۱۳۹۹/۰۱/۱۵
–
۹۹۸ بازدید
اوضاع اقتصادی در عربستان شمالی چگونه در پیشرفت اسلام پس از بعثت و هجرت موثر بود؟
در صدر اسلام ، عامل پیروزی مسلمانان بر دشمنان ایمان آنان به خدا و پیامبر بود .
حضرت علی(علیه السلام) در خطبه 56 نهج البلاغه چنین فرمود :
ما در رکاب رسول خدا ص [مخلصانه مى جنگیدیم و در راه پیشبرد اهداف آن حضرت گاهی] پدران ،فرزندان ، برادران و عموهاىِ خود را از پاى درمى آوردیم .
«وَ لَقَدْ کُنّا مَعَ رَسُولِ اللهِ(صلى الله علیه و آله نَقْتُلُ آباءَنا وَ اَبْناءَنا وَ اِخْوانَنا وَ اَعْمامَنا».
این جمله اشاره به این است که در راه خدا گاهی لازم مى شود، عزیزترین افراد در نظر انسان که سدّ راه هستند، از میان برداشته شوند و در واقع اشاره است به آیه شریفه:
«قُلْ اِنْ کانَ آباءُکُمْ وَ اَبْناءُکُمْ وَ اِخْوانُکُمْ وَ اَزْواجُکُمْ وَ عَشِیْرَتُکُمْ وَ اَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَونَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها اَحَبَّ اِلَیْکُمْ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهاد فى سَبِیْلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتّى یَأْتِىَ اللهُ بِاَمْرِهِ»(1)
بگو اگر پدران ، فرزندان ، برادران ، همسران ، طایفه شما ، اموالى که به دست آورده اید ، تجارتى که از کساد شدنش مى ترسید و خانه هایى که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خداوند ، پیامبرش و جهاد در راه خدا محبوبتر است در انتظار این باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند.
سپس علی علیه السلام مى افزاید: این ایثار و فداکارى در راه حق نه تنها از ایمان و استقامت ما نمى کاست؛ بلکه بر ایمان و تسلیم ما مى افزود و ما را در راه حق ثابت قدم مى ساخت .
«مَا یَزِیدُنَا ذلِکَ إلاَّ إِیمَاناً وَ تَسْلِیماً وَ مُضِیّاً عَلَى اللَّقَمِ(2) وَ صَبْراً عَلَى مَضَضِ(3) الاَلَمِ وَ جِدّاً عَلَى جِهَادِ الْعَدُوِّ».
آنچه حضرت علی(علیه السلام) در این جمله به آن اشاره مى فرماید، یک واقعیت تاریخى است. در بسیارى از جنگهاى اسلامى به خصوص جنگ بدر، گروهى از اقوام و عشیره مسلمانان در برابر آنها قرار گرفته بودند و آنها براى جلب رضاى خدا، بى اعتنا به این پیوندهاى قبیلگى که در نظر عرب سخت محترم بود، بر مخالفان خود تاختند و آنها را از پاى در آوردند. این نکته قابل توجه است که امورى که مایه سستى دیگران مى شد مایه استقامت و جدّیت بیشتر یاران رسول الله ص مى گشت.
سپس به صحنه دیگرى از رویارویى یاران پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله ) با دشمن پرداخته و مى فرماید: گاهى یکى از ما، با فرد دیگرى از دشمن به صورت دو قهرمان با هم نبرد مى کردند بگونه اى که هر یک مى خواست کار دیگرى را بسازد و جام مرگ را به او بنوشاند . گاهی ما بر دشمن پیروز مى شدیم و گاهی دشمن بر ما
«وَ لَقَدْ کَانَ الرَّجُلُ مِنَّا وَ الاْخَرُ مِنْ عَدُوِّنا یَتَصَاوَلاَنِ(4) تَصَاوُلَ الْفَحْلَیْنِ، یَتَخَالَسَانِ(5) أَنْفُسَهُمَا أیُّهُمَا یَسْقِی صَاحِبَهُ کَأْسَ الْمَنُونِ، فَمَرَّةً لَنَا مِنْ عَدُوِّنَا وَ مَرَّةً لِعَدُوِّنا مِنَّا».
اشاره به این که لزومى ندارد که لشکریان حق در تمام مراحل نبرد با باطل ، پیروز شوند، ممکن است گاهى پیروز و گاهى مغلوب گردند؛ ولى سرانجام طبق وعده الهى پیروزند .
در ادامه این سخن مى افزاید: هنگامى که خداوند صدق و اخلاص ما را دید، ذلّت و خوارى را بر دشمنان ما نازل کرد و پیروزى و نصرت را به ما عنایت فرمود، تا آنجا که اسلام در همه جا استقرار یافت و در کشور پهناور خود جاى گرفت .
«فَلَمَّا رَأَى اللهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْکَبْتَ(6) وَ أَنْزَلَ عَلَیْنَا النَّصْرَ، حَتَّى اسْتَقَرَّ الاِسْلاَمُ مُلْقِیاً جِرَانَهُ(7) وَ مُتَبَوِّئاً أَوْطَاَنَهُ».
سپس حضرت علی علیه السلام در یک نتیجه گیرى نهایى به نیروهای خود مى فرماید:
به جانم سوگند، اگر ما [در مبارزه با دشمنان اسلام] همانند شما بودیم، هرگز ستونى از دین بر پا نمى شد و شاخه اى از درخت ایمان سبز نمى گشت.
«وَ لَعَمْرِی لَوْ کُنَّا نَأْتِی مَا أَتَیْتُمْ، مَا قَامَ لِلدِّینِ عَمُودٌ وَ لاَ اخْضَرَّ لِلإِیمَانِ عُودٌ».(8)
پی نوشت:
(1). قرآن کریم، سوره توبه، آیه 24.
(2). «لقم» به گفته جمعى از ارباب لغت و مفسّران نهج البلاغه به معنى شاهراه یا جادّه روشن است و در اصل از «لقم» (بر وزن لغو) به معنى سرعت در خوردن است و از آنجا که جاده هاى وسیع افراد را در خود جاى مى دهد و گویى با سرعت مى بلعد به آنها «لَقَم» (بر وزن قلم) گفته شده است.
(3). «مضص» (بر وزن مرض) به معنى ریشه دار شدن اندوه در قلب یا ایجاد سوزش است (مانند وقتى که انسان سرکه سوزانى را در دهان بریزد).
(4). «تصاول» از ماده «صول» (بر وزن قول) به معنى پریدن روى چیزى است به عنوان قهر و غلبه و تصاول به حکم آن که از باب تفاعل است به معنى این است که دو نفر یا دو گروه به یکدیگر حمله کنند.
(5). «تخالس» از ماده «خلس» (بر وزن درس) به معنى ربودن و قاپیدن است به همین دلیل به دزدانى که کیف را مى زنند یا اشیاء دیگر را مى ربایند و فرار مى کنند «مختلس» مى گویند و «تخالس» در موردى گفته مى شود که دو نفر قصد غارت و ربودن اشیاء یکدیگر را داشته باشند.
(6). «کبت» (بر وزن ثبت) به معنى بر زمین زدن و خوار کردن و شکستن شخص یا چیزى است.
(7). «جران» البعیر، به معنى قسمت جلو گردن شتر است که به هنگام استراحت و آرامش کامل آنرا بر زمین مى نهد و این تعبیر در خطبه بالا کنایه از گسترش اسلام و پیروزى مسلمین و استقرار اسلام در مناطق مختلف جهان است.
(8). پیام امام امیر المومنین(علیه السلام) ، دار الکتب الاسلامیة ، تهران ، 1386 ش ، چاپ اول ، ج 2، ص 629.( از سایت آیه الله مکارم شیرازی )
بر این اساس می توان گفت که در پیروزی مسلمانان صدر اسلام بر دشمنان ، نقش اساسی از آن ایمان بود و ثروت مادی نقش اساسی نداشت .
در باره عوامل پیشرفت مسلمانان و پیروزی آنها بر دشمن پس از وفات پیامبر باید گفت : دشمنان اسلام و مسلمانان ضعیف شده بودند و توان مقابله با مسلمانان را نداشتند . به عنوان مثال حکومت ایران را در نظر بگیرید . حکومت ایران در آن زمان توان جنگ نداشت و به خاطر همین در برابر مسلمانان نتوانست دوام بیاورد . حکومت روم هم چنین بود . این دو حکومت گرچه به اندازه کافی ثروت داشتند ولی توان جنگ نداشتند . از سوی دیگر مسلمانان به خدا و پیامبر ایمان داشتند و این ایمان آنان را به یک نیروی متحد و منسجم بدل کرد . همین اتحاد و ایمان به خدا آنان را پیروز ساخت . گرچه برخی از حاکمان و فرماندهان از معنویت لازم برخوردار نبودند.
در این پیروزی ها ثروت نقش اساسی نداشت بلکه نقش اساسی از آن ایمان و وحدت بود .
اگر ملتی در سایه داشتن ثروت فراوان طغیان کنند و به کشورهای همسایه حمله کنند ، نقش اصلی در این حمله از آن این ثروت است و اگر ملتی گرسنه باشند و به خاطر گرسنگی به همسایه ها حمله کنند تا از گرسنگی نمیرند در این حمله نقش اساسی از آن گرسنگی است و اگر گرسنه نبودن حمله نمی کردند .
در حمله مسلمانان به کشورهای دیگر، ثروت ، اینگونه نقش نداشت . چنین نبود که مسلمانان در ثروت زیاد طغیانگر شوند و یا از گرسنگی حمله کنند .
برای بررسی جزِئیات پیروزی مسلمانان در فتوحات اسلامی باید به کتابهای مربوطه مراجعه کرد .
حضرت علی(علیه السلام) در خطبه 56 نهج البلاغه چنین فرمود :
ما در رکاب رسول خدا ص [مخلصانه مى جنگیدیم و در راه پیشبرد اهداف آن حضرت گاهی] پدران ،فرزندان ، برادران و عموهاىِ خود را از پاى درمى آوردیم .
«وَ لَقَدْ کُنّا مَعَ رَسُولِ اللهِ(صلى الله علیه و آله نَقْتُلُ آباءَنا وَ اَبْناءَنا وَ اِخْوانَنا وَ اَعْمامَنا».
این جمله اشاره به این است که در راه خدا گاهی لازم مى شود، عزیزترین افراد در نظر انسان که سدّ راه هستند، از میان برداشته شوند و در واقع اشاره است به آیه شریفه:
«قُلْ اِنْ کانَ آباءُکُمْ وَ اَبْناءُکُمْ وَ اِخْوانُکُمْ وَ اَزْواجُکُمْ وَ عَشِیْرَتُکُمْ وَ اَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَونَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها اَحَبَّ اِلَیْکُمْ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهاد فى سَبِیْلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتّى یَأْتِىَ اللهُ بِاَمْرِهِ»(1)
بگو اگر پدران ، فرزندان ، برادران ، همسران ، طایفه شما ، اموالى که به دست آورده اید ، تجارتى که از کساد شدنش مى ترسید و خانه هایى که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خداوند ، پیامبرش و جهاد در راه خدا محبوبتر است در انتظار این باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند.
سپس علی علیه السلام مى افزاید: این ایثار و فداکارى در راه حق نه تنها از ایمان و استقامت ما نمى کاست؛ بلکه بر ایمان و تسلیم ما مى افزود و ما را در راه حق ثابت قدم مى ساخت .
«مَا یَزِیدُنَا ذلِکَ إلاَّ إِیمَاناً وَ تَسْلِیماً وَ مُضِیّاً عَلَى اللَّقَمِ(2) وَ صَبْراً عَلَى مَضَضِ(3) الاَلَمِ وَ جِدّاً عَلَى جِهَادِ الْعَدُوِّ».
آنچه حضرت علی(علیه السلام) در این جمله به آن اشاره مى فرماید، یک واقعیت تاریخى است. در بسیارى از جنگهاى اسلامى به خصوص جنگ بدر، گروهى از اقوام و عشیره مسلمانان در برابر آنها قرار گرفته بودند و آنها براى جلب رضاى خدا، بى اعتنا به این پیوندهاى قبیلگى که در نظر عرب سخت محترم بود، بر مخالفان خود تاختند و آنها را از پاى در آوردند. این نکته قابل توجه است که امورى که مایه سستى دیگران مى شد مایه استقامت و جدّیت بیشتر یاران رسول الله ص مى گشت.
سپس به صحنه دیگرى از رویارویى یاران پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله ) با دشمن پرداخته و مى فرماید: گاهى یکى از ما، با فرد دیگرى از دشمن به صورت دو قهرمان با هم نبرد مى کردند بگونه اى که هر یک مى خواست کار دیگرى را بسازد و جام مرگ را به او بنوشاند . گاهی ما بر دشمن پیروز مى شدیم و گاهی دشمن بر ما
«وَ لَقَدْ کَانَ الرَّجُلُ مِنَّا وَ الاْخَرُ مِنْ عَدُوِّنا یَتَصَاوَلاَنِ(4) تَصَاوُلَ الْفَحْلَیْنِ، یَتَخَالَسَانِ(5) أَنْفُسَهُمَا أیُّهُمَا یَسْقِی صَاحِبَهُ کَأْسَ الْمَنُونِ، فَمَرَّةً لَنَا مِنْ عَدُوِّنَا وَ مَرَّةً لِعَدُوِّنا مِنَّا».
اشاره به این که لزومى ندارد که لشکریان حق در تمام مراحل نبرد با باطل ، پیروز شوند، ممکن است گاهى پیروز و گاهى مغلوب گردند؛ ولى سرانجام طبق وعده الهى پیروزند .
در ادامه این سخن مى افزاید: هنگامى که خداوند صدق و اخلاص ما را دید، ذلّت و خوارى را بر دشمنان ما نازل کرد و پیروزى و نصرت را به ما عنایت فرمود، تا آنجا که اسلام در همه جا استقرار یافت و در کشور پهناور خود جاى گرفت .
«فَلَمَّا رَأَى اللهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْکَبْتَ(6) وَ أَنْزَلَ عَلَیْنَا النَّصْرَ، حَتَّى اسْتَقَرَّ الاِسْلاَمُ مُلْقِیاً جِرَانَهُ(7) وَ مُتَبَوِّئاً أَوْطَاَنَهُ».
سپس حضرت علی علیه السلام در یک نتیجه گیرى نهایى به نیروهای خود مى فرماید:
به جانم سوگند، اگر ما [در مبارزه با دشمنان اسلام] همانند شما بودیم، هرگز ستونى از دین بر پا نمى شد و شاخه اى از درخت ایمان سبز نمى گشت.
«وَ لَعَمْرِی لَوْ کُنَّا نَأْتِی مَا أَتَیْتُمْ، مَا قَامَ لِلدِّینِ عَمُودٌ وَ لاَ اخْضَرَّ لِلإِیمَانِ عُودٌ».(8)
پی نوشت:
(1). قرآن کریم، سوره توبه، آیه 24.
(2). «لقم» به گفته جمعى از ارباب لغت و مفسّران نهج البلاغه به معنى شاهراه یا جادّه روشن است و در اصل از «لقم» (بر وزن لغو) به معنى سرعت در خوردن است و از آنجا که جاده هاى وسیع افراد را در خود جاى مى دهد و گویى با سرعت مى بلعد به آنها «لَقَم» (بر وزن قلم) گفته شده است.
(3). «مضص» (بر وزن مرض) به معنى ریشه دار شدن اندوه در قلب یا ایجاد سوزش است (مانند وقتى که انسان سرکه سوزانى را در دهان بریزد).
(4). «تصاول» از ماده «صول» (بر وزن قول) به معنى پریدن روى چیزى است به عنوان قهر و غلبه و تصاول به حکم آن که از باب تفاعل است به معنى این است که دو نفر یا دو گروه به یکدیگر حمله کنند.
(5). «تخالس» از ماده «خلس» (بر وزن درس) به معنى ربودن و قاپیدن است به همین دلیل به دزدانى که کیف را مى زنند یا اشیاء دیگر را مى ربایند و فرار مى کنند «مختلس» مى گویند و «تخالس» در موردى گفته مى شود که دو نفر قصد غارت و ربودن اشیاء یکدیگر را داشته باشند.
(6). «کبت» (بر وزن ثبت) به معنى بر زمین زدن و خوار کردن و شکستن شخص یا چیزى است.
(7). «جران» البعیر، به معنى قسمت جلو گردن شتر است که به هنگام استراحت و آرامش کامل آنرا بر زمین مى نهد و این تعبیر در خطبه بالا کنایه از گسترش اسلام و پیروزى مسلمین و استقرار اسلام در مناطق مختلف جهان است.
(8). پیام امام امیر المومنین(علیه السلام) ، دار الکتب الاسلامیة ، تهران ، 1386 ش ، چاپ اول ، ج 2، ص 629.( از سایت آیه الله مکارم شیرازی )
بر این اساس می توان گفت که در پیروزی مسلمانان صدر اسلام بر دشمنان ، نقش اساسی از آن ایمان بود و ثروت مادی نقش اساسی نداشت .
در باره عوامل پیشرفت مسلمانان و پیروزی آنها بر دشمن پس از وفات پیامبر باید گفت : دشمنان اسلام و مسلمانان ضعیف شده بودند و توان مقابله با مسلمانان را نداشتند . به عنوان مثال حکومت ایران را در نظر بگیرید . حکومت ایران در آن زمان توان جنگ نداشت و به خاطر همین در برابر مسلمانان نتوانست دوام بیاورد . حکومت روم هم چنین بود . این دو حکومت گرچه به اندازه کافی ثروت داشتند ولی توان جنگ نداشتند . از سوی دیگر مسلمانان به خدا و پیامبر ایمان داشتند و این ایمان آنان را به یک نیروی متحد و منسجم بدل کرد . همین اتحاد و ایمان به خدا آنان را پیروز ساخت . گرچه برخی از حاکمان و فرماندهان از معنویت لازم برخوردار نبودند.
در این پیروزی ها ثروت نقش اساسی نداشت بلکه نقش اساسی از آن ایمان و وحدت بود .
اگر ملتی در سایه داشتن ثروت فراوان طغیان کنند و به کشورهای همسایه حمله کنند ، نقش اصلی در این حمله از آن این ثروت است و اگر ملتی گرسنه باشند و به خاطر گرسنگی به همسایه ها حمله کنند تا از گرسنگی نمیرند در این حمله نقش اساسی از آن گرسنگی است و اگر گرسنه نبودن حمله نمی کردند .
در حمله مسلمانان به کشورهای دیگر، ثروت ، اینگونه نقش نداشت . چنین نبود که مسلمانان در ثروت زیاد طغیانگر شوند و یا از گرسنگی حمله کنند .
برای بررسی جزِئیات پیروزی مسلمانان در فتوحات اسلامی باید به کتابهای مربوطه مراجعه کرد .