۱۳۹۷/۰۲/۰۸
–
۱۲۹۳ بازدید
سلام,ازکسی پرسیده بودم که کسی که درطول عمرخودنمازنمیخواند ولی ذکر وصلوات ودعا بسیارمیفرستد اگرازهمه گناهان کبیره دیگرتوبه کرده آیا توبه اش قبول است ووارد بهشت میشود که درپاسخ گفت توبه اش ازگناهان کبیره دیگر صدرصد قبول است ودیگر بخاطر گناهان کبیره ای که توبه کرده مجازات نمیشود ولی بخاطرنمازنخواندن عذاب میشود ولی درنهایت وارد بهشت میشود بخاطرایمانش وبرای اطمینان ازشماهم پرسیدم وآیا جوابش راتایید میکنید لطفااگرکامل نیست جواب این روحانی راکامل کنید.باتشکر
با عرض سلام.
ـ برخی ها در صدراسلام به رسول الله(ص) گفتند: ما به اسلام ایمان می آوریم به شرط آنکه ما را از نماز معاف کنی. رسول الله(ص) فرمودند: « لا خیر فی دین لا صَلاةَ فِیه ــــ در دینی که نماز در آن ننیست، خیری نیست.»
ـ در جریان دیگری باز همین شرط را با رسول خدا(ص) گذاشتند که حضرت فرمودند: « لَا خَیْرَ فِی دِینٍ لَا رُکُوعَ فِیهِ وَ لَا سُجُود ـــــ در دینی که رکوع و سجود در آن نیست، خیری نیست.»
ـ خدای متعال هم فرمود: « وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ ـــــــ از صبر و نماز یارى بجویید؛ که همانا این کار، بزرگ (سنگین) است جز براى خاشعان.»
از این آیه معلوم می شود که افراد بی نماز و افراد نماز گریز، افراد خاشعی نیست؛ یعنی در درون خویش، نوعی گردن کشی و عصیانگری نسبت به خدا دارند؛ که اگر این گردن کشی نهانی فرصت پیدا کند، خود را ظاهر می کند. بر همین اساس است که نماز به عنوان ستون دین و به عنوان مرز بین کفر و ایمان یاد شده است.
رسول خدا(ص) فرمودند: « مَا بَیْنَ الْکُفْرِ وَ الْإِیمَانِ إِلَّا تَرْکُ الصَّلَاة ـــ بین کفر و ایمان چیزی نیست مگر ترک نماز.» (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص231)
و فرمودند: « بین العبد و بین الکفر ترک الصّلاة. ــــ بین بنده و کفر، ترک نماز فاصله است.» (الحکم الزاهرة با ترجمه انصارى، ص295)
« عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْکَبَائِرِ فَقَالَ هُنَّ فِی کِتَابِ عَلِیٍّ ع سَبْعٌ الْکُفْرُ بِاللَّهِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ وَ عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ وَ أَکْلُ الرِّبَا بَعْدَ الْبَیِّنَةِ وَ أَکْلُ مَالِ الْیَتِیمِ ظُلْماً وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ وَ التَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ قَالَ فَقُلْتُ فَهَذَا أَکْبَرُ الْمَعَاصِی قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَأَکْلُ دِرْهَمٍ مِنْ مَالِ الْیَتِیمِ ظُلْماً أَکْبَرُ أَمْ تَرْکُ الصَّلَاةِ قَالَ تَرْکُ الصَّلَاةِ قُلْتُ فَمَا عَدَدْتَ تَرْکَ الصَّلَاةِ فِی الْکَبَائِرِ فَقَالَ أَیُّ شَیْ ءٍ أَوَّلُ مَا قُلْتُ لَکَ قَالَ قُلْتُ الْکُفْرُ قَالَ فَإِنَّ تَارِکَ الصَّلَاةِ کَافِرٌ یَعْنِی مِنْ غَیْرِ عِلَّة ـــــــــ عبید بن زراره گوید: از امام صادق علیه السّلام راجع به گناهان کبیره پرسیدم، فرمودند: آنها در کتاب على علیه السّلام، هفت مورد است: کفر به خدا، آدم کشى، عقوق والدین (نافرمانى پدر و مادر)، خوردن ربا بعد از دانستن، خوردن مال یتیم به ناحق، فرار از جهاد، تعرّب(تعصّب عربی داشتن) بعد از هجرت. عبید گوید:عرض کردم: اینها بزرگترین گناهانند؟ امام فرمودند: آرى. عرض کردم: آیا گناه خوردن یک درهم از مال یتیم به ناحق بزرگتر است یا ترک نماز؟ امام فرمودند: ترک نماز. عرض کردم: شما که ترک نماز را از گناهان کبیره نشمردید؟ امام فرمودند: نخستین چیزى که به تو گفتم چه بود؟ عرض کردم: کفر. امام فرمودند: تارک نماز کافر است، یعنى ترک نماز بدون علّت و عذر.» (الکافی، ج 2، ص279)
ملاحظه می کنید که اهل بیت(ع) ترک عمدی نماز را در حکم کفر می دانند. برای همین هم هست که تارک الصلاة هر عملی انجام دهد، پشیزی ارزش ندارد. چون خداوند متعال از کفّار هیچ عملی را قبول نمی کند. نماز ستون دین است؛ وقتی ستون را از زیر سقف کشیدی، کلّ سقف فرو می ریزد، و هر چه زیر سقف است را نابود می سازد.
ـ آیا کسی که اهل نماز نیست، می تواند اهل مناجات و ذکر حقیقی باشد؟
امیرالمؤمنین علی(ع) در نامه ای که به فرزند خوانده و صحابی بزرگوارش محمّد بن ابی بکر نوشته، فرموده است: « … وَ اعْلَم أَنَّ کُلَّ شَیْ ءٍ مِنْ عَمَلِکَ تَابِعٌ لِصَلَاتِکَ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ مَنْ ضَیَّعَ الصَّلَاةَ فَإِنَّهُ لِغَیْرِ الصَّلَاةِ مِنْ شَرَائِعِ الْإِسْلَامِ أَضْیَع ــــــــ و بدان که تمام اعمال تو تابعى از نماز توست؛ و بدان که هر که نماز را ضایع کند، پس او نسبت به دیگر احکام اسلام، ضایع کننده تر است.» (تحف العقول عن آل الرسول، ص179)
ـ بی نماز، حتّی اگر تمام عبادات را هم انجام دهد، هنگام مرگ، نامسلمان از دنیا می رود.
فرمودند: « مَنْ تَرَکَ الصَّلَاةَ لَا یَرْجُو ثَوَابَهَا وَ لَا یَخَافُ عِقَابَهَا فَلَا أُبَالِی أَنْ یَمُوتَ یَهُودِیّاً أَوْ نَصْرَانِیّاً أَوْ مَجُوسِیّا ـــــــ هر که نماز را ترک کند و امیدى به پاداش آن نداشته باشد و از کیفر آن نترسد، باکى ندارم که یهودى یا نصرانى یا مجوسى بمیرد.» (امید جامع الأخبار،ص74)
ـ تارک الصلاة خودش را برتر از خدا و انبیاء و ائمه می داند؛ و چنین کسی با ابلیس برابر است.
خدا امر نموده که مرا با نماز بخوانید. انبیاء هم همگی دعوت به نماز کرده اند. ائمه(ع) نیز دعوت به نماز کرده اند. امّا تارک الصلاة با ترک عمدی نماز در حقیقت ادّعا دارد که خدا و انبیاء و ائمه، در اشتباهند. چنین کسی نظر خود را برتر می داند و معتقد است که انسان نیازی به نماز ندارد.
چرا چنین کسی مثل ابلیس است؟
چون ابلیس هم خودش را فهمیده تر از خدا و برتر از آدم(ع) می دانست. خدا گفت سجده کن! ولی او سجده نکرد. خدا فرمود: چرا سجده نکردی؟ ابلیس گفت: چون من بهتر از او هستم؛ مرا از آتش آفریده ای در حالی که او از خاک است. ابلیس با این بیان در واقع ادّعا داشت که خدا بهتر بودن او را نمی فهمد.
ـ تارک الصلاة اساساً قلبی ندارد که با آن مناجات کند.
مراتب وجود انسان عبارتند از: بدن، نفس، عقل، قلب، روح، سرّ، خفی، اخفی.
عقل حکم می کند که انسان، تابع خدا و انسانهای معصوم باشد. پس اگر کسی مطیع خدا و انبیاء نیست، یعنی عقل درستی ندارد. در قرآن کریم فرمود که: «أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُون.»
حال اگر کسی هنوز به مقام عقلانیّت نرسیده، چگونه می تواند صاحب قلب باشد؟ اینها قلب احساسی را که از درجات نفس حیوانی است، با قلب انسانی اشتباه گرفته اند. وقتی مردم می گویند: دلم چنین می خواهد یا به دلم افتاد که … ، منظورشان همان قلب حیوانی است که یکی از شئونات نفس است. عبادت نمودن با این قلب هم عبادت حیوانی است.
اغلب مردم، فقط نفس دارند. برخی ها عقلشان هم فعّال شده. اندکی از مردم نیز اهل قلب هستند. صاحبان مقام روح، معصومند. فوق مقام روح نیز مراتب عصمت است. طیّ این مراحل، بدون نماز، محال است. چرا که « الصلاة معراج المؤمن.» این مراتب، در واقع همان مراتب سیر معراجی اند که نماز، نقشه ی این راه و مرکب این راه است.
ـ برخی ها در صدراسلام به رسول الله(ص) گفتند: ما به اسلام ایمان می آوریم به شرط آنکه ما را از نماز معاف کنی. رسول الله(ص) فرمودند: « لا خیر فی دین لا صَلاةَ فِیه ــــ در دینی که نماز در آن ننیست، خیری نیست.»
ـ در جریان دیگری باز همین شرط را با رسول خدا(ص) گذاشتند که حضرت فرمودند: « لَا خَیْرَ فِی دِینٍ لَا رُکُوعَ فِیهِ وَ لَا سُجُود ـــــ در دینی که رکوع و سجود در آن نیست، خیری نیست.»
ـ خدای متعال هم فرمود: « وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ ـــــــ از صبر و نماز یارى بجویید؛ که همانا این کار، بزرگ (سنگین) است جز براى خاشعان.»
از این آیه معلوم می شود که افراد بی نماز و افراد نماز گریز، افراد خاشعی نیست؛ یعنی در درون خویش، نوعی گردن کشی و عصیانگری نسبت به خدا دارند؛ که اگر این گردن کشی نهانی فرصت پیدا کند، خود را ظاهر می کند. بر همین اساس است که نماز به عنوان ستون دین و به عنوان مرز بین کفر و ایمان یاد شده است.
رسول خدا(ص) فرمودند: « مَا بَیْنَ الْکُفْرِ وَ الْإِیمَانِ إِلَّا تَرْکُ الصَّلَاة ـــ بین کفر و ایمان چیزی نیست مگر ترک نماز.» (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص231)
و فرمودند: « بین العبد و بین الکفر ترک الصّلاة. ــــ بین بنده و کفر، ترک نماز فاصله است.» (الحکم الزاهرة با ترجمه انصارى، ص295)
« عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْکَبَائِرِ فَقَالَ هُنَّ فِی کِتَابِ عَلِیٍّ ع سَبْعٌ الْکُفْرُ بِاللَّهِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ وَ عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ وَ أَکْلُ الرِّبَا بَعْدَ الْبَیِّنَةِ وَ أَکْلُ مَالِ الْیَتِیمِ ظُلْماً وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ وَ التَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ قَالَ فَقُلْتُ فَهَذَا أَکْبَرُ الْمَعَاصِی قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَأَکْلُ دِرْهَمٍ مِنْ مَالِ الْیَتِیمِ ظُلْماً أَکْبَرُ أَمْ تَرْکُ الصَّلَاةِ قَالَ تَرْکُ الصَّلَاةِ قُلْتُ فَمَا عَدَدْتَ تَرْکَ الصَّلَاةِ فِی الْکَبَائِرِ فَقَالَ أَیُّ شَیْ ءٍ أَوَّلُ مَا قُلْتُ لَکَ قَالَ قُلْتُ الْکُفْرُ قَالَ فَإِنَّ تَارِکَ الصَّلَاةِ کَافِرٌ یَعْنِی مِنْ غَیْرِ عِلَّة ـــــــــ عبید بن زراره گوید: از امام صادق علیه السّلام راجع به گناهان کبیره پرسیدم، فرمودند: آنها در کتاب على علیه السّلام، هفت مورد است: کفر به خدا، آدم کشى، عقوق والدین (نافرمانى پدر و مادر)، خوردن ربا بعد از دانستن، خوردن مال یتیم به ناحق، فرار از جهاد، تعرّب(تعصّب عربی داشتن) بعد از هجرت. عبید گوید:عرض کردم: اینها بزرگترین گناهانند؟ امام فرمودند: آرى. عرض کردم: آیا گناه خوردن یک درهم از مال یتیم به ناحق بزرگتر است یا ترک نماز؟ امام فرمودند: ترک نماز. عرض کردم: شما که ترک نماز را از گناهان کبیره نشمردید؟ امام فرمودند: نخستین چیزى که به تو گفتم چه بود؟ عرض کردم: کفر. امام فرمودند: تارک نماز کافر است، یعنى ترک نماز بدون علّت و عذر.» (الکافی، ج 2، ص279)
ملاحظه می کنید که اهل بیت(ع) ترک عمدی نماز را در حکم کفر می دانند. برای همین هم هست که تارک الصلاة هر عملی انجام دهد، پشیزی ارزش ندارد. چون خداوند متعال از کفّار هیچ عملی را قبول نمی کند. نماز ستون دین است؛ وقتی ستون را از زیر سقف کشیدی، کلّ سقف فرو می ریزد، و هر چه زیر سقف است را نابود می سازد.
ـ آیا کسی که اهل نماز نیست، می تواند اهل مناجات و ذکر حقیقی باشد؟
امیرالمؤمنین علی(ع) در نامه ای که به فرزند خوانده و صحابی بزرگوارش محمّد بن ابی بکر نوشته، فرموده است: « … وَ اعْلَم أَنَّ کُلَّ شَیْ ءٍ مِنْ عَمَلِکَ تَابِعٌ لِصَلَاتِکَ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ مَنْ ضَیَّعَ الصَّلَاةَ فَإِنَّهُ لِغَیْرِ الصَّلَاةِ مِنْ شَرَائِعِ الْإِسْلَامِ أَضْیَع ــــــــ و بدان که تمام اعمال تو تابعى از نماز توست؛ و بدان که هر که نماز را ضایع کند، پس او نسبت به دیگر احکام اسلام، ضایع کننده تر است.» (تحف العقول عن آل الرسول، ص179)
ـ بی نماز، حتّی اگر تمام عبادات را هم انجام دهد، هنگام مرگ، نامسلمان از دنیا می رود.
فرمودند: « مَنْ تَرَکَ الصَّلَاةَ لَا یَرْجُو ثَوَابَهَا وَ لَا یَخَافُ عِقَابَهَا فَلَا أُبَالِی أَنْ یَمُوتَ یَهُودِیّاً أَوْ نَصْرَانِیّاً أَوْ مَجُوسِیّا ـــــــ هر که نماز را ترک کند و امیدى به پاداش آن نداشته باشد و از کیفر آن نترسد، باکى ندارم که یهودى یا نصرانى یا مجوسى بمیرد.» (امید جامع الأخبار،ص74)
ـ تارک الصلاة خودش را برتر از خدا و انبیاء و ائمه می داند؛ و چنین کسی با ابلیس برابر است.
خدا امر نموده که مرا با نماز بخوانید. انبیاء هم همگی دعوت به نماز کرده اند. ائمه(ع) نیز دعوت به نماز کرده اند. امّا تارک الصلاة با ترک عمدی نماز در حقیقت ادّعا دارد که خدا و انبیاء و ائمه، در اشتباهند. چنین کسی نظر خود را برتر می داند و معتقد است که انسان نیازی به نماز ندارد.
چرا چنین کسی مثل ابلیس است؟
چون ابلیس هم خودش را فهمیده تر از خدا و برتر از آدم(ع) می دانست. خدا گفت سجده کن! ولی او سجده نکرد. خدا فرمود: چرا سجده نکردی؟ ابلیس گفت: چون من بهتر از او هستم؛ مرا از آتش آفریده ای در حالی که او از خاک است. ابلیس با این بیان در واقع ادّعا داشت که خدا بهتر بودن او را نمی فهمد.
ـ تارک الصلاة اساساً قلبی ندارد که با آن مناجات کند.
مراتب وجود انسان عبارتند از: بدن، نفس، عقل، قلب، روح، سرّ، خفی، اخفی.
عقل حکم می کند که انسان، تابع خدا و انسانهای معصوم باشد. پس اگر کسی مطیع خدا و انبیاء نیست، یعنی عقل درستی ندارد. در قرآن کریم فرمود که: «أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُون.»
حال اگر کسی هنوز به مقام عقلانیّت نرسیده، چگونه می تواند صاحب قلب باشد؟ اینها قلب احساسی را که از درجات نفس حیوانی است، با قلب انسانی اشتباه گرفته اند. وقتی مردم می گویند: دلم چنین می خواهد یا به دلم افتاد که … ، منظورشان همان قلب حیوانی است که یکی از شئونات نفس است. عبادت نمودن با این قلب هم عبادت حیوانی است.
اغلب مردم، فقط نفس دارند. برخی ها عقلشان هم فعّال شده. اندکی از مردم نیز اهل قلب هستند. صاحبان مقام روح، معصومند. فوق مقام روح نیز مراتب عصمت است. طیّ این مراحل، بدون نماز، محال است. چرا که « الصلاة معراج المؤمن.» این مراتب، در واقع همان مراتب سیر معراجی اند که نماز، نقشه ی این راه و مرکب این راه است.