طلسمات

خانه » همه » مذهبی » علت آفرینش هدف آفرینش هدف مندی آفرینش

علت آفرینش هدف آفرینش هدف مندی آفرینش


علت آفرینش هدف آفرینش هدف مندی آفرینش

۱۳۹۶/۰۸/۲۲


۱۱۱۶ بازدید

علت آفرینش چیه چرا خدا انسانهارو بدون اینکه خودشون بخوان آفرید که توی این دنیا انقدر سختی بکشن و بعد عذاب بشن یا مثلا پاداش بگیرن؟

بسیاری از دانشمندان ،اعم از غربیها و متکلمین مسلمان حدوث در زمان را ملاک افتقار و نیاز و علت دانسته و در مورد انسان و آفرینش قائل به قدم زمانی هستند و آنرا مناط بی نیازی گرفته اند. لذا هدف زندگی را بررسی مینماییم:
هدف زندگی
اول آنکه، معناى هدف باید مشخص شود. « هدف براى هر امر و هر راه، نقطه اى است که آن راه و امر، به آن ختم مى شود». دقت کافى در این نکته، ما را از خطاهاى بسیارى ایمنى مى بخشد. در طول تاریخ بشر، این خطاها بر سر راه کسانى قرار گرفته است که به معناى صحیح «هدف» نیندیشیده و یا آن را نیافته اند. از این رو، به غلط آنچه را که لازمه زندگى و یا از اجزاء حیات دنیوى بشر بوده و در مواردى ایده آل براى بخشى از زندگى به حساب مى آمده، هدف براى کل حیات تلقى نموده اند؛ و با توجه به چگونگى این تلقى و انتخاب، دچار زیان در زندگى یا شکست هاى روحى شده اند. در این باب، مى توان به کسانى اشاره کرد که بهره مندى از لذت ها و شهوت ها را هدف دانسته اند؛ در حالى که این تصور غلطى است؛ چرا که آنچه جزء زندگى است نمى تواند هدف زندگى باشد. براى چنین افرادى پس از پایان زندگى، یعنى حیات دنیوى، رسیدن به هدف، هیچ تصویرى ندارد. یا کسانى که رسیدن به مدارج عالى علمى را هدف زندگى خود دانسته اند، علاوه بر آنکه ممکن است در رسیدن به این مطلوب ناکام مانده و به دلیل احساس شکست، دید منفى و مأیوسانه اى نسبت به زندگى بیابند؛ در صورت موفقیت نیز، پس از پایان زندگى دنیوى، نیل به هدف دیگر براى آنان معنا نخواهد داشت. بنابراین، باید «زندگى» و «هدف از زندگى» از یکدیگر متمایز شوند و آنچه داخل در محدوده زندگى است، هدف زندگى تلقى نشود. به هر صورت، هنگام پرداختن به پرسش از هدف زندگى، باید مافوق حیات طبیعى قرار گیریم؛ تا سراغ آن را در حیات طبیعى محض و شئون آن نگیریم. براى آگاهى بیشتر: عبدالله نصرى، تکاپوگر اندیشه ها (زندگى، آثار و اندیشه هاى استاد محمد تقى جعفرى)، ص 220.
دوم: باید هدف را به درستى بشناسیم. روشن است که متفکران و اندیشمندان بسیارى در همه جوامع با توجه به مکاتب گوناگون در طول تاریخ، هدفهاى متفاوتى براى زندگى ترسیم و ارائه کرده اند. امّا این بدان معنا نیست که همه این نظرها درست و همه این هدفها صحیح شناخته و به دیگران شناسانده شده باشد. ضدیّت و یا تناقض بسیارى از این هدفها، نشانگر صحت این مدعا است. بیان یک مثال قدرى از اهمیت این نکته پرده بر مى دارد. فرض کنید بیمارى دارید که نیاز فورى به دارویى خاص دارد. از طرفى، شما مى دانید که این دارو تنها در یک داروخانه عرضه مى شود؛ امّا شما این داروخانه را نمى شناسید. اکنون درمى یابید که دانستن نام یا مشخصات این داروخانه از طرفى و یافتن آدرس آن از طرف دیگر؛ تا چه حد ضرورى و جدى است. یعنى، همان قدر که دانستن نام و مشخصات داروخانه براى یافتن دارو مهم است، این که شما از کدام خیابان و به چه شکلى بروید تا به آن داروخانه برسید، اهمیت خواهد داشت. بدون شک اگر نام و آدرس و چگونگى رفتن به داروخانه به صورت اشتباه در اختیار شما قرار گیرد، لطمه اى جانسوز و جبران ناپذیر براى شما در پى خواهد آورد. در اولین قدم از جستجو، براى یافتن هدف زندگى و راه رسیدن به آن، پاى ما به زنگ خطرى برخورد مى کند که هر چند تکان دهنده است، براى هوشیارى و دقت بیشتر سودمند خواهد بود. آن زنگ خطر با زبان خود به ما چنین مى گوید: «تنها یک بار این راه را خواهى رفت و یک بار زندگى را تجربه خواهى کرد» این اخطار و گوش زد مهم و جدّى، ما را بر آن مى دارد که با دقتى متناسب با اهمیت موضوع و موشکافى بسیار، به کاوش بپردازیم و ضریب اطمینان بالایى براى یافته خود دست و پا کنیم. با توجه به نکات مذکور متوجه خواهیم شد که شناخت هدف زندگى، کار آسانى نیست تا در توان ما یا امثال ما که خود براى اولین و آخرین بار از این راه مى گذریم، بگنجد. گویى باید دستى از آستین غیب برآید و با انگشت اشاره اى، هدف و سمت و سوى آن را به ما بنماید. خوشبختانه و با کمال شعف باید بگوییم این دست برآمده و در تعیین هدف و چگونگى رسیدن به آن، کارى کارستان کرده است. خداوند مهربان که دوست دارد ما سعادتمند و نیک فرجام باشیم و برناتوانى ما در این باب، علیم است؛ حکیمانه و مشفقانه در حالى که به همه جهان هستى احاطه داشته، رمز و راز آن را از آغاز تا انجام مى داند؛ هدف زندگى و راه رسیدن به آن را به خوبى و پله پله به ما مى آموزد؛ و ما که این را کامل ترین و مطمئن ترین تعلیم مى دانیم، با استفاده از آیات قرآنى یعنى سخن خداوند آن را براى شما باز مى گوییم. خداوند متعال در آیات گوناگون این حقیقت را براى ما بازگفته است که همه جهان هستى و از جمله انسان به عالم بالا بازخواهند گشت و فرجام تمامى امور و پایان زندگى به سوى خداوند و از آنِ اوست: «وَ إِلَى اللّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ؛ و فرجام کارها به سوى اوست»، (لقمان / 22). «وَ إِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ؛ و [همه] کارها به سوى خدا بازگردانده مى شود»، (آل عمران / 109). بر این اساس هدف، غایت، فرجام و آرمانى که اسلام براى بشر تصویر کرده است، فقط خداست و بس. آدمى با جدا شدن از اصل و حقیقت خویش که همان «روح خدا» است، دوباره به سوى خداوند در حرکت است و در واقع تمامى جهان به سوى آن هدف در سیلان و جریانند و ما چه بخواهیم، چه نخواهیم، چه بدانیم و چه ندانیم رو به سوى آن هدف و غایت داریم. هدفى که ماوراء زندگى و عالم مادى بلکه محیط بر عوالم بالاتر، برتر و دیگر است. بنابراین، هدف از زیستن آدمى در این دنیا، بازگشت مختارانه و آزادانه اوست به اصل خویش؛ و این عبارت است از حرکت و صعود و بازگشت به سوى خداوند. به بیان دیگر، انسان تنزل یافته باید تلاش کند تا دوباره خود را پاک گرداند و کمالات از دست رفته، محدود شده و یا زیر حجاب قرار گرفته خود را باز یابد و به حقیقت اصلى خود نائل شده، در موطن حقیقى یعنى قرب حضرت حق فایز گردد. اما چگونگى رسیدن به این هدف و کیفیت این بازگشت را نیز خداوند متعال خود روشن ساخته است. حضرت حق، رسالت تبیین این چگونگى را بر دوش برترین انسان ها یعنى انبیاء قرار داده است و در واقع در پرتو پیروى از ایشان و عمل به هدایت ها، ارشادات و تعالیم آنان است که آدمى مى تواند به اصل خود یعنى حقیقت انسانیت و روح خدا که هدف اصلى، اصیل و اساسى زندگى اوست، دست یازد. به بخشى از آیات خدا در این باب توجه فرمایید: «…فَاتَّقُوا اللّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ الَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً * رسُولاً یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللّهِ مُبَیِّناتٍ لِیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ…؛ پس اى خردمندانى که ایمان آورده اید! از خدا بترسید. راستى که خدا سوى شما تذکارى فرو فرستاده است: پیامبرى که آیات روشنگر خدا را بر شما تلاوت مى کند، تا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند، از تاریکى ها به سوى روشنایى بیرون برد»، (طلاق / 10 ـ 11). این آیات با لحن خاصى این حقیقت را مطرح مى کنند که پیامبران آمده اند تا با دستگیرى انسان، او را از تاریکى هایى که به واسطه تنزلش از موطن اصلى خود، در آن افتاده است، خارج ساخته و او را به سوى نور که همان حقیقت انسان و «روح خدا»بودن اوست، ببرند. «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً * وَ داعِیاً إِلَى اللّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً؛ اى پیامبر، ما تو را [به سِمت ]گواه و بشارتگر و هشداردهنده فرستادیم؛ و دعوت کننده به سوى خدا به فرمان او و چراغى تابناک»،(احزاب / 45 ـ 46). این عبارات نیز بخوبى حکایتگر این حقیقت است که بعثت انبیا براى دعوت به سوى حضرت حق است و آنان همچون چراغى تابناک، روشنگر راه آدمى در رسیدن به مقصود و هدف زندگى اند. چون رسید اندر سبا این نور شرق      غلغلى افتاد در بلقیس و خلق روح هاى مرده جمله پر زدند       مردگان از گور تن سر بر زدند یکدگر را مژده مى دادند، هان       نک ندایى مى رسد از آسمان زان ندا دینها همى گردند گبز      شاخ و برگ دل همى گردند سبز از سلیمان آن نفس چون نفخ صور       مردگان را وا رهانید از قبور (مثنوى / 4/839 ـ 843) ناگفته نماند که قرآن کریم، ایمان و عمل صالح را دو رکن اساسى و دو ره توشه مهم براى رسیدن به هدف حقیقى و اصلى انسان در زندگى تلقى کرده است. از میان آیات بسیار، تنها به چند نمونه اشاره مى کنیم: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ * ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِینَ * إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ؛ براستى انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم. سپس او را به پست ترین [مراتب ]پستى بازگردانیدیم، مگر کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند که پاداشى بى منت خواهند داشت»،(تین / 4 ـ 6). «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ * إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ…؛ واقعا انسان دستخوش زیان است، مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند»،(عصر / 2 ـ 3).
بنابراین، بر اساس آیات قرآن چند امر روشن گشت: اول، هدف زندگى خارج از آن و در پایان راه آن قرار دارد، نه در متن آن. دوم، هدف زندگى رسیدن و بازگشت به حقیقت اصلى خود یعنى «حقیقت انسان» و «روح خدا» است. سوم، خداوند چگونگى و کیفیت رسیدن به این هدف را توسط انبیاء الهى براى ما روشن ساخته است. خداوند در کنار عقل که حجت درونى است و در راه رسیدن به هدف زندگى ما را به کلیاتى رهنمون مى کند انبیا و کتب آسمانى را به منظور راهنمایى و معرفى جزئیات این راه و مسیر، فرستاده است. چهارم، ایمان و عمل صالح دو رکن اصلى و مهم براى نیل به هدف حقیقى زندگى تلقى شده است. از همه آنچه به طور فشرده و اجمالى گفتیم، روشن مى شود هدف زندگى براى نوجوان، جوان، دانشجو، کارگر، کارمند، پزشک، عارف، هنرمند، معلم، زن، مرد و در یک کلمه «انسان»، یکسان است و البته هر کس به اندازه ایمان و عمل صالح خود که دارد و یا کسب مى کند، مى تواند به هدف حقیقى زندگى دست یابد. معنى این سخن این است که عارف بودن یا مذهبى بودن، لزوما از هنرمند بودن، یا جوان بودن یا تلاشگر بودن یا پزشک و کارگر و … بودن جدا نیست؛ بلکه صاحبان هر شغل و هر حرفه و دارندگان هر ذوق و طبعى، مى توانند با شناخت صحیح هدف زندگى و چگونگى رسیدن به آن و به کار بستن اعمال، عقاید، اوصاف و اخلاق بخصوصى و در یک کلام «ایمان و عمل صالح» در سیر به سوى خداوند و بازگشت به حقیقت انسانى شرکت جویند. با این نگاه به هدف زندگی، تلاش در جهت ایمان وعمل صالح هر چند سخت باشد اما بسیار لذت بخش است. او رو به سوی خدا آوردن هر چند دوری برخی از اطرافیان را به دنبال دارد اما بسیار آرامش بخش و آمیخته با انس و لطف است و هجران از این وصال بسیار جانسوز است چنان که عبدالرحمن جامى در شرح این دو بیت از مولانا جلال الدین رومى: بشنو از نى چون حکایت مى کند      و زجدایى ها شکایت مى کند کز نیستان تا مرا ببریده اند      در نفیرم مرد و زن نالیده اند این گونه مى سراید: حبذا روزى که پیش از روز و شب      فارغ از اندوه و آزاد از طرب متحد بودیم با شاه وجود      حکم غیریت به کلّى محو بود بود اعیانِ جهان بى چند و چون      ز امتیاز علمى و عینى مصون نى به لوح علمشان نقش ثبوت      نى ز فیض خوان هستى خورده قوت نى ز حق ممتاز و نى از یکدگر      غرقه دریاى وحدت سربه سر ناگهان در جنبش آمد بحر جود      جمله را در خود ز خود بیخود نمود امتیاز علمى آمد در میان      بى نشان را نشان ها شد عیان واجب و ممکن ز هم ممتاز شد      رسم و آئین دویى آغاز شد بعد از آن، یک موج دیگر زد محیط      سوى ساحل آمد ارواح بسیط موج دیگر زد پدید آمد از آن      برزخ جامع میان جسم و جان پیش آن کز زمره اهل حق است      نام آن برزخ مثال مطلق است موج دیگر نیز در کار آمده      جسم و جسمانى پدیدار آمده جسم هم گردید طورا بعد طور      تا به نوع آخرش افتاده دور نوع آخر آدم است و آدمى      گشته محروم از مقام محرمى بر مراتب سرنگون کرده عبور      پایه پایه ز اصل خویش افتاده دور گر نگردد باز مسکین زین سفر      نیست از وى هیچ کس مهجورتر نى که آغاز حکایت مى کند      زین جداییها شکایت مى کند امید آنکه خداوند ما و شما و همه جوانان، دانشجویان و انسان هاى حقیقت جو را در شناخت هدف زندگى و رسیدن به آن، یارى دهد و ما را از اهل معرفت و نوشندگان شراب وصل گرداند. براى آشنایى بیشتر با مباحث پیش گفته، دو کتاب ذیل واقعا خواندنى است: 1. انسان از آغاز تا انجام، علامه سیدمحمدحسین طباطبایى، ترجمه، تحقیق و تعلیقه از صادق لاریجانى، الزهراء، تهران. 2. مقالات، استاد محمد شجاعى، سروش، تهران، ج اول. از منابع زیر نیز مى توانید استفاده نمایید: 1. فلسفه و هدف زندگى، محمد تقى جعفرى. 2. زندگى ایده آل و ایده آل زندگى، محمد تقى جعفرى. 3. انسان از دیدگاه اسلام، عبدالله نصرى. 4. فلسفه و هدف زندگى، زین العابدین قربانى. 5. هدف زندگى، شهید مرتضى مطهرى.[پایان کد انتخابی]هدف آفرینش[کامل از کد110907]از نظر قرآن جهان آفرینش بیهوده خلق نشده است؛ بلکه تمامى اجزا و عناصر آن براى هدف و غرض مشخصى خلق شده اند. در آیات زیادى از قرآن به هدفدارى آفرینش جهان و آدمیان اشاره شده است؛ از جمله:«إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ. الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ»؛ آل عمران (3)، آیه 190 – 191.؛ «مسلماً در آفرینش آسمان ها و زمین و آمد و رفت شب و روز، براى صاحبان عقل و اندیشه آیاتى است؛ کسانى که خداوند را در حال ایستادن و نشستن و آن هنگام که بر پهلو خوابیده اند، به یاد مى آورند و در آفرینش آسمان ها و زمین مى اندیشند (و مى گویند:) بارالها! این (جهان ) را بیهوده نیافریده اى، منزّهى تو، ما را از عذاب آتش نگاه دار».آیات فوق انسان را به اندیشه وا مى دارد و مى فهماند که مشاهده بدون اندیشه و تفکر ره به جایى نمى برد.در آیه اى دیگر مى فرماید:«رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى کُلَّ شَیْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى »؛ آیات متعدد دیگرى بر هدفمندى آفرینش تأکید نموده از جمله: ص (38)، آیه 27 ؛ انبیا (21)، آیه 16 ؛ دخان (44)، آیه 38 ؛ نحل (16)، آیه 3 ؛ زمر (39)، آیه 5 ؛ انعام (6)، آیه 73 ؛ ابراهیم (14)، آیه 19 ؛ تغابن (64)، آیه 3 ؛ عنکبوت (29)، آیه 44 ؛ روم (30)، آیه 8.؛ «پروردگار ما کسى است که به هر موجودى، خلقت مناسب او را عطا کرد و آن گاه هدایت نمود».در این آیه به دو اصل اساسى اشاره شده است: نخست اینکه خداوند به هر موجودى آنچه را نیاز داشته، عطا کرده است. دیگر آنکه هر موجودى، به گونه اى هدایت شده است که از همه نیروهاى خود در پایندگى حیات استفاده کند و به هدف نهایى وجود خود نائل آید.

هدفمندى آفرینش انسان

قرآن بر هدفدارى خلقت انسان به طور ویژه تأکید مى کند:«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ»؛ مؤمنون (23)، آیه 115.؛ «آیا پنداشته اید که شما را بیهوده آفریده ایم و به سوى ما بازگشت نمى کنید؟»«أَیَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدًى»؛ قیامت (75)، آیه .؛ «آیا انسان گمان مى کند، به حال خود رها شده است؟»آیات فوق نشان مى دهد که:1. انسان بیهوده آفریده نشده و آفرینش او هدفدار است.2. به حال خود واگذار نشده و همواره مورد هدایت، دستگیرى و نظارت خداوند است.3. مقصد نهایى آفرینش انسان، مبدأ هستى و پروردگار جهانیان است.آیات دیگرى از قرآن به نحو جزئى و تفصیلى پرده از رازهاى آفرینش برمى دارد؛ از جمله:

الف. علم و معرفت

«اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عِلْماً»؛ طلاق (65)، آیه 12.؛ «خداوند کسى است که هفت آسمان را آفرید و از زمین نیز نظیر آن را آفرید. فرمان الهى در میان آنها نازل مى شود، تابدانید که خداوند، بر هر چیزى توانا است و به همه موجودات احاطه علمى دارد».در این آیه آگاهى انسان از علم و قدرت مطلقه خداوند (معرفت پروردگار که تشکیل دهنده بعد معرفتى کمال انسانى است) به عنوان هدف آفرینش معرفى شده است.

ب. آزمایش و امتحان

«الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»؛ ملک (67)، آیه 2.؛ «خداى سبحان، کسى است که مرگ و حیات را رقم زد، تا شما را بیازماید کدامین تان عمل شایسته ترى دارید؟»مراد از آزمون الهى کشف رازهاى پوشیده و ناپیدا نیست؛ بلکه منظور از آن، فراهم آوردن شرایط براى رشد استعدادها و شکوفاسازى آن است. چون انسان موجودى مختار است و کمال او اختیارى است، آزمون الهى در مورد انسان این است که همه شرایط گزینش راه نیک و بد را در اختیار او نهد تا استعدادهاى خود را به کمک آنها به فعلیت برساند و راه درست را انتخاب کند.

ج. عبادت

«ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ»؛ ذاریات (51)، آیه 56.؛ «جن و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا عبادت کنند».در این آیه، هدف اصلى خلقت عبادت خداى سبحان بیان شده است. در رابطه با اینکه چرا عبادت الهى به عنوان هدف آفرینش ذکر شده توجه به چند نکته لازم است:یکم. براساس جهان بینى قرآنى، هر حرکت و عمل مثبتى که با انگیزه تقرب به سوى خدا انجام گیرد، عبادت است و عبادت منحصر به مناسک خاصى چون دعا و نیایش نیست. همه فعالیت هاى علمى، اقتصادى، سیاسى و… در صورتى که هماهنگ با نظام ارزشى و انگیزه هاى الهى باشد، عبادت است و انسان مى تواند در همه احوال – حتى خوردن و خوابیدن و مرگ و زندگى یکپارچه خدایى و در جهت تکامل و تقرب به خدا قرار گیرد: «قُلْ إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیایَ وَ مَماتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»؛ انعام (6)، آیه 162.. البته عبادت به معناى خاص آن؛ یعنى، نیایش و مناسک ویژه، جایگاه خاص و بسیار مهمى در دین دارد.دوم. توجه به فلسفه عبادت داراى اهمیت بسیارى است. امیرمؤمنان(ع) در این باره مى فرماید: «فَاِنَّ اللَّهِ سُبحانَهُ و تَعالى خَلَقَ الْخَلقَ حینَ خَلَقَهُمْ غَنیاً عَنْ طاعَتِهِم آمِناً مِنْ مَعْصیَتِهِم لأَنَّهُ لاتَضُرِّهُ معصیةُ مَنْ عَصاهُ و لا تَنْفَعُهُ طاعَةُ مَنْ أَطاعَهُ» نهج البلاغه، خطبه 194.؛ «خداوند سبحان مخلوقات را آفرید؛ در حالى که از اطاعت آنها بى نیاز و از معصیتشان در امان بود؛ زیرا نه نافرمانى گناهکاران به او زیان مى رساند و نه اطاعت مطیعان به او نفعى مى بخشد».زعشق ناتمام ما، جمال یار مستغنى است      به آب و رنگ و خال و خط، چه حاجت روى زیبا راعبادت، آثار مثبت بسیارى در حیات این جهانى و آن جهانى دارد جهت آگاهى بیشتر در این باره بنگرید: شهید مطهرى، یادداشت ها، ج 6، مدخل عبادت، ج 4، مدخل نیایش، تهران: صدرا. و داراى حکمت هاى زیادى است؛ از جمله:1. نیازى فطرى و مطلوبى ذاتى؛2. راهى به سوى خودیابى و رهایى از پوچى؛3. پرواز به فراخناى فرامادى هستى و گذر از تنگناى مادیت؛4. کسب یقین؛5. پیروزى روح بر بدن؛6. سلامت و آرامش روان؛7. ربوبیت و ولایت بر نفس و تسلط بر قواى نفسانى؛8. تقرب به خدا؛9. پشتوانه اخلاق و ایمان؛10. پشتوانه قانون و اجتماع؛11. پرورش نیکخواهى؛12. تربیت و سازندگى و… جهت آگاهى بیشتر بنگرید:الف. حمیدرضا شاکرین، دین شناسى و فرق و مذاهب، قم: معارف، 1386.ب. همو، چلچراغ حکمت (فلسفه احکام و اجتهاد و تقلید)، تهران، کانون اندیشه جوان..

د. رحمت الهى

«وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ»؛ هود (11)، آیات 118 و 119.؛ «و اگر پروردگار تو مى خواست همه مردم را یک امت متشکل قرار مى داد؛ ولى آنان همواره مختلف هستند، مگر آنکه را پروردگارت رحم کند و براى همین آنان را آفریده است». با دقت در محتواى آیات یاد شده روشن مى شود که بین این اهداف، چندگانگى و تضادى وجود ندارد؛ بلکه بعضى از اهداف مقدماتى، برخى متوسط و بخشى نیز نهایى و نتیجه هستند. بنابراین براساس آیات قرآنى هدف آفرینش انسان، تجلّى رحمت الهى و قرار دادن انسان در جهت کمال و سعادت پایدار و جاودان است که با گزینش اختیارى راه برتر و پیمودن طریق بندگى و عبودیت پروردگار به دست مى آید.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد