۱۳۹۷/۰۲/۰۹
–
۲۹۵۱ بازدید
چرا وقتی رضا شاه دستور پلمپ حمام های خزینه ای را داد علما و روحانیون مخالفت کردند و گفتند اوردن دوش نشانه غرب گرایی است
در صورتی که خزینه منبع ویروس و میکرب ها بود.
دانشجوی محترم ابتدا از اینکه این مرکز را به منظور دریافت پاسخ سوالات خویش انتخاب کرده اید از شما سپاسگذاریم .
متنی که شما نقل کرده اید اخیرا توسط برخی افراد معاند نظام دینی و با اهداف خاصی در فضای مجازی منتشر شده است و داستان آن هم نه اولین داستان از این قبیل شبهه افکنی هاست و نه بعید است آخرین نمونه آن باشد . در پاسخ به محتوا و نتایجی که در این داستان بیان شده است لازم است چند نکته را متذکر شویم :
1 – اولین نکته در این قبیل داستان ها این است که یکی از اهداف اصلی این داستان ها توجیه استبداد رضاخانی و ترسیم چهره ای زیبا از قیافه زشت یکی از مستبد ترین حاکمان تاریخ این سرزمین می باشد چنانکه نمونه چنین توجیه گری هایی پیش از این نیز توسط گروه های سلطنت طلب و از جمله خانواده پهلوی ها در توجیه نقض بدیهی ترین و اولیه ترین آزادی های ملت ایران ، به رسمیت نشناختن هیچ حریمی حتی حریم خصوصی و دخالت های گسترده در تمام شئون زندگی مردم ایران حتی در نوع کلاه پوشیدن آن صورت گرفته است (به عنوان مثال رک : خاطرات تاج الملوک پهلوی در توجیه اقدامات رضاشاه در تغییر لباس ایرانیان)
2 – دومین نکته این است که چنین داستان هایی بیش از اینکه مستند به منبع قابل اتکایی باشد ادعاهایی است که معلوم نیست تا چه حد واقعیت داشته باشد با این حال ما معتقدیم حتی اگر اصل چنین داستان هایی واقعیت داشته باشد یعنی اصل اینکه نسبت به برخی مظاهر تمدن غربی واکنش هایی صورت گرفته باشد باز هم اشکالی نداشته و نباید آن را غیر عادی تلقی نماییم چرا که اولا با توجه به چهره دین ستیزانه ای که امثال رضاشاه از خود به نمایش می گذاشتند طبیعی بود که هر اقدامی که انجام می داد و لو اقدامی که در اصل ، هیچ منافاتی با دین یا ارزش های دینی نداشت ، با نگاه بدبینانه ای دیده شود . ثانیا اصل این واکنش ها نشاندهنده هوشیاری مردم و علماست که نمی خواهند چشم و گوش بسته و بدون بررسی ابعاد مختلف یک موضوعی ، صرفا به خاطر تقلید از دیگران ، آن را بپذیرند بلکه ابتدا نسبت به ابعاد مختلف آن تامل جدی می کنند ، در عین حال ویژگی مثبت مردم و علما همواره این بوده که اگر موضوعی فاقد جنبه های منفی بوده است و یا جنبه های مثبت آن نسبت به جنبه های منفی اش بیشتر بوده است بدون تعصب جاهلانه آن را پذیرفته اند لذا سیره عملی علما و به تبع آنان مردم ایران نه تعصب کورکورانه برای پذیرش بی دلیل موضوعات جدید بوده است و نه تعصب جاهلانه برای رد بی دلیل آن ، بلکه موضع آنها در قبال امور جدید ، نگاه واقع بینانه داشتن به مساله بوده است به طوری که مظاهر تمدن را در صورت داشتن جنبه های مثبت می پذیرفتند ، البته در میان جریانات دینی ممکن است برخی افراد دیدگاه های جاهلانه ای داشته باشند که همواره به عنوان شاهد و بینه ، توسط کسانی که تلاش می کنند تا روحانیت را به ضدیت با مظاهر تمدن متهم نمایند ، مطرح می شوند مثل برخی انسان هایی که با دوش حمام ، ساعت ، اتومبیل ، تلفن ، بلندگو و … مخالف بودند اما چنین افرادی هرگز نماینده جامعه مذهبی ایران نبوده و دیدگاه هایشان نیز صرفا دیدگاه شخصی آنان تلقی می شود و نمایندگان جامعه دینی ، علمای بزرگ و مراجع معظم هستند که عمدتا فاقد چنین رفتارهایی بوده و اگر پس از بررسی نسبت به آن موضوع مشکل خاصی در استفاده از آن نمی دیدند بدون هیچ تعصبی از آن استفاده می کردند که داستان ذیل به نقل از شهید مطهری نشاندهنده تفاوت این دو نوع نگاه می باشد ، ایشان در یکی از آثار خویش می نویسد : « آقای فلسفی تعریف میکردند اولین نفری که در میان وعاظ با بلندگو صحبت کرد من بودم . نمیدانید چه بازیای سر من در آوردند . گفتند مجلس معظمی بود و در آنجا بلندگو گذاشته بودند . قبل از من واعظی رفت صحبت بکند ، گفت این بوق شیطان را بردارید . برداشتند و آن واعظ در اثر کثرت جمعیت نتوانست مطلب را به همه مردم بفهماند . من رفتم روی منبر . تا نشستم گفتم بوق شیطان را بیاورید . ببینید جمود چقدر ! اینها آبروی دین را میبرد . کی گفته بلندگو بوق شیطان است ؟ ! »(اسلام و مقتضیات زمان ، جلد 1 ، ص 197) نکته مهم این است که شواهد حاکی از این است که حتی اگر جامعه دینی تا سالها نسبت به موضوعی دیدگاه منفی داشته است دلیل منطقی برای آن داشته است مثل مخالفت اکثریت جامعه دینی با سینما و یا رادیو و تلویزیون در پیش از پیروزی انقلاب اسلامی که همانطور که بارها اعلام می کردند این مخالفت نه به خاطر مخالفت با اصل این موضوعات و تکنولوژی آن بلکه به خاطر محتوایی بود که دست اندرکاران این وسایل ارتباطی از طریق آنها به تخدیر مردم و نابودی ارزش های دینی می پرداختند ، به عنوان مثال امام خمینی ره در پاسخ به علت مخالفت جامعه مذهبی و انقلابی با سینما چنین می گوید : «سینماهایى که الآن در ایران متعارف است، براى فاسد کردن نسل جوان است. اینها وقتى که رفتند یک چند وقتى در این سینما، فاسد مى شوند. اینها را ما جلوگیرى مى کنیم. اگر یک سینماى اخلاقى باشد و علمى باشد، چه کسى جلویش را مى گیرد؟»(صحیفه امام ، ج4، ص 34)
3 – مواردی مثل تبدیل خزینه به دوش و امثال اینها دستاوردهای بشری هستند که دیر یا زود وارد اجتماعات می شوند و ربطی به این دولت و آن دولت ندارد چنانکه اتومبیل ، تلفن ، برق ، کامپیوتر و سایر دستاوردهای بشری به همین ترتیب وارد اجتماعات شده است ، با این حال تحمیل این پدیده ها به مردم و محروم ساختن آن ها از پدیده هایی که خود از آن برخوردار بوده اند و امکان سالم سازی آن وجود داشته است نه تنها خدمت نیست بلکه جفا در حق مردم است ، چنانکه کسانی که به خزینه های قدیمی ایراد گرفته و اصل وجود چنین مکان عمومی را به بهانه غیر بهداشتی بودن آن زیر سوال می برند در برابر محصولاتی همچون استخر که یکی از واردات غربی هاست و اتفاقا مشابهت هایی با خزینه دارد سکوت اختیار کرده و حتی آن را تحسین می کنند و حال آنکه همان مشکلات خزینه در استخرها نیز ممکن است رخ دهد مگر اینکه گفته شود در استخرها نکات بهداشتی مورد توجه قرار می گیرد که در پاسخ ما نیز می توانیم به آنها بگوییم که اصل خزینه هم ایرادی نداشته است و صرفا بهداشت آن ایراد داشته است که آن هم با استفاده از تکنولوژی های جدید بهداشتی قابل رفع بوده است ، لذا رضاشاه و امثال آن می توانستند به منظور رفع دغدغه های شرعی مردم ، همان خزینه را به شکلی جدید ، شبیه استخرهای مدرن بازطراحی نمایند که هم بهداشت رعایت شود و هم هیچ حساسیت شرعی نسبت به آن به وجود نیاید ولی آنان به جای این کار صرفا به تخریب داشته ها و تحمیل هر آنچه دلخواه خودشان بود می پرداختند که چنین رفتاری خاصیت استبداد می باشد . از همین جا مشخص می شود که بر خلاف دیدگاه کسانی که عصر خزینه و امثال آن را تمام شده می دانند و آنها را مربوط به گذشته ها می دانند که در اثر تلاش امثال رضاخان ریشه کن شده است ، خزینه امروز هم موجود بوده و در قالب استخر به حیات خود ادامه می دهد با این تفاوت که ابعاد آن بزرگتر شده و به دلیل هزینه هایی که پیدا کرده است از دسترس برخی از مردم خارج شده است .
4 – یکی از اهداف چنین داستان پردازی هایی تلاش برای تخطئه واکنش های منفی نسبت به پاره ای تکنولوژی هاست که عواقب خانمانسوزی در جامعه دارند ، آن هم از طریق مغالطه ، چرا که در چنین داستان هایی واکنش منفی نسبت به اموری همچون ماهواره که امروزه در تاثیر منفی آن در برهم خوردن آرامش و امنیت روانی ، اخلاقی و اجتماعی جامعه هیچ شک و شبهه ای وجود ندارد با اموری مورد مقایسه قرار می گیرد که در اصل فاقد مشکل شرعی و عرفی بوده و علما به تحقیق جنبه های مثبت و منفی آن پرداخته و آنگاه نسبت به آن واکنش منطقی نشان داده اند و یا اینکه اساسا نمایندگان جامعه دینی نظری در آن زمینه اظهار نکرده و برخی مواضع نسنجیده شخصی عده ای که به هیچ وجه نماینده جامعه مذهبی تلقی نمی شوند به عنوان دیدگاه این جامعه عنوان شده است .
5 – بر خلاف ادعای نویسنده این داستان ، علمای اسلام نه تنها با مظاهر پیشرفت هایی که برای بشر مفید است مخالف نیستند بلکه شواهد تاریخی حاکی از این است که علما در طول تاریخ پیشگام پیشرفت هایی بوده اند که بشریت بدان نیازمند است از جمله پیشرفت های مادی چنانکه دانشمندانی که تمدن عظیم اسلامی را قرنها هدایت و راهبری نمودند و پیشرفت های عظیمی در حوزه های مختلف علمی نمودند جملگی عالمان دینی بودند همچون ابوعلی سینا ، ابوریحان بیرونی ، جابر بن حیان ، زکریای رازی ، شیخ بهایی ، غیاث الدین جمشید کاشانی ، خواجه نصیر الدین طوسی و … (برای مطالعه در این زمینه رک : پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران ، علی اکبر ولایتی و نیز خدمات متقابل اسلام و ایران ، شهید مرتضی مطهری) از این روی متهم کردن علمای اسلام به مخالفت با هر پیشرفت مورد نیاز بشر ، امری خلاف واقع و غیر منصفانه است که شواهد قطعی تاریخی خلاف آن را ثابت می کند . البته همانگونه که قبلا نیز اشاره شد این سخن هرگز به معنای آن نیست که علما هر پیشرفتی را دربست و چشم و گوش بسته می پذیرفتند بلکه منظور این است که علما علاوه بر اینکه در طول تاریخ، خود در زمینه دست یابی به پیشرفت های مورد نیاز بشر پیشگام بوده و اگر خود تخصص لازم برای رسیدن به پیشرفتی خاص را نداشته اند با حمایت های خود راه رسیدن به آن را تسهیل کرده اند (همچون پشتیبانی هایی که امروزه مقام معظم رهبری از جریان علمی کشور در حوزه های مختلف دارند) در مواجهه با پیشرفت ها و تکنولوژی های وارداتی نیز همواره به صورت کاملا منطقی برخورد کرده اند که همین برخورد نشانه ای از یک رفتار هوشمندانه ، روشنفکرانه و غیر متحجرانه می باشد .
متنی که شما نقل کرده اید اخیرا توسط برخی افراد معاند نظام دینی و با اهداف خاصی در فضای مجازی منتشر شده است و داستان آن هم نه اولین داستان از این قبیل شبهه افکنی هاست و نه بعید است آخرین نمونه آن باشد . در پاسخ به محتوا و نتایجی که در این داستان بیان شده است لازم است چند نکته را متذکر شویم :
1 – اولین نکته در این قبیل داستان ها این است که یکی از اهداف اصلی این داستان ها توجیه استبداد رضاخانی و ترسیم چهره ای زیبا از قیافه زشت یکی از مستبد ترین حاکمان تاریخ این سرزمین می باشد چنانکه نمونه چنین توجیه گری هایی پیش از این نیز توسط گروه های سلطنت طلب و از جمله خانواده پهلوی ها در توجیه نقض بدیهی ترین و اولیه ترین آزادی های ملت ایران ، به رسمیت نشناختن هیچ حریمی حتی حریم خصوصی و دخالت های گسترده در تمام شئون زندگی مردم ایران حتی در نوع کلاه پوشیدن آن صورت گرفته است (به عنوان مثال رک : خاطرات تاج الملوک پهلوی در توجیه اقدامات رضاشاه در تغییر لباس ایرانیان)
2 – دومین نکته این است که چنین داستان هایی بیش از اینکه مستند به منبع قابل اتکایی باشد ادعاهایی است که معلوم نیست تا چه حد واقعیت داشته باشد با این حال ما معتقدیم حتی اگر اصل چنین داستان هایی واقعیت داشته باشد یعنی اصل اینکه نسبت به برخی مظاهر تمدن غربی واکنش هایی صورت گرفته باشد باز هم اشکالی نداشته و نباید آن را غیر عادی تلقی نماییم چرا که اولا با توجه به چهره دین ستیزانه ای که امثال رضاشاه از خود به نمایش می گذاشتند طبیعی بود که هر اقدامی که انجام می داد و لو اقدامی که در اصل ، هیچ منافاتی با دین یا ارزش های دینی نداشت ، با نگاه بدبینانه ای دیده شود . ثانیا اصل این واکنش ها نشاندهنده هوشیاری مردم و علماست که نمی خواهند چشم و گوش بسته و بدون بررسی ابعاد مختلف یک موضوعی ، صرفا به خاطر تقلید از دیگران ، آن را بپذیرند بلکه ابتدا نسبت به ابعاد مختلف آن تامل جدی می کنند ، در عین حال ویژگی مثبت مردم و علما همواره این بوده که اگر موضوعی فاقد جنبه های منفی بوده است و یا جنبه های مثبت آن نسبت به جنبه های منفی اش بیشتر بوده است بدون تعصب جاهلانه آن را پذیرفته اند لذا سیره عملی علما و به تبع آنان مردم ایران نه تعصب کورکورانه برای پذیرش بی دلیل موضوعات جدید بوده است و نه تعصب جاهلانه برای رد بی دلیل آن ، بلکه موضع آنها در قبال امور جدید ، نگاه واقع بینانه داشتن به مساله بوده است به طوری که مظاهر تمدن را در صورت داشتن جنبه های مثبت می پذیرفتند ، البته در میان جریانات دینی ممکن است برخی افراد دیدگاه های جاهلانه ای داشته باشند که همواره به عنوان شاهد و بینه ، توسط کسانی که تلاش می کنند تا روحانیت را به ضدیت با مظاهر تمدن متهم نمایند ، مطرح می شوند مثل برخی انسان هایی که با دوش حمام ، ساعت ، اتومبیل ، تلفن ، بلندگو و … مخالف بودند اما چنین افرادی هرگز نماینده جامعه مذهبی ایران نبوده و دیدگاه هایشان نیز صرفا دیدگاه شخصی آنان تلقی می شود و نمایندگان جامعه دینی ، علمای بزرگ و مراجع معظم هستند که عمدتا فاقد چنین رفتارهایی بوده و اگر پس از بررسی نسبت به آن موضوع مشکل خاصی در استفاده از آن نمی دیدند بدون هیچ تعصبی از آن استفاده می کردند که داستان ذیل به نقل از شهید مطهری نشاندهنده تفاوت این دو نوع نگاه می باشد ، ایشان در یکی از آثار خویش می نویسد : « آقای فلسفی تعریف میکردند اولین نفری که در میان وعاظ با بلندگو صحبت کرد من بودم . نمیدانید چه بازیای سر من در آوردند . گفتند مجلس معظمی بود و در آنجا بلندگو گذاشته بودند . قبل از من واعظی رفت صحبت بکند ، گفت این بوق شیطان را بردارید . برداشتند و آن واعظ در اثر کثرت جمعیت نتوانست مطلب را به همه مردم بفهماند . من رفتم روی منبر . تا نشستم گفتم بوق شیطان را بیاورید . ببینید جمود چقدر ! اینها آبروی دین را میبرد . کی گفته بلندگو بوق شیطان است ؟ ! »(اسلام و مقتضیات زمان ، جلد 1 ، ص 197) نکته مهم این است که شواهد حاکی از این است که حتی اگر جامعه دینی تا سالها نسبت به موضوعی دیدگاه منفی داشته است دلیل منطقی برای آن داشته است مثل مخالفت اکثریت جامعه دینی با سینما و یا رادیو و تلویزیون در پیش از پیروزی انقلاب اسلامی که همانطور که بارها اعلام می کردند این مخالفت نه به خاطر مخالفت با اصل این موضوعات و تکنولوژی آن بلکه به خاطر محتوایی بود که دست اندرکاران این وسایل ارتباطی از طریق آنها به تخدیر مردم و نابودی ارزش های دینی می پرداختند ، به عنوان مثال امام خمینی ره در پاسخ به علت مخالفت جامعه مذهبی و انقلابی با سینما چنین می گوید : «سینماهایى که الآن در ایران متعارف است، براى فاسد کردن نسل جوان است. اینها وقتى که رفتند یک چند وقتى در این سینما، فاسد مى شوند. اینها را ما جلوگیرى مى کنیم. اگر یک سینماى اخلاقى باشد و علمى باشد، چه کسى جلویش را مى گیرد؟»(صحیفه امام ، ج4، ص 34)
3 – مواردی مثل تبدیل خزینه به دوش و امثال اینها دستاوردهای بشری هستند که دیر یا زود وارد اجتماعات می شوند و ربطی به این دولت و آن دولت ندارد چنانکه اتومبیل ، تلفن ، برق ، کامپیوتر و سایر دستاوردهای بشری به همین ترتیب وارد اجتماعات شده است ، با این حال تحمیل این پدیده ها به مردم و محروم ساختن آن ها از پدیده هایی که خود از آن برخوردار بوده اند و امکان سالم سازی آن وجود داشته است نه تنها خدمت نیست بلکه جفا در حق مردم است ، چنانکه کسانی که به خزینه های قدیمی ایراد گرفته و اصل وجود چنین مکان عمومی را به بهانه غیر بهداشتی بودن آن زیر سوال می برند در برابر محصولاتی همچون استخر که یکی از واردات غربی هاست و اتفاقا مشابهت هایی با خزینه دارد سکوت اختیار کرده و حتی آن را تحسین می کنند و حال آنکه همان مشکلات خزینه در استخرها نیز ممکن است رخ دهد مگر اینکه گفته شود در استخرها نکات بهداشتی مورد توجه قرار می گیرد که در پاسخ ما نیز می توانیم به آنها بگوییم که اصل خزینه هم ایرادی نداشته است و صرفا بهداشت آن ایراد داشته است که آن هم با استفاده از تکنولوژی های جدید بهداشتی قابل رفع بوده است ، لذا رضاشاه و امثال آن می توانستند به منظور رفع دغدغه های شرعی مردم ، همان خزینه را به شکلی جدید ، شبیه استخرهای مدرن بازطراحی نمایند که هم بهداشت رعایت شود و هم هیچ حساسیت شرعی نسبت به آن به وجود نیاید ولی آنان به جای این کار صرفا به تخریب داشته ها و تحمیل هر آنچه دلخواه خودشان بود می پرداختند که چنین رفتاری خاصیت استبداد می باشد . از همین جا مشخص می شود که بر خلاف دیدگاه کسانی که عصر خزینه و امثال آن را تمام شده می دانند و آنها را مربوط به گذشته ها می دانند که در اثر تلاش امثال رضاخان ریشه کن شده است ، خزینه امروز هم موجود بوده و در قالب استخر به حیات خود ادامه می دهد با این تفاوت که ابعاد آن بزرگتر شده و به دلیل هزینه هایی که پیدا کرده است از دسترس برخی از مردم خارج شده است .
4 – یکی از اهداف چنین داستان پردازی هایی تلاش برای تخطئه واکنش های منفی نسبت به پاره ای تکنولوژی هاست که عواقب خانمانسوزی در جامعه دارند ، آن هم از طریق مغالطه ، چرا که در چنین داستان هایی واکنش منفی نسبت به اموری همچون ماهواره که امروزه در تاثیر منفی آن در برهم خوردن آرامش و امنیت روانی ، اخلاقی و اجتماعی جامعه هیچ شک و شبهه ای وجود ندارد با اموری مورد مقایسه قرار می گیرد که در اصل فاقد مشکل شرعی و عرفی بوده و علما به تحقیق جنبه های مثبت و منفی آن پرداخته و آنگاه نسبت به آن واکنش منطقی نشان داده اند و یا اینکه اساسا نمایندگان جامعه دینی نظری در آن زمینه اظهار نکرده و برخی مواضع نسنجیده شخصی عده ای که به هیچ وجه نماینده جامعه مذهبی تلقی نمی شوند به عنوان دیدگاه این جامعه عنوان شده است .
5 – بر خلاف ادعای نویسنده این داستان ، علمای اسلام نه تنها با مظاهر پیشرفت هایی که برای بشر مفید است مخالف نیستند بلکه شواهد تاریخی حاکی از این است که علما در طول تاریخ پیشگام پیشرفت هایی بوده اند که بشریت بدان نیازمند است از جمله پیشرفت های مادی چنانکه دانشمندانی که تمدن عظیم اسلامی را قرنها هدایت و راهبری نمودند و پیشرفت های عظیمی در حوزه های مختلف علمی نمودند جملگی عالمان دینی بودند همچون ابوعلی سینا ، ابوریحان بیرونی ، جابر بن حیان ، زکریای رازی ، شیخ بهایی ، غیاث الدین جمشید کاشانی ، خواجه نصیر الدین طوسی و … (برای مطالعه در این زمینه رک : پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران ، علی اکبر ولایتی و نیز خدمات متقابل اسلام و ایران ، شهید مرتضی مطهری) از این روی متهم کردن علمای اسلام به مخالفت با هر پیشرفت مورد نیاز بشر ، امری خلاف واقع و غیر منصفانه است که شواهد قطعی تاریخی خلاف آن را ثابت می کند . البته همانگونه که قبلا نیز اشاره شد این سخن هرگز به معنای آن نیست که علما هر پیشرفتی را دربست و چشم و گوش بسته می پذیرفتند بلکه منظور این است که علما علاوه بر اینکه در طول تاریخ، خود در زمینه دست یابی به پیشرفت های مورد نیاز بشر پیشگام بوده و اگر خود تخصص لازم برای رسیدن به پیشرفتی خاص را نداشته اند با حمایت های خود راه رسیدن به آن را تسهیل کرده اند (همچون پشتیبانی هایی که امروزه مقام معظم رهبری از جریان علمی کشور در حوزه های مختلف دارند) در مواجهه با پیشرفت ها و تکنولوژی های وارداتی نیز همواره به صورت کاملا منطقی برخورد کرده اند که همین برخورد نشانه ای از یک رفتار هوشمندانه ، روشنفکرانه و غیر متحجرانه می باشد .