۱۳۹۵/۰۵/۲۱
–
۴۸۶ بازدید
زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
یا امر به معروف در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هم مانند امروز مطرح بود؟ خود پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و یاران یشان چگونه امر به معروف می کردند؟
یات و رویات و مستندات تاریخی به خوبی بازگو کننده آن است که در تاریخ صدر اسلام ین دو فریضه الهی نه تنها فقط از سوی پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، بلکه از سوی تمامی مسلمانان به عنوان یک واجب دینی همچون دیگر واجبات مورد اهتمام بوده است و مسلمانان به اجری ین فریضه ی بزرگ پیبند بوده و اهیمت خاصی بری آن قائل بوده اند و به دلیل دارا بودن همین ویژگی است که خداوند فرموده:
«کُنْتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ»[1]؛«شما بهترین امتی بودید که به سود انسان ها آفریده شده اند؛ (چه ینکه) امر به معروف و نهی از منکر می کنید و به خدا یمان دارید».
«جامعه صالحی که بری اولین بار در مدینه تشکیل شده و سپس تمامی شبه جزیره عربستان را گرفت، عالی ترین جامعه ی بود که در تاریخ اسلام تشکیل یافت، جامعه ی بود که در عهد رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در آن نماز به پا می شد، زکات داده می شد، امر به معروف و نهی از منکر می شد، بی تردید امّت زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، بارزترین مصداق ین یه می باشند»[2]
در دوران پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر چنان بری مسلمانان صدر اسلام نهادینه شده بود که تمامی اقشار آن را می شناختند و به و بهعنوان یکی از اساسیترین احکام اسلام بدان عمل می نمودند تا جیی که هنگامی
«لَمْ تَصْنَعْ شَیئاً کَیفَ تَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَی عَنِ الْمُنْکَرِ إِذَا لَمْ تُخَالِطِ النَّاس »[3]؛ «اگر با مردم در نیامیزی، چگونه امر به معروف و نهی از منکر خواهی کرد؟»
اما مستندات و نمونه هی تاریخی قبل و بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نشان دهنده نهادینه بودن ین فریضه در میان تمامی اقشار مختلف مسلمان دارد که ین امر بیان گر آن است که نه تنها پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان شخصیت اول جامعه اسلامی بلکه عموم مسلمانان به ین فریضه دینی اهتمام داشتند. که در ینجا تنها به دو مورد اشاره می نماییم:
در دوران رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) روزی سلمان به ملاقات ابودرداء رفت، زن او را دید که افسرده حال و پریشان خاطر است. وضع او و خانه اش نامرتب و بههم ریخته بود. از او پرسید: چرا اوضاع چنین است؟ پاسخ داد: برادرت ابودرداء ترک دنیا کرده و به زن و زندگی توجهی ندارد. در ین بین غذیی آوردند، سلمان به ابودرداء گفت: بخور، جواب داد: من روزه ام (روزه مستحبی). سلمان گفت: اگر غذا نخوری، من هم نخواهم خورد. ابودرداء ناچار به خوردن غذا شد. شب فرارسید. سلمان داخل بستر شد. دید ابودرداء بری خواندن دعا و نماز برخاست. سلمان دست او را گرفت و از او خواست بخوابد او هم خوابید. پس از مدتی دومرتبه خواست برخیزد باز سلمان گفت: بخواب، ابودرداء خوابید. ثلث آخر شب فرا رسید. سلمان او را صدا زد و گفت: اکنون برخیز. هر دو برخاستند و به نماز و عبادت پرداختند و سلمان از در نصیحت و ارشاد به وی گفت: خدا بر تو حقّی دارد. خانواده هم بر تو حقّی دارند، حق هر کسی را به صاحبش بده. بعداً سلمان خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و ماجرا را تعریف کرد. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: سلمان راست گفته است.[4]
2. امر به معروف ابوذر غفاری#1740;
ابوذر غفاری که یکی از بهترین شاگردان مکتب نبوی است بر اساس وظیفه امر به معروف و نهی از منکر عثمان – خلیفه سوم- را همواره به کتاب و سنت رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) فرامی خواند و نسبت به حیف و میل بیت المال و بذل و بخشش بی حساب آن به اطرافیان عثمان بارها به او هشدار داد. عثمان که از او به ستوه آمده بود روزی بحث جار و جنجال برانگیزی را با ابوذر در میان کشید و موضعگیری هی ابوذر را علیه حکومت خود و فرماندارش معاویه برشمرد و او را مورد بازخواست قرار داد.
ابوذر گفت: آنچه را من در مورد تو و رفیقت (معاویه) گفته ام از سرنصیحت بوده است.
ابوذر: انگیزه ی برای کار من جز امر به معروف و نهی از منکر نمی یابی.[5]
اعتراض به دیگران
آیا بهتر نیست به جای اعتراض به دیگران و اشکال گرفتن از دیگران، به نماز و روزه خودمان توجه داشته باشیم و کار خودمان را بکنیم؟!
خداوند می فرمید:
«یا یهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیتُمْ»[6]؛«ی کسانی که یمان آورده ید! مراقب خود باشید! اگر شما هدیت یافته ید، گمراهی کسانی که گمراه شده اند، به شما زیانی نمی رساند»
در ابتدا شید چنین به نظر برسد که میان ین یه و دستور «امر به معروف و نهی از منکر» که از دستورات قاطع و واجب اسلامی است یک نوع تضاد وجود دارد،اما درباره برداشت از ین یه مفسران به نکات جالبی اشاره نموده اند:
استقامت در دین
از آنجا که مشرکان بر یین گذشتگان و نیاکان خود پافشاری می کردند در ین یه تأکید می کند گمراهی آنان شما را به تردید و سستی در دین نکشاند به عبارت دیگر یه شریفه در ین مقام است که بفرمید اگر شما خود اهل هدیت باشید ضلالت کفار شما را آسیب نمی رساند.[7]
امر به معروف بخشی از اصلاح خود
علامه طباطبیی در تفسیر این آیه می فرمید:
«دعوت به خدا و امر به معروف و نهی از منکر خود یکی از شؤون به خود پرداختن و راه خدا پیمودن و وظیفه الهی را انجام دادن است، با ین حال چه جی ین است که کسی احتمال دهد یه مورد بحث با یات دعوت به دین و امر به معروف و نهی از منکر منافات دارد یا ناسخ آنها است؟ با ینکه خدی سبحان امر به معروف و نهی از منکر را یکی از مشخصات روحی اسلام بلکه یکی از پیه هیی نامیده که دین خود را بر آن اساس بنا نهاده و استوار ساخته است».[8]
اشاره به شریط تأثیر امر به معروف
ین یه اشاره به شریطی دارد که امر به معروف و نهی از منکر تأثیرگذار نمی شود، در ین صورت بعضی از افراد ناراحت می شوند که با ین حال، تکلیف ما چیست؟ قرآن به آنها پاسخ می دهد که بری شما هیچ جی نگرانی وجود ندارد زیرا وظیفه خود را انجام داده ید، و آنها نپذیرفته اند و یا زمینه پذیرشی در آنها وجود نداشته است، بنابرین زیانی از ین ناحیه به شما نخواهد رسید.740;د.
«وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلی ما أَصابَکَ حَتَّی إِذَا رَیتَ شُحّاً مُطَاعاً وَ هَوًی مُتَّبَعاً وَ إِعْجَابَ کُلِّ ذِی رَی بِرَیهِ فَعَلَیکَ بِنَفْسِکَ وَ دَعْ عَنْکَ أَمْرَ الْعَامَّةِ»[9]؛ «امر به معروف کنید و نهی از منکر، اما هنگامی که ببینید، مردم دنیا را مقدّم داشته و بخل و هوی بر آنها حکومت می کند و هر کس تنها ری خود را می پسندد (و گوشش بدهکار سخن دیگری نیست) به خویشتن بپردازید و عوام را رها کنید»[10]
از مجموع مطالب گفته شده به دست می ید ین یه شریفه نه تنها هیچ گونه تعارضی با دستور امر به معروف و نهی از منکر ندارد بلکه بر هرچه بهتر پیاده شدن ین فریضه دینی در جامعه اسلامی تأکید می ورزد و در هر حال شک نیست که مسئله امر به معروف و نهی از منکر از مهمترین ارکان اسلام است که به هیچوجه نمی توان شانه از زیر بار مسئولیت آن خالی کرد، تنها در موردی ین دو وظیفه ساقط می شود که امیدی به تأثیر آن نباشد و شریط لازم در آن جمع نگردد.[11]
آیه «لااکراه»
یا مجبور کردن دیگران به رعیت حجاب و چیزهی دیگر با یه «لا اکراه فی الدین» در تعارض نیست؟ یا بهتر نیست فرهنگسازی شود و کم کم خودشان وظیفهشان را انجام دهند؟!
بری دست یابی به پاسخ ین سؤال ابتدا بید معنی یه «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ»[12]؛ روشن گردد. بید دانست اعتقاد و یمان از امور قلبی است که اکراه و اجبار در آن راه ندارد، زیرا اعتقاد درونی هر کس مربوط به خود اوست حتی اگر کسی را به گفتن شهادتین مجبور نمیند و او هم بگوید ین گفتن ظاهری، دین نیست و در مقابل اگر کسی را مجبور کنند و کلمه کفر آمیز بگوید، کافر نخواهد بود زیرا یمان و کفر مربوط به زبان نیست و به قلب و باطن بستگی دارد[13] و ین موضوع – یعنی اکراه به پذیرش اعتقادات- با موضوع امر به معروف و نهی از منکر کاملاً متفاوت است؛ چراکه امر به معروف و نهی از منکر در حوزه رفتار عملی افراد در سطح اجتماع مطرح می باشد نه در حوزه اندیشه و بحث علمی، از همینرو درصورتیکه گناهی در سطح اجتماع صورت می پذیرد بر اساس یات دیگر قرآن بید فریضه امر به معروف و نهی از منکر صورت پذیرد و پس از طی نمودن مراتب مختلف آن اگر متخلفی از گناه علنی خود منصرف نگردید با اقدامی عملی جلوی آن منکر گرفته شود زیرا فریضه امر به معروف و نهی از منکر جهت سالمسازی اجتماع است چنان که راننده متخلّف با هر دین و یینی از سوی پلیس جریمه می شود و در صورت لزوم، به اجبار ملزم به اجری قانون می گردد.
مهم آن است که به ین باور برسیم که «منکرات» کرات»
بر سر خودمان خواهد آمد
مگر نمی گویند: هر کس عیب دیگران را بگیرد خودش گرفتار همان می شود! یا امر به معروف و نهی از منکر نیز موجب سرزنش دیگران نمی شود؟! و بر سر خودمان خواهد آمد!؟
در ین باره بید دانست؛ تفاوت هی متعددی میان امر به معروف و نهی از منکر با صفت ناپسند ملامت گری و سرزنش دیگران وجود دارد. برخی از ین تفاوت ها از قرار ذیل می باشد:
ناهی از منکر، مصلح است و در راستی اصلاح فرد و جامعه به مبارزه با منکر برمی خیزد ولی ملامت گر با نیت تخریب، به سرزنش می پردازد.ردازد.
ناهی از منکر خیرخواه و دلسوز فرد خاطی است، در حالی که سرزنش کننده، از روی حسد و کینه چنین می کند.
ملامت گران، فاقد دل پاک و عقل سلیم اند در حالی که ناهیان از منکر با دلی پاک و عقلی سالم به مبارزه با منکرات برمی خیزند.[14]
لذا ین رذیله اخلاقی بید از حوزه رفتاری همه مردم به خصوص آمرین به معروف و ناهیان از منکر خارج گردد. چرا که ین آسیب اخلاقی پیامدهی ناگواری دارد و ممکن است نه تنها نتیجه مطلوب را بری آمر به معروف و ناهی از منکر حاصل نمید بلکه موجب لجبازی و کینه ورزی و پافشاری بر گناه نسبت به سرزنش کننده می شود. همان. همان
«الْافْراطُ فِی الْمَلامَةِ یشُبُّ نارَ اللَّجاجَةِ»[15]؛ «زیاده روی در نکوهش، موجب شعله ور شدن آتش لجاجت می شود».
و یا در بیان دیگری فرموده اند:
«یاکَ انْ تُکَرِّرَ الْعَتْبَ فَانَّ ذلِکَ یغْری بِالذَّنْبِ وَ یهَوِّنُ الْعَتْبَ»[16]؛ «از تکرار ملامت بپرهیز که حرص بر گناه می آورد و سرزنش را بی ارزش می کند».
از همینرو در سیره معصومین(علیهم السلام) می بینیم آنها نیز در حال امر به معروف و نهی از منکر، فرد خطا کار را سرزنش نمی کردند و هر جا که احتمال سرزنش و ملامت می رفت، به صراحت آن را نفی می کردند[17]؛ به عنوان نمونه نقل شده است که امام زین العابدین(علیه السلام) به زهری، یکی از علمی معروف اهل سنّت، نامه ی نوشت و در آن نامه او را امر به معروف و نهی از منکر کرد و در پیان نامه نوشت:
«لَا تَحْسَبْ أَنِّی أَرَدْتُ تَوْبِیخَکَ وَ تَعْنِیفَکَ وَ تَعْییرَکَ لَکِنِّی أَرَدْتُ أَنْ ینْعَشَ اللَّهُ مَا قَدْ فَاتَ مِنْ رَیکَ وَ یرُدَّ إِلَیکَ مَا عَزَبَ مِنْ دِینِک »[18]؛ «گمان نکن می خواهم تو را توبیخ و ملامت کنم و بر تو درشتی روا دارم، بلکه می خواهم خداوند، ری و نظر و بینش صحیح و نیز آن مقدار از دینت را که از دست داده ی، به تو بازگرداند».
با توجه به آنچه گفته شد معلوم می شود امر به معروف و نهی از منکر فریضه ی الهی است که انسان جهت بازداشتن از منکرات با نیت الهی و بر اساس مراتب و تکالیف شرعی از سوی دین انجام می دهد و با سرزنش دیگران متفاوت است.
درگیری ها!
با توجه به درگیری ها و مشاجرات لفظی،یا پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان(علیهم السلام) خودشان هم در عمل، اهل امر به معروف و نهی از منکر بودند؟
تمامی معصومین(علیهم السلام) علاوه بر بیان ضوابط و مراتب و ارائه مباحث امر به معروف و نهی از منکر به طور عملی نیز اهتمام فراوان به ین اصل سرنوشت ساز و حساس داشته اند.[19]
نکوهش احتکار
یکی از نمونه هی امر به معروف و نهی از منکر پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) آن بود که در بازار می گشت و محتکران و گرانفروشان را ارشاد می فرمود و بر کارشان نظارت می کرد. در یکی از موارد مردی از قریش بود که به او حکیم ابن حزام می گفتند و شیوه اش ین بود که هرگاه گندم و خواربار وارد مدینه می شد او همه آن را یک جا می خرید. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) گذرش بر وی افتاد او را نصیحت کرده و فرمود:
«یا حَکِیمَ بْنَ حِزَامٍ یاکَ أَنْ تَحْتَکِر»[20]؛ «ی حکیم پسر حزام زنهار از ینکه ارزاق مردم را انبار کنی و به انتظار گران شدن آن باشی».
دفاع از ولایت
حضرت فاطمه(سلام الله علیه) در مقام نهی از منکر برای زنان مدینه فرمود:
«وی بر دوستان دنیا! چرا نگذاشتند حق در مرکز خود بماند و خلافت بر پیههی نبوت بچرخد؛ چرا که آنان خلافت را از خانهی که جبرئیل نازل میشد، به جی دیگر بردند و حق را از علی(علیه السلام) که به مسائل دین و سیاست آگاه بود، گرفتند. سپس آن حضرت یاتی از سورههی اعراف، زمر، رعد، کهف و… را قرائت فرمود».[21]
نکوهش سازش کاری
در جنگ صفین مردی خدمت حضرت علی(علیه السلام) رسید و تقاضی مصالحه کرد تا معاویه و یارانش به شام برگردند و حضرت نیز به همراه سپاهیان خود به عراق باز گردد. حضرت علی(علیه السلام) ضمن رد ین پیشنهاد علت اصرار خود بر ادامه مبارزه را اقامه امر به معروف و نهی از منکر ذکر کرده و فرمود:
«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمْ یرْضَ مِنْ أَوْلِیائِهِ أَنْ یعْصَی فِی الْأَرْضِ وَ هُمْ سُکُوتٌ مُذْعِنُونَ لَا یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَا ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَوَجَدْتُ الْقِتَالَ أَهْوَنَ عَلَی مِنْ مُعَالَجَةِ الْأَغْلَالِ فِی جَهَنَّم »[22]؛ «خداوند از اولیی خود راضی نیست که در هنگام گناه در روی زمین، آنها ببینند و بدانند و ساکت باشند و امر به معروف و نهی از منکر نکنند. از ین جهت جنگ را بر خودم آسان تر از تحمل غُل هی جهنم یافتم».
نکوهش سخن چینی
امام حسن(علیه السلام) به کسی که سخن چینی و غیبت کرده بود؛ در بیانی زیبا و به طور غیرمستقیم وی را متوجه اشتباهش نموده و به او فرمود:
«أَلْقَیتَنِی فِی تَعَبٍ أُرِیدُ الْآنَ أَنْ أَسْتَغْفِرَ اللَّهَ لِی وَ لَه »[23]؛ «تو مرا به زحمت انداختی (از ین که غیبت یک مسلمان را شنیدم) بید درباره خود استغفار کنم و (از ین که گفتی آن شخص با بدگویی از من، مرتکب گناه شده) بیستی بری او نیز دعا کنم».
مبارزه با فساد
بارزترین و زیباترین تصویری که از امام حسین(علیه السلام) در امر به معروف و نهی از منکر در طول زمان و بستر زمین، به یادگار، جاودانه و ماندگار گشته است، مبارزه با ظلم و فساد بود.
«وَ أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی(صلی الله علیه و آله و سلم) أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَی عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) »[24]؛ «من نه از روی خودخواهی و نه بری خوش گذرانی (و ارضی هواهی نفسانی) از مدینه خارج می شوم و نه بری فساد گستری (و تباهی دیگران) و ظلم و ستم. ین تصمیم را گرفته ام. هدف من از ین حرکت، اصلاح طلبی در امت جدّم محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) است. می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و مطابق روش و سیره جدّم پیامبر و پدرم علی بن ابی طالب عمل کنم».
رازداری
امام سجاد(علیه السلام) به فرد سخن چین فرمود:
«سوگند به خدا حقّ برادر خود را حفظ نکردی، زیرا او تو را امین دانسته، (و رازی با تو گفته) ولی تو به او خیانت کردی و حرمت مرا هم نگاه نداشتی، زیرا چیزی را به من گفتی که نیازی به شنیدنش نداشتم، سپس فرمود: «أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ نَقَلَةَ النَّمِیمَةِ هُمْ کِلَابُ النَّار»[25]؛ «مگر نشنیده ی که سخن چین ها سگ هی دوزخ اند؟» ضمنا به آن شخص بگو به زودی مرگ همه ما را می گیرد و در گور جی خواهیم گرفت و در قیامت وعده گاه و حاکم بین مردم، خداوند است».
کار و تلاش
محمد بن منکدر (از دانشمندان اهل سنّت) می گوید: باور نداشتم علی#1740;بنالحسین (امام سجاد(علیه السلام)) فرزندی به یادگار گذارد که فضل و دانشش مانند خود او باشد، تا ین که پسرش محمد بن علی (امام باقر(علیه السلام)) را دیدم من خواستم او را موعظه کنم و پند و اندرز دهم امّا او مرا موعظه کرد اصحابش گفتند: به چه چیز (و چگونه) تو را موعظه کرد؟
من در ساعتی از روز که هوا بسیار گرم بود، به قصد اطراف مدینه بیرون رفتم و در راه به محمد بن علی (امام باقر(علیه السلام)) برخورد کردم، در حالی که از شدت تلاش و کار خسته شده بود به او گفتم: اگر اکنون مرگ تو فرا رسد و در ین حال باشی چه خواهی کرد؟ آن جناب روی پی خود یستاد و فرمود:
محمدبن منکدر می گوید گفتم: خدیت رحمتت کند، من می خواستم تو را موعظه کنم امّا تو مرا پند دادی.[26]
موسیقی
مردی خدمت امام صادق(علیه السلام) رسید و عرض کرد: پدر و مادرم به فدیت، همسیه هیی دارم که کنیزان آوازه خوانی دارند، می خوانند و می نوازند. گاهی به دست شویی می روم و صدی آنان را می شنوم و به همین خاطر نشستن خود را طولانی می کنم!! کنم!!
«إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُل»[27]؛ «همانا هر یک از گوش و چشم و دل، مورد پرسش (و سؤال) واقع خواهد شد (و انسان مورد بازخواست عمل کرد آنان قرار خواهد گرفت)».
سپس امام(علیه السلام) به او فرمود: برخیز و غسل کن و نماز (مستحبّی و توبه) بخوان زیرا بر کار بزرگی اقدام کرده ی، اگر در ین حال مرگ تو فرامی رسید در بدحالی بودی. خدا را حمد و ثنا کن و از هر کاری که خدا آن را خوش ندارد و تو انجام داده ی توبه کن، زیرا خداوند کار زشت و قبیح را خوش ندارد، و تو کار زشت و قبیح را به اهلش واگذار، چه ین که هر کاری (از خوب و بد) اهل و طرف دارانی دارد.[28]
نکوهش قطع رَحِم
شخصی به نام یعقوب در مکّه خدمت امام کاظم(علیه السلام) می رسد. امام تا نگاهش به او افتاد فرمود:
«ی یعقوب تو دیروز به ین جا (مکّه) وارد شدی و بین تو و برادرت در فلانجا نزاع و درگیری واقع شد و کارتان به جیی رسید که همدیگر را دشنام دادید. ین طریقه و روش ما نیست، دین ما و پدران ما بر ین (دشمنی و اختلاف) نیست. «فَلَا نَأْمُرُ بِهَذَا أَحَداً مِنْ شِیعَتِنَا فَاتَّقِ اللَّهَ»[29]؛ «ما به کسی ینگونه کارها را توصیه نمی کنیم، از خداوند یگانه بی شریک بپرهیز»
نکوهش اسراف
روزی غلامان حضرت امام رضا(علیه السلام) میوه ی را نیم خورده بیرون انداخته بودند. امام(علیه السلام) ناراحت شد و به آنان فرمود:
«إِنْ کُنْتُمْ اسْتَغْنَیتُمْ فَإِنَّ النَّاسَ لَمْ یسْتَغْنُوا أَطْعِمُوهُ مَنْ یحْتَاجُ إِلَیهِ »[30]؛ «اگر شما سیر شدهید و به آن نیازی ندارید، عدّه ی از مردم به ین میوه محتاجند؛ آن را به کسانی که نیاز دارند، بدهید».
رعیت تقوی علمی
هنگامی#1740;
«یا عَمِّ اتَّقِ اللَّهَ اتَّقِ اللَّهِ إِنَّهُ لَعَظِیمٌ أَنْ تَقِفَ یوْمَ الْقِیامَةِ بَینَ یدَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَیقُولَ لَکَ لِمَ أَفْتَیتَ النَّاسَ بِمَا لَا تَعْلَمُ»[31]؛ «عمو جان از خدا بترس ین کار خیلی سخت است که در روز قیامت به پیشگاه پروردگار بیستی، از تو بازخواست کند که چرا بری مردم فتوی دادی با ینکه اطلاع نداشتی».
موعظه حاکم!
امام هادی(علیه السلام) را نزد متوکل بردند در حالی که متوکل مشغول شراب خوردن بود. موقعی امام وارد شد که جام در دست متوکل بود. همین که چشمش به یشان افتاد عظمت و هیبت امام او را فراگرفت و بی اختیار حضرت را احترام کرد و در کنار خود نشاند و جام شرابی را که در دست داشت به آن حضرت تعارف کرد، امام سوگند یاد کرد و فرمود: به خدا گوشت و خون من آلوده شراب نشده، مرا معذور معذوردار متوکل گفت: بریم شعری بخوان.
امام فرمود: من زیاد شعر از حفظ ندارم.
امام اشعاری[32] خواند که ترجمه آن ها چنین است:
(زمام داران جهان خوار و مقتدر) بر قله کوهسارها شب را به روز آوردند؛ در حالی که مردان نیرومند از آنان پاسداری می کردند؛ ولی قله ها نتوانستند آنان را (از خطر مرگ) برهانند. آنان پس از مدت ها عزت، از جیگاه هی امن به زیر کشیده شدند و در گودال ها (گورها) جیشان دادند؛ چه منزل و آرامگاه ناپسندی! پس از آن که به خاک سپرده شدند، فریادگری فریاد برآورد: کجاست آن دست بندها و تاج ها و لباس هی فاخر؟ کجاست آن چهره هی در ناز و نعمت پرورش یافته که به احترامشان پرده ها می آویختند (بارگاه و پرده و دربان داشتند)؟ گور به جی آنان پاسخ داد: اکنون کرم ها بر سر خوردن آن چهره ها با هم می ستیزند.
تأثیر کلام امام چنان بود که متوکل به سختی گریست؛ چنانکه ریشش، تر شد و دیگر مجلسیان نیز گریستند. متوکل جام را بر زمین زد و دستور داد بساط شراب را جمع کنند و مبلغ چهار هزار دینار به امام تقدیم کرد و امام را با احترام به منزل خود بازگرداند.[33]
شیوه غیرمستقیم
یکی از فیلسوفان معاصر امام حسن عسکری(علیه السلام) فردی است به نام «اسحاق کندی» که در عراق اقامت داشت. او کتابی به نام «تناقض هی قرآن» را تألیف کرد. وی مدت هی زیادی در منزل نشسته و گوشه نشینی اختیار کرده و خود را به نگارش آن کتاب مشغول ساخته بود. روزی یکی از شاگردان او به محضر امام حسن عسکری(علیه السلام) شرفیاب شد. هنگامی که چشم حضرت به او افتاد فرمود: رمود:
یا در میان شما مردی رشید وجود ندارد که گفته هی استادتان «کندی» را پاسخ گوید:
شاگرد گفت: ما همگی از شاگردان او هستیم و نمی توانیم به اشتباه استاد اعتراض کنیم .
امام(علیه السلام) فرمود: اگر مطالبی به شما تلقین و تفهیم شود می توانید آن را بری استاد خود نقل کنید؟
شاگرد گفت: آری.
امام(علیه السلام) فرمود: از ین جا که برگشتی به حضور استاد برو و با او به گرمی و محبت رفتارنما و سعی کن با او انس و الفت پیدا کنی. هنگامی که کاملاً انس و آشنیی رخ داد به او بگو مسئله ی بری من پیش آمده است که غیر از شما کسی شیستگی پاسخ آن را ندارد و آن مسئله ین است که یا ممکن است گوینده قرآن از گفتار خود معانی ی غیر از آنچه شما حدس می زنید، اراده کرده باشد؟ او در پاسخ خواهد گفت: بلی ممکن است چنین منظوری داشته باشد.
شاگرد به حضور استاد رسید و طبق دستور امام رفتار نمود تا آن که زمینه بری طرح مطلب مساعد گردید. سپس سؤال امام را به ین نحو مطرح ساخت: ساخت:
یا ممکن است گوینده سخنی بگوید و از آن مطلبی اراده کند که به ذهن خواننده نیید؟ و به دیگر سخن مقصود گوینده چیزی باشد مغیر با آنچه در ذهن مخاطب است؟
فیلسوف عراقی با کمال دقت به سؤال شاگرد گوش داد و گفت: سؤال خود را تکرار کن. شاگرد سؤال را تکرار کرد.
شاگرد گفت: چه یرادی دارد که چنین سؤالی به ذهن خود من آمده باشد؟ باشد؟
استاد گفت: نه هنوز زود است که تو به چنین مسائلی رسیده باشی بگو از کجا ین سؤال را یاد گرفته ی؟
شاگرد حقیقت را گفت و ین که از امام حسن عسکری(علیه السلام) آن را آموخته است.
آن گاه استاد با پی بردن به اشتباهات خود دستور داد آتشی روشن کردند و آنچه را درباره تناقض هی قرآن نوشته بود سوزاند![34]
وفای به عهد
امام زمان زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
«اگر پیروان ما – که خداوند آنان را در اطاعت توفیق دهد – دل هی خود را در وفاء به عهد و پیمانی که بر آنان است یگانه سازند برکت و شرف دیدار ما از آنان به تأخیر نمی افتد و سعادت مشاهده ما را زودتر خواهند یافت. چیزی که ما را از شیعیان محبوس و آنان را از دسترسی به ما دور ساخته است آن کارهیی است که از آنان به ما می رسد و موجب ناراحتی ما را فراهم می سازد و ما آن اعمال را از آنان نمی پسندیم».[35]
اوضاع و احوال دانشگاه ها!
به نظر من با توجه به اوضاع و احوال دانشگاه ها تأثیرگذاری امر به معروف خیلی مشکله! تکلیف ما چیست؟
بری فراهم نمودن زمینه هی تأثیر نیز دو کار لازم است؛
اول: شناخت موانع تأثیرگذاری و برطرف نمودن آنها
یکی از مهم مهم
رعیت مراتب
رعیت مراتب، اصل مهمی است که از جنبه هی اخلاقی و روانی خاصی برخوردار است. بی توجهی به ین اصل، امر و نهی را کم رنگ یا دشوار می سازد. به کارگیری مراتب و مراحل بالاتر در صورت کافی بودن مراتب پیین، امر و نهی دینی را با فشار بیشتر و در نتیجه لج بازی با عکس العمل منفی گنه کار روبهر روبه
برخوردهی سلیقه ی
آنچه بید در امر و نهی دینی مورد توجه قرار گیرد بیدها و نبیدهی شرعی و عقلی است. اما اگر با اعمال سلیقه ها و حب و بغض هی شخصی درآمیزد قداست امر و نهی دینی از بین می رود و اثرگذاری آن به دشواری می گرید. در حالی که بید به مسائل جزیی و جانبی حساسیت نورزد که چه بسا ین حساسیت ها سبب ترک واجب یا انجام گناه گردد.
بی توجهی به زمان و مکان
برخی از امر و نهی هی غیرموفق ریشه در انتخاب مکان یا زمان آنها دارد. انتخاب زمان یا مکان نامناسب لجاجت و پرخاش گری گنه کار را به همراه دارد. گاهی نهی از منکر دربین دوستانش غرور و مخالفت او را ظاهر می کند اما همین تذکر اگر در خلوت صورت پذیرد عکس العمل منفی او را به همراه ندارد ضمن ینکه تأثیرات مطلوبی را به همراه دارد.[36]
دوم: شناخت روش هی تأثیرگذار و به کارگیری آنها
امام خمینی با تصریح به ین1740;نکه بری تأثیر بید از راه هی مختلف استفاده کرد، به ذکر نمونه هی ذیل پرداخته اند:
1. اگر می داند که تنها با موعظه و تقاضا می تواند به ین هدف برسد بید از ین روش استفاده کند.
2. اگر احتمال می دهد یا می داند که با تکرار امر و نهی تأثیر خواهد داشت بید امر و نهی را تکرار کند.
3. اگر می داند که با اجازه به گناه کوچک تری می تواند جلوی یک گناه بزرگ را بگیرد مثل ینکه دست نامحرم را بگیرد بری ینکه جان او را حفظ کند، بید از ین روش استفاده کند و اجازه ین تخلف و معصیت کوچک تر را بدهد.
4. اگر بداند امر و نهی هر چند در حال حاضر اثری ندارد ولی بری ینده اثر خواهد داشت بید انجام دهد.
5. اگر می داند که امر و نهی نسبت به دیگران مؤثر واقع می شود هر چند بر مخاطب اثر نمی بخشد امر و نهی واجب است.
7. اگر می داند نهی از منکر نه تنها موجب ترک منکر نمی شود بلکه موجب اصرار بیشتر گناه می شود و بداند اگر او را امر به منکر کند آن را ترک می کند درصورتی که محذور دیگر نباشد لازم است به جی نهی از منکر امر به منکر کند!! [چه بسا در مواردی است که طرف لج بازی می کند و با ارتکاب منکر سرش به سنگ می خورد و موجب جلوگیری از تکرار خطا و گناه می شود].[37]
8. ممکن است که اگر کاری به تنهیی انجام پذیرد، تأثیری از خود بر جی نگذارد، اما اگر به صورت جمعی و تشکیلاتی صورت پذیرد، تأثیر خود را خواهد داشت. در ین صورت نمی توان شانه از بار مسئولیت خالی کرد و کنار نشست.[38]
از کجا شروع کنم؟
یکی از احکام اسلامی بسیار مهم امربه معروف و نهی از منکر میباشد. اما من در خصوص ین مسئله احساس سردرگمی میکنم، لذا الان که که دانشجو هستم نمیدانم وظیفهام در ین مورد چیست؟ از کجا و چگونه بید شروع کنم؟ لطفاً من را راهنمیی کنید.
امر به معروف و نهى از منکر، یک واجب مهم اسلامى است که متأسفانه مسلمانان، هم شناخت کافى در مورد آن ندارند و هم بهطور شیسته مورد توجه قرار نگرفته است. حتى در جامعه اسلامى ما، با ین که قرآن و احکام در درجه اول اهمیت قرار دارد، باز هم ین اصل مهم از سوی اقشار مختلف جامعه مورد غفلت و کم مهرى واقع شده و توجه کافى بدان نشده است و همین امر موجب شده تا افرادی که قصد اقامه ین فریضه دینی را دارند دچار سردرگمی گردند.
سردرگمی در اجری امر به معروف و نهی از منکر به سه عامل عمده بازگشت می#1740;
اول: عدم آگاهیهی لازم پیرامون مصادیق معروف و منکر، احکام، شریط و مراتب امر به معروف و نهی از منکر است .[39]
دوم: چگونگی ورود به انجام ین فریضه الهی و به تعبیر دیگر ینکه از کجا بید شروع کنند.
سوم: گاهی نیز منشأ سردرگمی عدم شناخت نسبت به روشها و شیوههی امر به معروف میباشد.[40]
مهمترین راه بری برطرف نمودن عوامل سردرگمی، افزیش بصیرت و آگاهیهی لازم پیرامون احکام، مراتب و شیوههی مختلف امر به معروف و نهی از منکر میباشد که در ین زمینه علاوه بر رساله مراجع تقلید میتوانید به کتابهی متعددی که به تبیین روشهی کاربردی و تأثیرگذار پرداخته است مراجعه نمیید.[41]
پس از فراگیری مقدمات علمی و کسب آگاهی#1740;هی لازم زمینه بری اقدامات عملی فراهم میگردد که نقطه آغاز ورود به ین مرحله نیز می
اول. شروع از خود
الف. قائل شدن حق امر و نهی بری خود
برخی امر به معروف و نهی از منکر را دخالت در امور دیگران می پندارند و به خود اجازه ورود به ین حوزه را نمی دهند
«وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ»[42]؛ «مردان و زنان بیمان، ولىّ(و یار و یاور) یکدیگرند؛ امر به معروف، و نهى از منکر مى کنند»
گذشته از ینکه نقش هر مسلمان در تعیین سرنوشت جامعه و تعهدی که بید در پذیرش مسؤولیت های اجتماعی داشته باشد، یجاب میکند که او ناظر و مراقب همه اموری باشد که پیرامون وی اتفاق می
لذا یکی از مهمترین دغدغههی هر مؤمنی بید امر به معروف و نهی از منکر باشد و به سادگی از کنار منکرات عبور نکند و حتی در مواقعی که امکان برقراری ارتباط و صحبتهی مفصل با فرد خطاکار وجود ندارد – مانند زمانی بهوسیله خودرو در حال عبور میباشد- به نوعی انزجار خود را از گناه صورت گرفته نشان دهد بهعنوان نمونه در یک جمله کوتاه و رسا اشتباه بودن عمل فرد خطاکار را به وی تذکر دهد کما ینکه سیره امام صادق(علیه السلام) ینگونه بود، بهگونهی که هرگاه به جماعتی برخورد میکرد که با یکدیگر نزاع داشته و دشمنی میورزیدند، از آنها نمیگذشت مگر ینکه با صدی بلند سه بار میفرمود: «اتقوا الله».[43]
و یا اگر حتی امکان نهی از منکر در ین حد وجود ندارد با عبوس کردن چهره از عمل صورت گرفته اعلان انجزار نمیید هماند همانگونه که حضرت علی(علیه السلام) از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل نموده «أَمَرَنَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله و سلم) أَنْ نَلْقَى أَهْلَ الْمَعَاصِی بِوُجُوهٍ مُکْفَهِرَّة»[44]؛ «پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) امر فرمود که ما با گناهکاران، عبوس و ترش روى برخورد نمییم.»
ب. پالیش رذیل اخلاقی از خود
ناگفته پیداست که تأثیر کلام ما، زمانى بیشتر است که خود گرفتار منکر نباشیم و به آنچه سفارش مى کنیم، ابتدا خودمان عمل کرده باشیم.
«یهَا النَّاسُ إِنِّی وَ اللَّهِ مَا أَحُثُّکُمْ عَلَى طَاعَةٍ إِلَّا وَ أَسْبِقُکُمْ إِلَیهَا وَ لَا أَنْهَاکُمْ عَنْ مَعْصِیةٍ إِلَّا وَ أَتَنَاهَى قَبْلَکُمْ عَنْهَا»[45]؛« اى مردم! سوگند به خدا من شما را به هیچ طاعتى وادار نمى کنم مگر آن که پیش از آن خود، عمل کرده ام، و از معصیتى شما را باز نمى دارم جز آن که پیش از آن، ترک گفته ام.»
آرى! آئینه زمانى مى تواند زشتى و زیبیى را نشان دهد که خودش گرد و غبار نداشته باشد. البته، عمل، رمز موفقیت است و نه رمز وجوب یعنى کسى به بهانه ینکه خود صالح نیستم، پس امر به معروف و نهى از منکر بر من واجب نیست، نمى تواند از زیر بار مسئولیت شانه خالى کند.[46]
دوم. شروع از خانواده و فامیل
از آنجا که روابط عاطفی بین اعضی خانواده زمینههی مناسبی را جهت امر و نهی دینی فراهم مینمید یکی از بهترین نقاط شروع امر به معروف و نهی از منکر اعضی خانواده و بستگان میباشد. شید از همینرو است که پیامبر اسلام در ابتداى بعثت مأمور مى شود که بستگان نزدیکش را هشدار دهد[47]و در جیی دیگر خداوند متعال به پیامبر چنین دستور داده است:
«یا یهَا النَّبِىُّ قِلْ لَازْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِسآءِ الْمُوْمِنِین»[48]؛ «اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو.»[49]
با ین تأثیر چه خوب است که امر به معروف و نهی از منکر را از کانون گرم خانواده و بستگان آغاز نمود. نمود.
شخصی از امام صادق(علیه السلام) پیرامون ین یه که خداوند متعال که فرموده است: «قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نار»؛ «خود و خانواده خویش را از آتش نگه دارید»سؤال نمود که چگونه خانواده خود را از ین آتش حفظ کنیم؟ امام(علیه السلام) در پاسخ فرمود:
«تَأْمُرُهُمْ بِمَا أَمَرَ اللَّهُ وَ تَنْهَاهُمْ عَمَّا نَهَاهُمُ اللَّهُ فَإِنْ أَطَاعُوکَ کُنْتَ قَدْ وَقَیتَهُمْ وَ إِنْ عَصَوْکَ کُنْتَ قَدْ قَضَیتَ مَا عَلَیک »[50]؛ «به آنچه خدا فرمان داده امر کند و از آنچه آنها را نهی نموده بر حذر دارد، پس اگر او را پیروی کردند، محققاً اهل خود را از آتش حفظ نموده است و اگر سرپیچی کردند، محققاً اهل خود را از آتش حفظ نموده است و اگر سرپیچی نمودند، وظیفهات را انجام دادهی».
مسلماً اگر تمامی والدین بر اساس ین دستور الهی به وظیفه خود عمل می#1740;کردند بسیاری از منکرات شیع جامعه فعلی ما همچون بدحجابی، پخش موسیقیهی غیر شرعی و آزار دهند از سوی برخی رانندگان وسیل نقلیه که اکثر آنها نیز جوانان و نوجوانان میباشند به حداقل خود میرسید.
سوم. شروع از دوستان و همسایگان
گاهی روابط افراد به دلیلی همچون دوستی و یا همسیگی به قدری به هم نزدیک می#1740;شود که حتی از روابط خانوادگی نزدیکتر و مستحکمتر میگردد. وجود چنین روابطی شریط بسیار مساعدی را جهت انجام امر به معروف و نهی از منکر فراهم مینمید و ین فرصت میتواند نقطه شروع خوبی بری علاقهمندان به ین فریضه دینی باشد.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)
سپس پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: من ین همسیگان بى تفاوت را تحت تعقیب و عقوبت قرار خواهم داد.[51]
شیوه های امر به معروف
طریقه صحیح امر به معروف و نهی از منکر را توضیح دهید. از چه شیوه و روش هیی می توانیم امر به معروف و نهی از منکر نمییم به گونه ی که مؤثر واقع شده و نتیجه عکس ندهد؟
در امر به معروف و نهی از منکر، آنچه بسیار مهم است، اطّلاع و توجّه به شیوه هی امر و نهی است؛ زیرا چه بسا به کارگیری یک شیوه نادرست موجب شود که امر به معروف و نهی از منکر، بی نتیجه بماند، یا خدی نخواسته، در طرف، اثر معکوس بر جی گذارد.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در ین باره می فرمید:
«مَنْ عَمِلَ عَلَی غَیرِ عِلْمٍ کَانَ مَا یفْسِدُ أَکْثَرَ مِمَّا یصْلِح »[52]؛ «کسی که جاهلانه، دست به اقدامی بزند، مفاسد کارش بیش تر از مصالح آن خواهد بود».
امر و نهی ساده
یکی از مؤثرترین روش هی امر به معروف و نهی از منکر که مورد غفلت عموم مردم جامعه گردیده امر و نهی ساده می باشد. در ین شیوه امر به واجب و نهی از حرام در قالب جمله ی ساده مانند: «ین کار واجب دینی است و بید انجام شود» و یا «ین کار شما حرام و خلاف است انجام ندهید» صورت می پذیرد.
مقام معظم رهبری در خصوص یـن روش مهـم و تأثیرگــذاری فراوان آن فرموده اند:
«بعضی جوانان به ما نامه می نویسند که اجازه بدهید ما با ین تظاهرات منکراتی، مقابله و مبارزه کنیم. خیلی خوب، مقابله بکنید؛ اما چهطور؟ بریزید، طرف مقابل را تکه پاره کنید؟! نه، ین نیست. حرف بزنید، بگویید؛ یک کلمه بیشتر هم نمی خواهد؛ لازم نیست یک سخنرانی بکنید. کسی که می بیند خلافی را مرتکب می شود دروغ، غیبت، تهمت، کینه ورزی و یا پوشش نامناسب و حرکت زشت دارد یک کلمه ی آسان بیشتر نمی خواهد؛ بگویید «ین کار شما خلاف است، نکنید»؛ لازم هم نیست که با خشم همراه باشد. شما بگویید، دیگران هم بگویند، گناه در جامعه خواهد خشکید».
«بعضی گفته اند که بید احتمال تأثیر وجود داشته باشد، من می گویم احتمال تأثیر همه جا قطعی است مگر در نزد حکومت هی قلدر، قدرتمند و سلاطین. آنهیند که البته حرف حساب به گوششان فرو نمی رود و اثر نمی کند. اما بری مردم، حرف اثر دارد».[53]
نقاط مثبت
در امر و نهی سعی شود نخست نقاط مثبت و خوبی ها گفته شود وآن گاه امر و نهی شود. مثل اشاره به نمرات خوب او، همّت بالی وی، و مرتب بودنش، هنرمند بودنش و…
آگاهی بخشی
روحیه برخی بهگونه ی است که اگر به آنها گوشزد شود، پذیرش بیشتری دارند و به خود می یند. مثلاً کسی که با قیافه ناهنجاری در جامعه ظاهر می شود بگوییم مردم ذهنیت بدی از تو پیدا می کنند و یا به کسی که با نامحرم شوخی می کند، گفته شود: «با هر کلمه ی که با نامحرم شوخی کنیم بید سال ها در قیامت معطل بشویم!» و یا بری او یه و حدیثی خوانده شود. به طور مثال: به زنی که زینت هی خود را آشکار کرده است بگوییم: قرآن می فرمید: «وَ لا یبْدینَ زینَتَهُنَّ»[54]؛ «زنان زینت هی خود را آشکار نکنند».
و به کسی که خود را شبیه غربی ها و یا هر گروه هی منحرف می کند بگوییم: رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُم »[55]؛ «کسی که خود را شبیه گروهی گرداند از آنها خواهد بود.
یا به کسی که با زنی خلوت می کند نظیر آنچه در دفاتر، ادارات، منازل اتفاق می افتد، بگوییم: پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«لَا یخْلُوَنَّ رَجُلٌ بِامَرَأَةٍ فَإِنَّ ثَالِثَهُمَا شَیطَان »[56]؛ «مردی با زنی خلوت نکند که سومی آنها شیطان خواهد بود».
عدّه ی هستند که ذکر یک فتوا از مراجع تقلید در آنها تأثیر خوبی می گذارد.گذارد.
طرح سؤال
امر به معروف به شیوه سؤالی از ظرافت هی خاص و امتیازهی قابل توجهی برخوردار است البته سؤال بید از ابعاد مختلفی کارشناسی شده باشد و جهات دینی، روان شناختی، اجتماعی ادبی آن مورد توجه قرار گیرد تا آثار سازنده ی را در گنهکار پدید آورد. به طور مثال به او بگوید: یا شما می دانید دروغ از گناهان بزرگ است؟
خود اظهاری!
گاهی موقعیت گنه کار بهکار بهگونه ی است که به هر دلیل نمی توان او را امر و نهی کرد. به طور مثال از سنین بالیی برخوردارند یا عناوین و مقام خاص یا از اعتبار قابل توجهی برخوردارند در ین صورت بهترین شیوه آن است که تذکر ما به روش خود اظهاری باشد یعنی نظر او را درباره ی گناهی که می کند یا واجبی که به آن عمل نمی کند به طور غیرمستقیم جویا شویم.
مثلاً به کسی که نماز نمی خواند بگوییم: یکی از دوستان یا اقوام ما نماز نمی خواند به نظر شما به او چه بگوییم که ین واجب الهی را انجام دهد؟
یا به زنی که حجاب دینی را رعیت نمی کند بگوییم: به نظر شما یک خانم مسلمان که به سن تکلیف رسیده است چه اندازه خود را بید بپوشاند که به آنچه خداوند واجب کرده است عمل کرده باشد؟!
در داستانی که در پی می ید به روشنی بهره گیری از شیوه غیرمستقیم مشاهده می شود:
امام حسن و امام حسین(علیه السلام) از جیی عبور می کردند، پیرمردی را دیدند، که وضو می گیرد اما آن را به خوبی (و درستی) انجام نمی دهد. آن دو طرحی ریختند، تا به گونه ی غیرمستقیم او را متوجه سازند و وضوی کامل درست را به او بیاموزانند. هر دو به ظاهر با هم بگو مگو کردند و هر یک به دیگری می گفت، من درست وضو می گیرم اما وضو تو درست نیست. به پیرمرد که ناظر ین درگیری ساختگی بود گفتند: بیا بین ما قضاوت و داوری کن، ما هر دو وضو می گیریم. ببین وضوی کدام یک از ما درست تر است؟
سوژه سازی
گاهی شریط زمانی، مکانی یا ویژگی اشخاص، بهاص، بهگونه ی است، که نمی توان به شکل مستقیم، امر و نهی کرد و شید هم اثر منفی داشته باشد، در ین موارد از شیوه غیرمستقیم استفاده می شود به نمونه هی از ین روش توجه شود:
به طور مثال، در حضور گنهکار با فرد دیگری درباره آثار سوء آن گناه گفت
«صله ارحام و نیکی به پدر و مادر عمر را طولانی می کنند و روزی را زیاد می گردانند».[57]
و یا بگوییم: «خدا وعده داده، جوانی که قدرت انجام گناهی را دارد ولی به خاطر خدا ترک کند، اجر شهید را به او بدهد».
امر به معروف تدریجی
روحیه گنه کاران متفاوت است و ظرفیت آنها از مراتب مختلفی برخوردار است. برخی تحمل ندارند که در یک بار به طور کامل امر به معروف شوند و چه بسا در برابر آن لجاجت کرده و آن را رد کنند اما اگر به تدریج به آنها گفته شود می توانند آن را هضم کرده و بپذیرند.
امر و نهی نوشتاری
گاهی به دلیلی، شریط بری امر به معروف و نهی از منکر زبانی و گفتاری، مناسب نیست، اما یادآوری کتبی و نوشتاری مؤثر است البته در یاداشت کتبی نیز، نرم بودن جملات، پندآمیز بودن، حفظ کرامت و شخصیت مخاطب بید مراعات گردد. از دیگر شیوه ها، نوشتن مقالات سودمند، کتاب ها و پیام هی تبلیغاتی، در راستی تشویق به معروف ها می باشد.
امر و نهی تمثیلی
امر و نهی با محوریت تمثیل و تشبیه انجام گیرد مثلاً بگوییم: جامعه مانند یک کشتی است و اثر مخرّب گناه مثل سوراخ کردن آن است و سوراخ کردن کشتی حتی توسط یک نفر، جان همه مسافران را به خطر می اندازد.
استفاده از الگوها
به طور مثال بری کسی که نسبت به نماز کم اهمیت است از زندگی بزرگانی همچون شهید رجیی بری او گفته شود که می گفت: «به نماز نگو کار دارم به کار بگو وقت نماز است».
رعایت جنسیت
یکی از اموری که لازم است در اجری امر و نهی رعیت شود، تطابق جنسیتی است؛ یعنی بهتر است بانوان، بانوان را، و آقیان، آقیان را امر و نهی نمیند؛ بهویژه در موضوعاتی مثل حجاب رعیت ین موضوع ثمربخش است.[58]
یادآوری نعمت ها
برخی از افراد، بر اثر غفلت زدگی، در انجام واجب ها، سستی می ورزند، یا پاره ی از گناهان را مرتکب می شوند، اگر کسی به آنان یادآوری کند که؛ توانمندی و سلامتی جسم، نعمت هیی است که خداوند به تو ارزانی داشته است، سپاس گزاری از خداوند و شکر نعمت هیش، استفاده درست از آنها است، چه بسا به خود ید و از ناهنجاری ها خودداری کند.
ارائه جایگزین
از دیگر شیوه هی امر به معروف جیگزینی رفتارهی مناسب است که گاه به فردی که عمل نادرستی انجام می دهد، پیشنهاد انجام کار دیگری بدهند. مثلاً اگر در مجلسی که گروهی، گرد هم آمده اند، تا به اصطلاح گپی بزنند و خوش باشند! چنانچه غیبت و بدگویی دیگران را در پیش گیرند، می توان سمت و سوی این گفت
قداست مکان
اگر وقوع گناه در مکان هی مقدسی مثل حرم مطهّر ائمه یا امام زادگان، گلزار شهدا، مسجد، حسینیه، مجلس قرآن و… باشد می توان تقدس مکان را محور بیان قرار داد. مثلاً گفته شود: ینجا حرم ملکوتی امام رضا(علیه السلام) است. امام ناظر من و شماست. رضیت یشان به ین است که در محضرشان چنین خطیی انجام نشود.
قداست زمان
مثلاً اگر در روزهای شهادت ائمه(علیهم السلام) مواجه با گناه کاری شدیم و یا سوار ماشینی شدیم که موسیقی گذاشته با توجه دادن او به ین1740;ن
موقعیت اجتماعی
مثلاً کسی که به شغل مقدس پزشکی، پرستاری و یا دانشگاهی رو آورده باشد، این چنین آغاز کنیم: خوش به حال شما که در لباس پرستاری خدمت می کنید و بعد درباره حجاب به او تذکر بدهیم و یا به دانشجو بگوییم شیسته نیست شما، این رفتار را داشته باشید.
حفظ شخصیت
سعی کنید شخص خطاکار را کنار بکشید و بدون توهین و تحقیر، در خلوت با او صحبت کنید تا جلوی دیگران احساس حقارت و شرمندگی نکند. انتقادمان نسبت به کار شخص باشد نه خود شخص؛ تا احساس شخصیت کند. تا امکان دارد از نام بردن گناه خطاکار به صورت مستقیم خودداری کنید و کار خطا را به طور مستقیم به او نسبت ندهیم مثلاً ین گونه بگوییم: «جالب نیست انسان ین کار را انجام دهد» یا «اگر ین کار و ین خطا صورت نگیرد بهتر است».
مسائل شخصی
مسائل شخصی را در امر به معروف دخالت ندهید و دور از انتقام گیری و با نیت خیر، امر به معروف نمیید تا طرف مقابل شما لجاجت نکند.
انتخاب بهترین زمان
بری انتقاد و امر به معروف، بهترین زمان را انتخاب کنید تا درصد تأثیرگذاری انتقاد شما بیشتر شود. البته طوری نشود که با تاخیر در امر به معروف، هم گناه صورت بگیرد و هم دسترسی به خطاکار بری انتقاد به او امکان نداشته باشد.
هدیه
اگر همراه جملات زیبی خود، هدیه کوچک فرهنگی و معنوی و یا متن زیبا، کتاب مفید و… به او دهید، اثرگذاری امر به معروف شما دوچندان می شود. شود.
در پیان، ذکر ین نکته ضروری است که بری موفقیت و اثرگذاری در امر به معروف و نهی از منکر، حتماً بید از قبل، تمرین ذهنی داشت، حتماً بید در ساعات و وقت هی آزاد خود، شیوه هیی متنوع را در ذهن مرور کنید و حتی با دوستان خود در ین موضوع مباحثه و گفت
سعی کنید قبل از هر امر به معروف و نهی از منکر به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اهلبیت(علیهم السلام) توسل کوتاهی داشته باشید و از یشان بخواهید تا آنچه مؤثر است بر زبان شما جاری نمید.[59]
پی نوشت ها
[1]. آل عمران (3)، یه 110.
[2]. سید محمد باقرموسوى همدانى، ترجمه تفسیر المیزان ، قم ، دفتر انتشارات اسلامى جامعه ى مدرسین حوزه علمیه قم ، 1374 ش ، پنجم ، ج 14، ص547.
[3]. سید فضل الله راوندى ، النوادر للراوندی، قم ، دار الکتاب، بی تا، اول، ص26.
[4]. محمد اسحاق مسعودی، آموزش ملی امر به معروف و نهی از منکر (تکمیلی)، تهران، پیام آزادی، 1388ش، اول، ص154 به نقل از کتاب سلمان محمدی، علی مهاجرانی، ص106.
[5]. بحارالانوار، ج22، ص417.
[6]. مائده (5)، یه 105.
[7]. سید محمدباقر موسوى همدانى، ترجمه تفسیر المیزان ، قم ، دفتر انتشارات اسلامى جامعه ى مدرسین حوزه علمیه قم ، 1374 ش ، پنجم ، ج 6، ص261.
[8]. سید محمدباقر موسوى همدانى، ترجمه تفسیر المیزان ، قم ، دفتر انتشارات اسلامى جامعه ى مدرسین حوزه علمیه قم ، 1374 ش ، پنجم ، ج 6، ص242.
[9]. مصباح الشریعة، ترجمه مصطفوى، متن، ص269.
[10]. تفسیر نمونه، ج 5، ص110- 111.
[11]. همان.
[12]. بقره (2)، یه 256.
[13]. ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص114.
[14]. برگرفته از اخلاق و تربیت اسلامى، ص163.
[15]. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص223.
[16]. همان.
[17]. مهدیه خسروی، شیوه هی امر به معروف و نهی از منکر در مکتب معصومین(علیهم السلام)، قم، نورالسجاد، 1390ش، اول، ص200.
[18]. تحف العقول عن آل الرسول ص276.
[19]. ر.ک: محمد سروش، امر به معروف و نهی از منکر، انتشارات زمزم هدیت، 1386ش، دوم، ص29.
[20]. من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص266.
[21]. بحار الأنوار، ج 43، ص160.
[22]. نصر بن مزاحم المنقرى (م 212)، وقعة صفین، القاهرة، المؤسسة العربیة الحدیثة، الطبعة الثانیة، افست قم، منشورات مکتبة المرعشى النجفى، 1404ق، النص، ص474.
[23]. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 43، ص350.
[24]. بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج 44، ص329.
[25]. إرشاد القلوب إلى الصواب، ج 1، ص118.
[26]. شیخ طبرسى، إعلام الورى بأعلام الهدى ، تهران، اسلامیه، 1390 ق، سوم، ص269.
[27]. اسراء (17)، یه 36.
[28]. من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص80.
[29]. سعید بن هبة الله قطب الدین راوندى، الخرائج و الجرائح، قم ، مؤسسه امام مهدى(عج) ، 1409ق، اول، ج 1، ص307.
[30]. احمد بن محمد بن خالد برقى، المحاسن، قم، دارالکتب الإسلامیة، 1371 ق، دوم، ج 2، ص441.
[31]. بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 50، ص85.
[32]. باتوا علی قلل الاجبال تحرسهم غلب الرجال فلم تنفعهم القلل ؛
و استنزلوا بعد عز من معاقلهم و اسکنوا حفرا یا بئسما نزلوا؛
ناداهم صارخ من بعد دفنهم ین الاساور و التیجان و الحلل ؛
ین الوجوه التى کانت منعمة من دونها تضرب الاستار و الکلل ؛
فافصح القبر عنهم حین ساء لهم تلک الوجوه علیها الدود تقتتل
قد طال ما اکلوا دهرا و قد شربوا و اصبحوا الیوم بعد الاکل قد أکلوا
[33]. بحارالأنوار، ج 50، ص211.
[34]. بحارالأنوار، ج 10، ص392.
[35]. «وَ لَوْ أَنَّ أَشْیاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا یحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا یتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَکْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُم »، (الإحتجاج على أهل اللجاج، ج 2، ص499).
[36]. محمدرضا اکبری، تحلیلی نو و عملی از امر به معروف و نهی از منکر در عصر حاضر، پیام عترت، 1378ش، ششم، ص117- 121.
[37]. سید روح الله خمینی، تحریرالوسیله، ترجمه فارسی، ج1، ص533.
[38]. همان، مسئله 3، ص398.
[39]. بیشتر مباحث گذشته در تبیین همین موضوع بود.
[40]. در پرسش بعدی به تفصیل در ین موضوع را تبیین خواهیم نمود.
[41]. ر.ک:
– معجزهی تذکر زبانی، محمدرضا اکبری، انتشارات پیام آزادی، 1387ش، چهارم
– آموزش ملی امر به معروف و نهی از منکر (تکمیلی)، محمد اسحاق مسعودی، تهران، پیام آزادی، 1388ش، اول
– روشهی کاربردی امر به معروف و نهی از منکر دکتر محمد رضا شرفی / انتشارات پیام آزادی / ستاد احیاء امر به معروف و نهی از منکر /تهران- چاپ دوم- 1387
– جذابسازی امر و نهی، قم، روح الله ولی ابرقویی، مشهور، 1389ش، اول
[42]. توبه (9)، یه 71.
[43]. «کَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا مَرَّ بِجَمَاعَةٍ یخْتَصِمُونَ لَا یجُوزُهُمْ حَتَّى یقُولَ ثَلَاثاً اتَّقُوا اللَّهَ یرْفَعُ بِهَا صَوْتَه » (مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص 50 ).
[44]. وسائل الشیعة، ج 16، ص 143.
[45]. نهج البلاغه، خطبه 175، ص 250.
[46]. محسن قرائتی، امر به معروف و نهی از منکر، تهران، مرکز فرهنگی درسهیی از قرآن، 1376ش، دوم، ص 157.
[47]. وَ انْذِرْ عَشِیرَتَکَ اْلَاقْرَبِین. (شعراء/ 214)
[48]. احزاب/ 59.
[49]. محسن قرائتی، امر به معروف و نهی از منکر، تهران، ص 158.
[50]. الکافی (ط – الإسلامیة)، ج 5، ص 62.
[51]. کنز العمال، ج 3، ص 684.
[52]. بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 74، ص152.
[53]. سخنرانی مقام معظم رهبری در دانشگاه تهران 22/2/77.
[54]. نور (24)، یه 31.
[55]. محمدبن على ابن بابویه، إعتقادات الإمامیة(للصدوق)، محمدعلى بن سید محمد حسنى، تهران ، اسلامیه ، 1371 ش ، اول، متن، ص6.
[56]. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 14، ص266.
[57]. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ صِلَةُ الرَّحِمِ وَ بِرُّ الْوَالِدَینِ یمُدُّ اللَّهُ بِهِمَا فِی الْعُمُرِ وَ یزِیدُ فِی الْمَعِیشَة»؛ مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص 166.
[58]. شیوه هی ارشادی، عبدالرضا خوشنویس، پیام پیشگیری، شماره 28، ص108- 114.
[59]. ر.ک: