۱۳۹۷/۰۷/۱۷
–
۲۲۰ بازدید
بر محمل سبز دعا
اماما!
دلشدگان سراسیمه به زیارت تو آمدند و ما دلتنگ شدگان، عقبماندگان قافلهایم؛ راه بسیار است و راهزنان بسیارتر.
تشنگی، تاب و توانمان را برده.
و ما همچنان چشم بر ابری دوختهایم که سایه مهربانش را بر سرمان بیفکند.
اماما!
دلهای ما هر صبح و شام بهانه تو را میگیرد، جز سرود سبز تو هیچ نمیخواند و جز حضور تو، هوایی دیگر ندارد.
اماما!
تا به کی غایبانه عهد بستن؟
تا به کی غریبانه ندبه خواندن؟
تا به کی توسلهایمان بیدامان تو؟
اماما!
«فرج» تو، بیاستغاثه، ناشدنی است.
تا به کی دور از تو «اشهد انک حجة الله» گفتن؟
اماما!
بر محمل سبز دعا
اماما!
دلشدگان سراسیمه به زیارت تو آمدند و ما دلتنگ شدگان، عقبماندگان قافلهایم؛ راه بسیار است و راهزنان بسیارتر.
تشنگی، تاب و توانمان را برده.
و ما همچنان چشم بر ابری دوختهایم که سایه مهربانش را بر سرمان بیفکند.
اماما!
دلهای ما هر صبح و شام بهانه تو را میگیرد، جز سرود سبز تو هیچ نمیخواند و جز حضور تو، هوایی دیگر ندارد.
اماما!
تا به کی غایبانه عهد بستن؟
تا به کی غریبانه ندبه خواندن؟
تا به کی توسلهایمان بیدامان تو؟
اماما!
«فرج» تو، بیاستغاثه، ناشدنی است.
تا به کی دور از تو «اشهد انک حجة الله» گفتن؟
اماما!
جمعی پراکندهایم، تنهاییمان را مپسند و بیش از این، هجران را بر عاشقانت روا مدار.
به تمنای سلامت یار1
ای مهربانترین،ای آفریننده خوبیها و نکوییها، ای چشمهسارِ رحمت ازلی! سالهاست که ما در انتظار آمدن بهار سوختهایم. سالهاست که عطش سوزان زلالِ رحمت را بر لبهای خشکیده روحمان تحمل کردهایم. به بشارت آمدنش زندهایم و به امید آمدنش، ماندهایم و دعای هر صبح و شاممان، سلامت یار است.
ای خدای مهربان، ولیّات را، حجتت را، زبان گویای حکمتت را، از هر بلا و اندوه در امان دار. مولایمان را به لطفت، از شر همه مخلوقات در پناه مهرت گیر که آنکه در پناه مهر تو باشد، از هر بلایی مصون است.
رحیما! آنانکه خزان را برای بهار سبز موعودمان میپسندند، لحظهای از قهرت رها مساز که بسیاری میخواهند که نور خدا را خاموش ببینند و خدا نور خود را با ظهور مهدی آلمحمد صلی الله علیه و آله تمام میکند.
معبودا! مولای ما، اباصالح المهدی، زلالِ حیاتبخش وجود است، روح زندگی است، مایه بقای عالم است؛ دست بدخواهان را از دامان پرعظمتش کوتاه دار و جوشن حفظ خود را بر او بپوشان.
به تمنای ظهور یار2
ای سرچشمه همه مهربانیها! انتظارمان طولانی شد و سیهدلان به شماتت ما ایستادهاند و ما شکایتِ دل بهسوی تو میآوریم. به تو شکوه میکنیم از فقدان پیامبرمان، از غیبت اماممان، از دشواری و تنگی زمانه، از مکر و حیله روزگار.
به تو شکوه میکنیم از تاریکی دوران، از آلودگی روحمان به دنیا و از تو گشایشی میطلبیم؛ گشایشی به تعجیل از تو میخواهیم. با عزتمندی او یاریمان کن و به ظهور امام عدل، چشممان را روشن دار.
خداوندا! راه بیرون شدن از غم و اندوه و رسیدن به وادی شادمانی، درگاه لطف توست. آنچه در عالم میگذرد، به اراده تو شکل میگیرد. هیچ رنجی برطرف نمیشود، مگر به نگاه مهربان تو. به مهربانیات، باب فرج بر ما بگشا و سلطه غم را از سرمان به دور دار، یا ذالعرش العظیم، یا ذالمنّ الکریم!
لطیفا! حجتت را اذن ظهور ده تا زلالِ عدل را میان بندگانت جاری کند، باران رحمت بر زمین مرده ببارد و به نسیم حیاتبخش حضورش، دلهای مردهمان را زنده کند. به پریشانی و زاری ما رحم آور؛ در ظهورش تعجیل کن و باب آمدنش را بگشا.
شتاب کن در گشایش
ای مهدی، ای وارث علی(ع)!
کاسه گدایی مردمان تهی مانده، دگر بار نگین پادشاهی به مستمندان عطا کن.
ای مهدی، ای وارث یوسف صدیق!
نومیدی، همه دلها را پر کرده؛ روح امید در کالبد مرده جهان بِدم.
ای مهدی، ای مسیحا دم!
بیماری و درماندگی همهجاگیر شده؛ شفا و بهبودی بر بیماران ارزانی کن.
ای مهدی، ای وارث علوم رضوی!
دانش حقیقی از قلبها رخت بربسته؛ تو تشنهکامان ناکام را سیراب کن.
و ای مهدی، ای بنده کرنشگر خدا!
روح بندگی در جهان مرده، روح ایمان را دوباره در دلها زنده کن. ای خورشید تابناک،
تا به کی پردهنشینی! ای ماه درخشنده شبهای تار، تا به کی در پس تکابرها نهانی! ای بهار دوران،
تا به کی خار و خسها، مجلسآرای سبزهزارانند! ای شمشیر آختة یزدان، تا به کی نابکاران، مطلقالعنانند؟
آه… چه میگویم؟
او خود نیز چشم به راه است؛ ندای یاریخواهیاش قرنهاست که به گوش میرسد، اما جز اندک نیکان، دیگران اجابتش نکردهاند. صدای پرطنین دعایش بر فرج و گشایش، صدها سال است که در گوشه و کنار بلند است، اما آمینگویانِ راستکردار کمیاب!
این نوای اوست که در کنار خانه توحید، در لباسی ناشناس، ربّالبیت را میخواند و درخواست میکند: «الَّلهُمّ اَنْجزلی ما وَعَدْتَنی؛خدایا آنچه را به من وعده نمودی، برسان».
بیاییم با پیمان ولایت بر آستان ولایتمدارش، دست بیعت را به سویش دراز کنیم و با مددخواهی از حضرت حق، زنگارهای پلیدی را از جان خویش بزداییم و قلب و جان را به شنیدن کلمات گهربار او و پدران پاکش صفا بخشیم و هر صبح و شام فرج حضرتش را از خدای متعال مسئلت کنیم و همیشه این دعا را از صمیم جان زمزمه کنیم:
«اللَّهُّمَ عَجِّل لِوَلیک الفَرَج؛بارالها! در فرج و گشایش برای ولیّات شتاب کن».
عهدی دوباره
خدای مهربان من!
در این هنگامه سحر که تیرگی رو به نیستی میرود و روشنی جان میگیرد، با ذره ذره وجود خود، تو را میخوانم و زیباترین ترانه هستی را به تو هدیه میکنم.
ای پروردگار نور و رفعت، ای پروردگار جوشش و زایش!
ای نازلکننده تورات و انجیل و زبور!
ای فرستنده قرآن عظیم و فرشتگان قریب و پیامبران کریم!
دستان سبز خواهشم را بهسوی نگاه بخشنده تو میگیرم تا به مدد ملک قدیم خود، از روشنی طبیعت سیرابم سازی، ای زنده استوار!
تو را به نام تابندهات که همه آسمانها و زمینها را روشن ساخته و به تلاوت آن، اولین و آخرین نیک میگردد، سوگند میدهم:
ای حیاتبخش مردگان و میراننده زندگان، ای زندهای که هیچ معبودی جز تو نیست! عاجزانه تقاضای مرا با توانایی بیکرانت بپذیر و مولایمان، امام هادیمان، او را که برای اقامه امر تو قیام میکند، برای دلهای خسته و جانهای سوختهمان برسان که سلامها و صلواتهایمان در مشرق و مغرب زمین، در دشت و کوه و بیابان و دریا، به شماره کلمات تو و به سنگینی عرش تو، همه برای او و پدران گرامی اوست.
خدای خوب من!
در این صبح مقدس و در همه صبحهایی که چشمانم به رنگ زندگی باز میشوند، با او پیمان میبندم و بیعتش را گردن مینهم و هرگز از آن بیرون نمیآیم.
خدای من!
مرا از یاران و همرهان ولیّمان قرار ده؛ آنان که پیشی گرفتهاند در دفاع از او، در اطاعت او، در حمایت از او، در ارادتورزی به او.
خدایا! مرا از شهیدان رکاب او بگردان.
پروردگارا! اگر روزی مرگ به سراغ من آمد ـ که خواهد آمد ـ پس مرا به گونهای از گور بیرون آر که کفنم جامه جنگ من باشد و شمشیرم کشیده و نیزهام برافراشته باشد تا دعوت داعی تو را اجابت کنم.
پروردگارا! بزرگ آرزوی من، دیدن چهره دلنشین آن عزیز و پیشانیِ بلند و درخشان اوست که روشنی چشمان من است. پس شتاب فرما در فرج شیرین او و آسان نما ظهور سبزش را و گل بباران راه آمدنش را که تنها تو میدانی، چه عظمتی است در پیمودن راه او و چه گواراست اطاعت از امر او و چه لذتی است در پشتیبانی و حمایت او!
پروردگارا! او واسطه فیض بیکرانه توست. شهرهایت را با وجودش آباد ساز و بندگانت را با نفسهای مهدویاش زنده گردان.
به راستی که تعبیر زیبای تو، حکایت رسای حق است: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النّاسِ.»3 پس برای پاکی دستهای تبهکار ما، ولیّ خود را، زاده دختر گرامی پیامبرت را، همنام محبوبت محمد صلی الله علیه و آله را، بفرست تا رشته ظلم و جور باطل را بدرد و بنای حق را استوار سازد.
پروردگارا! وجود مبارک او را پناهگاه بندگان ستمدیده و آنانکه یاوری جز تو ندارند، قرار ده و کلام گرانقدرش را احیاکننده احکام فراموششده خود و سنّتهای از یادرفته رسولت بگردان و او را از شر شبپرستان ظالم سلامت بدار.
خدایا! دل لطیف پیامبرت را به دیدار او شاد گردان و نوای جانبخش دعوت او را به پیروان منتظرش برسان.
خدایا! بر بیچارگی ما رحم آور و کلاف سردرگم و آشفته روزمرّگیهایمان را به حضور گرم مولایمان سامان بخش.
ظهور او را بهرغم ادعای بیخبران، نزدیک ساز، ای مهربانترین عزیز مهربان!
1. منیره زارعان، روح بهار، صص 75 و 76.
2. همان، صص 76 ـ 78.
3. دعای عهد.