عبادت و یقین – جزء ۱۴ سوره حجر، آیه ۹۹
۱۳۹۵/۱۲/۰۲
–
۳۲۰ بازدید
پرسش ۱ . با توجه به این که خداوند مى فرماید: پروردگار خویش را عبادت کن تا به یقین برسى، آیا پس از حصول یقین، باز هم عبادت لازم است؟
پرسش ۲ . آیا این آیه تأییدى بر اعتقاد برخى صوفیه نیست که وقتى به قول خودشان به حقیقت مى رسند، شریعت را رها مى کنند؟
«وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ»[ حجر 15، آیه 99.]؛
«و پروردگارت را پرستش کن؛ تا این که مرگ تو فرا رسد».
در این باره، دو نظریه زیر مطرح شده است:
1. منظور از «حتى یأتیک الیقین»، زمان فرا رسیدن مرگ است و معناى آیه این مى شود: «پروردگارت را عبادت کن؛ تا هنگام فرا رسیدن مرگ». این معنا در روایات متعددى از شیعه و اهل سنت، مورد تصریح واقع شده[ ر.ک: بحارالانوار، ج 88، ص 35 ؛ مجمع البیان، ج 6، ص 134.] و در کتاب هاى لغت نیز آمده است.[ ر.ک: مجمع البحرین ؛ لسان العرب، ماده «یقن».]
2. در این آیه شریفه، حصول یقین، فایده عبادت است و نه غایت آن. بنابراین، منظور آن نیست که اگر به یقین رسیدى، عبادت را رها کن و با آیه اى که مربوط به خوردن و آشامیدن در ماه رمضان است، تفاوت دارد؛ این که در قرآن آمده است: «وَکُلوا واشْرَبوا حَتّى یَتَبین لَکم الخَیط الأَبیض مِن الخَیط الأَسود مِن الفَجر»[ بقره 2، آیه 187.]؛ «بخورید و بیاشامید تا این که نخ سفید از سیاه، براى شما قابل تشخیص باشد؛ در هنگام طلوع فجر»، این آیه، مربوط به ماه رمضان است و «حتى» حدود زمان خوردن و آشامیدن را تعیین مى کند و در اصطلاح، بیان گر غایت و انتهاى زمان است؛ به طورى که خوردن عمدى بعد از آن وقت، روزه را باطل مى کند؛ اما در عبادت، هر مقدار یقین بیشتر باشد، فایده و آثار عبادت بیشتر خواهد بود. به همین جهت، پیامبر اسلام صلى الله علیه و آلهکه سرآمد اهل تقوا و یقین بود، تا روز آخر حیات خود نماز مى خواند و امام على علیه السلام که امام متقین واسوه اهل یقین بود، در محراب عبادت و نماز، ضربه شمشیر بر فرق مبارکش زده شد و به بیان دیگر، یکى از منافع و فواید عبادت پروردگار، یقین به اوست؛ مثل این که مى گویند: درجات نردبان را طى کن؛ تا دستت به سقف برسد.
در این جا منظور آن نیست که وقتى درجات نردبان را طى کردى و به پله بالایى رسیدى و دستت به سقف رسید، نردبان را رها کن؛ زیرا دسترسى به سقف، هم در اصل وجود و حدوث و هم در بقا، تابع طى درجات نردبان و اعتماد بر آن است و اگر لحظه اى نردبان رها شود، سقوط، قطعى است. در نتیجه، یقینى که محصول عبادت است، در اصل وجود و بقا، تابع عبادت است و اگر عبادت ترک شود، یقین به جهل تبدیل مى شود. هم چنین اگر گفته شود: «درس بخوان؛ تا در دانشگاه قبول شوى» و یا «تلاش کن؛ تا قهرمان شوى»، به معناى آن نیست که وقتى به آن مرتبه رسیدى، درس را یا ورزش را کنار بگذار. پس معناى آیه یاد شده، این نیست که حد عبادت و مرز نهایى آن، حصول یقین است که اگر یقین حاصل شد، دیگر عبادت لازم نباشد؛ بلکه ثمره یقینى که از عمل صالح و عبادت، نشئت گرفته باشد، آن است که سالک طریق حق، جهنم و بهشت را در دنیا مى بیند و این، یقینى است که از راه شهود، عاید انسان مى شود و غیب را همانند شهود مى نماید.
در این رابطه باید به این نکته نیز توجه داشت که یقین و عبادت و امثال آن، داراى مراتب هستند. بنابراین، معنى ندارد که با رسیدن به مرتبه اى از یقین، تکلیف عبادت از انسان ساقط شود و در حقیقت، آدمى با پرستش خداى متعال، باید تا آخر عمر در جهت رسیدن به یقین فراتر، تلاش کند.[ ر.ک: آیة الله جوادى آملى، تفسیر موضوعى قرآن، ج 12 فطرت در قرآن.]
«و پروردگارت را پرستش کن؛ تا این که مرگ تو فرا رسد».
در این باره، دو نظریه زیر مطرح شده است:
1. منظور از «حتى یأتیک الیقین»، زمان فرا رسیدن مرگ است و معناى آیه این مى شود: «پروردگارت را عبادت کن؛ تا هنگام فرا رسیدن مرگ». این معنا در روایات متعددى از شیعه و اهل سنت، مورد تصریح واقع شده[ ر.ک: بحارالانوار، ج 88، ص 35 ؛ مجمع البیان، ج 6، ص 134.] و در کتاب هاى لغت نیز آمده است.[ ر.ک: مجمع البحرین ؛ لسان العرب، ماده «یقن».]
2. در این آیه شریفه، حصول یقین، فایده عبادت است و نه غایت آن. بنابراین، منظور آن نیست که اگر به یقین رسیدى، عبادت را رها کن و با آیه اى که مربوط به خوردن و آشامیدن در ماه رمضان است، تفاوت دارد؛ این که در قرآن آمده است: «وَکُلوا واشْرَبوا حَتّى یَتَبین لَکم الخَیط الأَبیض مِن الخَیط الأَسود مِن الفَجر»[ بقره 2، آیه 187.]؛ «بخورید و بیاشامید تا این که نخ سفید از سیاه، براى شما قابل تشخیص باشد؛ در هنگام طلوع فجر»، این آیه، مربوط به ماه رمضان است و «حتى» حدود زمان خوردن و آشامیدن را تعیین مى کند و در اصطلاح، بیان گر غایت و انتهاى زمان است؛ به طورى که خوردن عمدى بعد از آن وقت، روزه را باطل مى کند؛ اما در عبادت، هر مقدار یقین بیشتر باشد، فایده و آثار عبادت بیشتر خواهد بود. به همین جهت، پیامبر اسلام صلى الله علیه و آلهکه سرآمد اهل تقوا و یقین بود، تا روز آخر حیات خود نماز مى خواند و امام على علیه السلام که امام متقین واسوه اهل یقین بود، در محراب عبادت و نماز، ضربه شمشیر بر فرق مبارکش زده شد و به بیان دیگر، یکى از منافع و فواید عبادت پروردگار، یقین به اوست؛ مثل این که مى گویند: درجات نردبان را طى کن؛ تا دستت به سقف برسد.
در این جا منظور آن نیست که وقتى درجات نردبان را طى کردى و به پله بالایى رسیدى و دستت به سقف رسید، نردبان را رها کن؛ زیرا دسترسى به سقف، هم در اصل وجود و حدوث و هم در بقا، تابع طى درجات نردبان و اعتماد بر آن است و اگر لحظه اى نردبان رها شود، سقوط، قطعى است. در نتیجه، یقینى که محصول عبادت است، در اصل وجود و بقا، تابع عبادت است و اگر عبادت ترک شود، یقین به جهل تبدیل مى شود. هم چنین اگر گفته شود: «درس بخوان؛ تا در دانشگاه قبول شوى» و یا «تلاش کن؛ تا قهرمان شوى»، به معناى آن نیست که وقتى به آن مرتبه رسیدى، درس را یا ورزش را کنار بگذار. پس معناى آیه یاد شده، این نیست که حد عبادت و مرز نهایى آن، حصول یقین است که اگر یقین حاصل شد، دیگر عبادت لازم نباشد؛ بلکه ثمره یقینى که از عمل صالح و عبادت، نشئت گرفته باشد، آن است که سالک طریق حق، جهنم و بهشت را در دنیا مى بیند و این، یقینى است که از راه شهود، عاید انسان مى شود و غیب را همانند شهود مى نماید.
در این رابطه باید به این نکته نیز توجه داشت که یقین و عبادت و امثال آن، داراى مراتب هستند. بنابراین، معنى ندارد که با رسیدن به مرتبه اى از یقین، تکلیف عبادت از انسان ساقط شود و در حقیقت، آدمى با پرستش خداى متعال، باید تا آخر عمر در جهت رسیدن به یقین فراتر، تلاش کند.[ ر.ک: آیة الله جوادى آملى، تفسیر موضوعى قرآن، ج 12 فطرت در قرآن.]