۱۳۹۵/۰۶/۳۰
–
۱۴۲ بازدید
اواخر شهریور ۱۳۲۰ وقتی قوای روس و انگلیس وارد پایتخت ایران شدند و تهران را اشغال کردند رضاشاه بی درنگ استعفا داد و عازم بندرعباس شد. همانطور که روی کار آمدن وی به کمک انگلیسیها صورت گرفت، خلع او از سلطنت نیز به دستور آنها بود. کسی که خود را روزی ابرقدرت و عظیم شوکت میدانست آنچنانی به پستی افتاد که حتی برای اقامتگاه و ادامه زندگی خود هیچ تصمیمی نتوانست بگیرد. رضاخان به جزیره موریس تبعید شد. جزیرهای در جنوب غربی اقیانوس هند است که در حدود ۹۰۰ کیلومتری شرق ماداگاسکار واقع شده است و در نقشه به سختی پیدایش میکنید.
در گفتگو تصمیم داریم پیرامون علل و عوامل برچیده شدن تاج و تخت رضاشاه و نقش انگلستان بپردازیم. تا آئینه عبرتی برای آن دسته از افراد باشد که به جای تکیه به مردم ایران، چشم به دست بیگانگان دارند. دکتر موسی حقانی مدیر موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران در گفتگو برایمان نقش انگلستان را واکاوی کرد.
رضاخان پولهایش را در کدام کشور سرمایه گذاری کرده بود/ چرا انگلستان از خلع تاج و تخت رضاخان سود میبرد///آماده انتشار
* برای ورود به بحث، لطفا در ابتدا پیرامون نقش انگلستان در مورد روی کارآمدن رضاخان توضیحاتی را بفرمایید.
انگلستان در جریان روی کارآمدن رضاخان تمام قد وارد صحنه شد. یعنی درتمامی وقایعی که در کودتای سوم اسفند 1299 در ایران صورت گرفت، انگلیسیها به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم، توسط عوامل خود که همان شبکهها بودند نقش به سزایی داشتند. برای نمونه باید به «کمیته آهن» که بعدها به «کمیته زرگنده» مشهور شد و کاملا به انگلستان وابسته بود و یا «بانک شاهنشاهی» که وابسته با انگلیسیها بود و توسط آنها اداره میشد؛ اشاره کرد. افرادی هم مانند اردشیر جی، میرزا کریم خان رشتی، سیدضیاءالدین طباطبایی و… که عوامل انگلستان بودند، در پشت کار قرار داشتند. لذا تشکیلات متعدد و وابسته به انگلستان در کودتای 3 اسفند 1299 نقش فعال داشتند.
کودتا هم به این علت شکل گرفت که انگلیسیها در پایان جنگ جهانی اول با شرایط جدیدی در غرب آسیا که آنها خاورمیانه نام گذاشته بودند مواجه شدند. آنها با طرحی موسوم به «خاورمیانه جدید» تلاش داشتند سلطه خود را بر منطقه اعمال کنند و به غارتگری های خود تداوم بدهند. در آن مقطع امپراطوری عثمانی سقوط کرده، رژیم تزاری در روسیه سقوط کرده و انگلیسیها تقریبا دست برتر را در منطقه دارند. به همین دلیل تمام تلاش خود را به کار میگیرند تا این دستاورد را برای خود حفظ کنند، دیگر ایران بدون آنکه رقیبی در صحنه وجود داشته باشد در اختیار انگلیس بود و آنها میخواستند حضورشان در ایران را تقویت و تثبیت بکنند. البته در طرح خاورمیانه جدید تاسیس یک دولت صهیونیستی نیز توسط صهیونیست هایی نظیر لرد بالفور در حاکمیت انگلستان دنبال می شد.
رضاخان پولهایش را در کدام کشور سرمایه گذاری کرده بود/ چرا انگلستان از خلع تاج و تخت رضاخان سود میبرد///آماده انتشار
در ابتدا یک طیفی از سیاستمداران انگلیسی که در راسشان «لرد کرزن» قرار داشت به سمت قرارداد 1919 رفتند تا ایران را به صورت یک مستعمره دربیاورند که موفق نشدند. جناح دیگری از حاکمیت انگلستان که با طرح خاورمیانه جدید ارتباط داشتند و با تاسیس رژیم صهیونیستی در منطقه مرتبط بودند؛ به دنبال این بودند که با یک کودتای نظامی فرد و جریانی را در ایران روی کار بیاورند که به نام ایرانی همان خواسته های انگلیسیها را که بخشی از آن در قالب قرارداد 1919 تثبیت شده بود آن را دنبال بکنند و این برایشان مهم بود که به هیچ وجه پای انگلیس در این کار درمیان نباشد و دیده نشود. همچنین باتوجه به تنگناهای مالی پس ازجنگ آنها مصصم بودند بابت این قضیه هزینه ای پرداخت نکنند. درطرح قرارداد 1919 باید هزینه میدادند اما با طرح کودتا هیچ هزینه ای نمیدادند. منابع انگلیسی و غربی اذعان دارند که انگلیسیها میخواستند در این منطقه یک کمربند امنیتی در اطراف شوروی ایجاد بکنند که نگذارند تفکرات کمونیست به کشورهای منطقه نفوذ پیدا کند. از طرف دیگر در اظهارات برخی از مقامات انگلیس مانند کنسول آنها در مشهد، بخشهای دیگری از اهداف کودتا روشن می شود. از جمله تداوم غارت نفت ایران، کنترل مسائل مالی ایران، جلوگیری از حرکتهای انقلابی و ضدانگلیسی در منطقه که تقریبا میتوان گفت منشا آن ایران و مرجعیت شیعه بوده است. اتفاقی که در نجف و بین النهرین رخ داد؛ قیام 1918 نجف و انقلاب 1920 عراق که به هر صورت مرجعیت شیعه در راس آن قرار داشتند و با ایران هم مرتبط بودند و در اصل پشتیبانی اصلی آن ایران بود و تشدید روحیه ضدانگلیسی درایران. این موارد را میتوان به عنوان دلایل اصلی کودتا نام برد وبه این ترتیب انگلیسیها به این نتیجه رسیده بودند که قاجاریه را منقرض کنند و رضاخان را به سلطنت بنشانند.
* با توجه به اینکه رضاخان در دوره حاکمیت خود خوش خدمتیهای زیادی را نسبت به انگلیسیها انجام داد؛ علت این عدم بی اعتمادی آنها نسبت به رضاشاه چه بود؟
انگلیسیها نسبت به رضاخان بی اعتماد نبودند. انگلیسی ها در طول 16 سال سلطنت رضاخان از او پشتیبانی کردند و منافع فراوانی هم ازاین پشتیبانی نصیب آنها شد. با همه این خدمات منافع انگلیسیها در 1920 ایجاب میکرد که رضاخان را از سلطنت برکنار کنند، این به خاطر بی اعتمادی به رضاخان نبود. هر چند انگلیسیها در یک مقاطع کوچکی با رضاخان اختلاف نظر پیدا کردند اما این اختلاف نظر ریشه ای و مبنایی نبود. مثلا در جریان نفت؛ رضاخان بحثش این بود که درآمد بیشتری را باید به رژیم پهلوی بابت فروش نفت پرداخت کنند. انگلیسیها هم به صورت طبیعی خساست به خرج میدادند و زیر بار این حرف نمیرفتند. در آنجا اصلا بحث ملی کردن نفت و قطع دست انگلیسیها از نفت نبود که بگوییم یک مخالفت جدی با انگلیسیها صورت گرفته است و حالا آنها از دست رضاخان ناراحت شده اند. مجموعه حرفهایی که انگلیسیها علیه رضاخان در مرداد و شهریور 1320 زدند، میتوان گفت بیشتر عکس العملی بود از طرف انگلیسیها در مقابل افکار عمومی جامعه ایرانی و یک گونه آماده کردن جامعه برای تغییری که قرار بود در ایران رخ دهد.
انگلیسیها میخواستند ایران را اشغال بکنند و شاید هم ابتدا بحثشان این نبود که پادشاه را هم تغییر بدهند اما آنها در این مقطع یک شریک داشتند که نظر آنها هم مهم بود؛ آن شریک شوروی بود. چون قوای انگلیس و قوای روس هم زمان ایران را اشغال کرده بودند. روسها اصرار داشتند که رضاخان باید از سلطنت کنار برود. به همین دلیل انگلیسیها تن به این خواسته دادند. اما این کار فواید دیگری هم برای انگلستان داشت. براساس گزارشهایی که آمریکاییها در این چند سال اخیر منتشر کردند؛ جامعه ایرانی به شدت از حاکمیت رضاخان و رژیم پهلوی سرخورده شده بود. آمریکاییها میگویند هر چند جامعه ایرانی توان انقلاب را ندارد اما به شدت از وضع موجود ناراضی است و اگر فرصتی پیدا بکند دست به انقلاب علیه رضاشاه خواهد زد. در شرایطی که آنها قصد اشغال ایران را دارند، وقوع انقلاب و ناآرامی در ایران به هیچ وجه به نفعشان نیست و تمام برنامه هایشان را به هم خواهد ریخت. به همین جهت آنها به این نتیجه رسیدند تا رضاخان که دیگر در آن زمان تاریخ مصرفش به اتمام رسیده بود را از سلطنت خلع بکنند. تحمل اشغال و تداوم سلطنت رضاخان هم زمان برای مردم ایران سخت بود و می توانست در شرایطی که دیکتاتور دیگر آن اقتدار سابق را ندارد منجر به بروز انقلاب در ایران شود لذا قید رضاخان را برای تامین منافع برتر خود زدند. البته در این میان ریسک هم نکردند، به جای او فرزندش را به سلطنت رساندند تا از طریق این خاندان بتوانند منافع خود در ایران را تامین نمایند.
رضاخان پولهایش را در کدام کشور سرمایه گذاری کرده بود/ چرا انگلستان از خلع تاج و تخت رضاخان سود میبرد///آماده انتشار
* آیا نزدیک شدن رضاخان به آلمانها نیز در این تصمیم گیری نقشی داشت؟
ارتباط رضاخان با آلمانها یک بهانه جویی بود که متفقین آن را مطرح کردند تا بتوانند به همین بهانه ایران را اشغال کنند. کسی باور ندارد که رضاخان گرایش جدی به آلمانها پیدا کرده بود. اولا حضور آلمانیها در ایران با چراغ سبز انگلیسیها بود که از 1314 خورشیدی به صورت جدی آغاز شد. انگلیسیها در حوزه های اقتصادی و فنی به آلمانها اجازه حضور در ایران را دادند. چون آلمانها از موقعیت خودشان در تقسیم جهان که بعد از جنگ جهانی اول صورت گرفته بود، ناراضی بودند و در یک جاهایی انگلیسیها و غربیها به آلمانها یکسری امتیازاتی میدادند تا کار به جنگ نکشد. یکی از جاهایی که به آلمان اجازه حضور داده شد آن هم تنها در حوزه اقتصادی و فنی؛ در ایران بود. بعدها در اسناد و مدارکی که از سوی غربیها منتشر شد، نشان داد که انگلیس و روسیه در مورد حضور آلمانها در ایران خیلی بزرگ نمایی کردند و تلاش کردند خطر آنها را خیلی جدی نشان بدهند. و این بیشتر یک بهانه تبلیغاتی بود برای زمینه سازی اشغال ایران. رضاخان هم البته تردیدهایی نسبت به موفقیت انگلیس در جنگ پیدا کرده بود. برای همین هم در جنگ موضع بیطرفی اتخاذ کرد. دلیل این کار هم این بود که اگر ارباب اول با مشکل مواجه شد، همه پلهای پشت سر خود را در ارتباط با گزینه بعدی که احتمال دارد آقایی جهان را به دست بگیرد، خراب نکرده باشد. به همین دلیل هم رضاخان یک مناسبات ابتدایی با آلمانها برقرار کرد. البته او جرئت مخالفت جدی باانگلیسی ها را نداشت لذا وقتی انگلیس و روس از رضاخان میخواهند که کارشناسان آلمانی را از ایران اخراج کنند، رضاشاه با مقداری این دست و آن دست کردن دستور میدهد که کارشناسان آلمانی را ایران اخراج کنند. حتی برخی از آنها را تحویل قوای متفقین میدهد و خیلی زود سعی میکند تا این بهانه را از آنها بگیرد. اما بنای آنها بر اشغال ایران بود و به همین جهت مقداری تبلیغ علیه رضاشاه در آن مقطع به نفع انگلیس بود. چون به نوعی همدلی و همنوایی جامعه ایرانی را جلب میکرد که آن زمان به شدت از رضاخان و حکومت او متنفر بود و از تداوم حکومت او زیاد دل خوشی نداشت. به عبارت بهتراین تبلیغات علیه رضاشاه هم بدون ارتباط با برنامه های بعدی آنها نبود.
* در میان صحبتهایتان اشاره کردید که با رفتن رضاخان از سلطنت منافع انگلستان حفظ میشد. در مورد حفظ این منافع برایمان بگویید.
در این مقطع بیشتر بحث نفت ونیزکمک به شوروی برای شکست دادن آلمان مطرح است که خیلی برای انگلیسیها اهمیت دارد. چرچیل در جنگ اول با صراحت میگوید: «نفت ایران مانند خونی تازه در رگهای فشرده امپراطوری جریان پیدا کرد و ما را از مرگ نجات داد». بنابراین مسئله نفت برای آنها خیلی اهمیت داشت که بتوانند نفت ایران را همچنان غارت بکنند.
بحث دیگر موقعیت ایران در آن مقطع برای کمک رسانی به شوروی بود. آنها به این نتیجه رسیدند که برای پیروزی در جنگ باید جبهه روسیه را تقویت کنند. ایران دراین زمینه موقعیت خوبی برای کمک رسانی داشت. منتهی این امرباتداوم حکومت دیکتاتوری که باژست مستقل منافع انگلیسی هارادرایران تامین کرده بودونارضایتی گسترده مردم ازوی قابل دسترسی نبود.انگلیسیها به خوبی این موضوع را درک و فهمیده بودند که نمیتوانند هم کشور را اشغال کنند و هم همان روش حکومت در ایران ادامه پیدا بکند که کسی جرات اظهار نظر نداشته باشد و املاک و اموال مردم غارت شود. لذا به این نتیجه رسیدند که میبایستی یک تغییر در فضای سیاسی ایران بوجود بیاید. البته این تغییر هم موقتی بود.
به نظر میآید هم بحث نفت و هم آن آرامشی که آنها برای دوره اشغال ایران لازم داشتند تا انتقال ادوات و آذوقه به جبهه روسیه بدون هیچ دردسری صورت بگیردباعث شد تا انگلیسیها قید رضاخان را بزنند.البته بدون ریسک جدی لذا فردی از همان خانواده را روی کار آوردند. دراین بین تنها رضاخان تغییر کرد و کادر حکومتی که قبلا نیز از عوامل انگلستان تشکیل شده بود در کنار شاه جدید به کار خود ادامه دادند.
رضاخان پولهایش را در کدام کشور سرمایه گذاری کرده بود/ چرا انگلستان از خلع تاج و تخت رضاخان سود میبرد///آماده انتشار
* پس میتوان گفت که تاریخ مصرف رضاخان دیگر برای انگلستان تمام شده بود؟
بیشتر مردم ایران از رضاخان و تداوم سلطنت او ناراحت بودند. این موضوع در اسناد آمریکاییها به وضوح دیده میشود. لذا وقتی انگلیسیها از طریق رادیو دهلی و بی بی سی علیه رضاخان افشاگری کردند، نشان میدهد که آنها میخواستند ضمن اعلان برائت ازجنایات رضاخان جامعه ایرانی را متقاعد بکنند که حالا اگر کشور اشغال هم میشود، حداقل دیکتاتور از عرصه خارج میشود و این یک فرصتی برای جامعه ایرانی است که به شدت از سیاستهای دوره رضاخان آسیب دیده بود.
انگلیسیها جنایات رضاخان را در طول سالهای حاکمیت وی میدیدند و حتی از آن رضایت داشتند و این مسئله جدیدی نبود، اما در این مقطع چون احتیاج به اشغال ایران داشتند و کشور هم مستعد انقلاب بود؛ به عنوان یک امتیاز آمدند رضا خان را حذف کردند. در کنار این موارد روسها هم اصرار داشتند که رضاخان باید از سلطنت خلع شود.
* علت اینکه رضاخان در برابر انگلستان مقاومتی از خود نشان نداد و حتی دستور به ترک مخاصمه داد؛ چه بود؟ یعنی حتی برای بقای حکومت خودش نیز هیچ تلاشی نکرد. دلیل این کار چه بود؟
اتفاقا این موضوع دلیل بر وابستگی این فرد به انگلستان است. اساسا رضاخان با یک کودتا در ایران روی کار آمد و طی 20 سال پس از کودتا که 16 سال آن با سلطنت او همراه بود، در راستای منافع انگستان حرکت کرد و به مردم کشورش هیچ توجهی نداشت. در مدت سلطنت خودش علنا به جنگ با ملت ایران پرداخت و همه نهادها که در ایران منشا مقاومت و صیانت از ایران بودند را به نحوی تضعیف کرد و یا از بین برد. این موضوع برای انگلیسیها خیلی مهم بود و دستاورد بزرگی برای آنها محسوب میشد.
از طرف دیگر رضاخان پایگاه مردمی نداشت و کاملا به انگلستان تکیه کرده بود. وقتی انگلستان به رضاخان تفهیم کرد که دیگر تاریخ مصرفش به اتمام رسیده است، عملا دیگر مقاومتی نمیتوانست انجام دهد. یعنی مقاومت با چه چیزی؟ مردم که واقعا از رضاخان متنفر بودند و او را همراهی نمیکردند. مقاومت با ارتش؛ ارتشی که ایمانی به فرمانده خودنداشت. چون رضاخان ایمان نیروهای مبارز ایرانی را آنها گرفته بود. ارتش به مرکز تجمع تعدادی چپاولگر تبدیل شده بود. رضاخان هنرش اختلاف افکنی در میان نیروهای ارشد نظامی بود. یکی از کارهای که رضاخان انجام میداد و بعد از او هم محمدرضا پهلوی همین رویکرد را اتخاذ نمود؛ این بود که بین فرماندهان ارتش اختلاف افکنی میکرد تا یک زمانی اینها با هم متحد نشوند و علیه شاه کودتا نکنند. خب چنین ارتشی عملا نمیتوانست مقاومت جدی در برابر بیگانگان داشته باشد چون از درون دچار فروپاشی شده بود. مسئله دیگر اینکه ارتش رضاخانی و ادوات آن هم با توجه به اینکه هزینه سنگینی برای تاسیس آن شده بود، هم به جهت روانی و هم به جهت تجهیزاتی به تنهایی توان مقاومت را نداشت. اگر این ارتش به مردم ایران تکیه میکرد و اگر رضاخان به مردم ایران تکیه میکرد، سالها میتوانست در برابر دشمنان مقاومت کند. اما بر اساس گزارش آمریکاییها؛ تحت عنوان «جنگ هشتاد ساعته» ما شاهد فروپاشی ارتش رضاخان در ظرف 80 ساعت هستیم که این هشتاد ساعت هم حاصل مقاومت حساب شده و سازمانی نبود بلکه مقاومت پراکنده بعضی از یگانها بودکه از فرمان ترک مقاومت اطلاع دقیقی نداشتند ونمی دانستندکه حاکمیت دستهای خود را به نشانه تسلیم بالا برده؛ و در واقع قربانی این انفعال رژیم در برابر قوای اشغالگر شدند.دردفاع مقدس ما شاهد هشت سال نبرد فرزندان ایران باکمترین امکانات برای صیانت از کشور بودیم .در حالی که ارتش رضاخانی هشتاد ساعت هم مقاومت نکرد.
رضاخان پولهایش را در کدام کشور سرمایه گذاری کرده بود/ چرا انگلستان از خلع تاج و تخت رضاخان سود میبرد///آماده انتشار
* شما در میان صحبتهای خود به این نکته اشاره کردید که انگلیسیها برای انتخاب جایگزین رضاشاه حتی ریسک هم نکردند و پسرش را انتخاب کردند. آیا رضاشاه در این انتخاب نقشی داشت؟
بله ، رضاخان برای انتقال سلطنت به پسرش پس از 6 سال خانه نشین کردن محمدعلی فروغی برای دیدنش به منزل او رفت؛ که حاکی از هوشیاری سیاسی او بود. چون میدانست که اگر قرار باشد حاکمیت در خاندان او تداوم داشته باشد؛ باید از طریق فروغی این کار را پیگیری بکند. محمدعلی فروغی هم انتقال سلطنت از رضاشاه به محمدرضا پهلوی را به بهترین نحو انجام داد.البته گزینه های دیگری نیز در این میان مانند حمیدرضا قاجار مطرح بود که به این نتیجه رسیدند نباید مجددا قاجارها در ایران زنده شوند. گزینه دیگر جمهوری کردن ایران بود که ظاهرا روسها به برخی از رجال ایرانی پیشنهاد ریاست جمهوری کرده بودند که این هم با توجه به اینکه انگلیسیها یک ایران کاملا امن، مطیع و در دست خودشان را میخواستند، مورد موافقت آنها واقع نشد. نهایتا قدرت خیلی آرام از رضاخان به محمدرضا پهلوی منتقل شد. تمام افرادی هم که با رضاشاه همکاری میکردند در کنار محمدرضا قرار گرفتند و همین باعث شد حاکمیت پهلوی تدوام پیدا کند و منافع انگلستان با چالش جدی روبرو نشود.
* رضاخان خودش خواست از ایران خارج شود یا اینکه او را مجبور به ترک کردند؟
رضاخان به دلیل سابقه جنایتباری که در ایران داشت، نمیتوانست در ایران بماند. اساسا از همان زمان که قوای متفقین به سمت پایتخت حرکت کردند رضاخان چندین بار قصد فرار کرد. وی از روسها خیلی میترسید که نکند آنها به خاطر کارهایی که او علیه کمونیست ها در طول سلطنتش انجام داده است بخواهند تلافی بکنند. به همین خاطر به محض اینکه خبری دائر بر این که روس ها به سمت تهران حرکت کردند به وی می رسید هر چند که شایعه هم بود ؛ او آماده فرار میشد. یکی دو بار اطرافیان و وزرای مسن کابینه جلوی رضاخان را گرفتند تا این کار را نکند اما او اصرار داشت تا از ایران خارج شود. دیگر آن فردی که خودش را قدرقدرت و قوی شوکت معرفی میکرد، با ورود متفقین به ایران پوچ بودنش آشکار شد. ضمن اینکه ایستادن و نظاره کردن رفتارهای فرزندش که به جای او تکیه زده – هرچند که رضاخان مایل بود که محمدرضا پهلوی قدرت را به دست بگیرد- از لحاظ روانی برایش مشکل بود. او با توجه به پولهایی که از ایران خارج کرده بود، دیگر به دنبال یک زندگی آرام و توام با آسایش برای خودش بود. رضاخان خیلی دوست داشت به کانادا برود چون در بانکهای آن کشور سرمایه گذاری کرده بود. خیلی دوست داشت که به آمریکا برود، در بانکهای آن کشور هم سرمایه گذاری بود، در بانکهای انگلستان هم سرمایه گذاری بود. به تنها جایی که فکر نکرده بود جزیره موریس بود. او درشرایطی که کشور اشغال شده بود به فکر زمین های خود در شمال ایران بود. و به فرزندش طی نامه ای از موریس اعلام می کند فقط به فکرخانواده اش است.
رضاخان پولهایش را در کدام کشور سرمایه گذاری کرده بود/ چرا انگلستان از خلع تاج و تخت رضاخان سود میبرد///آماده انتشار
* بعضی از تاریخنگاران مطرح کرده اند که اگر در جریان جنگ جهانی دوم رضاخان دست از بیطرفی ایران برمیداشت و از انگلستان حمایت میکرد، میتوانست تاج و تخت خود را حفظ نماید. نظر شما در این زمینه چیست؟
با توجه به اینکه انگلستان در کنار خود شریکی به نام روسیه را هم داشت، به نظر میآید که کنار گذاشتن رضاخان قطعی بود. ضمن اینکه عرض کردم که وضعیت مردم ایران برای آنها خیلی مهم بود. آنها میخواستند ایران کاملا امن باشد تا بتوانند از راهها و مسیرهای ایران استفاده بکنند. ماندن رضاخان در مسند سلطنت و همکاری او با متفقین یک ریسک بزرگ بود که آنها این ریسک را نپذیرفتند. اتفاقا انگلیسیها در این زمینه خیلی هوشمندانه کار کردند. شما اگر مطبوعات و جامعه ایرانی را پس از رفتن رضاخان رصد کنید، به این نتیجه میرسید که مردم جامعه چه مقدار از سقوط او خوشحال هستند. بعد از استعفای رضاخان، چه نطقهای آتشینی علیه او در مجلس ملی قرائت شد. حتی در مجامع قضایی و دادگستری، علیه رضاخان دعوی حقوقی مطرح میشود. انگلیسیها هم بدشان نمی آمد که مدتی جامعه درگیر این نوع مسائل شود که چندان هم تداوم نداشت ونتیجه ای هم برای مردم آسیب دیده به همراه نداشت. در این میان هم انگلیس و شوروی دنبال منافع خود بودند و از مسیرها و به خصوص راه آهن ایران استفاده می کردند. البته این دلمشغولی مردم ایران در آن مقطع بسیار طبیعی بوده است. به همین دلیل هم برآورد انگلیسیها هم همین بود که با رفتن رضاخان بهتر میتوانند به اهداف خود برسند.
رضاخان پولهایش را در کدام کشور سرمایه گذاری کرده بود/ چرا انگلستان از خلع تاج و تخت رضاخان سود میبرد///آماده انتشار
*نکته آخر.
روی کار آمدن رضاخان توسط انگلیسیها انجام شد رفتن اوهم به اراده بیگانه صورت گرفت. این بیانگر وابستگی این فرد و بیانگر این موضوع است که بدون نظر انگلستان در این بیست ساله اونمی توانست به سلطنت خود ادامه دهد. وی بعد از سقوط هم همچنان مسیر وابستگی را به فرزندش توصیه می کند. وقتی محمدرضا پهلوی با متفقین همکاری میکند و به اردوگاه آنها میپیوندد؛ رضاخان او را تشویق میکند. این بدان معنی است که رضاخان هم مایل به انجام این کار بود اما انگلیسیها به خاطر آن دلایلی که عرض کردم رضایت به تدوام سلطنت او ندادند.
مشرق، ۳۰ شهریور ۱۳۹۵