۱۳۹۶/۰۸/۱۳
–
۳۳۲ بازدید
مگر جناب مسلم بن عقیل در خانه هانی در کوفه اقامت نداشتند ؟ پس چرا وقتی شرطه های ابن زیاد به در خانه هانی می روند و هانی را به عمارت کوفه می برند و کل خانه را تفتیش می کنند مسلم را نمی بینند ؟ چگونه مسلم از خانه هانی فرار می کند ؟ تاریخ اشاره ایی نکرده است ؟
نقشه قتل عبیدالله بن زیادبنابر گزارشی که در بیشتر منابع تاریخی نقل شده، روزی عبیدالله بن زیاد برای عیادت شریک بن الاعور حارثی که از شیعیان امام علی(ع) بود و با عبیدالله دوستی داشت و در بستر بیماری در خانه هانی به سر میبرد به خانه هانی آمد. پیش از آمدن او، به پیشنهاد شریک بن اعور قرار شد مسلم در جایی پنهان شود و در زمان مناسب عبیدالله بن زیاد را به قتل رساند. هنگامی که ابن زیاد به خانه هانی آمد، مسلم بن عقیل از کشتن او امتناع کرد و دلیل امنتاع خود را نارضایتی هانی بن عروه که دوست نداشت ابن زیاد در خانهاش کشته شود و نیز حدیثی از پیامبر(ص) عنوان کرد که از کشتن به شکل غافلگیرانه منع فرمودهاند.( دینوری،اخبار الطوال، ص۲۳۵-۲۳۶)برخی پژوهشگران معاصر با بررسی گزارشهای مربوط به این واقعه، در صحت آن تردید کرده(زرگری نژاد، نهضت امام حسین(ع) و قیام کربلا،ص ۱۵۴-۱۵۷) و برخی دیگر آن را به کلی ساختگی و بیپایه دانستهاند.( دانشنامه امام حسین، ج۴، ص ۱۷۵-۱۷۶)
دستگیری هانی و قیام مسلم
ارتباط مسلم با شیعیان مخفیانه بود، اما عبیدالله بن زیاد با گماردن جاسوسی به نام معقل که خود را از طرفداران مسلم بن عقیل و علاقهمند به دیدار او نشان میداد از مخفیگاه مسلم، آگاه شد.( بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص ۷۹-۸۰) بعد از اینکه عبیدالله بن زیاد از مخفیگاه مسلم آگاه شد، هانی بن عروة را به قصر فراخواند و از او خواست مسلم را به وی تحویل دهد. چون هانی زیر بار چنین کاری نرفت بازداشت شد. هنگامی که خبر دستگیری هانی به مسلم رسید، مسلم از پیروان خود خواست قیام کنند، بنابر روایات منابع تاریخی حدود ۴۰۰۰ نفر با شعار یا منصور امت فراهم شدند.( بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۸۰؛ طبری، ج۵، ص ۳۶۸-۳۷۱) در نیروهایی که مسلم فراهم آورده بود، عبدالرحمن بن کریز فرمانده کندیان، مسلم بن عوسجه فرمانده مذحجیان، ابی ثمامه صیداوی فرمانده تمیم و همدان و عباس بن جعده بن هبیره فرمانده قریش و انصار بودند.( دینوری، اخبارالطوال، ص ۲۳۹-۲۴۰) قیام کنندگان به سوی قصر حکومت راه افتادند و آن را محاصره کردند، داخل قصر تنها ۵۰ تن از محافظان عبیدالله و نزدیکان وی حضور داشتند.( ابن سعد، طبقه خامسه، ج۱، ص ۴۶۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۸۰)
در این هنگام عبیدالله بن زیاد از بعضی از بزرگان کوفه که کنارش بودند مانند محمد بن اشعث، کثیر بن شهاب حارثی، شبث بن ربعی، قعقاع بن شور، حجار بن ابجر و شمر بن ذی الجوشن خواست که به میان جمعیت روند و با دادن وعده و وعید و ترساندن مردم از رسیدن سپاه شام، آنان را از یاری مسلم و امام حسین(ع)، بازدارند.( بلاذری، ج۲، ص ۸۰-۸۱؛ طبری، ج۵، ص ۳۶۸-۳۷۰)این حیله کارگر شد. روایات تاریخی از ترس مردم در پی تبلیغات همراهان عبیدالله و سرعت پراکنده شدن آنان از اطراف مسلم حکایت دارند، تا جایی که شبهنگام مسلم تنها ماند و جایی برای خفتن نداشت.( طبری، تاریخ،ج۵، ص۳۶۹-۳۷۱)
دستگیری و شهادت مسلم
مسلم پس از تنهایی و بی سرپناهی به زنی به نام طوعه پناه برد و در خانه او مخفی شد؛ اما پسر طوعه، صبح روز بعد، خبر را به عوامل حکومت رساند و ابن زیاد گروهی ۷۰ نفره را به محمد بن اشعث داد که مسلم را دستگیر کند و به قصر بیاورند.( بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص ۸۱؛ طبری، تاریخ، ج۵، ص ۳۵۰)
پس از زد و خوردی که میان مسلم و نیروهای حکومتی پیش آمد، محمد بن اشعث به مسلم گفت اگر تسلیم شود در امان است. بدین طریق مسلم، تسلیم شد(طبری، تاریخ، ج۵، ص ۳۵۰ ؛ ۳۷۴) و به قصر آورده شد ولی ابن زیاد، امان پسر اشعث را بیجا خواند و پس از مشاجراتی که میان وی و مسلم گذشت، دستور داد، بکیر بن حمران(بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۸۳؛ ابن اثیر، الکامل، ج۴، ص۳۵)(که در درگیری با مسلم زخمی شده بود) وی را به بالای قصر برده و سرش را از بدن جدا کند.( المفید، الارشاد، ص ۵۳-۶۳) پس از جدا کردن سر مسلم، بدن او را از بالای قصر به پایین انداختند.( مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۶۵، به نقل از میرزا خلیل کمرهای، عنصر شجاعت، ج۴، ص۷۷۳)
بنا بر برخی گزارشهای تاریخی مسلم که نگران امام حسین(ع) بود از عمر بن سعد که قریشی بود خواست تا بدو وصیت کند. نخستین وصیت او این بود تا کسی را نزد امام فرستد و او را از آمدن به کوفه منع کند. دیگر آن که جنازه او را کفن و پس از آن دفن کند و دیگر آن که بدهی او را با فروختن شمشیر و دیگر وسایلش بپردازد.( جعفریان، رسول، تاملی در نهضت عاشورا، ص ۱۶۸)
پس از شهادت مسلم، ابن زیاد دستور قتل هانی بن عروه را نیز صادر کرد و سپس سرهای این دو را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد.( ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ج۵، ص۶۲)
لذا مشاهده می شود که اگر هم به خانه هانی هجومی برده شده باشد بعد از خروج مسلم از خانه هانی بوده است.
دستگیری هانی و قیام مسلم
ارتباط مسلم با شیعیان مخفیانه بود، اما عبیدالله بن زیاد با گماردن جاسوسی به نام معقل که خود را از طرفداران مسلم بن عقیل و علاقهمند به دیدار او نشان میداد از مخفیگاه مسلم، آگاه شد.( بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص ۷۹-۸۰) بعد از اینکه عبیدالله بن زیاد از مخفیگاه مسلم آگاه شد، هانی بن عروة را به قصر فراخواند و از او خواست مسلم را به وی تحویل دهد. چون هانی زیر بار چنین کاری نرفت بازداشت شد. هنگامی که خبر دستگیری هانی به مسلم رسید، مسلم از پیروان خود خواست قیام کنند، بنابر روایات منابع تاریخی حدود ۴۰۰۰ نفر با شعار یا منصور امت فراهم شدند.( بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۸۰؛ طبری، ج۵، ص ۳۶۸-۳۷۱) در نیروهایی که مسلم فراهم آورده بود، عبدالرحمن بن کریز فرمانده کندیان، مسلم بن عوسجه فرمانده مذحجیان، ابی ثمامه صیداوی فرمانده تمیم و همدان و عباس بن جعده بن هبیره فرمانده قریش و انصار بودند.( دینوری، اخبارالطوال، ص ۲۳۹-۲۴۰) قیام کنندگان به سوی قصر حکومت راه افتادند و آن را محاصره کردند، داخل قصر تنها ۵۰ تن از محافظان عبیدالله و نزدیکان وی حضور داشتند.( ابن سعد، طبقه خامسه، ج۱، ص ۴۶۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۸۰)
در این هنگام عبیدالله بن زیاد از بعضی از بزرگان کوفه که کنارش بودند مانند محمد بن اشعث، کثیر بن شهاب حارثی، شبث بن ربعی، قعقاع بن شور، حجار بن ابجر و شمر بن ذی الجوشن خواست که به میان جمعیت روند و با دادن وعده و وعید و ترساندن مردم از رسیدن سپاه شام، آنان را از یاری مسلم و امام حسین(ع)، بازدارند.( بلاذری، ج۲، ص ۸۰-۸۱؛ طبری، ج۵، ص ۳۶۸-۳۷۰)این حیله کارگر شد. روایات تاریخی از ترس مردم در پی تبلیغات همراهان عبیدالله و سرعت پراکنده شدن آنان از اطراف مسلم حکایت دارند، تا جایی که شبهنگام مسلم تنها ماند و جایی برای خفتن نداشت.( طبری، تاریخ،ج۵، ص۳۶۹-۳۷۱)
دستگیری و شهادت مسلم
مسلم پس از تنهایی و بی سرپناهی به زنی به نام طوعه پناه برد و در خانه او مخفی شد؛ اما پسر طوعه، صبح روز بعد، خبر را به عوامل حکومت رساند و ابن زیاد گروهی ۷۰ نفره را به محمد بن اشعث داد که مسلم را دستگیر کند و به قصر بیاورند.( بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص ۸۱؛ طبری، تاریخ، ج۵، ص ۳۵۰)
پس از زد و خوردی که میان مسلم و نیروهای حکومتی پیش آمد، محمد بن اشعث به مسلم گفت اگر تسلیم شود در امان است. بدین طریق مسلم، تسلیم شد(طبری، تاریخ، ج۵، ص ۳۵۰ ؛ ۳۷۴) و به قصر آورده شد ولی ابن زیاد، امان پسر اشعث را بیجا خواند و پس از مشاجراتی که میان وی و مسلم گذشت، دستور داد، بکیر بن حمران(بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۸۳؛ ابن اثیر، الکامل، ج۴، ص۳۵)(که در درگیری با مسلم زخمی شده بود) وی را به بالای قصر برده و سرش را از بدن جدا کند.( المفید، الارشاد، ص ۵۳-۶۳) پس از جدا کردن سر مسلم، بدن او را از بالای قصر به پایین انداختند.( مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۶۵، به نقل از میرزا خلیل کمرهای، عنصر شجاعت، ج۴، ص۷۷۳)
بنا بر برخی گزارشهای تاریخی مسلم که نگران امام حسین(ع) بود از عمر بن سعد که قریشی بود خواست تا بدو وصیت کند. نخستین وصیت او این بود تا کسی را نزد امام فرستد و او را از آمدن به کوفه منع کند. دیگر آن که جنازه او را کفن و پس از آن دفن کند و دیگر آن که بدهی او را با فروختن شمشیر و دیگر وسایلش بپردازد.( جعفریان، رسول، تاملی در نهضت عاشورا، ص ۱۶۸)
پس از شهادت مسلم، ابن زیاد دستور قتل هانی بن عروه را نیز صادر کرد و سپس سرهای این دو را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد.( ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ج۵، ص۶۲)
لذا مشاهده می شود که اگر هم به خانه هانی هجومی برده شده باشد بعد از خروج مسلم از خانه هانی بوده است.