علت بهرهمندی کافران از امکانات مادی
۱۳۹۷/۰۴/۲۳
–
۱۴۵ بازدید
با سلام و خسته نباشید. در باره سوره الزخرف آیه۳۳ توضیحاتی بدید ممنون میشم .
آیه 33 مى فرماید:” اگر بهره مند شدن کفار از انواع مواهب مادى سبب نمى شد که همه مردم تمایل به کفر پیدا کنند و امت واحد گمراهى گردند، ما براى کسانى که به خداوند رحمن کافر مى شدند خانه هایى با سقف هایى از نقره قرار مى دادیم” (وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ) «1».خانه هایى که چندین طبقه داشته باشد،” و براى آنها پله ها و نردبانهاى جالبى قرار مى دادیم که از آن بالا روند” (وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُونَ) «2».جمعى از مفسران گفته اند منظور پله هایى از نقره است، و عدم تکرار کلمه” فضة” (نقره) به خاطر وضوح آن است، ولى گویا آنها وجود پله ها را به تنهایى دلیل بر اهمیت خانه ها ندانسته اند در حالى که چنین نیست، اصل وجود پله هاى فراوان دلیل بر عظمت بنا و داشتن طبقات متعدد است.
” سقف” (بر وزن شتر) جمع” سقف” است و بعضى آن را جمع” سقیفه” به معنى مکان مسقف مى دانند ولى قول اول مشهورتر است.
سپس مى افزاید” علاوه بر این، براى خانه هاى آنان درها و تخت هایى قرار مى دادیم که بر آن تکیه کنند” (وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَیْها یَتَّکِؤُنَ).
ممکن است این جمله اشاره به درها و تختهاى نقره باشد که چون در آیه قبل در مورد سقفها آمده در اینجا از تکرار آن خوددارى شده، و نیز ممکن است وجود درها و تختهاى متعدد (با توجه به اینکه ابوابا و سررا نکره است و در اینجا براى اهمیت آمده) خود دلیل بر عظمت آن قصرها باشد، زیرا هرگز براى یک خانه محقر درهاى متعدد نمى گذارند، این مخصوص قصرها و خانه هاى مجلل است، و همچنین وجود تختهاى بسیار.
باز به این هم اکتفاء نکرده در آیه مى افزاید: علاوه بر همه اینها” انواع وسائل تجملى و زینت آلات براى آنها قرار مى دادیم” (وَ زُخْرُفاً) «3».
تا زندگى مادى و پر زرق و برقشان از هر نظر تکمیل گردد، قصرهایى مجلل و چند اشکوبه با سقفهایى از نقره، و درها و تختهاى متعدد، و انواع وسائل زینتى، و هر گونه نقش و نگار آن چنان که مطلوب و مقصود و معبود دنیاپرستان است.
سپس مى افزاید:” اما همه اینها متاع زندگى دنیاى مادى است و آخرت نزد پروردگارت از آن پرهیزگاران است” (وَ إِنْ کُلُّ ذلِکَ لَمَّا مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ).
” زخرف” در اصل به معنى هر گونه زینت و تجمل توأم با نقش و نگار است، و از آنجا که یکى از مهمترین وسائل زینت طلا است به آنهم” زخرف” گفته شده است، و اینکه به سخنان بیهوده” مزخرف” مى گویند به خاطر زرق و برقى است که به آن مى دهند.
کوتاه سخن اینکه این سرمایه هاى مادى و این وسائل تجملاتى دنیا به قدرى در پیشگاه پروردگار بى ارزش است که مى بایست تنها نصیب افراد بى ارزش همچون کفار و منکران حق باشد، و اگر مردم کم ظرفیت و دنیاطلب به سوى بى ایمانى و کفر متمایل نمى شدند خداوند این سرمایه ها را تنها نصیب این گروه منفور و مطرود مى کرد، تا همگان بدانند مقیاس ارزش و شخصیت انسان این امور نیست .
نکته ها:
1- اسلام ارزشهاى غلط را درهم مى شکند .
به راستى تعبیرى رساتر از آنچه در آیات فوق آمده براى درهم شکستن ارزشهاى دروغین پیدا نمى شود، براى دگرگون ساختن جامعه اى که محور سنجش شخصیت افراد در آن تعداد شتران، مقدار درهم و دینار، و تعداد غلامان و کنیزان و خانه ها و وسائل تجملى است، تا آنجا که تعجب مى کنند چرا محمد یتیم و از نظر مادى فقیر به نبوت برگزیده شده، اساسى ترین کار این است که این چهار چوبهاى غلط ارزشى درهم شکسته شود، و بر ویرانه آن ارزشهاى اصیل انسانى، تقوى و پرهیزگارى، و علم و دانش، ایثار و فداکارى، شهامت و گذشت بنا شود، در غیر این صورت همه اصلاحات، روبنایى و سطحى، و ناپایدار خواهد بود.
و این همان کارى است که اسلام و قرآن و شخص پیامبر اسلام (ص) به عالیترین وجهى انجام داد، و به همین دلیل جامعه اى که از عقب افتاده ترین و خرافى ترین جوامع بشرى بود در مدتى کوتاه، آن چنان رشد و نمو کرد که در صف اول قرار گرفت.
جالب اینکه در حدیثى از پیغمبر گرامى (ص) در تکمیل این برنامه مى خوانیم: لو وزنت الدنیا عند اللَّه جناح بعوضة ما سقى الکافر منها شربة ماء:” اگر دنیا به اندازه بال مگسى نزد خدا وزن داشت خداوند به کافر حتى یک شربت آب نمى نوشانید” «4».
امیر مؤمنان على (ع) نیز در” خطبه قاصعه” سخن را در این زمینه به اوج رسانده مى فرماید:
” موسى بن عمران با برادرش وارد بر فرعون شدند در حالى که لباسهاى پشمین در دست داشتند و در دست هر کدام عصاى (چوپانى) بود، با او شرط کردند که اگر تسلیم فرمان خدا شود حکومت و ملکش باقى مى ماند، و عزت و قدرتش دوام خواهد یافت، اما او گفت: آیا از این دو تعجب نمى کنید که با من شرط مى کنند که بقاى ملک و دوام عزتم بستگى به خواسته آنها دارد، در حالى که فقیر و بیچارگى از سر و وضعشان مى بارد! (اگر راست مى گویند) پس چرا دستبندهایى از طلا به آنها داده نشده است”؟
” این سخن را فرعون به خاطر بزرگ شمردن طلا، و جمع آورى آن، و تحقیر پشمینه پوشى گفت”.
” اگر خدا مى خواست به هنگام بعثت پیامبرانش درهاى گنجها و معادن طلا و باغهاى سبز و خرم را به روى آنان بگشاید مى گشود، و اگر اراده مى کرد پرندگان آسمان و حیوانات وحشى زمین را همراه آنان گسیل مى داشت، ولى اگر این کار را مى کرد آزمایش مردم از میان مى رفت و پاداش و جزا بى اثر مى شد”!.
و در قسمت دیگرى از همین خطبه مى فرماید:
” مگر نمى بینید خداوند انسانها را، از زمان آدم تا آخر جهان، با سنگهایى که نه زیانى مى رساند و نه سودى، نه مى بیند و نه مى شنود، آزمایش نموده، این سنگها را خانه مقدس خود (کعبه) قرار داده، و آن را موجب پایدارى و قوام مردم ساخته است، آن را در پر سنگلاخ ترین مکانها، و بى گیاه ترین نقاط روى زمین، در تنگناى دره هایى مستقر ساخته، در میان کوه هاى خشن، شنهاى متراکم، چشمه هاى کم آب، آبادیهاى جدا و پر فاصله که هیچ مرکبى به راحتى در آن زندگى نمى کند، و سپس آدم و فرزندانش را فرمان داد که به آن سو توجه کنند و آن را مرکز تجمع خود سازند …”.
” اگر خدا مى خواست خانه مقدسش و محل انجام مناسک حج را در میان باغها و نهرها و زمینهاى هموار و پر درخت و آباد که داراى خانه ها و کاخهاى بسیار و آبادیهاى به هم پیوسته، در میان گندم زارها و باغهاى پر گل و گیاه، در میان بستانهاى زیبا و سرسبز و پرآب، در وسط باغستانى بهجت زا با جاده هاى راحت و آباد، قرار دهد، توانایى داشت، ولى در این حالت آزمایش و امتحان ساده تر بود و پاداش و جزا نیز کمتر (و مردم به ارزشهاى فریبنده ظاهرى مشغول مى شدند و از ارزشهاى واقعى الهى غافل مى گشتند) «1».
به هر حال اساس انقلاب اسلامى انقلاب ارزشهاست، و اگر مسلمانان امروز در شرائطى سخت و ناگوار تحت فشار دشمنان بیرحم و خونخوار قرار گرفته اند به خاطر همین است که آن ارزشهاى اصیل را رها ساخته، بار دیگر ارزشهاى جاهلى در میان آنان رونق گرفته است، مقیاس شخصیت مال و مقام دنیا شده، و علم و تقوا و فضیلت را به فراموشى سپرده اند، در زرق و برق مادى فرو رفته، و از اسلام بیگانه شده اند، و تا چنین است باید کفار این خطاى بزرگ را بپردازند، و تا تحول را از ارزشهاى حاکم بر وجودشان شروع نکنند مشمول الطاف الهى نخواهند شد که إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ (رعد- 11) .
2- پاسخ به یک سؤال
با مطالعه آیات فوق پیرامون تحقیر شدید زینتهاى ظاهرى، و ثروت و مقام مادى، این سؤال مطرح مى شود که پس چرا قرآن مجید در جاى دیگر مى گوید:
قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا خالِصَةً یَوْمَ القیمة کذلک نفصل الآیات لقوم یعلمون:
” بگو چه کسى زینتهاى الهى را که براى بندگان خود آفریده و طیبات را حرام کرده است؟ بگو: اینها در زندگى دنیا براى کسانى است که ایمان آورده اند (اگر چه دیگران نیز با آنها مشارکت دارند ولى) در قیامت خالص براى آنها خواهد بود، اینچنین آیات خود را براى کسانى که مى فهمند شرح مى دهیم” (اعراف- 32).
یا در جاى دیگر مى فرماید: یا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ:
” اى فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد برگیرید” (اعراف- 31).
چگونه این دو گروه از آیات با هم سازگار است؟! در پاسخ باید به این نکته توجه داشت که هدف در آیات مورد بحث شکستن ارزشهاى دروغین است، هدف این است که مقیاس شخصیت انسانها را ثروت و زینت آنها نشمارند، نه اینکه امکانات مادى بد چیزى است، مهم این است که به آنها به صورت یک ابزار نگاه شود نه یک هدف متعالى و نهایى.
وانگهى اینها در صورتى ارزش دارد که در حد معقول و شایسته و خالى از هر گونه اسراف و تبذیر باشد، نه ساختن کاخهایى از طلا و نقره و گرد آوردن زینتهاى انبوهى از سیم و زر! و از اینجا روشن مى شود که نه بهره مند بودن گروهى از کفار و ظالمان از این مواهب مادى دلیل بر شخصیت آنها است، و نه محروم بودن مؤمنان از آن، و نه استفاده از این امور در حد معقول، به صورت یک ابزار، ضررى به ایمان و تقواى انسان مى زند، و این است تفکر صحیح اسلامى و قرآنى.
پی نوشتها :
(1)” لبیوتهم” بدل اشتمال است از” لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ” و تکرار لام به خاطر همین معنى است، یا به معنى” على” است، اى: على بیوتهم، ولى احتمال اول صحیحتر است. […..](2)” معارج” جمع” معراج” به معنى وسیله اى است که انسان براى صعود به طبقات بالاتر از آن استفاده مى کند.
(3) بعضى” زخرفا” را عطف بر” سقفا” دانسته، و اشاره به وسائل زینتى مستقلى مى دانند که در اختیار اینگونه افراد گذارده مى شود، و بعضى عطف بر” من فضة” دانسته اند و در اصل” من زخرف” بوده، سپس منصوب به” نزع خافض” شده، در این صورت مفهوم جمله چنین مى شود که سقفها و درها و تختهاى خانه هاى آنها را بعضى از طلا و بعضى از نقره قرار مى دادیم (دقت کنید).
(4) تفسیر کشاف جلد 4 صفحه 250.
(5)” نهج البلاغه” خطبه 192 (خطبه قاصعه).
(6) تفسیر نمونه، ج 21، ص 56 .
” سقف” (بر وزن شتر) جمع” سقف” است و بعضى آن را جمع” سقیفه” به معنى مکان مسقف مى دانند ولى قول اول مشهورتر است.
سپس مى افزاید” علاوه بر این، براى خانه هاى آنان درها و تخت هایى قرار مى دادیم که بر آن تکیه کنند” (وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَیْها یَتَّکِؤُنَ).
ممکن است این جمله اشاره به درها و تختهاى نقره باشد که چون در آیه قبل در مورد سقفها آمده در اینجا از تکرار آن خوددارى شده، و نیز ممکن است وجود درها و تختهاى متعدد (با توجه به اینکه ابوابا و سررا نکره است و در اینجا براى اهمیت آمده) خود دلیل بر عظمت آن قصرها باشد، زیرا هرگز براى یک خانه محقر درهاى متعدد نمى گذارند، این مخصوص قصرها و خانه هاى مجلل است، و همچنین وجود تختهاى بسیار.
باز به این هم اکتفاء نکرده در آیه مى افزاید: علاوه بر همه اینها” انواع وسائل تجملى و زینت آلات براى آنها قرار مى دادیم” (وَ زُخْرُفاً) «3».
تا زندگى مادى و پر زرق و برقشان از هر نظر تکمیل گردد، قصرهایى مجلل و چند اشکوبه با سقفهایى از نقره، و درها و تختهاى متعدد، و انواع وسائل زینتى، و هر گونه نقش و نگار آن چنان که مطلوب و مقصود و معبود دنیاپرستان است.
سپس مى افزاید:” اما همه اینها متاع زندگى دنیاى مادى است و آخرت نزد پروردگارت از آن پرهیزگاران است” (وَ إِنْ کُلُّ ذلِکَ لَمَّا مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ).
” زخرف” در اصل به معنى هر گونه زینت و تجمل توأم با نقش و نگار است، و از آنجا که یکى از مهمترین وسائل زینت طلا است به آنهم” زخرف” گفته شده است، و اینکه به سخنان بیهوده” مزخرف” مى گویند به خاطر زرق و برقى است که به آن مى دهند.
کوتاه سخن اینکه این سرمایه هاى مادى و این وسائل تجملاتى دنیا به قدرى در پیشگاه پروردگار بى ارزش است که مى بایست تنها نصیب افراد بى ارزش همچون کفار و منکران حق باشد، و اگر مردم کم ظرفیت و دنیاطلب به سوى بى ایمانى و کفر متمایل نمى شدند خداوند این سرمایه ها را تنها نصیب این گروه منفور و مطرود مى کرد، تا همگان بدانند مقیاس ارزش و شخصیت انسان این امور نیست .
نکته ها:
1- اسلام ارزشهاى غلط را درهم مى شکند .
به راستى تعبیرى رساتر از آنچه در آیات فوق آمده براى درهم شکستن ارزشهاى دروغین پیدا نمى شود، براى دگرگون ساختن جامعه اى که محور سنجش شخصیت افراد در آن تعداد شتران، مقدار درهم و دینار، و تعداد غلامان و کنیزان و خانه ها و وسائل تجملى است، تا آنجا که تعجب مى کنند چرا محمد یتیم و از نظر مادى فقیر به نبوت برگزیده شده، اساسى ترین کار این است که این چهار چوبهاى غلط ارزشى درهم شکسته شود، و بر ویرانه آن ارزشهاى اصیل انسانى، تقوى و پرهیزگارى، و علم و دانش، ایثار و فداکارى، شهامت و گذشت بنا شود، در غیر این صورت همه اصلاحات، روبنایى و سطحى، و ناپایدار خواهد بود.
و این همان کارى است که اسلام و قرآن و شخص پیامبر اسلام (ص) به عالیترین وجهى انجام داد، و به همین دلیل جامعه اى که از عقب افتاده ترین و خرافى ترین جوامع بشرى بود در مدتى کوتاه، آن چنان رشد و نمو کرد که در صف اول قرار گرفت.
جالب اینکه در حدیثى از پیغمبر گرامى (ص) در تکمیل این برنامه مى خوانیم: لو وزنت الدنیا عند اللَّه جناح بعوضة ما سقى الکافر منها شربة ماء:” اگر دنیا به اندازه بال مگسى نزد خدا وزن داشت خداوند به کافر حتى یک شربت آب نمى نوشانید” «4».
امیر مؤمنان على (ع) نیز در” خطبه قاصعه” سخن را در این زمینه به اوج رسانده مى فرماید:
” موسى بن عمران با برادرش وارد بر فرعون شدند در حالى که لباسهاى پشمین در دست داشتند و در دست هر کدام عصاى (چوپانى) بود، با او شرط کردند که اگر تسلیم فرمان خدا شود حکومت و ملکش باقى مى ماند، و عزت و قدرتش دوام خواهد یافت، اما او گفت: آیا از این دو تعجب نمى کنید که با من شرط مى کنند که بقاى ملک و دوام عزتم بستگى به خواسته آنها دارد، در حالى که فقیر و بیچارگى از سر و وضعشان مى بارد! (اگر راست مى گویند) پس چرا دستبندهایى از طلا به آنها داده نشده است”؟
” این سخن را فرعون به خاطر بزرگ شمردن طلا، و جمع آورى آن، و تحقیر پشمینه پوشى گفت”.
” اگر خدا مى خواست به هنگام بعثت پیامبرانش درهاى گنجها و معادن طلا و باغهاى سبز و خرم را به روى آنان بگشاید مى گشود، و اگر اراده مى کرد پرندگان آسمان و حیوانات وحشى زمین را همراه آنان گسیل مى داشت، ولى اگر این کار را مى کرد آزمایش مردم از میان مى رفت و پاداش و جزا بى اثر مى شد”!.
و در قسمت دیگرى از همین خطبه مى فرماید:
” مگر نمى بینید خداوند انسانها را، از زمان آدم تا آخر جهان، با سنگهایى که نه زیانى مى رساند و نه سودى، نه مى بیند و نه مى شنود، آزمایش نموده، این سنگها را خانه مقدس خود (کعبه) قرار داده، و آن را موجب پایدارى و قوام مردم ساخته است، آن را در پر سنگلاخ ترین مکانها، و بى گیاه ترین نقاط روى زمین، در تنگناى دره هایى مستقر ساخته، در میان کوه هاى خشن، شنهاى متراکم، چشمه هاى کم آب، آبادیهاى جدا و پر فاصله که هیچ مرکبى به راحتى در آن زندگى نمى کند، و سپس آدم و فرزندانش را فرمان داد که به آن سو توجه کنند و آن را مرکز تجمع خود سازند …”.
” اگر خدا مى خواست خانه مقدسش و محل انجام مناسک حج را در میان باغها و نهرها و زمینهاى هموار و پر درخت و آباد که داراى خانه ها و کاخهاى بسیار و آبادیهاى به هم پیوسته، در میان گندم زارها و باغهاى پر گل و گیاه، در میان بستانهاى زیبا و سرسبز و پرآب، در وسط باغستانى بهجت زا با جاده هاى راحت و آباد، قرار دهد، توانایى داشت، ولى در این حالت آزمایش و امتحان ساده تر بود و پاداش و جزا نیز کمتر (و مردم به ارزشهاى فریبنده ظاهرى مشغول مى شدند و از ارزشهاى واقعى الهى غافل مى گشتند) «1».
به هر حال اساس انقلاب اسلامى انقلاب ارزشهاست، و اگر مسلمانان امروز در شرائطى سخت و ناگوار تحت فشار دشمنان بیرحم و خونخوار قرار گرفته اند به خاطر همین است که آن ارزشهاى اصیل را رها ساخته، بار دیگر ارزشهاى جاهلى در میان آنان رونق گرفته است، مقیاس شخصیت مال و مقام دنیا شده، و علم و تقوا و فضیلت را به فراموشى سپرده اند، در زرق و برق مادى فرو رفته، و از اسلام بیگانه شده اند، و تا چنین است باید کفار این خطاى بزرگ را بپردازند، و تا تحول را از ارزشهاى حاکم بر وجودشان شروع نکنند مشمول الطاف الهى نخواهند شد که إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ (رعد- 11) .
2- پاسخ به یک سؤال
با مطالعه آیات فوق پیرامون تحقیر شدید زینتهاى ظاهرى، و ثروت و مقام مادى، این سؤال مطرح مى شود که پس چرا قرآن مجید در جاى دیگر مى گوید:
قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا خالِصَةً یَوْمَ القیمة کذلک نفصل الآیات لقوم یعلمون:
” بگو چه کسى زینتهاى الهى را که براى بندگان خود آفریده و طیبات را حرام کرده است؟ بگو: اینها در زندگى دنیا براى کسانى است که ایمان آورده اند (اگر چه دیگران نیز با آنها مشارکت دارند ولى) در قیامت خالص براى آنها خواهد بود، اینچنین آیات خود را براى کسانى که مى فهمند شرح مى دهیم” (اعراف- 32).
یا در جاى دیگر مى فرماید: یا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ:
” اى فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد برگیرید” (اعراف- 31).
چگونه این دو گروه از آیات با هم سازگار است؟! در پاسخ باید به این نکته توجه داشت که هدف در آیات مورد بحث شکستن ارزشهاى دروغین است، هدف این است که مقیاس شخصیت انسانها را ثروت و زینت آنها نشمارند، نه اینکه امکانات مادى بد چیزى است، مهم این است که به آنها به صورت یک ابزار نگاه شود نه یک هدف متعالى و نهایى.
وانگهى اینها در صورتى ارزش دارد که در حد معقول و شایسته و خالى از هر گونه اسراف و تبذیر باشد، نه ساختن کاخهایى از طلا و نقره و گرد آوردن زینتهاى انبوهى از سیم و زر! و از اینجا روشن مى شود که نه بهره مند بودن گروهى از کفار و ظالمان از این مواهب مادى دلیل بر شخصیت آنها است، و نه محروم بودن مؤمنان از آن، و نه استفاده از این امور در حد معقول، به صورت یک ابزار، ضررى به ایمان و تقواى انسان مى زند، و این است تفکر صحیح اسلامى و قرآنى.
پی نوشتها :
(1)” لبیوتهم” بدل اشتمال است از” لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ” و تکرار لام به خاطر همین معنى است، یا به معنى” على” است، اى: على بیوتهم، ولى احتمال اول صحیحتر است. […..](2)” معارج” جمع” معراج” به معنى وسیله اى است که انسان براى صعود به طبقات بالاتر از آن استفاده مى کند.
(3) بعضى” زخرفا” را عطف بر” سقفا” دانسته، و اشاره به وسائل زینتى مستقلى مى دانند که در اختیار اینگونه افراد گذارده مى شود، و بعضى عطف بر” من فضة” دانسته اند و در اصل” من زخرف” بوده، سپس منصوب به” نزع خافض” شده، در این صورت مفهوم جمله چنین مى شود که سقفها و درها و تختهاى خانه هاى آنها را بعضى از طلا و بعضى از نقره قرار مى دادیم (دقت کنید).
(4) تفسیر کشاف جلد 4 صفحه 250.
(5)” نهج البلاغه” خطبه 192 (خطبه قاصعه).
(6) تفسیر نمونه، ج 21، ص 56 .