۱۳۹۵/۱۲/۱۴
–
۵۵۹ بازدید
علماى اخلاق با استفاده از آیات قرآن، عوامل سقوط انسان را «هواى نفس، دنیا و شیطان» مى دانند.
یک. هواى نفس
علماى اخلاق با استفاده از آیات قرآن، عوامل سقوط انسان را «هواى نفس، دنیا و شیطان» مى دانند.
یک. هواى نفس
خداوند دو نوع گرایش در نفس قرار داده است: گرایش به نیکى و گرایش به بدى. زیاده خواهى در میل هاى غریزى و کشش هاى کور این هواى نفس یا پیروى از شهوت است.
این چنین نفسى منشأ فسادها و گناهان شمرده شده است تا جایى که یوسف پیامبر از آسیب ها و آفت هاى آن به خدا پناه مى برد: «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِى إِنَّ النَّفْسَ لَأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاّ ما رَحِمَ رَبِّى»[1]؛ «من هرگز خودم را تبرئه نمى کنم که نفس (سرکش) بسیار به بدى ها امر مى کند؛ مگر آنچه را پروردگارم رحم کند».
دو. دنیاگرایى
کلمه دنیا که درنقطه مقابل کلمه آخرت به کار رفته، به معنى زندگانى نزدیک تر است. زندگى دنیا به لحاظ این که در زمره مخلوقات خداوند حکیم است، هیچ عیبى ندارد و براساس مشیّت الهى، نظام زندگى دنیوى، بهترین نظام است اما اشکال اصلى کیفیت رابطه انسان با دنیا است.
کسانى که با بینش مادى به دنیا مى نگرند و گمان دارند براى همیشه در آن خواهند ماند، دچار غفلت از خدا و آخرت مى گردند.
بنابراین در نخستین گام بر ما لازم است که بینش خود را نسبت به دنیا اصلاح کنیم و دریابیم که زندگى انسان منحصر به زندگى دنیا نیست، بلکه در وراى آن یک زندگى جاودانه براى وى وجود دارد. در اولین گام رابطه واقعى میان دنیا و آخرت را کشف کنیم به این ترتیب که آن دو را با هم مقایسه کرده، دریابیم که رابطه دنیا با آخرت، رابطه راه و مقصد است، و یا وسیله و هدف؟! و نقطه اساسى انحراف ها و لغزش ها، از این جا پیدا مى شود که انسان بیش از حد به دنیا توجه کند، نگران آن باشد، بدان دل بسته، تمام تلاشش را صرف آن نماید. این گونه دنیاطلبى انسان، محور گناهان، کفر، نفاق و… به شمار مى رود.
به همین دلیل در روایات آمده: «اساس هر خطاها، محبت دنیاست». «حبّ الدّنیا رأس کلّ خطیئه»[2] امام على علیه السلام کیفیت برخورد با دنیا را این گونه بیان نموده اند: «کسى که با چشم بصیرت به آن (دنیا) بنگرد، (دنیا) او را آگاهى بخشد و آن کس که چشم به دنیا دوزد، کور دلش مى کند».[3]
یارب به بنده چشم دلى ده خداى بین
تا عرش و فرش آینه بیند خدا نما[4]
سه. شیطان
در قرآن پیروى از شیطان مظهر ضدارزش معرفى شده است تا آنجا که در بعضى آیات مى فرماید: «انسان دو راه در پیش دارد؛ یکى راه خدا و دیگرى راه شیطان».[5]
عُمده کار شیطان، وسوسه کردن انسان از کانال هواى نفس است، در واقع وقتى شیطان هواى نفس و خواسته هاى سراسر نارواى آن را تأیید مى کند، نقش کمک را دارد. اگر هواى نفس نمى داشتیم، شیطان بر ما تسلّط نداشت. هنگامى که در نفس خویش خواسته اى داشته باشیم و دنبالش برویم شیطان آن را تزیین و تأیید مى کند تا بیشتر به آن جذب شویم.
نتیجه کار شیطان، غفلت از خدا، دورى از یاد خدا، جذب شدن به دنیا و جلب توجه بیش از حد به مادیات است.
پی نوشت ها
____________________
[1]. یوسف 12، آیه 53.
[2]. بحارالانوار، ج 70، ص 59.
[3]. نهج البلاغه، خ 82 «… و من ابصر بها بضرته و من ابصر الیها اعمته».
[4]. دیوان شهریار.
[5]. یس 36، آیات 60 و 61.
یک. هواى نفس
خداوند دو نوع گرایش در نفس قرار داده است: گرایش به نیکى و گرایش به بدى. زیاده خواهى در میل هاى غریزى و کشش هاى کور این هواى نفس یا پیروى از شهوت است.
این چنین نفسى منشأ فسادها و گناهان شمرده شده است تا جایى که یوسف پیامبر از آسیب ها و آفت هاى آن به خدا پناه مى برد: «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِى إِنَّ النَّفْسَ لَأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاّ ما رَحِمَ رَبِّى»[1]؛ «من هرگز خودم را تبرئه نمى کنم که نفس (سرکش) بسیار به بدى ها امر مى کند؛ مگر آنچه را پروردگارم رحم کند».
دو. دنیاگرایى
کلمه دنیا که درنقطه مقابل کلمه آخرت به کار رفته، به معنى زندگانى نزدیک تر است. زندگى دنیا به لحاظ این که در زمره مخلوقات خداوند حکیم است، هیچ عیبى ندارد و براساس مشیّت الهى، نظام زندگى دنیوى، بهترین نظام است اما اشکال اصلى کیفیت رابطه انسان با دنیا است.
کسانى که با بینش مادى به دنیا مى نگرند و گمان دارند براى همیشه در آن خواهند ماند، دچار غفلت از خدا و آخرت مى گردند.
بنابراین در نخستین گام بر ما لازم است که بینش خود را نسبت به دنیا اصلاح کنیم و دریابیم که زندگى انسان منحصر به زندگى دنیا نیست، بلکه در وراى آن یک زندگى جاودانه براى وى وجود دارد. در اولین گام رابطه واقعى میان دنیا و آخرت را کشف کنیم به این ترتیب که آن دو را با هم مقایسه کرده، دریابیم که رابطه دنیا با آخرت، رابطه راه و مقصد است، و یا وسیله و هدف؟! و نقطه اساسى انحراف ها و لغزش ها، از این جا پیدا مى شود که انسان بیش از حد به دنیا توجه کند، نگران آن باشد، بدان دل بسته، تمام تلاشش را صرف آن نماید. این گونه دنیاطلبى انسان، محور گناهان، کفر، نفاق و… به شمار مى رود.
به همین دلیل در روایات آمده: «اساس هر خطاها، محبت دنیاست». «حبّ الدّنیا رأس کلّ خطیئه»[2] امام على علیه السلام کیفیت برخورد با دنیا را این گونه بیان نموده اند: «کسى که با چشم بصیرت به آن (دنیا) بنگرد، (دنیا) او را آگاهى بخشد و آن کس که چشم به دنیا دوزد، کور دلش مى کند».[3]
یارب به بنده چشم دلى ده خداى بین
تا عرش و فرش آینه بیند خدا نما[4]
سه. شیطان
در قرآن پیروى از شیطان مظهر ضدارزش معرفى شده است تا آنجا که در بعضى آیات مى فرماید: «انسان دو راه در پیش دارد؛ یکى راه خدا و دیگرى راه شیطان».[5]
عُمده کار شیطان، وسوسه کردن انسان از کانال هواى نفس است، در واقع وقتى شیطان هواى نفس و خواسته هاى سراسر نارواى آن را تأیید مى کند، نقش کمک را دارد. اگر هواى نفس نمى داشتیم، شیطان بر ما تسلّط نداشت. هنگامى که در نفس خویش خواسته اى داشته باشیم و دنبالش برویم شیطان آن را تزیین و تأیید مى کند تا بیشتر به آن جذب شویم.
نتیجه کار شیطان، غفلت از خدا، دورى از یاد خدا، جذب شدن به دنیا و جلب توجه بیش از حد به مادیات است.
پی نوشت ها
____________________
[1]. یوسف 12، آیه 53.
[2]. بحارالانوار، ج 70، ص 59.
[3]. نهج البلاغه، خ 82 «… و من ابصر بها بضرته و من ابصر الیها اعمته».
[4]. دیوان شهریار.
[5]. یس 36، آیات 60 و 61.