غیبت ، اقسام ، موارد جواز و انتقاد و غیبت
۱۳۹۷/۱۰/۰۳
–
۱۱۶۱ بازدید
با عرض سلام و خداقوت
غیبت کردن در مورد کسی که باعث سلب آرامش ما در خانمان شده وباعث از هم گسیختگی خانواده و بی عدالتی در خانواده ما شده که به مرور اطرافیان و فامیلهایمان متوجه این امر شده حکمش چیست در مورد بی انصافی و ظلم فرد غیبت محسوب می شود
الف) معنای غیبت
غیبت آن است که پشت سر برادر یا خواهر مسلمان سخنى گفته شود که اگر به گوش او برسد ناراحت شود و کشف آن در جامعه باعث رفتن آبروی مومن باشد. عالمان اخلاقی در تعریف غیبت گفته اند: غیبت عبارت است از بدگویى و پرده درى نسبت به حیثیت و آبروى افراد، یعنی در غیاب شخصى کارهاى بد و ناپسند شخصی و یا عیوب و نقائص جسمى و اخلاقى او را به گونه اى براى دیگران بازگو کنند که اگر به گوششان برسد، ناراحت شوند .هم چنین زمانی آن چه که پشت سر کسی گفته میشود غیبت نام میگیرد که اولاً آن فرد از شنیدنش ناراحت شود، و دوم آن که آن حرف راست باشد. اگر آن چه که پشت سر فردی گفته شده، راست نباشد، بهتان یا تهمت نام میگیرد امام خمینی (ره) فرموده است: «غیبت عبارت است از ذکر کردن انسان را در حال غایب بودنش به چیزى که خوش آیند نیست نسبت دادن آن را به سوى او، از چیزهایى که پیش عرف مردم نقصان است، به قصد انتقاص و مذمت او. »( چهل حدیث ص : 301 )
ب) پنهانی بودن عیب
با توجه به آنچه که در تعریف غیبت ذکر شد ،گفتن و فاش کردن هر آنچه که سبب ناراحتی شخص غیبت شونده شود ،غیبت محسوب می شود .حال این عیب یا نقص پوشیده باشد یا نه . مثلا در مورد کسی که قد کوتاهی دارد ( این نقص آشکار است)به گونه ای صحبت کنیم که اگر بشنود ناراحت می شود ،شامل غیبت است. ولی اگر طوری باشد که قصد توهین یا مسخره در آن نباشد ،غیبت نیست . روشن است که عذرهاى عوامانه اى که بعضى براى غیبت مى آورند مسموع نیست، مثلا گاهى غیبت کننده مى گوید این غیبت نیست، بلکه صفت او است! در حالى که اگر صفتش نباشد تهمت است نه غیبت.یا این که مى گوید: این سخنى است که در حضور او نیز مى گویم، در حالى که گفتن آن پیش روى طرف نه تنها از گناه غیبت نمى کاهد بلکه به خاطر ایذاء، گناه سنگین ترى را به بار مى آورد.خلاصه این که اگر در اسلام غیبت به عنوان یکى از بزرگترین گناهان کبیره شمرده شده به خاطر آثار سوء فردى و اجتماعى آن است.
ج ) اقسام غیبت
1 . گفتاری-نوشتاری- اشاره ای
غیبت کردن منحصر به زبان نیست، بلکه هر نوعی که نقصی از غیر را بفهماند، غیبت است، با قول باشد یا فعل یا تصریح (یا تعریض) اشاره، غمز، رمز، کتابت، حرکت و….(معراج السعاده / مرحوم نراقی /صفحه: 405 )
لذا مرحوم فیض کاشانی(محسن فیض کاشانی، المحجه البیضاء، ج5، ص 285) و شهید ثانی( شهید ثانی، کشف الربیة، ص 17.)در این زمینه غیبت را به چند قسم تقسیم نموده که به طور خلاصه و فشرده اشاره می شود(مجلسی نیز به این موارد اشاره کرده است، بحارالانوار،- ج75، ص 221).
با قول صریح و واضح از شخص بدگویی نمودن، مثلاً فلانی بخیل است.
با قول صریح و واضح در ضمن تمجید و تعریف از شخص مورد نظر به بدگویی و مذمت از او اقدام کردن. هدف ازاین کار این است که قبح گفتار را در نظر شنونده کم جلوه دهد مثلاً می گوید فلان شخص در عبادات و نماز و قرآن چقدر مقید و منظم و علاقمند و…است ولی متاسفانه یک عیب کوچک دارد و…”
با قول کنائی از شخص بدگوی نمودن – شهید ثانی این را از پلیدترین انواع غیبت می شمارد-مثلا درحضور شخصی از کسی سخن به میان می آید، و او می گوید : ” خدا را شکر که ما را به ریاست طلبی یا دنیاپرستی یا… مبتلا نکرد.”
مذمت گویی از طریق تقلید رفتار و کردار دیگران، و به اصطلاح ادای اشخاص را درآوردن.
غیبت کردن به وسیله نوشتن در کتاب، مجله و روزنامه.
با ایماء و اشاره به حضار در مجلس، شخص مورد مذمت شده را معرفی نماید مثلا “در حضور عده ای فرد نامعلومی عیوبش گفته می شود، این شخص با ایماء و اشاره به دیگران می فهماند که منظور چه فردی است”(پاورقی: کلیه اقسام ششگانه از کتاب المحجه البیضا، فیض کاشانی و کشف الریبة، شهید ثانی می باشد.).
2 . قسم دیگر تقسیم بندی
همچنین به اعتبارانواع عیوب ونقائص می توان غیبت را به چند قسم دیگر تقسیم بندی کرد :
1 .2 . ذکر معایب و نقائص جسمی، مثل کر، لال، لنگ، لوچ، کوتاه قد.
2 .2 . ذکر معایب و نقائص خانوادگی، مثل”خسیس بودن پدر”،”برادرت چشم چران است”.
3 .2 . آشکار ساختن معایب اخلاقی مثل بخیل، متکبر، ترسو، بداخلاق…
4 .2 . مطرح ساختن معایب دینی، مثلا “فلانی از نجاست پرهیز ندارد، نماز نمی خواند…”
5 .2 . مطرح ساختن معایب دنیوی-اجتماعی-مثل پرخور، پرحرف، بی ادب، ناسازگار، معاشرت بلد نیست”.
6 .2 . معایب و نقائص مربوط به اموال و زندگی شخصی افراد به عنوان نمونه “لباس او چرک است، بلند قد است، خانه اش چنین است، ماشین او چنان است”. ( غیبت و راه کارهای درمان /مؤسسه امام خمینی(ره) / غیبت ص 372-370)
* بنابراین اگر فرد غیبت شونده با شنیدن تایید شما ناراحت شود ، شما غیبت اورا انجام داده اید و باید از او حلالیت بطلبید ، اما اگر غیبت شونده از دنیا رفته، برای او بسیار استغفار کند و اگر زنده است و مراجعه به او سبب عداوت و فتنه می شود، به وی مراجعه نکند و در عوض برای او بسیار استغفار و از طرف او کارهای خیر انجام دهید.
د ) موارد جواز غیبت
گاهی عنوان ثانوی غیبت ، عنوان اولی را تحت الشعاع قرار می دهد و در موارد خاصی غیبت مجاز یا واجب می گردد و این در جایی است که پای مصلحت مهمتری در کار باشد به گونه ای که حفظ آن مصلحت بر مفاسد بزرگ غیبت غالب و چیره گردد. از جمله مواردی که داخل در این استثناء است موارد زیر است:
1- در مورد دادخواهی و رفع ظلم و گرفتن حق که اگر شخص مظلوم افشاگری نکند کسی به داد او نمی رسد و حق او پایمال می گردد. این همان چیزی است که قرآن کریم می فرماید: «لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و کان الله سمیعا بصیرا؛ خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود بدی ها را اظهار کند مگر آن کس که مظلوم واقع شده خداوند شنوا و دانا است» (نساء، آیه 148). {
2- در مورد بدعت گذاران و توطئه گران و کسانی که بر ضد مصالح مسلمین نقشه می کشند که اگر کار آنها برملا و آشکار گردد مردم به پا می خیزند و جلوگیری کامل یا نسبی می کنند، غیبت این گونه افراد نیز جایز بلکه واجب است.
3- در مورد مسلمانی که جان یا مال یا ناموسش از سوی دیگری در خطر قرار گرفته و او آگاه نیست، افشای این خطر نیز جایز بلکه گاهی واجب است.
4- در مورد مشورت؛ یعنی در آنجا که کسی می خواهد مثلا با دیگری ازدواج کند یا شرکتی تشکیل دهد یا مسافرت نماید و از انسان درباره شخص مورد نظرش سؤال می کند، در اینجا امانت در مشورت اقتضا می کند آنچه را می داند و در مورد آن برنامه تأثیری گذارد افشا کند چون پرده پوشی در این گونه موارد خیانت است و خیانت در مشورت جایز نیست.
5- در مورد شهادت دادن در جایی که از انسان تقاضای شهادت کنند، نیز غیبت کردن جایز است چون مصلحت شهادت قوی تر است.
6 – طرف متجاهر به فسق باشد؛ یعنى، هیچ گونه پروایى نداشته باشد که علناً به گناه و معصیتى دست بزند، که در خصوص گناه علنى او غیبت جایز است.
7 ـ ممکن است فردى را براى سمتى نظیر نمایندگى یا ریاست قسمتى خاص، نامزد نموده و مورد بحث قرار دهند. در اینجا انسان مى تواند اگر نقطه ضعفى را اطلاع دارد که خداى ناخواسته با پیدا کردن آن سمت، به اسلام و انقلاب ضربه مى زند، به مسؤولین گوشزد کند،
8 ـ فرض بفرمایید بیمارى است که نمى خواهد بعضى از اسرارش نزد طبیب فاش شود و از طرفى چاره اى نیست و طبیب براى معالجه باید بداند. در اینجا نیز مى توان على رغم خواست بیمار، پزشک معالج او را در جریان امر قرار داد. غیبت نسبت به گناهان پنهانى جایز نیست و در نتیجه اگر شخص مبتلا به ارتکاب گناهى است که دیگران از آن خبر ندارند، ذکر آن گناه حرام است.
9 ـ اگر در مورد خاصى احتمال منحرف شدن شخصى در اثر هم نشینى و عدم اطلاع از مفاسد وى وجود دارد، مى توانیم شخص مورد نظر را از معاشرت با آن گنه کار منع کنیم. در این راستا باید کمال احتیاط را رعایت نمود؛ یعنى، در مرحله اول تنها مى توانیم بگوییم که «این معاشرت به صلاح شما نیست» و حق بازگو کردن معایب و گناهان آن شخص را نداریم، پس باید این کار را مرحله به مرحله و به صورت تدریجى انجام دهیم.
10ـ کسی که ادعای منصبی را داشته باشد که صلاحیت آنرا ندارد مثلا شخص بی لیاقتی ادعای فقاهت می کند و متصدی اموری می شود که اهلیت و صلاحیت آنرا ندارد می توان مردم را به نواقص او توجه داد.
* بنابراین با توجه به مطالب بالا یکی از موارد جواز غیبت آن است که نسبت به انسان بی عدالتی و ظلمی شده ، برای جواز غیبت از کسی که به شما ظلم کرده و موجب اذیت شما شده شرایطی وجود دارد که عبارتند از :
1 . نیت و قصد مظلوم از غیبت کردن درباره ظالم ، دفع یا رفع ظلم باشد ؛ پس اگر مظلوم فقط قصد تنقیص یا تحقیر داشته باشد ، غیبتش جایز نخواهد بود.
2 . مظلوم فقط اجازه دارد درباره ستمی که در حق او شده سخن بگوید و اگر در غیاب ظالم ، عیب های دیگر او را که با ظلمش ارتباطی ندارد ، بیان کند ، گفتار او غیبت به شمار رفته و حرام است .
3 . مظلوم فقط حق دارد در نزد کسی از ستمگر غیبت کند که هم توان کمک کردن به او و هم امید به یاری و حمایت او داشته باشد. ( اخلاق الاهی ؛ آیت الله مجتبی تهرانی ؛ ج4 ؛ ص 55 )
د ) انتقاد آری غیبت نه
1 . مفهوم نقد و انتقاد
نقد و انتقاد در لغت به معنی ارزیابی، بررسی، شناسایی نمودن، زیر و رو کردن، عیبها را نمایاندن و پنهان ها را رو کردن است. [المنجد؛ محمد بندر ریگی، تهران، ایران، ۸۶، ششم، ج ۲، ص ۱۹۹۰]نقد؛ یافتن و نشان دادن است تا اگر کسی خواست، راهش را بیابد و اگر نخواست عذری نداشته باشد. [صفایی حائری، علی؛ روش نقد، قم، لیلة القدر، بهار ۸۶، دوم، ص ۱۵ – ۱۶]و در اصطلاح، وارسی و بررسی نوشتار، گفتار یا رفتاری برای شناسایی و شناساندن زیبایی و زشتی، بایستگی و نبایستگی، بودها و نبودها و درستی و نادرستی آنها است. [شریفی، احمد حسین؛ آیین زندگی، قم، معارف، تابستان ۸۵، بیست و سوم، ص ۸۲ – ۸۴]هدف اصلی یک منتقد از نقد همان هدفی است که یک پزشک در معاینه بیمار دنبال می کند. [پزشک اگر جویای عیب و علت “بیمار” خویش است، عیب جویی اش باید از روی علاقه مندی و نیک اندیشی و به قصد خیر و خدمت باشد] 2 . هدف از غیبت و انتقاد
هدف از غیبت بیان عیب و نقص افراد است و هدف از انتقاد اصلاح و بهبود شرایط و اوضاع است و میان این دو تفاوت بسیار است . غیبت مربوط به شخصیت حقیقی افراد است و انتقاد مربوط به شخصیت حقوقی ایشان می باشد.
غیبت از روی دشمنی و حسادت و اینگونه امور و با قصد خراب کردن فرد گفته می شود, در حالی که انتقاد گفت وگو راجع به عملکرد و موضع گیرى هاى یک فرد معروف یا مسؤول همراه با نقد و دید اصلاح طلبانه است. به عبارت دیگر جدا نمودن خوب و بد عملکرد شخص و شرح محاسن و معایب وى را انتقاد گویند.
و از آن جا که شخصیت های اجتماعی و مسئول مانند مدیران , هنرمندان و دولتمردان درقبال مردم و جامعه باید پاسخ گو باشند، انتقاد از آنان اشکالى ندارد؛ اما غیبت ذکر معایب شخصی انسان ها است که ربطى به شخصیت حقوقى یا عملکرد کارى آنها ندارد.
* بنابراین در رابطه با شخصیت حقیقی افراد نمی شود صحبت کرد و گناه محسوب می شود و صحبت در رابطه با مسائل شخصى آنان جایز نیست ,ولی بررسى و سنجش کارکرد اجتماعى آنان و نقد دقیق آن، بدون تکیه بر ظنیّات و افراط و تفریط ها و با هدف اصلاح امور جامعه اشکالى ندارد , زیرا اموری که مربوط به شخصیت حقوقی افراد است چون جنبه اجتماعی دارد و از جمله امور پنهان محسوب نمی شود, اصطلاحا به آن غیبت گفته نمی شود.
در نتیجه ،غیبت در مسائل شخصی آن هم مربوط به مطالبی است که موجب ناراحتی غیبت شونده باشد. اما اگر عیب ها و انتقادات در ارتباط با حوزه کاری و مسئولیت اجتماعی افراد بیان شود و هدفی جز اصلاح کارکرد اجتماع در میان نباشد، نه تنها جنبه غیبت نخواهد داشت، بلکه نقد و تحلیل منصفانه و به دور از هر گونه حب و بغض رفتار و گفتار مسئولین، یک امر لازم برای رشد و تعالی جامعه و کشور است و برکات زیادی برای فرد و جامعه دارد و موجب اصلاح عیب آنها و بر طرف شدن نواقص کارها و برنامه هایشان می شود.
در اسلام موضوعاتی چون نصیحت (امر به معروف و نهی از منکر) ائمه مسلمین، جرح و تعدیل (تکذیب و تأیید) راویان و گواهان، نُصح مستشیر و … وجود دارند که با کمی دقت در آنها درخواهیم یافت که امکان بروز و ظهور چنین موضوعاتی، جز با نقدها و تحلیل هایی که شاید برخی از آنها در نگاه اول، مشابه غیبت ارزیابی شوند، امکان پذیر نخواهد بود.
غیبت آن است که پشت سر برادر یا خواهر مسلمان سخنى گفته شود که اگر به گوش او برسد ناراحت شود و کشف آن در جامعه باعث رفتن آبروی مومن باشد. عالمان اخلاقی در تعریف غیبت گفته اند: غیبت عبارت است از بدگویى و پرده درى نسبت به حیثیت و آبروى افراد، یعنی در غیاب شخصى کارهاى بد و ناپسند شخصی و یا عیوب و نقائص جسمى و اخلاقى او را به گونه اى براى دیگران بازگو کنند که اگر به گوششان برسد، ناراحت شوند .هم چنین زمانی آن چه که پشت سر کسی گفته میشود غیبت نام میگیرد که اولاً آن فرد از شنیدنش ناراحت شود، و دوم آن که آن حرف راست باشد. اگر آن چه که پشت سر فردی گفته شده، راست نباشد، بهتان یا تهمت نام میگیرد امام خمینی (ره) فرموده است: «غیبت عبارت است از ذکر کردن انسان را در حال غایب بودنش به چیزى که خوش آیند نیست نسبت دادن آن را به سوى او، از چیزهایى که پیش عرف مردم نقصان است، به قصد انتقاص و مذمت او. »( چهل حدیث ص : 301 )
ب) پنهانی بودن عیب
با توجه به آنچه که در تعریف غیبت ذکر شد ،گفتن و فاش کردن هر آنچه که سبب ناراحتی شخص غیبت شونده شود ،غیبت محسوب می شود .حال این عیب یا نقص پوشیده باشد یا نه . مثلا در مورد کسی که قد کوتاهی دارد ( این نقص آشکار است)به گونه ای صحبت کنیم که اگر بشنود ناراحت می شود ،شامل غیبت است. ولی اگر طوری باشد که قصد توهین یا مسخره در آن نباشد ،غیبت نیست . روشن است که عذرهاى عوامانه اى که بعضى براى غیبت مى آورند مسموع نیست، مثلا گاهى غیبت کننده مى گوید این غیبت نیست، بلکه صفت او است! در حالى که اگر صفتش نباشد تهمت است نه غیبت.یا این که مى گوید: این سخنى است که در حضور او نیز مى گویم، در حالى که گفتن آن پیش روى طرف نه تنها از گناه غیبت نمى کاهد بلکه به خاطر ایذاء، گناه سنگین ترى را به بار مى آورد.خلاصه این که اگر در اسلام غیبت به عنوان یکى از بزرگترین گناهان کبیره شمرده شده به خاطر آثار سوء فردى و اجتماعى آن است.
ج ) اقسام غیبت
1 . گفتاری-نوشتاری- اشاره ای
غیبت کردن منحصر به زبان نیست، بلکه هر نوعی که نقصی از غیر را بفهماند، غیبت است، با قول باشد یا فعل یا تصریح (یا تعریض) اشاره، غمز، رمز، کتابت، حرکت و….(معراج السعاده / مرحوم نراقی /صفحه: 405 )
لذا مرحوم فیض کاشانی(محسن فیض کاشانی، المحجه البیضاء، ج5، ص 285) و شهید ثانی( شهید ثانی، کشف الربیة، ص 17.)در این زمینه غیبت را به چند قسم تقسیم نموده که به طور خلاصه و فشرده اشاره می شود(مجلسی نیز به این موارد اشاره کرده است، بحارالانوار،- ج75، ص 221).
با قول صریح و واضح از شخص بدگویی نمودن، مثلاً فلانی بخیل است.
با قول صریح و واضح در ضمن تمجید و تعریف از شخص مورد نظر به بدگویی و مذمت از او اقدام کردن. هدف ازاین کار این است که قبح گفتار را در نظر شنونده کم جلوه دهد مثلاً می گوید فلان شخص در عبادات و نماز و قرآن چقدر مقید و منظم و علاقمند و…است ولی متاسفانه یک عیب کوچک دارد و…”
با قول کنائی از شخص بدگوی نمودن – شهید ثانی این را از پلیدترین انواع غیبت می شمارد-مثلا درحضور شخصی از کسی سخن به میان می آید، و او می گوید : ” خدا را شکر که ما را به ریاست طلبی یا دنیاپرستی یا… مبتلا نکرد.”
مذمت گویی از طریق تقلید رفتار و کردار دیگران، و به اصطلاح ادای اشخاص را درآوردن.
غیبت کردن به وسیله نوشتن در کتاب، مجله و روزنامه.
با ایماء و اشاره به حضار در مجلس، شخص مورد مذمت شده را معرفی نماید مثلا “در حضور عده ای فرد نامعلومی عیوبش گفته می شود، این شخص با ایماء و اشاره به دیگران می فهماند که منظور چه فردی است”(پاورقی: کلیه اقسام ششگانه از کتاب المحجه البیضا، فیض کاشانی و کشف الریبة، شهید ثانی می باشد.).
2 . قسم دیگر تقسیم بندی
همچنین به اعتبارانواع عیوب ونقائص می توان غیبت را به چند قسم دیگر تقسیم بندی کرد :
1 .2 . ذکر معایب و نقائص جسمی، مثل کر، لال، لنگ، لوچ، کوتاه قد.
2 .2 . ذکر معایب و نقائص خانوادگی، مثل”خسیس بودن پدر”،”برادرت چشم چران است”.
3 .2 . آشکار ساختن معایب اخلاقی مثل بخیل، متکبر، ترسو، بداخلاق…
4 .2 . مطرح ساختن معایب دینی، مثلا “فلانی از نجاست پرهیز ندارد، نماز نمی خواند…”
5 .2 . مطرح ساختن معایب دنیوی-اجتماعی-مثل پرخور، پرحرف، بی ادب، ناسازگار، معاشرت بلد نیست”.
6 .2 . معایب و نقائص مربوط به اموال و زندگی شخصی افراد به عنوان نمونه “لباس او چرک است، بلند قد است، خانه اش چنین است، ماشین او چنان است”. ( غیبت و راه کارهای درمان /مؤسسه امام خمینی(ره) / غیبت ص 372-370)
* بنابراین اگر فرد غیبت شونده با شنیدن تایید شما ناراحت شود ، شما غیبت اورا انجام داده اید و باید از او حلالیت بطلبید ، اما اگر غیبت شونده از دنیا رفته، برای او بسیار استغفار کند و اگر زنده است و مراجعه به او سبب عداوت و فتنه می شود، به وی مراجعه نکند و در عوض برای او بسیار استغفار و از طرف او کارهای خیر انجام دهید.
د ) موارد جواز غیبت
گاهی عنوان ثانوی غیبت ، عنوان اولی را تحت الشعاع قرار می دهد و در موارد خاصی غیبت مجاز یا واجب می گردد و این در جایی است که پای مصلحت مهمتری در کار باشد به گونه ای که حفظ آن مصلحت بر مفاسد بزرگ غیبت غالب و چیره گردد. از جمله مواردی که داخل در این استثناء است موارد زیر است:
1- در مورد دادخواهی و رفع ظلم و گرفتن حق که اگر شخص مظلوم افشاگری نکند کسی به داد او نمی رسد و حق او پایمال می گردد. این همان چیزی است که قرآن کریم می فرماید: «لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و کان الله سمیعا بصیرا؛ خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود بدی ها را اظهار کند مگر آن کس که مظلوم واقع شده خداوند شنوا و دانا است» (نساء، آیه 148). {
2- در مورد بدعت گذاران و توطئه گران و کسانی که بر ضد مصالح مسلمین نقشه می کشند که اگر کار آنها برملا و آشکار گردد مردم به پا می خیزند و جلوگیری کامل یا نسبی می کنند، غیبت این گونه افراد نیز جایز بلکه واجب است.
3- در مورد مسلمانی که جان یا مال یا ناموسش از سوی دیگری در خطر قرار گرفته و او آگاه نیست، افشای این خطر نیز جایز بلکه گاهی واجب است.
4- در مورد مشورت؛ یعنی در آنجا که کسی می خواهد مثلا با دیگری ازدواج کند یا شرکتی تشکیل دهد یا مسافرت نماید و از انسان درباره شخص مورد نظرش سؤال می کند، در اینجا امانت در مشورت اقتضا می کند آنچه را می داند و در مورد آن برنامه تأثیری گذارد افشا کند چون پرده پوشی در این گونه موارد خیانت است و خیانت در مشورت جایز نیست.
5- در مورد شهادت دادن در جایی که از انسان تقاضای شهادت کنند، نیز غیبت کردن جایز است چون مصلحت شهادت قوی تر است.
6 – طرف متجاهر به فسق باشد؛ یعنى، هیچ گونه پروایى نداشته باشد که علناً به گناه و معصیتى دست بزند، که در خصوص گناه علنى او غیبت جایز است.
7 ـ ممکن است فردى را براى سمتى نظیر نمایندگى یا ریاست قسمتى خاص، نامزد نموده و مورد بحث قرار دهند. در اینجا انسان مى تواند اگر نقطه ضعفى را اطلاع دارد که خداى ناخواسته با پیدا کردن آن سمت، به اسلام و انقلاب ضربه مى زند، به مسؤولین گوشزد کند،
8 ـ فرض بفرمایید بیمارى است که نمى خواهد بعضى از اسرارش نزد طبیب فاش شود و از طرفى چاره اى نیست و طبیب براى معالجه باید بداند. در اینجا نیز مى توان على رغم خواست بیمار، پزشک معالج او را در جریان امر قرار داد. غیبت نسبت به گناهان پنهانى جایز نیست و در نتیجه اگر شخص مبتلا به ارتکاب گناهى است که دیگران از آن خبر ندارند، ذکر آن گناه حرام است.
9 ـ اگر در مورد خاصى احتمال منحرف شدن شخصى در اثر هم نشینى و عدم اطلاع از مفاسد وى وجود دارد، مى توانیم شخص مورد نظر را از معاشرت با آن گنه کار منع کنیم. در این راستا باید کمال احتیاط را رعایت نمود؛ یعنى، در مرحله اول تنها مى توانیم بگوییم که «این معاشرت به صلاح شما نیست» و حق بازگو کردن معایب و گناهان آن شخص را نداریم، پس باید این کار را مرحله به مرحله و به صورت تدریجى انجام دهیم.
10ـ کسی که ادعای منصبی را داشته باشد که صلاحیت آنرا ندارد مثلا شخص بی لیاقتی ادعای فقاهت می کند و متصدی اموری می شود که اهلیت و صلاحیت آنرا ندارد می توان مردم را به نواقص او توجه داد.
* بنابراین با توجه به مطالب بالا یکی از موارد جواز غیبت آن است که نسبت به انسان بی عدالتی و ظلمی شده ، برای جواز غیبت از کسی که به شما ظلم کرده و موجب اذیت شما شده شرایطی وجود دارد که عبارتند از :
1 . نیت و قصد مظلوم از غیبت کردن درباره ظالم ، دفع یا رفع ظلم باشد ؛ پس اگر مظلوم فقط قصد تنقیص یا تحقیر داشته باشد ، غیبتش جایز نخواهد بود.
2 . مظلوم فقط اجازه دارد درباره ستمی که در حق او شده سخن بگوید و اگر در غیاب ظالم ، عیب های دیگر او را که با ظلمش ارتباطی ندارد ، بیان کند ، گفتار او غیبت به شمار رفته و حرام است .
3 . مظلوم فقط حق دارد در نزد کسی از ستمگر غیبت کند که هم توان کمک کردن به او و هم امید به یاری و حمایت او داشته باشد. ( اخلاق الاهی ؛ آیت الله مجتبی تهرانی ؛ ج4 ؛ ص 55 )
د ) انتقاد آری غیبت نه
1 . مفهوم نقد و انتقاد
نقد و انتقاد در لغت به معنی ارزیابی، بررسی، شناسایی نمودن، زیر و رو کردن، عیبها را نمایاندن و پنهان ها را رو کردن است. [المنجد؛ محمد بندر ریگی، تهران، ایران، ۸۶، ششم، ج ۲، ص ۱۹۹۰]نقد؛ یافتن و نشان دادن است تا اگر کسی خواست، راهش را بیابد و اگر نخواست عذری نداشته باشد. [صفایی حائری، علی؛ روش نقد، قم، لیلة القدر، بهار ۸۶، دوم، ص ۱۵ – ۱۶]و در اصطلاح، وارسی و بررسی نوشتار، گفتار یا رفتاری برای شناسایی و شناساندن زیبایی و زشتی، بایستگی و نبایستگی، بودها و نبودها و درستی و نادرستی آنها است. [شریفی، احمد حسین؛ آیین زندگی، قم، معارف، تابستان ۸۵، بیست و سوم، ص ۸۲ – ۸۴]هدف اصلی یک منتقد از نقد همان هدفی است که یک پزشک در معاینه بیمار دنبال می کند. [پزشک اگر جویای عیب و علت “بیمار” خویش است، عیب جویی اش باید از روی علاقه مندی و نیک اندیشی و به قصد خیر و خدمت باشد] 2 . هدف از غیبت و انتقاد
هدف از غیبت بیان عیب و نقص افراد است و هدف از انتقاد اصلاح و بهبود شرایط و اوضاع است و میان این دو تفاوت بسیار است . غیبت مربوط به شخصیت حقیقی افراد است و انتقاد مربوط به شخصیت حقوقی ایشان می باشد.
غیبت از روی دشمنی و حسادت و اینگونه امور و با قصد خراب کردن فرد گفته می شود, در حالی که انتقاد گفت وگو راجع به عملکرد و موضع گیرى هاى یک فرد معروف یا مسؤول همراه با نقد و دید اصلاح طلبانه است. به عبارت دیگر جدا نمودن خوب و بد عملکرد شخص و شرح محاسن و معایب وى را انتقاد گویند.
و از آن جا که شخصیت های اجتماعی و مسئول مانند مدیران , هنرمندان و دولتمردان درقبال مردم و جامعه باید پاسخ گو باشند، انتقاد از آنان اشکالى ندارد؛ اما غیبت ذکر معایب شخصی انسان ها است که ربطى به شخصیت حقوقى یا عملکرد کارى آنها ندارد.
* بنابراین در رابطه با شخصیت حقیقی افراد نمی شود صحبت کرد و گناه محسوب می شود و صحبت در رابطه با مسائل شخصى آنان جایز نیست ,ولی بررسى و سنجش کارکرد اجتماعى آنان و نقد دقیق آن، بدون تکیه بر ظنیّات و افراط و تفریط ها و با هدف اصلاح امور جامعه اشکالى ندارد , زیرا اموری که مربوط به شخصیت حقوقی افراد است چون جنبه اجتماعی دارد و از جمله امور پنهان محسوب نمی شود, اصطلاحا به آن غیبت گفته نمی شود.
در نتیجه ،غیبت در مسائل شخصی آن هم مربوط به مطالبی است که موجب ناراحتی غیبت شونده باشد. اما اگر عیب ها و انتقادات در ارتباط با حوزه کاری و مسئولیت اجتماعی افراد بیان شود و هدفی جز اصلاح کارکرد اجتماع در میان نباشد، نه تنها جنبه غیبت نخواهد داشت، بلکه نقد و تحلیل منصفانه و به دور از هر گونه حب و بغض رفتار و گفتار مسئولین، یک امر لازم برای رشد و تعالی جامعه و کشور است و برکات زیادی برای فرد و جامعه دارد و موجب اصلاح عیب آنها و بر طرف شدن نواقص کارها و برنامه هایشان می شود.
در اسلام موضوعاتی چون نصیحت (امر به معروف و نهی از منکر) ائمه مسلمین، جرح و تعدیل (تکذیب و تأیید) راویان و گواهان، نُصح مستشیر و … وجود دارند که با کمی دقت در آنها درخواهیم یافت که امکان بروز و ظهور چنین موضوعاتی، جز با نقدها و تحلیل هایی که شاید برخی از آنها در نگاه اول، مشابه غیبت ارزیابی شوند، امکان پذیر نخواهد بود.