روش های امام هادی(ع) برای حفظ جان شیعیان و مبارزه با دشمن
۱۳۹۶/۰۷/۰۲
–
۴۸۸ بازدید
حضرت علی بن محمد ملقب به «هادی»،دهمین امام شیعیان در نیمه ماه ذیحجه سال ۲۱۲ هجری به دنیا آمده و در دوران ۳۳ ساله امامتش با شش خلیفه عباسی معاصر بود.مادر آن حضرت را سمانه یا سوسن نامیده اند. آن حضرت و فرزند گرامیش امام حسن به عسکریین شهرت یافتند، زیرا خلفای بنی عباس آنها را از سال ۲۳۳ با سامرا(عسکر) برده و تا پایان عمر در آنجا تحت نظر قرار دادند.
روش های امام هادی(ع) برای حفظ جان شیعیان و مبارزه با دشمن
در دوران امام هادی (علیه السلام)فشار زیادی بر علویان وارد گردید همین امر قیام های متعددی را علیه خلفای عباسی برانگیخت؛ امام برای رعایت تقیّه، هیچ یک از آن قیام ها را تأیید نکرد.
از میان خلفای شش گانه معاصر امام هادی (علیه السلام)، متوکل در دشمنی با اهل بیت مشهورتر بود. وی حدود پانزده سال حکومت کرد و بیش از سایر خلفا، معاصر امام دهم بود.
1. بهره گیری از تقیّه
مواجهه فکری و عملی امام چهارم تا امام یازدهم، براساس «تقیّه» بوده است و هر چه فشار خلفای ستمگر بر علویان و شیعیان بیشتر می شد، تقیّه نیز ضرورت بیشتری پیدا می کرد. ولی امام همانند سایر امامان با حاکمان جور زمان خود به طور غیر مستقیم مبارزه می کرد، بی آنکه حساسیّت دستگاه عباسی را متوجه خود کند.
2. نهی از یاری حکومت عباسی
امام در فرصت های مناسب، با نامشروع معرفی کردن حکومت عباسیان، مسلمانان را از هرگونه همکاری با آنان- مگر در موارد ضرورت – برحذر می داشت و با این کار چهره این حاکمان ظالم و فاسد را برای مردم بیشتر آشکار می کرد.
گاهی امامان، خصوصاً از زمان امام هفتم به بعد، به برخی از شیعیان اجازه می دادند که وارد مناصب حکومتی شوند و این زمانی بود که آنها از کفایت لازم برخوردار بودند و می توانستند در مناسبت های مختلف به شیعیان کمک کنند.
3. هدایت شبکه وکالت
به دلیل شرایط سخت این دوره، ارتباط مستقیم امام با شیعیان ممکن نبود؛ لذا شبکه «وکالت» می توانست بهترین راه ارتباطی حضرت با پیروان خویش باشد. یکی از اهداف این شبکه، آگاه سازی سیاسی مردم از سوی وکلای امام هادی (علیه السلام)بود. وکلای حضرت به تدریج تجربیات ارزنده ای را در سازماندهی شیعیان در واحدهای جداگانه به دست آوردند. (سیره پیشوایان، ص 573 و 574)
گزارش های تاریخی متعدد نشان می دهد که وکلای شیعیان را بر مبنای نواحی گوناگون به چهار گروه تقسیم کرده بودند: نخستین ناحیه، مدائن و عراق (کوفه) را شامل می شد. ناحیه دوم، شامل بصره و اهواز بود. ناحیه سوم، قم و همدان بود و ناحیه چهارم، حجاز، یمن و مصر را در بر می گرفت.( تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، جاسم حسین، ترجمه آیت اللهی، ص 137)
نمونه هایی از اقدامات متوکل برای آزار امام
امام (علیه السلام) دوران اقامت اجباری اش در سامرا را به ظاهر آرام اما تحت نظارت کلی خلفای عباسی بود و متوکل گاهی بنابر غرض هایی، امام را احضار می کرد. رفتار امام با شکیبایی همراه بود و آن حضرت می کوشید که جان شیعیان و خودش حفظ گردد.
نمونه هایی از اقدامات متوکل و رفتارهای امام (علیه السلام)را ذکر می کنیم.
1. سؤال از تفسیرآیه
متوکل دریافته بود که از نظر امام علیه السلام، آیه «وَ یَومَ یَعضُّ الظَّالِمُ علی یدیهِ یقولُ یا لیتنی اتَّخذتُ مع الرَّسُولِ سبیلاً؛ و به خاطر بیاور روزی را که ظالم دست خویش را از شدت حسرت به دندان می گزد و می گوید: ای کاش! با رسول خدا راهی برگزیده بودم» (سوره فرقان، آیه 27) اشاره به برخی از خلفاست. از این رو، به فکر سوء استفاده از این مسئله افتاد و خواست با مطرح کردن آن، حضرت را در مقابل «اهل حدیث» قرار دهد.
به همین جهت زمانی که افراد زیادی در مجلس بودند، درباره مصادیق این آیه از امام هادی (ع) سؤال کرد. امام با هوشیاری و رعایت اصل تقیّه فرمود: منظور دو نفر هستند که خداوند از آنها به کنایه سخن گفته و با عدم تصریح به نامشان، برآنان منّت نهاده است. آیا خلیفه می خواهد آنچه را که خدا مخفی نگاه داشته، در اینجا بر ملا کند؟ متوکل گفت: نه. (بحارالانوار، ج50، ص 214)
به این ترتیب امام، متوکل را در رسیدن به هدف، ناکام گذاشت.
2. دعوت به نوشیدن شراب
متوکل گاهی دستور می داد که خانه امام را به دقت بازرسی کنند و مأموران هر بار با دست خالی بر می گشتند، اما متوکل باز هم نگران بود و احساس خطر می کرد. برای مثال، یک بار نزد متوکل از امام هادی (علیه السلام)سعایت کردند و به او گفتند که در منزل امام، اسلحه و نوشته و اشیای دیگری است که از شیعیان قم به او رسیده است و او عزم شورش بر ضد حکومت را دارد. متوکل گروهی را به منزل آن حضرت فرستاد و آنان شبانه به خانه او هجوم بردند، ولی چیزی به دست نیاورند.
امام را در اتاقی تنها دیدند که در به روی خود بسته است و جامه پشمین بر تن دارد و بر زمینی مفروش از شن و ماسه نشسته و به عبادت خدا و تلاوت قرآن مشغول است. امام را با همان حال نزد متوکل بردند و به او گفتند: در خانه اش چیزی نیافتیم و او را رو به قبله دیدیم که قرآن می خواند.
متوکل با بی شرمی منحصر به فرد خود، جام شرابی را که در دست داشت، به آن حضرت تعارف کرد! امام سوگند یاد کرد و گفت: گوشت و خون ما با چنین چیزی آمیخته نشده است، مرا معاف بدار! او دست بر نداشت و گفت: شعری بخوان. امام فرمود: کمتر شعر می خوانم.
اما متوکل اصرار ورزید و آن حضرت شعری را برای او خواند که ما ترجمه قسمتی از آن را ذکر می کنیم:
«بر بلندای کوه ها، شب را به سحر آورند؛ در حالی که مردان چیره و نیرومندی از آنان پاسداری می کردند، ولی قله ها نتوانستند آنان را (از خطر مرگ) برهانند.
آنان پس از مدت ها عزتمندی، از جایگاه های امن به زیر کشیده شدند و در گودال های (گورها) جایشان دادند. چه منزل و آرامگاه ناپسندی!…
چه خانه هایی ساختند تا آنان را از گزند روزگار حفظ کند، ولی سرانجام پس از مدتی، این خانه ها را ترک کردند و به خانه گور شتافتند!
چه اموال و ذخایری انبار کردند، ولی همه آنها را رها ساختند و رفتند و آنها را برای دشمنان خود واگذاشتند!
خانه ها و کاخ های آباد، به ویرانه ها تبدیل شدند و ساکنان آنها به سوی گروهای تاریک شتافتند!»
شعر امام چنان تأثیری گذاشت که متوکل به سختی گریه کرد؛ به طوری که ریش او خیس گردید و سایر حضار نیز گریستند. متوکل دستور داد بساط شراب را جمع کنند و چهار هزار درهم به امام تقدیم کرد و آن حضرت را با احترام به منزل باز گرداند! (مروج الذهب، ج4، ص 11)
گفتاری از آیتالله سبحانی درباره نظر غیر شیعیان نسبت به امام
حضرت مقام عظیمی در جهان آن روز داشت. به قدری که علناً دانشمندان اسلام، حتی کسانی که شیعهی اثنیعشری نبودند، از عظمت و دستگیری حضرت سخن میگفتند. برخی از کلمات ایشان را نقل میکنم و ببینید که غیر از ما هم دیگران دربارهی ایشان احترام قائل بودهاند. ابوالفلاح حنبلی در کتابی به نام «شذرات الذهب» شرح حال شخصیتها و بزرگان را نوشته است. او در این کتاب خود میگوید: امام هادی فقیه امامی متعبد -البته نباید از فردی که قائل به امامت آسمانی امام هادی نیست بیش از این انتظار داشت-
یافعی کتابی دارد به نام «مراةالجنان» و کتاب خوب و ارزندهای است و همین کلمات را تکرار میکند، اما ابن صباغ مالکی در کتاب «الفصول المهمة فی معرفة الائمة» میفرماید: امام هادی انسانی است که زمین و آسمان مناقب و فضائل او را پر کرده است و من نمیتوانم با قلم و بیانم گوشههایی از مناقب و فضائل حضرت را بگویم. با این که اموال به منزل امام میرود،اما ایشان این اموال را در بین فقرا تقسیم میکنند و خود با یک حصیری زندگی میکند و برای این که بتواند زندگی خودش معتمد بر حقوق عامه نباشد، مزرعهای را در سامرّا تهیه کردند و خودشان گاه و بی گاه در آن جا کار میکردند. (الفصول المهمة، ابن صباغ المالکی، ج 2، ص 1073) راوی میگوید: دیدم امام هادی در آن جا مشغول کار است و عرق از پای او میریزد. عرض کردم: «أین الرجال؟» دوستان شما کجا هستند؟ اجازه دهید ایشان این کار بکنند. حضرت فرمودند: نه، بهتر از من با دسترنج خود زندگی کردند؛ جدم رسولالله و علی بن ابیطالب و پدرانم. (کافی (ط – الإسلامیة)، ج 5، ص 75)
و ایشان انسانهای والایی هستند و همه جهان عاشق ایشان هستند من مدتها در سامرّا بودهام. غالب ایشان سنیاند اما نسبت به امام هادی و عسکری علیهماالسلام خیلی علاقهمند هستند و گاهی فرزندان خود را که مریض بودند، در کنار ضریح میبستند و اعتقاد به عظمت ایشان داشتند. خدایا قلوب ما را به نور قرآن و ولایت روشن نما و شرّ دشمنان اهل بیت را از کشور اهل بیت دور بفرما و انسانهایی که حقیقت انسانیت را از دست دادهاند و جهل و جهالت را خریدهاند، به سزای اعمالشان در دنیا و آخرت برسان.
سخن امام درباره علم، فکر و ادب
این کلام و اندیشه مبارکی است که 1400 سال پیش می زیسته است. در کتاب مستدرک الوسائل در جلد 11، صفحه 184 آمده است: قالَ الإمامُ الهادی – علیه السلام – : اَلْعِلْمُ وِراثَةٌ کَریمَةٌ وَالاْدَبُ حُلَلٌ حِسانٌ، وَالْفِکْرَةُ مِرْآتٌ صافَیةٌ.
امام هادی – علیه السلام – فرمود:
علم و دانش بهترین میراث برای انتقال به دیگران است،
ادب، زیباترین نیکی ها برای شماست،
و فکر و اندیشه آئینه صاف و تزیین کننده اعمال و برنامه ها شماست.
خبر آنلاین