۱۳۹۶/۰۱/۲۹
–
۱۶۱۷ بازدید
سلام فرق بین نفس و روح و قلب و روح بخاری چیست؟؟ایا نفس تا قیامت با بدنه و ان چیزی که جدا میشود روح بخاری است؟؟ممکنه روح بخاری را اثبات کنید و بگید چطور و به چه طریقی به وجود روح بخاری رسیدند؟؟
سلام علیکم.
ـ روح بخاری، جسمی است لطیف شبیه انرژی که اهل ریاضت قادر به دیدنش هستند. راه اثباتش هم مشاهده است. قدما هم از راه مشاهده به وجودش پی برده بودند. در زمان ما، روح بخاری قابل عکسبرداری هم هست. روح بخاری را امروزه با عنوان «هاله انسانی» می شناسند. از این هاله می توان با روش «کرلیان» تصویربرداری نمود. این روش تصویربرداری را دانشمندی روسی به نام «سیمون کرلیان» پایه گذاری نموده است. اگر در اینترنت، عنوان «کرلیان» یا «هاله انسانی» را جستجو کنید، به تصویر گرفته شده به این روش دست پیدا می کنید. عینکهای خاصّی هم موجود است که با آنها می توان هاله ی مذکور را مشاهده نمود. این روح بخاری را هزاران سال است که ملل گوناگون می شناسند. در میان راهبان چینی، معروف است به نیروی «چی» یا «شی». در میان یوگی های هند، معروف است به «پرانا». در میان اهل ریاضت ژاپن، معروف است به «کی». گفته می شود که ابن سینا این هاله را شخصاً مشاهده می کرده است. یکی از علل تبحّر شگفت او در طبابت هم همین بوده است.
با اینکه به روش علمی از این هاله تصویر برداری می شود ولی هنوز هم منکران امور ماوراء طبیعی تلاش می کنند با طرح آزمایشهای ساختگی، وجود چنین هاله ای را زیر سوال ببرند؛ یا لا اقلّ چنین القاء کنند که این هاله با چشم غیر مسلّح قابل دیدن نیست. این در حالی است که قبل از تصویر برداری از این هاله، وجودش برای بشر شناخته شده بود. پس قطعاً افرادی بوده اند که بدون دستگاه هم این هاله ها را می دیده اند.
ـ نفس در زبان عربی یعنی «خود» و «خویش». در اصطلاح فلاسفه، گاه به کلّ حقیقت تجرّدی انسان می گویند نفس، و گاه به پایین ترین درجه تجرّدی انسان می گویند نفس. پایین تر از نفس، روح بخاری قرار دارد که موجود مادّی است.
ـ مرتبه ی فوق نفس را عقل گویند. و فوق عقل را قلب، و فوق قلب را روح گویند. در مقام تشبیه می گویند: بدن مثل عالم مادّه است؛ روح بخاری مثل انرژی موجود در جهان مادّی است؛ نفس مثل عالم مثال (برزخ) است. عقل مثل عالم عقول (عالم ملائک مقرّب) است. قلب مثل عرش است؛ که «قلب المؤمن عرش الرّحمن»؛ و روح مثل روح القدس است. سرّ مثل عالم اسماء الله است. خفی مثل اسم الله است؛ و اخفی، مثل «هو» است.
پس مراتب انسان چنین است: بدن (جسد +روح بخاری)، نفس، عقل، قلب، روح، سرّ، خفی، اخفی؛ که بدن را «ارض الانسان» و هفت مرتبه ی دیگر را «سماوات سبع انسان» گویند.
ـ هنگام مرگ، مادّه ی بدن است که توان ارتباط با نفس را از دست می دهد نه اینکه نفس از بدن جدا شود. وقتی مادّه ی بدن دچار اختلال می شود، بیماری حاصل می شود؛ امّا وقتی این اختلال، خیلی جدّی شد، مرگ رخ می دهد. نفس سعی می کند از طریق روح بخاری اختلال موجود در بدن را برطرف کند؛ که اگر توانست، شخص زنده می ماند و الّا مادّه ی بدن از خود بدن جدا می شود؛ و از آن پس، بدن شخص، غیر مادّی (برزخی خالص) خواهد شد. امّا اینکه روح بخاری در هنگام مرگ چه می شود، مورد اختلاف است؛ برخی می گویند که با اضمحلال جسد، آن هم متلاشی می شود؛ امّا برخی دیگر معتقدند که روح بخاری به عالم دیگری به نام عالم اثیری منتقل می شود؛ که حدّ واسط بین برزخ و دنیاست. متأسفانه فلاسفه ی ما خیلی وقت است که در این امور تحقیقات نمی کنند. البته واقع مطلب آن است که ما در حال حاضر، اصلاً فیلسوف نداریم؛ بلکه فقط چند نفر فلسفه دان داریم.
ـ روح بخاری، جسمی است لطیف شبیه انرژی که اهل ریاضت قادر به دیدنش هستند. راه اثباتش هم مشاهده است. قدما هم از راه مشاهده به وجودش پی برده بودند. در زمان ما، روح بخاری قابل عکسبرداری هم هست. روح بخاری را امروزه با عنوان «هاله انسانی» می شناسند. از این هاله می توان با روش «کرلیان» تصویربرداری نمود. این روش تصویربرداری را دانشمندی روسی به نام «سیمون کرلیان» پایه گذاری نموده است. اگر در اینترنت، عنوان «کرلیان» یا «هاله انسانی» را جستجو کنید، به تصویر گرفته شده به این روش دست پیدا می کنید. عینکهای خاصّی هم موجود است که با آنها می توان هاله ی مذکور را مشاهده نمود. این روح بخاری را هزاران سال است که ملل گوناگون می شناسند. در میان راهبان چینی، معروف است به نیروی «چی» یا «شی». در میان یوگی های هند، معروف است به «پرانا». در میان اهل ریاضت ژاپن، معروف است به «کی». گفته می شود که ابن سینا این هاله را شخصاً مشاهده می کرده است. یکی از علل تبحّر شگفت او در طبابت هم همین بوده است.
با اینکه به روش علمی از این هاله تصویر برداری می شود ولی هنوز هم منکران امور ماوراء طبیعی تلاش می کنند با طرح آزمایشهای ساختگی، وجود چنین هاله ای را زیر سوال ببرند؛ یا لا اقلّ چنین القاء کنند که این هاله با چشم غیر مسلّح قابل دیدن نیست. این در حالی است که قبل از تصویر برداری از این هاله، وجودش برای بشر شناخته شده بود. پس قطعاً افرادی بوده اند که بدون دستگاه هم این هاله ها را می دیده اند.
ـ نفس در زبان عربی یعنی «خود» و «خویش». در اصطلاح فلاسفه، گاه به کلّ حقیقت تجرّدی انسان می گویند نفس، و گاه به پایین ترین درجه تجرّدی انسان می گویند نفس. پایین تر از نفس، روح بخاری قرار دارد که موجود مادّی است.
ـ مرتبه ی فوق نفس را عقل گویند. و فوق عقل را قلب، و فوق قلب را روح گویند. در مقام تشبیه می گویند: بدن مثل عالم مادّه است؛ روح بخاری مثل انرژی موجود در جهان مادّی است؛ نفس مثل عالم مثال (برزخ) است. عقل مثل عالم عقول (عالم ملائک مقرّب) است. قلب مثل عرش است؛ که «قلب المؤمن عرش الرّحمن»؛ و روح مثل روح القدس است. سرّ مثل عالم اسماء الله است. خفی مثل اسم الله است؛ و اخفی، مثل «هو» است.
پس مراتب انسان چنین است: بدن (جسد +روح بخاری)، نفس، عقل، قلب، روح، سرّ، خفی، اخفی؛ که بدن را «ارض الانسان» و هفت مرتبه ی دیگر را «سماوات سبع انسان» گویند.
ـ هنگام مرگ، مادّه ی بدن است که توان ارتباط با نفس را از دست می دهد نه اینکه نفس از بدن جدا شود. وقتی مادّه ی بدن دچار اختلال می شود، بیماری حاصل می شود؛ امّا وقتی این اختلال، خیلی جدّی شد، مرگ رخ می دهد. نفس سعی می کند از طریق روح بخاری اختلال موجود در بدن را برطرف کند؛ که اگر توانست، شخص زنده می ماند و الّا مادّه ی بدن از خود بدن جدا می شود؛ و از آن پس، بدن شخص، غیر مادّی (برزخی خالص) خواهد شد. امّا اینکه روح بخاری در هنگام مرگ چه می شود، مورد اختلاف است؛ برخی می گویند که با اضمحلال جسد، آن هم متلاشی می شود؛ امّا برخی دیگر معتقدند که روح بخاری به عالم دیگری به نام عالم اثیری منتقل می شود؛ که حدّ واسط بین برزخ و دنیاست. متأسفانه فلاسفه ی ما خیلی وقت است که در این امور تحقیقات نمی کنند. البته واقع مطلب آن است که ما در حال حاضر، اصلاً فیلسوف نداریم؛ بلکه فقط چند نفر فلسفه دان داریم.