۱۳۹۸/۰۵/۱۲
–
۱۶۱۸ بازدید
امام هشتم چه کسی است؟
امام هشتم شیعیان حضرت على بن موسى الرضاعلیه السلام در یازدهم ذیعقده سال 148 هجرى در مدینه منوّره متولد شدند . پدر بزرگوارشان حضرت موسى بن جعفرعلیه السلام و مادر گرامیش « تکتم » نجمه نام داشتند . نام آن حضرت « على » و کینه اش « ابوالحسن » و به « رضا » ملقب بودند . پس از شهادت پدرشان در سن 35 سالگى به امامت و زعامت نایل آمدند و ناخداى کشتى نجات بشر شدند تا آن را از امواج سهمگین و پرخطر بى عدالتى هاى عباسیان به ساحل آرام قسط و عدل هدایت کنند . دوران بیست ساله امامت ایشان همزمان با خلافت سه خلیفه عباسى بوده ، ده سال نخست خلافت هارون الرشید و پنج سال بعد ، خلافت محمدامین فرزند هارون و پنج سال پایانى در خلافت مأمون گذشت . مأمون در خراسان براى خاموش کردن نارضایتى طرفداران امام علیه السلام و برجسته کردن روحیات علمى و معنوى دربار خود ، و همچنین نشان دادن اقبال امام علیه السلام به دنیا تصمیم گرفت تا حضرت را به مرو دعوت نماید .
امام رضاعلیه السلام ابتدا نپذیرفتند اما پس از تهدید و اجبار پذیرفته و سپس کنار قبر منور رسول اکرم صلى الله علیه وآله رفتند و با اهل بیت خود وداع کردند و از طریق بصره ، خرمشهر ، اهواز ، اراک ، قم ، رى و نیشابور در دهم شوال سال 201 هجرى قمرى به مرو وارد شدند .
بیش از دو سال در خراسان نبودند که در روز جمعه آخر صفر سال 203 هجرى قمرى به دستور مأمون توسط زهر مسموم و شهید شدند .
{J فضلیت زیارت ثامن الحجج علیه السلام J}
{J پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله J}
به زودى پاره اى از تن من در زمین خراسان دفن مى شود . مؤمنى او را زیارت نمى کند جز این که خداوند بهشت را بر او واجب مى کند و پیکرش را بر آتش حرام مى گرداند . 1
{J امام صادق علیه السلام J}
« هر کس امام رضاعلیه السلام را زیارت کند گویا رسول خداصلى الله علیه وآله را زیارت کرده است » . 2
{J امام رضاعلیه السلام J}
H ان زوار قبرى لاکرم الوفود على الله یوم القیامه و ما من مؤمن یزورنى فتصیب وجهه قطره من الماء الا حرم الله تعالیل جسده على النار E 3 « زائران قبر من هنگام بار یافتن به میهمانى خداوند روز قیامت از همه گرامى تر خواهند بود و هیچ مؤمنى نیست که زیارت کند مرا و قطره اشکى ( سختى آب و هوا و باران ) بر صورتش بغلطد مگر این که خداى تعالى تن او را بر آتش حرام نماید » .
H من زارنى و هو یعرف ما اوجب الله تعالى من حقى و طاعتى فانا و آبائى شفعاوه یوم القیامه ، و من کنا شفعاوه نجا E 4 « هر که مرا زیارت کند ، در حالى که حق و طاعت مرا که خدا بر او واجب کرده بشناسد ، من و پدرانم در روز قیامت شفیع او هستیم ، و هر که ما شفیع وى باشیم نجات یابد » .
H من زارنى على بعد دارى و مزارى اتیته یوم القیامه فى ثلاثه مواطن حتى اخلطه من اهوالها . اذا تطایرت الکتب یمینا و شمالا ، و عندالصراط ، و عند المیزان E 5 « کسى که با دورى راه مزارم به زیارت من بیاید ، روز قیامت در سه جا نزد او خواهم آمد و او را از بیم گرفتارى آن موقف ها رهایى خواهم بخشید : هنگام دادن نامه عمل به دست راست و چپ ، نزد صراط ، نزد میزان » .
H . . . . و من هذه البقعه روضه من ریاض الجنه و مختلف الملائکه لایزال فوج ینزل من السماء و فوج تصعد الى ان ینفخ فى الصور E 6 « این بارگاه بوستانى از بهشت است و محل آمد و شد فرشتگان آسمان ، و همواره گروهى از ملائکه فرود مى آیند و گروهى بالا مى روند تا وقتى که در صور دمیده شود » .
– عبدالسلام بن صالح هروى از امام رضاعلیه السلام نقل مى کند که فرمودند : « روزگار سپرى نمى شود مگر این که طوس محل آمد و شد شیعیان و زائرانم مى گردد . بدان هرکس مرا در طوس که دور از وطنم است زیارت کند روز قیامت با من است و هم رتبه من ، در حالى که گناهانش آمرزیده شود » . 7
– ابونصر بزنطى گوید در نوشته اى از ابوالحسن الرضاعلیه السلام خواندم : « به شیعیان من ابلاغ کن همانا زیارت من نزد خدا برابر هزار حج است » . راوى گوید : به حضرت جوادعلیه السلام عرض کردم هزار حج است ؟
حضرت فرمودند : « آرى . به خدا سوگند هزار هزار ( یک میلیون ) حج است اما براى کسى که با عرفان به حقش او را زیارت کند » . 8
{J امام جوادعلیه السلام J}
« هر که قبر پدرم امام رضاعلیه السلام را ( با معرفت ) زیارت کند ، خداوند تمام گناهانش را مى بخشد و بهشت از آن اوست » 9 .
« براى کسى که به زیارت پدرم برود بهشت را ضمانت مى کنم » 10 .
– احمد بن محمد بن عیسى از داود حرمى و او از حضرت جوادعلیه السلام : « هر کسى پدرم را زیارت کند بهشت بر او واجب مى شود » . 11
– ابن مهزیار گوید به امام جوادعلیه السلام گفتم : فدایت شوم زیارت امام رضاعلیه السلام افضل است یا زیارت اباعبدالله الحسین علیه السلام ؟ فرمود : « زیارت پدرم فضلیتش بیشتر است چون که امام حسین علیه السلام را همه مردم زیارت مى کنند . اما پدرم را جز شیعیان خاص و زبده زیارت نمى نماید » . 12
– عبدالعظیم حسنى از امام جوادعلیه السلام روایت مى کند : « کسى که قبر پدرم رضاعلیه السلام را در طوس با شناخت حقش زیارت کند نزد خداى تعالى برایش بهشت را ضمانت مى کنم » . 13
{J احادیث امام رضاعلیه السلام J}
H رحم الله عبدا أحیا امرنا فقلت له ، و کیف یحیى امرکم ، قال یتعلم علومنا و یعلمها الناس ، فان الناس لو علموا محاسن کلا منا لاتبعونا E 14 « خدا رحمت کند کسى که امر ما را زنده کند . ( راوى گوید ) پرسیدیم زنده نمودن او شما به چیست ؟ فرمود : علوم و دانش هاى ما را فراگیرد و به مردم تعلیم دهد ، چرا که اگر مردم زیبایى و نیکى هاى سخن ما را بدانند از ما پیروى مى کنند » .
H من حاسب نفسه ربح و من غفل عنها خسر E 15 « کسى که به حساب نفس خود رسیدگى مى کند سود مى برد و کسى که از نفس خود غافل است زیان کار است » .
H من نعوذ بالله من النار و لم یترک شهوات الدنیا فقد استهز بنفسه E 16 « کسى که از آتش جهنم به خدا پناه مى برد و حال آن که شهوات و امیال نفسانى دنیا را ترک نمى کند در حقیقت خود را مسخره کرده » .
H الصغایر من الذنوب ، طرق الى الکبائر و من لم یخف الله فى القلیل لم یخفد فى الکثیر E 17 « انجام گناهان کوچک راهى است به سوى گناهان بزرگ ، و هر کسى از خداوند در امور کم نترسید در مسایل بزرگ و زیاد نیز نمى ترسد » .
H من تصدق بصدقه حین یصبح ، اذهب الله عند نحس ذلک الیوم E 18 « شخصى که هنگام صبح صدقه دهد خداوند نحوست و شرور آن روز را از او برمى دارد » .
H عونک للضعیف افضل من الصدقه E « دستگیرى و کمک رسانى براى ضعیفان و نیازمندان فضلیتش بیشتر از صدقه دادن است » .
H المؤمن اذا غضب لم یخرجه غضبه عن حق E 19 « مؤمن هنگامى که خشمگین شود از حد اعتدال و حق خارج نمى گردد » .
H التدبیر قبل العمل یؤمنک من الندم E 20 « برنامه ریزى و دوراندیشى قبل از هر عملى تو را از پشیمانى ایمن مى دارد » .
H صدیق کل امرء عقله و عدوه جهله E 21 « دوست و همراه هر کسى عقل اوست و دشمنش جهل و نادانیش است » .
H الایمان اقرار باللسان و معرفه بالقلب و عمل بالارکان E 22 « حقیقت ایمان ، عبارت است از اقرار به زبان ، شناخت با قلب و عمل نمودن ، با اعضاء و جوارح » .
H صل رحمک و لو بشربه من ماء E 23 « با بستگان خود ارتباط برقرار کن ، گرچه به اندازه نوشیدن آبى باشد » .
H التود الى الناس نصف العقل E 24 « مهرورزى به مردم نیمى از عقل و اندیشه است » .
H لیست العباده کثره الصیام و الصلاه و انما العباد کثره التفکر فى امرالله E 25 « عبادت به نماز و روزه زیاد نیست ، بلکه عبادت ( مهم ) تفکر در نشانه هاى خداوند است » .
{J کرامات امام رضا ( ع ) J}
{J خاطره آیهاللَّه حسن زاده آملى J}
در عنفوان جوانى و آغاز درس زندگانى که در مسجد جامع آمل سرگرم به صرف ایام در اسم و فعل و حرف بودم و محو در فراگرفتن صرف و نحو در سحرخیزى و تهجّد عزمى راسخ و ارادتى ثابت داشتم . در رؤیاى مبارک سحرى به ارض اقدس رضوى تشرف حاصل کردم و به زیارت جمال دل آراى ولى اللَّه الاعظم ثامن الحجج على بن موسى الرضا علیه و على آبائه و ابنائه آلاف التحیه و الثناء نایل شدم .
در آن لیله مبارکه قبل از آن که به حضور باهرالنور امام رضاعلیه السلام مشرف شوم مرا به مسجدى بردند که در آن مزار حبیبى از احباءاللَّه بود و به من فرمودند در کنار این تربت دو رکعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه که برآورده است . من از روى عشق و علاقه مفرطى که به علم داشتم نماز خواندم و از خداوند سبحان علم خواستم سپس به پیشگاه والاى امام هشتم سلطان دین رضا – روحى لترابه الفداء و خاک درش تاج سرم – رسیدم و عرض ادب نمودم بدون این که سخنى بگویم امام که آگاه به سِرّ من بود و اشتیاق و التهاب و تشنگى مرا براى تحصیل آب حیات علم مى دانست ، فرمود : نزدیک بیا ، نزدیک رفتم و چشم به روى امام گشودم . دیدم با دهان مبارک آب دهانش را جمع کرد و بر لب آورد و به من اشارت فرمود که بنوش . امام خم شد و من زبانم را در آوردم و با تمام حرص و ولع – که خواستم لب هاى امام را بخورم – از کوثر دهانش آب حیات را نوشیدم و در همان حال به قلبم خطور کرد که امیرالمؤمنین على علیه السلام فرمود : پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله آب دهانش را به لبش آورد و من آن را خوردم که هزار در علم و از هر درى هزار در دیگرى به روى من گشوده شد . پس از آن امام علیه السلام طى الارض را عملاً به من بنمود ، که از آن خواب نوشین شیرین که از هزاران سال بیدارى من بهتر بود به درآمدم ، به آن نوید سحرگاهى امیدواریم که روزى به گفتار حافظ شیرین سخن بترنم آیم که :
{S دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند # وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند S}
{S چه مبارک سحرى بود و چه فرخنده شبى # آن شب قدر که این تازه براتم دادند S}
{S من اگر کامروا گشتم و خوش دل چه عجب # مستحق بودم و این ها به زکاتم دادند S} 26
{J خاطره آیهاللَّه مجتهد شبسترى J}
حیات و ممات ائمه طهارعلیه السلام یکى است ، در زیارت مى خوانیم H اشهد انک تشهد مقامى و تسمع کلامى و ترد سلامى E یعنى شهادت مى دهم که تو جاى مرا مى بینى و کلام مرا مى شنوى و سلام مرا جواب مى دهى .
در حیات آن ها صدها معجزه اتفاق افتاده است ، در ممات آن ها هم آن معجزات تکرار شده است . یکى از علماى مشهد براى خود بنده از یکى از علماى مشهد مقدس شنیده که مى گفت :
خانواده اى براى زیارت حضرت رضاعلیه السلام مى آیند و در یکى از طبقات بالاى هتل ملائکه ساکن مى شوند . روزى در خیابان نزدیک هتل سر و صدایى بلند شود بچه این خانواده از پنجره هتل خم مى شود تا ماجرا را تماشا کند ، از همان بالا به پایین پرت مى شود . مادر بچه همان جا متوسل به آقا مى شود و فریاد مى زند « یا امام رضا ما میهمان توییم به دادمان برسید » سپس به اتفاق شوهرش به سرعت از پله هاى هتل پایین مى آیند وارد خیابان مى شوند مردم حلقه زده بودند به وسط جمعیت مى روند و کودک خود را سالم در میان جمعیت مى بیند . از کودک که سؤال مى کنند ، مى گوید در موقع افتادن آقایى مرا گرفت و سالم به زمین گذاشت من فریاد زدم و مردم دورم جمع شدند .
{J خاطره آیهاللَّه وحید خراسانى J}
مرحوم حاج شیخ حبیت الله ، بزرگان گلپایگان مى شناسد از اوتاد و ابدال بود . روزى در پاسخ این سؤال من که چگونه به کمالات معنوى دست یافتى ؟ فرمودند : ماجرا این است مرا به بیمارستان بردند و بسترى کردند روزى حال من منقلب شد . رو کردم به طرف حرم امام رضاعلیه السلام و گفتم : آقا مدت چهل سال است که نیمه هاى شب حتى در سرماى شدید زمستان و گرماى تابستان پشت حرم شما مى آمدم و نمازم شب مى خواندم تا در حرم باز شود ، اولین کسى بودم که همیشه وارد حرم مى شدم من اکنون در اینجا هستم حالا مى بینیم شما چه مى کنید .
این را تا گفتم ناگهان دیدم روزگار دیگرى است باغستانى است تختى در میان باغ گذاشته شده و آقا على بن موسى الرضاعلیه السلام بر روى آن تخت نشسته اند و من هم کنارشان بودم بدون هیچ گفتگویى یک طاقه گل چیدند و به من دادند بعد متوجه شدم که خبرى نیست ، گل را گرفته بودم به هر فرد مریضى مى زدم خوب مى شد . سرطانى ها خوب مى شدند . این کار تا زمانى بود که ارباب معصیت با من دست نداده بودند . هر شب دست ارباب معصیت به دستم مى کشیدم خوب نمى شد . فقط دردش تخفیف مى یافت که بعد با دعا و توسلى که داشتم کار اثر خودش را مى کرد .
{J خاطره آیهاللَّه علم الهدى J}
این کرامت را مرحوم پدرم آیهاللَّه علم الهدى ( که امامت جماعت مسجد منتظر را به عهده داشتند ) بیان نمودند . فردى به نام محمد لزگى که از بلاد شیروان و قوچان بود و قامتى بلند داشته ، روزگار جوانى را هنوز طى ننموده که مبتلا به کورى مى شود ، با توجه به این که او و عیالش در یک اطاق اجاره اى زندگى کرده اند و به علت کورى نمى توانسته است کار کند و درآمدى حاصل نماید . زندگى را به سختى گذران مى نموده ، به حدى که اجاره محل زندگیش به عهده تعویق افتاده . روزى به منزل مى رود و عیالش را در حال گریه مى بیند ، که صاحب خانه اجاره عقب افتاده را مى خواهد . چون گفتم که صبر کند زیرا الان نداریم . توهین نموده که شما سید نیستید اگر سید بودید اینقدر فقیر نمى شدید و شوهرت کور نمى شد . شوهر پس از شنیدن این حرف ها ناهار نخورده با حالتى منقلب و بدون وضو وارد حرم آقا امام رضاعلیه السلام مى شود و دست در شبکه هاى ضریح مى اندازد با قلبى سوزناک و چشمانى پر اشک مى گوید : آقا اگر این دختر از دختران شما نیست باید ثابت شود و اگر هم هست عنایتى بفرمایید که این گونه خوار نشود براى ما عشیره هاى ترک بد است که کسى ادعا کند سیدم ولى سید نباشد سپس از حال مى رود . آقایى را در عالم بیهوشى مى بیند که مقدارى پول در دستش گذارد و مى گوید محمد بلند شو ما از خداى متعال چشمان تو را خواستیم و دستى بر روى چشمان او مى کشند و مى فرمایند : این پول را بگیر و بدهى هایت را پرداخت کن و از آن خانه به خانه اى دیگر نقل مکان کن و به عیالت بگو که از دختران ما هستى و به صاحب خانه بگو که نسب ما نسب مسلّمى هست ، سپس به هوش آمد ، چشمشانش را باز شده مى بیند که مردم با دیدن این صحنه به سر و روى او ریخته وقتى خدام او را به دفتر دلالت مى کنند او آنان را قسم مى دهد که بگذارید بروم زیرا عیالم در منزل گریه مى کند بعداً براى اداى توضیحات و نحوه شفا یافتن خدمت مى رسم که به خانه مى رود و همسرش را شادمان مى کند و پیام حضرت را منتقل نمود و مقدار پول مرحمتى حضرت را شمرده و به صاحب خانه مى دهد که صاحب خانه مى گوید درست همان مقدار است که طلب داریم .
{J خاطره حجهالاسلام والمسلمین قرائتى J}
پس از ازدواج با همسرم به مشهد مقدس مشرف شدیم . چندى نگذشته بود که پول مان تمام گردید . براى تأمین غذا مانده بودیم . خیلى ناراحت بودم . ابتدا فکر کردم سجاده زیبائى را که به همراه آورده بودیم بفروشم تا آن را برداشتم که با خود ببرم همسرم متوجه شد و گفت : « آن را کجا مى برید ؟ » جوابى دادم . ولى ترجیح دادم از این کار بگذرم تصمیم گرفتم در داخل حرم زیارتنامه بخوانم و از بابت آن پولى از زائران دریافت نمایم . وارد حرم مطهر حضرت رضاعلیه السلام شدم به تعدادى از زائران مراجعه کردم . آقا زیارت ، زیارتنامه بخوانم ، کسى جوابى نداد . تصمیم گرفتم تسبیح چوبى ام را بفروشم متأسفانه آن هم نشد تلاش کردم آشنائى را پیدا کنم و از او پولى قرض بگیرم هر چه گشتم کسى را پیدا نکردم . از همه کس و همه جا ناامید شدم . رفتم داخل حرم به حضرت متوسل شدم آقا میهمان و زائر شما هستم از همه کس و از همه جا ناامید گشتم امید من شما هستید عروس خانم گرسنه است دارد دیر مى شود . اگر مى خواهید عنایتى بفرمایید . زودتر ! در همین موقع یکى از دوستانم به من مراجعه کرد و گفت 40 دقیقه است که دنبال تو مى گردم . کجا هستى ؟ پولى اضافه دارم مى خواهم به تو بدهم تا در قم به من بازگردانى فوراً پول را در آورد و به من سپرد و رفت ، از حضرت تشکر کردم و براى خرید غذا از حرم بیرون رفتم ، جالب اینجاست زمانى که دوستم اعلام کرد که دنبالت مى گردم همان مدتى بود که من به حضرت متوسل شده بودم .
زمانى در هنگام تشرف به محضر حضرت رضاعلیه السلام در طلا را بوسیدم وقتى به در چوبى رسیدم زورم آمد ! دیدم برایم طلا با چوب فرق مى کند . خدمت آیهاللَّه مروارید رسیدم و ماجرا را نقل کردم ایشان فرمودند : خداوند تو را دوست داشته است که عیبت را زودتر به تو نشان داده است .
{J خاطره حجهالاسلام والمسلمین فردوسى پور J}
آقا موسى زرآبادى شوهر همشیره آقا شیخ مجتبى قزوینى ( ره ) بودند . مرحوم آقا موسى بسیار متقى ، پرهیزگار و زاهد بود ، بنده از قول فرزندشان خلیل آقا که در قید حیات هستند نقل مى کنم ، در یک سفر ایشان به مشهد مقدس مشرف مى شوند . وقتى به شاهرود مى رسند ، رودخانه شاهرود آبش جارى بوده است . عبور از این رودخانه براى هیچ کس ممکن نبوده است . خود فرزندشان فرمودند : پدرم انگشترشان را در مى آورند و به آب رودخانه مى زدند و رودخانه باز مى شد و مى ایستاد ، عین داستان حضرت موسى و رود نیل ، بعد ایشان اشاره به کاروان مى کردند که رد بشوند . وقتى از رودخانه عبور مى کردند آب رودخانه به جریان مى افتاد . بعد که مشرف مى شوند به حرم حضرت رضاعلیه السلام مى بینند حضرت روى ضریح نشسته سلام مى دهند و به حضرت عرض مى کند که من در این سفر سه حاجت از شما مى خواهم . بلافاصله حضرت رضاعلیه السلام مى فرمایند : یکى از آن ها را در راه به تو دادیم و دو تاى دیگرش را هم مى دهیم ، من توضیح خواستم از خلیل آقا ، که چیزى که در راه اتفاق افتاده بود است . گفتند : بلى ، منتهى اصل حاجت این بوده که مرحوم آقا موسى تقاضا داشتند که یک دهم از آن قدرت الهى که حضرت دارند به ایشان داده شود تا داراى قدرت اعجاز شوند ، حضرت هم همان قدرت را به ایشان دادند و نشانه اش هم همین بود که با اشاره به آب به وسیله انگشتر یا چوب آب مى ایستاد . آقا خلیل گفت بعدها که ما از پدر پرسیدیم که آن مسئله و قدرتى که به شما داده بودند هست . فرمودند خیر چون بس که بر دوشم سنگینى مى کرد قادر به تحملش نبودم همان یک دهم آن قدر ثقیل بود که از حضرت خواسته بودند که آن را برداند ( به قول خودشان تحویل دادند ) .
{J خاطره حجهالاسلام والمسلمین راشد یزدى J}
حضرت آیهاللَّه مرتضى حائرى از دار دنیا مى روند ، ایشان فرزند حاج شیخ عبدالکریم حائرى مؤسس حوزه علمیه بود . حضرت آیهاللَّه مرعشى نجفى چنین فرمودند : آقاى حائرى از دنیا رفت ، شب اول قبرش نماز لیلهالدفن خواندم و یک سوره یاسین هم قرائت نمودم . بعد از چند روز به خوابم آمد ، پرسیدم آقاى حائرى اوضاع چطور است ؟ چون یادم بود که از دنیا رفته اند ، گفت : وقتى از بسیارى مسایل گذشتیم و بدن مان را وارد قبر کردند روح من مثل این که لباسى را از تن درآورى از بدنم جدا شد ، به طورى که بدنم را مى دیدم در حالت بهت و حیرت نشسته بودم . ناگهان متوجه شدم از طرف پایین پایم صدایى بلند شد که نگاه کردم دیدم دو نفر که همه وجودشان آتش است به سمت من مى آمدند چشم هایشان تشخیص داده نمى شد ولى مى فهمیدم که دو نفر هستند . ترس وجودم را فرا گرفت . در همان جا در حالت بى کسى و غربت به خدا توجه کردم . در این هنگام متوجه صدایى از بالاى سرم شدم . دیدم نورى به طرف من مى آید . هر چه این نور بیشتر به طرف من مى آمد آن دو نفر آتشین به طرف عقب مى رفتند . این کار ادامه داشت تا حدى که از آن دو نفر اثرى نماند . بالاى سرم آقایى نورانى را دیدم که تبسمى به لب داشت . گفت : آقاى حائرى ترسیدى ؟ گفتم آقا بله چه ترسى ! شما چه کسى هستید ، آقا فرمودند : من على بن موسى الرضاعلیه السلام هستم ، آقاى حائرى شما 38 مرتبه به زیارت من آمدند 38 بار به بازدیدت مى آیم این اولینش است . 37 بار دیگر نیز مى آیم .
نقل شده است آقاى حائرى در آخرین سفرشان به مشهد حضرت رضاعلیه السلام را در خواب یا . . . دیده . که به ایشان فرموده بودند تو دیگر نیا ، اکنون نوبت آمدن من نزد تو است . از همین موضوع ، دریافته بود که عمرش به پایان رسیده است .
{J خاطرات آیهاللَّه بهجت ( ره ) J}
آیهاللَّه بهجت ( ره ) مى فرمودند : زیارت امام رضاعلیه السلام بالاتر است ، چرا که به زیارت امام حسین علیه السلام بسیارى از مسلمانان مى روند . ولى به زیارت حضرت امام رضاعلیه السلام فقط شیعیان اثنى عشرى مى آیند .
خیلى ها از حضرت امام رضاعلیه السلام سؤال کردند و خواستند و جواب شنیدید ، در نجف ، در کربلا ، در مشهد مقدس ، کسى مادرش را به کول مى گرفت و به حرم مى برد . چیزهاى عجیبى را مى دید !
ملتفت باشید ! معتقد باشید !
شفا دادن الى ماشاءالله یکى از معاودین عراقى غده اى داشت و مى بایستى مورد عمل جراحى قرار مى گرفت . خطرناک بود از آقا خواستم او را شفا بدهد . شب در خواب دیدم حضرت معصومه علیه السلام را که فرمودند : « غده خوب مى شود احتیاج به عمل ندارد » .
همه زیارت نامه ها مورد تأیید هستند . زیارت جامعه کبیره را بخوانید . زیارت امین الله مهم است . قلب شما بخواند با زبان قلب خود بخوانید . لازم نیست حوائج خودمان را در محضر امام علیه السلام بشمریم . حضرت علیه السلام مى دانند ! مبالغه در دعاها نکنید ! زیارت قلبى باشد . امام رضاعلیه السلام به کسى فرمودند « از بعضى گریه ها ناراحت هستم » !
یکى از بزرگان مى گفت : من به دو چیز امیدواریم :
اولاً ، قرآن را با کسالت نخوانده ام ، بعضى قرآن را آن چنان مى خوانند که گویى شاهنامه مى خوانند . قرآن کریم موجودى است شبیه عترت .
ثانیاً ، در مجلس عزادارى حضرت سیدالشهداء گریه کرده ام .
حضرت آیهاللَّه العظمى بروجردى ( قدس سره ) مبتلا به چشم درد شدند ، فرمودند در روز عاشورا مقدارى از گل پیشانى عزاداران امام حسین علیه السلام را در چشمان خود کردم ، دیگر در عمرم چشم درد نشدم و از عینک هم استفاده نکردم !
پس از حادثه بمب گذارى در حرم مطهر ، حضرت رضاعلیه السلام حضرت علیه السلام به خواب کسى آمدند سؤال شد « در آن زمان شما کجا بودید ؟ » فرمودند : « کربلا بودم » ! این جمله دو معنى دارد :
معنى اول اینکه حضرت رضاعلیه السلام آن روز به کربلا رفته بودند .
معنى دوم یعنى این حادثه در کربلا هم تکرار شده است . دشمنان به صحن امام حسین علیه السلام ریختند و ضریح را خراب کردند و در آنجا آتش روشن کردند !
کسى وارد حرم حضرت رضاعلیه السلام شد ، متوجه شد سیدى نورانى در جلوى او مشغول خواندن زیارت نامه مى باشد ، به آن سید نزدیک شد و متوجه شد که ایشان اسامى معصومین علیهم السلام را یک یک با سلام ذکر مى فرمایند . هنگامى که به نام مبارک امام زمان ( عج ) رسیدند سکوت کردند ! آن کس متوجه شد که آن سید بزرگوار خود مولایمان امام زمان ( عج ) مى باشد .
زمانى که در قم با رفقا به امام زاده اى در خارج از شهر رفتیم تا آب و هوایى بخوریم ، یکى از دوستان خیلى خسته شد . از کسى از همراهان خواست که با توسل وسیله اى را درخواست کند . در همان جا آن کس به امام زمان ( عج ) متوسل شد و از حضرت چنین خواست « یا صاحب الزمان ! یک وسیله اى بفرست تا او سوار شود ! » همان جا وسیله اى فوراً حاضر شد و ما را سوار کردند و بردند !
در همین حرم حضرت رضاعلیه السلام چه کراماتى مشاهده شده است . کسى در رؤیا دید که به حرم حضرت رضاعلیه السلام مشرف شده است . او متوجه شد که گنبد حرم شکافته است و حضرت عیسى و حضرت مریم علیه السلام از آنجا وارد حرم شدند ، تختى گذاشتند و آن دو بر آن نشستند و حضرت رضاعلیه السلام را زیارت کردند . روز بعد آن دو کس در بیدارى به حرم مشرف گردید . ناگهان متوجه شد حرم کاملاً خلوت مى باشد ! حضرت عیسى و حضرت مریم علیه السلام از گنبد وارد حرم شدند و بر تختى نشستند و حضرت رضاعلیه السلام را زیارت کردند . زیارت نامه مى خواندند . همین زیارت نامه از همان بالاى گنبد برگشتند . دوباره وضع عادى شد و قیل و قال شروع گردید . حال آیا حضرت رضاعلیه السلام وفات کرده است ؟
حرف آخر اینکه عمل کنیم به هر چه مى دانیم . احتیاط کنیم بر آنچه خوب نمى دانیم . با عصاى احتیاط حرکت کنیم .
( 1 ) سفینه البحار ، ج 3 ، ص . 492 ( 2 ) وسایل الشیعه ، ج 10 ، ص . 434 ( 3 ) شیخ صدوق ، عیون اخبار الرضا ، ج 1 ، ص 248 ، بیروت : مؤسسه اعلمى . ( 4 ) وسایل الشیعه ، ج 5 ، ص . 436 ( 5 ) وسایل الشیعه ، ج 10 ، ص . 433 ( 6 ) علامه مجلسى ، بحارالانوار ، ج 99 ، ص . 44 ( 7 ) وسائل الشیعه ، ج 10 ، ص . 438 ( 8 ) کامل الزیارات ، ص . 306 ( 9 ) وسایل الشیعه ، ج 10 ، ص 432 و . 435 ( 10 ) وسایل الشیعه ، ج 10 ، ص . 435 ( 11 ) تهذیب ، ج 6 ، ص . 85 ( 12 ) بحارالانوار ، ج 102 ، ص 38 کامل الزیارت ، . 306 ( 13 ) وسایل الشیعه ، ج 10 ، ص . 435 ( 14 ) عیون اخبار الرضا ، ج 2 ، ص . 275 ( 15 ) بحارالانوار ، ج 78 ، ص . 352 ( 16 ) بحارالانوار ، ج 75 ، ص . 356 ( 17 ) عیون اخبار الرضا ، ج 1 ، ص . 193 ( 18 ) شیخ جواد قیومى ، صحیفه الرضا ، قم : انتشارات اسلامى ، . 1373 ( 19 ) صحیفهالرضا ، ص . 380 ( 20 ) عزیزاللَّه عطاردى ، مسند امام الرضا ، ج 1 ، ص 293 ، مشهد : به نشر ، . 1406 ( 21 ) عیون اخبار الرضا ، ج 1 ، ص . 27 ( 22 ) عیون اخبار الرضا ، ج 1 ، ص . 31 ( 23 ) عزیزاللَّه عطاردى ، مسند الامام الرضا ، ج 1 ، ص 267 ، مشهد : به نشر ، . 1406 ( 24 ) مسند الامام الرضا ، ج 1 ، ص . 285 ( 25 ) مسند الامام الرضا ، ج 1 ، ص . 3 ( 26 ) به نقل از کتاب : هزار و یک کلمه ایشان .
امام رضاعلیه السلام ابتدا نپذیرفتند اما پس از تهدید و اجبار پذیرفته و سپس کنار قبر منور رسول اکرم صلى الله علیه وآله رفتند و با اهل بیت خود وداع کردند و از طریق بصره ، خرمشهر ، اهواز ، اراک ، قم ، رى و نیشابور در دهم شوال سال 201 هجرى قمرى به مرو وارد شدند .
بیش از دو سال در خراسان نبودند که در روز جمعه آخر صفر سال 203 هجرى قمرى به دستور مأمون توسط زهر مسموم و شهید شدند .
{J فضلیت زیارت ثامن الحجج علیه السلام J}
{J پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله J}
به زودى پاره اى از تن من در زمین خراسان دفن مى شود . مؤمنى او را زیارت نمى کند جز این که خداوند بهشت را بر او واجب مى کند و پیکرش را بر آتش حرام مى گرداند . 1
{J امام صادق علیه السلام J}
« هر کس امام رضاعلیه السلام را زیارت کند گویا رسول خداصلى الله علیه وآله را زیارت کرده است » . 2
{J امام رضاعلیه السلام J}
H ان زوار قبرى لاکرم الوفود على الله یوم القیامه و ما من مؤمن یزورنى فتصیب وجهه قطره من الماء الا حرم الله تعالیل جسده على النار E 3 « زائران قبر من هنگام بار یافتن به میهمانى خداوند روز قیامت از همه گرامى تر خواهند بود و هیچ مؤمنى نیست که زیارت کند مرا و قطره اشکى ( سختى آب و هوا و باران ) بر صورتش بغلطد مگر این که خداى تعالى تن او را بر آتش حرام نماید » .
H من زارنى و هو یعرف ما اوجب الله تعالى من حقى و طاعتى فانا و آبائى شفعاوه یوم القیامه ، و من کنا شفعاوه نجا E 4 « هر که مرا زیارت کند ، در حالى که حق و طاعت مرا که خدا بر او واجب کرده بشناسد ، من و پدرانم در روز قیامت شفیع او هستیم ، و هر که ما شفیع وى باشیم نجات یابد » .
H من زارنى على بعد دارى و مزارى اتیته یوم القیامه فى ثلاثه مواطن حتى اخلطه من اهوالها . اذا تطایرت الکتب یمینا و شمالا ، و عندالصراط ، و عند المیزان E 5 « کسى که با دورى راه مزارم به زیارت من بیاید ، روز قیامت در سه جا نزد او خواهم آمد و او را از بیم گرفتارى آن موقف ها رهایى خواهم بخشید : هنگام دادن نامه عمل به دست راست و چپ ، نزد صراط ، نزد میزان » .
H . . . . و من هذه البقعه روضه من ریاض الجنه و مختلف الملائکه لایزال فوج ینزل من السماء و فوج تصعد الى ان ینفخ فى الصور E 6 « این بارگاه بوستانى از بهشت است و محل آمد و شد فرشتگان آسمان ، و همواره گروهى از ملائکه فرود مى آیند و گروهى بالا مى روند تا وقتى که در صور دمیده شود » .
– عبدالسلام بن صالح هروى از امام رضاعلیه السلام نقل مى کند که فرمودند : « روزگار سپرى نمى شود مگر این که طوس محل آمد و شد شیعیان و زائرانم مى گردد . بدان هرکس مرا در طوس که دور از وطنم است زیارت کند روز قیامت با من است و هم رتبه من ، در حالى که گناهانش آمرزیده شود » . 7
– ابونصر بزنطى گوید در نوشته اى از ابوالحسن الرضاعلیه السلام خواندم : « به شیعیان من ابلاغ کن همانا زیارت من نزد خدا برابر هزار حج است » . راوى گوید : به حضرت جوادعلیه السلام عرض کردم هزار حج است ؟
حضرت فرمودند : « آرى . به خدا سوگند هزار هزار ( یک میلیون ) حج است اما براى کسى که با عرفان به حقش او را زیارت کند » . 8
{J امام جوادعلیه السلام J}
« هر که قبر پدرم امام رضاعلیه السلام را ( با معرفت ) زیارت کند ، خداوند تمام گناهانش را مى بخشد و بهشت از آن اوست » 9 .
« براى کسى که به زیارت پدرم برود بهشت را ضمانت مى کنم » 10 .
– احمد بن محمد بن عیسى از داود حرمى و او از حضرت جوادعلیه السلام : « هر کسى پدرم را زیارت کند بهشت بر او واجب مى شود » . 11
– ابن مهزیار گوید به امام جوادعلیه السلام گفتم : فدایت شوم زیارت امام رضاعلیه السلام افضل است یا زیارت اباعبدالله الحسین علیه السلام ؟ فرمود : « زیارت پدرم فضلیتش بیشتر است چون که امام حسین علیه السلام را همه مردم زیارت مى کنند . اما پدرم را جز شیعیان خاص و زبده زیارت نمى نماید » . 12
– عبدالعظیم حسنى از امام جوادعلیه السلام روایت مى کند : « کسى که قبر پدرم رضاعلیه السلام را در طوس با شناخت حقش زیارت کند نزد خداى تعالى برایش بهشت را ضمانت مى کنم » . 13
{J احادیث امام رضاعلیه السلام J}
H رحم الله عبدا أحیا امرنا فقلت له ، و کیف یحیى امرکم ، قال یتعلم علومنا و یعلمها الناس ، فان الناس لو علموا محاسن کلا منا لاتبعونا E 14 « خدا رحمت کند کسى که امر ما را زنده کند . ( راوى گوید ) پرسیدیم زنده نمودن او شما به چیست ؟ فرمود : علوم و دانش هاى ما را فراگیرد و به مردم تعلیم دهد ، چرا که اگر مردم زیبایى و نیکى هاى سخن ما را بدانند از ما پیروى مى کنند » .
H من حاسب نفسه ربح و من غفل عنها خسر E 15 « کسى که به حساب نفس خود رسیدگى مى کند سود مى برد و کسى که از نفس خود غافل است زیان کار است » .
H من نعوذ بالله من النار و لم یترک شهوات الدنیا فقد استهز بنفسه E 16 « کسى که از آتش جهنم به خدا پناه مى برد و حال آن که شهوات و امیال نفسانى دنیا را ترک نمى کند در حقیقت خود را مسخره کرده » .
H الصغایر من الذنوب ، طرق الى الکبائر و من لم یخف الله فى القلیل لم یخفد فى الکثیر E 17 « انجام گناهان کوچک راهى است به سوى گناهان بزرگ ، و هر کسى از خداوند در امور کم نترسید در مسایل بزرگ و زیاد نیز نمى ترسد » .
H من تصدق بصدقه حین یصبح ، اذهب الله عند نحس ذلک الیوم E 18 « شخصى که هنگام صبح صدقه دهد خداوند نحوست و شرور آن روز را از او برمى دارد » .
H عونک للضعیف افضل من الصدقه E « دستگیرى و کمک رسانى براى ضعیفان و نیازمندان فضلیتش بیشتر از صدقه دادن است » .
H المؤمن اذا غضب لم یخرجه غضبه عن حق E 19 « مؤمن هنگامى که خشمگین شود از حد اعتدال و حق خارج نمى گردد » .
H التدبیر قبل العمل یؤمنک من الندم E 20 « برنامه ریزى و دوراندیشى قبل از هر عملى تو را از پشیمانى ایمن مى دارد » .
H صدیق کل امرء عقله و عدوه جهله E 21 « دوست و همراه هر کسى عقل اوست و دشمنش جهل و نادانیش است » .
H الایمان اقرار باللسان و معرفه بالقلب و عمل بالارکان E 22 « حقیقت ایمان ، عبارت است از اقرار به زبان ، شناخت با قلب و عمل نمودن ، با اعضاء و جوارح » .
H صل رحمک و لو بشربه من ماء E 23 « با بستگان خود ارتباط برقرار کن ، گرچه به اندازه نوشیدن آبى باشد » .
H التود الى الناس نصف العقل E 24 « مهرورزى به مردم نیمى از عقل و اندیشه است » .
H لیست العباده کثره الصیام و الصلاه و انما العباد کثره التفکر فى امرالله E 25 « عبادت به نماز و روزه زیاد نیست ، بلکه عبادت ( مهم ) تفکر در نشانه هاى خداوند است » .
{J کرامات امام رضا ( ع ) J}
{J خاطره آیهاللَّه حسن زاده آملى J}
در عنفوان جوانى و آغاز درس زندگانى که در مسجد جامع آمل سرگرم به صرف ایام در اسم و فعل و حرف بودم و محو در فراگرفتن صرف و نحو در سحرخیزى و تهجّد عزمى راسخ و ارادتى ثابت داشتم . در رؤیاى مبارک سحرى به ارض اقدس رضوى تشرف حاصل کردم و به زیارت جمال دل آراى ولى اللَّه الاعظم ثامن الحجج على بن موسى الرضا علیه و على آبائه و ابنائه آلاف التحیه و الثناء نایل شدم .
در آن لیله مبارکه قبل از آن که به حضور باهرالنور امام رضاعلیه السلام مشرف شوم مرا به مسجدى بردند که در آن مزار حبیبى از احباءاللَّه بود و به من فرمودند در کنار این تربت دو رکعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه که برآورده است . من از روى عشق و علاقه مفرطى که به علم داشتم نماز خواندم و از خداوند سبحان علم خواستم سپس به پیشگاه والاى امام هشتم سلطان دین رضا – روحى لترابه الفداء و خاک درش تاج سرم – رسیدم و عرض ادب نمودم بدون این که سخنى بگویم امام که آگاه به سِرّ من بود و اشتیاق و التهاب و تشنگى مرا براى تحصیل آب حیات علم مى دانست ، فرمود : نزدیک بیا ، نزدیک رفتم و چشم به روى امام گشودم . دیدم با دهان مبارک آب دهانش را جمع کرد و بر لب آورد و به من اشارت فرمود که بنوش . امام خم شد و من زبانم را در آوردم و با تمام حرص و ولع – که خواستم لب هاى امام را بخورم – از کوثر دهانش آب حیات را نوشیدم و در همان حال به قلبم خطور کرد که امیرالمؤمنین على علیه السلام فرمود : پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله آب دهانش را به لبش آورد و من آن را خوردم که هزار در علم و از هر درى هزار در دیگرى به روى من گشوده شد . پس از آن امام علیه السلام طى الارض را عملاً به من بنمود ، که از آن خواب نوشین شیرین که از هزاران سال بیدارى من بهتر بود به درآمدم ، به آن نوید سحرگاهى امیدواریم که روزى به گفتار حافظ شیرین سخن بترنم آیم که :
{S دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند # وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند S}
{S چه مبارک سحرى بود و چه فرخنده شبى # آن شب قدر که این تازه براتم دادند S}
{S من اگر کامروا گشتم و خوش دل چه عجب # مستحق بودم و این ها به زکاتم دادند S} 26
{J خاطره آیهاللَّه مجتهد شبسترى J}
حیات و ممات ائمه طهارعلیه السلام یکى است ، در زیارت مى خوانیم H اشهد انک تشهد مقامى و تسمع کلامى و ترد سلامى E یعنى شهادت مى دهم که تو جاى مرا مى بینى و کلام مرا مى شنوى و سلام مرا جواب مى دهى .
در حیات آن ها صدها معجزه اتفاق افتاده است ، در ممات آن ها هم آن معجزات تکرار شده است . یکى از علماى مشهد براى خود بنده از یکى از علماى مشهد مقدس شنیده که مى گفت :
خانواده اى براى زیارت حضرت رضاعلیه السلام مى آیند و در یکى از طبقات بالاى هتل ملائکه ساکن مى شوند . روزى در خیابان نزدیک هتل سر و صدایى بلند شود بچه این خانواده از پنجره هتل خم مى شود تا ماجرا را تماشا کند ، از همان بالا به پایین پرت مى شود . مادر بچه همان جا متوسل به آقا مى شود و فریاد مى زند « یا امام رضا ما میهمان توییم به دادمان برسید » سپس به اتفاق شوهرش به سرعت از پله هاى هتل پایین مى آیند وارد خیابان مى شوند مردم حلقه زده بودند به وسط جمعیت مى روند و کودک خود را سالم در میان جمعیت مى بیند . از کودک که سؤال مى کنند ، مى گوید در موقع افتادن آقایى مرا گرفت و سالم به زمین گذاشت من فریاد زدم و مردم دورم جمع شدند .
{J خاطره آیهاللَّه وحید خراسانى J}
مرحوم حاج شیخ حبیت الله ، بزرگان گلپایگان مى شناسد از اوتاد و ابدال بود . روزى در پاسخ این سؤال من که چگونه به کمالات معنوى دست یافتى ؟ فرمودند : ماجرا این است مرا به بیمارستان بردند و بسترى کردند روزى حال من منقلب شد . رو کردم به طرف حرم امام رضاعلیه السلام و گفتم : آقا مدت چهل سال است که نیمه هاى شب حتى در سرماى شدید زمستان و گرماى تابستان پشت حرم شما مى آمدم و نمازم شب مى خواندم تا در حرم باز شود ، اولین کسى بودم که همیشه وارد حرم مى شدم من اکنون در اینجا هستم حالا مى بینیم شما چه مى کنید .
این را تا گفتم ناگهان دیدم روزگار دیگرى است باغستانى است تختى در میان باغ گذاشته شده و آقا على بن موسى الرضاعلیه السلام بر روى آن تخت نشسته اند و من هم کنارشان بودم بدون هیچ گفتگویى یک طاقه گل چیدند و به من دادند بعد متوجه شدم که خبرى نیست ، گل را گرفته بودم به هر فرد مریضى مى زدم خوب مى شد . سرطانى ها خوب مى شدند . این کار تا زمانى بود که ارباب معصیت با من دست نداده بودند . هر شب دست ارباب معصیت به دستم مى کشیدم خوب نمى شد . فقط دردش تخفیف مى یافت که بعد با دعا و توسلى که داشتم کار اثر خودش را مى کرد .
{J خاطره آیهاللَّه علم الهدى J}
این کرامت را مرحوم پدرم آیهاللَّه علم الهدى ( که امامت جماعت مسجد منتظر را به عهده داشتند ) بیان نمودند . فردى به نام محمد لزگى که از بلاد شیروان و قوچان بود و قامتى بلند داشته ، روزگار جوانى را هنوز طى ننموده که مبتلا به کورى مى شود ، با توجه به این که او و عیالش در یک اطاق اجاره اى زندگى کرده اند و به علت کورى نمى توانسته است کار کند و درآمدى حاصل نماید . زندگى را به سختى گذران مى نموده ، به حدى که اجاره محل زندگیش به عهده تعویق افتاده . روزى به منزل مى رود و عیالش را در حال گریه مى بیند ، که صاحب خانه اجاره عقب افتاده را مى خواهد . چون گفتم که صبر کند زیرا الان نداریم . توهین نموده که شما سید نیستید اگر سید بودید اینقدر فقیر نمى شدید و شوهرت کور نمى شد . شوهر پس از شنیدن این حرف ها ناهار نخورده با حالتى منقلب و بدون وضو وارد حرم آقا امام رضاعلیه السلام مى شود و دست در شبکه هاى ضریح مى اندازد با قلبى سوزناک و چشمانى پر اشک مى گوید : آقا اگر این دختر از دختران شما نیست باید ثابت شود و اگر هم هست عنایتى بفرمایید که این گونه خوار نشود براى ما عشیره هاى ترک بد است که کسى ادعا کند سیدم ولى سید نباشد سپس از حال مى رود . آقایى را در عالم بیهوشى مى بیند که مقدارى پول در دستش گذارد و مى گوید محمد بلند شو ما از خداى متعال چشمان تو را خواستیم و دستى بر روى چشمان او مى کشند و مى فرمایند : این پول را بگیر و بدهى هایت را پرداخت کن و از آن خانه به خانه اى دیگر نقل مکان کن و به عیالت بگو که از دختران ما هستى و به صاحب خانه بگو که نسب ما نسب مسلّمى هست ، سپس به هوش آمد ، چشمشانش را باز شده مى بیند که مردم با دیدن این صحنه به سر و روى او ریخته وقتى خدام او را به دفتر دلالت مى کنند او آنان را قسم مى دهد که بگذارید بروم زیرا عیالم در منزل گریه مى کند بعداً براى اداى توضیحات و نحوه شفا یافتن خدمت مى رسم که به خانه مى رود و همسرش را شادمان مى کند و پیام حضرت را منتقل نمود و مقدار پول مرحمتى حضرت را شمرده و به صاحب خانه مى دهد که صاحب خانه مى گوید درست همان مقدار است که طلب داریم .
{J خاطره حجهالاسلام والمسلمین قرائتى J}
پس از ازدواج با همسرم به مشهد مقدس مشرف شدیم . چندى نگذشته بود که پول مان تمام گردید . براى تأمین غذا مانده بودیم . خیلى ناراحت بودم . ابتدا فکر کردم سجاده زیبائى را که به همراه آورده بودیم بفروشم تا آن را برداشتم که با خود ببرم همسرم متوجه شد و گفت : « آن را کجا مى برید ؟ » جوابى دادم . ولى ترجیح دادم از این کار بگذرم تصمیم گرفتم در داخل حرم زیارتنامه بخوانم و از بابت آن پولى از زائران دریافت نمایم . وارد حرم مطهر حضرت رضاعلیه السلام شدم به تعدادى از زائران مراجعه کردم . آقا زیارت ، زیارتنامه بخوانم ، کسى جوابى نداد . تصمیم گرفتم تسبیح چوبى ام را بفروشم متأسفانه آن هم نشد تلاش کردم آشنائى را پیدا کنم و از او پولى قرض بگیرم هر چه گشتم کسى را پیدا نکردم . از همه کس و همه جا ناامید شدم . رفتم داخل حرم به حضرت متوسل شدم آقا میهمان و زائر شما هستم از همه کس و از همه جا ناامید گشتم امید من شما هستید عروس خانم گرسنه است دارد دیر مى شود . اگر مى خواهید عنایتى بفرمایید . زودتر ! در همین موقع یکى از دوستانم به من مراجعه کرد و گفت 40 دقیقه است که دنبال تو مى گردم . کجا هستى ؟ پولى اضافه دارم مى خواهم به تو بدهم تا در قم به من بازگردانى فوراً پول را در آورد و به من سپرد و رفت ، از حضرت تشکر کردم و براى خرید غذا از حرم بیرون رفتم ، جالب اینجاست زمانى که دوستم اعلام کرد که دنبالت مى گردم همان مدتى بود که من به حضرت متوسل شده بودم .
زمانى در هنگام تشرف به محضر حضرت رضاعلیه السلام در طلا را بوسیدم وقتى به در چوبى رسیدم زورم آمد ! دیدم برایم طلا با چوب فرق مى کند . خدمت آیهاللَّه مروارید رسیدم و ماجرا را نقل کردم ایشان فرمودند : خداوند تو را دوست داشته است که عیبت را زودتر به تو نشان داده است .
{J خاطره حجهالاسلام والمسلمین فردوسى پور J}
آقا موسى زرآبادى شوهر همشیره آقا شیخ مجتبى قزوینى ( ره ) بودند . مرحوم آقا موسى بسیار متقى ، پرهیزگار و زاهد بود ، بنده از قول فرزندشان خلیل آقا که در قید حیات هستند نقل مى کنم ، در یک سفر ایشان به مشهد مقدس مشرف مى شوند . وقتى به شاهرود مى رسند ، رودخانه شاهرود آبش جارى بوده است . عبور از این رودخانه براى هیچ کس ممکن نبوده است . خود فرزندشان فرمودند : پدرم انگشترشان را در مى آورند و به آب رودخانه مى زدند و رودخانه باز مى شد و مى ایستاد ، عین داستان حضرت موسى و رود نیل ، بعد ایشان اشاره به کاروان مى کردند که رد بشوند . وقتى از رودخانه عبور مى کردند آب رودخانه به جریان مى افتاد . بعد که مشرف مى شوند به حرم حضرت رضاعلیه السلام مى بینند حضرت روى ضریح نشسته سلام مى دهند و به حضرت عرض مى کند که من در این سفر سه حاجت از شما مى خواهم . بلافاصله حضرت رضاعلیه السلام مى فرمایند : یکى از آن ها را در راه به تو دادیم و دو تاى دیگرش را هم مى دهیم ، من توضیح خواستم از خلیل آقا ، که چیزى که در راه اتفاق افتاده بود است . گفتند : بلى ، منتهى اصل حاجت این بوده که مرحوم آقا موسى تقاضا داشتند که یک دهم از آن قدرت الهى که حضرت دارند به ایشان داده شود تا داراى قدرت اعجاز شوند ، حضرت هم همان قدرت را به ایشان دادند و نشانه اش هم همین بود که با اشاره به آب به وسیله انگشتر یا چوب آب مى ایستاد . آقا خلیل گفت بعدها که ما از پدر پرسیدیم که آن مسئله و قدرتى که به شما داده بودند هست . فرمودند خیر چون بس که بر دوشم سنگینى مى کرد قادر به تحملش نبودم همان یک دهم آن قدر ثقیل بود که از حضرت خواسته بودند که آن را برداند ( به قول خودشان تحویل دادند ) .
{J خاطره حجهالاسلام والمسلمین راشد یزدى J}
حضرت آیهاللَّه مرتضى حائرى از دار دنیا مى روند ، ایشان فرزند حاج شیخ عبدالکریم حائرى مؤسس حوزه علمیه بود . حضرت آیهاللَّه مرعشى نجفى چنین فرمودند : آقاى حائرى از دنیا رفت ، شب اول قبرش نماز لیلهالدفن خواندم و یک سوره یاسین هم قرائت نمودم . بعد از چند روز به خوابم آمد ، پرسیدم آقاى حائرى اوضاع چطور است ؟ چون یادم بود که از دنیا رفته اند ، گفت : وقتى از بسیارى مسایل گذشتیم و بدن مان را وارد قبر کردند روح من مثل این که لباسى را از تن درآورى از بدنم جدا شد ، به طورى که بدنم را مى دیدم در حالت بهت و حیرت نشسته بودم . ناگهان متوجه شدم از طرف پایین پایم صدایى بلند شد که نگاه کردم دیدم دو نفر که همه وجودشان آتش است به سمت من مى آمدند چشم هایشان تشخیص داده نمى شد ولى مى فهمیدم که دو نفر هستند . ترس وجودم را فرا گرفت . در همان جا در حالت بى کسى و غربت به خدا توجه کردم . در این هنگام متوجه صدایى از بالاى سرم شدم . دیدم نورى به طرف من مى آید . هر چه این نور بیشتر به طرف من مى آمد آن دو نفر آتشین به طرف عقب مى رفتند . این کار ادامه داشت تا حدى که از آن دو نفر اثرى نماند . بالاى سرم آقایى نورانى را دیدم که تبسمى به لب داشت . گفت : آقاى حائرى ترسیدى ؟ گفتم آقا بله چه ترسى ! شما چه کسى هستید ، آقا فرمودند : من على بن موسى الرضاعلیه السلام هستم ، آقاى حائرى شما 38 مرتبه به زیارت من آمدند 38 بار به بازدیدت مى آیم این اولینش است . 37 بار دیگر نیز مى آیم .
نقل شده است آقاى حائرى در آخرین سفرشان به مشهد حضرت رضاعلیه السلام را در خواب یا . . . دیده . که به ایشان فرموده بودند تو دیگر نیا ، اکنون نوبت آمدن من نزد تو است . از همین موضوع ، دریافته بود که عمرش به پایان رسیده است .
{J خاطرات آیهاللَّه بهجت ( ره ) J}
آیهاللَّه بهجت ( ره ) مى فرمودند : زیارت امام رضاعلیه السلام بالاتر است ، چرا که به زیارت امام حسین علیه السلام بسیارى از مسلمانان مى روند . ولى به زیارت حضرت امام رضاعلیه السلام فقط شیعیان اثنى عشرى مى آیند .
خیلى ها از حضرت امام رضاعلیه السلام سؤال کردند و خواستند و جواب شنیدید ، در نجف ، در کربلا ، در مشهد مقدس ، کسى مادرش را به کول مى گرفت و به حرم مى برد . چیزهاى عجیبى را مى دید !
ملتفت باشید ! معتقد باشید !
شفا دادن الى ماشاءالله یکى از معاودین عراقى غده اى داشت و مى بایستى مورد عمل جراحى قرار مى گرفت . خطرناک بود از آقا خواستم او را شفا بدهد . شب در خواب دیدم حضرت معصومه علیه السلام را که فرمودند : « غده خوب مى شود احتیاج به عمل ندارد » .
همه زیارت نامه ها مورد تأیید هستند . زیارت جامعه کبیره را بخوانید . زیارت امین الله مهم است . قلب شما بخواند با زبان قلب خود بخوانید . لازم نیست حوائج خودمان را در محضر امام علیه السلام بشمریم . حضرت علیه السلام مى دانند ! مبالغه در دعاها نکنید ! زیارت قلبى باشد . امام رضاعلیه السلام به کسى فرمودند « از بعضى گریه ها ناراحت هستم » !
یکى از بزرگان مى گفت : من به دو چیز امیدواریم :
اولاً ، قرآن را با کسالت نخوانده ام ، بعضى قرآن را آن چنان مى خوانند که گویى شاهنامه مى خوانند . قرآن کریم موجودى است شبیه عترت .
ثانیاً ، در مجلس عزادارى حضرت سیدالشهداء گریه کرده ام .
حضرت آیهاللَّه العظمى بروجردى ( قدس سره ) مبتلا به چشم درد شدند ، فرمودند در روز عاشورا مقدارى از گل پیشانى عزاداران امام حسین علیه السلام را در چشمان خود کردم ، دیگر در عمرم چشم درد نشدم و از عینک هم استفاده نکردم !
پس از حادثه بمب گذارى در حرم مطهر ، حضرت رضاعلیه السلام حضرت علیه السلام به خواب کسى آمدند سؤال شد « در آن زمان شما کجا بودید ؟ » فرمودند : « کربلا بودم » ! این جمله دو معنى دارد :
معنى اول اینکه حضرت رضاعلیه السلام آن روز به کربلا رفته بودند .
معنى دوم یعنى این حادثه در کربلا هم تکرار شده است . دشمنان به صحن امام حسین علیه السلام ریختند و ضریح را خراب کردند و در آنجا آتش روشن کردند !
کسى وارد حرم حضرت رضاعلیه السلام شد ، متوجه شد سیدى نورانى در جلوى او مشغول خواندن زیارت نامه مى باشد ، به آن سید نزدیک شد و متوجه شد که ایشان اسامى معصومین علیهم السلام را یک یک با سلام ذکر مى فرمایند . هنگامى که به نام مبارک امام زمان ( عج ) رسیدند سکوت کردند ! آن کس متوجه شد که آن سید بزرگوار خود مولایمان امام زمان ( عج ) مى باشد .
زمانى که در قم با رفقا به امام زاده اى در خارج از شهر رفتیم تا آب و هوایى بخوریم ، یکى از دوستان خیلى خسته شد . از کسى از همراهان خواست که با توسل وسیله اى را درخواست کند . در همان جا آن کس به امام زمان ( عج ) متوسل شد و از حضرت چنین خواست « یا صاحب الزمان ! یک وسیله اى بفرست تا او سوار شود ! » همان جا وسیله اى فوراً حاضر شد و ما را سوار کردند و بردند !
در همین حرم حضرت رضاعلیه السلام چه کراماتى مشاهده شده است . کسى در رؤیا دید که به حرم حضرت رضاعلیه السلام مشرف شده است . او متوجه شد که گنبد حرم شکافته است و حضرت عیسى و حضرت مریم علیه السلام از آنجا وارد حرم شدند ، تختى گذاشتند و آن دو بر آن نشستند و حضرت رضاعلیه السلام را زیارت کردند . روز بعد آن دو کس در بیدارى به حرم مشرف گردید . ناگهان متوجه شد حرم کاملاً خلوت مى باشد ! حضرت عیسى و حضرت مریم علیه السلام از گنبد وارد حرم شدند و بر تختى نشستند و حضرت رضاعلیه السلام را زیارت کردند . زیارت نامه مى خواندند . همین زیارت نامه از همان بالاى گنبد برگشتند . دوباره وضع عادى شد و قیل و قال شروع گردید . حال آیا حضرت رضاعلیه السلام وفات کرده است ؟
حرف آخر اینکه عمل کنیم به هر چه مى دانیم . احتیاط کنیم بر آنچه خوب نمى دانیم . با عصاى احتیاط حرکت کنیم .
( 1 ) سفینه البحار ، ج 3 ، ص . 492 ( 2 ) وسایل الشیعه ، ج 10 ، ص . 434 ( 3 ) شیخ صدوق ، عیون اخبار الرضا ، ج 1 ، ص 248 ، بیروت : مؤسسه اعلمى . ( 4 ) وسایل الشیعه ، ج 5 ، ص . 436 ( 5 ) وسایل الشیعه ، ج 10 ، ص . 433 ( 6 ) علامه مجلسى ، بحارالانوار ، ج 99 ، ص . 44 ( 7 ) وسائل الشیعه ، ج 10 ، ص . 438 ( 8 ) کامل الزیارات ، ص . 306 ( 9 ) وسایل الشیعه ، ج 10 ، ص 432 و . 435 ( 10 ) وسایل الشیعه ، ج 10 ، ص . 435 ( 11 ) تهذیب ، ج 6 ، ص . 85 ( 12 ) بحارالانوار ، ج 102 ، ص 38 کامل الزیارت ، . 306 ( 13 ) وسایل الشیعه ، ج 10 ، ص . 435 ( 14 ) عیون اخبار الرضا ، ج 2 ، ص . 275 ( 15 ) بحارالانوار ، ج 78 ، ص . 352 ( 16 ) بحارالانوار ، ج 75 ، ص . 356 ( 17 ) عیون اخبار الرضا ، ج 1 ، ص . 193 ( 18 ) شیخ جواد قیومى ، صحیفه الرضا ، قم : انتشارات اسلامى ، . 1373 ( 19 ) صحیفهالرضا ، ص . 380 ( 20 ) عزیزاللَّه عطاردى ، مسند امام الرضا ، ج 1 ، ص 293 ، مشهد : به نشر ، . 1406 ( 21 ) عیون اخبار الرضا ، ج 1 ، ص . 27 ( 22 ) عیون اخبار الرضا ، ج 1 ، ص . 31 ( 23 ) عزیزاللَّه عطاردى ، مسند الامام الرضا ، ج 1 ، ص 267 ، مشهد : به نشر ، . 1406 ( 24 ) مسند الامام الرضا ، ج 1 ، ص . 285 ( 25 ) مسند الامام الرضا ، ج 1 ، ص . 3 ( 26 ) به نقل از کتاب : هزار و یک کلمه ایشان .