خانه » همه » مذهبی » رشد عقلانی و فکری

رشد عقلانی و فکری


رشد عقلانی و فکری

۱۳۹۶/۰۲/۰۴


۷۶۹۲ بازدید

چه میشود که سطح فکری برخی بسیار بالا میرود و عده‌ای هم برعکس، سطح فکری پایینی دارند؟و آیا آنها که سطح فکری پایینی دارند چطور میشود سطح خود را بالا ببرند؟

پرسشگر گرامی؛ در پاسخ به پرسش هایی که مطرح کردید چند نکته را متذکر می شوم تا از این دغدغه ها رهایی یابید :1. بدانید که خداوند متعال انسان ها را بر اساس حکمت، شبیه به هم خلق نکرده است. برخی از آیاتی که به وجود تفاوت بین انسان ها اشاره می کند عبارتند از ( آیه 22 سوره مبارکه روم، آیه 13 سوره مبارکه حجرات ، آیه 32 سوره مبارکه زخرف و …). همچنین در روانشناسی اصلی وجود دارد با نام اصل وجود تفاوت های فردی. انسان ها در بسیاری از خصوصیات رفتاری، جسمی، ذهنی، استعدادها، علایق و خواسته ها و …. با یکدیگر تفاوت دارند و این تفاوت های انسان هاست که باعث شده مسیر موفقیت برای همه یکسان نباشد.2. پس اگر فردی با هوش تر از کسی باشد یا استعداد بیشتری داشته باشد، بنا بر اصل تفاوت های فردی جای تعجب ندارد. البته انسان می تواند با تلاش های بیشتر بسیاری از ضعف های خود را جبران کنید، چون خیلی اوقات، ما با تنبلی ها و سستی هایمان به اهدافمان نمی رسیم.
3. نکته مهمی که باید به آن توجه کرد این است که عدالت و انصاف خدا به این معنی نیست که تمام انسان ها باید یک شکل و یکجور و با یک توانایی و هوش برابر به دنیا بیایند، بلکه یعنی خداوند به اندازه ظرفیت و وسع هر کسی از او بازخواست می کند و نه بیشتر « لا یُکلَّفُ اللهُ نفساَ الاَّ وُسْعَهَا ». (سوره مبارکه بقره، آیه شریفه 286). فردی که کند ذهن به دنیا می آید با یک فرد سالم مسلماً تفاوت دارد و خدا هم از هر کدام به اندازه توانایی شان انتظار دارد و نه بیشتر؛ این عدالت و انصاف است.
4 . عوامل رشد و تربیت عقل
بطور کلی سه عامل اساسی را می توان برشمرد: اول زیست محیطی؛ دوم روحی و معنوی؛ سوم اجتماعی.
1) عوامل زیستی رشد عقل
1-1. سلامت مغز و قوای ادراکی
از دیدگاه حکمت اسلامی نفس آدمی از جنبه عقلانیت و مدرکیتش، مدرک حقایق کلی و جزئی است، لیکن نفس برای ادراکات خویش نیازمند ابزار مادی است مهمترین آنها مغز و حواس پنجگانه بویژه دو قوه ی شنوایی و بینایی است. از آن جهت که لازمه ی رشد علوم بویژه فلسفه، تفکر است و لازمه ی تفکر، داشتن مواد اولیه فکر است و این مواد اولیه از راه حواس پنجگانه بویژه چشم و گوش دریافت و بوسیله ی سلسله اعصاب به مغز منتقل می شود و نفس براساس یافته های مغز به تفکر می پردازد، پس سلامت مغزی در مسئله تفکر نقش اساسی دارد. پرفسور سمیعی جراح برجسته مغز و اعصاب در گفتگویی درباره ی نقش مغز در تفکر می گوید:
اسرار تفکر انسان بسیار زیاد است. دستورات مغز فقط حرکت دست و پا نیست [ بلکه ] در تفکر نیز نقش اصلی را بازی می کند… این موضوع دانش جدیدی است که بعنوان کرکتینو سرجری دنبال می شود… و الان دانشمندان زیادی دارند در این جهت کار می کنند که بتوانند بر قدرت تفکر و مغز انسان بیشتر مسلط شوند. (17)
در پایان گفتگو درباره ی اینکه چقدر مغز انسان را می شناسد گفت این سوالی است که هیچ کس نمی تواند به آن جواب دهد. (18)
هر یک از اعضای حسی در بخشی از ادراکات انسان نقش اساسی دارند که فقدان یا نقص آن، در آن بخش از ادراک تأثیر مستقیم دارد، چنانکه گفته اند: « من فقد حساً فقد فقد علماً؛ هر کس یکی از حواس را نداشته باشد از ادراکات آن حس محروم خواهد بود. »
پس سلامت قوای ادراکی در اکتساب علوم حصولی که براساس مشاهدات و تجربه و استدلال و برهان بدست می آید، نقش اساسی دارد. لازمه ی خردمندی هم تفکر است پس لازمه ی تربیت انسان خردمند، تربیت انسان سالم بویژه از لحاظ قوای ادراکی است و برای رسیدن به این مقصود رعایت نکته های زیر ضروری است:
الف) پرهیز از خوردن غذاهای ناسالم بویژه ناپاک مانند نوشابه های الکلی و مست کننده و مواد مخدر و هر چیزی که عقل و هوش انسان را زایل می کند.
ب) دوری جستن از هرگونه نزاع و درگیری که ممکن است موجب آسیب رسیدن به قوای ادراکی شود.
ج ) ورزش برای سلامت بدنی و نشاط روحی اما از مسابقه در ورزشهایی که امکان صدمه دیدن قوای ادراکی در آن زیاد است مانند مشت زنی، باید پرهیز کرد.
د) روزه گرفتن از دو جهت به رشد عقل کمک می کند: یکی از جهت تاثیر آن در سلامتی بدنی چنانکه امیر مومنان می فرماید: « الصیام احد الصحتین؛ روزه داری یکی از دو سلامتی است. » (19) و دیگر از آن جهت که موجب رشد تقوا می گردد. خدای سبحان می فرماید: « کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون » ( بقره/183 ) حکمت روزه در این آیه ی شریفه، تقواست و تقوا همان نیروی نگهدارنده ی نفس از سقوط در شهوات و خواسته های نفس اماره است. در مصباح الشریعة منسوب به امام صادق (علیه السّلام) آمده است: « روزه خواسته های نفسانی و شهوت طمع را می میراند و موجب صفای قلب و طهارت جوارح و درستی ظاهر و باطن آدمی می شود… » (20)
2-1. آرامش و سلامت محیط زندگی
بدیهی است که تفکر در مسائل عقلی در محیطی آرام و دور از صداهای ناهنجار و هوای پاک و فضای سالم بسیار مناسبتر است. شاید یکی از حکمتهای رفتن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به غار حرا این بوده باشد که فرصتی به چنگ آورد تا در دامن طبیعت در تنهایی و آرامش کوه به تفکر در صنع الهی بپردازد تا اعقل الناس باشد و قلبش ظرف گنجینه های روحی و حکمت خداوندی گردد.
در دنیای ماشینی ما که در شهرها نه آرامشی حاکم است نه هوای پاکیزه یی، نمی توان انتظار داشت جوانان روی مسائل پیچیده ریاضی و فلسفی تامل عمیق نموده و در زوایای هستی بیندیشند و موجب شکوفایی و نوآوری در علوم عقلی باشند. از این رو، لازم است بنای مدارس بویژه دبیرستانها و کتابخانه ها و سالنهای مطالعه در فضایی پوشیده از درخت و فضای سبز و دور از چهار راهها و کارخانه ها و فرودگاهها و ریلهای قطار و سایر چیزهایی که موجب آلودگی زیست محیطی است باشد و فضای آنها بطور مرتب نظافت شده و با بوهای خوش معطر گردد. چنانکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: « الریح الطیبه یشدّ العقل؛ استعمال بوی خوش موجب تقویت عقل است. »
3-1. طهارت و نظافت بدن
طهارت در معنای عام آن، هم شامل طهارت روح و هم شامل طهارت بدن است. در اینجا سخن ما درباره ی طهارت بدن از نجاسات و پاکیزگی آن از آلودگیهاست.
امروزه با رشد فرهنگ عمومی رعایت نظافت امری عادی شده اما به طهارت هنوز در خانواده هایی که روح ایمان در آنها رشد نکرده است آنگونه که باید، اهمیت داده نمی شود.
طهارت موجب می شود که انسان محبوب خدا گردد چنانکه قرآن کریم می فرماید: « وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ‌؛ خدا پاکان را دوست دارد. » ( توبه/108) پیداست که این طهارت اعم از طهارت جسمی از نجاستها و آلودگیها و طهارت روحی از هرگونه رجس و پلیدی و اخلاق فاسد و اعتقاد باطل است. هرگاه این طهارتها حاصل شد توفیق فهم حقیقت قرآن و حقیقت هستی نیز فراهم می شود. خدای تعالی می فرماید: « لاَ یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ‌ » در باب طهارت روحی در جای خود باید توضیح داده شود.
4-1. غذای پاک، حلال و مناسب
غذای حلال و پاک اثرهای معنوی و روحی خاصی در انسان می گذارد و بی توجهی به آن یعنی خوردن غذاهای حرام و مشکوک موجب قساوت قلب شده و توفیق انسان را در شناخت حقایق کم می کند. شاید از این روست که خدای سبحان می فرماید: « یا اَیُها الذَّین آمَنُوا … وَ کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلاَلاً طَیِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ؛ ای کسانی که ایمان آوردید… از آنچه به شما روزی دادیم حلال و پاک آن را تناول کنید و از خدایی که به او ایمان دارید پروا داشته باشید. » آوردن جمله اتقوا الله بعد از فرمان خوردن غذای پاک و حلال بیانگر لازمه ی رعایت تقوا در این مسئله است؛ یعنی باید غذایی را خورد که حق دیگران را در آن نباشد و از راههای حرام مانند ستاندن از یتیم، دزدی، رشوه و… بدست نیامده باشد و از سوی دیگر حق الله و حق الناس را پرداخته باشد تا حلال شود و از غذاهای نجس، مثل غذاهایی که با گوشت خوک و یا با گوش حیوانی که براساس دستورات اسلام ذبح نشده، درست شده اند، پرهیز کرد. در ثانی غذاهایی را بیشتر مصرف کرد که در رشد مغز و در نتیجه در رشد عقل مناسبند البته غذاها متناسب با سن افراد است. برای رشد مغزی کودکان و نوجوانان که در مراحل رشد بسر می برند غذاهایی مانند شیر و گوشت و میوه و سبزی تاکید شده است. البته اعتدال در مصرف را باید رعایت کرد و از پرخوری پرهیز کرد که این خود آفت اندیشیدن است.
5-1. آرامش روانی و نشاط روحی
این مسئله از مهمترین عوامل سلامت عقل است چرا که اضطرابهای روحی و بهم خوردن تعادل روانی فرصت اندیشیدن را از انسان سلب می کند. نوجوان و جوانی که در محیط خانه، مدرسه یا اجتماع امنیت روانی احساس نکند و همواره درگیر نزاعهای خانوادگی یا سیاسی یا محیط زندگی دانشجویی باشد یا با عدم تامین معاش زندگی و هزینه تحصیلی مواجه باشد یا همواره نگران آینده شغلی خویش باشد فکر و روح او آشفته و مضطرب است و نمی تواند تمرکز فکری داشته باشد در نتیجه از رشد عقل باز می ماند.
پس والدین و اولیای امور در مدرسه و دانشگاه و اجتماع باید زمینه های آرامش روحی و نشاط روانی نوجوانان و جوانان را فراهم کنند و برای این منظور روشهای زیر پیشنهاد می شود:
1- ایجاد بسترهای مناسب برای ایجاد نشاط روحی مانند: دیدار دوستان، بازدید مناظر طبیعی، اماکن زیارتی و سیاحتی با تشکیل اردوهای دسته جمعی.
2- رفع نیازهای معیشتی و آموزشی دانش آموزان و دانشجویان بطور محترمانه بطوری که کرامت انسانی آنها حفظ شود و در نتیجه آرامش روانی آنها فراهم گردد. فقر نه تنها آرامش روانی انسان را بهم می زند، بلکه اثرات منفی در رشد عقلی نیز برجای می گذارد. امیرمومنان در وصیت به فرزندش محمد حنفیه می فرماید: « ای فرزندم من بر تو از فقر و ناداری بیمناکم از آن به خدا پناه ببر زیرا که فقر مایه ی نقصان در دین و دهشت و هراس عقل است. » (21)
2)عوامل روحی و معنوی موثر در رشد و تربیت عقل نظری و عقل عملی
1-2. علم آموزی و حکمت اندوزی
حکما برای عقل نظری مراتبی برمی شمارند مانند: عقل بالقوه، بالملکه و بالفعل؛ (22) یعنی ابتدا عقل آدمی یک قوه ی محض است که آن را عقل هیولانی می گویند و از آن جهت که صورتی در آن متنقش نشده است آن را تشبیه به هیولای مادی می کنند. بفرموده ی امیرمومنان: « العقل غریزة تزید بالعلم و التجارب؛ عقل یک نیروی غریزی نهاده شده و در درون آدمی است که با علم و تجربه رشد می کند. » حکما نیز می گویند عقل بالقوه پس از دریافت بدیهیات مانند: اولیات، تجربیات، متواترات، مقبولات و غیره به مرتبه عقل بالملکه و با ممارست در آموختن و تجربه علمی و قیاسهای برهانی به مرتبه ی عقل بالفعل می رسد. (23)
روش آموزش علم
روش صحیح علم آموزی چیست؟ آیا به صرف اینکه ذهنمان را با تکرار مطالب انبار محفوظات و یادداشتهای کلاس کنیم. عالم شده ایم یا اینکه علم باید همراه با تفکر و تعمق و رسیدن به شناخت باشد. امیرمومنان می فرماید: « فضل فکر و فهم انجح من فضل تکرار و دراسة: زیاد فکر کردن و فهمیدن مطالب علمی مفیدتر و سودمندتر از زیاد درس گرفتن و تکرار کردن است. » (24) در همین راستا استاد مطهری می گوید: « معلم در تعلیم باید هدفش این باشد که نیروی فکری متعلم را پرورش و استقلال دهد و قوه ابتکار او را زنده کند. » (25)
روسو از متخصصان تعلیم و تربیت نیز بر این نکته تاکید می کند. وی می گوید: هدف آموزش و پرورش گرد آوردن و انباشتن اطلاعات نیست، بلکه بکار آوردن توانایی اندیشیدن و فهمیدن است. (26)
پیاژه نیز تاکید می کند که هدف تربیت عقل حفظ کردن حقایق قالبی نیست… بلکه انسان باید شخصاً به آموختن و تسخیر حقیقت نایل آید. پس آموزشی عقل انسان را رشد می دهد که بر اساس روش شناختی ادراکی باشد؛ یعنی همراه با تفکر و ژرف اندیشی باشد. (27) امیر مومنان می فرماید: « الفکر جلاء العقول »، فکر روشنی بخش و جلا دهنده عقل (28) و موجب رشد (29) عقل است. پس عقل که در ابتدای امری بالقوه است، با علم و حکمت رشد می یابد. نکته ی مهمی که در ارتباط عقل و حکمت باید گفت اینکه آن دو رابطه ی استکمالی دارند؛ یعنی با عقل حکمت کسب می گردد و با حکمت اندوزی عقل شکوفا می شود. امیرمومنان می فرماید: « بالعقل استخرج غورالحکمة و بالحکمة استخرج غور العقل. » (30) از این سخن گرانمایه استنباط می شود که عقل و حکمت دو یار دیرینه اند: از یک طرف با عقل از دریای عمیق حکمت مرواریدهای یقین استخرج می گردد و از طرف دیگر گوهر گرانبهای عقل را هم جز با حکمت نمی توان برانگیخت. امیر مومنان در سخن گرانمایه دیگری می فرماید: « قوت العقول بالحکمة »؛ نیرومندی عقلها به حکمت است. » (31) پس آنکه حکمت آموخت عقلش رشد می یابد و نیرومند می گردد و آنکه از حکمت گریزان است از خردمندی بهره یی ندارد.
علمای تعلیم و تربیت نیز بر رشد تفکر صحیح در دانش آموزان تاکید دارند چنانکه جان دیویی می گوید: بدون تردید هیچ کس از لحاظ نظری اهمیت پرورش عادتهای صحیح فکر کردن در مدارس را مورد تردید قرار نمی دهد…
با وجود این آنطور که شاید ( شایسته است ) رشد قوه ی تفکر دانش آموزان مورد توجه اولیای مدارس نمی باشد. (32)
2-2- به یاد خدا بودن از نگاه حکمت قرآنی
یکی از چیزهایی که موجب شکوفایی عقل می شود ذکر الله است، چون ذکر موجب نورانیت عقل و حیات قلب است و بدیهی است که عقل نورانی شده به نور الهی صلاحیت ادراک حقایق ماوراء طبیعی را دارد. امیرمومنان درباره ی تاثیر ذکر در روشنی عقل می فرماید: « الذکر نور العقل و حیات النفوس و جلاء الصدور؛ ذکر موجب نورانیت عقل و حیات جان و روشنی دلهاست. » (33) این معنا در چند حدیث تکرار شده است.
3-2- تجربه
تجربه، بکار گرفتن دانسته های گذشته در جریان تفکر و ساحت زندگی است چرا که تا جوانان خودشان با تجربه های عملی زندگی روبرو نشوند، عقلشان شکوفا نمی گردد چون عقل دو قسم است: یکی عقلی که جبلی و فطری انسان است دیگری عقلی که با اکتساب بدست می آید. امیرمومنان می فرماید: « التجارب عقل مکتسب؛ تجربه ها عقل بدست آوردنی است » (34) و در همین راستا امام حسین (علیه السّلام) می فرماید: « طول التجارب زیادة فی العقل؛ تجربه های طولانی موجب رشد عقل است ». از سخنان گرانمایه فوق این نتیجه حاصل می شود که تجربه های زندگی، خود موجب خردمندی انسان است از اینرو، گفته اند آنچه جوان در آیینه ببیند پیر در خشت خام بیند.
دانشمندان تعلیم و تربیت نیز بر اهمیت تجربه در رشد فکری تاکید نموده اند. جان لاک یکی از بنیانگذاران روش تجربی در تربیت عقلانی می نویسد:
« ما با امکان خردمندی زاییده می شویم امکانی که در پرتو کوشش و کارورزی واقعیت می یابد. » (35)
پیاژه از روانشناسان مشهور ضمن اینکه تجربه را یکی از عوامل موثر در رشد شناختی می داند به دو نوع تجربه قائل است و معتقد است برخورد با محیط به دو گونه تجربه می انجامد: یکی تجربه فیزیکی یا انتزاع ساده و دیگری تجربه ی منطقی، ریاضی. (36) پس مسئولان تربیتی و آموزشی برای رشد عقلانی جوانان باید اجازه دهند آنها زیر نظر استاد خود دست به تجربه بزنند دانش آموزانی که در آزمایشگاه خودشان تاثیر مواد بر یکدیگر را آزمایش می کنند و به روش مشاهده این تاثیر را می بینند به درک بهتری می رسند تا آنهایی که تنها به صورت تئوری آن را آموزند. این تجربه در علوم انسانی هم برای جوانان این رشته قابل تحقق است هیچ نویسنده یی اولین نوشته اش با آخرین نوشته اش در یک سطح نیست، بلکه این تجربه نویسندگی است که او را رشد می دهد یعنی خرد او رشد می کند؛ و با تدبر بیشتر و زیباتر می نویسد. پس جوانان بویژه دانشجویان رشته های علوم انسانی با مقاله نوشتن و انجام کارهای تحقیقی می توانند به این وسیله به سرمایه ی عقلی خویش بیفزایند و بسوی قله های حکمت و دانایی پرواز کنند.
4-2- تقوا و تزکیه نفس
تقوا و آراستگی درون از آلودگیهای گناه دو اصل اساسی در رشد و تعالی علمی و عقلی انسان هستند. قرآن کریم می فرماید: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَاناً؛ ای کسانی که ایمان آورده اید اگر تقوای الهی پیشه کنید خدا قوه ی شناخت حق و باطل را به شما عنایت می کند » و این قوه برای انسان حاصل نمی شود مگر با رشد عقل. امیرمومنان می فرماید: « فمن اتقی الله عاقل؛ کسی که خدا ترس باشد عاقل است.
روش تحصیل تقوا
اولین مرتبه ی تقوا اجتناب از محارم الهی است و این خود سرمایه ی بزرگی است که موجب رشد عقل است. ابی درداء ( از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)) نقل می کند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمود: « ازدد عقلاً تزدد من ربک قرباً فقال… کیف لی ذلک فقال النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) اجتنب محارم الله و ادّ فرائض الله تکن عاقلاً؛ ای ابی درداء عقلت را فزونی ده تا به پروردگارت بیشتر تقرب پیدا کنی گفت: … چگونه؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: از محارم الهی بپرهیز و فرایص الهی را انجام ده تا از خردمندان بشمار آیی. » (37)
3- عوامل اجتماعی موثر در رشد و تربیت عقل نظری
عوامل اجتماعی بنوبه ی خود در رشد عقل می توانند تأثیر مثبت یا منفی داشته باشند که مهمترین آنها عبارتند از:
1-3- آزادی و استقلال فکری در محیط زندگی
جوانانی که بتوانند آزادانه درباره ی مسائل اعتقادی و اجتماعی و فرهنگی بیندیشند و بتوانند حاصل اندیشه خویش را به دیگران عرضه کنند سریعتر به رشد اجتماعی می رسند و خرد اجتماعی آنان بهتر رشد می کند تا جوانانی که اجازه ی تفکر و تصمیم گیری ندارند و همواره باید از دستورات دیگران تقلید کنند. بزرگترین وابستگی یک جامعه وابستگی فکری است جامعه یی که خود را صاحب اندیشه نداند و همواره وامدار اندیشه های دیگران باشد به رشد فکری نخواهد رسید، اگر بناست جوانان اهل خلاقیت باشند باید به آنان استقلال فکری داد تا اعتماد بنفس پیدا کنند. استاد افروز از استادان روانشناسی می گوید: « خلاقیت با استقلال فکری و اعتماد به نفس همراه است ». ایشان فعالیت های مستقل و آزاد را در ایجاد اعتماد بنفس بسیار مهم می داند و می نویسد:
به آنان [ نوجوانان ] فرصت دهید تا بسمت فعالیتهای مستقل، احساس مسئولیت و مراقبت از خویشتن بیابند… نباید در همه کارهای آنان دخالت کرده و بجای اینکه ابتکار عمل بدست نوجوانان باشد آنان را به عناصر منفعل و غیرفعال تبدیل سازیم. (38)
پیاژه نیز در تاکید بر استقلال فکری و آزادی اندیشه می گوید:
انسان باید خصوصاً به آموختن و تسخیر نایل آید… و ممکن نیست از کسانی که زیر بار اجبار فکری قرار می گیرند شخصیتهای مستقل… در زمینه ی اخلاق بار آوریم و کسی که اخلاق وی منحصراً به صورت اطاعت از اقتدار بزرگسالان باشد… چنین فردی نمی توانند از لحاظ عقلی و فکری فعال باشد. (39)
در تکمیل سخن پیاژه باید گفت کسی که خودش عقل و فکرش را به فعالیت نیندازد به رشد عقلی نمی رسد.
قرآن کریم کسانی را که اندیشه نمی کنند و در انتخاب عقیده تنها به تقلید از گذشتگان می پردازند نکوهش می کند و می فرماید:
« وقتی به کافران گفته می شود از آنچه که خدا فرو فرستاده پیروی کنید می گویند ما از آنچه از پدرانمان یافته ایم تبعیت می کنیم. » ( بقره/170 )
در ادامه خدای سبحان در یک استفهام انکاری آنان را مورد خطاب قرار می دهد و می فرماید: « اگر چه پدرانشان چیزی نمی فهمیدند و به راه هدایت نبودند. »؟ ( بقره/170 )
در مقابل، آنهایی که اهل اندیشه هستند و در سخنانی که شنیده اند تامل می کنند، را مورد تقدیر قرار می دهد و آنان را اهل هدایت و از خردمندان می داند. چنانکه می فرماید:
« وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوهَا وَ أَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبَابِ‌؛ و آنان که از پرستش طاغوت دوری جستند و به درگاه خدا بازگشتند آنها را بشارت و مژده رحمت باد ( ای رسول ) توهم آن بندگان را به لطف و رحمت من بشارت ده. آن بندگانی که چون سخن بشنوند به نیکوترین آن عمل کنند آنان هستند که خدا آنها را به لطف خاص خود هدایت فرموده و هم آنان به حقیقت خردمندان عالمند. » ( زمر/ 17-18 )
2-3. همنشینی با عالمان و صاحبان فکر و اندیشه و شرکت در جلسات و همایشهای علمی
طبیعی است که همنشینی با عالمان بر خرد انسان می افزاید و انسان را رشد می دهد و در مقابل، همنشینی با سفیهان و جاهلان انسان را از تکامل معنوی و عقلی بازمی دارد. امیرمومنان در اهمیت همنشینی با حکیمان می فرماید: « مجالسة الحکماء، حیاة العقول؛ همنشینی با حکیمان حیات عقلهاست » و در سخن گرانمایه دیگر می فرماید: « من ترک الاستماع من ذوی العقول مات عقله؛ کسی که در مجلس درس خردمندان ننشیند و کلمات حکیمانه شان را نشنود عقلش می میرد. »
پس لازم است نشستن پای درس استادان حکمت و شرکت در همایشهای علمی و فلسفی را قدر بدانیم و از فرصت جوانی در بهرگیری از محضر عالمان و حکیمان کوشا باشیم.
3-3- مباحثه و مناظره و گفتگوهای علمی
یکی از سنتهای پسندیده و دیرین سیستم آموزشی حوزه های علمی جهان اسلام روش مباحثه طلاب و دانشجویان علوم اسلامی است که بعد از هر درس آن درس را مطالعه و سپس دو نفری یا چند نفری مباحثه می کنند. این کار اولاً، مکمل استماع و شنیده های استادان است ثانیاً، نکته های مبهم درس یا مباحثه گشوده می شود و به فهم دقیقتر طرفین مباحثه کمک می کند. امیرمومنان می فرماید: عالمترین مردم کسی است که علم دیگران را به علم خود بیفزاید. (40) شهید ثانی از عالمان و فقیهان بنام، در اهمیت مناظره و مباحثه می گوید: « مناظره و تبادل فکری و رای و نظر در احکام دینی بعنوان بخشی و عضوی از پیکره دین تلقی می شود… » (41)
گفتنی است که مناظره و مباحثه باید در محیطی کاملاً دوستانه و بمنظور کشف حقیقت باشد نه خودنمایی و غلبه بر طرف دیگر بحث. تشکیل گروههای درسی نیز می تواند به تحقق این هدف کمک نماید.
رابطه ی رشد عقل و رشد فلسفه
در ابتدای سخن اشاره کردیم که غایت فلسفه استکمال نفس انسانی است تا آنکه به پروردگار خویش تشبه پیدا کند یعنی آیینه اوصاف الهی گردد و این کمال حاصل نمی شود مگر با معرفت حقیقت موجودات بمیزان توان بشری چنانکه عالمی عقلی شود مشابه عالم عینی و متخلق شود به اخلاق الهی. (42) و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در باب حکمت نظری فرمودند: « رب ارنا الاشیاء کما هی » خدایا حقیقت موجودات را آن گونه که هستند به من بنمایان و در باب حکمت عملی فرمودند: « انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ (43) من برای بکمال رساندن مکارم و بزرگواریهای اخلاقی مبعوث شده ام. » خدای سبحان در شان ایشان فرموده است: « و انک لعلی خلق عظیم؛ این پیامبر تو براستی بر خلقی عظیم استواری » ( قلم/ 4 ) و انسانی به چنین شایستگی نمی رسد مگر از نظر عقلی اعقل الناس باشد.
پس تا کسی از مرتبه وجود گیاهی و حیوانی تعالی پیدا نکند و وارد عرصه صاحبان خرد نگردد، صلاحیت فهم حقایق عقلی را پیدا نمی کند و کسی تا چنین صلاحیتی پیدا نکند نمی تواند در گسترش و تعالی فلسفه گامی بردارد. کسی می تواند فلسفه الهی را رشد دهد که فیلسوف الهی باشد و کسی می تواند به حقیقت فیلسوف الهی باشد که در معرفت به حقایق هستی از طبیعت تا ماوراء طبیعت و در رأس همه حقایق در شناخت خدا و اسماء و صفات او تا نهایت توان بشری تعالی پیدا کرده باشد و او کسی است که هم مومن بما انزل الله است و هم عامل به آنچه که رسول خدا از او خواسته است.
ملاصدرا در این باره می گوید:
بعد از آنکه از اهل زمانه علم نشناس خویش کناره گیری کردم و دشمنی اهل زمانه بر من آسان گشت و خود را از تأیید و تکذیبشان رهانیدم و توجهم را به جناب مسبب الاسباب جلب کردم و مدتی طولانی در انزوا به ریاضت نفس پرداختم بر اثر این مجاهدتها نفسم مشتعل گشت و انوار ملکوت بر آن تابید و پنهانی های جبروت بر من آشکار شد و اسراری بر من آشکار گردید که تا آن زمان هویدا نشده بود و آنچه را با برهان یافته بودم با مشاهده ی قبلی بالعیان مشاهده کردم … در نهایت به اینجا رسیدم که باید رسول خدا را مقتدای خویش قرار دهم و به این آیه شریفه عمل کنم که «… مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا »؛ آنچه رسول خدا به شما فرمان داد بگیرید و از آنچه شما را باز داشت واگذارید » ( حشر/7 ) خداوند به برکت این متابعت آنچه می بایست بر قلبم بگشاید گشود و مرا به ساحل نجات رسانید. (44)
بعد از این مراتب است که ملاصدرا چهار سفر عقلی خویش را براساس چهار سفر عارفان تنظیم می کند و آن را الحکمة التعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة می نامد تا جمع بین برهان و عرفان و قرآن کرده باشد. این اخلاص او در علم و عمل بود که باعث شد خدای سبحان به گفته هایش برکت داده و کتابهایش را شمع محفل اهل حکمت قرار دهد. این همه از ثمره های عقل برهانی و عقل قدسی است که منور به نور الهی یعنی نور علم و حکمت گشته که خدای سبحان می فرماید: « العلم نور یقذقه الله فی قلب من یشاء؛ علم نوری است که خداوند در قلب هر کس بخواهد می افکند. »
خلاصه سخن اینکه، رشد عقل و رشد حکمت پله های یک نردبانند که گام نهادن در هر مرتبه از آن مقدمه یی برای تعالی به پله ی بالاتر از نردبال کمال و سعادت انسانی است، امید است رهرو آن راه باشیم.
پی‌نوشت‌ها:
1- استادیار گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه قم .
2- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج74، ص 158.
3- برای شناخت تفصیلی عقل از نگاه هستی شناختی؛ معنا شناختی و معرفت شناختی ر.ک: فصلنامه فلسفی کلامی، دانشگاه قم، ش 19.
4- ابراهیم مصطفی و دیگران، المعجم الوسیط، ص 616؛ جوهری، اسماعیل بن حماد، تحقیق احمد عبدالغفور؛ الصحاح، ج3، ص 1772.
5- صدرالمتالهین، الاسفار الاربعة، ج3، ص 419.
6- طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج2، ص 251 و 252.
7- همانجا.
8- ابن سینا، اشارات و تنبیهات، ص 174.
9- فارابی، السیاسة المدنیه، ص 33.
10- حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج7، ص 56.
11- آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و درر الکلم، ترجمه هاشم رسول محلاتی، ج2، ص 32.
12- عبده، نهج البلاغه، ص 560.
13- گرچه هوش و عقل به یک معنا نیستند اما همبستگی زیادی بین آنها وجود دارد، برای هوش تعریفهای متعدد آمده است، حاصل آن اینکه هوش ظرفیت یادگیری و توانایی یادآوری، تلفیق و ترکیب، و توانایی حل مسئله است اما عقل نقش راهنمایی و بازدارندگی از بدیها را بازی می کند. فرهنگ لغت و اصطلاحات چهار جانبه.روانپزشکی بهرامی- معزی، ص 190.
14- شعاری نژاد، علی اکبر، روانشناسی رشد، ص 220.
15- همانجا.
16- ر.ک: بیگر، رابرت، کاربرد روانشناسی در آموزش، ترجمه پروین کدیور، ص 124.
17-گفتگوی اختصاصی پرفسور سمیعی با خبرگزاری فارس حوزه ی بهداشت و درمان، شماره 9250167، 86 مورخه 86/9/25.
18- همانجا.
19- ناظم زاده، سید علی اصغر، جلوه های حکمت، ص 360.
20- منسوب به امام صادق (علیه السّلام)، مصباح الشریعه، ص 170.
21- جلوه های حکمت، ص 409.
22- صدرالمتالهین، الشواهد الربوبیة، ص 202-206.
23- همانجا.
24- غررالحکم و دررالکلم، ص 296.
25- مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، ص 18.
26- نقیب زاده، میرعبدالحسین، نگاهی به فلسفه آموزش و پرورش، ص 129.
27- پیاژه، تربیت به کجا ره می سپارد، ترجمه منصور دادستان، ص 89.
28- غررالحکم و دررالکلم، ص 291، حدیث 7955.
29- همانجا، حدیث 7949.
30- کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، کتاب العقل، ترجمه سید جواد مصطفوی، ج1، ص 33 و 34.
31- جلوه های حکمت، ج9، ص 188.
32- هولفیش، گوردن و فیلیپ است تفکر منطقی روش تعلیم و تربیت، ترجمه علی شریعتمداری، ص 348.
33- غررالحکم دررالکلم، ج1، ص 325، 426، 430.
34- جلوه های حکمت، ص 97.
35- نگاهی به فلسفه آموزش و پرورش.
36- جینز برگر و اوپر، رشد عقلانی کودک از دیدگاه پیاژه، ترجمه حقیقی و شریفی، ص 316.
37- غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، ج1، ص 86.
38- افروز، غلامعلی، مباحثی در روان شناسی و تربیت کودکان و نوجوانان، ص 100.
39- تربیت به کجا ره می سپارد، ص 89 و 90.
40- صدوق، ابی جعفر محمد بن علی، کتاب الخصال، ج13، ص 5.
41- عاملی، زین الدین، آداب تعلیم و تعلم در اسلام، ترجمه محمدباقر حجتی، ص 436.
42- الاسفار الاربعه، ج1، ص 20 و 21 ( تخلقوا باخلاق الله )؛ بحارالانوار، ج 58، ص 129.
43- بحارالانوار، ج16، باب 9، ص 210.
44- الاسفار الاربعة، ج1، مقدمه، ص 8-12.
منابع تحقیق:
1- قرآن کریم.
2- آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و درر الکلم، ترجمه هاشم رسول محلاتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1383. 3- جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، افست قم امیری، 1386.
4- ابن سینا، الاشارات و التنبیهات قم، نشر البلاغه، 1375.
5- فارابی، السیاسة المدنیه، تهران، الزهراء، 1366.
6- الحر العاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، تصحیح عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت، دارالاحیاء، 1421 ق.
7- ابراهیم مصطفی و دیگران، المعجم الوسیط، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1363.
8- شعاری نژاد، علی اکبر، روانشناسی رشد، تهران، انتشارات اطلاعات، 1364.
9- ملاصدرا، الاسفار الاربعة، بیروت، دارالاحیاء، التراث العربیة، 1981 م.
10- ملاصدرا، الشواهد الربوبیة، تصحیح جلال الدین آشتیانی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1360.
11- بیگر، رابرت، کابرد روانشناسی در آموزش، ترجمه ی پروین کدیور، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1369.
12- مصباح الشریعة، منسوب به امام صادق (علیه السّلام) بیروت، موسسه الاعلمی، للمطبوعات، 1403 ه 1983 م.
13- پیاژه، تربیت به کجا می سپارد، ترجمه منصور دادستان، بیجا، بی تا.
14- مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران، صدرا، 1367.
15- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، الوفاء، بی تا.
16- ناظم زاده، قمی، سید علی اصغر، جلوه های حکمت، گزیده موضوعی کلمات امیرالمومنین، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1375.
17- نقیب زاده عبدالحسین، نگاهی به فلسفه آموزش و پرورش، تهران، کتابخانه طهوری، 1374.
18- کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، تهران، فرهنگ اهل بیت، بی تا.
19- هولفیش، گوردن و فیلیپ اسمیت، تفکر منطقی روش تعلیم و تربیت، ترجمه دکتر علی شریعتمداری، بیجا، انتشارات مشعل بی تا.
20- حکیمی، محمد رضا و… الحیاة، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1370.
21- جینز برگر و اوپر، رشد عقلانی کودک از دیدگاه پیاژه، ترجمه حقیقی و شریفی، تهران، انتشارات فاطمی، 1370.
22- غزالی، ابوحامد محمد، احیاء علوم الدین، ج1، بیروت، دارالمعرفة، بی تا.
23- افروز، غلامعلی، مباحثی در روانشناسی و تربیت کودکان و نوجوانان، تهران، انجمن اولیا و مربیان، 1371.
24- صدوق، ابی جعفر محمد بن علی، کتاب الخصال، قم، جامعة المدرسین، 1362.
25- شهید ثانی، زین الدین عاملی، آداب تعلیم و تعلم در اسلام، ترجمه محمد باقر حجتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1359.
منبع مقاله :
خامنه ای، سیدمحمد؛ (1389)، تربیت فلسفی و فلسفه تربیت، تهران: نشر بنیاد حکمت اسلامی صدرا، چاپ اول

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد