خانه » همه » مذهبی » راه رسیدن به یقین در اصول اعتقادی دین

راه رسیدن به یقین در اصول اعتقادی دین


راه رسیدن به یقین در اصول اعتقادی دین

۱۳۹۷/۰۴/۲۱


۱۰۶۷ بازدید

سلام علیکم.این که گفته شد مکلف باید در اصول دین یقین قطعی داشته باشد آیا برای کسی که یقین ندارد، تحصیل یقین واجب فوری است بدین معنا که مکلف نباید هیچ مطالعه ای غیر مربوط به آن تا قبل از تحصیل یقین داشته باشد؟

باسلام واحترام حضورپرسشگرگرامی؛
مراد از «تقلیدى نبودن اصول دین» این است که هر کس، باید عقاید دینى را با یقین و حجّت بپذیرد. رسیدن به این مرحله در افراد، بسیار متفاوت است. بیشتر انسان ها براساس همان فطرت اولیه، ایمان یقینى به وجود خداوند دارند و یا براساس عقل فطرى خویش، براهینى بسیار ساده و در عین حال محکم، بر وجود خدا اقامه مى کنند (مانند پیرزنى که از طریق چرخ نخ ریسى بر وجود خداوند دلیل آورد و پیامبر اکرم  آن را مورد تأیید قرار داد). بنابراین تحقیقى بودن معارف دینى، لزوما به معناى جست وجوى وسیع و بررسى همه ادله و شبهات درباره آنها و پاسخ هایشان نیست. البته براى برخى از افراد، چنین تحقیقاتى لازم است؛ زیرا دفاع عقلانى از دین و معارف دینى، متخصصان برجسته اى را مى طلبد. این مسأله همگانى نیست و هر کس در حد توانایى خود و مسائلى که با آن روبه رو مى شود، نیازمند تحقیق است.
دوست عزیز! در اصول دین تقلید جایز نیست واینکه تحصیل یقین واجب است بدین معنا نیست که مکلف نباید هیچ مطالعه ای غیر مربوط به آن تا قبل از تحصیل یقین داشته باشد و تحصیل علم و یقین به آن بر هر مکلّفى واجب- به وجوب عقلى نه شرعى- است. حصول یقین از غیر راه استدلال و برهان عقلى نیز کفایت مى‌کند، هر چند قول به وجوب تحصیل علم و یقین استدلالى به برخى نسبت داده شده است. در اصول اعتقادیه، میزان علم و یقین است و اگر از قول ‎ ‎ دیگری حاصل شود کفایت می کند.
در پاسخ به این پرسش به چند نکته اشاره می شود:
1. یقین از ماده «یقن» به معنی «وضوح و ثبوت چیزی است» مثلا عرب می گوید: «یقن الماء فی الحوض» یعنی آب در حوض آرام و قرار گرفت.
راغب اصفهانی می گوید: «یقین، صفت علم است و فوق معرفت، درایت و نظایر آن. پس یقین ملازم است با آرامش و طمأنینه نفس همراه با ثبات حکم»
بنابراین یقین علم ثابت و جزمی است که شک پذیر نباشد و مایه آرامش و قرار نفس آدمی گردد.
نکته: یقین به مبدأ و معاد گاهی بر اثر استدلال عقلی حاصل می شود و گاهی بر اثر مشاهده ملکوت جهان – یعنی از طریق علم حضوری که محصول تهذیب نفس و پالایش آن از گناه است – چنان که خداوند می فرماید: «وَ کَذلِکَ نُری إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنینَ» (انعام، آیه 75). «و اینگونه، ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم تا از جمله یقین کنندگان باشد». بنابراین انسان پرهیزکار بر اثر ارتباط با ملکوت، به قیامت یقین پیدا می کند.
از طرف دیگر حقیقت یقین، نوری است تشکیکی (دارای درجات و مراتب گوناگون) که هم کاستی پذیر و فزونی پذیر است و هم حد خاص ندارد».
2. یقین در اصول دین گستره وسیعی دارد. از مراحل شناخت حضوری و مطالعه در آیات انفسی گرفته تا شناخت حصولی و براهین متعدد عقلی، می تواند به اثبات علت العلل و مبدأ هستی بیانجامد.
برای رسیدن به یقین رعایت دو نکته بسیار کارساز است: 1. عمل، 2. تداوم عمل. لذا بزرگان گفته اند اگر عمل شایسته را هر چند اندک ولی پیوسته انجام دهید به نتایج بسیار مطلوب می رسید و امامان معصوم(ع) به ما وعده داده است که به آنچه می دانی عمل کن، از آنچه نمی دانی تو را کفایت می کنند «اعمل بما تعلم یکفیک مالم تعلم». و درباره مهمترین اعمال در زیارت امام حسین(ع) می خوانیم: «اشهد انک قد اقمت الصلوه و اتیت الزکاه و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر حتی اتیک الیقین» که با دقت در این فراز به روشنی به دست می آید که با نماز به عنوان ارتباط با خدا و پرداخت زکات به عنوان حل مشکل اقتصادی و انجام امر به معروف به عنوان حل مشکلات فرهنگی است که مسیر صراط مستقیم فردی و اجتماعی شکل می گیرد و یقین حاصل می شود. [البته بنا بر قولی از عبارت «حتی یأتیک الیقین» به معنای ادامه این کارها تا هنگام مرگ نیز تعبیر شده است].
بنابر این بر ماست که براى فراهم آوردن ایمان در دو زمینه تلاش داشته باشیم: الف) در زمینه تقویت شناخت خویش و دوم در زمینه انگیزش میل فطرى خویش به آوردن ایمان و انجام کارهاى شایسته. و معلوم مى شود که راه هاى کسب علم از درون انسان شروع مى شود: 1. تفکر و اندیشه در کتاب تکوین (طبیعت و جهان آفرینش). 2. تفکر و تدبر در خلقت خود انسان(مبدأشناسى). 3. تفکر و تأمل در پایان زندگى انسان (معادشناسى). 4. مراجعه به کتاب تشریع (قرآن و سیره اهل بیت علیهم السلام) ب) حرکت عملى؛ تاکنون دریافتیم که ایمان مقتضى عمل صالح است، این واقعیت را در آیه آیه قرآن شریف مى توانیم به دست آوریم: «والّذین آمنوا و عمِلوا الصّالحاتِ سنُدخِلِهُم جنّاتٍ…»(نساء، آیه ى 57 و 122).
ایمان و عمل در دیدگاه قرآن دو جزء جدانشدنى از هم هستند، در واقع ایمان، شخص را به انجام عمل شایسته وا مى دارد، امّا در همین جا یک نکته دقیقى وجود دارد و آن این که ایمان، در صورتى مى تواند منشأ عمل صالح (تقوا) بشود که زنده و فعّال باشد. به عبارتى آگاهى و تنبه همواره باید زنده باشد تا منشأ اثر شود. توصیه شده در این مرحله براى تشخیص کار «خوب» از کار «بد» تا آن چه که عقل مى فهمد از عقل، و آن چه را نمى فهمد از شرع دریافت کنیم و بدانیم چه کارى را باید انجام دهیم و چه کارى را باید ترک کنیم. لذا موضوع انجام واجبات و ترک محرّمات مطرح مى شود. نکته ى دیگر در سیر عملى آن است که مؤمن پیوسته به عمل صالح و کردار شایسته اهتمام بورزد، هر عمل شایسته، در تقویت ایمان و تقوا نقشى اساسى دارد و متقابلاً ایمان به دست آمده خود منشأ عمل شایسته تر مى شود و این ارتباط ایمان و عمل صالح به صورت صعودى تحقق مى یابد. «والذین اهتَدوا زادهُم هُدى»کسانى که هدایت الهى را بپذیرند خداوند هدایت آن ها را زیادتر مى کند . (محمد، آیه ى 17) نکته بعد این که مؤمن در عمل به دین خود مى بایست ارتباطى تنگاتنگ با عالمان دینى داشته باشد تا با استفاده از سیره علمى و عملى ایشان بیش از پیش در مسیر هدایت قرار گیرد و از آسیب ها و شبهات برکنار و مصون باشد.
بنابراین در گام اول باید بر انجام واجبات و ترک گناهان استوارى نمود و در گام دوم به پالودن نفس از رذایل و آراستن به فضایل پرداخت و حب دنیا و تعلقات دنیوى را از ژرفاى ضمیر بیرون راند آن گاه دل کانون عشق خدا مى شود و با اخراج شیطان نفسانیت و دنیاپرستى که خانه دل را غصب نموده صاحب خانه در آن لانه مى گزیند.
دوست عزیز؛ در خصوص چگونگی یقین به خداوند و نحوه‌ی ارتباط یقین به خداوند و کارهای روزانه، باید بدانید پس از اعتقاد به اصول دین آنچه مهم است قلب پاک، انجام عبادات و اعمال شایسته فردى و رفتار مناسب و خداپسندانه اجتماعى است؛ چرا که با عبادت و تداوم عمل صالح است که ایمان و یقین، عمق پیدا مى کند و آثار ایمان به طور نمایان آشکار مى‌شود و اعتقادات در قلب، نقش مى‌بندد، به طورى که در ناملایمات زندگى و سختى‌ها -بویژه هنگام مرگ و پس از مرگ- همچنان ملکه ایمان آدمى پابرجا مى‌ماند. البته هر چه معرفت نظرى بالاتر باشد کیفیت عمل نیز کامل‌تر و پایدارتر خواهد بود.
براى توضیح بیشتر توجه شما را به متن زیر جلب مى‌کنیم:
– یقین به خداوند اقسامى دارد و براى رسیدن به هر یک، راهى ویژه را باید پیمود:
الف) یقین عقلى و نظرى (علم الیقین):
این مرحله اولین مرتبه یقین و نیل به معرفت مفهومى و ذهنى است. مانند آنکه آدمى به جهنم و بهشت، در حد ادراک عقلى واقف گردد و خصایص آنها را در حد فهم مفهوم بداند.
براى رسیدن به این مرتبه باید جهاد و خیزش علمى، کلامى و فلسفى نمود و با تحقیقات و کاوش هاى پردامنه، ادله گوناگون مربوط به وجود خدا و مباحث مربوط به صفات و اسما را بررسى و حجاب شبهات را یکى پس از دیگرى خرق نمود، تا بتوان از پرتو خورشید تابان معرفت بهره گرفت.
ب) یقین قلبى و شهودى (عین الیقین):
این مرحله، یافتن حقایق خارجى و مشاهده همان معرفت مفهومى و ذهنى (مرتبه علم الیقین) است؛ مثل آنکه وقتى ملحد را در قیامت به جهنم بردند، وى دیگر خود جهنم را مى بیند، یا هنگامى که مؤمن را به بهشت بردند، او خود بهشت را مشاهده مى کند.
در این مرحله به جاى سیر با پاى چوبین استدلال، با بال تزکیه و تصفیه نفس از جمیع رذایل و خبائث از جمله خودبینى و دنیاپرستى که ام‌الرذائل است و با آراستن دل به جمیع اوصاف محموده و عبادت و بندگى خالصانه، مى توان خدا را با تمام وجود یافت. به قول حافظ:
شرح مجموعه گل مرغ سحر داند و بس * ورنه هر کو ورقى خواند معانى دانست
از این رهگذر به آن جا مى توان رسید که امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «انى لم اعبد ربا لم اره؛ خدایى را که نبینم بندگى اش نمى کنم».
ج) مرتبه «حق الیقین»:
به این معنا که انسان نه تنها شاهد حق باشد، بلکه عین شهود قرار گیرد و فانى از غیر و باقى بالله شود. از خود چیزى نداشته باشد و در معرفت الهى غرق شود است.
آن‌که به چنین جایگاه رفیعى رسید، دیگر جهان شگفت خلقت را دلیل و مقدمه بر اثبات وجود خدا قرار نمى دهد، بلکه به کشف «لمى» با رؤیت جمال و کمال حق، مخلوقات را که چیزى جز فعل او و درعین ربط و تعلق به او نیستند باز خواهد شناخت. چنان‌که اباعبدالله (علیه السلام) در دعاى شریف عرفه به محضر حق عرضه داشت: «کیف یستدل علیک بما هو فى وجوده مفتقر الیک، ایکون لغیرک من الظهور ما لیس لک حتى تکون الاثار هى التى توصل الیک، عمیت عین لاتراک علیها رقیبا؛ چگونه بر تو به چیزى استدلال شود که در وجود به تو نیازمند است؟ آیا غیر تو ظهورى افزون بر تو دارد تا آشکارکننده تو باشد؟ راستى کى پنهان گشته اى تا نیازمند دلیل براى راهنمایى به سویت باشى؟ و کى دور گشتى تا آثار و نشانه ها، رساننده به سویت باشند؟ آه، چه نابیناست چشمى که تو را مراقب خود نبیند»
یکى از مهم ترین عوامل نائل شدن به مراتب دوگانه عین‌الیقین و حق‌الیقین، عبودیت واقعى خداوند تعالى است.
موفق ومؤید باشید.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد