۱۳۹۵/۰۴/۰۶
–
۶۰۳ بازدید
سلام عبادات شما قبول باشه انشاالله روایت های که از پیامبر و امامان نقل میشود آیا تاریخ نویس معتبر همان لحظه که میگفتند ایشان مینوشته و نسل به نسل می آمده جلو یا گونه دیگری است و چگونه صحت و غیر صحت بودن احادیث و روایات را تشخیص میدهند
سلام علیکم جهت اطلاع بر چگونگی نقل روایات و اعتبار آن متن ذیل را بخوانید : برای حصول اطمینان نسبت به صدور روایات از ائمه معصومین ابتدا لازم است کیفیت نقل روایات وچگونگی رسیدن این روایات را به دست خودمان بدانیم کیفیت آن اجمالا به این گونه بوده است که معمولا راویان حدیث به خصوص در زمان امام باقر و صادق(ع) سخنانی را که از امامان بدون واسطه یا با واسطه می شنیدند می نوشتند وائمه معصومین نیز آنان را سفارش به نوشتن آن مینمودند . به گونه ای که که تا زمان حضرت عسکری(ع) چهارصد کتاب در زمینه های مختلف جمع آوری شده بود که به اصول اربعماه معروف بوده است این اصول با توجه به اینکه در زمان حضورائمه علیهم السلام نوشته میشده مورد تایید ضمنی ائمه علیهم السلام بوده است ضمن آنکه برخی از آنها برخود ائمه نیزعرضه میشده ومورد تایید صریح آنان قرار میگرفته . بعدها در اوائل غیبت کبری روایات اصول اربعماه و دیگر روایاتی که تا آن زمان موجود بود به صورت منظم و باب بندی شده در کتب اربعه (کافی، من لا یحضره الفقیه، تهذیب، استبصار) و سایر کتب که توسط بزرگان شیعه در این عصر نوشته شد گردآوری شد. علمای شیعه پس از تدوین کتب اربعه و دیگر کتب معروف برای محفوظ ماندن این کتاب ها از تحریف و اطمینان مردم به روایاتی که اشخاص از این کتاب نقل می کرده اند. اجازه نقل حدیث را بین خودشان مرسوم کردند و تنها کسی حدیثش و نسخه اش از کتب حدیث معتبر بود که دارای اجازه نقل حدیث از علمای معروف شیعه بود. به این شکل روایات موجود به دست ما رسیده است. نکته قابل توجه در مورد مجموعه های روایی شیعه این است که تدوین این کتب در زمانی نزدیک به عصر ائمه (ع) بوده است و برای نویسندگان این کتب شواهد وقراین بسیاری موجود بوده که موجب اطمینان انها نسبت به صدور آن میشده این قراین عبارتند از :الف: وجود حدیث در بسیاری از اصول اربعماه که آن را از مشایخشان به طرق متصل به معصوم نقل کرده اند که این اصول در عصر تدوین کتب اربعه متداول بوده است .ب : بودن حدیث در یک اصل و یا دو اصل با طرق و سندهای مختلف معتبر .ج : وجود حدیث در اصلی که انتسابش به یکی از افرادی که اصحاب، اجماع بر تصدیق آنان دارند همچون زراره، محمد بن مسلم فضیل بن یسار و یا اجماع دارند بر تصحیح روایاتی که از آنان به طریق صحیح رسیده است مثل صفوان بن یحیی و یونس بن عبد الرحمن .د : بودن حدیث در یکی از کتبی که میان سلف وثوق و اعتماد به آن شایع بوده است . ( مشرق الشمسین شیخ بهایی ص 26-29)از سویی این کتب در عصر نزدیک به زمان ائمه تدوین شده از مثال کتاب کافی در اواخر غیبت صغری نوشته شده یعنی در زمانی که نایب خاص امام زمان حضور داشته و این کتاب را مرحوم کلینی در بغداد همان شهری که نایب امام حضور داشته نوشته است مبنای نویسندگان این کتب هم بر اخذ از ثقات و افراد مورد اطمینان بوده و یا وجود آن در اصلی که انتساب آن به صاحبش محرز بوده و از مشایخشان به صاحب اصل سند داشته اند و بنای اخذ حدیث از هر کسی نبوده است بنا بر این اگر روایتی را مرحوم کلینی که به تواتر ثقه بودن ایشان برای ما ثابت است از ثقه دیگری نقل کند واو هم به دو سه واسطه تا امام معصوم از ثقات دیگری نقل کند میتوان نسبت به صدور آن از معصوم اطمینان حاصل کرد علاوه بر انچه گفته شد عالمان شیعه باز هم روایات کتب یاد شده را مورد دقت سندی قرار داده وتک تک راویان را تا معصوم از طریق علم رجال بررسی کرده وروایتی مورد توجه آنان است که تمامی راویان آن از کلینی از باب مثال تا امام معصوم همگی ثقه و مورد اطمینان باشند که در این صورت روایت صحیح خواهد بود چون خود کلینی وثاقتش معلوم است و انتساب این کتاب به مرحوم کلینی که در هزار سال قبل نوشته شده نیز معلوم ، سلسله روات کلینی تا امام معصوم نیز از طریق علم رجال معلوم است بنا بر این از طریق علم عادی ثابت می شود روایت از معصوم صادر شده و اما انتساب کتاب به مرحوم کلینی نیز به این شکل است که خود مرحوم کلینی کافی را به افرادی املا کرده و پس از مقابله بر استاد این افراد اجازه از کلینی در نقل کافی داشته اند و افرادی مجاز به نقل بوده اند که از خود کلینی یا شاگردان وی اجازه داشته باشند و این سلسله اجازات در طول تاریخ تا زمان حاضر ادامه داشته یعنی مجتهدان عصر حاضر سلسله اجازاتشان به صورت زنجیرهای به خود مرحوم کلینی می رسد هر چند این اجازات از مقطعی که نسخ کافی زیاد می شود و احتمال تحریف در آن نمی رود کم اثر است و به صورت تشریفاتی است یعنی در زمان گذشته چون احتمال می رفت فردی کافی دیگری به جای کافی اصلی عرضه کند برای جلو گیری از تحریف نیاز به اجازه بود تا افراد مطمئن شوند فرد روایات کافی را بدون تحریف عرضه می کند اما در زمانی که این احتمال متنفی می شود به جهت تعدد نسخ این کتاب اجازه جنبه تشریفاتی بخود گرفته و به نحوی به اجازه اجتهاد تبدیل می شود. صحت روایات از بعد معرفتی :
به اعتقاد ما یکی از شئونات امام حفظ وحی و دین پیامبر از زیاده , نقصان وتحریف است بنا بر این اگر قرار باشد در سخنان ائمه معصومین نیز تحریف در حدی رخ دهد که پیام اصلی دین منحرف شود دیگر امام خاصیت حافظ دین بودن را از دست خواهد داد با توجه به مطالب یاد شده هر چند مدعی نیستیم در روایات هیچ گونه تغییری رخ نداده لکن این تغییرات در حدی نیست که مسیر دین را به گونه ای عوض کرده باشد که طالبان حقیقت نتوانند راه هدایت را از ظلالت تشخیص دهند . از سوی دیگر روایاتی که در کتب اربعه ودیگر مجموعه های روایی معتبر شیعه جمع آوری شده برگرفته از اصول چهارصد گانه ای است که در عصر ائمه علیهم السلام تدوین شده وبسیاری از آنها بر ائمه عرضه شده ومورد تایید آنان بوده و برخی هم که عرضه نشده مورد تایید تلویحی ائمه علیهم السلام بوده چون این اصول تا زمان حضرت عسگری علیه السلام در دست شیعه بوده ومورد عمل آنان و بالفرض اگراین اصول مورد تایید آنان نبود دستور به جمع آوری ونفی آنها از سوی ائمه صادر میشد کتاب کافی که یکی از کتب اربعه است وهمان گونه که گفتیم جمع اوری شده از همین اصول است در اواخر غیبت کبری یعنی زمانی که نایب خاص امام زمان حضور داشته گرد آوری شده و مورد توجه شیعیان قرار گرفته اگر روایات این کتاب مورد تحریف جدی قرار گرفته باشد که این تحریف لطمه به دین بزند وموجب انحراف شیعیان باشد امام زمان که هادی خلق و حافظ دین است باید دستور جمع اوری این کتاب را بدهد و شیعیان را از مراجعه به این کتاب ودیگر کتبی که مورد توجه آنان است منع نماید عدم منع امام از مراجعه به این کتب وتایید تلویحی امام و مجموعه ای از دیگر شواهد وقراین ما را به قطع میرساند که این مجموعه های روایی حتی اگر اجمالا جعل وتحریف نیز در ان صورت گرفته باشد مورد تایید ائمه است وکسی که به این روایات در وظایف دینی خود رجوع نماید مسیر خطایی نرفته و به وظیفه عمل نموده اند ضمن آنکه فقها وعلمای بزرگ شیعه که آشنای با روایات هستند راهها و ملاکهایی برای تشخیص روایات تحریف شده ویا روایاتی که به صورت تقیه از ائمه صادر شده در دست دارند که با این ملاکها میتوانند روایات تحریف شده ویا روایتی که به صورت تقیه از ائمه صادر شده را تشخیص دهند که این ملاکها در کتب اصول مطرح و به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است .
پاسخ به سوال از بعد بررسی روایات :
پس از تدوین جوامع حدیثی شیعه به تدریج اصول اربعماه کنار گذارده شد و این کتب جایگزین اصول شد و از انجا که قراین صحت روایات نزد تدوین کنندگان کتب اربعه و دیگر کتب معتبر در دست علمای بعد نبود به علم رجال و تقسیم بندی حدیث به صحیح ، حسن ، موثق و ضعیف روی آوردند ، فهمیدن صحت و سقم حدیث از دو طریق انجام گرفت :بررسی سند حدیث و بررسی متن آن.
بررسی سند ، نیاز به علم رجال الحدیث و متن آن نیاز به ممارست و آشنایی با احادیث ائمه معصومین و لحن آنان دارد. کسانی که در حد اجتهاد هستند و یا کسانی که به صورت تخصصی در رجال و حدیث کار کرده اند می توانند صحت و سقم حدیثی را تشخیص بدهند .
باید توجه داشت که عالمان دین به سادگى تسلیم هر سخن منسوب به معصومین(ع) نمى شوند؛ بلکه از طرق گوناگونى، سخنان نقل شده را مورد ارزیابى قرار مى دهند که برخى از آنها عبارت است از:
1_ بررسى سندى. در این رابطه به عنوان نمونه اگر در میان سلسله راویان حدیثى تنها اگر یک نفر از آنها فرد ضعیف یا مجهول مى باشد، آن روایت از اعتبار ساقط مى شود
2_ جهت دیگر عدم مخالفت مفاد حدیث با مضمون قرآن کریم است؛ چنان که امام صادق(ع) فرموده اند: «آنچه از ما نقل شود و با قرآن مطابقت کند بپذیرید؛ ولى اگر مخالف قرآن باشد آن را به دیوار بزنید و بدانید پیرایه اى است که بر ما بسته اند و از ما نیست»
3_ انطباق مضمون روایت با حکم عقل. در اسلام چیزى که برخلاف حکم عقل باشد مقبول نیست و جزو دین شمرده نمى شود. دین و عقل در اسلام با یکدیگر هم آغوش و هم آوایند و مخالفت و تعارض بین آن دو وجود ندارد.بنابر این اگر روایتى، مضمونى برخلاف حکم عقل داشت، قطعاً از مجعولات است و یا مورد اعتماد نیست. البته مقصود از حکم عقل در اینجا حکم بدوى، غیر روشمند و ظنى نیست. که کسى بدون ژرف کاوى و تکیه به مبادى عقل قطعى و براهین نظرى چیزى را مخالف برداشت هاى ابتدایى و ظنى خود ببیند و بگوید: این مسأله با عقل من جور در نمى آید، بلکه منظور از حکم عقل، حکم عقل روشمند و ژرف کاو و حکم قطعى عقل است .
بنابراین اگر روایتى، مضمونى برخلاف حکم عقل داشت، قطعاً از مجعولات است و یا مورد اعتماد نیست. البته مقصود از حکم عقل در اینجا حکم بدوى، غیر روشمند و ظنى نیست.
نقد کلام نقل شده از معصومین(ع) به طرق فوق امرى رایج در حوزه است. لیکن اگر ثابت شود سخنى ازمعصومین(ع) صادر شده است، دیگر نقد به معناى اعتبار و صحت و سقم محتواى آن وجود ندارد؛ زیرا فرض آن است که سخن معصوم است و از معصوم جز سخن صادق و حق صادر نمى شود. پس در این فرض، نقد و ارزیابى درمرحله دلالت صورت مى گیرد؛ یعنى همه ى تلاش ها و ژرف کاوى ها بر فهم دقیق و همه جانبه مفاد متن و جهت صدورآن متمرکز مى شود؛ زیرا ارزش صدق متن قبلاً بر اساس ادله کلامى به اثبات رسیده است. از اینجا روشن مى شود که ارزیابى احادیث، فرایندى پیچیده و متدولوژیک است که به خاطر آن علوم متعددى مانند علم رجال، درایه، اصول در حوزه هاى علمیه تأسیس گشته است و به عبارت دیگر براى کشف صحّت و اعتبار یک حدیث، راه الهام از ملکوت راه اساسى نیست؛ زیرا این راهى فردى و شخصى است؛ بلکه راه اساسى همان روش استدلالى است که بر اساس اصولى مدون و روشمند در حوزه هاى علمیه جارى است.در هر صورت کسانی که دین خدا را از این روایات استخراج می کنند،آگاهی کامل از اصولی که برای تشخیص صحیح از ناصحیح لازم است دارند و عمر خود را در این راه صرف کرده اند و به هر روایتی عمل نمی کنند بعد از بررسی کامل وعلم به صحت صدور از معصوم وسایر جهات ,آنراملاک فتوا قرار می دهند.ولذا تاکید شده که مسائل خود را از مجتهد اعلم فرا گیرید نه از هر کسی که مدعی اجتهاد است.
اما در مورد چگونگی بررسی اعتبار احادیث در علم رجال، باید این توضیح را بدهیم که :
با توجه به جریان شوم جعل حدیث که از زمان پیامبر(ص) شروع شد ، پیامبر و امامان (ع) دستور دادند به سخن و خبری که از آن ها نقل می شود، در صورتی ترتیب اثر داده شود که گوینده و خبر دهنده فاسق و فاجر نبوده و مورد اعتماد باشد. قرآن در این زمینه می فرماید:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمینَ_____اى کسانى که ایمان آورده اید! اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بیاورد، درباره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهى از روى نادانى آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید» (حجرات (49) آیه 6)
از این رو مسلمانان علم رجال را پایه ریزی کردند تا به معرفی راویان پرداخته ، علاوه بر بیان شرح حال و دوره زمانی و اساتید و شاگردان آن ها، وضعیت شان را از حیث وثاقت و مورد اعتماد بودن، روشن سازند.
برای توثیق معیارهایی را شمردند از جمله آن اینکه اگر کسی را امام معصوم تایید کند و روایاتش را صحیح بشمارد مانند زراره و محمدب ن مسلم و خاندان حسن بن علی بن فضال که امام موسی کاظم علیه السلام روایاتشان را تایید نمودند.همچنین اگر امام کسی را وکیل کرده یا مأموریت داده است یا برای او طلب رحمت کرده و…، این ها را نشانه های موثق بودن شمردند و گفتند: اگر عالمی از عالمان رجال شناخته شده، فردی را موثق شمرده و دیگری او را جرح کرده، قول جرح کننده مقدم است ،زیرا او از زاویه ای اطلاع یافته که توثیق کننده از آن آگاهی نداشته است.
برای اطلاع بیش تر از علم رجال و معیارهای اعتبار سندی حدیث به کتاب های رجال مثل قاموس الرجال و تنقیح المقال و کتاب کلیات الرجال آیت الله سبحانی (که ترجمه هم شده ) مراجعه کنید
به اعتقاد ما یکی از شئونات امام حفظ وحی و دین پیامبر از زیاده , نقصان وتحریف است بنا بر این اگر قرار باشد در سخنان ائمه معصومین نیز تحریف در حدی رخ دهد که پیام اصلی دین منحرف شود دیگر امام خاصیت حافظ دین بودن را از دست خواهد داد با توجه به مطالب یاد شده هر چند مدعی نیستیم در روایات هیچ گونه تغییری رخ نداده لکن این تغییرات در حدی نیست که مسیر دین را به گونه ای عوض کرده باشد که طالبان حقیقت نتوانند راه هدایت را از ظلالت تشخیص دهند . از سوی دیگر روایاتی که در کتب اربعه ودیگر مجموعه های روایی معتبر شیعه جمع آوری شده برگرفته از اصول چهارصد گانه ای است که در عصر ائمه علیهم السلام تدوین شده وبسیاری از آنها بر ائمه عرضه شده ومورد تایید آنان بوده و برخی هم که عرضه نشده مورد تایید تلویحی ائمه علیهم السلام بوده چون این اصول تا زمان حضرت عسگری علیه السلام در دست شیعه بوده ومورد عمل آنان و بالفرض اگراین اصول مورد تایید آنان نبود دستور به جمع آوری ونفی آنها از سوی ائمه صادر میشد کتاب کافی که یکی از کتب اربعه است وهمان گونه که گفتیم جمع اوری شده از همین اصول است در اواخر غیبت کبری یعنی زمانی که نایب خاص امام زمان حضور داشته گرد آوری شده و مورد توجه شیعیان قرار گرفته اگر روایات این کتاب مورد تحریف جدی قرار گرفته باشد که این تحریف لطمه به دین بزند وموجب انحراف شیعیان باشد امام زمان که هادی خلق و حافظ دین است باید دستور جمع اوری این کتاب را بدهد و شیعیان را از مراجعه به این کتاب ودیگر کتبی که مورد توجه آنان است منع نماید عدم منع امام از مراجعه به این کتب وتایید تلویحی امام و مجموعه ای از دیگر شواهد وقراین ما را به قطع میرساند که این مجموعه های روایی حتی اگر اجمالا جعل وتحریف نیز در ان صورت گرفته باشد مورد تایید ائمه است وکسی که به این روایات در وظایف دینی خود رجوع نماید مسیر خطایی نرفته و به وظیفه عمل نموده اند ضمن آنکه فقها وعلمای بزرگ شیعه که آشنای با روایات هستند راهها و ملاکهایی برای تشخیص روایات تحریف شده ویا روایاتی که به صورت تقیه از ائمه صادر شده در دست دارند که با این ملاکها میتوانند روایات تحریف شده ویا روایتی که به صورت تقیه از ائمه صادر شده را تشخیص دهند که این ملاکها در کتب اصول مطرح و به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است .
پاسخ به سوال از بعد بررسی روایات :
پس از تدوین جوامع حدیثی شیعه به تدریج اصول اربعماه کنار گذارده شد و این کتب جایگزین اصول شد و از انجا که قراین صحت روایات نزد تدوین کنندگان کتب اربعه و دیگر کتب معتبر در دست علمای بعد نبود به علم رجال و تقسیم بندی حدیث به صحیح ، حسن ، موثق و ضعیف روی آوردند ، فهمیدن صحت و سقم حدیث از دو طریق انجام گرفت :بررسی سند حدیث و بررسی متن آن.
بررسی سند ، نیاز به علم رجال الحدیث و متن آن نیاز به ممارست و آشنایی با احادیث ائمه معصومین و لحن آنان دارد. کسانی که در حد اجتهاد هستند و یا کسانی که به صورت تخصصی در رجال و حدیث کار کرده اند می توانند صحت و سقم حدیثی را تشخیص بدهند .
باید توجه داشت که عالمان دین به سادگى تسلیم هر سخن منسوب به معصومین(ع) نمى شوند؛ بلکه از طرق گوناگونى، سخنان نقل شده را مورد ارزیابى قرار مى دهند که برخى از آنها عبارت است از:
1_ بررسى سندى. در این رابطه به عنوان نمونه اگر در میان سلسله راویان حدیثى تنها اگر یک نفر از آنها فرد ضعیف یا مجهول مى باشد، آن روایت از اعتبار ساقط مى شود
2_ جهت دیگر عدم مخالفت مفاد حدیث با مضمون قرآن کریم است؛ چنان که امام صادق(ع) فرموده اند: «آنچه از ما نقل شود و با قرآن مطابقت کند بپذیرید؛ ولى اگر مخالف قرآن باشد آن را به دیوار بزنید و بدانید پیرایه اى است که بر ما بسته اند و از ما نیست»
3_ انطباق مضمون روایت با حکم عقل. در اسلام چیزى که برخلاف حکم عقل باشد مقبول نیست و جزو دین شمرده نمى شود. دین و عقل در اسلام با یکدیگر هم آغوش و هم آوایند و مخالفت و تعارض بین آن دو وجود ندارد.بنابر این اگر روایتى، مضمونى برخلاف حکم عقل داشت، قطعاً از مجعولات است و یا مورد اعتماد نیست. البته مقصود از حکم عقل در اینجا حکم بدوى، غیر روشمند و ظنى نیست. که کسى بدون ژرف کاوى و تکیه به مبادى عقل قطعى و براهین نظرى چیزى را مخالف برداشت هاى ابتدایى و ظنى خود ببیند و بگوید: این مسأله با عقل من جور در نمى آید، بلکه منظور از حکم عقل، حکم عقل روشمند و ژرف کاو و حکم قطعى عقل است .
بنابراین اگر روایتى، مضمونى برخلاف حکم عقل داشت، قطعاً از مجعولات است و یا مورد اعتماد نیست. البته مقصود از حکم عقل در اینجا حکم بدوى، غیر روشمند و ظنى نیست.
نقد کلام نقل شده از معصومین(ع) به طرق فوق امرى رایج در حوزه است. لیکن اگر ثابت شود سخنى ازمعصومین(ع) صادر شده است، دیگر نقد به معناى اعتبار و صحت و سقم محتواى آن وجود ندارد؛ زیرا فرض آن است که سخن معصوم است و از معصوم جز سخن صادق و حق صادر نمى شود. پس در این فرض، نقد و ارزیابى درمرحله دلالت صورت مى گیرد؛ یعنى همه ى تلاش ها و ژرف کاوى ها بر فهم دقیق و همه جانبه مفاد متن و جهت صدورآن متمرکز مى شود؛ زیرا ارزش صدق متن قبلاً بر اساس ادله کلامى به اثبات رسیده است. از اینجا روشن مى شود که ارزیابى احادیث، فرایندى پیچیده و متدولوژیک است که به خاطر آن علوم متعددى مانند علم رجال، درایه، اصول در حوزه هاى علمیه تأسیس گشته است و به عبارت دیگر براى کشف صحّت و اعتبار یک حدیث، راه الهام از ملکوت راه اساسى نیست؛ زیرا این راهى فردى و شخصى است؛ بلکه راه اساسى همان روش استدلالى است که بر اساس اصولى مدون و روشمند در حوزه هاى علمیه جارى است.در هر صورت کسانی که دین خدا را از این روایات استخراج می کنند،آگاهی کامل از اصولی که برای تشخیص صحیح از ناصحیح لازم است دارند و عمر خود را در این راه صرف کرده اند و به هر روایتی عمل نمی کنند بعد از بررسی کامل وعلم به صحت صدور از معصوم وسایر جهات ,آنراملاک فتوا قرار می دهند.ولذا تاکید شده که مسائل خود را از مجتهد اعلم فرا گیرید نه از هر کسی که مدعی اجتهاد است.
اما در مورد چگونگی بررسی اعتبار احادیث در علم رجال، باید این توضیح را بدهیم که :
با توجه به جریان شوم جعل حدیث که از زمان پیامبر(ص) شروع شد ، پیامبر و امامان (ع) دستور دادند به سخن و خبری که از آن ها نقل می شود، در صورتی ترتیب اثر داده شود که گوینده و خبر دهنده فاسق و فاجر نبوده و مورد اعتماد باشد. قرآن در این زمینه می فرماید:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمینَ_____اى کسانى که ایمان آورده اید! اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بیاورد، درباره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهى از روى نادانى آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید» (حجرات (49) آیه 6)
از این رو مسلمانان علم رجال را پایه ریزی کردند تا به معرفی راویان پرداخته ، علاوه بر بیان شرح حال و دوره زمانی و اساتید و شاگردان آن ها، وضعیت شان را از حیث وثاقت و مورد اعتماد بودن، روشن سازند.
برای توثیق معیارهایی را شمردند از جمله آن اینکه اگر کسی را امام معصوم تایید کند و روایاتش را صحیح بشمارد مانند زراره و محمدب ن مسلم و خاندان حسن بن علی بن فضال که امام موسی کاظم علیه السلام روایاتشان را تایید نمودند.همچنین اگر امام کسی را وکیل کرده یا مأموریت داده است یا برای او طلب رحمت کرده و…، این ها را نشانه های موثق بودن شمردند و گفتند: اگر عالمی از عالمان رجال شناخته شده، فردی را موثق شمرده و دیگری او را جرح کرده، قول جرح کننده مقدم است ،زیرا او از زاویه ای اطلاع یافته که توثیق کننده از آن آگاهی نداشته است.
برای اطلاع بیش تر از علم رجال و معیارهای اعتبار سندی حدیث به کتاب های رجال مثل قاموس الرجال و تنقیح المقال و کتاب کلیات الرجال آیت الله سبحانی (که ترجمه هم شده ) مراجعه کنید