۱۳۹۵/۰۷/۱۱
–
۳۱۶۰ بازدید
به تازگی کلیپی رو دیدم که ذهنم رو کاملاً به خودش مشغول کرده. در این کلیپ سخنران میگفت: چهطور خدا بهخاطر چند تار مو، خانمیرو هزار سال در آتش جهنم میسوزاند و عذاب میدهد و وقتی تشنه شد زقوم میدهد. چنین چیزی منطقی نیست. آیا واقعاً خدایی که از مادر به بندگانش مهربانتر هست انسان بدحجاب رو بهخاطر بیرون بودن چندتار مو تا ابد جهنمی میکنه؟
پیش از پاسخ به مباحث مطرح شده در این سوال ذکر چند مقدمه لازم است:
1. بسیاری از گناهان کوچک زمینه گناهان بزرگ را فراهم مینمایند و چه بسا بیرون بودن همین چند تار مو زمینه امام انحرافات اخلاقی خود و بسیاری دیگر از جوانان را فراهم نماید امام علی(علیه السلام) میفرمایند:
«أَشَدُّ الذُّنُوبِ عِنْدَ اللَّهِ ذَنْبٌ صَغُرَ عِنْدَ صَاحِبِهِ »[ عیون الحکم و المواعظ، ص 112، ح 2432.]؛ «بزرگترین گناه، گناهی است که صاحبش آن را کوچک بشمارد».
2. بدحجاب تنها به خود ظلم نمیکند تا تنها «حق الله» بر عهدهاش بوده و خداوند او را ببخشد بلکه بدحجاب، با به گناه انداختن دیگران، «حقالناس» نیز دامنگیرش میشود و این از بزرگترین ظلمها است که خدا هم از آن نمیگذرد.
3. اگر قرار باشد تفاوتی میان زنان بدحجاب – که با اعمال و رفتارشان، هم خود مرتکب گناه شده و هم دیگران را به گناه میاندازند – با دیگر زنانی که بنا به دستور الهی حجاب خود را به طور کامل رعایت نموده اند نباشد در این صورت عدالت خدواند متعال زیر سوال خواهد رفت.
4. وجود عذاب برای افرادی که حجاب را رعایت نمیکنند. بدیهی است که در روایات متعددی نیز بدان اشاره شده اما نباید این نکته مهم را نیز فراموش کرد که جهنم، تنها براى کسانى است که همه راه هاى خوشبختى و ابواب سعادت چون توبه، شفاعت و مغفرت واسعه الهى را به روى خود بسته اند، اما اگر توبه کنند و جبران کنند، قابلیت و لیاقت نجات از جهنم و ورود به بهشت را خواهند داشت.
با توجه به این مقدمه باید بگوییم:
اول. جهنم تجسم اعمال و رفتار ناهنجار انسان
آنچه از آیات و روایات به دست میآید آن است که قیامت به نوعی تجسّم عینى کردار انسان است. خداوند متعال، این عالم را به صورت یک نظام علّت و معلولى آفریده که هر عملى، معلولى داشته باشد. عذابهاى جهنّم و نعمتهاى بهشت نیز در حقیقت نتیجه و معلول و تجسّم عینى اعتقادات و اعمال خود انسان است. از این رو خداوند متعال در قرآن مى فرماید:
(((فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ)))[ زلزلة (99)، آیات 7 و 8.]؛
«پس هر کس هموزن ذرّه اى کار خیر انجام دهد خودِ آن را مى بیند و هر کس هموزن ذرّه اى کار بد کرده خودِ آن را مى بیند».
و در آیهای دیگر میفرماید:
(((وَ مَن جاءَ بِالسَّیئه فَکُبَت وُجوُههم فِى النّار هَل تُجزون إِلاّ ما کُنتم تَعمَلون)))[ نمل (27)، آیه 90.]؛
«آنان که کردار بد همراه خویش بیاورند، به رو در آتش افکنده مى شوند. آیا پاداشى جز آنچه عمل مى کردید خواهید داشت؟»
به گونهای که وجود ستمگر خود هیزم و ماده آتش زاى جهنم است:
(((وَ أَما القاسِطُون فَکانُوا لِجَهنَّم حَطَبا)))[ جن (72)، آیه 15.]؛
«بشر ملحد و ستمگر هیزم آتش جهنم خواهد بود».
در واقع خداوند انسان را به عنوان موجودى مختار آفریده است که مى تواند با کنش خوب خود، بهشتى جاودان بیافریند و همواره با آن زیست کند و یا جهنمى سوزان بسازد و در جهنم کرده هاى خویش، خود را بسوزاند بلکه بالاتر از این انسان با سوء رفتارش، از خود وجودى جهنمى مى سازد و خود جهنم خویش مى شود. از همین رو بین عذاب و انسانى که اصالت انسانیت خویش را از دست داده، انفکاک محال است.
دوم. تناسب عذاب جهنم با بیرون بودن چند تار مو
در این زمینه باید دانست که کیفر اخروى مانند کیفرهاى دنیوى، امرى قراردادى و اعتبارى نیست بلکه حقیقتى تکوینى و قهرى است که از ناحیه خود انسان دامنگیر او شده. تفاوت کیفرهای اعتباری و تکوینی در این است که کیفرهاى اعتبارى قابل وضع و رفع است، اما کیفر تکوینى باطن خود عمل است و عمل و کیفر دو روى یک سکه اند. در چنین رابطه اى وجود عمل سوء، مساوى با وجود کیفر است و بین آن دو فاصله اى نیست.
مثلاً اگر گفته شود کسى که از مقررات رانندگى تخلف کرده و از چراغ قرمز عبور کند ممکن است بهخاطر همین چند لحظه تخلف، چنان تصادفى کند که دست و پاى او بشکند و یک عمر زمینگیر شود، در اینجا کسى نمى گوید، این نتیجهی تلخ براى آن تخلف کوچک عادلانه نیست، زیرا مسلّم است که این، از قبیل جریمههاى قراردادى اداره راهنمایى نیست که در آن مسأله تناسب و هماهنگى جرم و جریمه در نظر گرفته شود، بلکه این، اثر طبیعى عمل است که انسان آگاهانه به سراغ آن رفته، و خود را گرفتار آن کرده است.
حال فرض کنید چنین انسانى به جاى یکصد سال و یا هزار سال عمر کند و یا یک میلیون سال در دنیا بماند، مسلماً باید تحمل آن رنج و عذاب را در این مدت طولانى به خاطر مثلاً چند روز هوسبازى بنماید.
در مورد عذابها و کیفرهاى اخروى مسأله از این فراتر است، آثار طبیعی اعمال و نتائج مرگبار آن ممکن است براى همیشه دامان انسان را بگیرد، بلکه خود اعمال در برابر انسان مجسم مى شود، و چون آن جهان جاویدان است اعمال نیک و بد، جاودانه با انسان خواهند بود، و او را نوازش یا کیفر مى دهد.
بنابراین، جایى براى این سؤال باقى نمىماند که چرا تناسب میان «جریمه» و «جرم» در نظر گرفته نشده و به خاطر چند تار مو این همه عذاب وجود دارد؟ چرا که این کیفر در حقیقت اثر طبیعى همان بیرون بودن چند تار مو هست و خاصیت تکوینى آن محسوب مى شود.
سوم. جهنم و لطف الهی
در اینکه لطف و رحمت الهی واسعه است و بخشندگی او بالاتر و گسترده تر از همه گناهان عالم است شکی نیست. اما در این بین نکاتی وجود دارد که نمی توان آنها را نادیده گرفت:
در نظام حکیمانه الهى همان طور که وجود بهشت در کل نظام هستى، ضرورى و سودمند است وجود دوزخ نیز لازم و فایده مند است. وقتى خداوند متعال نعمت هاى خود بر بندگان را بر مى شمارد، جهنم و عذاب هاى آن را در ردیف نعمت ها قرار داده، مى گوید:
(((… هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِى یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ یَطُوفُونَ بَیْنَها وَ بَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ فَبِأَىِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ)))[ رحمن (55)، آیه 43.]؛
«این است همان جهنمى که تبه کاران آن را دروغ مى خواندند میان آتش و آب جوشان مى گردند. پس کدام یک از نعمت هاى پروردگارتان را منکرید؟»
از فواید دوزخ نقش بازدارندگی آن از گناه میباشد، بهگونهای که بسیارى از مردم را از بدى، انحراف و کج روى بازمى دارد. چه بسیار کسانىکه از خوف جهنم، به سعادت و شرافت جاودانه نایل آمده اند. اگر خداوند حکیم دوزخ را در شمار نعمت ها آورده است، واقعاً نعمت بزرگى را تذکر داده چرا که بدون آن بیشتر انسان ها اهل بندگى و حرکت در جهت تکامل نبودند و در صورت نبود جهنّم از حدّ حیوانى فراتر نمىرفتند.
درست است که خداوند رحمان و رحیم و غافر و غفار و رئوف است اما این دلیل نمی شود که خداوند جبار و غیور و (((شَدیدُ الْعَذابِ)))[ بقره (2)، آیه 165.]؛ «دارای مجازات شدید»… نباشد. یعنی این را نباید فراموش کرد که خداوند همانطور که بخشنده و مهربان است منتقم و عذاب دهنده هم هست.[ همانگونه که در آیات متعدد قرآن کریم از رحمانیت خداوند متعال سخن به میان آمده آیات متعددی نیز از عذاب الهی و جهنم خبر داده اند به گونه ای که بیش از سیصد و پنجاه بار از «عذاب الهی» و بیش از 70 مرتبه نیز از «جهنم» سخن به میان آمده.] لذا نمی توان رحمت و بخشندگی خداوند مهربان را دست آویزی برای گناه قرار داد، در حالی که خود خداوند متعال فرموده:
(((وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقاب )))[ بقره (2)، آیه 196.]؛
«و از خدا بپرهیزید! و بدانید که او، سخت کیفر است!»[ خداوند متعال در آیات متعدد قرآن کریم به شدید العقاب بودن خود تصریح نموده است از جمله: بقره (2)، آیات 196 و 211 ؛ آل عمران (3)، آیه 11؛ مائده (5)، آیات 2 و 98؛ انفال (8)، آیات 13و 25 و 48 ؛ و…]
سوء استفاده کردن از لطف و محبت کسی با هیچکدام از مبانی عقلی و اخلاقی سازگار نیست. علامه طباطبایی در تفسیر این بخش از کلام خداوند متعال که فرموده است: (((یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَریم )))[ «ای انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور ساخته است؟!»، انفطار (82)، آیه 6.]؛ چنین می گوید: «معصیت ربی که مدبر امر او است، و نعمت های ظاهری و باطنیش سراپای وجود او را فراگرفته، کفرانی است که هیچ فطرت سلیمی در زشتی آن شک ندارد، مخصوصاً در موردی که رب منعم، کریم هم باشد، که کفران چنین ربی باز هم زشت تر و توجه عتاب و مذمت شدیدتر و روشن تر است»[ ترجمه المیزان، ج 20، ص 368.].
چهارم. مدت عذاب زنان بدحجاب
مخالفت و سرپیچی از احکام و دستورات خداوند متعال گناه و حرام است و نتیجه گناه نیز بدنامی در این دنیا و گرفتار شدن به عذاب اخروی است. حجاب نیز از احکام و دستورات قطعی اسلام است و اگر کسی از آن سرپیچی کند وگناه نماید و توبه نکند، قطعاً گرفتار عذاب خواهد شد[ باید به این نکته توجه داشت، عذاب اخروی زنانی که رعایت حجاب و عفاف را نمی نمایند به این معنا نیست که با حجاب ها به جهنم نمی روند چرا که گناه منحضر در بدحجابی و یا بی حجابی نیست. آن با حجابی هم که دچار غیبت، دروغ و…گناه کرده و گناه، مجازات دارد. ]. امّا دقّت شود جهنّم رفتن، به معنای تا ابد در جهنّم ماندن نیست؛ برای روشن شدن این مطلب لازم است بدانیم که انسان ها در سه حیطه باید حساب پس بدهند؛ در حیطه اعتقادت، در حیطه اعمال و در حیطه صفات اخلاقی که بر این اساس افراد به چند گروه تقسیم می شوند:
گروه اول: آنها که اعتقاداتشان درست است و صفات اخلاقی خوبی دارند و اعمالشان هم مطابق دین است، روشن است که هم در برزخ و هم در آخرت، اهل بهشت خواهند بود. قرآن این گروه را اهل بهشت معرفی می کند بهشتی که همواره در آن متنعّماند و هیچگاه از آن اخراج نخواهند شد[ توبه (9)، آیه 72. امام علی(علیه السلام) در خطبه 109 و 85 و حکمت 387 نهج البلاغه به طور کامل این موضوع را تبیین نموده است.].
گروه دوم: آنها که اعتقاداتشان درست است و صفات اخلاقی خوبی دارند ولی اعمالشان مطابق دین نبوده و خطاکار میباشند. در این صورت اگر گناهان کم باشد، مدّتی در برزخ عذاب می شوند تا پاک شوند، وقتی پاک شدند وارد بهشت برزخی می شوند. اینها در آخرت هم بهشتی اند. امّا اگر گناهان عملی اینها خیلی زیاد باشد، ممکن است در آخرت هم مدّتی در عذاب باشند؛[ رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «إِنَّ الْعَبْدَ لَیُحْبَسُ عَلَی ذَنْبٍ مِنْ ذُنُوبِهِ مِائَةَ عَامٍ وَ إِنَّهُ لَیَنْظُرُ إِلَی أَزْوَاجِهِ وَ إِخْوَانِهِ فِی الْجَنَّة»؛ «بنده ایست صد سال به خاطر گناهش در زندان است و زنان و برادران خود را در بهشت می بیند»، أمالی الصدوق، ص 412.]
گروه سوم: آنها که اعتقاداتشان درست است ولی علاوه بر اعمال ناپسند، صفات اخلاقی بدی دارند اینها مثل گروه قبلی خواهند بود؛ لکن عذابشان شدیدتر است.
گروه چهارم: آنها که اعتقاداتشان باطل است و با سوءنیت راه کفر و شرک و نفاق در پیش گرفتند و با معارف حقه الهی دشمنی کردند. اینان اهل جهنم اند و در آن جاودانه خواهند بود. خداوند متعال در باره این گروه میفرماید:
(((وَ الَّذینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُون)))[ بقره (2)، آیه 39.]؛
« و کسانی که کافر شدند، و آیات ما را دروغ پنداشتند اهل دوزخند؛ و همیشه در آن خواهند بود».
بنابراین طبق روایات اهلبیت(علیهم السلام) بسیاری از جهنّمی ها بعد از آنکه به تناسب گناهانشان مجازات شدند، از آثار گناهشان پاک شده و وارد بهشت می شوند. لذا هر چه گناه کسی کمتر باشد به همان اندازه نیز به نجات نزدیکتر است؛ بلکه اگر گناهش خیلی کم باشد، چه بسا با شفاعت بخشیده می شود و کارش به جهنّم نمی کشد. برخی نیز با فشار مرگ یا فشار قبر و امثال آن پاک می شوند و کارشان به جهنّم نمی کشد. [ در باب جهنم و مسائل مرتبط با آن، ر.ک: محمد حسن قدردان قراملکی، جهنم چرا؟]
از مجموع آنچه گفته شد در خصوص حجاب می توان گفت اگر زن یا دختری که بدحجاب یا بی حجاب است منکر حجاب به عنوان ضروری دین باشد بهطوری که با این انکارش اصول دین مانند توحید و نبوت را انکار کند، در این صورت کافر است و مستحق عذاب ابدی خواهد بود اما اگر بدحجابی او به خاطر مسامحه و سستی است و در دنیا توبه نکردهاند، در این صورت نمی توان گفت از عذاب و مجازات اخروی معاف و مصون میباشد، بلکه در عوالم مختلف، قبر، برزخ و قیامت برحسب حال، عذاب هایی خواهند کشید تا پاک شوند و از عذاب خلاصی یابند و در نتیجه وارد بهشت شوند.
البته برخی چنین به خود القا میکنند که چند سال عذاب را تحمل کرده و در نهایت بهشتی میشویم لذا به بدحجابی خود ادامه میدهند. این دسته از افراد نباید فراموش کنند که: اولاً، ممکن هست همین بی حجابی آنها باعث شود که گرفتار گناهی شوند که تا ابد آنها را دچار عذاب کند. ثانیاً، به طور مشخص معلوم نخواهد بود که به چه مدت گرفتار عذاب خواهند بود. ثالثاً، تحمل عذاب الهی ولو اندک آن بسیار سخت و دشوار می باشد و خداوند متعال در آیات متعددی نسبت به این مسئله هشدار داده و فرموده است:
(((أُولئِکَ الَّذینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدی وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَی النَّار)))[ بقره (2)، آیه 175.]؛
«اینان، همان هایی هستند که گمراهی را با هدایت، و عذاب را با آمرزش، مبادله کرده اند؛ راستی چقدر در برابر عذاب خداوند، شکیبا هستند!!»
پنجم. خدای مهربانتر از پدر و مادر
اما درباره مهربانى خدا و مقایسه آن با مهربانى مادر گفتنى است: مهربانى مادر نیز جلوه اى از مهربانى خدا است که در نهان مادرها نهاده شده است به ودیعه. به طور یقین مهربانى که خداوند نسبت به بندگان دارد و مهلتى که نسبت به خطاکاران مى دهد، بسیار بیشتر است.
اما نکته مهم آن است که رحمت و مهربانى خداوند، همراه با حکمت و عدالت است. از این رو اگر خطا به اندازه اى باشد که نیاز به تنبیه و یا اخراج داشته باشد، لازم است چنین کارى انجام بگیرد و اگر خطا بسیار سنگین باشد (مانند اعتیاد و یا قتل دیگر بى گناه)، حتى پدر و مادر نیز فرزند خود را به مراجع قضایى جهت مجازات معرفى مى کنند.
بر اساس آنچه تا کنون گفته شد معلوم میشود طرح چنین مباحثی بر خلاف آیات و روایات و نمیتوان مبتنی بر چنین سخنانی دست از حجاب شرعی برداشت[ ر.ک: اقبالی، ابوالفضل، به دخترم، کرج، انتشارات تلاوت آرامش، 1390 ش، اول، ص 108 – کوهی، محمدرضا، آسیب شناسی شخصیت زن، قم، انتشارات پارسیان، 1383 ش، اول، ص 32 – 35 – مهریزی، مهدی، حجاب، تهران، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1379 ش، اول، ص 33.].