۱۳۹۶/۱۱/۱۵
–
۶۳۶۶ بازدید
سلام خیلی این جمله رو شنیدیم که بعضیا میگن دلت خدایی باشه (حالا در امور مختلف) در پاسخ به این افراد چه جوابی باید داد؟
الف ) در بسیاری روایات هست که ایمان سه رکن دارد: 1 . اقرار به زبان 2 . باور به قلب 3 . عمل با ارکان. در این روایات عمل جزء ایمان و لازمه آن شمرده شده است. ب ) موضوع دلپاکی و عدم لزوم حفظ ظاهر
برای مسلمان بودن ،دل پاک بودن ، قطعا لازم است ولی کافی نیست ! اگر چنین باشد ؛آیات حجاب وآداب پوشیدن لباس که درقرآن آمده است ،ودر امور ظاهری سخن می گوید، لغو می شود! علاوه براینکه مسلمان باید برای مسلمانی خود ورفتارصحیحش معیار داشته باشد .
ج ) رابطه ظاهر و باطن
رابطه مستقیمی میان ظاهر انسان و باطن او و همچنین اثرگذاری ظاهر روی باطن و اثرگذاری باطن روی ظاهر، وجود دارد و اینگونه نیست که ظاهر افراد از باطن آنها بیگانه باشد و باطن آنها از ظاهرشان.
در روایتی حضرت علی(علیه السلام) می فرماید:
«لِکُلِّ ظَاهِرٍ بَاطِنٌ عَلَی مِثَالِهِ فَمَنْ طَابَ ظَاهِرُهُ طَابَ بَاطِنُهُ وَ مَا خَبُثَ ظَاهِرُهُ خَبُثَ بَاطِنُه»؛ «برای هر ظاهری باطنی همانند ظاهر هست. پس هر که ظاهرش پاک باشد باطنش نیز پاک است و هر چه ظاهرش پلید است، باطنش نیز پلید است»[ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 479.]در این روایت به رابطه مستقیم ظاهر و باطن اشاره شده است. و در روایت دیگر امام علی(علیه السلام) می فرماید:
«مَنْ حَسُنَتْ سَرِیرَتُهُ حَسُنَتْ عَلَانِیَتُه»[ همان، ص 254.] «هر کس درونش نیکو باشد، ظاهرش نیز نیکو می گردد»[ تربیت فرزند وغیرت انسانی و الهی اصلاح ظاهر، اولین محور تربیت، آیت الله شیخ مجتبی تهرانی، شماره 19781، 13 آبان 1389، صفحه معارف.]این همان ضربالمثل: «از کوزه همان برون تراود که در اوست.»
با توجه به مقدمه گفته شده اینک به چند نشانه قلب پاک اشاره میشود:
1. قلب پاک در پرتو اطاعت از خدا
قلب پاک و به تعبیر قرآن کریم «قلب سلیم» [ شعراء (26)، آیه 89.] رفتار و کردار و گفتار انسان را نورانی ساخته و خروجی آن عمل صالح، انجام واجبات و ترک محرمات است.
نمی شود کسی مدعی قلبی پاک باشد، اما رفتارش مبتنی بر گناه، معصیت، وسوسه های شیطانی و هوس های آلوده باشد.
انسان ها باید در قاموس اندیشه خود این نکته اساسی را بنگاردند که درون پاک، بیرونی پاک می پروراند همانگونه که خداوند متعال می فرماید:
(((وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلاَّ نَکِدا))) [ اعراف (7)، آیه 58.]«سرزمین پاکیزه و شیرین)، گیاهش به فرمان پروردگار می روید؛ امّا سرزمین های بد طینت(و شوره زار)، جز گیاه ناچیز و بی ارزش، از آن نمی روید».
نابراین می توان گفت رابطه بین قلب پاک وعمل از نوع رابطه ریشه و میوه است.
آنان که به بهانه صاف وپاک بودن دل، ضروریات اسلامی را ترک می کنند در واقع می خواهند از انجام تکلیف فرار نموده خود را بازی داده وتو جیه برای خودشان داشته باشد چراکه عمل به ضروریات دینی ، دستوری قرآنی و واجبی شرعی است و بر تمام مسلمانان واجب گردیده است.
2. «ایمان و عمل صالح» معیار قلب پاک
خداوند متعال دو معیار ایمان و عمل صالح را برای ارزیابی اعمال قرار داده و فرموده:
«إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْر. إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ…» [ عصر (103)، آیات 2و 3.]«که انسان ها همه در زیانند؛ مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند».
با توجه به این آیات و دیگر آیات قرآن کریم، اگر قرار بود قلب پاک به عنوان تنها مبنای ارزیابی اعمال کافی باشد، دیگر تأکید بر عمل صالح در قرآن و دستورات دینی معنا نداشت. وانگهی، اگر ملاک ایمان و تقوی صرفا داشتن قلب پاک بود؛ پس این همه امر و نهی، واجب و مستحب و آداب و احکام، که در قرآن کریم آمده، برای چه بود!
دستورهایی که در قرآن کریم و روایات اهل بیت(علیهم السلام) در رابطه با انجام واجبات از قبیل: نماز، روزه، حج، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر و… و پرهیز ار محرماتی همچون: غیبت، تهمت، دروغ، دزدی، نگاه نامشروع، زنا و… آمده، چه فلسفه ای می تواند داشته باشد؟!
اگر مهم فقط قلب پاک است، دستور خداوند به زنان پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و زنان مؤمنه مبنی بر رعایت حجاب و عفت چگونه توجیه می شود؟
برای مسلمان بودن ،دل پاک بودن ، قطعا لازم است ولی کافی نیست ! اگر چنین باشد ؛آیات حجاب وآداب پوشیدن لباس که درقرآن آمده است ،ودر امور ظاهری سخن می گوید، لغو می شود! علاوه براینکه مسلمان باید برای مسلمانی خود ورفتارصحیحش معیار داشته باشد .
ج ) رابطه ظاهر و باطن
رابطه مستقیمی میان ظاهر انسان و باطن او و همچنین اثرگذاری ظاهر روی باطن و اثرگذاری باطن روی ظاهر، وجود دارد و اینگونه نیست که ظاهر افراد از باطن آنها بیگانه باشد و باطن آنها از ظاهرشان.
در روایتی حضرت علی(علیه السلام) می فرماید:
«لِکُلِّ ظَاهِرٍ بَاطِنٌ عَلَی مِثَالِهِ فَمَنْ طَابَ ظَاهِرُهُ طَابَ بَاطِنُهُ وَ مَا خَبُثَ ظَاهِرُهُ خَبُثَ بَاطِنُه»؛ «برای هر ظاهری باطنی همانند ظاهر هست. پس هر که ظاهرش پاک باشد باطنش نیز پاک است و هر چه ظاهرش پلید است، باطنش نیز پلید است»[ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 479.]در این روایت به رابطه مستقیم ظاهر و باطن اشاره شده است. و در روایت دیگر امام علی(علیه السلام) می فرماید:
«مَنْ حَسُنَتْ سَرِیرَتُهُ حَسُنَتْ عَلَانِیَتُه»[ همان، ص 254.] «هر کس درونش نیکو باشد، ظاهرش نیز نیکو می گردد»[ تربیت فرزند وغیرت انسانی و الهی اصلاح ظاهر، اولین محور تربیت، آیت الله شیخ مجتبی تهرانی، شماره 19781، 13 آبان 1389، صفحه معارف.]این همان ضربالمثل: «از کوزه همان برون تراود که در اوست.»
با توجه به مقدمه گفته شده اینک به چند نشانه قلب پاک اشاره میشود:
1. قلب پاک در پرتو اطاعت از خدا
قلب پاک و به تعبیر قرآن کریم «قلب سلیم» [ شعراء (26)، آیه 89.] رفتار و کردار و گفتار انسان را نورانی ساخته و خروجی آن عمل صالح، انجام واجبات و ترک محرمات است.
نمی شود کسی مدعی قلبی پاک باشد، اما رفتارش مبتنی بر گناه، معصیت، وسوسه های شیطانی و هوس های آلوده باشد.
انسان ها باید در قاموس اندیشه خود این نکته اساسی را بنگاردند که درون پاک، بیرونی پاک می پروراند همانگونه که خداوند متعال می فرماید:
(((وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلاَّ نَکِدا))) [ اعراف (7)، آیه 58.]«سرزمین پاکیزه و شیرین)، گیاهش به فرمان پروردگار می روید؛ امّا سرزمین های بد طینت(و شوره زار)، جز گیاه ناچیز و بی ارزش، از آن نمی روید».
نابراین می توان گفت رابطه بین قلب پاک وعمل از نوع رابطه ریشه و میوه است.
آنان که به بهانه صاف وپاک بودن دل، ضروریات اسلامی را ترک می کنند در واقع می خواهند از انجام تکلیف فرار نموده خود را بازی داده وتو جیه برای خودشان داشته باشد چراکه عمل به ضروریات دینی ، دستوری قرآنی و واجبی شرعی است و بر تمام مسلمانان واجب گردیده است.
2. «ایمان و عمل صالح» معیار قلب پاک
خداوند متعال دو معیار ایمان و عمل صالح را برای ارزیابی اعمال قرار داده و فرموده:
«إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْر. إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ…» [ عصر (103)، آیات 2و 3.]«که انسان ها همه در زیانند؛ مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند».
با توجه به این آیات و دیگر آیات قرآن کریم، اگر قرار بود قلب پاک به عنوان تنها مبنای ارزیابی اعمال کافی باشد، دیگر تأکید بر عمل صالح در قرآن و دستورات دینی معنا نداشت. وانگهی، اگر ملاک ایمان و تقوی صرفا داشتن قلب پاک بود؛ پس این همه امر و نهی، واجب و مستحب و آداب و احکام، که در قرآن کریم آمده، برای چه بود!
دستورهایی که در قرآن کریم و روایات اهل بیت(علیهم السلام) در رابطه با انجام واجبات از قبیل: نماز، روزه، حج، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر و… و پرهیز ار محرماتی همچون: غیبت، تهمت، دروغ، دزدی، نگاه نامشروع، زنا و… آمده، چه فلسفه ای می تواند داشته باشد؟!
اگر مهم فقط قلب پاک است، دستور خداوند به زنان پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و زنان مؤمنه مبنی بر رعایت حجاب و عفت چگونه توجیه می شود؟