۱۳۹۵/۰۷/۱۱
–
۱۷۰ بازدید
چرا با اصرار بر شعائر دینی، سعی میکنیم خودمان را از سبک زندگی رایج در جهان و پیشرفتهای آنان دور کنیم؟
«سبک زندگی (Life Style) نظامواره و سیستم خاص زندگی است که به یک فرد، خانواده یا جامعه با هویت خاص اختصاص دارد. این نظامواره، هندسه کلی رفتار بیرونی و جوارحی است و افراد، خانوادهها و جوامع را از هم متمایز میسازد. سبک زندگی را میتوان مجموعهای کم و بیش جامع و منسجم از عملکردهای روزمره یک فرد دانست که نه فقط نیازهای جاری او را برآورده میسازد، بلکه روایت خاصی را که وی برای هویت شخصی خویش برمیگزیند در برابر دیگران مجسّم میسازد. سبک زندگی کاملاً قابل مشاهده یا قابل استنتاج از مشاهده است»[ همیشه بهار، ص 27.].
شعائر و جلوههای ظاهری زندگی و رفتار ما وقتی به صورت یکپارچه در نظر گرفته میشود بخشی از سبک زندگی ما را نشان میدهد. طرز مصرف، معاشرت، لباس پوشیدن، حرف زدن، تفریح، اوقات فراغت، آرایش ظاهری، طرز خوراک، معماری شهر و بازار و منازل، دکوراسیون منزل و امثال آن، منظومهای از سبک زندگی هر ملتی را تشکیل میدهند. این جلوههای رفتاری، ظهور خارجی شخصیت افراد در محیط زندگی و نشانی از عقاید، باورها، ارزشها و علاقههای آنان است و ترکیب آنها هویت و شخصیت فردی و اجتماعی ما را مینمایاند.
سبک زندگی را میتوان همان فرهنگ نامید با این تفاوت که در فرهنگ به دنبال انتزاع رفتارها و کشف ارتباط آن با نظام ارزشی و باورهای یک ملت میباشیم و در سبک زندگی به دنبال ارائه نظامهای رفتاری بر اساس جهانبینی آن مکتب هستیم.
در فرهنگ، نگاه جامعهشناختی به رفتارها داریم و در سبک زندگی با یک نگاه تربیتی به دنبال طراحی نظامهای رفتاری در جامعه میباشیم؛ مانند نظام ارتباطی، نظام معیشتی، تفریح و شیوههای گذران اوقات فراغت، الگوی خرید و طرز مصرف، توجه به مد، جلوههای عینی شأن و منزلت، استفاده از محصولات تکنولوژیک، نحوه استفاده از صنایع فرهنگی، نقاط تمرکز علاقهمندی در فرهنگ مانند دین، خانواده، میهن، هنر، ورزش و امثال آن.[ دین و سبک زندگی، محمد سعید مهدوی کنی، ص 46 – 78. ]
فهرست رفتارها، نوع چینش آنها، نحوه تخصیص وقت، ضریبها و تأکیدها از جمله متغیرهایی هستند که در شکلگیری سبک زندگی دخیلاند؛ مثلاً سبک زندگی ثروتمندان و اشراف، سبک زندگی نظامیها و کشاورزها، سبک زندگی آمریکایی، چینی، ایرانی، سبک زندگی دینداران یا حزب اللهیها از لحاظ این متغیرها متفاوت است.
بنابراین غالب شعائر ما به خصوص شعائری که به جلوههای رفتاری انسانها مربوط است بخش مهمی از سبک زندگی را شکل میدهد و میتوان گفت اظهار و تعظیم شعائر دینی در ترویج و تثبیت سبک زندگی اسلامی، نقش بهسزایی دارد.
مطلوبیت تمایز فرهنگی و فواید آن
یکی از برنامههای شارع و سیاستهای مهم دین در عرصه فرهنگ و تربیت دینی، خلقت انسانها به شکل جمعی و قبیلگی و در تیرههای متفاوت[ «یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقناکم مِن ذَکرٍ وَ أُنثی وَ جَعَلناکم شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکم عِندَ الله أَتقاکم»، حجرات (49)، آیه 13.] و ایجاد فرهنگها و زبانها[ «وَ مِن آیاتِهِ خَلقُ السَّماواتِ وَ الارضِ وَ اختِلافُ أَلسِنَتِکم وَ أَلوانِکم إِنَّ فی ذلِک لایاتٍ لِلعالِمینَ»، روم (30)، آیه22.] و آداب و رسوم گوناگون در بین انسانها است. در این زمینه آیات و روایات بسیار و نکات و فواید ارزشمندی وجود دارد که اکنون درصدد شمارش و بررسی آنها نیستیم ولی در یک جمله میتوان گفت احساس استقلال و امتیاز فرهنگی در ایجاد هویت فرهنگی و در نتیجه افتخار و التزام بیشتر به آن و مقابله با فرهنگهای بیگانه نقش بهسزایی دارد که وجود شعائر دینی و ملی به خوبی این احساس را به ملت منتقل میکند.
در اهمیت تمایز و هویت فرهنگی مسلمانان در برابر سبک زندگی غربی و شرقی میتوان به این روایت اشاره نمود که امام صادق(علیه السلام) به نقل از اجدادشان، در حدیثی قدسی از طرف خدای متعال میفرمایند:
«بندگان من! لباس دشمنان مرا مپوشید و غذای دشمنان مرا مخورید و از هم شکلی [سبک زندگی] با دشمنان من بپرهیزید! وگرنه شما نیز مانند آنها دشمن من خواهید شد».[ الامام الصادق(علیه السلام) قال: «أوحی الله تعالی إلی نبی من أنبیائه قل للمؤمنین لا تلبسوا لباس أعدائی و لاتطعموا مطاعم أعدائی و لا تسلکوا مسالک أعدائی فتکونوا أعدائی کما هم أعدائی»، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ج 2،ص23.
در برخی نسخهها این تعابیر نیز دیده میشود: «وَ لاتَسکنُوا مَسَاکنَ أَعدَائِی وَ لاتُشَاکلُوا بِمَا شَاکلَ أَعدَائِی و لاترکبوا مراکب أعدائی و لاتدخلوا مداخل أعدائی فَتَکونُوا أَعدَائِی… ».]
این روایت گویاترین و صریحترین تأکید شارع مقدس بر پرهیز از سبک زندگی دشمنان و التزام به سبک زندگی اسلامی است که بازگشت آن را به دوستی یا دشمنی با خدای متعال معرفی میکند. از اینرو هرگونه خودباختگی و هم شکلی کورکورانه با کفار در پوشش، غذا، مسکن و سایر رفتارها باعث دوری انسان از خدا و نزدیکی به دشمنان اوست چرا که زمینه اُنس و محبت آنان را در دل پدید آورده و موجب تأسی به سبک زندگی کفار و پذیرش ولایت و سرپرستی آنان میگردد. رفتارهایی مانند کروات زدن، اسامی خارجی بر فرزندان و فروشگاهها گذاشتن، استفاده از آرمها و علامتهای ویژه فرقههای غیر اسلامی، معماری ساختمان و حتی به سبک آنها خوردن و نوشیدن و پیپ کشیدن و… جلوههایی از این همشکلی است. بنابراین باید مراقب بود که مبادا توده مردم در اثر خودباختگی یا مدگرایی وارد این ورطه گردند که بیرون آمدن از آن سخت میباشد.
اسلام در عین توصیه به همزیستی مسالمتآمیز از تشبه و تأسی به کافران و منحرفان نهی نموده است چراکه موجب علاقه و پذیرش سلطه آنان میگردد.[ مائده (5)، آیه51 ؛ توبه (9)، آیه 23.] ما نه تنها در کشور خود نباید شیفته و فریته غرب و شرق شویم بلکه در سفرها و مهاجرت به سایر کشورها نیز نباید دلباخته مظاهر فرهنگی آنها شده و دست از اصالت خود برداریم و باید با افتخار به آیین و پوشش خود ملتزم باشیم. از آنجا که علاقه به اظهار شعائر دینی و ملی، امری فطری میباشد انسانها غالباً در خارج از میهنِ خود نیز در یک محله و کنار هم زندگی میکنند تا بتوانند بهراحتی شعائر خود را اظهار نمایند و چنانچه مسلمانان به هر دلیلی قادر به اظهار شعائر دینی خود در یک سرزمین نباشند باید هجرت نمایند.[ نساء (4)، آیات 97 تا 100.]
البته باید توجه کرد که اگر در سایر کشورها و فرهنگها یک ویژگی خوبی بود ایرادی ندارد که پس از تأیید علما و کارشناسان دینی، آن ویژگی خاص را وارد فرهنگ خود نماییم اگرچه مواردی مانند نظم و قانونگرایی، نظافت و جدیت در تولید علم و… مورد توصیه و تأکید دین ما نیز هست.[ اگر مرحوم سید جمال الدین اسد آبادی میگوید: «من در غرب اسلام را دیدم و مسلمان ندیدم» به همین معناست که اندک محاسنی که فرهنگ غربی دارد همان بخشی است که مورد توصیه دین نیز میباشد، و ایشان به هیچ وجه درصدد تأیید و تمجید از کلیت فرهنگ منحط غرب نبوده است.]