۱۳۹۶/۰۴/۱۹
–
۲۹۵ بازدید
«دعاى سحر» چشمه معرفتى است که از قلب سرشار و علم و محبت بى کران امام باقر علیه السلامجوشید و بر زبان حق گوى او جارى گشته است و به وسیله امام رضا علیه السلامنقل شده است. این دعا در سحرگاهان ماه رحمت و ضیافت الهى، زینت بخش محمل دل سوختگان و شمع بزم مناجاتیان شب زنده دار است.
حضرت باقر علیه السلام در عظمت و ارزش این دعا مى فرماید: «اگر مردم به اهمیت و بزرگى خواسته هایى که در این دعا آمده و سرعت اجابت آنها در حق خواننده اش، پى مى بردند، براى دست یافتن آن با شمشیر با یکدیگر مى جنگیدند»[۱].
«دعاى سحر» چشمه معرفتى است که از قلب سرشار و علم و محبت بى کران امام باقر علیه السلامجوشید و بر زبان حق گوى او جارى گشته است و به وسیله امام رضا علیه السلامنقل شده است. این دعا در سحرگاهان ماه رحمت و ضیافت الهى، زینت بخش محمل دل سوختگان و شمع بزم مناجاتیان شب زنده دار است.
حضرت باقر علیه السلام در عظمت و ارزش این دعا مى فرماید: «اگر مردم به اهمیت و بزرگى خواسته هایى که در این دعا آمده و سرعت اجابت آنها در حق خواننده اش، پى مى بردند، براى دست یافتن آن با شمشیر با یکدیگر مى جنگیدند»[1].
و در کلامى دیگر مى فرماید: «اگر مى خواستم سوگند بخورم، قسم مى خوردم که اسم اعظم خداوند در این دعا است. پس در هنگام خواندن خداوند با این دعا، جدیت و کوشش کنید؛ چون این دعا از علوم و حقایق پنهان و سر به مهر است. آن را از نااهلان؛ یعنى، منافقان و دروغ گویان و منکران کتمان کنید و تنها بر شایستگان آشکار سازید»[2].
این دعاى نورانى و پرمایه، در بردارنده درخواست ها و تقاضاهاى بزرگ و ارزش مندى است و اوصاف جلال و جمال الهى، در آن درخواست شده است. شاید مهم ترین هدف این دعا، قرار گرفتن انسان در مسیرى است که اسما و صفات پاک خداوند، در او تبلور یابد و وجودش جلوه گاه این اوصاف برجسته و ممتاز گردد.
انسان با زمزمه این دعاى ربانى و تضرّع و التجا به ذات اقدس اله، فراهم شدن زمینه تجلّى و ظهور اسماى حسنى و صفات اولیاى الهى را در وجود خود درخواست مى کند؛ تا این قابلیت و شایستگى را بیابد که آینه دار کمالات حق و مظهر صفات پروردگارش گردد.
«دعاى سحر» سبک و سیاق ویژه اى دارد که ممکن است براى خواننده عجیب و نامأنوس باشد و درک و فهم محتواى آن، دشوار و سنگین به نظر برسد؛ ولى باید دانست که این دعا و سایر ادعیه معصومین علیهم السلام ، تنها بیان الفاظى زیبا و آهنگین و چینش عباراتى موزون و قافیه دار نیست؛ بلکه این دعاها، ترجمان حالات قلبى و مشاهدات باطنى و یافته ها و شهود آنان است که از زبان حال، به زبان سر و از درون به گفتار سرایت مى کند. بنابراین پى بردن به اشارت هاى آنان و آشنایى با مراد و منظورشان، جز با نزدیکى به افق معرفت و همگونگى با حالات روحى و مشاهدات ایشان، امکان پذیر نیست.
تا انسان به کمال بندگى و اوج دلدادگى و شیفتگى نسبت به حضرت محبوب نرسد و حضور و ظهور حق را در همه مظاهر و جلوه هاى هستى، به تماشا ننشیند و حجاب هاى غفلت و گناه و خودبینى از مقابل دیدگان بصیرتش کنار نرود؛ نمى تواند به حقیقت و سرّ خواسته هاى ولىّ اعظم خداوند، در این دعاى آکنده از رموز بندگى و توحید و معرفت برسد. البته معناى این سخن، محروم ماندن از برکات این سفره رحمت و هدیه الهى نیست؛ چون آثار و فواید دعاهاى خاندان عصمت علیهم السلام ، به حدى گسترده و بى کران است که هیچ کس از آنها بى بهره نمى ماند. اما میزان برخوردارى از این برکات روحانى و ملکوتى، بستگى کامل به مقدار نیاز معنوى و درجه معرفت و آمادگى انسان دارد.
در مورد سبک و شیوه خاص دعاى سحر، مى توان چنین گفت: سالک راه خدا و دوستدار کمال و سعادت، پس از گذشتن از عوالم حسّ و خیال و عقل و پشت سر نهادن سراى فریب، به وادى آخرت گام مى نهد و به عالم اسما و صفات الهى وارد مى شود. در این عالم نیز از اسما و صفاتى که احاطه و اشراف کمترى دارند، عبور مى کند و به اسما و صفاتى که شمول و احاطه و گستردگى بیشترى دارند، مى رسد. سپس از اسما و صفات گذشته و به عالم خدایى و حضرت الهى مى رسد و با چشم و دیده باطن، حضرت احدیت را مشاهده مى کند و پروردگار متعال، با تجلیات اسمایى و صفاتى براى او تجلّى مى کند.
در اینجا متوجه مى گردد که برخى اسما و صفات، گسترده و بعضى گسترده تر، برخى زیبا و بعضى زیباتر، پاره اى شریف و بخشى شریف تر و بعضى کامل و برخى کامل تر است. در این حال با زبانى در خور و مناسب با این حال و آن عالم، از پروردگارش خوب ترین، زیباترین، شریف ترین و کامل ترین صفات ربوبى را درخواست و چنین تضرع مى کند: «اللهم انى اسئلک من بهائک بابهاه»، «اللهم انى اسئلک من جمالک باجمله»، «اللهم انى اسئلک من کمالک باکمله»، «اللهم انى اسئلک من عظمتک باعظمها» و… .
هنگامى که چنین بنده مجاهد و سعادت مندى، از عالم الوهیت گذشت و به مقام «احدیت» و «قرب مطلق» و «رحمت واسعه» رسید و شهود این مقام برایش ثابت و مستقر گردید؛ همه صفات الهى را امواج دریاى وجود و اشراقات نور ذات مى یابد و همه را متحد با یکدیگر و با ذات پاک خداوند مى بیند و در مى یابد که برخى صفات نسبت به بعضى دیگر، افضلیت، اشرفیت و اکملیتى ندارند؛ بلکه همگى زیبا، شریف، کامل و عظیم هستند و هر چه هست، زیبایى، شرف، کمال و عظمت است و این دید و مشاهده اش را چنین بیان مى دارد: «و کل بهائک بهى»، «کل جمالک جمیل»، «کل کمالک کامل» و «کل عظمتک عظیمة».
چون مسافر به سوى خدا و طالب رستگارى و فلاح به این مقام و منزلت ـ که مقام تساوى تجلیّات است ـ نائل مى گردد و همه صفات را در شرافت و کمال یکسان مى بیند؛ همه آنها را یک جا درخواست مى کند: «اللهم انى اسئلک ببهائک کلّه»، «اللهم انى اسئلک بکمالک کلّه»، «اللهم انى اسئلک بکامل کلّه»، «اللهم انى اسئلک بعظمتک کلّها…»[3].
__________________
[1]. سید بن طاوس، اقبال الاعمال، ص 76، چاپ رحلى، دارالکتب الاسلامیه.
[2]. همان.
[3]. برگرفته از: امام خمینى، شرح دعاى سحر، ترجمه سید احمد فهرى، ص 42، انتشارات فیض کاشانى، چاپ دوم، 1380.
حضرت باقر علیه السلام در عظمت و ارزش این دعا مى فرماید: «اگر مردم به اهمیت و بزرگى خواسته هایى که در این دعا آمده و سرعت اجابت آنها در حق خواننده اش، پى مى بردند، براى دست یافتن آن با شمشیر با یکدیگر مى جنگیدند»[1].
و در کلامى دیگر مى فرماید: «اگر مى خواستم سوگند بخورم، قسم مى خوردم که اسم اعظم خداوند در این دعا است. پس در هنگام خواندن خداوند با این دعا، جدیت و کوشش کنید؛ چون این دعا از علوم و حقایق پنهان و سر به مهر است. آن را از نااهلان؛ یعنى، منافقان و دروغ گویان و منکران کتمان کنید و تنها بر شایستگان آشکار سازید»[2].
این دعاى نورانى و پرمایه، در بردارنده درخواست ها و تقاضاهاى بزرگ و ارزش مندى است و اوصاف جلال و جمال الهى، در آن درخواست شده است. شاید مهم ترین هدف این دعا، قرار گرفتن انسان در مسیرى است که اسما و صفات پاک خداوند، در او تبلور یابد و وجودش جلوه گاه این اوصاف برجسته و ممتاز گردد.
انسان با زمزمه این دعاى ربانى و تضرّع و التجا به ذات اقدس اله، فراهم شدن زمینه تجلّى و ظهور اسماى حسنى و صفات اولیاى الهى را در وجود خود درخواست مى کند؛ تا این قابلیت و شایستگى را بیابد که آینه دار کمالات حق و مظهر صفات پروردگارش گردد.
«دعاى سحر» سبک و سیاق ویژه اى دارد که ممکن است براى خواننده عجیب و نامأنوس باشد و درک و فهم محتواى آن، دشوار و سنگین به نظر برسد؛ ولى باید دانست که این دعا و سایر ادعیه معصومین علیهم السلام ، تنها بیان الفاظى زیبا و آهنگین و چینش عباراتى موزون و قافیه دار نیست؛ بلکه این دعاها، ترجمان حالات قلبى و مشاهدات باطنى و یافته ها و شهود آنان است که از زبان حال، به زبان سر و از درون به گفتار سرایت مى کند. بنابراین پى بردن به اشارت هاى آنان و آشنایى با مراد و منظورشان، جز با نزدیکى به افق معرفت و همگونگى با حالات روحى و مشاهدات ایشان، امکان پذیر نیست.
تا انسان به کمال بندگى و اوج دلدادگى و شیفتگى نسبت به حضرت محبوب نرسد و حضور و ظهور حق را در همه مظاهر و جلوه هاى هستى، به تماشا ننشیند و حجاب هاى غفلت و گناه و خودبینى از مقابل دیدگان بصیرتش کنار نرود؛ نمى تواند به حقیقت و سرّ خواسته هاى ولىّ اعظم خداوند، در این دعاى آکنده از رموز بندگى و توحید و معرفت برسد. البته معناى این سخن، محروم ماندن از برکات این سفره رحمت و هدیه الهى نیست؛ چون آثار و فواید دعاهاى خاندان عصمت علیهم السلام ، به حدى گسترده و بى کران است که هیچ کس از آنها بى بهره نمى ماند. اما میزان برخوردارى از این برکات روحانى و ملکوتى، بستگى کامل به مقدار نیاز معنوى و درجه معرفت و آمادگى انسان دارد.
در مورد سبک و شیوه خاص دعاى سحر، مى توان چنین گفت: سالک راه خدا و دوستدار کمال و سعادت، پس از گذشتن از عوالم حسّ و خیال و عقل و پشت سر نهادن سراى فریب، به وادى آخرت گام مى نهد و به عالم اسما و صفات الهى وارد مى شود. در این عالم نیز از اسما و صفاتى که احاطه و اشراف کمترى دارند، عبور مى کند و به اسما و صفاتى که شمول و احاطه و گستردگى بیشترى دارند، مى رسد. سپس از اسما و صفات گذشته و به عالم خدایى و حضرت الهى مى رسد و با چشم و دیده باطن، حضرت احدیت را مشاهده مى کند و پروردگار متعال، با تجلیات اسمایى و صفاتى براى او تجلّى مى کند.
در اینجا متوجه مى گردد که برخى اسما و صفات، گسترده و بعضى گسترده تر، برخى زیبا و بعضى زیباتر، پاره اى شریف و بخشى شریف تر و بعضى کامل و برخى کامل تر است. در این حال با زبانى در خور و مناسب با این حال و آن عالم، از پروردگارش خوب ترین، زیباترین، شریف ترین و کامل ترین صفات ربوبى را درخواست و چنین تضرع مى کند: «اللهم انى اسئلک من بهائک بابهاه»، «اللهم انى اسئلک من جمالک باجمله»، «اللهم انى اسئلک من کمالک باکمله»، «اللهم انى اسئلک من عظمتک باعظمها» و… .
هنگامى که چنین بنده مجاهد و سعادت مندى، از عالم الوهیت گذشت و به مقام «احدیت» و «قرب مطلق» و «رحمت واسعه» رسید و شهود این مقام برایش ثابت و مستقر گردید؛ همه صفات الهى را امواج دریاى وجود و اشراقات نور ذات مى یابد و همه را متحد با یکدیگر و با ذات پاک خداوند مى بیند و در مى یابد که برخى صفات نسبت به بعضى دیگر، افضلیت، اشرفیت و اکملیتى ندارند؛ بلکه همگى زیبا، شریف، کامل و عظیم هستند و هر چه هست، زیبایى، شرف، کمال و عظمت است و این دید و مشاهده اش را چنین بیان مى دارد: «و کل بهائک بهى»، «کل جمالک جمیل»، «کل کمالک کامل» و «کل عظمتک عظیمة».
چون مسافر به سوى خدا و طالب رستگارى و فلاح به این مقام و منزلت ـ که مقام تساوى تجلیّات است ـ نائل مى گردد و همه صفات را در شرافت و کمال یکسان مى بیند؛ همه آنها را یک جا درخواست مى کند: «اللهم انى اسئلک ببهائک کلّه»، «اللهم انى اسئلک بکمالک کلّه»، «اللهم انى اسئلک بکامل کلّه»، «اللهم انى اسئلک بعظمتک کلّها…»[3].
__________________
[1]. سید بن طاوس، اقبال الاعمال، ص 76، چاپ رحلى، دارالکتب الاسلامیه.
[2]. همان.
[3]. برگرفته از: امام خمینى، شرح دعاى سحر، ترجمه سید احمد فهرى، ص 42، انتشارات فیض کاشانى، چاپ دوم، 1380.