۱۳۹۵/۰۵/۲۵
–
۶۷۷ بازدید
چرا شیعه معتقد به مرجعیت علمی اهلبیت(علیهم السلام) بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است؟
در پاسخ به این پرسش به چند نکته اشاره می شود:
اول. قرآن در آیات متعددی پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) را به عنوان تبیین گر و مفسّر خود معرفی فرمود:«وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُم عَنهُ فَانتَهُو»[1]؛«آنچه را پیامبر به شما داد بگیرید، و از آنچه شما را از آن بازداشت، دست بردارید»«مرجعیت علمی» یک منصب الهی است که هر کسی شایستگی و لیاقت به دوش کشیدن آن را ندارد. کسی که در جایگاه تعلیم و تربیت و رشد و شکوفایی علمی و معرفتی مردم قرار می گیرد بایستی خود پیراسته و مصون از اشتباه و غفلت و فراموشی و گناه باشد؛ وگرنه نمی تواند توده های مردم را به آنچه خواست خدا و هدایت الهی است رهنمون گردد، و موجب نقض غرض شده و با هدف آفرینش انسان که تقرّب به پروردگار است منافات دارد؛ ازاینرو «مرجعیت علمی» ملازم با عصمت از خطا و گناه و فراموشی و جهالت است.از آنجا که انسان موجود پیچیده و شاهکار هستی است؛ احکام و قوانین فردی و اجتماعی او در همه زمینه های سیاسی، اقتصادی، عبادی، قضایی نیز بسیار گسترده و فراوان است؛ و با گذشت زمان و رشد و تکامل زندگی اجتماعی، انسان با مسایل و چالش های جدید و نویی روبرو می شود که دین اسلام بر اساس آن که خاتم ادیان الهی است، باید پاسخگوی آن نیازهای جدید باشد.از سوی دیگر از امتیازات ادیان و شرایع، تدریجی بودن بیان احکام و تکالیف است.
از طرف دیگر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در دوران حیات مبارکشان فرصت کافی و لازم برای تبیین و تفسیر همه احکام جزیی و آنچه را مردم تا روز قیامت بدان نیازمندند پیدا نکردند، ازاینرو ادامه این مسئولیت باید بر عهده کسانی باشد که مورد تأیید خداوند و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) باشد.
دوم. مهم ترین دلیل «مرجعیت علمی» اهل بیت(علیهم السلام)؛ حدیث متواتر «ثقلین» است که بیست و چهار نفر از صحابه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و نوزده نفر از تابعین آن را از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کرده اند.[2]زید بن ارقم نقل کرده است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«إنّی تارکٌ فیکم الثقلین ما إن تمسکتم بهما لَن تضلّوا بعدی؛ أحدهما أعظم من الآخر کتاب الله حبلٌ ممدودٌ من السّماء إلی الأرض، و عترتی أهل بیتی. و لن یتفرّقا حتّی یردا علیَّ الحوض. فانظروا کیف تخلفونی فیهما»[3]؛ «به درستی که من چیزی را در میان شما نهاده ام که تا زمانی که به آن تمسّک بجویید هرگز پس از من گمراه نخواهید شد یکی از آنها با عظمت تر از دیگری است کتاب خدا ریسمانی است کشیده شده از آسمان به سوی زمین و عترت و اهل بیتم. و هرگز این دو از یکدیگر جدا نخواهد شد تا این که سرحوض (کوثر) بر من وارد شوند. لیک مواظب باشید که چگونه با آن دو رفتار می کنید».
این حدیث زید بن ارقم همان حدیثی است که در «صحیح مسلم» بیان شده است ولی ترمذی به صورت کامل تر نقل کرده است.
مرحوم علامه طباطبایی در توضیح و تبیین حدیث نورانی ثقلین چنین می گوید: «حدیث ثقلین از احادیث مسلّم و قطعی است که به سندهای بسیار و عبارات مختلفی روایت شده و سنی و شیعه به صحتش اعتراف و اتفاق دارند. از این حدیث و امثالش چند مطلب مهم استفاده می شود:
1. چنانچه قرآن تا قیامت در بین مردم باقی می ماند، عترت پیغمبر نیز تا قیامت باقی خواهد ماند؛ یعنی هیچ زمانی از وجود امام و رهبر حقیقی خالی نمی گردد.
2. پیغمبر اسلام به وسیله این دو امانت بزرگ (قرآن و عترت)، تمام احتیاجات علمی و دینی مسلمین را تأمین نموده و اهل بیتش را به عنوان مرجع علم و دانش به مسلمین معرفی کرده و اقوال و اعمالشان را معتبر دانسته است.
3. قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) نباید از هم جدا شوند و هیچ مسلمانی حق ندارد از علوم اهل بیت(علیهم السلام) اعراض کند و خودش را از ارشاد و هدایت آنان بیرون نماید.
4. مردم اگر از اهل بیت(علیهم السلام) اطاعت کنند و به اقوال آنان تمسّک جویند، گمراه نمی شوند و همیشه حق نزد آنها خواهد بود.
5. هم چنان که قرآن جاودانه است و از هرگونه خطا و اشتباه مصون است؛ اهل بیت(علیهم السلام) نیز راهشان ادامه دارد و از خطا و اشتباه معصومند. و به واسطه همین قرینه معلوم می شود که مراد از اهل بیت و عترت، تمام خویشان و اطرافیان پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نیست بلکه افراد معینی می باشند که از جهت علومِ دین، کامل باشند و خطا و عصیان در ساحت وجودشان راه نداشته باشد، تا صلاحیت رهبری داشته باشند و آنها عبارتند از: علی بن ابی طالب و یازده فرزندش که یکی پس از دیگری به امامت منصوب شدند. چنانچه در روایات نیز به همین معنا تفسیر شده است».[4]حدیث دیگری که بیانگر «مرجعیت علمی» اهل بیت(علیهم السلام) است؛ حدیث «سفینه» است؛ هشت نفر از بزرگان صحابه مانند علی(علیه السلام)، ابوذر غفاری، ابن عباس، و دیگران حدیث سفینه را از رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کرده اند[5] که ایشان فرمودند: «مثل أهل بیتی کمثل سفینة نوح مَن رکبها نجا و مَن تخلّف عنها غرق»[6]؛ «مثل اهل بیت من همانند کشتی نوح است که هر کس بر آن سوار شد نجات یافت و هر کس تخلّف نمود غرق گشت».
سوار شدن بر کشتی اهل بیت(علیهم السلام) به معنی گرفتن علوم و معارف ناب اسلامی و نبوی از آنها و عمل نمودن بر طبق آنهاست و این همان اثبات «مرجعیت علمی» اهل بیت(علیهم السلام) است.
نکته شایان ذکر آن که مخالفت و دشمنی و کینه توزی دشمنان اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) با ایشان به ویژه خلفای ستمگر بنی امیه و بنی عباس؛ باعث گردید که مردم جرأت نکنند در خانه اهلبیت(علیهم السلام) آمده و دانش ها و آموزه های ناب اسلامی و وحیانی را از آنها دریافت کنند؛ دانشمندان اهلسنت در اثر محروم شدن از سرچشمه زلال معارف اهلبیت(علیهم السلام) برای آن که پاسخ پرسش های جدید را پیدا کرده و خلأهای موجود خود را پر کنند، مجبور شدند به دلایل قیاسی، استحسانی و ظنّی که بی نیاز کننده از حق و حقیقت نبود، مراجعه کنند.
مرحوم علامه طباطبایی درباره میراث حدیثی اهلسنت می گوید:
«نبودن روح تحقیق در عامّه صحابه از یک طرف، و ممنوع بودن بحث و انتقاد در معارف دینی از طرف دیگر، و قدغن نمودن مقام خلافت (که مفترض الطاعه شمرده می شد) از کتابت و تألیف از دیگر سوی، و پیدا شدن عدّه قابل توجّهی از ظاهر الأسلام های اسرائیلی که اخبار و معارف انبیای سلف را آن طور که دلشان می خواست نقل می کردند، از طرف چهارم، و اقبال بیرون از حدّ و اندازه عموم مسلمین به حدیث ناقلین و محدّثین آن که طبعاً جمعی از جاه طلبان و سودپرستان را برای کسب امتیازات اجتماعی تطمیع نموده و وادار می کرد که از هر مصدری باشد و به هر مفهومی باشد، حدیث تهیه کنند، یا طبق تمایلات و مقاصد سران امور و متنفذّین وقت، حدیث جعل کرده و بازاری گرم کنند، از سوی پنجم، باعث شد که حدیث از ارزش واقعی خود انداخته شود».[7]اما یاران و اصحاب اهل بیت(علیهم السلام) از همان آغاز پیدایش تشیع و زیر نظر دقیق پیشوایان معصوم، میراث حدیثی و معرفتی شیعه را با دقت و امانت و پاکی تدوین نمودند و با معیاری که اهل بیت(علیهم السلام) در اختیار آنها قرار داده بودند، توانستند احادیث معتبر را از غیرمعتبر تمییز دهند و آن معیار همان «سفارش امامان شیعه درباره عرضه اخبار و احادیث بر قرآن» بود؛ که اگر احادیث ما با قرآن موافق بود، به آن عمل کنید وگرنه آنها را کنار بگذارید.
هم اکنون مذهب غنی شیعه برخوردار از میراث معرفتی گرانمایه ای در اصول و فروع دین است که از زمان صدر اسلام تا آغاز غیبت کبری بیش از 250 سال در اختیار او قرار گرفته و دانشمندان سخت کوش و مجاهد شیعه، مانند: شیخ صدوق و شیخ کلینی و شیخ طوسی و دیگران در حفظ و حراست از این میراث غنی و گران بها نهایت تلاش را کرده اند.
آیا قرآن کریم به فضایل اهلبیت(علیهم السلام) اشاره کرده است؟
فضایل اهلبیت(علیهم السلام) را با ذکر چند مقدمه می توان به اثبات رسانید:
مقدمه اول:
در قرآن کریم می خوانیم:
«إِنَّهُ لَقُرآنٌ کَرِیمٌ. فِی کِتابٍ مَکنُونٍ. لا یَمَسُّهُ إِلاَّ المُطَهَّرُونَ»[8]؛«همانا آن، قرآن کریمی است که در کتاب محفوظی جای دارد و جز پاکان نمی توانند به آن دست یابند».
منظور از «المطهّرون» در آیه شریفه، طهارت از حَدَث و با وضو بودن نیست؛ در این صورت میبایست «لایمسُّه الاّ المتطهّرون یا المطِّهرون» باشد، در حالی که آیه شریفه «المطهَّرون» اسم مفعول از «تطهیر» است؛ یعنی آنهایی که از پلیدیها پاک و مطهّر شدهاند. بر طبق این آیه، تنها «مطهَّرون» به حقیقت و ژرفای قرآن کریم راه دارند.[9]مقدمه دوم:
در این که مطهّران چه کسانی اند؟ باز به قرآن مراجعه می کنیم؛ خداوند متعال می فرماید:
«إِنَّما یُرِیدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اهل البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهِیر»[10]؛«همانا خدا چنین می خواهد که هر رجس و پلیدی را از شما خانواده نبوّت دور سازد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند.»
در این آیه شریفه، مصداقِ مطهّران مشخص و معین شده است؛ آنان کسانی جز اهلبیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیستند.
مقدمه سوم:
با مراجعه به روایات فریقین شیعه و سنی پی می بریم که مقصود از «اهلبیت(علیهم السلام)» در آیه شریفه، پیامبر اکرم، علی، فاطمه، حسن و حسین(علیهم السلام) می باشند.[11] اگر چه حصر در آیه اضافی است در مقابل همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و بقیه صحابه، تا آن ها از شمول آیه خارج گردند؛ در نتیجه آیه تطهیر شامل بقیه اهلبیت(علیهم السلام) از دوازده امام نیز می شود.
از مجموع این مقدمات استفاده می شود که اهلبیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) مرجع دینی مردم بوده و بر مردم امامت دارند و بیانات آنان در ذیل آیات حجّت است.
این مطلب با سه آیه دیگر نیز به اثبات رسیده و مضمون آیه «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ المُطَهَّرُونَ» را تأیید می کند. خداوند متعال می فرماید:
«وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَستَ مُرسَلاً قُل کَفی بِاللهِ شَهِیدا بَینِی وَبَینَکُم وَمَن عِندَهُ عِلمُ الکِتابِ»[12]؛ «آن ها که کافر شدند و می گویند [تو پیامبر نیستی] بگو: کافی است که خداوند و کسی که علم کتاب [و آگاهی بر قرآن] نزد او است، میان من و شما گواه باشند.»
بر طبق روایات رسیده از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در ذیل آیه، «وَمَن عِندَهُ عِلمُ الکِتابِ»؛ «کسی که علم کتاب نزد اوست» بر علی(علیه السلام) تطبیق داده شده است.
ابوسعید خدری گوید که از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره «وَمَن عِندَهُ عِلمُ الکِتابِ» پرسیدم؛ حضرت در پاسخ فرمودند: «ذاک أَخی علی بن ابی طالب»؛ «این برادر من علی بن ابی طالب است»[13]اگر این آیه کریمه سوره رعد را در کنار این آیه سوره نمل قرار دهیم که می فرماید:
«قالَ الَّذِی عِندَهُ عِلمٌ مِنَ الکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبلَ أَن یَرتَدَّ إِلَیکَ طَرفُکَ»[14]؛ «آن کس که دانشی از کتاب داشت، گفت: من آن را (تخت بلقیس) پیش از آن که چشم بر هم زنی نزد تو می آورم»
می فهمیم که جایگاه علمی امام علی(علیه السلام) چه جایگاه والا و سترگی است، زیرا کسی مثل آصف بن برخیا که «علمٌ من الکتاب» داشت و برخی از علم کتاب را به او داده بودند، توانست تخت بزرگ بلقیس را در یک چشم بر هم زدن از آن سرزمین دور نزد حضرت سلیمان(علیه السلام) احضار کند، اگر قسمتی از علم کتاب چنین اثر شگفت انگیزی دارد پس اگر همه علم کتاب نزد کسی همچون امیرمؤمنان علی(علیه السلام) باشد چه آثار خارق العاده ای خواهد داشت.
و نیز می فرماید:
«بَل هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا العِلمَ…»[15]؛«… ولی این آیات روشنی است که در سینه دانشوران جای دارد…»
«… ثُمَّ أَورَثنَا الکِتابَ الَّذِینَ اصطَفَینا مِن عِبادِنا…»[16]؛«… سپس این کتاب [آسمانی] را به گروهی از بندگان برگزیده خود به میراث دادیم…»
پی نوشت ها:
[1]. حشر، آیه 7.
[2]. خلاصه عبقات الأنوار حدیث ثقلین، میر حامد حسین هندی، ص 481 و 483.
[3]. سنن الترمذی، ج 10-9، ص 271 و 272.
[4]. شیعه در اسلام، طباطبایی، ص 253 و 254.
[5]. حضرت آیت الله سید علی میلانی در کتاب گرانسنگ «نفحات الأزهار» به طور مستقل و مبسوط در ج 4، حدیث سفینه را از جهت سند و دلالت مورد بازپژوهی قرار داده اند.
[6]. نفحات الأزهار، ج 4، ص 32.
[7]. شیعه (مذاکرات و مکاتبات هانری کربن با علامه طباطبایی)، ص 33.
[8]. واقعه 56، آیات 77-79.
[9]. ر.ک: تفسیر الفخر الرازی، ذیل آیه 79 سوره واقعه.
[10]. احزاب، آیه 33.
[11]. صحیح مسلم، ج 7، ص 130 ؛ سنن ترمذی، ج 5، ص 656 ؛ کتاب المناقب.
[12]. رعد، آیه 43.
[13]. شواهد التنزیل، حسکانی، ج 1، ص 473.
[14]. نمل، آیه 40.
[15]. عنکبوت، آیه 49.
[16]. فاطر، آیات 31-33.
اول. قرآن در آیات متعددی پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) را به عنوان تبیین گر و مفسّر خود معرفی فرمود:«وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُم عَنهُ فَانتَهُو»[1]؛«آنچه را پیامبر به شما داد بگیرید، و از آنچه شما را از آن بازداشت، دست بردارید»«مرجعیت علمی» یک منصب الهی است که هر کسی شایستگی و لیاقت به دوش کشیدن آن را ندارد. کسی که در جایگاه تعلیم و تربیت و رشد و شکوفایی علمی و معرفتی مردم قرار می گیرد بایستی خود پیراسته و مصون از اشتباه و غفلت و فراموشی و گناه باشد؛ وگرنه نمی تواند توده های مردم را به آنچه خواست خدا و هدایت الهی است رهنمون گردد، و موجب نقض غرض شده و با هدف آفرینش انسان که تقرّب به پروردگار است منافات دارد؛ ازاینرو «مرجعیت علمی» ملازم با عصمت از خطا و گناه و فراموشی و جهالت است.از آنجا که انسان موجود پیچیده و شاهکار هستی است؛ احکام و قوانین فردی و اجتماعی او در همه زمینه های سیاسی، اقتصادی، عبادی، قضایی نیز بسیار گسترده و فراوان است؛ و با گذشت زمان و رشد و تکامل زندگی اجتماعی، انسان با مسایل و چالش های جدید و نویی روبرو می شود که دین اسلام بر اساس آن که خاتم ادیان الهی است، باید پاسخگوی آن نیازهای جدید باشد.از سوی دیگر از امتیازات ادیان و شرایع، تدریجی بودن بیان احکام و تکالیف است.
از طرف دیگر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در دوران حیات مبارکشان فرصت کافی و لازم برای تبیین و تفسیر همه احکام جزیی و آنچه را مردم تا روز قیامت بدان نیازمندند پیدا نکردند، ازاینرو ادامه این مسئولیت باید بر عهده کسانی باشد که مورد تأیید خداوند و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) باشد.
دوم. مهم ترین دلیل «مرجعیت علمی» اهل بیت(علیهم السلام)؛ حدیث متواتر «ثقلین» است که بیست و چهار نفر از صحابه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و نوزده نفر از تابعین آن را از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کرده اند.[2]زید بن ارقم نقل کرده است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«إنّی تارکٌ فیکم الثقلین ما إن تمسکتم بهما لَن تضلّوا بعدی؛ أحدهما أعظم من الآخر کتاب الله حبلٌ ممدودٌ من السّماء إلی الأرض، و عترتی أهل بیتی. و لن یتفرّقا حتّی یردا علیَّ الحوض. فانظروا کیف تخلفونی فیهما»[3]؛ «به درستی که من چیزی را در میان شما نهاده ام که تا زمانی که به آن تمسّک بجویید هرگز پس از من گمراه نخواهید شد یکی از آنها با عظمت تر از دیگری است کتاب خدا ریسمانی است کشیده شده از آسمان به سوی زمین و عترت و اهل بیتم. و هرگز این دو از یکدیگر جدا نخواهد شد تا این که سرحوض (کوثر) بر من وارد شوند. لیک مواظب باشید که چگونه با آن دو رفتار می کنید».
این حدیث زید بن ارقم همان حدیثی است که در «صحیح مسلم» بیان شده است ولی ترمذی به صورت کامل تر نقل کرده است.
مرحوم علامه طباطبایی در توضیح و تبیین حدیث نورانی ثقلین چنین می گوید: «حدیث ثقلین از احادیث مسلّم و قطعی است که به سندهای بسیار و عبارات مختلفی روایت شده و سنی و شیعه به صحتش اعتراف و اتفاق دارند. از این حدیث و امثالش چند مطلب مهم استفاده می شود:
1. چنانچه قرآن تا قیامت در بین مردم باقی می ماند، عترت پیغمبر نیز تا قیامت باقی خواهد ماند؛ یعنی هیچ زمانی از وجود امام و رهبر حقیقی خالی نمی گردد.
2. پیغمبر اسلام به وسیله این دو امانت بزرگ (قرآن و عترت)، تمام احتیاجات علمی و دینی مسلمین را تأمین نموده و اهل بیتش را به عنوان مرجع علم و دانش به مسلمین معرفی کرده و اقوال و اعمالشان را معتبر دانسته است.
3. قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) نباید از هم جدا شوند و هیچ مسلمانی حق ندارد از علوم اهل بیت(علیهم السلام) اعراض کند و خودش را از ارشاد و هدایت آنان بیرون نماید.
4. مردم اگر از اهل بیت(علیهم السلام) اطاعت کنند و به اقوال آنان تمسّک جویند، گمراه نمی شوند و همیشه حق نزد آنها خواهد بود.
5. هم چنان که قرآن جاودانه است و از هرگونه خطا و اشتباه مصون است؛ اهل بیت(علیهم السلام) نیز راهشان ادامه دارد و از خطا و اشتباه معصومند. و به واسطه همین قرینه معلوم می شود که مراد از اهل بیت و عترت، تمام خویشان و اطرافیان پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نیست بلکه افراد معینی می باشند که از جهت علومِ دین، کامل باشند و خطا و عصیان در ساحت وجودشان راه نداشته باشد، تا صلاحیت رهبری داشته باشند و آنها عبارتند از: علی بن ابی طالب و یازده فرزندش که یکی پس از دیگری به امامت منصوب شدند. چنانچه در روایات نیز به همین معنا تفسیر شده است».[4]حدیث دیگری که بیانگر «مرجعیت علمی» اهل بیت(علیهم السلام) است؛ حدیث «سفینه» است؛ هشت نفر از بزرگان صحابه مانند علی(علیه السلام)، ابوذر غفاری، ابن عباس، و دیگران حدیث سفینه را از رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کرده اند[5] که ایشان فرمودند: «مثل أهل بیتی کمثل سفینة نوح مَن رکبها نجا و مَن تخلّف عنها غرق»[6]؛ «مثل اهل بیت من همانند کشتی نوح است که هر کس بر آن سوار شد نجات یافت و هر کس تخلّف نمود غرق گشت».
سوار شدن بر کشتی اهل بیت(علیهم السلام) به معنی گرفتن علوم و معارف ناب اسلامی و نبوی از آنها و عمل نمودن بر طبق آنهاست و این همان اثبات «مرجعیت علمی» اهل بیت(علیهم السلام) است.
نکته شایان ذکر آن که مخالفت و دشمنی و کینه توزی دشمنان اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) با ایشان به ویژه خلفای ستمگر بنی امیه و بنی عباس؛ باعث گردید که مردم جرأت نکنند در خانه اهلبیت(علیهم السلام) آمده و دانش ها و آموزه های ناب اسلامی و وحیانی را از آنها دریافت کنند؛ دانشمندان اهلسنت در اثر محروم شدن از سرچشمه زلال معارف اهلبیت(علیهم السلام) برای آن که پاسخ پرسش های جدید را پیدا کرده و خلأهای موجود خود را پر کنند، مجبور شدند به دلایل قیاسی، استحسانی و ظنّی که بی نیاز کننده از حق و حقیقت نبود، مراجعه کنند.
مرحوم علامه طباطبایی درباره میراث حدیثی اهلسنت می گوید:
«نبودن روح تحقیق در عامّه صحابه از یک طرف، و ممنوع بودن بحث و انتقاد در معارف دینی از طرف دیگر، و قدغن نمودن مقام خلافت (که مفترض الطاعه شمرده می شد) از کتابت و تألیف از دیگر سوی، و پیدا شدن عدّه قابل توجّهی از ظاهر الأسلام های اسرائیلی که اخبار و معارف انبیای سلف را آن طور که دلشان می خواست نقل می کردند، از طرف چهارم، و اقبال بیرون از حدّ و اندازه عموم مسلمین به حدیث ناقلین و محدّثین آن که طبعاً جمعی از جاه طلبان و سودپرستان را برای کسب امتیازات اجتماعی تطمیع نموده و وادار می کرد که از هر مصدری باشد و به هر مفهومی باشد، حدیث تهیه کنند، یا طبق تمایلات و مقاصد سران امور و متنفذّین وقت، حدیث جعل کرده و بازاری گرم کنند، از سوی پنجم، باعث شد که حدیث از ارزش واقعی خود انداخته شود».[7]اما یاران و اصحاب اهل بیت(علیهم السلام) از همان آغاز پیدایش تشیع و زیر نظر دقیق پیشوایان معصوم، میراث حدیثی و معرفتی شیعه را با دقت و امانت و پاکی تدوین نمودند و با معیاری که اهل بیت(علیهم السلام) در اختیار آنها قرار داده بودند، توانستند احادیث معتبر را از غیرمعتبر تمییز دهند و آن معیار همان «سفارش امامان شیعه درباره عرضه اخبار و احادیث بر قرآن» بود؛ که اگر احادیث ما با قرآن موافق بود، به آن عمل کنید وگرنه آنها را کنار بگذارید.
هم اکنون مذهب غنی شیعه برخوردار از میراث معرفتی گرانمایه ای در اصول و فروع دین است که از زمان صدر اسلام تا آغاز غیبت کبری بیش از 250 سال در اختیار او قرار گرفته و دانشمندان سخت کوش و مجاهد شیعه، مانند: شیخ صدوق و شیخ کلینی و شیخ طوسی و دیگران در حفظ و حراست از این میراث غنی و گران بها نهایت تلاش را کرده اند.
آیا قرآن کریم به فضایل اهلبیت(علیهم السلام) اشاره کرده است؟
فضایل اهلبیت(علیهم السلام) را با ذکر چند مقدمه می توان به اثبات رسانید:
مقدمه اول:
در قرآن کریم می خوانیم:
«إِنَّهُ لَقُرآنٌ کَرِیمٌ. فِی کِتابٍ مَکنُونٍ. لا یَمَسُّهُ إِلاَّ المُطَهَّرُونَ»[8]؛«همانا آن، قرآن کریمی است که در کتاب محفوظی جای دارد و جز پاکان نمی توانند به آن دست یابند».
منظور از «المطهّرون» در آیه شریفه، طهارت از حَدَث و با وضو بودن نیست؛ در این صورت میبایست «لایمسُّه الاّ المتطهّرون یا المطِّهرون» باشد، در حالی که آیه شریفه «المطهَّرون» اسم مفعول از «تطهیر» است؛ یعنی آنهایی که از پلیدیها پاک و مطهّر شدهاند. بر طبق این آیه، تنها «مطهَّرون» به حقیقت و ژرفای قرآن کریم راه دارند.[9]مقدمه دوم:
در این که مطهّران چه کسانی اند؟ باز به قرآن مراجعه می کنیم؛ خداوند متعال می فرماید:
«إِنَّما یُرِیدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اهل البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهِیر»[10]؛«همانا خدا چنین می خواهد که هر رجس و پلیدی را از شما خانواده نبوّت دور سازد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند.»
در این آیه شریفه، مصداقِ مطهّران مشخص و معین شده است؛ آنان کسانی جز اهلبیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیستند.
مقدمه سوم:
با مراجعه به روایات فریقین شیعه و سنی پی می بریم که مقصود از «اهلبیت(علیهم السلام)» در آیه شریفه، پیامبر اکرم، علی، فاطمه، حسن و حسین(علیهم السلام) می باشند.[11] اگر چه حصر در آیه اضافی است در مقابل همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و بقیه صحابه، تا آن ها از شمول آیه خارج گردند؛ در نتیجه آیه تطهیر شامل بقیه اهلبیت(علیهم السلام) از دوازده امام نیز می شود.
از مجموع این مقدمات استفاده می شود که اهلبیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) مرجع دینی مردم بوده و بر مردم امامت دارند و بیانات آنان در ذیل آیات حجّت است.
این مطلب با سه آیه دیگر نیز به اثبات رسیده و مضمون آیه «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ المُطَهَّرُونَ» را تأیید می کند. خداوند متعال می فرماید:
«وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَستَ مُرسَلاً قُل کَفی بِاللهِ شَهِیدا بَینِی وَبَینَکُم وَمَن عِندَهُ عِلمُ الکِتابِ»[12]؛ «آن ها که کافر شدند و می گویند [تو پیامبر نیستی] بگو: کافی است که خداوند و کسی که علم کتاب [و آگاهی بر قرآن] نزد او است، میان من و شما گواه باشند.»
بر طبق روایات رسیده از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در ذیل آیه، «وَمَن عِندَهُ عِلمُ الکِتابِ»؛ «کسی که علم کتاب نزد اوست» بر علی(علیه السلام) تطبیق داده شده است.
ابوسعید خدری گوید که از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره «وَمَن عِندَهُ عِلمُ الکِتابِ» پرسیدم؛ حضرت در پاسخ فرمودند: «ذاک أَخی علی بن ابی طالب»؛ «این برادر من علی بن ابی طالب است»[13]اگر این آیه کریمه سوره رعد را در کنار این آیه سوره نمل قرار دهیم که می فرماید:
«قالَ الَّذِی عِندَهُ عِلمٌ مِنَ الکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبلَ أَن یَرتَدَّ إِلَیکَ طَرفُکَ»[14]؛ «آن کس که دانشی از کتاب داشت، گفت: من آن را (تخت بلقیس) پیش از آن که چشم بر هم زنی نزد تو می آورم»
می فهمیم که جایگاه علمی امام علی(علیه السلام) چه جایگاه والا و سترگی است، زیرا کسی مثل آصف بن برخیا که «علمٌ من الکتاب» داشت و برخی از علم کتاب را به او داده بودند، توانست تخت بزرگ بلقیس را در یک چشم بر هم زدن از آن سرزمین دور نزد حضرت سلیمان(علیه السلام) احضار کند، اگر قسمتی از علم کتاب چنین اثر شگفت انگیزی دارد پس اگر همه علم کتاب نزد کسی همچون امیرمؤمنان علی(علیه السلام) باشد چه آثار خارق العاده ای خواهد داشت.
و نیز می فرماید:
«بَل هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا العِلمَ…»[15]؛«… ولی این آیات روشنی است که در سینه دانشوران جای دارد…»
«… ثُمَّ أَورَثنَا الکِتابَ الَّذِینَ اصطَفَینا مِن عِبادِنا…»[16]؛«… سپس این کتاب [آسمانی] را به گروهی از بندگان برگزیده خود به میراث دادیم…»
پی نوشت ها:
[1]. حشر، آیه 7.
[2]. خلاصه عبقات الأنوار حدیث ثقلین، میر حامد حسین هندی، ص 481 و 483.
[3]. سنن الترمذی، ج 10-9، ص 271 و 272.
[4]. شیعه در اسلام، طباطبایی، ص 253 و 254.
[5]. حضرت آیت الله سید علی میلانی در کتاب گرانسنگ «نفحات الأزهار» به طور مستقل و مبسوط در ج 4، حدیث سفینه را از جهت سند و دلالت مورد بازپژوهی قرار داده اند.
[6]. نفحات الأزهار، ج 4، ص 32.
[7]. شیعه (مذاکرات و مکاتبات هانری کربن با علامه طباطبایی)، ص 33.
[8]. واقعه 56، آیات 77-79.
[9]. ر.ک: تفسیر الفخر الرازی، ذیل آیه 79 سوره واقعه.
[10]. احزاب، آیه 33.
[11]. صحیح مسلم، ج 7، ص 130 ؛ سنن ترمذی، ج 5، ص 656 ؛ کتاب المناقب.
[12]. رعد، آیه 43.
[13]. شواهد التنزیل، حسکانی، ج 1، ص 473.
[14]. نمل، آیه 40.
[15]. عنکبوت، آیه 49.
[16]. فاطر، آیات 31-33.