عصراسلام: حتی اگر این سخنِ او را چیزی مثل شوخی فرض کنیم، در این شکی نیست که هگلشناسیِ طباطبایی ریشه در پروپاگاندایی دارد که هستۀ اصلیاش سخنانی از همیندست است. اینهمه در حالی است که از ایشان تا این لحظه و در زبان فارسی هیچ نوشتۀ منسجم و علمی در دسترس پژوهندگان قرار نگرفته است که براساس آن بتوان هگلشناسی او را در بوتۀ نقد گذاشت. تقریر یک درسگفتار نامنسجم پیرامون «پدیدارشناسی روح»، بهعلاوۀ پارهای سخنان پراکندۀ دیگر که از وی دربارۀ هگل موجود است، هیچکدام متونی نیستند که عملاً به کار چنین سنجشی بیایند.
حال فرصتی مغتنم فراهم آمده است و «مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی» میزبان برگزاری درسگفتارهایی تازه از طباطبایی شده است؛ درسگفتارهایی با عنوان «اندیشۀ سیاسی جدید و تاریخ آن با محوریت اصول فلسفۀ حق هگل.»
اگرچه اینبار هم سخنانی شفاهی عرضه خواهد شد و بعید است متنی منسجم با ساختاری علمی دست اهل نظر را بگیرد، اما آنچه این نوبت را از نوبتهای پیشین متمایز میکند آن است که این بار «محوریت» درسگفتارهای طباطبایی با متنی است استثنایی که هر سخنگفتنی دربارۀ آن خودبهخود عیانکنندۀ عیار دانش گوینده بهشمار تواند رفت؛ متنی دشوار و مناقشهبرانگیز، با ژرفای فلسفی و منطقیِ بینظیر در میان آثار متأخر هگل.
در زبان فارسی دربارۀ این اثر هگل تاکنون سخنان پراکنده، سطحی، و تاریخفلسفهای فراوان گفتهاند، اما این کتاب کتابی نیست که هرکس بتواند پیرامون آن سخن بگوید. باید صبر کرد و دید که عمق مواجهۀ طباطبایی با این متن چه اندازه است و درسگفتار او به چهمیزان از تاریخفلسفهها، و شرح و خلاصههای موجود (ازجمله در زبانهای اروپایی) فراتر خواهد رفت، و تا کجا به درونۀ فلسفی، و بخصوص منطقی، و -در یک کلام- هگلیِ متن نقب خواهد زد.
مخلص کلام آنکه، چگونگیِ مواجهۀ طباطبایی با این متن بسیار مهم از فلسفۀ هگل و روش و رویکرد او در خوانش و تفسیر محتوای سیاسی، و بخصوص فلسفی آن، میتواند برای اهل نظر ملاکی باشد برای سنجیدن گستره و ژرفای فهم طباطبایی از فلسفۀ هگل، و احتمالاً و مسامحتاً، معیاری برای سنجیدن دعوی هگلشناسی او بهطور کلی.
باری، باید صبر کرد و دید کسی که مدعی است نزد او معلّق نتوانند زد، خود اکنون چگونه و تا کجا میپَرَد.
حامد صفاریان