خانه » همه » مذهبی » رسیدن به وحی

رسیدن به وحی


رسیدن به وحی

۱۳۹۵/۱۲/۰۲


۵۵۲ بازدید

آیا انسان با کشف و شهود و سیر و سلوک می تواند به وحی برسد؟

«وحى» در لغت داراى معانى مختلف است؛ از جمله: اشاره، کتابت، نوشته، رساله، پیغام، سخن پوشیده و اعلام در خفالسان العرب، ج 15، ص 380.. این واژه در قرآن کریم در چهار مورد به کار رفته است: اشاره پنهانى،مریم (19)، آیه 13. هدایت غریزى نحل (16)، آیه 68 – 69.، سروش غیبى (الهام)قصص (28)، آیه 7؛ طه (20)، آیه 37 – 40. و وحى رسالى.شورى (42)، آیه 7. این واژه در اصطلاح دو کاربرد دارد: یکى عام و دیگرى خاص. «وحى» به معناى عام، سخن پوشیده و اعلام در خفا است که در همه موجودات – اعم از حیوان، جماد، انسان و شیطان – وجود دارد. معناى عام وحى، نوعاً همان معناى لغوى وحى است. در معناى خاص، وحى معرفتى است که به صورت ویژه بر پیامبران و معصومان القا مى شود. این فقط مختص رسولان و امامان«علیهم السلام» است؛ نه غیر آنان.جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 454. بر این اساس اگر مقصود از وحى؛ معناى عام آن باشد، بلى، انسان با کشف و شهود و سلوک معنوى، مى تواند به مقام سروش غیبى برسد که از آن به الهام و گاه به کشف معنوى تعبیر مى شود. اما اگر مراد، وحى به معناى خاص آن باشد، خیر؛ زیرا صرف سلوک معنوى آدمى را به مقام انبیا و ائمه«علیهم السلام» نمى رساند و چنان معرفتى براى وى حاصل نمى شود؛ زیرا:

یکم.

وحى آن نوع شناخت و دریافت معارف و قوانین تشریعى جامع و بى بدیل است که از سوى آفریدگار عالم – با توجه به آگاهى از سیستم وجود انسان و نیازهاى گوناگون حیات مادى و روحانى او – در تمام مراحل مختلف زندگى افاضه مى شود و جهت راهبرد هماهنگ و معقول جامعه انسانى، در روند حیات فردى و جمعى است. در حالى که محتواى مکاشفه اى که از سلوک معنوى به دست مى آید، اغلب ناقص و یک جانبه است و براهین اطمینان بخش براى صاحب کشف و دیگران ندارد. علاوه بر آنکه وحى ناظر به سعادت همگان است؛ در حالى که کشف عرفانى محض، در صدد رفع مشکل صاحب کشف است.

دوم.

در وحى خاص، پیامبر، فرشته (که واسطه پیام است) را مى بیند؛ ولى در وحى عام اگر حامل پیام فرشته باشد، سالک او را مشاهده بصرى نمى کند.

سوم.

نبى باید شهود خویش را به دیگران گفته و آن را تبلیغ کند؛ ولى براى سالک چنین شرطى وجود ندارد.این موارد با استفاده از منابع ذیل استخراج شده است: عرفان نظرى، ص 366؛ مفاتیح الغیب، ص 338؛ شرح مقدمه قیصرى، ص 590 و 591؛ شرح فصوص الحکم، ص 111؛ مبانى نظرى تجربه دینى، ص 154 – 159؛ تحلیل وحى از دیدگاه اسلام و مسیحیت، ص 52 – 72.

چهارم.

وحى، مقامى اعطایى است که خداوند افاضه فرموده و تحت مشیت و اراده او قرار دارد؛ امّا در مکاشفه، سالک هر چند حقایق عوالم غیب را دریافت مى دارد؛ ولى این «آخذاً من الله» و از طریق اعطا نیست.
بنابراین انسان با سلوک معنوى، نمى تواند به وحى – به معناى خاصّ آن – دست یابد؛ گرچه به وحى به معناى عام آن نایل شود.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد