مهمترین مساله , در مباحث مربوط به توحید و شرک , شناخت معیار آن دو مى باشد وتا این مساله , به صورت کلیدى حل نشود , بخشى از مسائلى که جنبه روبنایى دارد ,حل نخواهد شد . از ایـن جـهت مساله توحید و شرک را در ابعاد مختلف , اما به صورت فشرده , مطرح مى کنیم :1 – تـوحـیـد در ذات توحید در ذات , به دو صورت مطرح مى شود :الف – خدا ( و به تعبیر دانشمندان علم کلام : واجب الوجود ) یکى است و نظیرو مثلى ندارد , این همان توحیدى است که خداوند از آن در قرآن مجید به صورتهاى گوناگون یاد مى کند و مى فرماید : لیس کمثله شى ء . (1)- هیچ چیز , نظیر و مثل او نیست . و در جاى دیگر مى فرماید : و لم یکن له کفوا احدا . (2)- هیچ همتا و مانندى براى او نیست . البته گاهى این نوع از توحید , به صورت عوامانه , به گونه اى دیگر تفسیر مى شودکه رنگ توحید عددى به خود مى گیرد و آن این که : خدا یکى است , دو تا نیست . ناگفته پیداست که این نوع از توحید ( عددى ) شایسته مقام الهى نیست . ب : ذات خدا بسیط است نه مرکب ; زیرا ترکب یک موجود از اجزاى ذهنى یا خارجى ,نشانه نیاز او بـه اجزاى خود مى باشد و نیاز نشانه امکان است و امکان ملازم با احتیاج به علت , و همگى با مقام واجب الوجود , ناسازگار است . 2 – توحید در خالقیت توحید در خالقیت از مراتب توحید است که مورد پذیرش عقل و نقل مى باشد . از نظر عقل , ما سوى اللّه یک نظام امکانى است که فاقد هر نوع کمال و جمال است و هر چیز هر چه دارد , از سرچشمه فیض غنى بالذات گرفته است . پس آنچه در جهان از جلوه هاى کمال و جمال دیده مى شود , همگى از آن او است . و اما از نظر قرآن آیات فراوانى بر توحید در خالقیت , تصریح مى نماید که به عنوان نمونه , به یکى از آنها اشاره مى کنیم : قل اللّه خالق کل شى ء و هو الواحد القهار . (3)- بگو : خدا آفریننده همه چیز و یگانه و غالب است . بنابراین , توحید در خالقیت به صورت کلى نمى تواند در میان الهیون مورد اختلاف باشد . چـیـزى که هست , توحید در آفرینش دو تفسیر دارد که ما هر دو را یادآورمى شویم :الف – هر نوع نـظـام عـلـى و معلولى و روابط سببى و مسببى که در میان موجودات وجوددارد , همگى به عله العلل و مسبب الاسباب منتهى مى شود و در حقیقت , خالق مستقل واصیل , خدا است و تاثیر غیر خدا در معلول هاى خود , به صورت تبعى و اذن و مشیت او است . در ایـن نظریه به نظام علت و معلول در جهان , که علم بشر نیز از آن پرده برداشته است , اعتراف مى شود . ولى در عین حال مجموع نظام به گونه اى متعلق به خدا است واو است که این نظام را پدید آورده و به اسباب , سببیت و به علتها , علیت و به موثرها تاثیر بخشیده است . ب : در جـهان , تنها یک خالق وجود دارد و آن خدا است و در نظام هستى , هیچ نوع تاثیر و تاثرى , میان اشیا وجود ندارد و خدا , خالق بلاواسطه تمام پدیده هاى طبیعى است و حتى قدرت بشر , در فعل او نیز , تاثیرى ندارد . بـنـابراین , در جهان یک علت بیش نداریم و او جانشین تمام آنچه که علم , به عنوان علل طبیعى معرفى مى کند , مى باشد . البته چنین تفسیرى براى توحید در خالقیت , مورد عنایت گروهى از دانشمندان اشاعره مى باشد ولـى بـرخـى از شخصیت هاى آنان ; مانند امام الحرمین (4) و در این اواخر , شیخ محمد عبده در رساله توحید , به انکار این تفسیر برخاسته اند و تفسیرنخست را برگزیده اند . 3 – توحید در تدبیراز آنجا که آفرینش مخصوص خدا است , تدبیر نظام هستى نیز از آن او مى باشد و درجـهـان تنها یک مدبر وجود دارد و همان دلیل عقلى که توحید در خالقیت را تثبیت مى کند , توحید در تدبیر را نیز به ثبوت مى رساند . قـرآن مجید نیز , در آیات متعددى , خداوند را تنها مدبر جهان معرفى مى نماید ومى فرماید : قل اغیر اللّه ابغى و هو رب کل شى ء . (5)- بگو : آیا جز خدا پروردگارى بجویم در حالى که او مدبر همه چیز است . البته همان دو تفسیرى که درباره توحید در خالقیت بیان شد , در مورد توحید درتدبیر نیز مطرح مى گردد و از نظر ما مقصود از توحید در تدبیر , انحصار تدبیراستقلالى به خدا است . بر این اساس , این که در میان موجودات نظام هستى , نوعى تدبیرهاى تبعى وجوددارد , همگى به اراده و مشیت خدا صورت مى گیرد . قرآن کریم نیز , به این نوع مدبرهاى وابسته به حق , اشاره مى کند و مى فرماید : فالمدبرات امرا . (6)- آنان که امور نظام هستى را اداره مى کنند . 4 – تـوحید در حاکمیت توحید در حاکمیت بدان معنا است که حکومت به صورت یک حق ثابت از آن خدا است وتنها او حاکم بر افراد جامعه مى باشد , چنان که قرآن مجید مى فرماید : ان الحکم الا للّه . (7)- حق حاکمیت , تنها از آن خدا است . بنابراین , حکومت دیگران باید به مشیت او صورت پذیرد تا انسان هاى وارسته اى زمام امور جامعه را در دسـت بـگـیـرنـد و مـردم را بـه سـر منزل سعادت و کمال رهبرى نمایند , چنانکه قرآن کریم مى فرماید : یا داوود انا جعلناک خلیفه فى الارض فاحکم بین الناس بالحق. (8)- اى داوود , ما تو را به عنوان نماینده خویش در زمین قرار دادیم , پس در میان مردم , به حق حکم و فرمانروایى نما . 5 – توحید در طاعت توحید در طاعت , به معناى آن است که مطاع بالذات و کسى که پیروى از او , اصالتالازم است , خداوند بزرگ مى باشد . بـنـابـراین , لزوم اطاعت دیگران ; مانند پیامبر , امام , فقیه , پدر و مادر همگى به فرمان و اراده او است . 6 – تـوحـید در قانونگذارى و تشریع توحید در تقنین بدان معنا است که حق قانونگذارى و تشریع , تنها از آن خدا است . بـر ایـن اساس , کتاب آسمانى ما , هرگونه حکمى را که از چهارچوب قانون الهى خارج باشد مایه کـفر , فسق و ستم قلمداد مى نماید , آنجا که مى فرماید : و من لم یحکم بما انزل اللّه فاولئک هم الکافرون . (9)- آنانکه بر اساس قوانین الهى حکم نمى کنند , کافرند . و من لم یحکم بما انزل اللّه فاولئک هم الفاسقون . (10)- آنانکه بر اساس قوانین الهى , حکم نمى کنند , فاسقند . و من لم یحکم بما انزل اللّه فاوئلک هم الظالمون . (11)- آنانکه بر مبناى مقررات الهى حکم نمى نمایند , ستمگرانند . 7 – توحید در عبادت مهمترین بحث پیرامون توحید در عبادت , تشخیص معناى عبادت است زیـرا هـمـه مـسـلـمـانـان در این مساله , اتفاق نظر دارند که عبادت مخصوص خدا است و جز او رانمى توان پرستش نمود , چنانکه قرآن کریم در این زمینه مى فرماید : ایاک نعبد و ایاک نستعین . (12)- تنها تو را مى پرستیم و از تو کمک مى جوییم . از آیات شریفه قرآن , چنین استفاده مى شود که این مساله , یک اصل مشترک در میان دعوت تمام پیامبران بوده است و همه سفیران الهى به منظور تبلیغ آن , برانگیخته شده اند . قـرآن مـجـیـد , در ایـن زمـیـنه مى فرماید : و لقد بعثنا فى کل امه رسولا ان عبدوا اللّه واجتنبوا الطاغوت . (13)- مـیان هر امتى , پیامبرى برانگیختیم که خدا را بپرستید و از سرکشان وطغیانگران , دورى گزینید . بنابراین , در این اصل مسلم که پرستش , مخصوص خدا است و جز او را نباید عبادت نمود , سخنى نیست و هیچ فردى را نمى توان موحد دانست مگر این که اصل رابپذیرید . سـخـن در جاى دیگر است و آن این که معیار تشخیص عبادت از غیر عبادت چیست ؟و آیا مثلا بـوسـیدن دست معلم , پدر و مادر , علما و دانشمندان و هر نوع کرنشى که در برابر ذوى الحقوق , صـورت پـذیرد , عبادت آنها بشمار مى رود ؟ و یا این که عبادت , به معناى مطلق خضوع و کرنش فـوق الـعـاده نیست بلکه در آن , عنصرى معتبراست که تا آن عنصر در ماهیت عمل تحقق نیابد , هیچ نوع خضوع , هر چند در حد سجده باشد , رنگ پرستش به خود نمى گیرد . اکنون باید دید آن عنصر که به خضوع ها و کرنش ها , نام عبادت و عنوان پرستش مى دهد , چیست؟ و این مساله مبحثى مهم است . بـرداشـتـى نادرست از عبادت گروهى از نویسندگان عبادت را به معناى خضوع و یا خضوع فوق العاده ,تفسیر نموده اند , ولى این گروه , در حل یک رشته آیات قرآنى , فرو مانده اند . قـرآن مـجید به صراحت مى فرماید به فرشتگان دستور دادیم که براى آدم سجده کنند : و اذ قلنا للملائکه اسجدوا لادم . (14)- به فرشتگان گفتیم : بر آدم , سجده کنید . سـجـده بـر آدم درست به همان کیفیت بود که سجده بر خدا انجام مى گرفت , در حالى که اولى ابراز تواضع و فروتنى بود و دومى , عبادت و پرستش . اکنون چرا این دو سجده یکنواخت , دو ماهیت مختلف پیدا کردند ؟قرآن , در جاى دیگر مى فرماید : یـعـقـوب پیامبر , با فرزندان خود , بر حضرت یوسف ,سجده نمودند : و رفع ابویه على العرش و خروا له سجدا و قال یا ابت هذا تاویل رویاى من قبل قد جعلها ربى حقا . (15)- و حضرت یوسف , پدر و مادر خود را بر تخت نشاند و همه آنان براى وى به سجده درافتادند و یـوسف گفت : اى پدر , این است تاویل رویایى که پیش از این دیده بودم و خداوند حقانیت آن را ثابت فرمود . لازم به تذکر است که مقصود حضرت یوسف , از رویاى پیشین , همان است که در خواب دیده بود , یـازده ستاره همراه با خورشید و ماه براى وى سجده مى نمایند , چنانکه قرآن از زبان یوسف چنین مى فرماید : انى رایت احد عشر کوکبا و الشمس و القمر رایتهم لى ساجدین . (16)- من یازده ستاره را با خورشید و ماه دیدم که براى من , سجده مى نمایند . از آنـجا که حضرت یوسف سجده بستگان خود را به عنوان تاویل رویاى یاد شده مى شمارد , روشن مـى گـردد که منظور از یازده ستاره , همان یازده برادر و مقصود ازخورشید و ماه , پدر و مادر او مى باشند . بـا ایـن بـیان , روشن مى گردد که نه تنها برادران یوسف , که پدر آنان , حضرت یعقوب پیامبر نیز براى وى سجده کرد . ایـنـک سئوال مى کنیم : چرا چنین سجده اى که نهایت خضوع و فروتنى است , نام عبادت به خود نـگـرفت ؟عذر بدتر از گناه در اینجا , گروه یاد شده , وامانده از پاسخ چنین مى گویند : از آنجا که این خضوع ها با فرمان خدا صورت گرفت دیگر شرک نیست . ولـى نـاگفته پیداست که این پاسخ , بسیار ناشیانه است ; زیرا اگر ماهیت یک عمل ماهیت شرک باشد , هرگز خدا به آن فرمان نمى دهد . قرآن مجید مى فرماید : قل ان اللّه لا یامرکم بالفحشاء اتقولون على اللّه مالا تعلمون . (17)- بگو : خدا شما را به فحشاء فرمان نمى دهد . آیـا آنـچـه را نـمـى دانـیـد به خدا نسبت مى دهید ؟اصولا فرمان خدا , ماهیت شى ء را دگرگون نـمى سازد, اگر حقیقت خضوع در برابر یک انسان , پرستش او باشد و خدا هم به آن فرمان دهد , نتیجه آن , فرمان به پرستش خود خواهد بود . حل اشکال و معناى حقیقى عبادت تا اینجا روشن شد که اصل ممنوعیت پرستش غیر خدا مورد اتفاق همه موحدان جهان مى باشد . از سـوى دیـگـر مـعلوم گردید که سجده فرشتگان براى آدم و سجده یعقوب وفرزندان وى براى یوسف پرستش آن دو , به شمار نمى رود . اینک بنگریم چه عاملى موجب آن مى گردد که حرکتى یک بار , عنوان عبادت به خودبگیرد ولى بار دیگر , همان حرکت با همان ویژگى , از جرگه عبادت , بیرون باشد ؟با مراجعه به آیات قرآن , روشن مى گردد که عبادت , خضوع در برابر موجودى است که توام با خدا دانستن و یا نسبت دادن کارهاى خدایى به وى باشد . از ایـن بـیـان , بـه خـوبـى مـعـلـوم مـى شـود کـه اعتقاد به خدا و یا اعتقاد به توانایى او بر انجام کـارهـاى خـدایـى , هـمـان عـنـصـرى اسـت کـه هـرگـاه بـا خضوعى همراه باشد , به آن رنگ عبادت مى بخشد . مـشـرکـان جـهـان ; اعـم از ساکنان شبه جزیره و مانند آنها , در برابر موجوداتى خضوع و خشوع مى نمودند که آن ها را مخلوق خدا مى دانستند , اما در عین حال معتقد بودندکه بخشى از کارهاى خـدا که حد نازل آن , حق بخشودگى گناهان و مالکیت مقام شفاعت باشد , به آنها واگذار شده است . گروهى از مشرکان بابل در مقابل اجرام آسمانى , به پرستش مى پرداختند و آنها را رب خود نه خـالـق و آفریدگار مى دانستند , بعنوان کسانى که تدبیر وکارگردانى جهان و انسان ها به آن ها واگـذار شـده اسـت و سـرگـذشت حضرت ابراهیم , درمقام مناظره با آنان , روى همین اصل , صـورت پذیرفت ; زیرا مشرکان سرزمین بابل ,هرگز آفتاب و ماه و ستارگان را خداى آفریدگار نمى دانستند بلکه آنان را مخلوقات قدرتمندى تلقى مى کردند که ربوبیت و کارگردانى جهان , به آنان واگذار شده است . آیـات قـرآنـى نـیز که بیانگر مناظره ابراهیم با مشرکان بابل است , روى کلمه رب تکیه مى کند (18) و لفظ رب به معناى صاحب و مدبر مملوک خود مى باشد . عـرب , بـه صـاحب خانه مى گوید : رب البیت و به صاحب مزرعه مى گوید : رب الضیعه به خاطر این که کارگردانى منزل و کشتزار , بر عهده صاحب آن مى باشد . قـرآن مـجـیـد بـا مـعرفى نمودن خدا به عنوان تنها مدبر و پروردگار جهان , به مبارزه با گروه مشرکان برمى خیزد و همگى را به سوى پرستش خداى یگانه فرا مى خواند و چنین مى فرماید : ان اللّه ربى و ربکم فاعبدوه هذا صراط مستقیم . (19)- خداى بزرگ , رب من و رب شما است , پس او را بپرستید که این , راه راست مى باشد . و در جاى دیگر مى فرماید : ذلکم اللّه ربکم لا اله الا هو خالق کل شى ء فاعبدوه . (3)- او است خدایى که رب شما است , هیچ خدایى جز او وجود ندارد , آفریننده هر چیزاست , پس او را پرستش نمایید . و در سوره دخان مى فرماید : لا اله الا هو یحیى و یمیت ربکم و رب آبائکم الاولین . (21)- خـدایى جز پروردگار یگانه نیست , زندگى مى بخشد و مى میراند , پروردگار و مدبرامور شما و پدران پیشین شما مى باشد . قـرآن کریم نیز , به نقل از حضرت عیسى , چنین مى فرماید : و قال المسیح یا بنى اسرائیل اعبدوا اللّه ربى و ربکم . (22)- حضرت عیسى فرمود : اى بنى اسرائیل , خدا را بپرستید که رب من و شما است . از آنچه گذشت به روشنى معلوم مى گردد که هرگونه خضوعى که از اعتقاد به ربوبیت وخدایى طـرف و نـسـبـت دادن کارهاى الهى به وى , پیراسته باشد , نمى تواند به عنوان عبادت قلمداد گردد , هر چند از نظر خضوع و فروتنى در درجه نهایى باشد . بنابراین , خضوع فرزند در برابر پدر و مادر و خضوع امت در مقابل پیامبرصلى اللّه علیه و آله که از چنین قیدى پیراسته است , هرگز عبادت آنان نخواهدبود . بر این اساس , بسیارى از موضوعات مانند :تبرک جستن به آثار اولیاى الهى و بوسیدن ضریح و در و دیـوار حرم آنان , توسل به عزیزان درگاه خدا ,نداى بندگان وارسته پروردگار ,و بزرگداشت زاد روز و یـا وفیات اولیاى خدا و 000که برخى افراد ناآگاه به آنها , رنگ پرستش غیر خدا و شرک مى دهند , همگى ازگردونه عبادت و پرستش غیر خدا , بیرون است
شیعه پاسخ مى دهد، حسینى نصب – سید رضا 1 – شـورى : 211 – اخـلاص : 34 – رعـد : 416 – ملل و نحل ( شهرستانى ) , ج 51 – انعام : 6164 – نازعات : 75 – یوسف : 840 – ص : 926 – مائده : 1044 – مائده : 1147 – مائده : 1245 – حمد : 134 – نحل : 1436 – بقره : 1534 – یوسف : 16100 – یوسف
به نقل از سایت تبیان
شیعه پاسخ مى دهد، حسینى نصب – سید رضا 1 – شـورى : 211 – اخـلاص : 34 – رعـد : 416 – ملل و نحل ( شهرستانى ) , ج 51 – انعام : 6164 – نازعات : 75 – یوسف : 840 – ص : 926 – مائده : 1044 – مائده : 1147 – مائده : 1245 – حمد : 134 – نحل : 1436 – بقره : 1534 – یوسف : 16100 – یوسف
به نقل از سایت تبیان