شاید بتوان گفت یکی از عوامل اساسی گسترش خرافات، جهل و نادانی افراد است. بنابراین بهترین روش برخورد با خرافات و گسترش آن، گسترش علم و دانش افراد است و هر چه افراد با دین و معارف دینی آشنا شوند و به نحو صحیح آن را بشناسند، کمتر به دامن خرافات می افتند پس به فکر گسترش معرفت دینی باشیم. در کتاب های امدادهای غیبی و حماسه حسینی و انسان و سرنوشت به تألیف و قم مرحوم شهدی مطهری به این موضوع به طور مفصل پرداخته اند. چه بهتر است کتابهای فوق را مورد مطالعه قرار دهید تا به طور مفصل و عالمانه به جوانب موضوع دست یابید.
اما درباره شبهات دینی به عرضتان می رسانیم که پرسش هایی که در زمینه مسائل دینی و اخلاقی مطرح می شود به طور طبیعی در ذهن هر انسان پرسش گری شکل می گیرد که باید به آن پاسخ داده می شود. بنابراین پرسش و پرسش گری نه تنها منفی و ناپسند نیست بلکه ارزشمند است و حکایت از روحیه کنجکاوی و تحقیقی خود می کند. روش برخورد با آن نیز همچون روش برخورد با خرافات، گسترش زمینه علم و دانش است. با گذاشتن جلسات روشنگرانه و توسعه مطالعه و کتابخوانی، بخش زیادی از شبهات پاسخ داده و قابل حمل است. بنابراین در مجموع می توان گفت:
1. فرهنگ کتابخوانی و مطالعه را بین افراد جامعه گسترش دهیم.
2. از اساتید توانا و خوش بیان دعوت شود تا مسائل دینی را به طور واضح و روشن تبیین کنند.
3. به محض طرح برخی افکار و اندیشه ها که شائبه خرافه بودن با سست بودن آن از نظر علمی و منطقی در آن وجود دارد، به مقابله برخاسته و آن را مستدل و منطقی تأیید یا رد کنیم. اجازه ندهیم در ذهن افراد ماندگار شود تا دیگر اندیشه های فرد را تهدید کند زیرا سؤال و پرسش خوب است اما نباید در حال تردید ماندگار بود بلکه باید پاسخ آن داده شود و نفی و اثبات آن سریعا مورد بررسی قرار گیرد.
4. در مواردی که مطمئن هستیم موضوع و مطلبی خرافه است و ریشه و اساسی نداد، به طور مستند و مستدل و منطقی و بدون برخوردهای شعارگونه و هوچی گری آن را رد کرده و برای رد آن دلایل منطقی خود را ارائه کنیم زیرا در دائره علم و دانش نمی توان از احساسات و سخنان شعاری کمک گرفت.
5. دامنه فعالیت افراد کم سواد یا بی سواد را تنگ و تنگ تر کرده و اجازه ندهیم و افکار و اندیشه های آنها روی تابلو و در معرض مشاهده دیگران قرار گیرد و در اولین فرصت افکار خرافه گونه را پاسخ روشن گرانه داد، تا گسترش نیابد.گفتنی است که واژه ی حق در لغت به معنای ثابت , ضد باطل است . اما این که چگونه حق را می توان شناخت ؟ پاسخ آن را در چند نکته بیان می کنیم : 1- روشن است که مرز میان حق و باطل ظریف است . از کلمات علی (ع ) می توان این مفهوم را استفاده کرد. امیرالمؤمنین یک جا می فرماید: به این دلیل شبهه را, شبهه نامند که شبیه حق است , (نهج البلاغه , ترجمه فیض الاسلام , خطبه ی 38,)در جای دیگر می فرمایند: منافقان هر حقی را باطل و هر راست را کژی تدارک دیده اند, (همان , خطبه ی 185) اما با این همه , انسان به ابزار شناخت حق و باطل در مسیر تکامل خود مجهز است . علی (ع ) می فرماید: پس از روح خویش در آن دمید… اندیشه هایی که تصرفاتش را ابزار کارند, اندامهایی که در خدمت اویند, ابزاری که به کارشان می گیرد در نیروی شناخت حق و باطل (همان , خطبه ی 1) ازاین رو مرز حق و باطل روشن است و آن مطابقت با کتاب منزل آسمانی یعنی قرآن است , (همان , خطبه ی 189). 2- امیرالمؤمنین علی (ع ) شرط اصلی شناخت حق را برخورد مستقیم با حوادث دانسته و در صحنه ی جامعه بودن را یکی از راه کارهای شناخت حق می شناسند و می فرمایند: »منشأ کم آگاهی غیبت است چرا که بر پیشانی حق نشانه های خاصی نیست که به یاری آنها راست و دروغ شناخته شود, (همان , خطبه ی 53). گذشته از آن بر استقلال اندیشه در شناخت حق هم تأکید می کنند. امام این مطلب را در گفتگوی خود با مردی که به نام کلیب جرمی معروف بود, در جریان جنگ جمل مطرح می کنند که نتیجه آن بیعت کردن فرد نامبرده با حضرت می گردد, (همان , خطبه ی 169) 3- اما این که حق را چگونه بشناسیم ؟ پاسخش این است که علاوه بر آن چه گذشت می توان این نکته را افزود که از نظر قرآن برای انسان ابزار و منابعی برای شناخت در نظر گرفته شده که می توان به وسیله ی آنها حق را شناخت . خداوند در آیه 78 از سوره نحل پس از آن که به خالی بودن ذهن انسان از هر گونه علمی در هنگام تولد اشاره می کند, می فرماید: برای شما گوش و چشم و دل قرار دادیم تا شاکر باشید. و در آیه دیگری می فرماید: چرا این ها در زمین گردش نمی کنند, (محمد / 10) از مجموع آیات می توان چنین استفاده کرد که قرآن برای شناخت انسان ابزار ذیل را تهیه دیده : حس , عقل , دل و تاریخ . با این ها می توان ثابت را از غیر ثابت و به اصطلاح حق را از باطل باز شناخت . 4- و اما اینکه موانع شناخت حق از باطل چه چیزهاییست ؟ از دیدگاه علی (ع ) به موانع مختلفی می توان اشاره کرد که از جمله : الف – تعصب : آن حضرت می فرماید: عشق به امری باعث کوری شخص و مریضی قلب او می گردد, (نهج البلاغه , ترجمه فیض الاسلام , خطبه ی 107) ب – جو زدگی : حضرت در این باره می فرماید: زنهار, که جز چهار انگشت میان حق و باطل مرزی نیست . آنگاه ادامه می دهند: باطل آن است که بگویی شنیده ام و حق اینکه بگویی دیده ام , (همان , خطبه 141) ج – فردپرستی : در جریان جنگ جمل حارث بن حوت , به نزد حضرت آمد و پرسید آیا از دیدگاه شما, من بایستی اصحاب جمل را در گمراهی بدانم ؟ مولی در پاسخ فرمود: ای حارث تو جز پیش پای خویش را نمی بینی و از بلندا به مسائل نمی نگری , در نتیجه به سرگردانی دچار آمده ای , (همان , خطبه ی 254) د – تشنج و بحران : علی (ع ) در پاسخ به این سؤال که چرا در حکمیت میان خود و آنان مهلت تعیین کرده ای ؟ می فرماید: باید بدانید که تنها فلسفه اش این بود که نادان را فرصت پرس و جو باشد و آگاه بیش از پیش ثبات یابد, (همان , خطبه 125) ه – کار مجادله گری : امیرالمؤمنین یکی دیگر از موانع شناخت را چنین توصیف می کند: هر که بی جهت کند و کاو کند به حق نگراید. و کسی که بر مبنای جدل کشمکش بسیار کند حق نابینیش تداوم یابد, (همان , خطبه ی 30) 5- و اما اینکه آیا می توان به واسطه ی اشخاص حق را شناخت یا نه ؟ پاسخ این است که آنچه که از آیات و روایات بر می آید این است که خود حق پایه شناخت را تشکیل می دهد و آن , میزان شناسایی و تمایز افراد در حق و باطل قرار می گیرد. مگر اینکه فرد معصومی باشد که در این صورت می تواند معیار حقیقت باشد مانند علی (ع ) که پیامبر(ص ) در حق او فرمود »علی مع الحق و الحق مع علی « و یا کسی باشد که منصوص از طرف امام باشد مثل فرمایش پیامبر(ص ) به ابوذر غفاری که : ای ابوذر تو را گروه طاغیان به شهادت خواهند رساند. مفهومش این است که افراد قاتل تو ناحق اند. البته افراد در رساندن پیام حقیقت و یا تبیین آن نقش مهمی می توانند داشته باشند و سخن حضرت علی (ع ) نافی این مسأله نیست , بلکه منظور آن حضرت این است که نباید افراد را با معیارها خلط کرد. برای آگاهی بیشتر ر.ک : 1. مرتضی مطهری , مسأله شناخت 2. جعفری , محمدتقی , تفسیر نهج البلاغه , ج 3, ص 58 3. معادیخواه , عبدالمجید, فرهنگ آفتاب , ج 4, ص 2089 هر فرد ایرانی خصوصا دانشجویان عزیز که خود را نسبت به حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و ارزشهای الهی متعهد و مسئول می بیند و دغدغه ی دفاع از آن را دارد لازم است که: اولا, درباره ی موضوعاتی که در جامعه و محیط دانشگاهی مورد بحث قرار می گیرد, اطلاعات و معلومات در حد کافی داشته باشد, تاریخ و تئوریها و ره یافتهای گوناگون فرهنگی , اجتماعی , اقتصادی , سیاسی و… در مورد انقلاب اسلامی , حوادث مهم دوران انقلاب و بعد از آن , شخصیت ها و گروه های فعال و تأثیرگذار در عرصه ی سیاسی کشور, افکار و عقاید آنان و… را به خوبی بشناسد تا بتواند در مواقع نیاز با منطق و دلیل و مدرک به صورت مستدل از انقلاب دفاع نماید. و این کار نیازمند مطالعات گسترده منابع معتبری که در این زمینه ها نوشته شده , می باشد. ثانیا: علاوه بر آمادگی های علمی , هر وقت شبهه یا مسأله ای را کسی مطرح کرد که مورد قبول و پسند شما نبود, هیچ وقت عصبانی نشوید بلکه در کمال خونسردی و خوشرویی از طرف مقابل مدرک و مستند ادعایش را بخواهید و سعی کنید طرف مقابل را کاملا حلاجی کرده و به سؤال بکشانید که منظور شما چیست ؟ و بالفرض چنین باشد چه هدفی را دارید؟؟؟ و… زیرا اکثر شبهاتی , که در جامعه مطرح می شود ناشی از عدم فهم دقیق آن مسأله برای گوینده ی آن می باشد یعنی آن فرد بر اساس برداشتهای ذهنی خود شبهه را مطرح می کند. که با کمی سؤال خود او نیز در ادعایش سست می شود.
به طور کلی باید دانست در روایات اسلامی از فال نیک نهی نشده است و علت آن به خاطر این است که فال نیک غالبا. مایه حرکت و امیدواری است . در مقابل فال بد که موجب یأس و نومیدی و سستی و ناتوانی است . البته این دلیل نمی شود که آدم به یک سری خرافات و موهومات اعتقاد داشته باشد. امیدوار بودن و کارها را به فال نیک گرفتن چیزی خوب است و در حدیث معروفی از پیامبر(ص ) نقل شده است : »تفائلوا بالخیر تجدوه ; کارها را به فال نیک بگیرید (و امیدوار باشید) تا به آن برسید«. اگر دقت کنیم به روشنی می یابیم که جنبه اثباتی موضوع منعکس شده است . پیامبر(ص ) می خواهد انسان ها امیدوار و دارای نشاط و حرکت باشند و این چیزی جدا از اعتقاد داشتن به خرافات است . بنابراین ریشه و اساس خرافات , عدم دسترسی به واقعیات و ناآگاهی از علل واقعی حوادث می باشد. پیروزی و شکست موفقیت و ناکامی انسان به خدا مربوط است که توسط اعمال انسان رقم می خورد و کارها را به فال نیک گرفتن خوب است موجبات دلگرمی و پیشرفت را فراهم می آورد. در هر صورت نباید به خرافات معتقد باشد. اما درباره نعل اسب باید دانست : بنا بر نظر برخی علما از آن جمله , آیت الله جوادی آملی : تبرک جستن به نعل اسب از موهومات بعد از حادثه کربلا است . به این جهت که این اسب ها »نعوذ بالله « آدم های خارج از دین را لگدکوب کرده اند پس با ارزش می باشند, چنان که برخی از فرقه های اسلامی دهه ی محرم را جشن می گیرند و متائسفانه فرهنگ ناشایست نعل اسب به طور ناآگاهانه در میان برخی شیعیان نیز رواج یافته است . شاید هم برخی کوبیدن نعل اسب به گمان خود برای سالم ماندن وسیله نقلیه و تندروی آن بدانند.
اما درباره شبهات دینی به عرضتان می رسانیم که پرسش هایی که در زمینه مسائل دینی و اخلاقی مطرح می شود به طور طبیعی در ذهن هر انسان پرسش گری شکل می گیرد که باید به آن پاسخ داده می شود. بنابراین پرسش و پرسش گری نه تنها منفی و ناپسند نیست بلکه ارزشمند است و حکایت از روحیه کنجکاوی و تحقیقی خود می کند. روش برخورد با آن نیز همچون روش برخورد با خرافات، گسترش زمینه علم و دانش است. با گذاشتن جلسات روشنگرانه و توسعه مطالعه و کتابخوانی، بخش زیادی از شبهات پاسخ داده و قابل حمل است. بنابراین در مجموع می توان گفت:
1. فرهنگ کتابخوانی و مطالعه را بین افراد جامعه گسترش دهیم.
2. از اساتید توانا و خوش بیان دعوت شود تا مسائل دینی را به طور واضح و روشن تبیین کنند.
3. به محض طرح برخی افکار و اندیشه ها که شائبه خرافه بودن با سست بودن آن از نظر علمی و منطقی در آن وجود دارد، به مقابله برخاسته و آن را مستدل و منطقی تأیید یا رد کنیم. اجازه ندهیم در ذهن افراد ماندگار شود تا دیگر اندیشه های فرد را تهدید کند زیرا سؤال و پرسش خوب است اما نباید در حال تردید ماندگار بود بلکه باید پاسخ آن داده شود و نفی و اثبات آن سریعا مورد بررسی قرار گیرد.
4. در مواردی که مطمئن هستیم موضوع و مطلبی خرافه است و ریشه و اساسی نداد، به طور مستند و مستدل و منطقی و بدون برخوردهای شعارگونه و هوچی گری آن را رد کرده و برای رد آن دلایل منطقی خود را ارائه کنیم زیرا در دائره علم و دانش نمی توان از احساسات و سخنان شعاری کمک گرفت.
5. دامنه فعالیت افراد کم سواد یا بی سواد را تنگ و تنگ تر کرده و اجازه ندهیم و افکار و اندیشه های آنها روی تابلو و در معرض مشاهده دیگران قرار گیرد و در اولین فرصت افکار خرافه گونه را پاسخ روشن گرانه داد، تا گسترش نیابد.گفتنی است که واژه ی حق در لغت به معنای ثابت , ضد باطل است . اما این که چگونه حق را می توان شناخت ؟ پاسخ آن را در چند نکته بیان می کنیم : 1- روشن است که مرز میان حق و باطل ظریف است . از کلمات علی (ع ) می توان این مفهوم را استفاده کرد. امیرالمؤمنین یک جا می فرماید: به این دلیل شبهه را, شبهه نامند که شبیه حق است , (نهج البلاغه , ترجمه فیض الاسلام , خطبه ی 38,)در جای دیگر می فرمایند: منافقان هر حقی را باطل و هر راست را کژی تدارک دیده اند, (همان , خطبه ی 185) اما با این همه , انسان به ابزار شناخت حق و باطل در مسیر تکامل خود مجهز است . علی (ع ) می فرماید: پس از روح خویش در آن دمید… اندیشه هایی که تصرفاتش را ابزار کارند, اندامهایی که در خدمت اویند, ابزاری که به کارشان می گیرد در نیروی شناخت حق و باطل (همان , خطبه ی 1) ازاین رو مرز حق و باطل روشن است و آن مطابقت با کتاب منزل آسمانی یعنی قرآن است , (همان , خطبه ی 189). 2- امیرالمؤمنین علی (ع ) شرط اصلی شناخت حق را برخورد مستقیم با حوادث دانسته و در صحنه ی جامعه بودن را یکی از راه کارهای شناخت حق می شناسند و می فرمایند: »منشأ کم آگاهی غیبت است چرا که بر پیشانی حق نشانه های خاصی نیست که به یاری آنها راست و دروغ شناخته شود, (همان , خطبه ی 53). گذشته از آن بر استقلال اندیشه در شناخت حق هم تأکید می کنند. امام این مطلب را در گفتگوی خود با مردی که به نام کلیب جرمی معروف بود, در جریان جنگ جمل مطرح می کنند که نتیجه آن بیعت کردن فرد نامبرده با حضرت می گردد, (همان , خطبه ی 169) 3- اما این که حق را چگونه بشناسیم ؟ پاسخش این است که علاوه بر آن چه گذشت می توان این نکته را افزود که از نظر قرآن برای انسان ابزار و منابعی برای شناخت در نظر گرفته شده که می توان به وسیله ی آنها حق را شناخت . خداوند در آیه 78 از سوره نحل پس از آن که به خالی بودن ذهن انسان از هر گونه علمی در هنگام تولد اشاره می کند, می فرماید: برای شما گوش و چشم و دل قرار دادیم تا شاکر باشید. و در آیه دیگری می فرماید: چرا این ها در زمین گردش نمی کنند, (محمد / 10) از مجموع آیات می توان چنین استفاده کرد که قرآن برای شناخت انسان ابزار ذیل را تهیه دیده : حس , عقل , دل و تاریخ . با این ها می توان ثابت را از غیر ثابت و به اصطلاح حق را از باطل باز شناخت . 4- و اما اینکه موانع شناخت حق از باطل چه چیزهاییست ؟ از دیدگاه علی (ع ) به موانع مختلفی می توان اشاره کرد که از جمله : الف – تعصب : آن حضرت می فرماید: عشق به امری باعث کوری شخص و مریضی قلب او می گردد, (نهج البلاغه , ترجمه فیض الاسلام , خطبه ی 107) ب – جو زدگی : حضرت در این باره می فرماید: زنهار, که جز چهار انگشت میان حق و باطل مرزی نیست . آنگاه ادامه می دهند: باطل آن است که بگویی شنیده ام و حق اینکه بگویی دیده ام , (همان , خطبه 141) ج – فردپرستی : در جریان جنگ جمل حارث بن حوت , به نزد حضرت آمد و پرسید آیا از دیدگاه شما, من بایستی اصحاب جمل را در گمراهی بدانم ؟ مولی در پاسخ فرمود: ای حارث تو جز پیش پای خویش را نمی بینی و از بلندا به مسائل نمی نگری , در نتیجه به سرگردانی دچار آمده ای , (همان , خطبه ی 254) د – تشنج و بحران : علی (ع ) در پاسخ به این سؤال که چرا در حکمیت میان خود و آنان مهلت تعیین کرده ای ؟ می فرماید: باید بدانید که تنها فلسفه اش این بود که نادان را فرصت پرس و جو باشد و آگاه بیش از پیش ثبات یابد, (همان , خطبه 125) ه – کار مجادله گری : امیرالمؤمنین یکی دیگر از موانع شناخت را چنین توصیف می کند: هر که بی جهت کند و کاو کند به حق نگراید. و کسی که بر مبنای جدل کشمکش بسیار کند حق نابینیش تداوم یابد, (همان , خطبه ی 30) 5- و اما اینکه آیا می توان به واسطه ی اشخاص حق را شناخت یا نه ؟ پاسخ این است که آنچه که از آیات و روایات بر می آید این است که خود حق پایه شناخت را تشکیل می دهد و آن , میزان شناسایی و تمایز افراد در حق و باطل قرار می گیرد. مگر اینکه فرد معصومی باشد که در این صورت می تواند معیار حقیقت باشد مانند علی (ع ) که پیامبر(ص ) در حق او فرمود »علی مع الحق و الحق مع علی « و یا کسی باشد که منصوص از طرف امام باشد مثل فرمایش پیامبر(ص ) به ابوذر غفاری که : ای ابوذر تو را گروه طاغیان به شهادت خواهند رساند. مفهومش این است که افراد قاتل تو ناحق اند. البته افراد در رساندن پیام حقیقت و یا تبیین آن نقش مهمی می توانند داشته باشند و سخن حضرت علی (ع ) نافی این مسأله نیست , بلکه منظور آن حضرت این است که نباید افراد را با معیارها خلط کرد. برای آگاهی بیشتر ر.ک : 1. مرتضی مطهری , مسأله شناخت 2. جعفری , محمدتقی , تفسیر نهج البلاغه , ج 3, ص 58 3. معادیخواه , عبدالمجید, فرهنگ آفتاب , ج 4, ص 2089 هر فرد ایرانی خصوصا دانشجویان عزیز که خود را نسبت به حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و ارزشهای الهی متعهد و مسئول می بیند و دغدغه ی دفاع از آن را دارد لازم است که: اولا, درباره ی موضوعاتی که در جامعه و محیط دانشگاهی مورد بحث قرار می گیرد, اطلاعات و معلومات در حد کافی داشته باشد, تاریخ و تئوریها و ره یافتهای گوناگون فرهنگی , اجتماعی , اقتصادی , سیاسی و… در مورد انقلاب اسلامی , حوادث مهم دوران انقلاب و بعد از آن , شخصیت ها و گروه های فعال و تأثیرگذار در عرصه ی سیاسی کشور, افکار و عقاید آنان و… را به خوبی بشناسد تا بتواند در مواقع نیاز با منطق و دلیل و مدرک به صورت مستدل از انقلاب دفاع نماید. و این کار نیازمند مطالعات گسترده منابع معتبری که در این زمینه ها نوشته شده , می باشد. ثانیا: علاوه بر آمادگی های علمی , هر وقت شبهه یا مسأله ای را کسی مطرح کرد که مورد قبول و پسند شما نبود, هیچ وقت عصبانی نشوید بلکه در کمال خونسردی و خوشرویی از طرف مقابل مدرک و مستند ادعایش را بخواهید و سعی کنید طرف مقابل را کاملا حلاجی کرده و به سؤال بکشانید که منظور شما چیست ؟ و بالفرض چنین باشد چه هدفی را دارید؟؟؟ و… زیرا اکثر شبهاتی , که در جامعه مطرح می شود ناشی از عدم فهم دقیق آن مسأله برای گوینده ی آن می باشد یعنی آن فرد بر اساس برداشتهای ذهنی خود شبهه را مطرح می کند. که با کمی سؤال خود او نیز در ادعایش سست می شود.
به طور کلی باید دانست در روایات اسلامی از فال نیک نهی نشده است و علت آن به خاطر این است که فال نیک غالبا. مایه حرکت و امیدواری است . در مقابل فال بد که موجب یأس و نومیدی و سستی و ناتوانی است . البته این دلیل نمی شود که آدم به یک سری خرافات و موهومات اعتقاد داشته باشد. امیدوار بودن و کارها را به فال نیک گرفتن چیزی خوب است و در حدیث معروفی از پیامبر(ص ) نقل شده است : »تفائلوا بالخیر تجدوه ; کارها را به فال نیک بگیرید (و امیدوار باشید) تا به آن برسید«. اگر دقت کنیم به روشنی می یابیم که جنبه اثباتی موضوع منعکس شده است . پیامبر(ص ) می خواهد انسان ها امیدوار و دارای نشاط و حرکت باشند و این چیزی جدا از اعتقاد داشتن به خرافات است . بنابراین ریشه و اساس خرافات , عدم دسترسی به واقعیات و ناآگاهی از علل واقعی حوادث می باشد. پیروزی و شکست موفقیت و ناکامی انسان به خدا مربوط است که توسط اعمال انسان رقم می خورد و کارها را به فال نیک گرفتن خوب است موجبات دلگرمی و پیشرفت را فراهم می آورد. در هر صورت نباید به خرافات معتقد باشد. اما درباره نعل اسب باید دانست : بنا بر نظر برخی علما از آن جمله , آیت الله جوادی آملی : تبرک جستن به نعل اسب از موهومات بعد از حادثه کربلا است . به این جهت که این اسب ها »نعوذ بالله « آدم های خارج از دین را لگدکوب کرده اند پس با ارزش می باشند, چنان که برخی از فرقه های اسلامی دهه ی محرم را جشن می گیرند و متائسفانه فرهنگ ناشایست نعل اسب به طور ناآگاهانه در میان برخی شیعیان نیز رواج یافته است . شاید هم برخی کوبیدن نعل اسب به گمان خود برای سالم ماندن وسیله نقلیه و تندروی آن بدانند.