۱۳۹۷/۰۴/۱۵
–
۲۰۵۵ بازدید
بنام خدا سلام عفت دل و عفت فکر و اندیشه چگونه حاصل می شود با تشکر
الف ) مفهوم عفاف
عفاف نیز واژه ای عربی است که با فرهنگ اسلامی و دینی وارد زبان فارسی شده است. عفاف را به معنای خود نگهداری و باز داشتن نفس انسانی از محرمات و خواهش های شهوانی، دانسته اند.
راغب در مفردات می گوید:
«العفة حصول حاله للنفس تمتنع بها عن غلبه الشهوة والمتعفف المتعاطی لذالک بضرب من الممارسه والقهر» (راغب اصفهانی، ماده عفّ)
«عفّت حالت نفسانی است که مانع تسلّط شهوت بر انسان می گردد و انسان عفیف کسی است که با تمرین وتلاش مستمر و پیروزی بر شهوت، به این حالت دست یافته باشد.»
ابن منظور در لسان العرب می گوید:
«العفة الکف عما لایحل کف عن المحارم والاطماع الدنیة وعف ای کف.» (ابن منظور، ماده عفّ)
«عفّت خود نگهداری از غیر حلال، کار های حرام و طمع های پست است، عفت پیشگی یعنی خود نگهداری.»
در قاموس قرآن آمده است:
«عفّت به معنای مناعت است در شرح آن گفته اند: حالت نفسانی است که از غلبة شهوت باز دارد. پس باید عفیف به معنای خود نگهدار و با مناعت باشد.»(قرشی، 5/18)
عفاف در اصطلاح
عفاف اصطلاحی اخلاقی است. عالمان اخلاق، عفاف را در شمار مهمترین فضایل اخلاقی جای داده اند و فیلسوفان درحکمت عملی به آن پرداخته اند. ملا صدرا در «اسفار» عفاف را چنین تعریف می کند:
«هی الخلق الذی یصدر عنه الافعال المتوسط بین الفجور والخمود.»(شیرازی،2/38)
«عفاف، منشأ است که منشأ صدور کارهای معتدل می شود نه پرده دری می کند و نه گرفتار خمودی می شود.»
خواجه نصیر الدین طوسی در تعریف آن می نویسد:
«عفاف آن است که نیروی شهوت مطیع عقل باشد تا تصرف او به اقتضای رأی او بود و اثر خیریت در او ظاهر شود و از تعبد هوای نفس و استخدام لذات فارغ » (طوسی،/74 به نقل از سجادی، 3/296)
علامه سید محمد حسین طباطبایی، عفاف را از اصول سه گانه فضیلت های اخلاقی می داند که صبر، حیا، ایثار، سخاوت، و… برشاخه آن می روید. او پس از آن که قوای شهوانی، غضبی و فکری را منشأ و خاستگاه تمامی اخلاق انسانی بر می شمرد، می گوید:
« حد اعتدال در قوة شهوانی«عفاف» وافراط و تفریط در آن«شره» و «خمود» نامیده می شود» (طباطبایی،1/137)
بر اساس آن چه گفته شد، عفاف معنایی فراخ تر از پاکدامنی و پالودگی از فحشاء و زنا دارد. قرآن کریم و نصوص روای نیز، عفاف را در معنای وسیع تر از عفاف و پاکی جنسی بکار برده و آن را به معنای در پیش گرفتن رو یه اعتدال، خود نگهداری، تسلط بر خویشتن، صبوری و ایستادگی در برابرکام جویی ناروا می داند که در حوزه تمایلات جسمی وجنسی می گنجد، و نفس انسانی خواهان برآورده شدن بی قید و حصر آن نیازهاست.
ب ) عفت دل
عفت دل یعنی اینکه انسان دل و جان خود را از گناه به دور دارد و مواظب واردات و صادرات روح و جان خود باشد و به جز خداوند متعال کسی را در دل خود جای ندهد ، که به فرموده امام صادق علیه السّلام : « القَلبُ حرَمُ اللهِ، فَلا تُسکِن حَرَمَ اللهِ غَیرَ اللهِ؛ دل، حرم خداست. پس در حرم خدا غیر خدا را ساکن مکن. » (جامع الأخبار، ص185)
بزرگان، عارفان و اساتید اخلاق، «دربانی دل» را رمز و راز رسیدن به کمالات دانسته اند.
نظارت بر این که چه چیزهایی وارد قلب می شود و دل، خانه و جایگاه چه مسائلی می شود، زمینه ساز تهذیب نفس و رسیدن به طهارت درونی است.
عرش رحمانی که می گویند، آن نامِ دل است
بر درِ دل حلقه زن، کام دل از دل حاصل است
پس، باید از این دل مواظبت کرد.
این حدیث، دل را «حرم خدا» شمرده است.
پس، در این حریم مقدس و حرم متعالی، هوس، کینه، بت، شرک، جاذبه های دنیوی و وسوسه های شیطانی، نباید جایی داشته باشد. حضرت رسول(ص) فرمودند:
«خداوند در روی زمین، ظرفهایی دارد که عبارت است از این دلها و بهترین این ظرفها نزد خداوند، دلی است که نسبت به برادران نازکتر و از گناهان پاکتر و در راه خدا استوارتر باشد».( میزان الحکمه، حدیث16913)
* توصیه اى از علامه حسن زاده آملى « حفظه الله »
دهان روح و تن
« انسان دو دهان دارد: یکى گوش که دهان روح او است و دیگر دهان که دهان تن او است. این دو دهان خیلى محترم اند. انسان باید خیلى مواظب آن ها باشد. یعنى باید صادرات و واردات این دهنها را خیلى مراقب باشد. آن هایى که هرزه خوراک مى شوند، هرزه کار مى گردند. کسانى که هرزه شنو مى شوند، هرزه گو مى گردند.
وقتى واردات انسان هرزه شد، صادرات او هم هرزه و پلید و کثیف مى شود. یعنى قلم او هرزه و نوشته هایش زهرآگین خواهد داشت. حضرت وصى، امیرالمؤمنین، علیه السلام فرمود: عمل نبات است و هیچ نبات از آب بى نیاز نیست و آب ها گوناگون اند. هر آبى که پاک است، آن نبات هم پاک و میوه اش شیرین خواهد بود; و هر آبى که پلید است، آن نبات هم پلید و میوه او تلخ است.»
بنابراین تنها راه به دست آوردن عفت دل دوری از هر گناهی می باشد .
نسخه درمان امام حسین علیه السلام
اما سوال اینست که چه کار کنیم؟ چه تدبیری بیندیشیم که گناه نکنیم یا معاصی گذشته را جبران کنیم؟ جواب مجمل و بسیار راهگشا آنست که باید درهر صورت تقوا اختیار کرد و در مورد گناهان گذشته اگر حقی به گردنمان هست آن را ادا نمود و تصمیم جدی برترک گناه گرفت و دائما به ذیل عنایات اهل بیت علیهم السلام متوسل شد و در این راه سخت از ایشان استمداد جست. البته پایان راه بسیار شیرین خواهد بود – ان شاء الله- اما تقوا و دوری از معصیت چگونه شکل می گیرد؟
روایتی از حضرت سیدالشهدا علیه السلام در بعضی از کتابها نقل شده است که ما را در مسیر ترک گناه یاری می کند. طبق این گزارش شخصی خدمت امام حسین علیه السلام می رسد و دردی را مطرح می کند که درد مشترک بعضی از ما هم هست! به حضرت عرض می کند: من گناهکارم و صبر بر ترک گناه ندارم! چه کنم؟
این حدیث را مطابق گزارش مرحوم علامه آیت الله طهرانی در کتاب «لمعات الحسین علیه السلام» می آوریم. ایشان نقل می کنند:
«روی ان الحسین بن علی علیهماالسلام جاءه رجل و قال: انا رجل عاص و لا اصبر عن المعصیة، فعظنی بموعظةٍ! فقال علیه السلام افعل خمسة اشیاء و اذهب ما شئت !
فاوّل ذلک: لاتأکل من رزق الله و أذنب ما شئت!
و الثانی: أخرج من ولایة الله و اذنب ما شئت!
و الثالث: اطلب موضعا لایراک الله و اذنب ما شئت!
والرابع: اذا جاء ملک الموت لیقبض روحک فادفعه عن نفسک و اذنب ما شئت!
و الخامس: اذا ادخلک مالک فی النار فلا تدخل فی النار و اذنب ما شئت!»
مرحوم آیت الله علامه طهرانی در ترجمه این روایت می فرمایند:
روایت شده که مردی به نزد حضرت حسین بن علی علیهماالسلام آمد و گفت من مردی هستم اهل گناه و توانایی شکیبایی بر ترک از معصیت را ندارم، پس شما مرا موعظه ای بنمایید!
همانطور که وقتی ظرفی وارونه شد، دیگر چیزی در آن قرار نگیرد، دل نیز در آخر گناه وارونه گردد و دیگر سخن حق در آن جایگیر نشود و تدریجا به کفر و بی دینی گراید.
حضرت در پاسخ او می فرماید: پنج کار بجای بیاور و سپس هر گناهی خواستی انجام بده!
اول آنکه: از روزی خدا مخور و هر گناهی خواستی انجام بده.
دوم آنکه: از تحت قیومیت و ولایت خدا خارج شو و هرگناهی خواستی بکن.
سوم آنکه: برای گناه جایی را بطلب که خدا در آن تو را نبیند و هر گناهی خواستی انجام بده.
چهارم آنکه: چون ملک الموت برای گرفتن جان تو آید او را از خود دورگردان و هر گناهی خواستی بکن.
پنجم آنکه : چون فرشته پاسدار دوزخ بخواهد تو را در آتش بیفکند تو درآتش داخل مشو و هرگناهی خواستی انجام بده! ( لعمات الحسین علیه السلام، ص 24 -23)
ملاحظه می کنید روایت منقول بسیار جالب توجه است. شاید بتوان گفت در این سخن روی چند مسأله و به عبارت دیگر روی چند مۆلفه روحی آدمی کار شده است تا آدمی از ورطه ی گناه نجات یابد: یکی روی مسأله ی “حیا” و شرمساری آدمی و دیگری روی مسألهی “حبّ ذات” که باعث می شود آدمی از آنچه به نفس او آسیب می رساند دوری کند و چه آسیبی بالاتر از گناه که می تواند آدمی را به عذاب شدید دچار کند.
ج ) عفت فکر
یکی از وظایف مهم فرد مسلمان و هرکسی که به دنبال حیات معقو ل است، عفت در فکر و اندیشه، می باشد؛ و عفت در فکر، از ثمرات شرم و حیاء، و حیا از نتایج ایمان و از پایه های اصلی دین است.دور داشت فکر از عرصه های ناهنجار و آلوده را (عفت در اندیشه ) گویند.حضرت علی (علیه السلام) «من کثر فکره فی المعاصی دعته الیها»؛ کسی که بسیار درباره گناهان بیندیشد ، بزهکاری او را به خویش فرا می خواند (غررالحکم، ج 5، ص 321)
جان کلام این که آدمی آن گونه زندگی می کند که می اندیشد. گفتار و رفتار انسان، خوب یا بد، میوه های شیرین و تلخ باغ اندیشه او هستند؛ پس اگر کسی طالب میوه های شاداب و پر آب و زیبا است لازم است اندیشه خود را اصلاح کند. مولوی چه نیکو فرموده است: ای برادر! تو همه اندیشه ای مابقی، خود، استخوان و ریشه ایگر بود اندیشه ات گل، گلشنی ور بود خاری، تو هیمه گلخنی«درمان فکر گناه»:کسى که مى خواهد زمام افکار خویش را به کف گیرد، باید با تمام توان به خودسازى روى آورد و با جدیت این راه را دنبال کند تا تدریجاً به هدف نزدیک گردد. بخشى از راه هاى کنترل فکر عبارت است از:
1. راه دل و عشق
ذهن و فکر انسان همواره متوجه چیزى است که به آن عشق مى ورزد؛ چنان که عاشق، آنى از فکر معشوقش بیرون نمى رود. این که مثلاً ما همیشه در نمازهاى خود به یاد دیگر مسائل مى افتیم، به جهت تعلق نفس به آن ها و عدم آشنایى با محبوب حقیقى است؛ ولى عاشق دلباخته ی ذات جمیل على الاطلاق، در همه حال به یاد خدا است؛ چنان که گویا همیشه در نماز است. پس باید دل را از تعلق به کثرت پالایید و منزلگه عشق ربوبى ساخت، تا اندیشه نیز بدان سوى توجه یابد.
2. ضبط قوه خیال
پرنده لجام گسیخته خیال هر دم بر سرشاخسارى مى نشیند. از این رو، افکار انسان خود ناساخته قرار و آرام ندارد. اگر آدمى با دقت در کنترل خیال بکوشد؛ یعنى همواره از آن مراقبت کند و هر گاه به این سوى و آن سوى گریخت، بلافاصله آن را به امور شریف متوجه گرداند، کم کم رام و مطیع مى گردد.
3. انس دادن ذهن
با داشتن برنامه منظم و پیوسته مى توان ذهن را به سمتى خاص جهت داد. داشتن برنامه هاى منظم همه روزه دعا و قرآن، مطالعه کتاب هایى پیرامون اخلاق، معاد، خداشناسى، عواقب گناه و حداقل روزى یک ساعت شرکت منظم و پیوسته در مجالس دینى در این مسیر سودمند است.
4- کنترل حواس
گرچه ذهن انسان این توانایی را دارد که حتی بدون استفاده از حواس ظاهری افکاری را تولید کند، ولی عمده آن چیزهایی که انسان در مورد آن فکر می کنیم اعم از چیزهای خوب یا بد، داده های حواس ظاهری اوست؛ لذا باید مجاری ورودی ذهن را که همان حواس ظاهری است کنترل کرد؛ یعنی چشم، گوش، زبان و لامسه و… قرآن در این زمینه می فرماید: «ولا تقف ما لیس لک به علم ان السمع والبصر والفؤاد کل اولئک کان عنه مسؤولا؛ و هرگز بر آنچه علم و اطمینان نداری دنبال مکن که (در پیشگاه حکم خدا) چشم و گوش و دل ها همه مسؤولند» (اسراء، آیه 36). بنابراین یکی از مهمترین راه های کنترل فکر، کنترل حواس ظاهری است. اگر کسی به چشم چرانی مبتلا شد، یکی از آثار آن این است که باعث به وجود آمدن افکار و خیالات شهوانی می شود و زمینه گناه را فراهم می آورد.
برای آگاهی بیشتر ر.ک :1- فلسفه اخلاق، شهید مطهرى2- فلسفه اخلاق، استاد مصباح یزدی3- مراحل اخلاق در قرآن , آیت الله جوادی آملی4- تعلیم و تربیت در اسلام، صص404، 405، 406 و 419.
عفاف نیز واژه ای عربی است که با فرهنگ اسلامی و دینی وارد زبان فارسی شده است. عفاف را به معنای خود نگهداری و باز داشتن نفس انسانی از محرمات و خواهش های شهوانی، دانسته اند.
راغب در مفردات می گوید:
«العفة حصول حاله للنفس تمتنع بها عن غلبه الشهوة والمتعفف المتعاطی لذالک بضرب من الممارسه والقهر» (راغب اصفهانی، ماده عفّ)
«عفّت حالت نفسانی است که مانع تسلّط شهوت بر انسان می گردد و انسان عفیف کسی است که با تمرین وتلاش مستمر و پیروزی بر شهوت، به این حالت دست یافته باشد.»
ابن منظور در لسان العرب می گوید:
«العفة الکف عما لایحل کف عن المحارم والاطماع الدنیة وعف ای کف.» (ابن منظور، ماده عفّ)
«عفّت خود نگهداری از غیر حلال، کار های حرام و طمع های پست است، عفت پیشگی یعنی خود نگهداری.»
در قاموس قرآن آمده است:
«عفّت به معنای مناعت است در شرح آن گفته اند: حالت نفسانی است که از غلبة شهوت باز دارد. پس باید عفیف به معنای خود نگهدار و با مناعت باشد.»(قرشی، 5/18)
عفاف در اصطلاح
عفاف اصطلاحی اخلاقی است. عالمان اخلاق، عفاف را در شمار مهمترین فضایل اخلاقی جای داده اند و فیلسوفان درحکمت عملی به آن پرداخته اند. ملا صدرا در «اسفار» عفاف را چنین تعریف می کند:
«هی الخلق الذی یصدر عنه الافعال المتوسط بین الفجور والخمود.»(شیرازی،2/38)
«عفاف، منشأ است که منشأ صدور کارهای معتدل می شود نه پرده دری می کند و نه گرفتار خمودی می شود.»
خواجه نصیر الدین طوسی در تعریف آن می نویسد:
«عفاف آن است که نیروی شهوت مطیع عقل باشد تا تصرف او به اقتضای رأی او بود و اثر خیریت در او ظاهر شود و از تعبد هوای نفس و استخدام لذات فارغ » (طوسی،/74 به نقل از سجادی، 3/296)
علامه سید محمد حسین طباطبایی، عفاف را از اصول سه گانه فضیلت های اخلاقی می داند که صبر، حیا، ایثار، سخاوت، و… برشاخه آن می روید. او پس از آن که قوای شهوانی، غضبی و فکری را منشأ و خاستگاه تمامی اخلاق انسانی بر می شمرد، می گوید:
« حد اعتدال در قوة شهوانی«عفاف» وافراط و تفریط در آن«شره» و «خمود» نامیده می شود» (طباطبایی،1/137)
بر اساس آن چه گفته شد، عفاف معنایی فراخ تر از پاکدامنی و پالودگی از فحشاء و زنا دارد. قرآن کریم و نصوص روای نیز، عفاف را در معنای وسیع تر از عفاف و پاکی جنسی بکار برده و آن را به معنای در پیش گرفتن رو یه اعتدال، خود نگهداری، تسلط بر خویشتن، صبوری و ایستادگی در برابرکام جویی ناروا می داند که در حوزه تمایلات جسمی وجنسی می گنجد، و نفس انسانی خواهان برآورده شدن بی قید و حصر آن نیازهاست.
ب ) عفت دل
عفت دل یعنی اینکه انسان دل و جان خود را از گناه به دور دارد و مواظب واردات و صادرات روح و جان خود باشد و به جز خداوند متعال کسی را در دل خود جای ندهد ، که به فرموده امام صادق علیه السّلام : « القَلبُ حرَمُ اللهِ، فَلا تُسکِن حَرَمَ اللهِ غَیرَ اللهِ؛ دل، حرم خداست. پس در حرم خدا غیر خدا را ساکن مکن. » (جامع الأخبار، ص185)
بزرگان، عارفان و اساتید اخلاق، «دربانی دل» را رمز و راز رسیدن به کمالات دانسته اند.
نظارت بر این که چه چیزهایی وارد قلب می شود و دل، خانه و جایگاه چه مسائلی می شود، زمینه ساز تهذیب نفس و رسیدن به طهارت درونی است.
عرش رحمانی که می گویند، آن نامِ دل است
بر درِ دل حلقه زن، کام دل از دل حاصل است
پس، باید از این دل مواظبت کرد.
این حدیث، دل را «حرم خدا» شمرده است.
پس، در این حریم مقدس و حرم متعالی، هوس، کینه، بت، شرک، جاذبه های دنیوی و وسوسه های شیطانی، نباید جایی داشته باشد. حضرت رسول(ص) فرمودند:
«خداوند در روی زمین، ظرفهایی دارد که عبارت است از این دلها و بهترین این ظرفها نزد خداوند، دلی است که نسبت به برادران نازکتر و از گناهان پاکتر و در راه خدا استوارتر باشد».( میزان الحکمه، حدیث16913)
* توصیه اى از علامه حسن زاده آملى « حفظه الله »
دهان روح و تن
« انسان دو دهان دارد: یکى گوش که دهان روح او است و دیگر دهان که دهان تن او است. این دو دهان خیلى محترم اند. انسان باید خیلى مواظب آن ها باشد. یعنى باید صادرات و واردات این دهنها را خیلى مراقب باشد. آن هایى که هرزه خوراک مى شوند، هرزه کار مى گردند. کسانى که هرزه شنو مى شوند، هرزه گو مى گردند.
وقتى واردات انسان هرزه شد، صادرات او هم هرزه و پلید و کثیف مى شود. یعنى قلم او هرزه و نوشته هایش زهرآگین خواهد داشت. حضرت وصى، امیرالمؤمنین، علیه السلام فرمود: عمل نبات است و هیچ نبات از آب بى نیاز نیست و آب ها گوناگون اند. هر آبى که پاک است، آن نبات هم پاک و میوه اش شیرین خواهد بود; و هر آبى که پلید است، آن نبات هم پلید و میوه او تلخ است.»
بنابراین تنها راه به دست آوردن عفت دل دوری از هر گناهی می باشد .
نسخه درمان امام حسین علیه السلام
اما سوال اینست که چه کار کنیم؟ چه تدبیری بیندیشیم که گناه نکنیم یا معاصی گذشته را جبران کنیم؟ جواب مجمل و بسیار راهگشا آنست که باید درهر صورت تقوا اختیار کرد و در مورد گناهان گذشته اگر حقی به گردنمان هست آن را ادا نمود و تصمیم جدی برترک گناه گرفت و دائما به ذیل عنایات اهل بیت علیهم السلام متوسل شد و در این راه سخت از ایشان استمداد جست. البته پایان راه بسیار شیرین خواهد بود – ان شاء الله- اما تقوا و دوری از معصیت چگونه شکل می گیرد؟
روایتی از حضرت سیدالشهدا علیه السلام در بعضی از کتابها نقل شده است که ما را در مسیر ترک گناه یاری می کند. طبق این گزارش شخصی خدمت امام حسین علیه السلام می رسد و دردی را مطرح می کند که درد مشترک بعضی از ما هم هست! به حضرت عرض می کند: من گناهکارم و صبر بر ترک گناه ندارم! چه کنم؟
این حدیث را مطابق گزارش مرحوم علامه آیت الله طهرانی در کتاب «لمعات الحسین علیه السلام» می آوریم. ایشان نقل می کنند:
«روی ان الحسین بن علی علیهماالسلام جاءه رجل و قال: انا رجل عاص و لا اصبر عن المعصیة، فعظنی بموعظةٍ! فقال علیه السلام افعل خمسة اشیاء و اذهب ما شئت !
فاوّل ذلک: لاتأکل من رزق الله و أذنب ما شئت!
و الثانی: أخرج من ولایة الله و اذنب ما شئت!
و الثالث: اطلب موضعا لایراک الله و اذنب ما شئت!
والرابع: اذا جاء ملک الموت لیقبض روحک فادفعه عن نفسک و اذنب ما شئت!
و الخامس: اذا ادخلک مالک فی النار فلا تدخل فی النار و اذنب ما شئت!»
مرحوم آیت الله علامه طهرانی در ترجمه این روایت می فرمایند:
روایت شده که مردی به نزد حضرت حسین بن علی علیهماالسلام آمد و گفت من مردی هستم اهل گناه و توانایی شکیبایی بر ترک از معصیت را ندارم، پس شما مرا موعظه ای بنمایید!
همانطور که وقتی ظرفی وارونه شد، دیگر چیزی در آن قرار نگیرد، دل نیز در آخر گناه وارونه گردد و دیگر سخن حق در آن جایگیر نشود و تدریجا به کفر و بی دینی گراید.
حضرت در پاسخ او می فرماید: پنج کار بجای بیاور و سپس هر گناهی خواستی انجام بده!
اول آنکه: از روزی خدا مخور و هر گناهی خواستی انجام بده.
دوم آنکه: از تحت قیومیت و ولایت خدا خارج شو و هرگناهی خواستی بکن.
سوم آنکه: برای گناه جایی را بطلب که خدا در آن تو را نبیند و هر گناهی خواستی انجام بده.
چهارم آنکه: چون ملک الموت برای گرفتن جان تو آید او را از خود دورگردان و هر گناهی خواستی بکن.
پنجم آنکه : چون فرشته پاسدار دوزخ بخواهد تو را در آتش بیفکند تو درآتش داخل مشو و هرگناهی خواستی انجام بده! ( لعمات الحسین علیه السلام، ص 24 -23)
ملاحظه می کنید روایت منقول بسیار جالب توجه است. شاید بتوان گفت در این سخن روی چند مسأله و به عبارت دیگر روی چند مۆلفه روحی آدمی کار شده است تا آدمی از ورطه ی گناه نجات یابد: یکی روی مسأله ی “حیا” و شرمساری آدمی و دیگری روی مسألهی “حبّ ذات” که باعث می شود آدمی از آنچه به نفس او آسیب می رساند دوری کند و چه آسیبی بالاتر از گناه که می تواند آدمی را به عذاب شدید دچار کند.
ج ) عفت فکر
یکی از وظایف مهم فرد مسلمان و هرکسی که به دنبال حیات معقو ل است، عفت در فکر و اندیشه، می باشد؛ و عفت در فکر، از ثمرات شرم و حیاء، و حیا از نتایج ایمان و از پایه های اصلی دین است.دور داشت فکر از عرصه های ناهنجار و آلوده را (عفت در اندیشه ) گویند.حضرت علی (علیه السلام) «من کثر فکره فی المعاصی دعته الیها»؛ کسی که بسیار درباره گناهان بیندیشد ، بزهکاری او را به خویش فرا می خواند (غررالحکم، ج 5، ص 321)
جان کلام این که آدمی آن گونه زندگی می کند که می اندیشد. گفتار و رفتار انسان، خوب یا بد، میوه های شیرین و تلخ باغ اندیشه او هستند؛ پس اگر کسی طالب میوه های شاداب و پر آب و زیبا است لازم است اندیشه خود را اصلاح کند. مولوی چه نیکو فرموده است: ای برادر! تو همه اندیشه ای مابقی، خود، استخوان و ریشه ایگر بود اندیشه ات گل، گلشنی ور بود خاری، تو هیمه گلخنی«درمان فکر گناه»:کسى که مى خواهد زمام افکار خویش را به کف گیرد، باید با تمام توان به خودسازى روى آورد و با جدیت این راه را دنبال کند تا تدریجاً به هدف نزدیک گردد. بخشى از راه هاى کنترل فکر عبارت است از:
1. راه دل و عشق
ذهن و فکر انسان همواره متوجه چیزى است که به آن عشق مى ورزد؛ چنان که عاشق، آنى از فکر معشوقش بیرون نمى رود. این که مثلاً ما همیشه در نمازهاى خود به یاد دیگر مسائل مى افتیم، به جهت تعلق نفس به آن ها و عدم آشنایى با محبوب حقیقى است؛ ولى عاشق دلباخته ی ذات جمیل على الاطلاق، در همه حال به یاد خدا است؛ چنان که گویا همیشه در نماز است. پس باید دل را از تعلق به کثرت پالایید و منزلگه عشق ربوبى ساخت، تا اندیشه نیز بدان سوى توجه یابد.
2. ضبط قوه خیال
پرنده لجام گسیخته خیال هر دم بر سرشاخسارى مى نشیند. از این رو، افکار انسان خود ناساخته قرار و آرام ندارد. اگر آدمى با دقت در کنترل خیال بکوشد؛ یعنى همواره از آن مراقبت کند و هر گاه به این سوى و آن سوى گریخت، بلافاصله آن را به امور شریف متوجه گرداند، کم کم رام و مطیع مى گردد.
3. انس دادن ذهن
با داشتن برنامه منظم و پیوسته مى توان ذهن را به سمتى خاص جهت داد. داشتن برنامه هاى منظم همه روزه دعا و قرآن، مطالعه کتاب هایى پیرامون اخلاق، معاد، خداشناسى، عواقب گناه و حداقل روزى یک ساعت شرکت منظم و پیوسته در مجالس دینى در این مسیر سودمند است.
4- کنترل حواس
گرچه ذهن انسان این توانایی را دارد که حتی بدون استفاده از حواس ظاهری افکاری را تولید کند، ولی عمده آن چیزهایی که انسان در مورد آن فکر می کنیم اعم از چیزهای خوب یا بد، داده های حواس ظاهری اوست؛ لذا باید مجاری ورودی ذهن را که همان حواس ظاهری است کنترل کرد؛ یعنی چشم، گوش، زبان و لامسه و… قرآن در این زمینه می فرماید: «ولا تقف ما لیس لک به علم ان السمع والبصر والفؤاد کل اولئک کان عنه مسؤولا؛ و هرگز بر آنچه علم و اطمینان نداری دنبال مکن که (در پیشگاه حکم خدا) چشم و گوش و دل ها همه مسؤولند» (اسراء، آیه 36). بنابراین یکی از مهمترین راه های کنترل فکر، کنترل حواس ظاهری است. اگر کسی به چشم چرانی مبتلا شد، یکی از آثار آن این است که باعث به وجود آمدن افکار و خیالات شهوانی می شود و زمینه گناه را فراهم می آورد.
برای آگاهی بیشتر ر.ک :1- فلسفه اخلاق، شهید مطهرى2- فلسفه اخلاق، استاد مصباح یزدی3- مراحل اخلاق در قرآن , آیت الله جوادی آملی4- تعلیم و تربیت در اسلام، صص404، 405، 406 و 419.