طرف سوم منازعه آمریکا و پاکستان
۱۳۹۶/۱۰/۲۷
–
۱۴۳ بازدید
آنچه آمریکاییها را وادار به اعمال فشار حداکثری به پاکستان کرده موضوع عدم همکاری اسلامآباد با ریاض در شکلدهی به جبههای ضدایرانی است.در واقع آمریکا براساس نظریه «تشکیل یک زنجیره انفجاری اطراف ایران» به همراهی اسلامآباد با خود و ستاد منطقهایاش یعنی عربستان احتیاج مبرم دارد و این درحالی است که دولت و ارتش پاکستان چنین همراهی را غیرممکن ارزیابی مینمایند.
تشنج در روابط پاکستان و آمریکا که در دو ماه گذشته رو به فزونی مستمر گذاشته سؤالات متعددی را پدید آورده است. در ورای آنچه در بیانات رسمی گفته میشود دلایل این تشنج چیست و به چه نتایجی میرسد؟ این سؤالات بخصوص از آنجا دارای «اهمیت خاص» است که منطقه پیرامونی ما شرایط حساسی را پشت سر میگذارد و هر کشور تلاش میکند تا «دوستان» و بخصوص دوستان قدیمی خود را حفظ کند. ادبیات تند مقامات اسلامآباد و واشنگتن نسبت به یکدیگر اما در شرایطی صورت میگیرد که هر دو با از دست دادن یکدیگر وضعیت ضعیفتری پیدا میکنند به همین دلیل از یک سو در مورد جدی بودن یا نبودن این منازعه و از سوی دیگر در مورد ورود منطقه به صفبندیهای جدید تردیدهایی مطرح شده است.
روابط آمریکا و پاکستان تقریباً به درازای زمانی است که پاکستان در سال 1326 از هند جدا شده است. این جدایی در آغاز زمان جنگ سرد روی داد و براساس سنت سیاسی این دوران یکی به سمت بلوک شرق و دیگری به سمت بلوک غرب آمد تا از مواهب توأم با مخاطره حضور در یک بلوک بهرهمند شود. در این میان با توجه به روابط پیشین هند با اتحاد جماهیر شوروی، پاکستان به سمت آمریکا رفت و از همان آغاز مورد حمایت این کشور قرار گرفت. در این میان اگرچه آمریکا با یک نگاه دراز مدت که به جذب هند و جداسازی آن از شوروی داشت، دائماً روی بیطرفی خود در جنگها و تنشهای نظامی میان هند و پاکستان تأکید میکرد ولی روابط رو به توسعه آمریکا با پاکستان در بخش نظامی این ادعا را کمرنگ و فریبکارانه مینمود. از آن دوران تا این اواخر، پاکستان سالانه بین 3/5 تا پنج میلیارد دلار کمکهای مالی و تسلیحاتی از آمریکا دریافت میکرد و این جدای از همکاریهای واشنگتن با اسلامآباد در دریافت وامهای با بهره کم از بانک جهانی و اعطای کمکهای اروپاییها و عربستان سعودی با اشاره آمریکا بود که با احتساب این موارد کمکهای دریافتی پاکستان از آمریکا و متحدین آن رقمی بین 7 تا 10 میلیارد دلار را شامل میشد.
نتیجه کمکهای آمریکا به پاکستان کاملاً واضح بود. در واقع پاکستان که به دلیل وجود دشمنی عمیق بین اسلامآباد و دهلی خود را ناگزیر به قرار داشتن کنار آمریکا و دریافت این کمکها میدید، عملاً استقلال خود را فروخت و لذا در موارد متعدد با چالشهای جدی مواجه گردید.
در عین حال پاکستانیها که خاطرات تلخ دوران سیطره انگلیس و کمپانی هند شرقی را در ذائقه خود داشتند و میدانستند که آمریکا حتی از آنان نیز غیرقابل اعتمادتر است، هیچگاه این وابستگی به آمریکا را در وجدان خود نپذیرفتند و سعی میکردند یک خط فاصلهای با این کشور داشته باشند. برای مثال پاکستانیها روی مهرههایی که آمریکا به آنان بیش از حد علاقه نشان میداد، حساس بودند و از این رو به گونهای او را از میان میبردند و خود این مسئله به بروز تنشهای پیاپی میان آمریکا و پاکستان میانجامید.
تنش میان دو کشور البته هیچگاه سبب فروپاشی روابط آنان نشد. نه آمریکا و نه دولت پاکستان در طول این دوران هر گاه تنشی میانشان روی داد، حد را نگه داشته و به مرور با شرایط یکدیگر کنار آمدند. در این بین آمریکا نوعاً از اهرم قطع کمکهای مالی و پاکستانیها از اهرم جایگزین کردن رابطه با طرف سوم به جای رابطه با آمریکا سخن گفتهاند ولی در عمل نه کمک به پاکستان از سوی آمریکا کاملاً قطع شده و نه پاکستان در عمل کشور دیگری را ترجیح داده است و به همین دلیل آن کشورهایی که طرف سوم به حساب میآمدند به عمق داشتن مراجعات تعجیلی مقامات اسلامآباد به دیده تردید نگریسته و منتظر زمان ماندهاند.
در عین حال «آمریکای ترامپ» تا حدی با آمریکای پیشینیان ترامپ متفاوت است. در دولتهای پیشین آمریکا و نوعاً وزارت دفاع انتقاداتی را متوجه اسلامآباد میکرد و وقتی کار به جای باریک میکشید، وزارت خارجه و افراد بلندپایه سنا یا کنگره روی حفظ روابط و ادامه کمکها به پاکستان تأکید میکردند و در عمل هم مقامات اسلامآباد به خواستههای آمریکا نزدیکتر میشدند و هم آمریکاییها، گفتمانهای ضد پاکستانی را در واشنگتن مهار میکردند. هم اینک آمریکا در مقیاسی بزرگتر به اتهام پراکنی علیه پاکستان روی آورده است و این اتهامپراکنی از سوی مقامات دیگر آمریکایی تقویت شده است از این طرف هم مقامات پاکستان به طور سریالی به اظهارات تند ضد آمریکایی روی آوردهاند و همین دیروز خواجه محمد آصف وزیر امور خارجه این کشور از پایان همراهی پاکستان با آمریکا و احتمال قطع روابط بین دو کشور سخن گفت: با این وصف میتوان گفت شرایط میان اسلامآباد و واشنگتن تا حد زیادی نسبت به گذشته دگرگون شده است.
در این میان به نظر میآید ترامپ مثل هر معادله دیگر که ابتدا نگاهی به مبلغی که پرداخته و یا مبلغی که قرار است دریافت کند، میاندازد، محاسبه سود و زیان پرداخت کمکها به پاکستان را مد نظر قرار داده است. ترامپ میگوید وقتی پولی میدهیم باید به اندازه آن سود ببریم وقتی به اندازه سود نمیبریم یعنی هزینه میکنیم و ضرر مینمائیم. خب در اینجا سؤال اساسی این است که ترامپ از کدام سود و زیان حرف میزند و منظور او چیست؟
ظاهر قضیه این است که دونالد ترامپ از هزینههایی که بهعنوان مهار تروریزم در افغانستان و پاکستان به ارتش پاکستان و از طریق سازمان اطلاعات داخلی پاکستان -i.s.i- به افغانستان پرداخته و عدد آن را 11میلیارد دلار- در حد فاصل 2007 تا 2011 میداند، سخن میگوید ولی خیلی بعید به نظر میآید که منظور او و بقیه آمریکاییها از عدم پایبندی به تعهدات اسلامآباد یعنی همکاری با آمریکا در مهار افراطگرایی و تروریزم باشد چرا که این از یک سو برای خود آمریکاییها هدف نیست. آمریکا سالهاست که از طریق دفتر قطر با طیف گستردهای از طالبان رابطه دارد و اگر آنگونه که در ادبیات رسمی آمریکاییها میآید طالبان مصداق افراطگرایی و تروریزم باشد خود آمریکا در مماشات با آنان متهمتر است از سوی دیگر آمریکا در پاکستان برای مهار و مقابله انسانی یا معنوی طالبان هیچگاه محدودیت نداشته و بطور مستقیم و در اغلب موارد بدون اطلاع دولت پاکستان عمل میکرده است.
به نظر این قلم آنچه آمریکاییها را وادار به اعمال فشار حداکثری به پاکستان کرده موضوع عدم همکاری اسلامآباد با ریاض در شکلدهی به جبههای ضدایرانی است. در واقع آمریکا براساس نظریه «تشکیل یک زنجیره انفجاری اطراف ایران» به همراهی اسلامآباد با خود و ستاد منطقهایاش یعنی عربستان احتیاج مبرم دارد و این درحالی است که دولت و ارتش پاکستان چنین همراهی را غیرممکن ارزیابی مینمایند.
فشار برای تسلیم شدن پاکستان در طرحی ضدایرانی سابقهای دوساله دارد. پاکستان اگرچه خود را همواره دوست وحتی متحد عربستان معرفی کرده است اما در عمل نتوانسته در صحنههای حساسی که خواه ناخواه یک طرف آن ایران بوده ورود کند و براین اساس در جنگ یمن، پاکستان ازنظر سیاسی در کنار ریاض ایستاده و در همان حال از همراهی نظامی با آن طفره رفته است. اقدام سمبلیک پاکستان در اعزام «راحیل شریف» فرمانده سابق ارتش به عربستان برای فرماندهی بخشی از نیروهای نظامی سعودی نتوانست رضایت سعودیها را به دست آورد از سوی دیگر عدم همراهی پاکستان با عربستان در راهاندازی اغتشاشات در شهرهای ایران همجوار مرز پاکستان بر دامنه اعتراضات آمریکا و عربستان علیه اسلامآباد افزوده است. البته شاید بتوان گفت این همه یا بخش اعظم اختلافات میان دو کشور پاکستان و آمریکا نیست ولی نمیتوان از تاثیر لابی سعودی بر این بحران دیپلماتیک و ملاحظات ریاض چشم پوشید.
از نظر عمق و اندازه و طول دوران بحران بین پاکستان و آمریکا باید گفت ظواهر میگوید دوران بحران در شرایط فعلی بیش از گذشته خواهد بود و این شکافهای میان دو کشور را عمیقتر میکند. برخورد تحقیرآمیز ترامپ نسبت به مقامات و ارتش پاکستان به زودی التیام نمییابد. وقتی رئیسجمهور آمریکا از پول در روابط سخن میگوید درواقع میگوید ما بهای پاکستانیها را بیش از قیمت واقعیشان پرداختهایم و این فوقالعاده گستاخانه تلقی میشود. این گستاخی برای اولین بار اجماعی در پاکستان علیه روابط دو کشور پدید آورده است. شدت این اهانت تا آنجا بود که نواز شریف چهره بهشدت وابسته به آمریکا و عربستان را نیز به اعتراض واداشت و این نشان میدهد این بار تنش در روابط اسلامآباد و واشنگتن هم جدیتر و هم طولانیتر است.
اگر واقعا این موج نارضایتی در اسلامآباد برای تجدید بنای روابط سیاسی پاکستان با قدرتها و کشورهایی که حرمت مردم و دولت پاکستان را پاس میدارند و هرگز با نگاه قیممآبانه به آنان نمینگرند، صورت میگیرد، پاکستان قطعا میتواند آینده شیرینی که در آن هیچ مقام آمریکایی یا غیرآمریکایی اجازه جسارت به مردم متدین و با فرهنگ آن سامان را نداشته باشند، تجربه کند.
سعدالله زارعی، یادداشت روز کیهان، ۱۸ دی ۱۳۹۶