وقتی در ساال 1368 برای اولین بار با رایانه آشنا شدیم و مرکز تحقیقات نور ( فعال در عرضه اطلاعات دینی و ادبی به سبک و سیاق دیجیتالی مدرن ) در قم تاسیس و سپس از سال ۷۰ بحارالانوار به عنوان نخستین خروجی در دیسکتهای قدیم منتشر شد، قابل تصور بود که تحولی آغاز شده که باید کتاب و کتابخانهها را در پرتو آن تحول دید. اما این روزها که تحولات جدید بسیار شدیدتر هم شده، همچنان نگاه قدیمی بر نهادهای تصمیمساز و تصمیمگیر حوزه نشر و کتاب حاکم است که در پی تبلیغ کتابخوانی به سبک صدها سال پبش است. من شخصا سالها این مطلب را میگویم و هربار مورد طعن قرار میگیرم! معتقدم برگرداندن مردم به کتاب، کار درستی نیست و به هرحال ناچاریم و روزی باید روشهای خود را تغییر دهیم. هرچند که بنده در این زمینه متخصص نیستم اما به نظر می رسد که وقت آن رسیده که این مطلب جدی تر گرفته شود و مراکز پژوهشی روی آن کار کنند.
وقتی بیش از هشتاد درصد دانشجویان فنی و پزشکی و رشته های وابسته، برای کارهای خود از کتابهای دیجیتالی یا منابعی جز کتاب بهره میگیرند، باید به فکر تبدیل اطلاعات کتاب به انواعی دیگر باشیم. اگر دیر بجنبیم و این تحول را جدی نگیریم، از قافله علم عقب می مانیم. روزی می رسد که دیگر خواسته یا ناخواسته اثری از کتاب باقی نخواهد ماند و ما برای آن روز باید ایدهای داشته باشیم. یکی از آن ایده ها برداشتن گام های جدی جهت دیجیتالی کردن کتابخانه ها است. جالب است بدانید که در این زمینه شهر قم بسیار پیشروتر از تهران عمل کرده است. خدمات رایانهای و آرشیو دیجیتالی کتابخانههایی که در قم هستند، قابل مقایسه با فعالیتهایی که در کتابخانه های شهر تهران در این راستا ارائه می دهند نیست. شاید یکی از دلایلش این باشد که در قم جوانگرا بوده و کارها را معمولا به افراد با خلاقیت بیشتر میسپارند. مثلا خود ما در کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران ترجیح میدهیم متقاضیان به کتابخانه نیایند و هر آنچه میخواهند را ـ اگر مشکل حقوقی ندارد ـ یکروزه اسکن کرده با ابزارهای مختلف مثل ایمیل، برایشان ارسال کنیم، باید سعی تمام نسخههای خطی خوانا و کتابهای خوب چاپ شده تا سال ۱۳۵۰ را به وسیله عدهای از جوانان جویای کار تایپ کنیم یا او سی آر فعال و خوب درست کنیم که اینها همه قابل سرچ باشد.
عده ای به بنده اعتراض می کنند که چرا در برابر نسخه فیزیکی کتاب، از نسخه دیجیتالی آن دفاع می کنم . البته این را بگویم که خودم غیر از کتاب قرآن و مفاتیحالجنان، حتی یک کتاب دیگر هم در منزل ندارم، و در رایانه خود کارها را انجام می دهم. این درحالی است که تا ۵۰ سال گذشته نسخههای خطی هم در برخی خانهها یافت میشد اما حالا می بینید که از این خبرها نیست. همه تبدیل به فایل شده است. باید مسئله تحول زمان خود را متوجه شد و رو به آینده داشت. فرزند زمان بودن به این معناست. واقعا دلیلی ندارد در برابر آینده ایستاد! بعضی ها برای اثبات اینکه هنوز کتاب کاغذی اهمیت دارد آمارهایی در جامعه ارائه می کنند یا از کشورهای دیگر نقل می کنند. باید واقع بین بود و این نکته را در نظر داشت که تجمیع معلومات ذهن را میسازند و در این راستا انتقال مفاهیم اهمیت دارد. ممکن است آمارهایی علیه رشد منابع و اطلاعات دیجیتالی و افت مراجعه به کتاب آنلاین در سراسر جهان باشد که برخی ها در ایران بتوانند به آن استناد کنند. ، اما چه بخواهیم و چه نخواهیم، این تغییر اساسی که به سوی محتوای دیجیتال وجود دارد احساس میشود. بنده با کتابهای کاغذی مخالفتی ندارم، حتی در دانشگاه علاوه بر قراردادن نسخههای دیجیتالی، کتاب کاغذی می خریم، یا چاپ میکنیم (مثلا ۵۰ نسخه) اما فکر می کنم اگر پولی که مثلا صرف ساخت باغ کتاب شد، برای دیجیتالی شدن کتابها صرف میشد، بهتر بود. آن وقت همه میتوانستند به سادگی به تمام کتابها و منابع دست پیدا کنند. متاسفانه نویسندگان و دانشجویان ما ۷۰ درصد وقت خود را صرف پیداکردن اطلاعات با خواندن کتاب میکنند، اما اگر مقالات مورد نیاز را همواره به صورت فایل و قابل سرچ در دسترس داشته باشند، فرصتشان برای پرداختن به کارهای مهمتر بیشتر خواهد شد. بنده از جمع آوری کتابهای فیزیک برای تقویت محتوا در یک مرکز و احتیاط، دفاع می کنم، اما اما بطور کلی بحث ذهن است که چگونه مفاهیم باید در اذهان متحول و منتقل شوند. سرعت انتقال مفاهیم توسط مطالعه کتاب، بسیار کند است.
با در نظر گرفتن مزایای احتمالی برای کتاب فیزیکی، در مجموع بنده شخصا با نسخه فیزیکی کتاب میانهای ندارم. مهمترین مشکل، تلف شدن فضا و مکان و سرمایه برای حفظ کتاب فیزیکی، بحث گرد و غبار کاغذ برای آلوده کردن محیط زیست و مسائل مالی است. تاکنون چارهای برای این کار نداشتیم اما اکنون شرایط برای تسهیل فراهم شده است. فکر کنید با دیجتالی کردن کتابها، مشکل فضا حل میشود. همه خانههای استادان و خوابگاههای دانشجویان به فضای کتابخانه افزوده میشود. آنها میتوانند صدها؛ بلکه هزاران کتاب را از دور در اختیار داشته باشند. مثل کاری که الان بانکها میکنند. سالهاست من گفتم دوره کتاب گذشته است. این برنامه می خواهد و دنیا روی آن سرمایه گذاری می کند. اما ما عقب مانده ایم. البته تفکر و خلاقیت علمی در قالب کتاب هم شکل میگیرد اما کتاب صرفا به معنای فیزیکی آن نیست. اگر ما بتوانیم مشکل حقوقی فایل کردن کل کتابها را که تا ده پانزده سال قبل منتشر شده حل کنیم، خدمت بزرگی به علم کرده ایم. آن وقت به جز سرعت در سرچ و یافتن آنچه می خواهیم، نه آلودگی محیط زیست داریم، نه رفت و آمد بیمورد؛ نه کتابدار میخواهیم و نه خیلی از مشکلات دیگر را داریم. یک مشکل، اهل مطالعه هستند که عادت به کتاب دارند؛ درحالی که رایانه قدرت مانور مطالعه و سرچ و تحقیق را بسیار بالا میبرد.
این نکته را هم بگویم که من حیث المجموع به باور من هیچ کتابخانه ایدهآلی در ایران وجود ندارد. در کتابخانه دانشگاه تهران حجم کتابها تناسبی با مطالبات مراجعان ندارد؛ بلکه کتابخانههای ملی، مجلس، آیتالله مرعشی نجفی و آستانه قدس رضوی هم از نظر تهیه کتاب و فهرستنویسی نقصهای زیادی دارند. این کتابخانهها مجموعا، مجموعه خوبی را تشکیل دادهاند اما باید به امید روزی بود که همه اینها، به صورت فایل و ترجیحا قابل سرچ در محتوا، در یک شبکه قابل دسترس برای بهرهمندی مراجعان قابل استفاده باشند. باید نگاهمان به سوی تبدیل کتابهای کاغذی به فایل های الکترونیکی باشد. چه اینکه به هر حال این روزها هیچ کس تردید ندارد که یکی از اصلی ترین راههای ترویج علم، تبدیل کتابهای کاغذی به فایلهای الکترونیکی است تا در هر شرایطی بتوان در تحقیق از آنها استفاده کرد. بحث صرفه جویی اقتصادی سبب اصلی دیگر بر لزوم اجرایی کردن این اقدام مثبت است که بسیار اهمیت دارد. عرض کردم، مسأله محیط زیست و نابود کردن جنگلها برای ساخت کاغذ و نیز عوارض بعدی آن از حفظ کتاب در خانهها و آلودگیهای مربوطه، از جنبه مهم دیگر آن است. با این حال، اصل بحث، همان تبدیل شدن علم به فایل آن هم در شرایطی است که به راحتی بتوان از آن در همه جا بهره برد. مقالهای که برای تألیفش، روزگاری به چندین ماه وقت نیاز بود، و عمده آن، جستجوی در این کتابخانه و آن کتابخانه تلف میشد، حالا در عرض دو هفته میتواند به انجام برسد، چرا که همه این کتابها در یک لپ تاپ کوچک در کنار مؤلف است. اکنون میلیونها کتاب و مقاله در پایگاههای اطلاعاتی دنیا است، در حالی که که این امر، در ایران، به جز دو سه استثنا امر غریبی است. روشن است که این اقدام برای کشورهای در حال توسعه، آنها که علاقه به نشر بهتر علم دارند، یک امر حیاتی است. اما مشکل برای اجرای این طرح چیست؟ مشکل نظام حقوقی است که محدودیت بیشماری بر سر راه این اقدام درست کرده است. نهاد مسوول وزارت ارشاد است که باید مشکل حقوقی این مساله را حل کند. شاید یکی از بدترین قوانین جدید که در یکی از مجالس قبلی تصویب شد، این باشد که تنها با گذشت چهار دهه از فوت مؤلف، استفاده از فایل اثر او بدون اشکال خواهد بود. این ظلم به علم است. با این اقدام، پیداست که ما درباره بخش مهم منابع علمی که اغلب هم تازه تألیف هستند، ایراد خواهیم داشت. برای این کار، باید قانون تغییر کند. چند سال پیش پیشنهاداتی هم در این زمینه مکتوب کردم. اما وزارت ارشاد پیگیری نکرد.
به نظر می رسد که مشکل اصلی، مساله حقوقی کتابهاست؛ در این مورد مصوبه مجلس باید تغییر کند، در قوانین داریم که ۴۰ سال بعد از فوت مؤلف میتوان از آثارش استفاده کرد، این مصوبهای است که به روند پژوهش آسیب جدی وارد میکند. به نظرم این قانون باید به پنج یا ۱۰ سال کاهش یابد و حتی باید به ۱۰ سال بعد از نشر کتاب باشد و نه فوت مؤلف! مانند کاری که با فیلمهای سینمایی و آلبومهای موسیقی میکنند که بعد از مدت کوتاهی توزیع میشود. به نظرم درباره کتاب، قوانین نامناسب است. وقتی کتاب به نسخه فیزیکی یا حداکثر به فروش نسخه الکترونیک در تعداد مشخص، محدود میشود، افرادی که در شهرستانها یا در کشورهای دیگر یا شهرها و روستاهای دور از دسترس زندگی میکنند، نمیتوانند از آن منابع استفاده کنند. این ظلم نیست؟ علم برای همه جامعه مفید است و باید قوانین خود را داشته باشد. باید امکانات فنی را هم در اختیار دانشجویان گذاشت. در همین کرونا دانشجویان ما که گوشی خوب یا لپتاپ نداشتند، مجبور شدند درسهایشان را حذف کنند. وقتی کتاب نباشد، نمیتوانند پژوهش کنند. وزارت فرهنگ و ارشاد میتواند جای خرید نسخههای چاپی از ناشران، مبلغی به آنها پرداخت و کتاب را عمومی منتشر کند. اگر مسئولان سالی ۵۰۰ نسخه کتاب را با خرید قطعی از مولف عمومی کنند، بعد از چند سال نسخههای زیادی از کتابها به صورت فایل در دسترس خواهد بود. حالا پول هزینه می شود، اما از ناشران نسخه چاپی خریداری شده و در انبارهای وزارتخانه نگهداری میشود که خاک میخورد یا با زحمت توزیع میشود و افراد محدودی از آن استفاده میکنند. مسئله کرونا هم ضرورت دیجیتالی سازی منابع و فاصله گرفتن از کتاب های کاغذی را بیشتر مطرح کرده است. به نظرم کمی کار جلو رفت اما حالا دوباره متوقف شده است.
پیش از کرونا، تا آنجایی که به کتابخانه ها مربوط می شد، مطالعه کتاب، یا امانت در محل بود یا امانت گرفتن و بردن به منزل؛ و اما کرونا، تا اندازه ای ما را وادار کرد بخشی از کارهای اداری و همین طور مطالعه و تحقیق را در منزل انجام دهیم. با کمتر شدن رفت و آمد، دانشجویان و استادان ما وقت بیشتری برای مطالعه در منزل دارند، و کتابخانه ها باید ابزار لازم برای آنان را فراهم کنند. انتظار این که هر استادی کتابهای مورد نیاز را خریداری کند، نادرست است، یک وقتی من مجبور بودم برای کلاس هفت هشت کتاب همراه بیاورم. حالا لپ تاپ را می آورم که دهها هزار کتاب در آن است. کتابخانه ها هم باید کتابهای فیزیکی داشته باشند و هم کتابخانه های دیجیتال تکلیف کتابخانه ها فراهم کردن زمینه مناسب برای تهیه منابع برای استادان و دانشجویان است. برای این کار، همان طور که بارها گفته شده، مشکلات حقوقی مانع اصلی و مشکل نزم افزاری، مشکل گاه بزرگتر و اصلی تر! است. در این زمینه باید کار کرد و اصلا و ابدا معلوم نیست چه کسی مسوول است.
در کشورهایی مثل کشور ما که در ذهن مردم، مسوول هر کاری دولت است، انتظار از دولتی هاست، اما این مشکل هست که سیاستمداران ما چندان اهل کتاب و فرهنگ نیستند و کاری نمی کنند، و کار زمین مانده است. آنها اهل استفاده از کتابخانه دیجیتال و پایگاه های اطلاعاتی نیستند. در کشورهایی که نظام های متفاوتی دارند این کار در قالب عرضه و تقاضا شکل می گیرد. شرکت های خصوصی این کارها را انجام می دهند. آنجا که مسأله پرداخت هزینه است، دانشگاهها با خرید اشتراک و گاه خود اشخاص هزینه را متقبل می شوند، و آنجا که مجانی است البته توسط موسسه مردمی کارها تا حدودی انجام می شود.
* منتشر شده در مجموعه «پیشنهاد 3» ضمیمه ایران، اردیبهشت 1401