام وی از طریق گمرک تهران، فروش یکصد دستگاه ساختمان در بابلسر که 80 درصد آن سهم خانم وزیر بود.( دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، پیشین، ص 100.) نیز در گزارش ساواک در تاریخ 08/09/52 چنین آمده است: «وقتی خانم پارسای وزیر آموزش و پرورش از سفر خارج از کشور برگشته، هفت چمدان پر از اجناس مختلف با خود آورده و مأموران گمرک با ترخیص آنها مخالفت نمودند؛ لذا رانندهای با مراجعه به رئیس گمرک چمدانها را گرفته و تحویل خانم وزیر داده و مشارالیه در مقابل این خدمت به رئیس ناحیه 11 آموزش و پرورش تلفن زده و از طریق رئیس اداره مزبور یک گواهینامه ششم ابتدایی با معدل 25/13 به وی داده است».( رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک (امیر عباس هویدا)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1382، چاپ اول، ج1، ص141. نقل از همان) پس چنانچه میبینیم فساد مالی او در تمام دوران تصدیاش چه به عنوان یک مدیر و چه به عنوان یک وزیر قابل ملاحظه بوده است. این امر شامل انتصابات وی نیز میشده است. او وزارت آموزش و پرورش را تیول خود انگاشته و برای انتصاب افراد در پستهای این وزارت دو پارامتر را در نظر داشت، اول بستگان و دوم دریافت پول. بر این اساس سندی مربوط به فروش پستهای آموزش و پرورش و نیز انتصاب کجوری (خواهرزاده تیمسار شیرین سخن، همسر دکتر پارسا) به سمت رئیس آموزش و پرورش شمیرانات، علیرغم لیاقت و شایستگیاش دیده میشود. وی در این راه از هیچ چیز فروگذار نمیکرد و مخالفین را از سر راه بر میداشت. از جمله برکناری مهندس دادمنش که حاضر نشد رشوه بگیرد و در مقابل زمینخواری دوستان خانم پارسا سکوت کند. نیز اختلاس از فروشگاه تعاونی فرهنگیان از دیگر موارد فساد مالی در کارنامه اوست.( زنان دربار به روایت اسناد ساواک، پیشین سند مورخ 15/6/48، ص146.)
برکناری از وزارت
عوامل مختلف از جمله بهایی بودن، مقابله با مظاهر اسلامی، فساد مالی و… دست به دست هم داد و نه تنها روحانیون و مردم بلکه حزب ایران نوین و جامعه زنان ایرانی نیز خواستار برکناری او شدند. نامهای سری در جلسه حوزه کارمندان حزب ایران نوین ارائه شد. در این نامه در کنار بیان انتقادات مختلف از دولت هویدا، یکی از نارضایتیها در مورد فرخ روپارسای بود.
در همان سالهای وزارت پس از سال 1350 تشکلی با نام «جامعه زنان ایرانی» طی نامهای به فرح پهلوی خواستار برکناری و عدم شرکت رسمی فرخ روپارسای در مراسم جمعیت جامعه زنان ایران شد. وی که نماینده دوره 21 مجلس شورای ملی و پس از آن مدتی معاون پارلمانی وزارت آموزش و پرورش بود، و از 2/8/47 به جای هادی هدایتی وزیر شده بود، سرانجام در 7/2/53 با ترمیم کابینه هویدا از کابینه خارج شد. او تنها وزیر زن در طول تاریخ مشروطیت ایران بود. وی پس از برکناری با توجه به سوء استفادههایش در افکار عمومی و فرهنگیان نیز محبوبیتی نداشت. پس از برکناری از وزارت هویدا وی را به سمت ریس دبیرخانه ویژه نخست وزیر و ریس دفتر اجرایی حزب ایران نوین منصوب نمود که انعکاس بدی در بین اعضای حزب بخصوص فرهنگیان در پیداشت.
انستیتو عالی علوم بیمارستانی
فرخ روپارسای قبل از برکناری از وزارت تلاش کرد تا انستیتو عالی علوم بیمارستانی را تأسیس نماید تا اولاً از امکانات آموزش و پرورش آن را تجهیز سازد و در ثانی پس از برکناری از وزارت جایی برای خود داشته باشد. وی این انستیتو را در محل سابق مدرسه عالی ادبیات و زبان واقع در خیابان اراک دایر کرد و همسرش تیمسار شیرین سخن را معاون آن نمود. این موضوع اعتراضاتی را در پیداشت و برخی اعتراض خو را با ارسال نامه به معینیان رئیس دفتر مخصوص شاهنشاه آریامهر اعلام کردند.
سرانجام
وی کوشید تا همزمان با اوجگیری انقلاب، به زندگی مخفیانه روی آورد؛ اما از سوی پاسداران کمیته انقلاب به همراه همسرش سپهبد شیرین سخن در منزل پسرش دستگیر شد. پس از اتمام مراحل بازجویی و تحقیقات، محاکمه وی در اردیبهشت 1359 در دادگاه انقلاب اسلامی مرکز آغاز شد. از جمله اتهامات وی و همسرش گرفتن رشوههای کلان از افراد مختلف بود.( نیمه پنهان20، پیشین، ص106.) گروهی از شاکیان او شاکیان خصوصی و مردم کوچه و بازار بودند. عملکرد اخلاقی، حیف و میل و غارت بیتالمال و پرداختهای بدون مجوز بخشی دیگر از کیفرخواست صادره علیه او بود.(همان ، ص 108) سرانجام روابط عمومی دادستانی کل انقلاب اسلامی در 28 اردیبهشت 1359 طی اطلاعیهای اعلام نمود که اسفند فرخ روپارسای وزیر اسبق آموزش و پرورش به همراه تعداد دیگری از عوامل فساد و فحشا و پخش هرویین در ساعت یک و نیم بامداد همان روز به جوخه اعدام سپرده شده است.
بنابر این همانگونه که مشاهده می شود خانم فرخ رو پارسای نه به دلیل عنوان کلی به نام به فساد کشاندن دختران بلکه به دهها اتهام مختلف از جمله تخلفات اخلاقی ، تخلفات مالی سنگین و سوء استفاده از موقعیت و غارت بیت المال ، دشمنی با اسلام و آموزه های دینی و ترویج فرقه ضاله بهائیت و … مستحق اشد مجازات بود که دادگاه انقلاب تنها به بخشی از این اتهامات رسیدگی کرد و بر اساس همین بخش از اتهامات به اعدام محکوم شد . لذا این پرونده نیز در شرایطی کاملا عادلانه مورد رسیدگی قرار گرفت و از این لحاظ نمی توان هیچ گونه ایرادی بر روند کار وارد نمود .
نتیجه اینکه محاکمه و مجازات افرادی که از آنان نام برده شده است به دلیل عملکرد خیانتکارانه و جنایتکارانه خود آنان در دوران ستمشاهی بوده و در راستای مطالبه عدالت توسط مردم انقلابی صورت گرفته است و نباید مورد اعتراض قرار گیرد .
پرسشگر محترم امیدواریم مطالعه این مطالب راهی به سمت کشف حقیقت برای شما گشوده باشد . در پایان ضمن تشکر مجدد از تماس شما با این مرکز همچنان منتظر تماسهای بعدی شما با این مرکز هستیم . البته باز هم تاکید می کنیم بهتر است در نامه های بعدی خویش از برخی عبارات که شایسته یک جوان شایسته ایرانی نمی باشد خودداری کرده و صرفا به بیان ابهام و شبهه ذهنی خویش به صورت منطقی و با رعایت اصول اخلاقی بپردازید .
این مساله باعث وحشت در میان رهبران انقلاب فرانسه شدهیچ کس جرات مخالفت با روبسپیر را نداشت.سرانجام سه تن از کسانیکه به اعدام لویی 16 رای داده و سپس برای سرکوب شورشها به ایالات رفته بودند بر علیه رو بسپیر متحد شدند.
این سه نفر به روبسپیر حمله کرده حکم دستگیری وی را از کنوانسیون می گیرند.طرفداران روبسپیر او را از زندان فراری می دهند.بدستور کنوانسیون با حمله نیروهای نظامی روبسپیر مجددا دستگیر و محاکمه شد و سر وی و یارانش جدا شد و به این ترتیب کودتای نهم ترمیدور (27 ژوئیه 1794) به سقوط و اعدام روبسپیر انجامید . (نقل از احمد نقیب زاده ، تاریخ دیپلماسی و روابط بین الملل ص46)
همین تندروی ها و خشونت ها را در سایر انقلابهای بزرگ جهان که معمولا با افتخار از آنها یاد می شود شاهد هستیم به گونه ای که حوادث وحشتناک روسیه از حدود تصور و تخیل ما در می گذرد . آماری که از روزهای اول پیروزی بلشویکها به دست داده شده و در اسناد کنگره آمریکا نیز ثبت گردیده اند حکایت از این دارند که در همان سالهای اول به دست گرفتن قدرت توسط بلشویکها : 28نفر اسقف و اسقف اعظم ، 6776نفر کشیش ، 6765نفر آموزگار ، 8500نفر پزشک ، 54000نفر افسر ارتش ، 260000نفر سرباز ، 150000نفر افسر پلیس ، 48000نفر ژاندارم ، 355000نفر روشنفکر ، 198000نفر کارگر ، 915000نفر دهقان به همراه امپراتور و اعضای خانواده اش در آن کشور به قتل رسیدند .(لوئیس مارشالکو ، فاتحین جهانی ، ترجمه عبدالرحیم گواهی ص 56) در مورد اعدام خانوادگی تزار نیز در تاریخ آمده است : ۹ ماه پس از پیروزی انقلاب بلشویکی روسیه و ۱۶ ماه پس از تفویض اختیارات، ۱۶ ژوئیه سال ۱۹۱۸ نیکلای دوم تزار مستعفی روسیه، همسر و فرزندانش که در سیبری به حالت تبعید به سر می بردند اعدام شدند و با اعدام آنان به دودمان رومانوف بر روسیه پایان داده شد. تصمیم اعدام که از سوی کمیته محلی انقلاب گرفته شده بود در مورد تزار، همسرش الکساندرا، پسرش (ولیعهد سابق) الکسیس، چهار دختر تزار و نوکران آنان انجام شد و همانجا دفن شدند. (نقل از سایت آفتاب) این در حالی است که حتی اگر تزار را به عنوان مقصر بدبختی های مردم روسیه بدانیم بی شک دختران او و یا حداقل نوکران او هیچ کاره بوده و این کار جز با منطقی کور قابل توجیه نیست .
در جریان انقلاب آرژانتین نیز که در ژانویه 1919 به وقوع پیوست ، قربانیان آن تنها در شهر بوئنوس آیرس مشتمل بر 800 قربانی و 4000 مجروح بود (لوئیس مارشالکو ، همان ، ص57)
بنابر این با توجه به ماهیت انقلاب و سوابق تاریخی اوضاع پس از پیروزی انقلاب احتمال و امکان هر گونه از دست رفتن زمام امور ، خشونت و تندروی در هر انقلابی انتظار می رود اما در مورد انقلاب اسلامی ایران می توان گفت مساله خشونت و تندروی ها پس از انقلاب اسلامی تبدیل به یکی از وجوه تمایز میان انقلاب اسلامی ایران و سایر انقلابها شده است چرا که پس از پیروزی انقلاب اسلامی و علیرغم فعالیت دهها گروه و جبهه سیاسی با انواع مرامها و ایدئولوژی های متضاد ، امام خمینی ره به عنوان رهبر کبیر انقلاب اسلامی و معمار اصلی آن اجازه هر گونه تندروی و خشونت غیر مجاز را به هیچ فرد و گروهی نداده و با درایت بی نظیری که داشتند نهایت تلاش خود را بکار می برند تا هر گونه احساسات غیر منطقی را کنترل نمایند . نتیجه این تدابیر این شد که در فضایی که انتظار هر گونه اقدام انقلابی صرفا احساسی و غیر عقلایی وجود داشت امام خمینی تدبیری را اندیشیدند که همه چیز در چارچوب مشخصی قرار گیرد و حتی محاکمه ها و اعدام ها نیز بر اساس رویه منطقی انجام گیرد به گونه ای که به هیچ فرد و گروهی اجحافی صورت نگیرد . در نتیجه همان زمان شاهد بودیم که برخی از اعضای خانواده پهلوی که ارتباطی با تباه کاری و فسادهای این خاندان نداشتند از جمله یکی از برادرزادگان خود شاه به نام علی پهلوی که بعدها نام خانوادگی خود را به اسلامی تغییر داد و با دربار و برنامه های آن هیچ ارتباطی نداشت تا مدتها در ایران زندگی می کردند و حتی همسر رضا شاه به نام ملکه عصمت الملوک دولتشاهی که هیچ ارتباطی با سیاست پهلوی ها نداشت در سال 1376 در ایران و درخانه مسکونی خود از دنیا رفت و حال آنکه با توجه به تجربیات انقلابهای دیگر حتی یکی از آنها نباید زنده می ماندند یا سایر کسانی که اعدام شدند نیز افراد مفسدی بودند که علیرغم اینکه جرایم آنها در مقابل ملت ایران بوده و عملکرد آنان به گونه ای بود که جرم شان به اصطلاح از نوع جرایم مشهود بود اما برای همه آنها دادگاه برگزار شد و آنها از خود دفاع کردند و یا افرادی که دارای جرایمی بودند که حکمشان اعدام نبود به تناسب جرایم خود محاکمه و مجازات شدند و رافت اسلامی در آن مقطع چنان شامل حال بقایای رژیم پهلوی شد که برخی از وابستگان به ساواک دچار توهم شده و از مخفی گاه های خود خارج شده و خواستار دریافت حقوق معوقه خود شدند و نتیجه اینکه همه این امور و جلوگیری از تندروی ها تنها و تنها در سایه تدابیر رهبر کبیر انقلاب اسلامی در پرهیز دادن از حرکتهای غیر منطقی صورت گرفت . البته در همینجا اشاره می کنیم که اصل وجود و امکان تندروی در حرکتهای انقلابی امری است که درهر صورتی نمی توان آن را کاملا و صد در صد منتفی دانست و ممکن است در این میان اقدامات خودسرانه ای هم صورت گرفته باشد که از سویی مورد تایید رهبر انقلاب نبوده است و از سویی دیگر این قبیل اقدامات چنان اندک بوده است که در حد هیچ به شمار می آید .
اما پیش از پرداختن به پاسخ اصلی نامه شما باید بگوییم که خیانت ها ، جرایم و جنایت های امثال هویدا و سایر افرادی که از آنان نام برده اید به اندازه ای واضح و آشکار بود که جرم این افراد اصطلاحا از نوع جرایم مشهود تلقی شده و حتی می توان گفت که نیازی به دادگاه هم نداشتند با این حال امام خمینی ره ترتیباتی فراهم نمود که این افراد همچون سایر مجرمین در دادگاه حاضر شده و تمام روال دادگاه به صورت منصفانه ای طی شده و افراد پس از صدور کیفر خواست و دفاع از خود به محاکمه برسند و به نظر نمی رسد که جفایی در حق این افراد شده باشد . البته به نظر ما بهتر است ما هر کدام از مواردی را که شما بر شمردید را به صورت جداگانه بررسی نماییم تا مشخص شود که آیا این افراد بنا حق مجازات شده اند و یا اینکه واقعا خطاکار و مقصر بوده اند . بنابر این در این بخش به علل محاکمه و مجازات هر کدام از این افراد اشاره می کنیم :
در مورد هویدا گفتنی است اگر چه خیانت وی به کشور و همکاسه بودن با شاه در جنایتهایی که انجام می داد مشهود می باشد (به گونه ای که شاه برای حفظ سلطنتش در ماههای آخر هویدا را هم قربانی کرد و ضمن انداختن تقصیر تمام جنایتها بر گردن هویدا او را به زندان انداخت) علت صدور حکم اعدام برای هویدا را می توان بامطالعه کیفر خواست صادره برای اعدام هویدا در یافت . متن کیفرخواستی که علیه او تنظیم شده بود به این شرح قرائت شد:
«آقای امیرعباس هویدا، فرزند حبیبالله، به شماره شناسنامه 3542، صادره از تهران، وزیر سابق دربار شاهنشاهی منقرض، و نخستوزیر اسبق شاه سابق و ساقط، متهم است به: 1ـ فساد در ارض؛ 2ـ محاربه با خدا و خلق خدا و نائب امام زمان؛ 3ـ قیام علیه امنیت و استقلال مملکت با تشکیل کابینههای دستنشانده آمریکا و انگلیس و حمایت از منافع استعمارگران؛ 4ـ اقدام بر ضد حاکمیت ملی با حفظ سلطان دستنشانده آمریکا و دخالت در انتخابات قانونگذاری و عزل و نصب وزرا و فرماندهان با نظر سفارتخانههای خارجی؛5ـ واگذاری بی قید و شرط منابع زیرزمینی از نفت و مس و اورانیوم و غیره به بیگانگان؛ 6ـ گسترش نفوذ سیاسی و اقتصادی امپریالیسم آمریکا و همدستان اروپاییاش بر ایران، منجمله از طریق نابودی صنایع داخلی و تضعیف آنها در برابر رقبای خارجی و تبدیل ایران به بازار مصرف خارجی؛ 7ـ پرداخت درآمدهای ملی حاصل از نفت به شاه و فرح و نیز تسلیم این درآمدها به ممالک وابسته به غرب و سپس اخذ وام با نرخهای بالا و گزاف و شرایط اسارت بار از آمریکا و سایر دول غرب؛ 8ـ نابود ساختن کشاورزی و دامپروری و از بین بردن جنگلها؛ 9ـ شرکت مستقیم در فعالیتهای جاسوسی به نفع غرب و صهیونیسم؛ 10ـ دستهبندی با توطئهگران بینالمللی در پیمانهای سنتو و ناتو و سرکوبی ملتهای ایران و فلسطین و ویتنام، عضو فعال سازمان فراماسونری در ایران در لژ فروغی با توجه به اسناد موجود و اقرار شخص متهم؛ 11ـ شرکت در خفه کردن و ارعاب مردم حقطلب و استثمار شده ایران با دستگیری آزادیخواهان و کشتار مردم بیدفاع و ضرب و جرح و شکنجه و آزار آنان و نقض آزادیهای اساسی انسانی مصرح در قانون اساسی وقت و قوانین موجود همچون اعلامیه حقوق بشر و قوانین الهی از جمله توقیف روزنامهها و اعمال سانسور در مطبوعات و کتب؛ 12ـ مؤسس و اولین دبیرکل حزب استبدادی رستاخیز ملت ایران؛ 13ـ اشاعه فساد فرهنگی و اخلاقی و شرکت در تحیم پایههای استعمار از جمله شرکت در برقراری مجدد کاپیتولاسیون یعنی ایجاد قضاوت کنسولی در مورد آمریکاییان؛ 14ـ شرکت مستقیم در قاچاق هروئین در فرانسه، در معیّت حسنعلی منصور؛ 15ـ دادن گزارش خلاف واقع و اشاعه اکاذیب با انتشار روزنامههای دستنشانده و گماردن سردبیرهای جیرهخوار در رأس نشریات و سانسور اخبار و گزارشهای مجعول که تمام این اقدامات در اجرای توطئه استعمارگران بیگانه و سلطان دستنشانده به منظور اسارت و استعمار ملت ایران بوده است. سلطانی که بر حسب اقرار متهم به وسیله آمریکا روی کار آمده است. نظر به صورت جلسات هیأت دولت و گزارشهای شورای عالی اقتصاد و مقالات و شکایات شاکیان و فتاوی علما و مراجع تقلید و مندرجات روزنامه و اسناد به دست آمده از ساواک و اسناد موجود در نخستوزیری و شهادت دکتر آزمون وزیر کابینه متهم و شهادت آقای جعفریان و آقای نیکخواه در همین دادگاه و اظهارات و اقاریر شخصی متهم، چون وقوع جرایم منتسبه قطعی و محقق است، تقاضای رسیدگی و صدور حکم متهم و مصادره اموال وی را از پیشگاه دادگاه محترم دارد.»(روزنامه کیهان مورخه 19 فروردین 1358 شماره فوق العاده)
در جلسه دوم دادگاه نماینده دادستان علاوه بر موارد اتهامی به فساد اطرافیان هویدا به فراماسونر بودن برخی از آنها، تغییر تقویم، وابسته کردن ارتش به مستشاران خارجی و اختصاص سالانه 24 میلیون تومان از طرف هویدا برای کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک اشاره کرد .(طیبه چراغی ، بازنگری شخصیت هویدا ، به نقل از سایت راسخون)
حال با توجه به این کیفرخواست که بسیاری از بندهای آن به تنهایی برای صدور حکم اعدام وی کافی است بهتر است شما بفرمایید که کدام یک از آنها واقعیت نداشت و استناد به آنها برای صدور حکم اعدام فاقد وجاهت بوده است ؟
در مورد نحوه اعدام هویدا نیز واقعیت این است که آنچه در مورد شلیک گلوله از پشت سر گفته شده است ادعایی است که چند سال پیش ابراهیم یزدی سرکرده نهضت آزادی نموده و هیچ شاهدی غیر از ایشان این مطلب را نقل ننموده است و هیچ فیلمی هم ظاهرا از این ماجرا وجود ندارد و اگر شما چنین فیلمی را سراغ دارید لطفا برای ما ارسال نمایید تا ما هم در راستای کشف حقیقت از آن استفاده کنیم .
از طرفی با توجه به اینکه آقای یزدی که در جریان دادگاههای انقلاب اسلامی و در پی اعتراضات آیت الله خلخالی حاکم شرع دادگاههای انقلاب از دخالت در روند دادگاهها منع شده بود و نیز با توجه به کنار رفتن بعدی آنها از ساختار حکومت جمهوری اسلامی کینه هایی از نظام اسلامی دارد فلذا نمی توان به سخن او اعتماد نمود چرا که انگیزه تحریف وجود د دارد به ویژه که شواهد و قراین و گزارشات دیگر خلاف این مسئله را تایید می کنند به عنوان مثال در روزنامه کیهان 19 فروردین 58 در گزارش حاشیه دادگاه و اجرای حکم اعدام چنین آمده است : «در جریان تیرباران و به هنگام شلیک سومین تیر ، گروهی که به انتظار اعدام او ایستاده بودند در بیرون از محوطه اعدام سه بار با صدای بلند تکبیر گفتند» که این گزارش نشان دهنده این است که برای اجرای حکم اعدام از تیرباران استفاده شده است و نه اینکه توسط گلوله فردی خاص کشته شده باشد . در هر صورت باید سند معتبری مبنی بر اصل ماجرا وجود داشته باشد و آنگاه درباره جزئیات ماجرا اعم از عنوان شخص ضارب ، سمت او در دادگاه ، و انگیزه او بحث شود در حالی که حتی اصل ماجرا نیز ثابت شده نیست .
در مورد شخصیت ، اقدامات و جنایتهای هویدا مطالعه منابع زیر مفید می باشد :
نیمه پنهان ، جلد 14 ، دفتر پژوهشهای موسسه کیهان
حسین فردوست ، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ، جلد 2 مقالات عبدالله شهبازی
مقاله بازنگری شخصیت هویدا ، طیبه چراغی
اما در میان نامبردگان بالا نام نصیری به عنوان رئیس ساواک که سالها در مناصب مختلف مهم ، شریک شاه در جنایتهایش به حساب می آید بیش از همه خودنمایی می کند . نخستین ماموریت مهمی که نصیری در آن شرکت داشت ماجراهای منجر به کودتای 28 مرداد بود که وی سفیر شاه در تسلیم نامه عزل مصدق و انتصاب زاهدی به نخست وزیری بود و سپس در جریان کودتا نیز فرمانده حمله به منزل مصدق بود . پس از این مقطع در جریان قیام 15 خرداد 42 که به کشتار مردم شهرهای مختلف از جمله قم و ورامین و بخشهایی از تهران انجامید نصیری فرمانده نظامی تهران بوده و ماموریت اصلی کشتار بر عهده او بود . همچنین از بهمن 43 تا تیر 57 به عنوان رئیس سازمان مخوف ساواک و در سایه آموزشهای اسرائیل بدترین جنایتها را بر علیه مبارزان و انقلابیون انجام داده و فضای کاملا امنیتی و اطلاعاتی را بر کشور حاکم نمود به گونه ای که امروزه نام ساواک به عنوان نماد شکنجه و جنایت در جهان شناخته می شود . جنایتهای نصیری در ساواک به اندازه ای وحشتناک و رعب انگیز و در عین حال واضح بود که شاه در تابستان 57 که به منظور فرونشاندن خشم مردم اقدام به برکناری و حتی زندانی نمودن برخی از نزدیکترین یاران خود از جمله هویدا نمود نصیری را نیز ابتدا از کار برکنار و او را به سفارت ایران در پاکستان فرستاد و سپس با فراخواندن او به ایران او را هم زندانی نمود تا در محاکمه ای فرمایشی او را محاکمه نموده و اندکی از آتش خشم مردم را آرام کند که البته مجال این کار را نیافت و با رها کردن شرکای جنایتهایش در زندان از کشور فرار کرد و آنان را به دست مردم سپرد تا پس از پیروزی انقلاب اسلامی به پای میز محاکمه و عدالت کشیده شوند .
سپهبد رحیمی نیز فرماندار نظامی و رییس شهربانی تهران بود که در این سمت در کشتارهای مردم بی گناه در ماههای منتهی به سقوط رژیم و حتی پس از خروج شاه از کشور بیشترین نقش را داشت و اخبار کشتار مردم به حدی بود که در روزنامه های آن روز هر روز آماری از این قتل عامها ارائه می شد .(رک :روزنامه های آن روز از جمله کیهان و اطلاعات که در حال حاضر به صورت سالنامه توسط انتشارات کیهان و اطلاعات به چاپ رسیده و در اختیار می باشد)
سرلشکر خسروداد نیز به عنوان فرمانده هوانیروز در جریان کشتار مردم بی گناه نقش آفرین بود که مهمترین آنها هدایت مستقیم کشتار 17 شهریور 57 در تهران بود که از آن به جمعه سیاه تعبیر می شود و گفته می شود در این روز به دستور خسروداد حتی به منازل مردم توسط هلیکوپترهای هوانیروز ارتش حمله می شد .
سرلشکر رضا ناجی معروف به (قصاب) اولین فرماندار نظامی در جریان مبارزات ملت ایران بود و اولین حکومت نظامی را نیز وی در این شهر اعلام نمود .
وقتی در چهلمین روز واقعه خونین تبریز، مردم اصفهان قیام کردند، ناجی به فرمانداری نظامی اصفهان منصوب شد تا قیام مردم اصفهان را سرکوب کند.
مردم نجف آباد اصفهان هنوز خاطرات مربوط به توَحّش ناجی را به یاد دارند.وی در اصفهان دقیقا همان اقداماتی را انجام داد که دوستان همبندش که ذکر آنها در بالا گذشت در تهران انجام می دادند .
در زمینه فرخ رو پارسای نیز باید بگوییم که وی در مجموعه عظیم دستگاه فاسد پهلوی و در کنار سایر نام آوران عرصه افساد جامعه به ویژه جامعه زنان کشور نقش فعالانه ای داشت و در واقع وزارت آموزش و پروش یکی از عرصه هایی بود که وی از طریق آن در صدد به فساد کشاندن دختران جامعه بود و علاوه بر آن دارای اتهامات فراوان دیگری از قبیل فسادهای ملی و غارت بیت المال بود که به دلیل همانها نیز محاکمه و اعدام شد .
فرخ رو پارسای که در خانواده ای بهایی به دنیا آمده و نشو و نما پیدا کرده بود در پناه نخست وزیری امیر عباس هویدا نخست وزیر بهایی شاه به مقام وزارت آموزش و پروش رسید .
از رموز پیشرفت روپارسای وابستگی به کانونهای وابسته به بیگانگان نظیر کلوپ روتاری و انجمن تسلیح اخلاقی(زیرمجموعه فراماسونری) بود. او هر وقت فرصت مییافت به کلوپ روتاری تهران سر میزد و آنجا برای اعضاء آمریکایی آن به سخنرانی میپرداخت.( سفری، محمدعلی؛ قلم و سیاست از هویدا تا شریف امامی، تهران، نامک، 1377، چاپ اول، ص413.نقل از فرخ رو پارسای ، معصومه جمشیدی به نقل از سایت پژوهشکده باقر العلوم)
از جمله فعالیتهای دیگر وی شرکت در اجرای مراسم جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی بود. در سند مربوط به انتخابات اعضای شورای مرکزی بانوان جشنهای شاهنشاهی ایران نام او به عنوان یکی از اعضاء کمیسیون فرهنگ به چشم میخورد.( بزم اهریمن، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1377، چاپ اول، ج1، ص277. .نقل از فرخ رو پارسای ، معصومه جمشیدی به نقل از سایت پژوهشکده باقر العلوم) در مورد جشن مهرگان نیز نامهای از روپارسای به هرمز قریب رییس کل تشریفات در مورد زمان و مدت اجرای برنامه نوشته شده است.( جشن هنر شیراز به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1381، چاپ اول، سند شماره 96430/دو مورخ 11/7/1347، ص142 نقل از فرخ رو پارسای ، معصومه جمشیدی به نقل از سایت پژوهشکده باقر العلوم.)
طبق گزارشی از ساواک وی که متهم به بهاییگری بوده، به لحاظ ترس از نفوذ روحانیت در آموزش و پرورش و اوجگیری مخالفت با او سعی داشته قضیه برملا نشود.( جشن تاجگذاری به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1385، چاپ اول،ص72. نقل از فرخ رو پارسای ، معصومه جمشیدی به نقل از سایت پژوهشکده باقر العلوم) بررسی برخی اقدامات وی در دوران وزارتش مهر تأییدی است بر مقابله وی با ارزش های دینی و اخلاقی و نشان از اهدافش و محافل استعماری در جهت تهی کردن و بیگانگی نوجوانان و جوانان با هویت دینی و ملی خویش و تشویق آنان به بی بندوباری بود که به موازات خرج تراشیهای او برای ملت، رژیم امتیازاتی را در اختیارش می گذاشت. وی به خاطر خدمت به رژیم نشان های درجه سوم همایون، اول کار، اول همایون، و(نشان درجه یک) پیشاهنگی دریافت داشته است.
مقابله با مظاهر دینی
در جلسه ای برخی از معلمان در جهت حذف درس عربی در مدارس اعترض کردند. گزارش آن به خانم وزیر انتقال داده شد و روز بعد در یک سالن عمومی که عدهای از محصلین نیز دعوت شده بودند، فرخ روپارسای به اتفاق یک نفر آمریکایی پشت تریبون قرار گرفتند. شخص آمریکایی مرتباً محاسن و مزایای برنامه جدید را برمیشمرد و خانم وزیر سخنان وی را برای حاضران ترجمه میکرد. معلمی در اعتراض بیان داشت: خانم وزیر، کشور ما که 2500 سال سابقه باستانی و تاریخی دارد؛ چرا باید از کشوری که 200 سال سابقه پیدایش دارد الگو بگیرد و اطاعتش را بنماید؟!… .( ترکمان، محمد؛ یادنامه دکتر یدالله سحابی، تهران، قلم، 1377، چاپ اول، ص467. نقل از فرخ رو پارسای ، معصومه جمشیدی به نقل از سایت پژوهشکده باقر العلوم)
پیش از آن نیز زمانی که در کابینه علم تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی به جهت اعتراض روحانیون در 8 آذر 1341 لغو شد، فرخ روپارسای جزء گروه زنانی بود که به لغو آن اعتراض کرده بود و در خاطراتش نیز اقدام عدهای از زنان را در اعتراض به لغو آن و رفتن به دفتر نخست وزیری آورده بود.
وی در دوران تصدی خود در وزارت فرهنگ مروج فساد و بیدینی بود. به دلیل مذهب بهاییت و ضدیت با اسلام مدارس اسلامی بخصوص مدارس دخترانه را همواره تحت فشار و محدودیت قرار میداد. در چندین مورد با همکاری ساواک و هجوم به مدارس دخترانه، چادر و روسری دختران را برداشته و هتک حرمت نمودند.( رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک (امیر عباس هویدا)، ج1، پیشین، ص141. نقل از فرخ رو پارسای ، معصومه جمشیدی به نقل از سایت پژوهشکده باقر العلوم)
انتخاب عناصر ضداخلاقی در کادر آموزش و پرورش یکی دیگر از عملکردهای وی بود. از جمله اینکه با پیشنهاد وی و موافقت شاه، فرخ رهرو در 30/6/49 مدیر کل دفتر آموزش راهنمایی تحصیلی میشود. طبق تحقیقات ساواک فرخ رهرو فاقد حسن شهرت و اهل رقص و پارتی و… بوده که منجر به متارکه با شوهرش می شود. و نیز انتخاب عناصر بهایی از جمله هوشنگ نهاوندی به عضویت شورای عالی آموزش و پرورش است.
کار وزارت آموزش و پرورش در دوران فرخرو به آنجا رسید که در برخی مدارس ملی به جای کتاب فارسی، انگلیسی و به جای شناسانیدن پرچم ایران، پرچم آمریکا را به دانش آموزان آموزش میدادند.
فساد مالی
اولین انحراف مالی وی در خصوص دست بردن به لیستهای پرداختی حقالتدریسیها بود. زمانی که وی ریاست دبیرستان رضاشاه را به عهده داشت،( زنان دربار به روایت اسناد ساواک، پیشین، سند مورخ 1/4/49، ص184.نقل از همان) انحرافات مالی او تا جایی بود که ساواک نیز در گزارشهای خود به آنها اشاره دارد. از جمله ورود وسایل منزل به ارزش چهارصد هزار ریال از ایتالیا به نام وی از طریق گمرک تهران، فروش یکصد دستگاه ساختمان در بابلسر که 80 درصد آن سهم خانم وزیر بود.( دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، پیشین، ص 100.) نیز در گزارش ساواک در تاریخ 08/09/52 چنین آمده است: «وقتی خانم پارسای وزیر آموزش و پرورش از سفر خارج از کشور برگشته، هفت چمدان پر از اجناس مختلف با خود آورده و مأموران گمرک با ترخیص آنها مخالفت نمودند؛ لذا رانندهای با مراجعه به رئیس گمرک چمدانها را گرفته و تحویل خانم وزیر داده و مشارالیه در مقابل این خدمت به رئیس ناحیه 11 آموزش و پرورش تلفن زده و از طریق رئیس اداره مزبور یک گواهینامه ششم ابتدایی با معدل 25/13 به وی داده است».( رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک (امیر عباس هویدا)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1382، چاپ اول، ج1، ص141. نقل از همان) پس چنانچه میبینیم فساد مالی او در تمام دوران تصدیاش چه به عنوان یک مدیر و چه به عنوان یک وزیر قابل ملاحظه بوده است. این امر شامل انتصابات وی نیز میشده است. او وزارت آموزش و پرورش را تیول خود انگاشته و برای انتصاب افراد در پستهای این وزارت دو پارامتر را در نظر داشت، اول بستگان و دوم دریافت پول. بر این اساس سندی مربوط به فروش پستهای آموزش و پرورش و نیز انتصاب کجوری (خواهرزاده تیمسار شیرین سخن، همسر دکتر پارسا) به سمت رئیس آموزش و پرورش شمیرانات، علیرغم لیاقت و شایستگیاش دیده میشود. وی در این راه از هیچ چیز فروگذار نمیکرد و مخالفین را از سر راه بر میداشت. از جمله برکناری مهندس دادمنش که حاضر نشد رشوه بگیرد و در مقابل زمینخواری دوستان خانم پارسا سکوت کند. نیز اختلاس از فروشگاه تعاونی فرهنگیان از دیگر موارد فساد مالی در کارنامه اوست.( زنان دربار به روایت اسناد ساواک، پیشین سند مورخ 15/6/48، ص146.)
برکناری از وزارت
عوامل مختلف از جمله بهایی بودن، مقابله با مظاهر اسلامی، فساد مالی و… دست به دست هم داد و نه تنها روحانیون و مردم بلکه حزب ایران نوین و جامعه زنان ایرانی نیز خواستار برکناری او شدند. نامهای سری در جلسه حوزه کارمندان حزب ایران نوین ارائه شد. در این نامه در کنار بیان انتقادات مختلف از دولت هویدا، یکی از نارضایتیها در مورد فرخ روپارسای بود.
در همان سالهای وزارت پس از سال 1350 تشکلی با نام «جامعه زنان ایرانی» طی نامهای به فرح پهلوی خواستار برکناری و عدم شرکت رسمی فرخ روپارسای در مراسم جمعیت جامعه زنان ایران شد. وی که نماینده دوره 21 مجلس شورای ملی و پس از آن مدتی معاون پارلمانی وزارت آموزش و پرورش بود، و از 2/8/47 به جای هادی هدایتی وزیر شده بود، سرانجام در 7/2/53 با ترمیم کابینه هویدا از کابینه خارج شد. او تنها وزیر زن در طول تاریخ مشروطیت ایران بود. وی پس از برکناری با توجه به سوء استفادههایش در افکار عمومی و فرهنگیان نیز محبوبیتی نداشت. پس از برکناری از وزارت هویدا وی را به سمت ریس دبیرخانه ویژه نخست وزیر و ریس دفتر اجرایی حزب ایران نوین منصوب نمود که انعکاس بدی در بین اعضای حزب بخصوص فرهنگیان در پیداشت.
انستیتو عالی علوم بیمارستانی
فرخ روپارسای قبل از برکناری از وزارت تلاش کرد تا انستیتو عالی علوم بیمارستانی را تأسیس نماید تا اولاً از امکانات آموزش و پرورش آن را تجهیز سازد و در ثانی پس از برکناری از وزارت جایی برای خود داشته باشد. وی این انستیتو را در محل سابق مدرسه عالی ادبیات و زبان واقع در خیابان اراک دایر کرد و همسرش تیمسار شیرین سخن را معاون آن نمود. این موضوع اعتراضاتی را در پیداشت و برخی اعتراض خو را با ارسال نامه به معینیان رئیس دفتر مخصوص شاهنشاه آریامهر اعلام کردند.
سرانجام
وی کوشید تا همزمان با اوجگیری انقلاب، به زندگی مخفیانه روی آورد؛ اما از سوی پاسداران کمیته انقلاب به همراه همسرش سپهبد شیرین سخن در منزل پسرش دستگیر شد. پس از اتمام مراحل بازجویی و تحقیقات، محاکمه وی در اردیبهشت 1359 در دادگاه انقلاب اسلامی مرکز آغاز شد. از جمله اتهامات وی و همسرش گرفتن رشوههای کلان از افراد مختلف بود.( نیمه پنهان20، پیشین، ص106.) گروهی از شاکیان او شاکیان خصوصی و مردم کوچه و بازار بودند. عملکرد اخلاقی، حیف و میل و غارت بیتالمال و پرداختهای بدون مجوز بخشی دیگر از کیفرخواست صادره علیه او بود.(همان ، ص 108) سرانجام روابط عمومی دادستانی کل انقلاب اسلامی در 28 اردیبهشت 1359 طی اطلاعیهای اعلام نمود که اسفند فرخ روپارسای وزیر اسبق آموزش و پرورش به همراه تعداد دیگری از عوامل فساد و فحشا و پخش هرویین در ساعت یک و نیم بامداد همان روز به جوخه اعدام سپرده شده است.
بنابر این همانگونه که مشاهده می شود خانم فرخ رو پارسای نه به دلیل عنوان کلی به نام به فساد کشاندن دختران بلکه به دهها اتهام مختلف از جمله تخلفات اخلاقی ، تخلفات مالی سنگین و سوء استفاده از موقعیت و غارت بیت المال ، دشمنی با اسلام و آموزه های دینی و ترویج فرقه ضاله بهائیت و … مستحق اشد مجازات بود که دادگاه انقلاب تنها به بخشی از این اتهامات رسیدگی کرد و بر اساس همین بخش از اتهامات به اعدام محکوم شد . لذا این پرونده نیز در شرایطی کاملا عادلانه مورد رسیدگی قرار گرفت و از این لحاظ نمی توان هیچ گونه ایرادی بر روند کار وارد نمود .
نتیجه اینکه محاکمه و مجازات افرادی که از آنان نام برده شده است به دلیل عملکرد خیانتکارانه و جنایتکارانه خود آنان در دوران ستمشاهی بوده و در راستای مطالبه عدالت توسط مردم انقلابی صورت گرفته است و نباید مورد اعتراض قرار گیرد .
پرسشگر محترم امیدواریم مطالعه این مطالب راهی به سمت کشف حقیقت برای شما گشوده باشد . در پایان ضمن تشکر مجدد از تماس شما با این مرکز همچنان منتظر تماسهای بعدی شما با این مرکز هستیم . البته باز هم تاکید می کنیم بهتر است در نامه های بعدی خویش از برخی عبارات که شایسته یک جوان شایسته ایرانی نمی باشد خودداری کرده و صرفا به بیان ابهام و شبهه ذهنی خویش به صورت منطقی و با رعایت اصول اخلاقی بپردازید .