۱۳۹۵/۱۲/۱۹
–
۵۵۹ بازدید
سلام خداقوت ببخشیدایامجازات وکیفرجهنمیان در روز قیامت نمی شداسانترباشدوایاشدت عذاب های جهنمیان در روز قیامت بارحمت ولطف وبخشش خداوندمنافاتی ندارد؟ممنون
مجازات و کیفر جهنمی ها مطابق عملشان است و هرچقدر عمل ایشان زشت تر باشد مجازاتشان سنگین تر و سخت تراست همچنان که در پاداش و ثواب بهشتیان هرچقدر اعمالشان بهتر و بالاتر و خالص تر باشد پاداش عملشان بهتر و بیشتر است! و این مجازات عین رحمت الهی است ! و خدا به وسیله رحمتش گاهی افراد را از مجازات دور می کند و شرط آن را توبه قرار داده است ، توبه باز کردن در رحمت است در مقابل دری که شخص ، خود ، به وسیله اعمالش بر روی خود گشوده است !نتیجه عمل بد، گاهی قهری است، مثلا اگر کسی سنگ را به سمت سر کسی نشانه بگیرد و به طرف او پرتاب کند ، این سنگ به سر او می خورد خواه بعد از پرتاب سنگ خشنود از عملش باشد و خواه از پرتابش پشیمان باشد، در هرصورت سنگ پرتاب شده و هر آن ممکن است به هدف بخورد ، اگر کسی همان موقع، بعد از پرتاب، پشیمان هم شده باشد دیگر کاری از دستش نمی آید و سنگ به سر فرد مقابل اصابت خواهد کرد! به این نتیجه که قهری است واز اراده پرتاب کننده خارج شده ودر هرصورت، سنگ به هدف خواهد خورد، می گویند «اثر وضعی گناه»!پس اثر وضعی گناه قهری است و ارادی نیست ، مثالهای زیادی دارد مانند سرما خوردگی بعد از خوابیدن بدون لباس در سرما، و یا تشنگی بعد از دویدن در آفتاب و یا شکستن شیشه بعد از اصابت سنگ و یا کشته شدن موجود زنده بعد از اصابت گلوله در قلب و… اینها همه مربوط به دنیا است ولی عقوبت هایی نیز هست که مربوط به آخرت است مانند سوختن در آتش به واسطه کفر و یا زنا و یا دروغ و یا غیبت و یا…
بنا بر این اثر گناه دو نوع است ، یکی اثر تکلیفی و دیگری اثر وضعی، توبه نصوح باعث می شود که گناه و عقوبت آن برداشته شود و شخص تائب در اثر گناهی که کرده عذاب نبیند. ولی اثر وضعی آن ، باقی می ماند؛ هرعملی عکس العمل دارد و هر دمی بازدم ! اگر کسی گناهی مرتکب شد ؛ نتیجه عمل، قهری و یقینی است ، نمی شود که شخصی لیوان پرآب را کج کند و آب نریزد! و لو اینکه بی دلیل و یا الکی و یا غیر ارادی باشد ! آتش می سوزاند ، سیل ویران می کند ، باران سیراب می کند ، آفتاب می خشکاند ….و همه اینها به دلیل تاثیر سبب در مسبب وعلت در معلول است ، این تاثیرات به دلیل ذاتی بودن نتیجه است؛ ارادی و یا عمدی (و یا الکی ) بودن و یا نبودن دخالتی ندارد ! حتی اگر کسی از ارتکاب گناهی که کرده ناراحت شود، تاثیر گناه باز هم قهری است ، بله ممکن است در اثر پشیمانی از ارتکاب آن و توبه کردن، عقوبت اخروی ویا (حتی) دنیایی آن ان شاء الله برداشته شود ! ولی اثر وضعی گناه سرجایش باقی است ! مثلا سنگ بزرگی که به شیشه اتاق اصابت می کند، هر چند پرتاب کننده بلافاصله بعد از پرتاب، پشیمان شود و یا ناراحت شود و از صاحبخانه عذر خواهی هم بکند ولی باز هم شیشه می شکند ، حتی اگر صاحبخانه ببخشد واز او غرامت هم نگیرد! ولی اثر وضعی این شکسته شدن ، مانند ورود سرما به داخل اتاق قهری است !
اصولا مجازات بر سه گونه است:
1. مجازات قراردادی (تنبیه و عبرت)
2. مجازاتی که با گناه رابطه تکوینی و طبیعی دارد (مکافات دنیوی)
3. مجازاتی که تجسم خود جرم است و چیزی جدا از آن نیست (عذاب اخروی)
نوع اول: مجازات همان کیفرها و مقررات جزایی است که در جوامع بشری به وسیله تقنین الهی یا غیرالهی وضع گردیده است. فایده این گونه مجازات ها دو چیز است: یکی جلوگیری از تکرار جرم وبه وسیله خود مجرم یا دیگران از طریق رعبی که کیفر دادن ایجاد می کند و به همین جهت می توان این نوع مجازات را تنبیه نامید. فایده دیگر تشفی و تسلی خاطر ستمدیده است و این در مواردی است که از نوع جنایت و تجاوز به دیگران باشد.
نوع دوم: کیفرهایی است که رابطه علی و معلولی با جرم دارند، یعنی کیفر، معلول جرم و نتیجه طبیعی آن است. این کیفرها را «مکافات عمل» یا «اثر وضعی گناه» می نامند. بسیاری از گناهان اثرات وضعی ناگواری در همین جهان برای گناهکار در پی دارد. مثلا شراب خواری علاوه بر زیان های اجتماعی، صدمات زیادی بر روان و جسم شراب خوار وارد می سازد. شرابخواری موجب اختلال اعصاب و تصلب شرائین و ناراحتی های کبدی می گردد. منظور از اثر وضعی همان اثر ذاتی است که با جرم و گناه پیوند ناگسستنی دارد و از ان جدا نمی گردد. مثلا اثر وضعی و ذاتی نوشیدن سم خطرناک، مردن است و مردن معلول این علت است و در نظام علت و معلول جهان هر چیزی موقعیت خاصی دارد و ممکن نیست علت واقعی، معلول واقعی را به دنبال خود نیاورد. هر چند دنیا محل کشت و آخرت فصل درو است ولی گاهی برخی از اعمال در همین دنیا، نتایج خود را نشان می دهد. این دریافت ثمره عمل و درو کردن کشته نوعی جزای الهی است ولی جزای کامل نیست چون محاسبه دقیق و مجازات کامل در آخرت انجام می گیرد. دنیا خانه عمل است و احیانا جزا هم در آن داده می شود ولی آخرت صددرصد خانه جزا و حساب است، در آنجا مجالی برای عمل نیست.
کارهایی که مربوط به مخلوق خدا است، خواه نیکی و احسان باشد یا بدی و آزار به مردم، غالبا در همین دنیا پاداش و کیفری دارد بی آن که چیزی از جزای اخروی آنها کم گردد. مثلا بدی کردن با پدر و مادر، در همین جهان کیفر دارد ! حتی اگر پدر و مادر انسان کافر یا فاسق هم باشند باز هم بدی نسبت به آنها بدون عکس العمل نمی ماند. منتصر عباسی پدرش متوکل را که از پلیدترین خلفای عباسی بود کشت ولی پس از مدت کوتاهی خود نیز کشته شد. با این که متوکل در مجالس انس و عیش خود علی(علیه السلام) را مسخره می کرد و دلقک های او تقلید علی(ع) را کرده و مسخرگی می کردند و در اشعار خویش به او اهانت می کردند. زمانی که منتصر شنید پدرش حضرت فاطمه( علیها السلام) را دشنام می دهد از بزرگی پرسید مجازاتش چیست؟ او گفت: قتلش واجب است ولی بدان هر کس پدرش را بکشد عمرش کوتاه خواهد شد. منتصر گفت: من باکی ندارم در راه اطاعت خداوند عمرم کوتاه گردد. پدرش را کشت و پس از وی، هفت ماه بیشتر زنده نماند (سفینه البحار، مرحوم شیخ عباس قمی، ماده «وکل»)
نوع سوم از مجازات: مجازات های جهان دیگر است که رابطه تکوینی قوی تر با گناهان دارند. رابطه عمل و جزا در آخرت نه مانند نوع اول قراردادی است و نه مانند نوع دوم از نوع رابطه علت و معلول است بلکه از آن هم یک درجه بالاتر است. در اینجا رابطه عینیت و اتحاد حکمفرماست. یعنی آن چه در آخرت به عنوان پاداش یا کیفر به نیکوکاران و بدکاران داده می شود تجسم عمل خود آنها است. یعنی آن چه به آدمی در آن جهان می رسد، چه نعمت های بهشتی و چه عذاب دوزخی، همان چیزهایی است که آدمی خودش آماده و مهیا ساخته است. مجازات آخرت، تجسم یافتن عمل است. نعمت و عذاب آن جا همین اعمال نیک و بد است که وقتی پرده کنار رود تجسم و مثل پیدا می کند. تلاوت قرآن صورتی زیبا می شود و در کنار انسان قرار می گیرد. غیبت و رنجاندن مردم به صورت خورش سگان جهنم در می آید.
راه احتمالی جبران اثر وضعی گناه!
اگر کسی به طور مثال شراب بخورد، جلوی مستی حاصل از آن را نمی توان گرفت واثر وضعی خود را دارد، ولی تاریکی حاصل از گناه شراب خواری را شاید بتوان جبران کرد! راه رفع چنین کدورت هایی انجام کارهایی است که باعث نورانیت و صفای باطن می شود. به طور کلی راه جبران تاریکی، نور است. منظور از اثر وضعی گناهان همین تاریکی است که در روح انسان پیدا می شود، بنابراین ممکن است که برای رفع آن بتوان با تلاوت قرآن و نماز و روزه مستحبی و خدمت به خلق و زیارت و عبادت و هر عاملی که باعث ایجاد نورانیت معنوی و صفای باطن می شود، تاریکی و ظلمت گناه را از نفس خویش بزداید. قرآن کریم می فرماید: ان الحسنات یذهبن السیئات. خوبی ها بدی را را پاک می کند. در صورتی که کسی موفق به توبه شود و تاریکی آن را با روشی که گفته شد، پاک نماید و نفس خود را نورانی کند، در آخرت نیز،ان شاء الله مشکلی نخواهد داشت وان شاء الله با چهره ای نورانی در قیامت محشور خواهد شد!
معنی دوستی خدا :
1- در قرآن آمده است که خداوند برای هیچ فردی بیش از یک دل ، درون او قرار نداده است.( احزاب/ 4) اگر کسی بخواهد دلش جایگاه محبت خدا باشد نباید محبت دیگران را هم عرض محبت خداوند در دل داشته باشد. اما محبت های طولی مانعی ندارد. باید محبت خداوند اصیل باشد و محبت های دیگر فرع بر محبت خداوند.غرض این که ، محبت انسان نسبت به خداوند باید بالاتر از محبت، نسبت به دیگران بوده و غلبه داشته باشد. چرا که «والذین آمنوا أشد حبا لله»( بقره/ 165).
2- انسان، فطرتا هر پدیده ی زیبایی را دوست می دارد و خداوند هم این خواسته ی فطری انسان را تأیید و آن را تثبیت نموده است. او جهان و انسان و مناظر پیرامون او را به زیباترین شکل آفریده و تناسب در اندام آفرینش را آنچنان رعایت نموده…. که تماشای آن هوش از سر تماشاگران می رباید… بطور کلی دیدن موجود زیبا و با طراوت، خود به خود برای انسان لذت بخش است؛ اگر چه نفع دیگری از آن عاید نگردد…. و از آنجا که اندیشه و فکر انسان در عالم ماده و زیبایی آن محدود نمی شود و زیباییهای روحانی و معنوی را بیشتر ارج می نهد، زیبایی نامتناهی معنوی را از همه چیز بیشتر طالب است. این زیباترین اوصاف معنوی در هستی نا متناهی احد و صمد وجود دارد که نظیری در زیبایی و کمالات ندارد؛ «لم یکن له کفواً احد» (مهر محبوب/ سید حسین حسینی).
از ازل بست دلم با سر زلفت پیوند *—* تا ابد سر نکشم وز سر پیمان نروم
دوست خوبم! خداوند کمال مطلق است و همه ی زیبایی ها از او نشأت گرفته؛ او کمال مطلق و سر چشمه ی همه ی کمالات است. لذا اگر عده ای او را دوست نمی دارند و یا به جای دوست داشتن خدا، به دوستی با غیر خدا و حتی دشمنی با او روی می آورند، بخاطر غفلت یا تربیت غلط و اعمال خودشان است (دقت کنید). محال است کسی با عمل به دستورات حق تعالی، فطرت خود را پاک نگه دارد و محبت شدید به خالق خود نداشته باشد.
3- خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله (آل عمران آیه : 31)بگو اگر خدا را دوست دارید از من اطاعت کنید تا خدا شما را دوست بدارد.
اطاعت از خدا ، موجب دوستی او می شود ، اطاعت از خدا همان عبارتی است که در بیان نورانی حضرت رسول صلی الله علیه وآله قرار دارد که فرمود ازخدابترس (وواجباتت را به انجام برسان) واز گناه پرهیز کن ( وتقوای الهی) راپیشه کن .
(أ وحی اللّه إ لی داود علیه السلام یا داود من أ حب حبیبا صدق قوله و من رضی بحبیب رضی فعله و من وثق بحبیب اعتمد علیه و من اشتاق إ لی حبیب جد فی السیر إ لیه ). خدای تعالی به داود علیه السلام وحی فرمود:
ای داود! هر کس محبوبی را دوست بدارد سخنش را باور کند و هر که از محبوبی خوشش آید کرده های او نیز در نظرش پسندیده آید و هر که به محبوبی اعتماد داشته باشد به او تکیه کند و هر که شیفته محبوبی باشد برای دیدن او بکوشد.
این حدیث واحادیث دیگری که بیان خواهیم کرد همه گویای این مطلبند که برای این که خدا مارادوست داشته باشد، لازم است که ما خدا را دوست داشته باشیم وبرای دوستی اوباید یک موحد واقعی باشیم .
4- یک مرتاض هندی به آیة الله انصاری همدانی گفته بود که می خواهم طی الارض را به شما بیاموزم ؛ ایشان فرموده بود : ما طی الارض لازم نداریم؛ ما بهترش را داریم ؛ ما توحید داریم . یعنی همه عالم زیر پای اهل توحید است . بله عارف حقیقی، موحد حقیقی است ،و« همه عالم زیر پای اهل توحید است»
اساسا اگر عارفی در پی طی الارض باشد عارف نخواهد بود ؛ عارف تنها به دنبال عبودیت حق تعالی است ؛ که در این راه ممکن است قدرت طی الارض نیز به او عطا شود ؛ حتی به برخی قدرت طی السماء نیز عطا می شود ؛ ولی اینها برای عارف حقیقی مهم نیست ؛ و آنها را برای خود کرامت نمی داند ؛ آقا سید علی قاضی که خود صاحب طی الارض بود می فرمود: مرتاضان از ریاضت سخت به ریاضت آسان پناه برده اند ؛ پرسیدند ریاضت سخت چیست؟ فرمودند: ریاضت سخت آن است که انسان یک شبانه روز گناه نکند. این سخن آقا سید علی قاضی به ظاهر ساده می نماید ؛ ولی اگر بدانیم که اسراف از گناهان کبیره است ؛ و بزرگترین نعمت انسان عمر اوست ؛ و مصرف درست عمر ، مصرف آن در راه خداست ؛ آنگاه معلوم می شودکه ما دائما در بطن بزرگترین گناه یعنی اتلاف عمر زندگی می کنیم ؛ اگر کسی دست از اتلاف عمر بر دارد آنگاه به چیزی فراتر از طی الارض می رسد.
سخن دراین است که چه کنیم ؟!
مرحوم دولابی می فرمود: در باب محبت ، زبان هم تأثیر دارد. به خودت تلقین کن که خدا من را دوست دارد. و قرص و محکم واستوار بگو. اگر دوست نداشت خلق نمی کرد و به خودت تلقین کن آن وقت می بینی در به روی تو باز می شود. علت خلق مخلوقات پیدایش انسان عارف است و براساس این آیه به قول استاد جوادی آملی: وظیفه ی انسان کامل ترسیم هندسه ی محبت است.
خداوند تعالی به داود علیه السلام وحی فرمود: ای داود! به بندگان زمینی من بگو: من دوست کسی هستم که دوستم بدارد و همنشین کسی هستم که با من همنشینی کند و همدم کسی هستم که با یاد و نام من انس گیرد و همراه کسی هستم که با من همراه شود، کسی را بر می گزینم که مرا برگزیند و فرمانبردار کسی هستم که فرمانبردار من باشد. هر کس مرا قلباً دوست بدارد و من بدان یقین حاصل کنم ، او را به خودم بپذیرم و چنان دوستش بدارم که هیچ یک از بندگانم بر او پیشی نگیرد. هر کس براستی مرا بجوید بیابد و هر کس جز مرا بجوید مرا نیابد. پس – ای زمینیان ! – رها کنید آن فریبها و اباطیل دنیا را و به کرامت و مصاحبت و همنشینی و همدمی با من بشتابید و به من خوگیرید تا به شما خوگیرم و به دوست داشتن شما بشتابم .
رجوع کنید به:
1. عدل الهی، شهید مطهری،
2. داستان های شگفت، شهید دستغیب شیرازی.
بنا بر این اثر گناه دو نوع است ، یکی اثر تکلیفی و دیگری اثر وضعی، توبه نصوح باعث می شود که گناه و عقوبت آن برداشته شود و شخص تائب در اثر گناهی که کرده عذاب نبیند. ولی اثر وضعی آن ، باقی می ماند؛ هرعملی عکس العمل دارد و هر دمی بازدم ! اگر کسی گناهی مرتکب شد ؛ نتیجه عمل، قهری و یقینی است ، نمی شود که شخصی لیوان پرآب را کج کند و آب نریزد! و لو اینکه بی دلیل و یا الکی و یا غیر ارادی باشد ! آتش می سوزاند ، سیل ویران می کند ، باران سیراب می کند ، آفتاب می خشکاند ….و همه اینها به دلیل تاثیر سبب در مسبب وعلت در معلول است ، این تاثیرات به دلیل ذاتی بودن نتیجه است؛ ارادی و یا عمدی (و یا الکی ) بودن و یا نبودن دخالتی ندارد ! حتی اگر کسی از ارتکاب گناهی که کرده ناراحت شود، تاثیر گناه باز هم قهری است ، بله ممکن است در اثر پشیمانی از ارتکاب آن و توبه کردن، عقوبت اخروی ویا (حتی) دنیایی آن ان شاء الله برداشته شود ! ولی اثر وضعی گناه سرجایش باقی است ! مثلا سنگ بزرگی که به شیشه اتاق اصابت می کند، هر چند پرتاب کننده بلافاصله بعد از پرتاب، پشیمان شود و یا ناراحت شود و از صاحبخانه عذر خواهی هم بکند ولی باز هم شیشه می شکند ، حتی اگر صاحبخانه ببخشد واز او غرامت هم نگیرد! ولی اثر وضعی این شکسته شدن ، مانند ورود سرما به داخل اتاق قهری است !
اصولا مجازات بر سه گونه است:
1. مجازات قراردادی (تنبیه و عبرت)
2. مجازاتی که با گناه رابطه تکوینی و طبیعی دارد (مکافات دنیوی)
3. مجازاتی که تجسم خود جرم است و چیزی جدا از آن نیست (عذاب اخروی)
نوع اول: مجازات همان کیفرها و مقررات جزایی است که در جوامع بشری به وسیله تقنین الهی یا غیرالهی وضع گردیده است. فایده این گونه مجازات ها دو چیز است: یکی جلوگیری از تکرار جرم وبه وسیله خود مجرم یا دیگران از طریق رعبی که کیفر دادن ایجاد می کند و به همین جهت می توان این نوع مجازات را تنبیه نامید. فایده دیگر تشفی و تسلی خاطر ستمدیده است و این در مواردی است که از نوع جنایت و تجاوز به دیگران باشد.
نوع دوم: کیفرهایی است که رابطه علی و معلولی با جرم دارند، یعنی کیفر، معلول جرم و نتیجه طبیعی آن است. این کیفرها را «مکافات عمل» یا «اثر وضعی گناه» می نامند. بسیاری از گناهان اثرات وضعی ناگواری در همین جهان برای گناهکار در پی دارد. مثلا شراب خواری علاوه بر زیان های اجتماعی، صدمات زیادی بر روان و جسم شراب خوار وارد می سازد. شرابخواری موجب اختلال اعصاب و تصلب شرائین و ناراحتی های کبدی می گردد. منظور از اثر وضعی همان اثر ذاتی است که با جرم و گناه پیوند ناگسستنی دارد و از ان جدا نمی گردد. مثلا اثر وضعی و ذاتی نوشیدن سم خطرناک، مردن است و مردن معلول این علت است و در نظام علت و معلول جهان هر چیزی موقعیت خاصی دارد و ممکن نیست علت واقعی، معلول واقعی را به دنبال خود نیاورد. هر چند دنیا محل کشت و آخرت فصل درو است ولی گاهی برخی از اعمال در همین دنیا، نتایج خود را نشان می دهد. این دریافت ثمره عمل و درو کردن کشته نوعی جزای الهی است ولی جزای کامل نیست چون محاسبه دقیق و مجازات کامل در آخرت انجام می گیرد. دنیا خانه عمل است و احیانا جزا هم در آن داده می شود ولی آخرت صددرصد خانه جزا و حساب است، در آنجا مجالی برای عمل نیست.
کارهایی که مربوط به مخلوق خدا است، خواه نیکی و احسان باشد یا بدی و آزار به مردم، غالبا در همین دنیا پاداش و کیفری دارد بی آن که چیزی از جزای اخروی آنها کم گردد. مثلا بدی کردن با پدر و مادر، در همین جهان کیفر دارد ! حتی اگر پدر و مادر انسان کافر یا فاسق هم باشند باز هم بدی نسبت به آنها بدون عکس العمل نمی ماند. منتصر عباسی پدرش متوکل را که از پلیدترین خلفای عباسی بود کشت ولی پس از مدت کوتاهی خود نیز کشته شد. با این که متوکل در مجالس انس و عیش خود علی(علیه السلام) را مسخره می کرد و دلقک های او تقلید علی(ع) را کرده و مسخرگی می کردند و در اشعار خویش به او اهانت می کردند. زمانی که منتصر شنید پدرش حضرت فاطمه( علیها السلام) را دشنام می دهد از بزرگی پرسید مجازاتش چیست؟ او گفت: قتلش واجب است ولی بدان هر کس پدرش را بکشد عمرش کوتاه خواهد شد. منتصر گفت: من باکی ندارم در راه اطاعت خداوند عمرم کوتاه گردد. پدرش را کشت و پس از وی، هفت ماه بیشتر زنده نماند (سفینه البحار، مرحوم شیخ عباس قمی، ماده «وکل»)
نوع سوم از مجازات: مجازات های جهان دیگر است که رابطه تکوینی قوی تر با گناهان دارند. رابطه عمل و جزا در آخرت نه مانند نوع اول قراردادی است و نه مانند نوع دوم از نوع رابطه علت و معلول است بلکه از آن هم یک درجه بالاتر است. در اینجا رابطه عینیت و اتحاد حکمفرماست. یعنی آن چه در آخرت به عنوان پاداش یا کیفر به نیکوکاران و بدکاران داده می شود تجسم عمل خود آنها است. یعنی آن چه به آدمی در آن جهان می رسد، چه نعمت های بهشتی و چه عذاب دوزخی، همان چیزهایی است که آدمی خودش آماده و مهیا ساخته است. مجازات آخرت، تجسم یافتن عمل است. نعمت و عذاب آن جا همین اعمال نیک و بد است که وقتی پرده کنار رود تجسم و مثل پیدا می کند. تلاوت قرآن صورتی زیبا می شود و در کنار انسان قرار می گیرد. غیبت و رنجاندن مردم به صورت خورش سگان جهنم در می آید.
راه احتمالی جبران اثر وضعی گناه!
اگر کسی به طور مثال شراب بخورد، جلوی مستی حاصل از آن را نمی توان گرفت واثر وضعی خود را دارد، ولی تاریکی حاصل از گناه شراب خواری را شاید بتوان جبران کرد! راه رفع چنین کدورت هایی انجام کارهایی است که باعث نورانیت و صفای باطن می شود. به طور کلی راه جبران تاریکی، نور است. منظور از اثر وضعی گناهان همین تاریکی است که در روح انسان پیدا می شود، بنابراین ممکن است که برای رفع آن بتوان با تلاوت قرآن و نماز و روزه مستحبی و خدمت به خلق و زیارت و عبادت و هر عاملی که باعث ایجاد نورانیت معنوی و صفای باطن می شود، تاریکی و ظلمت گناه را از نفس خویش بزداید. قرآن کریم می فرماید: ان الحسنات یذهبن السیئات. خوبی ها بدی را را پاک می کند. در صورتی که کسی موفق به توبه شود و تاریکی آن را با روشی که گفته شد، پاک نماید و نفس خود را نورانی کند، در آخرت نیز،ان شاء الله مشکلی نخواهد داشت وان شاء الله با چهره ای نورانی در قیامت محشور خواهد شد!
معنی دوستی خدا :
1- در قرآن آمده است که خداوند برای هیچ فردی بیش از یک دل ، درون او قرار نداده است.( احزاب/ 4) اگر کسی بخواهد دلش جایگاه محبت خدا باشد نباید محبت دیگران را هم عرض محبت خداوند در دل داشته باشد. اما محبت های طولی مانعی ندارد. باید محبت خداوند اصیل باشد و محبت های دیگر فرع بر محبت خداوند.غرض این که ، محبت انسان نسبت به خداوند باید بالاتر از محبت، نسبت به دیگران بوده و غلبه داشته باشد. چرا که «والذین آمنوا أشد حبا لله»( بقره/ 165).
2- انسان، فطرتا هر پدیده ی زیبایی را دوست می دارد و خداوند هم این خواسته ی فطری انسان را تأیید و آن را تثبیت نموده است. او جهان و انسان و مناظر پیرامون او را به زیباترین شکل آفریده و تناسب در اندام آفرینش را آنچنان رعایت نموده…. که تماشای آن هوش از سر تماشاگران می رباید… بطور کلی دیدن موجود زیبا و با طراوت، خود به خود برای انسان لذت بخش است؛ اگر چه نفع دیگری از آن عاید نگردد…. و از آنجا که اندیشه و فکر انسان در عالم ماده و زیبایی آن محدود نمی شود و زیباییهای روحانی و معنوی را بیشتر ارج می نهد، زیبایی نامتناهی معنوی را از همه چیز بیشتر طالب است. این زیباترین اوصاف معنوی در هستی نا متناهی احد و صمد وجود دارد که نظیری در زیبایی و کمالات ندارد؛ «لم یکن له کفواً احد» (مهر محبوب/ سید حسین حسینی).
از ازل بست دلم با سر زلفت پیوند *—* تا ابد سر نکشم وز سر پیمان نروم
دوست خوبم! خداوند کمال مطلق است و همه ی زیبایی ها از او نشأت گرفته؛ او کمال مطلق و سر چشمه ی همه ی کمالات است. لذا اگر عده ای او را دوست نمی دارند و یا به جای دوست داشتن خدا، به دوستی با غیر خدا و حتی دشمنی با او روی می آورند، بخاطر غفلت یا تربیت غلط و اعمال خودشان است (دقت کنید). محال است کسی با عمل به دستورات حق تعالی، فطرت خود را پاک نگه دارد و محبت شدید به خالق خود نداشته باشد.
3- خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله (آل عمران آیه : 31)بگو اگر خدا را دوست دارید از من اطاعت کنید تا خدا شما را دوست بدارد.
اطاعت از خدا ، موجب دوستی او می شود ، اطاعت از خدا همان عبارتی است که در بیان نورانی حضرت رسول صلی الله علیه وآله قرار دارد که فرمود ازخدابترس (وواجباتت را به انجام برسان) واز گناه پرهیز کن ( وتقوای الهی) راپیشه کن .
(أ وحی اللّه إ لی داود علیه السلام یا داود من أ حب حبیبا صدق قوله و من رضی بحبیب رضی فعله و من وثق بحبیب اعتمد علیه و من اشتاق إ لی حبیب جد فی السیر إ لیه ). خدای تعالی به داود علیه السلام وحی فرمود:
ای داود! هر کس محبوبی را دوست بدارد سخنش را باور کند و هر که از محبوبی خوشش آید کرده های او نیز در نظرش پسندیده آید و هر که به محبوبی اعتماد داشته باشد به او تکیه کند و هر که شیفته محبوبی باشد برای دیدن او بکوشد.
این حدیث واحادیث دیگری که بیان خواهیم کرد همه گویای این مطلبند که برای این که خدا مارادوست داشته باشد، لازم است که ما خدا را دوست داشته باشیم وبرای دوستی اوباید یک موحد واقعی باشیم .
4- یک مرتاض هندی به آیة الله انصاری همدانی گفته بود که می خواهم طی الارض را به شما بیاموزم ؛ ایشان فرموده بود : ما طی الارض لازم نداریم؛ ما بهترش را داریم ؛ ما توحید داریم . یعنی همه عالم زیر پای اهل توحید است . بله عارف حقیقی، موحد حقیقی است ،و« همه عالم زیر پای اهل توحید است»
اساسا اگر عارفی در پی طی الارض باشد عارف نخواهد بود ؛ عارف تنها به دنبال عبودیت حق تعالی است ؛ که در این راه ممکن است قدرت طی الارض نیز به او عطا شود ؛ حتی به برخی قدرت طی السماء نیز عطا می شود ؛ ولی اینها برای عارف حقیقی مهم نیست ؛ و آنها را برای خود کرامت نمی داند ؛ آقا سید علی قاضی که خود صاحب طی الارض بود می فرمود: مرتاضان از ریاضت سخت به ریاضت آسان پناه برده اند ؛ پرسیدند ریاضت سخت چیست؟ فرمودند: ریاضت سخت آن است که انسان یک شبانه روز گناه نکند. این سخن آقا سید علی قاضی به ظاهر ساده می نماید ؛ ولی اگر بدانیم که اسراف از گناهان کبیره است ؛ و بزرگترین نعمت انسان عمر اوست ؛ و مصرف درست عمر ، مصرف آن در راه خداست ؛ آنگاه معلوم می شودکه ما دائما در بطن بزرگترین گناه یعنی اتلاف عمر زندگی می کنیم ؛ اگر کسی دست از اتلاف عمر بر دارد آنگاه به چیزی فراتر از طی الارض می رسد.
سخن دراین است که چه کنیم ؟!
مرحوم دولابی می فرمود: در باب محبت ، زبان هم تأثیر دارد. به خودت تلقین کن که خدا من را دوست دارد. و قرص و محکم واستوار بگو. اگر دوست نداشت خلق نمی کرد و به خودت تلقین کن آن وقت می بینی در به روی تو باز می شود. علت خلق مخلوقات پیدایش انسان عارف است و براساس این آیه به قول استاد جوادی آملی: وظیفه ی انسان کامل ترسیم هندسه ی محبت است.
خداوند تعالی به داود علیه السلام وحی فرمود: ای داود! به بندگان زمینی من بگو: من دوست کسی هستم که دوستم بدارد و همنشین کسی هستم که با من همنشینی کند و همدم کسی هستم که با یاد و نام من انس گیرد و همراه کسی هستم که با من همراه شود، کسی را بر می گزینم که مرا برگزیند و فرمانبردار کسی هستم که فرمانبردار من باشد. هر کس مرا قلباً دوست بدارد و من بدان یقین حاصل کنم ، او را به خودم بپذیرم و چنان دوستش بدارم که هیچ یک از بندگانم بر او پیشی نگیرد. هر کس براستی مرا بجوید بیابد و هر کس جز مرا بجوید مرا نیابد. پس – ای زمینیان ! – رها کنید آن فریبها و اباطیل دنیا را و به کرامت و مصاحبت و همنشینی و همدمی با من بشتابید و به من خوگیرید تا به شما خوگیرم و به دوست داشتن شما بشتابم .
رجوع کنید به:
1. عدل الهی، شهید مطهری،
2. داستان های شگفت، شهید دستغیب شیرازی.