۱۳۹۵/۰۷/۱۱
–
۳۸۰ بازدید
آیا حفظ ظواهر و تأکید بر شعائر دینی، موجب بروز ریاکاری و نفاق در جامعه نمیشود؟!
شارع مقدس، بسیاری از احکام بلکه عمده دستورات مهم و اساسیِ دین را با ماهیتی آشکار، وضع نموده است بهطوری که هیئت ظاهری و شکل نمادین دارند و تحقق ماهیت حکم در بهجا آوردن اجزای ظاهری آن است؛ مثلاً اگر کسی اجزا و شرایط نماز را نادیده گرفته و آن را صرفاً به صورت قلبی بهجا آورد، حتی اگر در چنین نمازی حضور قلب بالایی هم داشته باشد، تکلیف خود را بهجا نیاورده است!
برخی از صوفیان، دین را متشکل از سه لایه میدانند: شریعت، طریقت و حقیقت؛ شبیه بادامی که شریعت پوست آن و طریقت مغز آن و حقیقت روغن آن است. به زعم آنان شریعت همان مناسک و اعمال ظاهری دین است که نقش پوسته را دارد و انسان پس از سیر و سلوک! آن را شکسته و از آن فارغ شده و به طریقت میرسد و پس از طی این مرحله نیز به حقیقت میرسد و دیگر نیازی به پوسته و رعایت تکالیف ظاهری نیست!!
متأسفانه عدهای سطحی نگر بر این باورند که عمل به برخی دستورات ظاهری دین مثل نماز، حجاب و تعظیم شعائر، نه تنها لازم نیست بلکه نوعی ریا و زهدفروشی است! به گمان اینان تنها اگر دل پاک باشد کافی است! درحالیکه تأثیر متقابل ظاهر و باطن قابل انکار نیست و کسانیکه ظاهر حجاب و ظاهر نماز را رعایت نمیکنند و به بهانه پاک بودن قلب! بدحجابی یا بینمازی پیشه میکنند به مرور پاکدلی آنان نیز خدشهدار شده و به بیراهه میروند!
به عبارت دیگر اگرچه اصل همان قلب پاک است اما اگر پوسته و محافظ ظاهری برداشته شود غبار و آلودگی با فاصله کمی، مغز و درون را آلوده و حتی فاسد میکند. به همین جهت است که در دستورات دینی و احکام حکیمانه خداوند بر وجوب حجاب و نماز و دیگر واجبات تأکید شده است به طوریکه شارع مقدس حتی پیامبر? را هم مکلف به احکامی کرده است که اعرابی تازهمسلمان نیز – به قدر وسع و توانش- بدون کم و کاست همان اعمال را باید انجام دهد و هرقدر هم خلوص، معرفت و حضور قلب مؤمن بیشتر شود چیزی از اجزای ظاهری آن احکام کاسته نمیشود.
احکام و توصیههای ظاهری در دین مقدس اسلام فراوانند مانند: نماز، حج، اذان، مجموعه آداب اسلامی، احکام مساجد و احکام پوشش و روابط زنان و مردان، اجرای حدود شرعی، تولی و تبرّی، روزه، اعتکاف، و… .
البته به یک اعتبار میتوان گفت همه ظواهر شرعی، چهره بیرونی دین بوده و جزئی از شعائر محسوب میشوند و اصل در شعائر نیز آشکار بودن است.[ مقام معظم رهبری در این باره میفرماید: «اصلاً بنای شعائر بر تظاهر و بر نشان دادن و بر مطرح کردن و جلو چشم نگهداشتن است.» دیدار با هیأت دولت 8/6/1384.]
گذشته از آنکه اغلب احکام و توصیههای عبادی، یک شکل و ترکیب ظاهری دارند و قابل لمس و رؤیت میباشند؛ شارع مقدس به بندگان خود تأکید نموده است که فرائض دینی را به شکل علنی نیز انجام دهند، حتی در پرداخت صدقه.
امام باقر(علیه السلام) ذیل آیه (((إِن تُبدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِی وَ إِن تُخفُوها وَ تُؤتُوهَا الفُقَراءَ فهو خیرٌ لکم وَ یکفِّرُ عَنکم مِن سَیئاتِکم)))[ «اگر صدقه ها را آشکار کنید، این، کارِ خوبی است، و اگر آن را پنهان دارید و به مستمندان بدهید، این برای شما بهتر است؛ و بخشی از گناهانتان را می زداید»، بقره (2)، آیه 271.] فرمودند: منظور از صدقاتی که باید علنی پرداخت شوند، زکات واجب است و دنباله آیه صدقات مستحبی است که باید مخفیانه پرداخت شود.[ عَن أَبِی جَعفَرٍ(علیه السلام) فِی قَولِهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «إِن تُبدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِی» قَالَ: یعنِی الزَّکاةَ المَفرُوضَةَ قَالَ: قُلتُ: «وَ إِن تُخفُوها وَ تُؤتُوهَا الفُقَراءَ» قَالَ : یعنِی النَّافِلَةَ. «الکافی»، ج 7، ص360.]
نه تنها صدقه و اعمال شرعی بلکه دیگر ابعاد مسلمانی باید بُروز و ظهور داشته باشد. به گونهای که حتی اعتقادات قلبی خود را نیز در رفتار و ظواهر پیرامونی خود به نمایش بگذارند.
شهید مطهری در این باره میگوید:
«ما علاوه بر همه مقررات و دستورهایی که داریم… یک نوع برداشتهای (القائات) دیگری هم (باید) در زندگی داشته باشیم که در آن برداشتها (القائات) عملاً داریم می گوییم من مسلمانم. این برداشتها در لباس ما باید ظاهر باشد، در قیافه ما باید ظاهر باشد، در مجالس ما باید ظاهر باشد، در شروع ما به کارها باید ظاهر باشد، در نامگذاریهای ما برای بچه های خود باید ظاهر باشد، در تابلوهایی که در خانه های خودمان نصب می کنیم باید ظاهر باشد، در استیل ساختمانهای ما و در شهر ما باید ظاهر باشد، در همه شئون زندگی ما باید ظاهر باشد؛ یعنی خانه ما باید بگوید من خانه یک نفر مسلمانم. اگر کسی از کوچه عبور می کند، یک نشانه ای باید روی خانه ما باشد که آن خانه بگوید من خانه یک نفر مسلمانم. در لباس پوشیدن ما لااقل یک نشانه باید وجود داشته باشد که بگوید به این نشانه من مسلمانم.»[ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج 25، ص362.]
ثواب بیشتر در اجتماع و جماعت
اظهار عبادت و اعمال نیک نه تنها ریا نیست بلکه توصیه شارع مقدس در بسیاری از عبادات، بر بهجا آوردن آنها بهصورت جمعی و در اجتماعات باشکوه است مانند: نمـاز جمعه و جماعت و دعــا خواندن جمعی و مناسک حج و… چرا که در این صورت نمود بیشتر، و طبعاً بُرد تبلیغی بیشتری دارد.
خداوند برای تحقق این هدف چند سیاست را در تدوین شریعت پیش گرفته است:
تشریع عباداتی که ماهیت جمعی دارند مانند: نماز جمعه و عید فطر و قربان.
قراردادن ثواب بیشتر در اجتماعات بیشتر و اظهار هرچه بیشتر آن عمل، مثل نماز جماعت[ نهایة الاحکام فی معرفة الاحکام، ج 2، ص 113.].
تعیین مکان و زمانی محدود برای یک عبادت تا موجب اجتماع همه گردد مانند حج واجب در دهه ذیالحجه.
قراردادن مسجد بهعنوان محل عبادت و محور تمام فعالیتها و تنها بنای مرتفع[ نور (24)، آیه 36. ] و مرکزی در شهر و محلات.
توصیه به ابراز کارهای نیک خود[ الکافی، ج 3، ص 202.] و دیگران و بازگویی خاطرات صالحین[ ریاض السالکین فی شرح صحیفة سید الساجدین، ج 5، ص120.] و عرفا و شهدا و…
تشریع عباداتی که جنبه شُعاری و تبلیغاتی دارند مانند: اذان- که باید با صدای بلند و از مکان رفیع پنج بار در روز ادا شود- و صلوات و تلبیه[ مختلف الشیعة فی أحکام الشریعة، ج 4، ص 53. ] در حج و سایر شُعارها[ شعارهای لفظی اسلام بسیارند و باید بلند و دسته جمعی و ادا شود تا دیگران را نیز به شور و وجد دعوت نماید. یکی از آنها تکبیراتی است که در ایام تشریق وارد شده است.] و آیینها و شعائر دینی.
اما یکی از رایجترین اشکالاتی که در این مبحث وجود دارد این نکته است که تظاهر به عبادت موجب ریا و نفاق میگردد! از اینرو مؤمنین در هر شرایطی باید از آشکار کردن اعمال نیک خود پرهیز نمایند! این اشکال ناشی از عدم شناخت ماهیت ریا است. برخی از مردم هرگونه ارائه و اظهار عمل را ریا میشمرند؛ حال آنکه ریا عملی است که فرد آن را به قصد جلب توجه و تحسین دیگران انجام دهد؛ بهطوری که اگر چنین منافعی نباشد آن کار را انجام نمیداد. لذا صرف آشکار شدن، حتی به قصد نشان دادن عمل به دیگران ریا نیست و بلکه- همانطور که گفته شد- اصل در واجبات، اظهار و ارائه است و بسیاری از عبادات نیز، ماهیتی آشکار داشته و توصیه به اظهار هرچه بیشتر آنها شده است.
مرحوم طبرسی مفسر کبیر قرآن در این باره میگوید:
«اظهار عمل صالحی که واجب و فریضه است موجب ریا نمیگردد؛ چرا که از حقوق واجبات، إعلام و اظهار آنهاست به دلیل آنکه پیامبر اکرم? فرمودند: «هیچ پنهان کاری در اجرای فرائض الهی در اسلام نیست».»[ تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 678.]
در واقع همین ظهور و اظهار شعائر دینی موجب تداعی نام و یاد خدا و دین در نظر مخاطب میشود و لذا خودِ شعار، با همین ویژگی ذاتیِ آشکار بودنش، یک عبادت مستقل است و مخفی کردن آن معنی ندارد.
آیتالله بهجت در این باره میفرمایند:
«…پس هر عبادتی که سبب شود از برای تشویق دیگران در یاد خدا و در اطاعت خدا، مقرّب است از دو جهت: یکی از آن جهت که خود، مأمورٌبه است و دیگری از آن جهت که تهییجِ دیگران به سوی اطاعت است و [لذا اینگونه عبادات] ذوالشرافتین است. لذا در علل الشرایع آمده است حکمت جهر به نماز شب و اخفات در نماز روز[ علل الشرائع، ج 1،ص 263.] و طوافِ بیت الله عبادت است از دو جهت؛ زیرا خودش مأمورٌبه است و سبب میشود برای ورود دیگران به آن»[ پیام آیتالله بهجت به مناسبت پردهبرداری از گنبد حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیه)- 17ربیع الاول 1426ق.].
مقام معظم رهبری نیز سخنان ارزشمندی در اینباره دارند:
«اصلاً بنای شعائر بر تظاهر و بر نشان دادن و بر مطرح کردن و جلو چشم نگهداشتن است؛ شعائر را مطلقاً نباید تضعیف کرد. بعضی ها به اسم این که ما اهل ریا نیستیم و نمی خواهیم تظاهر کنیم شعائر اسلامی و علامتهای اسلامی و سیمای اسلامی و وجهه اسلامی و رفتار اسلامی و پرچمهای اسلامی را از زندگیِ خودشان و زندگی مردم جمع می کنند! نخیر بنده مطلقاً این را توصیه نمی کنم! بلکه بهعکس توصیه می کنم مقید باشید اینها را نگه دارید منتها اگر بناست جانماز آب بکشیم واقعاً روی آن جانماز نماز هم بخوانیم و الا انسان جانماز را آب بکشد و رویش نماز نخواند و کنار بیندازد فایده یی ندارد. ضمناً این هم که بگویند شما متحجرید و طالبانی عمل می کنید به این حرفها خیلی گوشتان بدهکار نباشد از این حرفها همیشه هست و گفته اند و می گویند.»[ بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با هیأت دولت 8/6/1384.]
بنابر آنچه گفته شد اولاً بسیاری از جلوههای دینداری در بین مردم ریا نیست و ما موظف هستیم که اعمال مردم را حمل بر صحت کنیم و در نیت افراد
تردید نکنیم.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در اینباره میفرمایند:
«کسی چیزی را در باطن خود مخفی نمیکند جز آنکه خواه ناخواه در رفتار و گفتار او هویدا خواهد شد»[ «مَا أَضمَرَ أَحَدٌ شَیئاً إِلا ظَهَرَ فِی فَلَتَاتِ لِسَانِهِ وَ صَفَحَاتِ وَجهِه ». نهج البلاغه، حکمت 26. ].
لذا رفتارهای نیک دیگران را متأثر از باطن پاک آنها بدانیم و درباره رفتار سوء نیز ابتدا باید حوصله داشته باشیم و درصورت تکرار چند خطا، آنانرا متهم به فسق و بیدینی نکنیم؛ البته در مواردی نیز نباید از تکرار گناه علنی به سادگی گذشت و یا با تسامح و تساهل از پیامدهای زشت آن غافل شد زیرا تأثیر متقابل ظاهر و باطن انسان بر یکدیگر، ترویج ناهنجاری در پی خواهد داشت.
ثانیاً بر فرض که در چنین جامعهای عدهای ریا کنند و علیرغم باطن سیاهشان، ظاهری موجه از خود نشان بدهند یعنی به خاطر ترس یا منافع اجتماعی، فسق خود را پنهان نمودهاند این پدیده از منظر دینی خیلی هم جای نگرانی ندارد زیرا مخفی نمودن گناه بهتر از علنی نمودن آن است چراکه در این فرض، عموم مردم از افراد ظاهر الصلاح، رفتاری پسندیده میبینند و جامعه از آسیبهای تجاهر به فسق که موجب انتشار آن و شکسته شدن قبح گناه میشود در امان خواهند بود. اسلام بیش از آن که نگران نفاق و ریای کسانی باشد که اگر فشار فرهنگی بر آنها نبود با فسق علنی خود جامعه را آلوده نموده و موجب گمراهی دیگران نیز میشدند، نگران حفظ محیط و بستر سالم تربیت انسانهاست. ما باید به این سیستم فرهنگی افتخار کنیم که از فردی سیاهدل که میتوانست با معصیت آشکار خود منشأ ترویج مفاسد و هنجارشکنی در جامعه دینی شود فردی ظاهرالصلاح درست کرده است که جلوههای رفتاری وی، دیگران را به یاد خدا انداخته و باعث تبلیغ دین در منظر عمومی شده است. بر فرض که عدهای هم مطلع شوند که او ریاکار است و چون به خلوت میرود آن کار دیگر میکند، اتفاقاً در جایی که گنهکاری خلاف خود را با شرم یا ترس مخفیانه انجام دهد خاصیت تبلیغی چنین گناهی به شدت کاهش یافته و جذابیت کمتری برای بیننده دارد تا کسی که با جرأت و جسارت در ملأ عام گناه بکند. سیستم فرهنگی اسلام در این موارد نیز ابتدا توصیه به محمل خیر تراشیدن و رازداری مینماید و از غیبت و افشای مفاسد دیگران نهی میکند و در ثانی توصیه به نهی از منکر مینماید– که اتفاقاً در چنین شرایطی تأثیرگذارتر است.- اما در جایی که این ریاکار مشغول به تشکیل باند فساد زیرزمینی است و یا به دنبال نفوذ به مراتب حساس نظام و خیانت و دشمنی باشد باید هویت او افشا گردد[ تاریخ صدر اسلام گواه آن است که تا نفاق برخی اصحاب برای جمع معتنابهی از مردم آشکار نمیشد پیامبر? اقدام به معرفی آنها نمیکردند. این مسئله بهخاطر جایگاه ویژه آنان در قبائل خودشان بود که إفشای نفاق پنهان آنها موجب خروج آنان و بالتبع عده کثیری- از یاران و اقوامشان- از اسلام میشد که در آن موقعیت به صلاح نبود و آفت این پدیده در آن مقطع حساس بیشتر از خیانتی بود که این جماعت بعدها به اسلام نمودند.].