۱۳۹۶/۱۰/۰۴
–
۱۸۳۴۵ بازدید
سلام. کسانی که مادرشون یا مادر مادرشون سید باشه; سید میشند? اون ها فقط پنج شنبه ها سید هستند? آیا ارزش و احترام اون ها نزد خدا و معصومین(ع) نسبت به کسانی که از طرف پدری سید هستند; کمتره و خدا و معصومین(ع) اون ها رو کمتر از کسانی که از طرف پدری سید هستند; دوست دارند? آیا اون احادیثی که در مورد لزوم احترام به سادات هستند; شامل حال اون ها هم میشند? با توجه به این که سادات باید از نسل هاشم بن عبد مناف, پدر پدربزرگ پیامبر(ص) باشند و خلفای بنی عباس و ابولهب هم از نسل هاشم بن عبد مناف هستند; اگه کسی از نسل ابولهب یا خلفای عباسی باشه و کلمه سید هم اول اسمش باشه; آیا شایسته احترام خاص سادات هست?
پاسخ: گفتنی است سرسلسله سادات از هاشم جد پیامبر(ص) شروع شد، لذا عبدالمطلب و پدران پیامبر و امام علی(ع) نیز سادات هستند و فرزندان امام علی(ع) نیز سید هستند. اما از آنجا که هر کدام از امامان(ع) نیز مقام رفیع و بلندی دارند وقتی نسل سادات به هر کدام از امامان که برسد آن امام به عنوان سرسلسله آنها معرفی می شود. مانند سادات علوی، حسنی، حسینی، موسوی و رضوی و…
لذا سیادت فرزندان حضرت فاطمه(س) از طرف امام علی(ع) نیز به آنان رسیده است.
برای توضیح بیشتر توجه شما به مطالب زیر جلب می کنیم.
کلمه ى «سید» در اصل به معناى کسى است که صاحب مجد و عظمت است. و به همین اعتبار، نسل پیامبر اسلام را سید مى گویند. از سخنان ابن شهر آشوب به دست مى آید که در قرن ششم هجرى قمرى کلمه ى سید رواج کامل داشت و اولاد پیامبر را سید مى گفتند. تحقیقات نشان مى دهد که در قرن چهارم و پنجم کلمه «سید» به همراه قرینه بر اولاد پیامبر اطلاق مى شد و در قرن ششم بدون قرینه استعمال مى گردید. در عصر حاضر، در ایران به بنى هاشم سید مى گویند و به غیر آن به کسى سید نمى گویند. در حجاز کسانى را که از طریق امام حسین به پیامبر مى رسند، سید مى گویند. در قسطنطنیه عموم مردم را سید مى گویند و در آنجا کلمه سید دلالت بر هاشمى بودن ندارد. در عهد صفوى به اولاد پیامبر کلمه ى میرزا را اطلاق مى کردند ولى در زمان ما میرزا دلالت بر هاشمى بودن ندارد، (جامع الأنساب، آیت الله روضاتى، ج 1، ص 32).
…. مامقانى مى نویسد: در غیر حجاز کلمه سید به بنى هاشم و بنى عبدالمطلب اطلاق مى شود. در کشورهاى عربى شیعیان این کلمه را به اولاد هاشم و عبدالمطلب اطلاق مى کنند ولى عرب غیر شیعه آن را در معناى لغوى آن بکار مى برند، (علم النسب، ج 1، ص 144).
عبدالمطلب در میان مردم عرب با عنوان سَیِّدُ البطحاء و ابو السّادة العشرة معروف بود و چون داراى شرف و سیادت بود، او را «سَیِّد» مى نامیدند و در همان زمان تمام عرب، سیادت، سرورى و زعامت او را پذیرفتند. قبیله ى قریش زعامت و سیادت او را قبول کردند و عرب دیگر هم او را به عنوان زعیم و رئیس پذیرفتند، (بحارالانوار، ج 15، ص 123 و 127).
در «کتاب حذف من نسب قریش» که در قرن سوم نوشته شده این عبارت آمده است: «فکان عبدالمطلب سید قریش فى عصره لا ینازع السودد»، (ص 4). معناى این جمله به فارسى چنین است: پس عبدالمطلب در عصر خود سرور و زعیم بى رقیب قبیله ى قریش بود.
ابرهه براى تخریب کعبه با نیروهاى خود در نزدیکى مکه استقرار یافت. عبدالمطلب به نزد ابرهه رفت. ابرهه در ضمن سخنانش، به عبدالمطلب گفت: «یحقّ لک ان تکون سیِّد قومک ؛ تو را مى سزد که سیِّد و زعیم قوم خودت باشى»، (بحارالانوار، ج 15، ص 130، س 15).
به این ترتیب، در آن عصر، در میان مردم، تنها عبدالمطلب را سید مى گفتند و هر گاه این کلمه تنها و بدون قید یاد مى شد، عبدالمطلب را شامل مى گردید و عرب آن زمان به هر کسى سید نمى گفتند.
توجه داشته باشیم که اصل در سیادت و سید بودن، داراى مجد، شرف و عظمت بودن است و به نسل پیامبر اسلام، هم که اطلاق مى شود به خاطر همین اصل است و کلمه سید در لغت به معناى کسى است که بالاتر از او کسى نیست، (علم النسب، محمدرضا مامقانى، جزء اول، ص 144 و جزء دوم، ص 104).
پدر پیامبر اسلام عبدالله است. عبدالله وفات کرد و مادر پیامبر هم وفات کرد. سرپرستى پیامبر اسلام با عبدالمطلب بود.
حضرت محمد(ص) محبوب دل عبدالمطلب بود. روزى عبدالمطلب با افراد خود نشسته بود و پیامبر کودک خردسال بود. عبدالمطلب به آن افراد گفت: «انّى ارى انّه سیأتى علیکم یوم و هو سیدُکم»، (بحارالانوار، ج 15، ص 143، س 2) من به حقیقت مى بینم که روزى مى آید که او سید و سرور شما مى گردد. این پیشگوئى عبدالمطلب تحقق یافت و حضرت محمد(ص) سید و سالار همه شد.
نسل پیامبر با دخترش حضرت فاطمه(س) ادامه یافت و فرزندان حضرت فاطمه فرزندان پیامبر هستند و پیامبر نسبت به اولاد فاطمه زهرا محرم است و با هیچکدام از نسل فاطمه نمى تواند ازدواج کند. اگر فرزندان دختر، فرزند انسان نباشد مى توان با دختران او ازدواج کرد. بنابراین هر کس که نسلش به حضرت فاطمه(س) مى رسد، فرزند پیامبر حساب مى شود. حضرت امام موسى الکاظم(ع) فرمود: روزى به مجلس هارون الرشید خلیفه ى عباسى وارد شدم. هارون سؤالهایى کرد و من جواب دادم. هارون پرسید شما چگونه مى گویید که پسر پیامبرید در حالى که پیامبر نسل نداشت. او فقط دختر داشت و نسل انسان از پسر مى ماند نه دختر. من در جواب سؤال هارون آیه 84 سوره ى انعام را خواندم. خداوند مى فرماید: و وهبنا له اسحق و یعقوب کلاً هدینا و نوحا هدینا من قبل و من ذریته داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون و کذلک نجزى المحسنین و زکریا و یحیى و عیسى و الیاس کل من الصالحین؛ ما به ابراهیم اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را هدایت کردیم و نوح را از پیش هدایت کرده بودیم و از نژاد او داود، سلیمان، ایوب، یوسف، موسى و هارون را. ما نیکوکاران را چنین پاداش مى دهیم. و نیز زکریا یحیى، عیسى و الیاس را که همگى از صالحان هستند»، (المیزان، ج 7، ص 241، عربى، بیروت، چاپ دوم).
به هارون گفتم: اى هارون! پدر عیسى کیست؟ هارون گفت: عیسى پدر ندارد. گفتم: پس چطور عیسى از نسل ابراهیم بشمار رفته است؟! پس بدان که خداوند عیسى را از طریق مادرش مریم به نسل حضرت ابراهیم ملحق ساخته است. ما هم از طریق مادرمان حضرت فاطمه زهرا از نسل پیامبر اسلام به حساب مى آییم، (تفسیر صافى، ج 1، ص 530 چاپ دوجلدى قدیمى، تفسیر نمونه، ج 5، ص 328 به نقل از نورالثقلین، ج 1، ص 743).
از آنچه گذشت روشن شد که جدّ همه سادات هاشم یا عبدالمطلب است و همه فرزندان عبدالمطلب و فرزندان آن فرزندان همه سادات هستند. پیامبر ما، حضرت على، حضرت زهرا و همه ى امامان دوازده گانه، سید و سالار همه ى مؤمنان هستند ونسل هاشم از آغاز تا به امروز همه سادات و سرور ما هستند.
بر این اساس، «سید» و «سیده» که هم اکنون در میان ما معروف است به عبدالمطلب و از او به هاشم می رسد. همه کسانی که نسبت خانوادگی آنها به عبدالمطلب می رسد، سید هستند چه ایرانی و چه غیر ایرانی و نسل همه سادات عربی است چه ساداتی که هم اکنون به زبان عربی حرف می زنند و چه ساداتی که به زبان فارسی و غیر فارسی حرف می زنند.
سادات ایرانی اگر نسبت خانوادگی آنها به عبدالمطلب و یا هاشم می رسد، همه سید هستند و در اصل هم عربی بودند و زبانشان ملاک سید بودن نیست. ممکن است سیدی به چین مهاجرت کند و زبان بچه های او چینی شود و یا به ایران بیاید و زبان بچه هایش فارسی بشود. توجه به این هم داشته باشیم که سیادت، به نسل مربوط است و هر کس مثلا پدرش سید است، خودش سید است و چنین نیست که سید نشود. سیادت دست انسان نیست بلکه نسبت خانوادگی است.
3. ابو جارود مى گوید: امام باقر(ع) فرمود: اى اباجارود! اینها درباره ى حسن و حسین به شما چه مى گویند؟ گفتم: به ما مى گویند: حسن و حسین فرزندان پیامبر نیستند. امام فرمود: شما چگونه براى آنان دلیل مى آورید؟ گفتم: ما با آیه ى … و من ذریته داود و سلیمان… استدلال مى کنیم. امام فرمود: آنان در جواب شما چه مى گویند؟ گفتم: آنان مى گویند: پسر دختر، فرزند نامیده مى شود ولى این فرزند صُلبى نیست. امام فرمود: شما به آنان چه مى گویید؟ گفتم: ما آیه ى ندع ابنائنا و ابنائکم… را براى آنان مى خوانیم که پیامبر به حسن و حسین، پسر اطلاق کرده است. امام فرمود: آنان چه مى گویند؟ گفتم: آنان مى گویند: در زبان عربى و در میان مردم عرب، به پسران دیگران، «پسرم» اطلاق مى کنند. (پسر، پسر توست ولى شخص دیگرى به این پسر تو مى گوید: «پسرم فلان چیز را بیاور») امام فرمود: اى ابا جارود! از کتاب خدا برایت آیه اى مى گویم. خداوند مى گوید: حرّمت علیکم امهاتکم و بناتکم…(سوره نساء، آیه 23).
تو از آنان بپرس آیا پیامبر مى تواند دختران حسن و حسین را بگیرد؟ اگر گفتند: مى تواند، دروغ مى گویند و اگر بگویند نمى تواند دختران حسن و حسین را بگیرد، در این صورت ثابت مى شود که حسن و حسین فرزندان صلبى پیامبر هستند.(جواهر الکلام، ج 16، ص 93، کتاب الخمس، چاپ ایران).
روایات دیگرى نیز در این موضوع آمده است. براى آگاهى بیشتر ر.ک: جواهر، ج 16، ص 93 تا 101
بنابراین زنى که از نسل پیامبر است، همه ى فرزندان او نسل پیامبر و سیّد هستند گرچه شوهرش سیّد نباشد و در نتیجه انسان از طریق مادر هم سیادت پیدا مى کند.
بنابراین چه مادر سیّد باشد و چه پدر، فرزند او سیّد است؛ لکن احکام فقهی این دو گونه سیّد باهم فرق می کند.به همین دلیل ساداتى که مستحقّ خمس هستند و زکات واجب بر آنان حرام است، ساداتى هستند که پدرشان سیّد است. فتواى مشهور فقهاء چنین است.(جواهر، ج 16، ص 90، تحریر الوسیله حضرت امام خمینى(قدس سره)، کتاب الخمس).
لذا سیادت فرزندان حضرت فاطمه(س) از طرف امام علی(ع) نیز به آنان رسیده است.
برای توضیح بیشتر توجه شما به مطالب زیر جلب می کنیم.
کلمه ى «سید» در اصل به معناى کسى است که صاحب مجد و عظمت است. و به همین اعتبار، نسل پیامبر اسلام را سید مى گویند. از سخنان ابن شهر آشوب به دست مى آید که در قرن ششم هجرى قمرى کلمه ى سید رواج کامل داشت و اولاد پیامبر را سید مى گفتند. تحقیقات نشان مى دهد که در قرن چهارم و پنجم کلمه «سید» به همراه قرینه بر اولاد پیامبر اطلاق مى شد و در قرن ششم بدون قرینه استعمال مى گردید. در عصر حاضر، در ایران به بنى هاشم سید مى گویند و به غیر آن به کسى سید نمى گویند. در حجاز کسانى را که از طریق امام حسین به پیامبر مى رسند، سید مى گویند. در قسطنطنیه عموم مردم را سید مى گویند و در آنجا کلمه سید دلالت بر هاشمى بودن ندارد. در عهد صفوى به اولاد پیامبر کلمه ى میرزا را اطلاق مى کردند ولى در زمان ما میرزا دلالت بر هاشمى بودن ندارد، (جامع الأنساب، آیت الله روضاتى، ج 1، ص 32).
…. مامقانى مى نویسد: در غیر حجاز کلمه سید به بنى هاشم و بنى عبدالمطلب اطلاق مى شود. در کشورهاى عربى شیعیان این کلمه را به اولاد هاشم و عبدالمطلب اطلاق مى کنند ولى عرب غیر شیعه آن را در معناى لغوى آن بکار مى برند، (علم النسب، ج 1، ص 144).
عبدالمطلب در میان مردم عرب با عنوان سَیِّدُ البطحاء و ابو السّادة العشرة معروف بود و چون داراى شرف و سیادت بود، او را «سَیِّد» مى نامیدند و در همان زمان تمام عرب، سیادت، سرورى و زعامت او را پذیرفتند. قبیله ى قریش زعامت و سیادت او را قبول کردند و عرب دیگر هم او را به عنوان زعیم و رئیس پذیرفتند، (بحارالانوار، ج 15، ص 123 و 127).
در «کتاب حذف من نسب قریش» که در قرن سوم نوشته شده این عبارت آمده است: «فکان عبدالمطلب سید قریش فى عصره لا ینازع السودد»، (ص 4). معناى این جمله به فارسى چنین است: پس عبدالمطلب در عصر خود سرور و زعیم بى رقیب قبیله ى قریش بود.
ابرهه براى تخریب کعبه با نیروهاى خود در نزدیکى مکه استقرار یافت. عبدالمطلب به نزد ابرهه رفت. ابرهه در ضمن سخنانش، به عبدالمطلب گفت: «یحقّ لک ان تکون سیِّد قومک ؛ تو را مى سزد که سیِّد و زعیم قوم خودت باشى»، (بحارالانوار، ج 15، ص 130، س 15).
به این ترتیب، در آن عصر، در میان مردم، تنها عبدالمطلب را سید مى گفتند و هر گاه این کلمه تنها و بدون قید یاد مى شد، عبدالمطلب را شامل مى گردید و عرب آن زمان به هر کسى سید نمى گفتند.
توجه داشته باشیم که اصل در سیادت و سید بودن، داراى مجد، شرف و عظمت بودن است و به نسل پیامبر اسلام، هم که اطلاق مى شود به خاطر همین اصل است و کلمه سید در لغت به معناى کسى است که بالاتر از او کسى نیست، (علم النسب، محمدرضا مامقانى، جزء اول، ص 144 و جزء دوم، ص 104).
پدر پیامبر اسلام عبدالله است. عبدالله وفات کرد و مادر پیامبر هم وفات کرد. سرپرستى پیامبر اسلام با عبدالمطلب بود.
حضرت محمد(ص) محبوب دل عبدالمطلب بود. روزى عبدالمطلب با افراد خود نشسته بود و پیامبر کودک خردسال بود. عبدالمطلب به آن افراد گفت: «انّى ارى انّه سیأتى علیکم یوم و هو سیدُکم»، (بحارالانوار، ج 15، ص 143، س 2) من به حقیقت مى بینم که روزى مى آید که او سید و سرور شما مى گردد. این پیشگوئى عبدالمطلب تحقق یافت و حضرت محمد(ص) سید و سالار همه شد.
نسل پیامبر با دخترش حضرت فاطمه(س) ادامه یافت و فرزندان حضرت فاطمه فرزندان پیامبر هستند و پیامبر نسبت به اولاد فاطمه زهرا محرم است و با هیچکدام از نسل فاطمه نمى تواند ازدواج کند. اگر فرزندان دختر، فرزند انسان نباشد مى توان با دختران او ازدواج کرد. بنابراین هر کس که نسلش به حضرت فاطمه(س) مى رسد، فرزند پیامبر حساب مى شود. حضرت امام موسى الکاظم(ع) فرمود: روزى به مجلس هارون الرشید خلیفه ى عباسى وارد شدم. هارون سؤالهایى کرد و من جواب دادم. هارون پرسید شما چگونه مى گویید که پسر پیامبرید در حالى که پیامبر نسل نداشت. او فقط دختر داشت و نسل انسان از پسر مى ماند نه دختر. من در جواب سؤال هارون آیه 84 سوره ى انعام را خواندم. خداوند مى فرماید: و وهبنا له اسحق و یعقوب کلاً هدینا و نوحا هدینا من قبل و من ذریته داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون و کذلک نجزى المحسنین و زکریا و یحیى و عیسى و الیاس کل من الصالحین؛ ما به ابراهیم اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را هدایت کردیم و نوح را از پیش هدایت کرده بودیم و از نژاد او داود، سلیمان، ایوب، یوسف، موسى و هارون را. ما نیکوکاران را چنین پاداش مى دهیم. و نیز زکریا یحیى، عیسى و الیاس را که همگى از صالحان هستند»، (المیزان، ج 7، ص 241، عربى، بیروت، چاپ دوم).
به هارون گفتم: اى هارون! پدر عیسى کیست؟ هارون گفت: عیسى پدر ندارد. گفتم: پس چطور عیسى از نسل ابراهیم بشمار رفته است؟! پس بدان که خداوند عیسى را از طریق مادرش مریم به نسل حضرت ابراهیم ملحق ساخته است. ما هم از طریق مادرمان حضرت فاطمه زهرا از نسل پیامبر اسلام به حساب مى آییم، (تفسیر صافى، ج 1، ص 530 چاپ دوجلدى قدیمى، تفسیر نمونه، ج 5، ص 328 به نقل از نورالثقلین، ج 1، ص 743).
از آنچه گذشت روشن شد که جدّ همه سادات هاشم یا عبدالمطلب است و همه فرزندان عبدالمطلب و فرزندان آن فرزندان همه سادات هستند. پیامبر ما، حضرت على، حضرت زهرا و همه ى امامان دوازده گانه، سید و سالار همه ى مؤمنان هستند ونسل هاشم از آغاز تا به امروز همه سادات و سرور ما هستند.
بر این اساس، «سید» و «سیده» که هم اکنون در میان ما معروف است به عبدالمطلب و از او به هاشم می رسد. همه کسانی که نسبت خانوادگی آنها به عبدالمطلب می رسد، سید هستند چه ایرانی و چه غیر ایرانی و نسل همه سادات عربی است چه ساداتی که هم اکنون به زبان عربی حرف می زنند و چه ساداتی که به زبان فارسی و غیر فارسی حرف می زنند.
سادات ایرانی اگر نسبت خانوادگی آنها به عبدالمطلب و یا هاشم می رسد، همه سید هستند و در اصل هم عربی بودند و زبانشان ملاک سید بودن نیست. ممکن است سیدی به چین مهاجرت کند و زبان بچه های او چینی شود و یا به ایران بیاید و زبان بچه هایش فارسی بشود. توجه به این هم داشته باشیم که سیادت، به نسل مربوط است و هر کس مثلا پدرش سید است، خودش سید است و چنین نیست که سید نشود. سیادت دست انسان نیست بلکه نسبت خانوادگی است.
3. ابو جارود مى گوید: امام باقر(ع) فرمود: اى اباجارود! اینها درباره ى حسن و حسین به شما چه مى گویند؟ گفتم: به ما مى گویند: حسن و حسین فرزندان پیامبر نیستند. امام فرمود: شما چگونه براى آنان دلیل مى آورید؟ گفتم: ما با آیه ى … و من ذریته داود و سلیمان… استدلال مى کنیم. امام فرمود: آنان در جواب شما چه مى گویند؟ گفتم: آنان مى گویند: پسر دختر، فرزند نامیده مى شود ولى این فرزند صُلبى نیست. امام فرمود: شما به آنان چه مى گویید؟ گفتم: ما آیه ى ندع ابنائنا و ابنائکم… را براى آنان مى خوانیم که پیامبر به حسن و حسین، پسر اطلاق کرده است. امام فرمود: آنان چه مى گویند؟ گفتم: آنان مى گویند: در زبان عربى و در میان مردم عرب، به پسران دیگران، «پسرم» اطلاق مى کنند. (پسر، پسر توست ولى شخص دیگرى به این پسر تو مى گوید: «پسرم فلان چیز را بیاور») امام فرمود: اى ابا جارود! از کتاب خدا برایت آیه اى مى گویم. خداوند مى گوید: حرّمت علیکم امهاتکم و بناتکم…(سوره نساء، آیه 23).
تو از آنان بپرس آیا پیامبر مى تواند دختران حسن و حسین را بگیرد؟ اگر گفتند: مى تواند، دروغ مى گویند و اگر بگویند نمى تواند دختران حسن و حسین را بگیرد، در این صورت ثابت مى شود که حسن و حسین فرزندان صلبى پیامبر هستند.(جواهر الکلام، ج 16، ص 93، کتاب الخمس، چاپ ایران).
روایات دیگرى نیز در این موضوع آمده است. براى آگاهى بیشتر ر.ک: جواهر، ج 16، ص 93 تا 101
بنابراین زنى که از نسل پیامبر است، همه ى فرزندان او نسل پیامبر و سیّد هستند گرچه شوهرش سیّد نباشد و در نتیجه انسان از طریق مادر هم سیادت پیدا مى کند.
بنابراین چه مادر سیّد باشد و چه پدر، فرزند او سیّد است؛ لکن احکام فقهی این دو گونه سیّد باهم فرق می کند.به همین دلیل ساداتى که مستحقّ خمس هستند و زکات واجب بر آنان حرام است، ساداتى هستند که پدرشان سیّد است. فتواى مشهور فقهاء چنین است.(جواهر، ج 16، ص 90، تحریر الوسیله حضرت امام خمینى(قدس سره)، کتاب الخمس).