۱۳۹۵/۰۵/۲۳
–
۱۸۰ بازدید
خضرچرا کودک بی گناه را کشت بااینکه کودک جرم وجنایتی مرتکب نشده بود که حکم کشتنش باقصاص با
مقتضاى نظام تکوین خلقت و تدبیر و تصرف موجودات عالم از طریق علت و معلول بر مبناى حکمت الهى مىباشد؛ یعنى هر پدیدهاى در عالم است در اثر علتهاى خاص و با ضوابط مشخص ایجاد مىگردد.گروهى با استفاده از این قاعده چنین پاسخ دادهاند که خضر مأمور تشریعى خداوند نبوده؛ بلکه مأمور تکوینى بوده و از طرف خداوند بر اساس مصالح و حکمت الهى مأمور به انجام این کارشده است . اعتراض موسى (علیه السلام) بر اساس ظاهر و «نظام تشریع» صورت گرفته است.
یعنى همانطور که خداوند از ملائکه و بقیه موجودات ؛ همانند: سیل، زلزله و … براى ایجاد یک امر خاص استفاده مىکند و تمام علتها و موجودات در جهان مأمور الهى هستند، خضر علیه السلام نیز در این جا مأمور انجام این امور خاص است؛ و شاید آیه شریفه 61 سوره انعام اشاره به همین مطلب باشد که مىفرماید:
«وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَیُرْسِلُ عَلَیْکُمْ حَفَظَةً حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا یُفَرِّطُونَ.»
و اوست که بر بندگانش قاهر [و غالب] است و نگهبانانى بر شما مى فرستد تا هنگامى که یکى از شما را مرگ فرا رسد فرستادگان ما جانش بستانند در حالى که کوتاهى نمى کنند.
یعنى حضرت خضر( علیه السلام) ، مانند یک فرشته که مأمور به قبض روح است ، مأمور به قبض روح شده است ؛ و این که مىبینیم حضرت موسى علیه السلام تاب تحمل کارهاى خضر علیه السلام را نداشته به همین خاطر بوده که مأموریت آن دو یکدیگر فرق داشته است . موسى علیه السلام مأمور به «ظاهر» و خضر مأمور به «باطن» بوده است.
رک : مکارم شیرازی ، تفسیر نمونه ، ج 12، ص 507 و 508، تهران ، دارالکتب الاسلامیه، چاپ 6، 1368.
شعرانى در این باره مىنویسد: لأن تلک الأفعال کانت من أحکام روح الإلهام الولائی؛این اعمال ، نشأت گرفته از احکام روح الهام ولائى بوده است
(الشعرانی، أبو المواهب عبد الوهاب بن أحمد بن علی المعروف ( الوفاة: 973هـ)، الطبقات الکبرى المسماة بلواقح الأنوار فی طبقات الأخیار، ج 1، ص320 ، دار النشر : دار الکتب العلمیة – بیروت – 1418هـ-1997م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : خلیل المنصور.)
خضر (علیه السلام) در انتهاى این داستان مىگوید :«وَما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْری » ؛من آن کار را از پیش خود نکردم. ( کهف/82 )
و روایات متعددى در منابع اهل سنت وجود دارد که این دیدگاه را تأیید مىکند که در ادامه به برخى از آنها اشاره مىگردد :
. مسلم از أبى بن کعب نقل مىکند که پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله ) فرمودند: إِنَّ الْغُلَامَ الذی قَتَلَهُ الْخَضِرُ طُبِعَ کَافِرًا وَلَوْ عَاشَ لَأَرْهَقَ أَبَوَیْهِ طُغْیَانًا وَکُفْرًا.
جوانی را که خضر به قتل رسانید ، کفر بر دل او نقش بسته بود (دیگر اسلام نمیآورد) و اگر زنده میماند پدر و مادرش را درحالت طغیان و کفر به قتل میرسانید.
(النیسابوری ، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری (متوفاى261 )، صحیح مسلم، ج4، ص2050، ح2661، ناشر : دار إحیاء التراث العربی – بیروت ، تحقیق : محمد فؤاد عبد الباقی.)
2. احمد حنبل نیز از ابن عباس روایت را این گونه نقل مىکند که پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله )فرمودند : «الْغُلاَمُ الذی قَتَلَهُ الْخَضِرُ طُبِعَ کَافِراً زَادَ أبو الرَّبِیعِ فی حَدِیثِهِ وَلَو أَدْرَکَ لا رهق أَبَوَیْهِ طُغْیَاناً وَکُفْرا» جو انى را که خضر [علیه السلام] به قتل رسانید کفر بر دل او نقش بسته بود و ابو ربیع در حدیثش آورده که اگر بالغ مىشد درحالت طغیان وکفر پدر و مادر خود را به قتل مىرسانید .
(الشیبانی، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفای241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 5، ص274 ،رقم : 21159، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.)
حال چه مصلحت و حکمتى موجب این عمل و این مأموریت شده است ؟ شاید بتوان از ظاهر آیه برداشت کرد که ایمان آن پدر و مادر در نزد خدا ارزش زیادى داشته است ؛ آن قدر که اقتضا داشته است فرزندى مؤمن و صالح در همین دنیا داشته باشند و این فرزند خلاف این اقتضا بود و خداوند امر فرمود او را بکشند تا فرزندى دیگر بهتر از او و صالح به آن ها عنایت نماید و با این عمل ایمان آنها نیز محفوظ بماند.
در حقیقت این کار لطفى بود که خداوند در حق این دو بنده صالح خود کرده است .
فخر رازى در این باره مىنویسد :
لأن بقاء ذلک الغلام حیاً کان مفسدة للوالدین فی دینهم وفی دنیاهم ، ولعله علم بالوحی أن المضار الناشئة من قتل ذلک الغلام أقل من المضار الناشئة بسبب حصول تلک المفاسد للأبوین، فهلذا السبب أقدم على قتله.
زنده ماندن غلام ، مفسده براى والدین در دین و دنیاى آنها داشته است ، شاید خضر [علیه السلام] از طریق وحى دانسته که ضرر ناشى از قتل غلام کمتر است از ضرر زنده ماندن او براى پدر و مادرش ، و به این سبب اقدام به قتل او کرد .
(الرازی الشافعی ، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی (الوفاة: 604)، التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب ، ج 21، ص136 ، دار النشر : دار الکتب العلمیة – بیروت – 1421هـ – 2000م ، الطبعة : الأولى.)
یعنى همانطور که خداوند از ملائکه و بقیه موجودات ؛ همانند: سیل، زلزله و … براى ایجاد یک امر خاص استفاده مىکند و تمام علتها و موجودات در جهان مأمور الهى هستند، خضر علیه السلام نیز در این جا مأمور انجام این امور خاص است؛ و شاید آیه شریفه 61 سوره انعام اشاره به همین مطلب باشد که مىفرماید:
«وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَیُرْسِلُ عَلَیْکُمْ حَفَظَةً حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا یُفَرِّطُونَ.»
و اوست که بر بندگانش قاهر [و غالب] است و نگهبانانى بر شما مى فرستد تا هنگامى که یکى از شما را مرگ فرا رسد فرستادگان ما جانش بستانند در حالى که کوتاهى نمى کنند.
یعنى حضرت خضر( علیه السلام) ، مانند یک فرشته که مأمور به قبض روح است ، مأمور به قبض روح شده است ؛ و این که مىبینیم حضرت موسى علیه السلام تاب تحمل کارهاى خضر علیه السلام را نداشته به همین خاطر بوده که مأموریت آن دو یکدیگر فرق داشته است . موسى علیه السلام مأمور به «ظاهر» و خضر مأمور به «باطن» بوده است.
رک : مکارم شیرازی ، تفسیر نمونه ، ج 12، ص 507 و 508، تهران ، دارالکتب الاسلامیه، چاپ 6، 1368.
شعرانى در این باره مىنویسد: لأن تلک الأفعال کانت من أحکام روح الإلهام الولائی؛این اعمال ، نشأت گرفته از احکام روح الهام ولائى بوده است
(الشعرانی، أبو المواهب عبد الوهاب بن أحمد بن علی المعروف ( الوفاة: 973هـ)، الطبقات الکبرى المسماة بلواقح الأنوار فی طبقات الأخیار، ج 1، ص320 ، دار النشر : دار الکتب العلمیة – بیروت – 1418هـ-1997م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : خلیل المنصور.)
خضر (علیه السلام) در انتهاى این داستان مىگوید :«وَما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْری » ؛من آن کار را از پیش خود نکردم. ( کهف/82 )
و روایات متعددى در منابع اهل سنت وجود دارد که این دیدگاه را تأیید مىکند که در ادامه به برخى از آنها اشاره مىگردد :
. مسلم از أبى بن کعب نقل مىکند که پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله ) فرمودند: إِنَّ الْغُلَامَ الذی قَتَلَهُ الْخَضِرُ طُبِعَ کَافِرًا وَلَوْ عَاشَ لَأَرْهَقَ أَبَوَیْهِ طُغْیَانًا وَکُفْرًا.
جوانی را که خضر به قتل رسانید ، کفر بر دل او نقش بسته بود (دیگر اسلام نمیآورد) و اگر زنده میماند پدر و مادرش را درحالت طغیان و کفر به قتل میرسانید.
(النیسابوری ، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری (متوفاى261 )، صحیح مسلم، ج4، ص2050، ح2661، ناشر : دار إحیاء التراث العربی – بیروت ، تحقیق : محمد فؤاد عبد الباقی.)
2. احمد حنبل نیز از ابن عباس روایت را این گونه نقل مىکند که پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله )فرمودند : «الْغُلاَمُ الذی قَتَلَهُ الْخَضِرُ طُبِعَ کَافِراً زَادَ أبو الرَّبِیعِ فی حَدِیثِهِ وَلَو أَدْرَکَ لا رهق أَبَوَیْهِ طُغْیَاناً وَکُفْرا» جو انى را که خضر [علیه السلام] به قتل رسانید کفر بر دل او نقش بسته بود و ابو ربیع در حدیثش آورده که اگر بالغ مىشد درحالت طغیان وکفر پدر و مادر خود را به قتل مىرسانید .
(الشیبانی، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفای241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 5، ص274 ،رقم : 21159، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.)
حال چه مصلحت و حکمتى موجب این عمل و این مأموریت شده است ؟ شاید بتوان از ظاهر آیه برداشت کرد که ایمان آن پدر و مادر در نزد خدا ارزش زیادى داشته است ؛ آن قدر که اقتضا داشته است فرزندى مؤمن و صالح در همین دنیا داشته باشند و این فرزند خلاف این اقتضا بود و خداوند امر فرمود او را بکشند تا فرزندى دیگر بهتر از او و صالح به آن ها عنایت نماید و با این عمل ایمان آنها نیز محفوظ بماند.
در حقیقت این کار لطفى بود که خداوند در حق این دو بنده صالح خود کرده است .
فخر رازى در این باره مىنویسد :
لأن بقاء ذلک الغلام حیاً کان مفسدة للوالدین فی دینهم وفی دنیاهم ، ولعله علم بالوحی أن المضار الناشئة من قتل ذلک الغلام أقل من المضار الناشئة بسبب حصول تلک المفاسد للأبوین، فهلذا السبب أقدم على قتله.
زنده ماندن غلام ، مفسده براى والدین در دین و دنیاى آنها داشته است ، شاید خضر [علیه السلام] از طریق وحى دانسته که ضرر ناشى از قتل غلام کمتر است از ضرر زنده ماندن او براى پدر و مادرش ، و به این سبب اقدام به قتل او کرد .
(الرازی الشافعی ، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی (الوفاة: 604)، التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب ، ج 21، ص136 ، دار النشر : دار الکتب العلمیة – بیروت – 1421هـ – 2000م ، الطبعة : الأولى.)