عوالم هستى، با نظام و ترتیب خاصى از ذات حق – که در مظاهر اسما متجلى است – سرچشمه گرفته و عوالم وجود از آثار و جلوه هاى اسماى الهى است. اولین عالم، «عالم تجرّد و جبروت» است که عالم بالاتر و نزدیک تر به مبدأ متعال است و از عدم ها و نیستى ها و آنچه از آثار و تبعات ضعف وجود مى باشد، پاک تر است. به همین جهت، «عالم جبروت» نامیده مى شود؛ یعنى، عالمى که خود آن و موجودات آن، همه از فقدان ها و کمبودها – که در عوالم پایین تر وجود دارد – پاک بوده و این نقیصه ها با قرب به مبدأ متعال و تابش شدید و کامل نور وجود و برخوردارى از اشراقات ربانى، جبران گشته و جاى آنها را کمالات گرفته است. عالم بعدى، «عالم مثال، برزخ یا ملکوت» است که مترتّب بر عالم تجرّد و متأخر و نشأت گرفته از آن است. این عالم، جلوه هاى آخرین عالم از عوالم تجرد بوده که در آن، حقایق مجرد این عالم در مرتبه نازله اى و در حدود، اندازه ها و قالب ها متجلّى است. «عالم برزخ» هم به جاى خود، داراى عوالم بوده و برخى برتر از بعضى و بعضى مترتب بر برخى دیگر و نشأت گرفته از آن است. عالم آخر، «عالم جسم و یا نظام مادى» است که «عالم ناسوت» و در اصطلاح قرآن «شهادت» نیز نامیده مى شود. این عالم، متأخر از عالم برزخ و نشأت گرفته و مترتب بر آن است. عالم مادى، دورترین عالم از مبدأ متعال بوده و وجود ضعیف ترى دارد. در واقع، حقایق عالم ماده، ظهورات و تابش هاى نازله و محدود حقایق مثالى است که در ماده جلوه مى کند. بر اساس این نوع ترتیب، صورت هاى بالاتر و کامل تر آنچه در عالم ماده وجود دارد، در عالم مثال نیز وجود دارد؛ اما به صورت مثالى که با عالم مثال ساخته و متناسب با احکام، قوانین و آثار آن عالم باشد. همین طور آنچه در عالم مثال موجود است، صورت بالاتر و کامل تر آن در عالم تجرّد وجود دارد؛ ولى به صورت تجرّدى که با عالم تجرّد و معیارهاى آن متناسب باشد همچنین آنچه در عالم تجرد موجود است، صورت بالاتر و کامل تر آن در «عالم اسماى حُسناى الهى» وجود دارد؛ اما به صورت اسمى که با عالم اسما و احکام و سنن مختص به آن عالم متناسب باشد. هر حقیقتى که در عالم ماده وجود دارد، در عالم مثال، عالم تجرّد و عالم اسما به نحو کامل تر و متناسب با آن نظام ها نیز وجود دارد.
عوالم وجود: جهان هستى داراى عوالم گوناگونى است: عالم اسماى الهى، عالم تجرد، عالم مثال و عالم مادى. میان عالم مادى و اسماى الهى دو عالم تجرد و مثال وجود دارد. در فلسفه اسلامى – به ویژه در حکمت متعالیه – مستدل شده است که عوالم هستى با نظام و ترتیب خاصى از ذات حق – که در مظاهر اسما متجلى است – سرچشمه گرفته است. عوالم وجود از آثار و جلوه هاى اسماى الهى اند. نخستین عالم پس از عالم اسماى الهى عالم تجّرد و جبروت است. این عالم از آثار ضعف وجود پاک است، و از این رو عالم «جبروت» نامیده مى شود؛ یعنى، عالمى که با قرب به مبدأ متعال و برخوردارى از اشراق هاى ربانى، کمبودهایش جبران گشته و جاى آنها را کمالات گرفته است. عالم بعدى، عالم مثال، برزخ یا ملکوت است. این عالم مترتب بر عالم تجرد، و نشأت گرفته از آن است. این عالم، جلوه آخرین عوالم تجرد است که در آن حقایق مجرد، در مرتبه نازل و در حد و اندازه ها و قالب ها جلوه گر است. عالم برزخ هم داراى عوالم دیگرى است که برخى برتر از برخى دیگر و بعضى مترتب بر بعضى دیگر و نشأت گرفته از آن مى باشند. عالم آخر، عالم جسم و نظام مادى است که عالم «ناسوت» و در اصطلاح قرآن عالم «شهادت» نیز نامیده مى شود. این عالم متأخر از عالم برزخ و نشأت گرفته از آن است. عالم مادى، دورترین عالم از مبدأ متعال بوده، از وجود ضعیف ترى برخوردار است. حقایق عالم مادى، ظهورات و تابش هاى نازله و محدود حقایق مثالى است که در ماده جلوه مى کند.نگا: معاد یا بازگشت به سوى خدا، ج 1، صص 226 و 212.
بر اساس ترتیب عوالم وجود و ارتباط آنها با یکدیگر آنچه در عالم ماده موجود است، صورت هاى بالاتر و کامل ترى در عالم مثال دارند. اما به صورت مثالى و متناسب با احکام، قوانین و آثار عالم مثال مى باشند و آنچه در عالم مثال موجود است، صورت بالاتر و کامل تر آن در عالم تجرد وجود دارد؛ لکن به صورت تجردى که با عالم تجّرد و معیارهاى آن متناسب است. صورت بالاتر و کامل تر آنچه در عالم تجّرد موجود است، در عالم اسماى الهى وجود دارد،؛ ولى به صورت اسمى و متناسب با احکام و سنن مختص به عالم اسمى است. بنابراین، عوالم وجود باهم تطابق داشته، از یکدیگر جدا نیستند؛ بلکه باطن و اصل عالم مادى، عالم مثال است و این عالم، بر عالم مادى محیط است. باطن و اصل عالم مثال نیز همان عالم تجرد است که بر عالم مثال محیط است. باطن و اصل عالم تجرد نیز، همان عالم اسماى الهى است البته در این مرتبه، کامل تر و متناسب با قوانین، احکام و آثار آن این مرتبه مى باشد. به عنوان مثال آب به عنوان یک حقیقت، در عالم مثال موجود است؛ ولى نه با کم و کیف آب عالم مادى؛ بلکه با خصوصیات متناسب با عالم مثال. همچنین آب در عالم تجرد نیز موجود است، ولى آبى متناسب با قوانین عالم تجرد. حتى روابط و نسبتى هم که میان آب و موجودات دیگر در عالم مادى وجود دارد (مثل اصل رابطه آب و آتش یا آب و خاک) در عالم مثال، تجرد و اسما نیز وجود دارد ؛ ولى نوع آن به اقتضاى احکام و سنن آن عوالم، با یکدیگر متفاوت است. آیات قرآنى نیز این تحلیل عقلى را تأیید مى کند که فرصت طرح آن نیست.نگا:تجسم عمل و شفاعت، مبحث تطابق عوالم وجود. آرى براى حقایق هستى در عالم هاى مختلف، مراتبى وجود دارد که جلوه هستى یگانه خداوند است: چرخ با این اختران نغز و خوش زیباستى صورتى در زیر دارد آنچه در بالاستى صورت زیرین اگر با نردبان معرفت بر رود بالا همان با اصل خود یکتاستى / میرفندرسکى.
عوالم وجود: جهان هستى داراى عوالم گوناگونى است: عالم اسماى الهى، عالم تجرد، عالم مثال و عالم مادى. میان عالم مادى و اسماى الهى دو عالم تجرد و مثال وجود دارد. در فلسفه اسلامى – به ویژه در حکمت متعالیه – مستدل شده است که عوالم هستى با نظام و ترتیب خاصى از ذات حق – که در مظاهر اسما متجلى است – سرچشمه گرفته است. عوالم وجود از آثار و جلوه هاى اسماى الهى اند. نخستین عالم پس از عالم اسماى الهى عالم تجّرد و جبروت است. این عالم از آثار ضعف وجود پاک است، و از این رو عالم «جبروت» نامیده مى شود؛ یعنى، عالمى که با قرب به مبدأ متعال و برخوردارى از اشراق هاى ربانى، کمبودهایش جبران گشته و جاى آنها را کمالات گرفته است. عالم بعدى، عالم مثال، برزخ یا ملکوت است. این عالم مترتب بر عالم تجرد، و نشأت گرفته از آن است. این عالم، جلوه آخرین عوالم تجرد است که در آن حقایق مجرد، در مرتبه نازل و در حد و اندازه ها و قالب ها جلوه گر است. عالم برزخ هم داراى عوالم دیگرى است که برخى برتر از برخى دیگر و بعضى مترتب بر بعضى دیگر و نشأت گرفته از آن مى باشند. عالم آخر، عالم جسم و نظام مادى است که عالم «ناسوت» و در اصطلاح قرآن عالم «شهادت» نیز نامیده مى شود. این عالم متأخر از عالم برزخ و نشأت گرفته از آن است. عالم مادى، دورترین عالم از مبدأ متعال بوده، از وجود ضعیف ترى برخوردار است. حقایق عالم مادى، ظهورات و تابش هاى نازله و محدود حقایق مثالى است که در ماده جلوه مى کند.نگا: معاد یا بازگشت به سوى خدا، ج 1، صص 226 و 212.
بر اساس ترتیب عوالم وجود و ارتباط آنها با یکدیگر آنچه در عالم ماده موجود است، صورت هاى بالاتر و کامل ترى در عالم مثال دارند. اما به صورت مثالى و متناسب با احکام، قوانین و آثار عالم مثال مى باشند و آنچه در عالم مثال موجود است، صورت بالاتر و کامل تر آن در عالم تجرد وجود دارد؛ لکن به صورت تجردى که با عالم تجّرد و معیارهاى آن متناسب است. صورت بالاتر و کامل تر آنچه در عالم تجّرد موجود است، در عالم اسماى الهى وجود دارد،؛ ولى به صورت اسمى و متناسب با احکام و سنن مختص به عالم اسمى است. بنابراین، عوالم وجود باهم تطابق داشته، از یکدیگر جدا نیستند؛ بلکه باطن و اصل عالم مادى، عالم مثال است و این عالم، بر عالم مادى محیط است. باطن و اصل عالم مثال نیز همان عالم تجرد است که بر عالم مثال محیط است. باطن و اصل عالم تجرد نیز، همان عالم اسماى الهى است البته در این مرتبه، کامل تر و متناسب با قوانین، احکام و آثار آن این مرتبه مى باشد. به عنوان مثال آب به عنوان یک حقیقت، در عالم مثال موجود است؛ ولى نه با کم و کیف آب عالم مادى؛ بلکه با خصوصیات متناسب با عالم مثال. همچنین آب در عالم تجرد نیز موجود است، ولى آبى متناسب با قوانین عالم تجرد. حتى روابط و نسبتى هم که میان آب و موجودات دیگر در عالم مادى وجود دارد (مثل اصل رابطه آب و آتش یا آب و خاک) در عالم مثال، تجرد و اسما نیز وجود دارد ؛ ولى نوع آن به اقتضاى احکام و سنن آن عوالم، با یکدیگر متفاوت است. آیات قرآنى نیز این تحلیل عقلى را تأیید مى کند که فرصت طرح آن نیست.نگا:تجسم عمل و شفاعت، مبحث تطابق عوالم وجود. آرى براى حقایق هستى در عالم هاى مختلف، مراتبى وجود دارد که جلوه هستى یگانه خداوند است: چرخ با این اختران نغز و خوش زیباستى صورتى در زیر دارد آنچه در بالاستى صورت زیرین اگر با نردبان معرفت بر رود بالا همان با اصل خود یکتاستى / میرفندرسکى.