در جوابِ اشغالگرانِ قدس هم به همین شیوه باید مشق کنیم. وقتی میزنند نباید بتوانند در بروند. زدند، حتما باید بخورند چند برابر. این که مقامات مختلف همواره از انتقام سخن میگویند و پشیمانکننده مینامند اما باز هم دشمن تکرار میکند، معنای خوبی نمیتواند داشته باشد.
حداقلیترین معنایش این است که اقدامات ما – اگر هست – پشیمانکننده نبوده است و الا هوس تکرار نمیکردند. این خط سیر را نقطه پایان بگذاریم و سطر را با ضربهای در خور شروع کنیم. بلند و پر صدا هم باید باشد. نمیشود جواب “های” را جز با “هوی” داد! در تهران زدند، باید در تلآویو جواب بگیرند. نیمروز زدند باید روزشان را از همان بامداد، عزا کنیم. روزنامههاشان را با محوریتِ خبر ترور صفحهآرایی کردند، صفحه اول همه روزنامههای ما هم با چنین تزئینی باید آراسته شود.
ما به توان بازدارندگی خود باور داریم اگر مسئولانی که سخن از انتقام میگویند، به وعده خود – در کمترین زمان – عمل کنند. این گستاخی اگر بیپاسخ بماند، رژیم جعلی و تروریستی را جسورتر میکند. چشم در برابر چشم، دست در برابر دست. سرهنگ صیاد خدایی را زدند که دست ما بود، باید با زدن یک ژنرالشان، بازو بُرِشان کنیم. صریح و روشن و پر صدا باید جدول باز کنیم و در برابر هر ضربهای که زدند، هر تروری که انجام دادند، اقدام متقابل را ثبت تاریخ کنیم. حرف درمانی نه زخم دل ما را التیام میبخشد و نه آنان را به راه میآورد. این ضربه سنگین است که در “خاکسترکده” خودشان جاگیرشان میکند.
23302