۱۳۹۶/۰۵/۰۲
–
۳۰۰ بازدید
سلام حضرت علی گفته : به خدا قسم پسر ابوطالب با مرگ مانوس تر است نسبت به طفل به سینه مادر این جمله کسی میتونه گفته باشه که دارای اخرین مرتبه ایمان و یقین می باشد با توجه به این گفته ، من به این نتیجه رسیدم که تا انسان به شهود باطنی نرسه دلم ارام نمیگیره ما انسان های عادی از نظر عقلی خوب و بد تشخیص میدیم و درک باطنی خوب و بد نمیفهمیم حالا من میخوام به اون درجه برسم ولی نمیدونم خدا کمک میکنه یا نه . تو عمرم اعمال خوب و بد زیادی دارم ولی چیکار کنم به اون درجه برسم که شیرینی اعمال خوب و تلخی اعمال بد بفهمم چون تو اون صورت دیگه از مرگ و برزخ و غیره ترسی نخواهیم داشت و با ارامش و اشتیاق به سوی خدا میرویم
همه میدانیم که در نهان وجودمان، کشش مرموزی وجود دارد که ما را به کشف حقیقت، فرامیخواند. خدای متعال است که این کشش را در فطرت بشر قرار داده است.
اگر رنج تحصیل علم را به جان میخریم بدین جهت است که علم را ابزاری برای نیل به حقیقت می دانیم! اگر پی دلیل و مدرک میرویم و سخن بی دلیل را نمی پذیریم، از این رو است که طالب درک حقیقت ایم.
برای هر کاری که می خواهید انجام دهید نیاز به اطلاعات دارید. هر قدر این اطلاعات حقیقی تر باشد ضریب موفقیت شما در آن کار بالاتر می رود.
انسانیت و کمال انسان از درک حقیقت شروع می شود. افراد بی سواد و ناآگاه با کمال انسانی فاصله زیادی دارند. خودسازی با تحقیق و پژوهش شروع می شود، کسی که در مسیر علم آموزی و کشف حقیقت نیست، در راه خودسازی قرار ندارد.
بنابراین اولین گامی که خودسازی توحیدی باید برداری، جستجوی حقیقت است. تمام کسانی که به کمال انسانی رسیده اند از جستجوی حقیقت آغاز کرده اند. امکان ندارد کسی که با حقیقت رابطه ندارد، به کمال انسانیت برسد.
اگر زندگینامه عارفان و عالمان واصل را مطالعه کنید، متوجه می شوید که تمامی آنها حرکت سلوکی خود را با جستجوی حقیقت آغاز کرده اند.
بنابراین قبل از اینکه وارد گام های عملی خودسازی توحیدی شوید، باید در حقایق هستی و زندگی و دین، تحقیق کنید، ایمان و عمل صالح رابطه ای است که ما با حقیقت بر قرار می کنیم.
این گام همان سلوک نظری و حرکت فکری است که انسان به سوی حقیقت برمی دارد.
هرانسانی درفطرت خود حقطلب است و گرایش به حقیقت دارد، زیرا کمالگرایی و نقصگریزی در انسان، فطری و طبیعی است و از آنجایی که کمال تنها در حق یافت میشود و باطل چیزی جز نقص نیست، همه مردم به حق گرایش دارند و از باطل گریزان اند.
می توان گفت: تمام افراد بشر خواسته یا ناخواسته، در جستجوی حقیقت اند و این چیزی نیست که کسی آنرا به ما آموزش داده باشد، خداوند فطرت حقیقت جویی را از همان ابتدای خلقت در نهاد بشر قرار داده و او را از درون به جستجوی حقیقت فراخوانده است.
حقیقت مایه حیات فکری انسان است. جستجوی حقیقت دقیقا مانند جستجوی چشمه آب حیات می ماند. آدمی با حقیقت زنده و بیدار می شود، انسان با حقیقت به جاودانگی می رسد. العلماء باقون ما بقی الدهر.
بنابراین انسان، با توجه به ساختار فطریاش باید جویای حق و پیرو حقیقت باشد و به خاطر مسئولیت و هدفی که از خلقت، برایش تعریف شده، همواره راه درست را برگزیده و با حقیقت همراه و همدم گردد و همچنین با تمسک به حق و مصادیق تعریف شده آن، با باطل پیکار کند.
حدود پنجاه درصد خودسازی و سیر و سلوک انسان در مسیر تکامل، فکری و نظری است.
علم و تفکر و کشف حقیقت است که انسان را می سازد. به قول مولوی، ای برادر تو همه اندیشه ای – ما بقی تو استخوان و ریشه ای.
صفت علم نقش اساسی در ساخت انسان و جامعه و مدیریت زندگی دارد. حتی خدای متعال هم با صفت علم خدایی می کند.
در ترتیب امهات اسماء الهی (حیات، علم، قدرت، سمع و بصر)بعد از صفت حیات که بزرگترین صفت خداوند است، صفت علم قرار دارد.
بقیه صفات کمالی خداوند تحت تاثیر صفت علم هستند. این به این معنا است که خدای متعال هم از طریق علم جهان را آفریده و اداره می کند.
ریشه عصمت انبیای الهی و پیامبر اسلام (ص) و جانشینان بعد از ایشان (ع) هم در علم است، علم باعث می شود که آنها از هر خطا و اشتباه و گناهی مصون باشند. ریشه نبوت و رسالت و ولایت همه در علم به حقیقت نهفته است.
طلبه ها بیشترین کاری که انجام می دهند، علم آموزی و تفکر در حقایق تکوینی و تشریعی است و بیشتر از طریق صفت علم به خدا نزدیک می شوند.
ایمان، اخلاص، عمل صالح و عبادت در جای خود ضرورت دارد، ولی همه این امور وقتی ارزش پیدا می کند و تاثیر گذار می شود که مبتنی بر علم و سلوک نظری باشد.
کمیت، معیار ارزش عمل و عبادت انسان نیست، عمل کم از عالم پذیرفته می شود و در انسانیت و کمال و قرب او به خداوند تاثیر می گذارد، در حالی که عمل و عبادت زیاد، اما بدون آگاهی از فرد عامی، چندان ارزشی ندارد و تاثیر گذار نیست.
رسول گرامی فرمودند: من عمل علی غیر علم کان ما یفسده اکثر مما یصلح، کسی که عمل کند، ولی بدون علم و آگاهی، فساد اش بیشتر از صلاح اش است .
امام صادق (ع) نیز فرمودند: العامل علی غیر بصیره کالسائر علی غیر الطریق و لا یزیده سرعه السیر من الطریق الا بعدا – عمل کننده غیر بصیر و نا آگاه، مثل سیر کننده در بیراهه است که هر قدر سریعتر حرکت کند، از مقصد دورتر می شود.
جاهل وقتی زیاد عبادت می کند، دچار انواع مشکلات، همچون عجب، تکبر، بداخلاقی و ریا و مانند آن می شود، اما عالم با عبادت و بندگی، خشوع اش بیشتر می شود. انما یخشی الله من عباده العلماء.
پیامبر خدا (ص) فرمود: اطلبوا العلم من المهد الی الهد. زگهواره تا گور دانش بجوی. یعنی یکی از وظایف مهم انسان در تمام زندگی کشف حقیقت و آگاهی، در تمام زندگی است.
راه خودسازی با علم و آگاهی به حقیقت شروع می شود و با عرفان و کشف و شهود حقیقت به نتیجه می رسد.
سوالات اساسی و حقایق زندگی!
از آنجا که علم دو گونه است، طبیعی و ماورای طبیعی، هدف از کسب علوم طبیعی با هدف از تحصیل علوم ماورای طبیعی متفاوت است.
هدف کلی از تحصیل علوم طبیعی و مادی، افزایش کمیت و کیفیت زندگی طبیعی و مادی انسان در این دنیا و عالم طبیعت است، زندگی فردی و اجتماعی انسان نیاز به دانش فراوان دارد.
انسان باید برای مدیریت زندگی خود و داشتن روابط اجتماعی سازنده مهارت های زیادی داشته باشد تا از زندگی با کیفیت برخوردار باشد. این مهارت ها نیاز به دانش فراوانی دارد که با تحصیل علوم دانشگاهی و طبیعی بدست می آید.
اما هدف نهایی تحصیل علوم ماورای طبیعی و دینی، غفلت زدایی و تلاش برای پرورش روح و رسیدن به کمال انسانی و کسب آمادگی برای سفر آخرت می باشد.
این هدف از طریق پاسخ گویی به سوالات اساسی زندگی به سرانجام می رسد، بدین خاطر می توان گفت: ما در کسب علوم ماورای طبیعی و دینی اهداف چندگانه ای را دنبال می کنیم که به شرح زیر است.
1- مبدا شناسی:
یکی از سوالات اساسی انسان این است که من از کجا آمده ام و خالق و رب من کیست؟ در پاسخ به این سوال دو اندیشه مادی و الهی به صورت متفاوت پاسخ داده اند.
اندیشه الهی می گوید: جهان منحصر به عالم ناسوت و طبیعت نیست و از ماورای طبیعت و خدای یگانه خالقیت و ربوبیت می شود و انسان روح مسافری است که مقصدش آخرت و ماورای طبیعت است
ولی اندیشه مادی می گوید: جهان منحصر به همین طبیعت است و اعتقاد به خدا خرافه است و زندگی انسان در این دنیا پایان می پذیرد و عالم دیگری وجود ندارد. لذا به سوالات دیگر هم با اندیشه مادی خود پاسخ می گوید.
1- مقصد شناسی:
سوال دوم این است که سرانجام انسان چیست و به کجا می رود؟ بر اساس اندیشه الهی دنیا محل تکامل و آمادگی برای مرگ است و انسان بعد از مرگ به عالم آخرت منتقل می شود و حیات تازه ای را تجربه می کند. معاد شناسی پاسخ گوی این سوال است.
1- راهرو شناسی:
سوال سوم این است که من کیستم؟ انسان کنجکاوی فراوانی برای شناخت خود دارد که با طرح این سوال، وارد علم خودشناسی و انسان شناسی می شود و به شناخت خود و جایگاه خود در هستی و کمال و سعادت خود می پردازد.
4- راهبرد شناسی:
سوال چهارم از راهی است که او را به کمال و سعادت می رساند و آماده انتقال به آخرت می کند. در نتیجه سوال می کند که اکنون که من در این دنیا هستم چه باید بکنم تا رستگار شوم؟ راه چیست و چاه کدام است؟ نقشه راه برای رسیدن به اهداف و مقاصد زندگی چیست؟ دین توحیدی پاسخ گوی این سوال اساسی انسان است.
5- راهبر شناسی:
نگرش راهبردی به انسان و جهان و زندگی سوال دیگری را برای انسان مطرح می کند و آن سوال از راهبر راهی است که انسان باید در آن طی طریق نماید؟ زیرا می داند که هر راهی که قبلا آنرا تجربه نکرده است، به خصوص راه های معنوی و درونی، نیاز به راهبر دارد و بدون راهبری آگاه و امین، امکان گمگشتگی و انحراف فراوان است. علم ولایت و نبوت ورسالت شناسی پاسخ گوی این سوال انسان است.
حقیقت توحید و ولایت!
توحید و ولایت دو محور استراتژیک و عمده دین اسلام است، بنابراین در راس تمام حقایقی که باید یک مسلمان بداند و درباره آنها تحقیق کند، توحید و ولایت است.
همه ما می دانیم که پیامبر خاتم (ص) دعوت خود را با توحید آغاز کرد و فرمود: قولوا لا اله الا الله تفلحوا؛ یعنی از طریق توحید و خداپرستی و نفی شرک و کفر است که به رستگاری می رسید.
ولی خودسازی و رفتن در راه توحید و خدایی شدن بدون تمسک به ولایت و رهبری انبیاء و اولیای معصومین (ع) و علمای ربانی دین در زمان غیبت معصوم (ع) ممکن و شدنی نیست.
مهمترین دلیل حقانیت شیعه هم همین است. مذهب شیعه با وجود ولایت است که می تواند به عنوان یک مذهب کامل و راهگشا و نجات دهنده بشر باشد.
بنابراین دین اسلام در قرائت شیعی آن دو محور اساسی دارد که عبارت است از توحید و ولایت. توحید راهبرد دین و ولایت مفسر و مجری و راهبر آن در زندگی فردی و اجتماعی انسان است.
دین بدون توحید، دین نیست و توحید بدون ولایت، کارآمد نیست و دچار افراط و تفریط می شود.
مشکلاتی که امروزه غربیان دچار آن هستند، ناشی از نفی توحید و کثرت گرایی است و انحراف و افراطی گری اهل سنت به خصوص وهابیت، حاصل نفی ولایت و درک غلط از توحید است.
بنابراین مهمترین موضوعاتی که باید توسط سالک راه خدا تحقیق شود حقیقت توحید و ولایت است. سایر حقایق اعتقادی زیر مجموعه این دو اعتقاد جامع است.
در کنار تحقیق و تفکر و مطالعه درباره حقیقت سعی کنید واجبات خود را انجام دهید تا انشاالله با تکمیل شدن سلوک نظری وارد خودسازی عملی شوید و به آرزوها و ارمان های معنوی خود برسید. موفق باشید.