خانه » همه » مذهبی » رابطه شوروی و حزب توده با ایران

رابطه شوروی و حزب توده با ایران


رابطه شوروی و حزب توده با ایران

۱۳۹۵/۰۸/۰۱


۱۰۳۳ بازدید

مانفهمیدیم شوروی سابق حزب توده زمانی دربین ملت ایران جایگا طرفدارانی پیدامیکند زمانی باایران وارد جنگ میشوند ودرشمال جنگلیها راسرکوب میکند وامروز دوست شریک اقتصادی نظامی تسلیحاتی منطقه ای ایران شد است راز رمز این تغییرات استراتژیک منطقه ای ایران درمقابل روسیه چیست واصلا حزب توده به چه انگیزه ای بوجود امد ودرایران جایگاهی پیدا کردن دنباله رو چه اهداف برنامه ای برای روسیه بودن وچراسرکوب شدن وچراامروز روسیه دوست ایران شده است؟

حزب توده پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان مهم ترین نماینده جریان چپ و مارکسیستی در ایران فعالیت داشت که با توجه به جایگاه مذهب در جامعه ایران هیچگاه نتوانست جایگاه قابل توجهی در کشور پیدا نماید . در ادامه برای روشن شدن پاسخ سؤال شما نگاهی به پیدایش حزب توده و سیر فعالیت آن در کشور و رابطه کشور ما با شوروی سابق و روسیه امروز خواهیم داشت .
« حزب توده »
حزب توده مهم‌‌ترین نماینده جریان چپ و مارکسیستی در ایران محسوب می شود.
تشکیل حزب توده ایران به سال 1320 یعنی اشغال ایران توسط قوای انگلیس و شوروی و سقوط حکومت رضا خان بر می گردد و آن را باید سرآغاز احیای جنبش کمونیستی در ایران تلقی کرد .
نقش حمایت ها و هدایت های شوروی در تشکیل این حزب را نمی توان انکار نمود و در اسناد و اعترافات رهبران و بنیان گذران حزب به این مسأله تصریح شده است چنان که انور خامه ای از رهبران حزب توده و کمونیست های قدیمی در ایران می گوید : با وساطت رضا روستا مشروط به رعایت شرایط خاص و توجه به موازین لازم ، اجازه تأسیس حزب از سوی مقامات شوروی صادر شد .( خامه ای ، انور ، خاطرات ، ج2 ، ص 16-17)
این حزب با مشارکت طیف های گسترده ای از نیروهای چپ و دموکرات تشکیل شد که در میان آنان اعضای گروه 53 نفر(این گروه توسط تقی ارانی با هدف احیای حزب کمونیست تشکیل گردید و از آنجا که تعداد بازداشت شدگان متهم به فعالیت های کمونیستی به 53 نفر رسید ، این گروه به گروه 53 نفر مشهور شدند . که برخی از آنان پس از آزادی از زندان هسته ای اولیه حزب توده را بنا نهادند .) و برخی از رهبران حزب سوسیالیست ایران و چهره ای ملی و کمونیست حضور داشتند .( احمدی حاجیکلایی ، حمید ، جریان شناسی چپ در ایران ، تهران :پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ، 1387، ص 152-153)
حزب توده با تشکیلات منسجم و قوی و همچنین شعارهای عدالت خواهانه و ضد استثماری خود موفق به جذب هواداران از اقشار مختلف مردم شد و به تدریج به عنوان یکی از قدرتمندترین احزاب سیاسی کشور در دهه 20 به ایفای نقش پرداخت. بنیانگذاران حزب توده مارکسیست بودند اما خودشان را کمونیست نمی خواندند دلیل آن را می توان ترس رهبران حزب از علما و همچنین قانون اساسی که هر گونه مرام اشتراکی را ممنوع کرده بود، دانست علاوه بر اینکه عملکرد روسیه در ایران در میان مردم نگرش منفی نسبت به کمونیستها و شوروی ایجاد نموده بود بنابر این حزب از اعلام مارکسیست بودن خود امتناع می کرد.( زیبا کلام، صادق، مقدمه ای بر انقلاب اسلامی، تهران: روزنه ، 1375، 239-240)
حزب توده به منظور جذب عناصر مختلف اجتماعی و سیاسی و بهره گیری از ظرفیت های مختلف در حوزه های فرهنگی ، اجتماعی ، کارگری ، سیاسی و علمی کشور و ایجاد پایگاههای اقماری برای تقویت و ایجاد حاشیه امنیتی حزب ، به تشکیل سازمان های متعددی از جمله سازمان نظامی ، نوید ، جوانان ، تشکیلات دموکراتیک زنان ، اتحادیه شورای متحده مرکزی کارگران ، اقدام کرد. انتشار نشریات و برگزاری میتینگ ها و فعالیت در عرصه های سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی در بخش های گوناگون و در میان اقشار و طبقات مختلف برای حزب ، نیروهای گسترده ای با طیف های متفاوت و در همه سطوح فراهم آورده بود که بخشی از فعالیت حزب را باید در این گروه ها و جمعیت ها جستجو کرد .( احمدی حاجیکلایی ، حمید ، جریان شناسی چپ در ایران ، پیشین ، ص 191-192)
حزب توده پس از بهمن 1327 و به دنبال حادثه سوء قصد به شاه منحل گردید و با تحت تعقیب قرار گرفتن سران حزب ، سران و رهبران این حزب به خارج از کشور وشوروی مهاجرت نمودند .
حزب پس از تجدید سازمان و اوج گیری جنگ سرد میان آمریکا و شوروی به جای پرداختن و جدی گرفتن مبارزات مردم در ملی شدن صنعت ، به توصیه شوروی به تشکیل جنبش کارگری پرداخت و مسأله مبارزه با امپریالیسم آمریکا را برجسته کرد . در جریان کودتای 28 مرداد این حزب با وجود در اختیار داشتن صد ها تن از افسران و نیروی نظامی و امکانات تسلیحاتی ، می توانست نقش مؤثری را در مقابله با کودتا ایفا کند اما موضع منفعلانه ای را پیش گرفت و هیچ اقدام مؤثری را در این خصوص انجام ندادکه بعدها این مسأله انتقاد ها و چالش هایی را به دنبال داشت .
به دنبال تغییر سیاست شوروی در رابطه با ایران و بهبود روابط این کشور با ایران ، رهبران این حزب به آلمان شرقی مهاجرت نمودند . (همان ، ص 216-217)
فعالیت حزب در دهه 40 و 50 به طور عمده در کشورهای بلوک شرق متمرکز و در حد انتشار بیانیه و راه اندازی ایستگاه رادیویی در خارج کشور و فعالیت برخی هسته های مقاومت کوچک زیر زمینی در داخل کشور محدود شد با این وجود حزب توده تا پیروزی انقلاب همچنان سازمان مخفی خود را در ایران حفظ کرد هر چند رهبران آن عموماً خارج از کشور به سر می بردند.( فوزی، یحیی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1384،ج1، ص 121- 123)
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران ، حزب توده پس از 30 سال که از غیر قانونی شدن آن در بهمن 1327 می گذشت ، با انتقال رهبری به ایران ، فعالیت علنی خود را آغاز کرد
فعالیت حزب توده پس از انقلاب بر پایه ایفای نقش اپوزیسیون وفادار و قانونی جمهوری اسلامی و در عین حال ترویج مناسبات نزدیکتر کشور با اتحاد شوروی قرار داشت.
به طور کلی فعالیت حزب توده در نظام جمهوری اسلامی ایران را می توان به چهار دوره تقسیم کرد:
1. دوره انتقال ؛ پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 و در سایه فضای باز سیاسی و آزادیهای بوجود آمده ، اعضای حزب توده زمینه را برای فعالیت مجدد مناسب دیده و به ایران بازگشتند و زمینه سازماندهی حزب توده را فراهم کردند.
2.دوره تجدید سازمان؛ حزب توده بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی طی اعلامیه ای فعالیت مجدد خود را در ایران اعلام کرد و اولین شماره روزنامه مردم در اسفند ماه در تهران منتشر شد . این حزب از ابتدای سال 1358 همه کادرهایی که دواطلب بازگشت به ایران بودند را به کشور بازگرداند و به جذب گروه ها و محفل ها و منسجم ساختن آن ها در چارچوب سازمان های علنی و مخفی پرداخت.
در این دوره حزب رفتار دو گانه ای را پیش گرفته بود و در حالی که خود را در ظاهر هوادار انقلاب اسلامی معرفی می کرد ، در ورای آن به سازماندهی گروه های مخفی و نفوذ در میان نظامیان و عضو گیری از بین آن ها و ارتباط مخفیانه با نیروهای نظامی و جمع آوری اطلاعات محرمانه و سلاح پرداخت که بیانگر فراهم نمودن امکانات و زمینه ها برای مقابله با نظام بود و همان گونه که مهدی پرتوی مسئول سازمان مخفی نوید و عضو کمیته مرکزی حزب اعتراف می کند:
هدف نهایی حزب نظیر همه احزاب کمونیستی جهان ، تصاحب قدرت دولتی و ایجاد جامعه سوسیالیستی مطابق الگوی شوروی و سایر کشورهای سوسیالیستی و تبدیل ایران به یکی از کشورهای اقمار شوروی بود … حزب در واقع از همان ابتدا خود را برای مقابله و رویارویی با حاکمیت جمهوری اسلامی در شرایط مساعد آماده می کرد . زیرا حفظ و گسترش تشکیلات مخفی و ایجاد شبکه مخفی در ارتش و سایر فعالیت های پنهانی در این سال ها گویای همین ادعا است .( مدیر شانه چی ، محسن ، اعترافات سران حزب توده ایران ، تهران : سازمان تبلیغات اسلامی ، 1364، ص 85)
3.دوره تثبیت؛ سال های 1360 ـ 1359 که اوج فعالیت حزب توده است و انسجام بخشیدن به سازمان های نظامی و سیاسی، مخفی و علنی در این دوران به خوبی سازمان می یابد.
در این دوره حزب با تبلیغات گسترده تلاش می کرد تا خود را حامی «استراتژیک» خط امام معرفی کند و با موضع گیری در مقابل «حزب دمکرات کردستان»، دولت بازرگان، حمایت از تسخیر لانه جاسوسی، ادعای مشارکت در دفاع مقدس، سعی می کند تا جای پای خویش را در جامعه تحکیم بخشد.
4. دوره فروپاشی؛ اقدامات و سیاست های حزب ، زمینه سقوط آن را فراهم آورده و سرانجام با کشف فعالیت های شبکه مخفی نظامی حزب ، برخی از رهبران و کادرهای درجه اول حزب دستگیر شدندو در اردیبهشت ماه 1362 با صدور اطلاعیه دادستانی کل انقلاب اسلامی انحلال آن اعلام می شود. (احمدی حاجیکلایی ، حمید ، جریان شناسی چپ در ایران ، پیشین ،ص 340- 370)
محاکمه علنی اعضای سازمان نظامی حزب توده و افشاگری رهبری حزب و مسئولان و اعضای سازمان نظامی در دادگاه به فروپاشی عمیق تر مواضع سیاسی و فکری بقایای حزب توده دامن زد . به دنبال فروپاشی شوروی و نظام کمونیستی ، با وجود تلاش بقایای رهبری این حزب برای زنده نگه داشتن آن ، آخرین میخ به تابوت افکار پوسیده آن زده شد .
« روابط ایران و روسیه»
ایران و روسیه در طول سالیان متمادی روابط پرفراز و نشیبی داشته و دارند که عمدتاً تحت تاثیر تعاملات سیاسی این دو کشور با عثمانی، فرانسه، انگلیس و آمریکا دچار شدت و ضعف می شد.
دوره صفویه
ارتباط ایران با کشورهاى اروپائى و همچنین کشورهاى همسایه از طریق روابط سیاسى و بازرگانى از عصر صفوى قوت گرفت. هر یک از دول اروپائى سعى مى‌کردند با علایق مشترکى مانند تجارت با ایران با تضعیف دولت عثمانى و با اتخاد با ایران باب روابط را بگشایند.
روابط ایران با کشورهاى همسایه مانند روسیه و عثمانى بیشتر داراى جنبه‌هاى سیاسى و نظامى بود تا بازرگانى و نقطه عطف این روابط سیاسى در برخوردهاى متقابلى بود که در مناطق مرزى به‌ویژه نواحى غرب و شمال‌غربى به‌وجود مى‌آمد.
نخستین روزنه روابط ایران و روسیه در دوره صفوی از طریق پیام رسانی کمپانی مسکووی برای شاه طهماسب صفوی و ملکه انگلیس صورت گرفت.
آنتونی جکینسون نام نخستین نماینده کمپانی مسکووی یا کمپانی روسیه بود که به همت انگلستان و در آرخانگل تاسیس شده بود. جکینسون حامل دو نامه یکی برای ایوان مخوف، تزار روسیه و دیگری شاه طهماسب، پادشاه ایران بود. در سفر بعدی جکینسون، شاه تحت تاثیر مشاوره‌های عبدالله خان استاجلو، فرماندار شیروان، به ضرورت رابطه با کشور‌های دیگر برای شکوفایی تجارت در ایران پی برده بود و امتیازات تجاری مهمی به کمپانی مسکووی نیز داد، این سرآغاز رابطه با روسیه است.
در سال 973 هـ ق یعنی چهار سال پس از سفر جکینسون به ایران، هیاتی به ریاست آرتور ادواردز از هشترخان عازم ایران ‌شدند. در این ملاقات ضمن استقبال ز فعالیت‌های شرکت مسکووی در ایران دستور معافیت این شرکت از محدودیت های گمرکی و راهداری را صادر کرد.
در دوره های بعدی با توجه به گسترش دست اندازی های عثمانی به مرزهای شمال غربی کشور، تحرکات سیاسی دربار سلطان محمد خدابنده را در پی داشت و او سفیری به نام‌ هادی‌بیگ را به دربار روسیه فرستاد و به منظور مقابله با تهدیدات عثمانی حتی حاضر به واگذاری برخی امییازات سیاسی از جمله هبه کردن باکو و دربند به روسیه نیز شد.
در دوره شاه عباس اول مناسبات وارد مرحله تازه تری شد و فرستاده‌ای از روسیه به نام واسیلچیکوف به ایران آمد و شاه عباس او را به همراهی سفرای خود ‌هادی بیگ و بوداق بیگ به روسیه اعزام کرد تا به روابط تجاری و نظامی دو کشور انسجام بخشد.
در دوره شاه عباس دوم روابط دو کشور دچار چالش شد و برخی قزاق‌های روس در مرزهای ایران به دستبرد‌ها و شبیخون‌هایی دست زدند که واکنش خشمگینانه دربار صفوی را داشت و به مناسبات تجاری میان ایران و روسیه لطمه وارد کرد.
در پی بر تخت نشستن پتر کبیر بر روسیه و تلاشی که وی برای تحقق آرمان ها و ایده های خود مبنی بر دستبابی روسیه بر آبهای آزاد داشت حمله به ایران مورد توجه او قرار گرفت. در آن زمان سلسله صفوی تحت زعامت شاه سلطان حسین به سرعت در سراشیبی سقوط و اضمحلال قرار گرفت و شرایط برای تجاوز روسیه به ایران مهیا بود. به همین واسطه . پتر در سال 1095 شمسی برای ارزیابی اوضاع ایران آرتمی ولینسکی را در پوشش سفارت، روانه‌ ایران کرد. گرچه گزارش وی، پتر را در تجاوز به سرزمین‌های ایران راسخ‌تر کرد، اما از تردیدهای او برای روبروی با دولت صفوی نکاست.
بهانه پتر برای تهاجم به ایران با شورش لزگی‌ها و اقدام «خان خیوه» و خسارت فراوان جانی و مالی روس ها از این شوررش فراهم شد و وی، سیمون آورامف برای هشدار به شاه ایران به اصفهان فرستاد. هنگامی که آورامف به اصفهان رسید، چند ماه از برکناری شاه «سلطان حسین» از سلطنت و جلوس محمود افغان بر تخت شاهنشاهی ایران می‌گذشت. وقتی آورامف از شورش لزگی ها و اقدام خان خیوه به محمود شکایت کرد، شاه افغان پاسخ داد که اقتداری بر این مردمان ندارم و روس‌ها می‌بایست، خود محافظت از خود را به عهده گیرند. وی با این حرف جواز تجاوز روسیه به سرزمین‌های ایرانی را صادر کرد.
پتر، پس از دریافت پاسخ محمود و تدارک نظامی کافی در اردیبهشت 1102 خورشیدی فرمان تهاجم به مرزهای ایران را داد و در پی فرمان تهاجم، روس‌ها از راه رودخانه «ولگا» خود را به دریای مازندران رسانده داغستان را اشغال کردند. دولت عثمانی نیز با بهره گیری از فرصت مناسبی که در اثر ضعف و ناتوانی حکومت ایران به دست آورده بود، «شماخی» را اشغال و تهدید کرد که اگر روس ها از «دربند» بگذرند، جنگ میان دو کشور غیر قابل اجتناب خواهد بود در این فرآیند، روس ها از حرکت به آن سو، خودداری کرده و متوجه گیلان شدند. روس ها پس از تصرف رشت و شکست نیروهای محلی، جری تر شده و بادکوبه را نیز اشغال کردند. نزدیک بود بر سر اشغال شهر گنجه، دو کشور درگیر جنگ شوند که سفیر فرانسه میانجی گری کرد و در این فرآیند در دوم تیر ماه 1103 عهدنامه ای میان دو دولت مزبور بسته شد. بر پایه آن، روسها و عثمانی ها بخش های بزرگی از ایران را میان خود تقسیم کردند. بدین ترتیب که سرزمین های واقع در خاور محل برخورد رودخانه های کورش (کوریاکورا) و ارس، به روس ها و سرزمین های واقع در بخش باختری، به عثمانی ها تعلق گرفت.
دوره افشاریه و زندیه
پیدایش «نادر» در صحنه سیاسی ـ نظامی ایران، محاسبه عثمانی ها و روس ها را در هم ریخت. نادر در آغاز عثمانی را درهم کوبید و بعد از آن متوجه روسیه شد. وی به روس ها اخطار کرد که نیروهای خود را از ایران بیرون برند. جانشینان پتر هم از بیم اینکه توان مقابله با ایران را نداشته باشند شبانه نیروهای خود را از گیلان و بخش های عمده قفقاز بیرون بردند. به دنبال اخطاری جدی تر از سوی نادر ، روس ها بقیه سرزمین های اشغالی در قفقاز را نیز تخلیه کرده و به پشت مرز های خود عقب نشستند.
پس از آنکه در زمان نادرشاه افشار، روس‌ها مناطق مازندران و گیلان و دیگر نواحى شمالى ایران را تخلیه کردند، به‌علت آشفتگى اوضاع داخلى روسیه پس از مرگ پتر تا روى کار آمدن کاترین دوم، برخورد نظامى شایان توجهى با ایران صورت نگرفت و ایستادگی کریم خان زند در مقابل عثمانی نشان داد که نیروهای ایرایی در برابر تهاجمات روسیه نیز ایستادگی لازم را از خود نشان خواهند داد.
در سال ۱۱۸۰ق هیئتى به ریاست مستر اسکیپ با هدایاى بسیار از روسیه به ایران آمد. این هیئت یک ماه در دربار کریم‌خان اقامت کرد، سپس به روسیه بازگشت. همچنین در سال ۱۱۹۲ق سفیر دیگرى از جانب روسیه به حضور کریم‌خان رسید و به وى پیشنهاد داد برضد دولت عثمانى با هم متحد شوند. در این زمان چون وکیل از قتل على‌محمدخان زند در بصره سخت متأثر و آشفته بود، پیشنهاد روس‌ها را پذیرفت؛ اما به‌دلیل مرگ کریم‌خان این اتحاد سیاسى و نظامى به مرحله اجراء در نیامد.
در سال ۱۱۹۹ق پوتمکین ژنرال روسی، در اصفهان به حضور على‌مرادخان زند رسید و تقاضاى دولت روسیه را مبنى بر انحصار تجارت در گیلان و مازندران و اجازه احداث یک باب ساختمان در شهر دربند به اطلاع خان زند رساند. على‌مرادخان به‌علت جنگ‌هاى داخلى و آشفتگى اوضاع با این درخواست موافقت کرد. در همین زمان دولت فرانسه نیز نماینده‌اى به نام فریر دو سووبوف به منظور جلوگیرى از گسترش تجارت روس‌ها در ایران به دربار فرستاد و با على‌مرادخان به مذاکرده پرداخت .
از روابط ایران و روسیه بعد از على‌مرادخان اطلاع چندانى در دست نیست، اما هرج و مرج اوضاع داخلى در زمان جعفرخان چنان بالا گرفت که میرزامحمد کلانتر در مقام مقایسه اوضاع ایران با روسیه آرزوی می کند که کاش در ایران نیزمثل روسیه، زنی صاحب قدرت و حاکمیت می شد.
دوره قاجار و پهلوی
حافظه تاریخی مردم ایران بخصوص از زمان روی کارآمدن سلسله قاجار تصوری مثبت از روابط کشورمان با روسیه ندارد و خاطرات تلخی از سلطه استعماری و تلاشی که سیاستمداران روسی برای دست اندازی هر چه بیشتر بر منابع اقتصادی بکار بستند در ذهن جامعه ایرانی باقی مانده است.
به‌طورکلی در طول قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، روسیه با تمام امکانات خود تلاش می‌کرد با حفظ برتری اقتصادی، نفوذ سیاسی خود را نیز در ایران گسترش دهد تا به قلب تجارت و ثروت عظیم خلیج‌فارس و اقیانوس هند دست یابد. سلسله جنگهای ایران و روسیه در قرن نوزدهم که منجر به تحمیل عهدنامه‌های ترکمانچای و گلستان به ایران شد، بزرگترین ضربه نظامی، اقتصادی و سیاسی را در قرن نوزدهم بر استقلال ایران وارد کرد. ضربه‌های ناشی از این دو قرارداد بر استقلال ایران، فرصت لازم را برای سوءاستفاده انگلستان نیز فراهم ساخت. تحمیل قرارداد ترکمانچای توسط روسیه و قرارداد 1857 پاریس توسط انگلیس به ایران، عملاً دولتهای روسیه و انگلیس را به حاکمان بلامنازع در سرنوشت سیاسی و اقتصادی ایران تبدیل کرد. در نیمه دوم قرن نوزدهم، انگلیس و روسیه برای کسب امتیازات بیشتر از شاه قاجار با یکدیگر رقابت داشتند و در پایان قرن نوزدهم اغلب منابع کشور و طرحهای فنی آن تحت اداره و یا استخراج بیگانگان بود. در خلال این دوران، استیلای روسها بیش‌ازپیش گردید. آنها نه‌تنها با تصرف اراضی ایران و ضمیمه‌ساختن آن به خاک خود مرزهایشان را گسترش می‌دادند، بلکه شاه ایران را با اعطای وامهای سنگین، عملا به خود وابسته می‌کردند.
به‌دنبال جنگ جهانی اول و سپس پیروزی انقلاب اکتبر 1917 در روسیه و سرانجام خروج این کشور از جنگ، تحولات عمیقی در روابط ایران و روسیه صورت گرفت.
پس از پیروزی بلشویکها در روسیه، سیاست خارجی این کشور دچار تحولات اساسی شد. رهبران انقلابی که به حکومت جهانی سوسیالیسم می‌اندیشیدند، به کشور ایران به‌عنوان کانال سوئز انقلاب کمونیستی می‌نگریستند.
بلشویکها به‌منظور جذب ایران در مدار اتحاد شوروی، تمام امتیازات اخذشده از ایران در زمان روسیه تزاری را باطل اعلام کردند. در اولین اقدام، جمهوری سوسیالیستی شوروی، قرارداد 1907 منعقدشده میان انگلیس و روسیه تزاری را لغو کرد. طبق قرارداد 1907، کشورهای روسیه تزاری و انگلیس، ایران را به سه منطقه شمال (تحت نفوذ روسیه)، جنوب (تحت‌ نفوذ انگلیس) و مرکز (بی‌طرف) تقسیم کرده بودند.
در کل سیاست اتحاد جماهیر شوروی نسبت به ایران در این دوران، دائما در حال نوسان بود. نمونه بارز این نوسان در نحوه برخورد دولت شوروی با رضاشاه مشهود است. پس‌ازآنکه در سال 1932.م رضاشاه تلاش کرد درآمدهای نفتی ایران را بالا ببرد و این امر باعث کشمکش بین ایران و شرکت نفت سابق شد، اتحاد جماهیر شوروی با مترقی‌خواندن رضاشاه، از او جانبداری کرد اما پس‌از‌آنکه طرفین (رضاشاه و شرکت نفت) توافق کردند که اختلافاتشان را از طرق مسالمت‌آمیز حل کنند، حکومت رضاشاه در ایران هدف حملات تبلیغاتی شوروی قرار گرفت.
در دوره سلطنت محمدرضاشاه نیز، دولت شوروی ضمن تلاش برای افزایش توان نظامی و استراتژیک خود در مقابل غرب، سعی می‌کرد کشورهای جهان سوم و از جمله ایران را به سمت خود جذب کند و ازاین‌رو به محمدرضاشاه پیشنهاد می‌کرد روابط دوجانبه را در سطوح مختلف اقتصادی، سیاسی و حتی نظامی گسترش دهد. طی دهه‌های 1960 و 1970.م، دولت ایران به دلیل وابستگی به غرب به پیشنهادهای شوروی مبنی بر گسترش روابط سیاسی و نظامی، به‌گونه‌ای محتاطانه جواب رد می‌داد اما در زمینه‌های اقتصادی و حتی بازرگانی، روابط دو کشور رو به گسترش بود. به واسطه همین امتیازات اقتصادی و بازرگانی که رژیم شاه به شوروی اعطا می‌کرد، دولت شوروی در قبال سیاستهای شاه نسبت به مسائل خلیج‌فارس و جهان غرب بردباری بیشتری نشان می‌داد و علت آنکه در موضع مسکو نسبت به رژیم شاه در هنگام وقوع انقلاب اسلامی تغییر صریح صورت نگرفت نیز درواقع از این ناحیه قابل تفسیر است.
بعد از پیروزی انقلاب
در مواجهه با انقلاب ایران، سیاستمداران شوروی موضعی محتاطانه در قبال پیروزی نهضت مردمی و اسلامی ایران اتخاذ کردند اما در عین حال لفظ انقلاب اسلامی از سوی رسانه های شوروی بکار گرفته شد. مسلماً سقوط شاه و تضعیف آمریکا و خروج ایران از سنتو و انحلال دو مرکز مراقبت استرایکی در بنده شاه و کبکان موجبات خرسندی شوروی را فراهم می آورد و باعث شکست اردوگاه غرب به عنوان رقیب اصلی شوروری می شد.
علیرغم اینکه مقامات شوروی اعلام کردند که سیاست نزدیکی با ایران را در پیش می گیرند اما تهاجم شووری به افغانستان و اتخاذ موضعی سخت از سوی امام علیه سیاست های شوروی، روابط دو کشور را دچار تنش هایی کرد.
در فوریه 1983 با دستگیری سران حزب توده در ایران از جمله کیانوری رهبر حزب و منع فعالیت آن اتهام براندازی، روابط ایران و شوروی به سردی گرایید و هیجده دپیلمات شوروی از ایران اخراج شدند. از سوی دیگر، پیروزی های ایران در جنگ در سال 1982، باعث تغییر سیاست خارجی شوروی و حمایت آشکار از عراق شد.
با به قدرت رسیدن گورباچف و تغییر و تحول عمیق در سیاست خارجی آن کشور، برای شوروی خاتمه جنگ طولانی بین ایران و عراق از طریق مسالمت آمیز جنبه حیاتی و ضروری پیدا کرد. در یک اقدام عملی که در تهران و محافل بین المللی به عنوان اهرم فشار برای پایان جنگ تعبیر شد، مسکو کارشناسان خود را به بهانه عدم امنیت ناشی از جنگ شهرها در بهمن 1364 ( فوریه 1985) از ایران خارج کرد. طی اقدامی دیگر در جریان رای گیری نسبت به قطعنامه 598 ( فوریه 1987) ، اتحاد شوروی با رای مثبت خود به سایر اعضای شورای امنیت پیوست.
ملاقات ادوارد شواد نادزه، وزیر امور خارجه شوروی، در فوریه 1989 با امام خمینی و ارائه پیام گورباچف و قبل از آن ارسال پیام امام به گورباچف، نقطه عطفی در ایجاد شالوده مشارکتی نزدیک تر و با ثبات تر بود. به دنبال آن در ژوئن 1989 هاشمی رفسنجانی از مسکو دیدار کرد و نخستین گام عمده در برقراری مناسبات دو جانبه بر مبنایی محکم برداشته شد. در این دیدار، یک موافقت نامه مقدماتی تسلیحاتی میان طرفین به امضا رسید و مسکو موافقت خود را به منظور تقویت ظرفیت دفاعی ایران اعلام کرد.
اوج گیری کشمکش بین گورباچف و یلتسین در داخل شوروی در اواسط سال 1990 نیز بر روابط ایران و شوروی تاثیری سوء گذاشت. عناصر هوادار یلتسین با سیاست پیشین شوروی مبنی بر توسعه روابط دوستانه با ایران موافق نبودند، چراکه در مبارزه خود با گورباچف خواهان کسب حمایت غرب بودند و غرب نیز با ایران دشمنی داشت. گذشته از این ، اسلام مبارز را به عنوان مهم ترین خطر بالقوه ای که امنیت و منافع روسیه را تهدید می کرد، تلقی می کردند و از آنجایی که از نظر آنها ایران حامی اصلی دعوت اسلامی به شمار می رفت، آن را بیشتر به دیده تهدیدی بر منافع روسیه می نگریستند.
این تفکر در دو سال نخست پس از فروپاشی شوروی، زمانی که هواداران نزدیکی با غرب بر سر قدرت بودند حاکمیت داشت اما با روی کار آمدن پوتین این روند رو به تغیییر نهاد. بخصوص اینکه وی با اتخاذ تدابیری برنامه دموکراسی هدایت شده را پیش برد و تا حدود زیادی باعث بهبود وضعیت اقتصادی روسیه شد. دراین دوره با توجه به شکل گیری جمهوریهای جدید در آسیای مرکزی و قفقاز، توجه قدرتهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای به حوزه دریای خزر به‌عنوان منبع عظیم انرژی جلب و زمینه برای رقابت قدرتهای بزرگ در منطقه هموار شد.
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، در سال 1371 ایده تشکیل تاسیس سازمانی برای همکاری و هماهنگی بین کشورهای ساحلی دریای خزر با افزایش این کشورها از 2 به 5 کشور حاشیه دریا توسط هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت ایران مطرح شد که مورد پذیرش کشورهای دیگر قرار گرفت اما از آنجایی که هر یک از کشورها خواهان بهره گیری بیشر از دریای خزر بودند سیاست واگرایانه ای را در پیش گرفتند.
روسیه به عنوان مهمترین رقیب سیاسی آمریکا در عرصه بین المللی از قدرت چانه زنی بالایی برخوردار است و در مقایسه با کشورهای غربی، در مواجهه با تحولات موضعی مستقل در برابر دولت ایالات متحده اتخاذ می کند و همین مسئله می تواند در عرصه جهانی به یک تعادل سیاسی به نفع ایران بخصوص در مورد مسائل هسته ای بینجامد.(www.asriran.com/fa/news/27303)
سیاست مستقل منطقه ای روسیه و برخورداری از نوعی واقع بینی در مسایل منطقه و مقابله با آمریکا و اراده برای نقش آفرینی مؤثر در منطقه در برابر اقدامات آمریکا و بحران های ایجاد شده در منطقه به ویژه سوریه و مبارزه با خطر گروههای تروریستی مورد حمایت غرب ، موجب شده تا جمهوری اسلامی با روسیه در مسایل منطقه ای و در خصوص بحران سوریه به نقاط و اهداف مشترکی برسند و با هم در برابر ائتلاف کشورهای غربی ، همکاری داشته باشند .
متأسفانه برخی به دلیل درک نکردن واقعیات و تحلیل درست نسبت به مسایل و الزامات منطقه ای ، روابط نزدیک کشورمان با روسیه را مناقض سیاست نه شرقی نه غربی تلقی نموده اند در حالی که با اندکی تأمل نادرستی این نگاه به خوبی روشن خواهد شد . چرا که اصل لزوم رابطه و تعامل میان کشورها در سطح عرصه بین المللی ضرورتی غیر قابل انکار می باشد و کشورها در سطح بین المللی به دلیل ارتباط و پیوند عمیق و به منظور تامین نیازها و منافع در ابعاد مختلف، نیازمند تعامل و رابطه با سایر کشورها هستند و هیچ کشوری نمی تواند در سطح بین المللی و جهانی خودش را بی نیاز از ارتباط با سایر کشورها دانسته و بدون ارتباط و تعامل باسایر کشورها منافع ملی خود را تامین کند و نیازهای خود را برطرف سازد . از این رو تعامل در سطح بین المللی با سایر کشورها یک ضرورت و نیاز اساسی است اما در عین حال این تعامل زمانی مفید و کارآمد خواهد بود که در یک سطح و بر پایه حفظ استقلال کشورها و احترام و منافع متقابل و بدور از هر گونه وابستگی باشد ، زیرا در غیراین صورت استقلال و هویت کشور وابسته در عرصه بین المللی خدشه دار شده و سطوح مختلف میان کشورها شکل خواهد گرفت و کشورهای قدرتمند و سلطه گر اهداف خویش را بر سایر کشورها تحمیل می کنند و به منافع ملی سایر کشورها توجهی نخواهند نمود . بر این اساس ، شعار نه شرقی و نه غربی ، جمهوری اسلامی در طول مبارزات مردمی و آغازشکل گیری انقلاب اسلامی تا به امروز سرلوحه سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی قرار گرفته است و بر پایه آن ، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس نفی هر گونه سلطه جویی و سلطه پذیری ، حفظ استقلال همه جانبه و تمامیت ارضی کشور ، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرت های سلطه گر و روابط صلح آمیز متقابل با دول غیر محارب استوار شده است . ( قانون اساسی ، اصل یکصد وپنجاه و دوم ) در حقیقت این شعار بیانگر استقلال کشور در عرصه بین المللی و نفی سلطه پذیری و وابستگی به سایر کشورها به ویژه قدرتهای شرق و غرب است، نه به معنای نفی رابطه مثبت و بر اساس احترام متقابل با سایر کشورها، به تعبیر دیگر هدف از شعار نه شرقی ، نه غربی ، نفی سلطه بیگانه است نه گسستن رشته ارتباط با دیگر کشورها . ( روح الله رمضانی ، چارچوبی تحلیلی برای بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ، ترجمه علیرضا طیب ، تهران : نشر نی ، 1380، ص 70) اصل نه شرقی و نه غربی جمهوری اسلامی به معنای نفی سلطه و حاکمیت سیاسی و مکتبی شرق و غرب و برقراری حاکمیت و ولایت نظام اسلامی بر جامعه است. ( منوچهر محمدی ، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ، تهران : نشر دادگستر ، 1377، ص 39 ) چنانکه مقام معظم رهبری فرمودند : خطوط اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی که پایه عمده آن ، اصل نه شرقی و نه غربی است تغییر نیافته و هرگز هم قابل تغییر نیست … اصل نه شرقی ، نه غربی ، به معنای عدم تسلیم در برابر افزون خواهی مستکبرانه و مقابله جدی با دست اندازی به منافع امت اسلامی است ( منشور دولت اسلامی ، بازخوانی مواضع و انتظارات مقام معظم رهبری از قوه مجریه ، دفتر جریان شناسی تاریخ معاصر ، قم: همای غدیر ، 1384، ص 188) بنابر این معنای شعار نه شرقی و نه غربی نفی سلطه و وابستگی است و این به معنای نفی رابطه بر اساس احترام متقابل و با رعایت اصل استقلال کشور نمی باشد . نظام جمهوری اسلامی بر اساس احترام متقابل , و در راستای مصالح و منافع ملی خویش , خواستار برقراری و گسترش روابط با تمامی کشورها از جمله روسیه است و اگر با امریکا و رژیم صهیونیستی رابطه ندارد به دلیل ماهیت استکباری و سلطه جویانه و خوی تجاوز طلبی آنان است که امکان ایجاد و برقراری رابطه بر اساس احترام متقابل را مخدوش می سازد . این در حالی است که روسیه چنین نگرشی را در روابط با ایران نداشته و ماهیت استکباری نداشته و در صدد تحمیل خواسته ها و تمایلات خود بدون در نظر گرفتن منافع ملی کشور ما نبوده و نیستند . بنابر این اگر امروز نظام جمهوری اسلامی با کشور روسیه روابط دوستانه دارد از آنجاست که این رابطه بر اساس احترام متقابل و حفظ استقلال کشور ما و در راستای تامین منافع ملی ما شکل گرفته است و با اصل عزت و حکمت و مصلحت به عنوان چارچوب سیاست خارجی ما هماهنگ است و از آنجا که سلطه و وابستگی در کار نیست با اصل نه شرقی و نه غربی منافات نداشته و هیچ عدولی از آن صورت نگرفته است و این گونه نیست که این رابطه یک طرفه بوده و جمهوری اسلامی به طور مطلق از اهداف این کشورها پیروی کند و وابسته به این کشورها باشد . البته بدیهی است که تمامی کشورها در روابط با یکدیگر منافع ملی خویش را در نظر گرفته و در راستای آن به تعامل با سایر کشورها می پردازند . اما آنچه مهم است این است که این رابطه و تعامل از حالت رابطه به وابستگی و سلطه یک طرف بر طرف دیگر نیانجامد , و تعامل ایران با روسیه در این چارچوب قابل ارزیابی است.
روابط جمهوری اسلامی ایران با روسیه با توجه به جایگاه دو کشور در مسایل منطقه ای و بر اساس منافع مشترک دو کشور شکل گرفته است .تلاش مشترک ایران و روسیه برای حفظ ثبات سیاسی و تأمین امنیت در منطقه آسیای مرکزی سبب ایجاد اعتماد متقابل در میان دو کشور گردید .بر خلاف تبلیغات غربی که در صدد تخریب روابط دو کشور بودند , با شکل گیری سیاست حسن همجواری و عدم مداخله در امور داخلی در میان دو کشور, این ارتباط در مسیر توسعه قرار گرفت . روسیه ایران را به عنوان یک قدرت منطقه ای که ضامن ثبات می تواند باشد مورد توجه قرار داد. دریای خزر و مشکلات و مسایل منطقه ای از جمله مقابله با زیاده خواهیهای آمریکا و غرب در منطقه و گسترش تروریسم و ناامنی و بحران آفرینی در منطقه به ویژه عراق و سوریه و… از عوامل نزدیکی سیاست های دو کشور به یکدیگر بوده است .

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد